مدام تفكر
فلسفي پرسش يك و صد
كنيد حفظ را مولف و سخنران احترام
آينده اخبار
همه براي تاريخ
15_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
مدام تفكر
ابك حميدرضا
زندگياش از دورهاي هر در كه چهرهايساخت او از ويژگي اين و بود نقد معلم سروش
پرداخت ديگران و خود بيرحمانه نقد به
در سروش سهم به.است شده ما معاصر فرهنگ از مهمي بخش سروش عبدالكريم ديگر حالا
كردن عقلاني در او نقش به و بسيار توجهي ديني روشنفكري پروژه پيشبرد
است ، شده اشاره اندكيكمتر اخير ، سالهاي در افراد سياسي - اجتماعي تصميمگيريهاي
دارند گويا كه ماندهاند باقي سروش دكتر شخصيت و وجود از ديگري جنبههاي هنوز اما
.ميشوند سپرده فراموشي به
زندگياش از دورهاي هر در كه ساخت چهرهاي او از ويژگي اين و بود نقد معلم سروش
شاگردانش به كه شد ظاهر متفكري شمايل در و پرداخت ديگران و خود بيرحمانه نقد به
تفكرش درگاه بر و بگذرند سروش "پل" از انديشه مقصود سرمنزل به رسيدن براي كه آموخت
توصيه به نرمك نرم كه آموختهاند نيز شاگردانش اكنون گويا.نيفكنند اقامت رحل
.بنهند زبان و عقل كمان بر را او از انتقاد سهام و بپوشانند عمل جامه استاد
با كه است كافي.است او مثالزدني ويژگيهاي از ديگر يكي هم "جديت" ديگر سوي از
از تا باشيد گذاشته ملاقاتي قرار فلسفه و حكمت انجمن در خصوصياش اتاق در سروش
غيب از فضلش كه دريابيد قهوهاياش ميز بر شده گشوده جديد و متنوع كتابهاي كثرت
نهاد از آه حتما.است نيامده دست به هميشگي پشتكار سايه در جز دانشش و است نرسيده
اين شنيدن با ميشوند ، حاضر معظمشان اساتيد درس كلاسهاي در امروزه كه دانشجوياني
مثنوي يا تاريخ فلسفه به مربوط واحدي دو درسي تكليف يك تحرير كه آمد برخواهد نكته
قانون" به او.درميآورد سروش دكتر مجبور يا و مشتاق شاگردان از دماري چه مولوي ،
به اشاره حد در ولو تاليفي ، خواستار و بود داده پايان دانشكدهها در "پروژه بقاي
البته كه تكليفي ، انجام براي وقتي كه شنيدهام بسياري ازبود شده بديع ، نكته يك
به محض كنجكاوي هم شايد يا و مشورت جهت نميشد ، مربوط موظف استاد عنوان به او به
شرمنده بودنش جدي از كه ميشدند او راهنماييهاي غرق چندان ميرفتند ، ديدنش
.ميگشتند
"شاگردپروري" ميتوان كه آورده فراهم سروش شخصيت در ديگري نكته وجديت ، نقادي
شامل را عامياني خرداد ، دوم از پس سالهاي اين در حداقل سروش ، مخاطبان طيف ناميدش ،
چه كه اين از صرفنظرسردرنميآوردند او گفتههاي از چيزي هم چندان شايد كه ميشد
مطرح را پرسشهايشان او درسهاي پايان در دهند اجازه خود به آنها ميشد باعث چيزي
ميداد جديد ويرايشي آنان نامربوط سوال به سروش كه بود اين توجه جالب موضوع كنند ،
ارائه به است ، بوده اين سوالش از پرسشگر منظور ميقبولاند همه به آنكه از پس و
ديگر حالا كه ميپرداخت مخاطبي همان با گفتوگو به مديدي مدت و ميپرداخت پاسخ
به توجه ضرورت كه بود گفتوگوها همين خلال در البتهبود شده چندان دو جسارتش
كه ميداد نشان و ميشد يادآور مخاطبان همه به را محور منطق و عقلاني رويكردهاي
به تسامح و بردباري بدون عامي ، شاگرد و متخصص استاد ميان ولو گفتوگو ، از سطحي هيچ
.رسيد نخواهد انجام
است دريافته خوبي به او اينكه اولدارد هم ديگر عمده ويژگي دو سروش دكتر اما
ديگر يا ارائهدهندگان كه مييابند خور در توسعهاي و بسط آنگاه بشري معارف
و متخصصان ميان همواره كه يازند دست خلايي پركردن به بتوانند معارف آن متوليان
تفسير بدترين در يا و خواسته ، دستآورد "دانش كردن عمومي".داشت خواهد وجود عاميان
با ميكوشيد و بود آشنا هم رويكرد اين آفتهاي به او گرچه.بود سروش ناخواسته ،
و كژفهميها ديگر ، رسانههاي در خاصي ، دوره در حتي ، و مطبوعات عرصه در مدام حضوري
.شود مانع را بدانديشيها
امروز استاد و علوي دبيرستان سابق فارغالتحصيل خصوصيت مهمترين شايد دوم ويژگي
ما كشور چون سرزمينهايي در كه ،"جاري جهت خلاف در حركت".باشد آمريكا دانشگاههاي
ديگر عنوان صد و گذار حال در و توسعه حال در و سوم جهان چون گوناگوني نامهاي كه
از گزافي مالياتهاي كه ميطلبد بسيار جسارت و شجاعت تنها نه نهادهاند ، آنها بر
نيست ، متفكر يك نظريههاي سقم و صحت سر بر بحث.دارد همراه به خواص و عوام سوي
يا نيستند ، روز مد چندان كه است مباحثي پيشبرد و طرح در او اهتمام منظور ، بلكه
گفتارهاي و انديشهها از ويتريني به تبديل بخواهند كه نشدهاند مطرح اصلا اينكه
در بنيادي اصلاح ، نگوييم اگر بازنگري ، به همت كمر سروش.شوند دندان باب و شيك
كشور ديني و فلسفي تفكر عرصه در بود سالها كه بست مفاهيمي و نظريهها از بسياري
.بودند شده پذيرفته عقلسليم اصول عنوان به همجوار و همكيش كشور چندين حتي و ما
گوش به وطنش به او بازگشت از زمزمههايي و ميبرد سر به آمريكا در اكنون هم سروش
اين مطمئنا اما است ، شده ظاهر عمومي عرصه در كمتر اخير سال دو يكي در او.ميرسد
.نيست او به جديدش و قديم مخاطبان علاقه رفتن بين از دليل به موضوع
نقشي ما كشور در كلامي - فلسفي انديشههاي پيشبرد در هم باز اينكه از نظر صرف او
و نوآورانه انديشههاي ركوردهاي كتاب فهرست در را خود نام نه ، يا باشد داشته محوري
.است كرده ثبت خلاقانه تفكرات
.ماست معاصر فرهنگ از مهمي بخش سروش
****
در تگزاس زنان دانشگاه جامعهشناسي دانشيار صدري ، محمود دكتر مارس 1997 ، يازده در
انجام گفتوگويي سروش عبدالكريم با هوستون ، شهر مركز هتلهاي از يكي در واقع اتاقي
است سروش از فكري زندگينامهاي انجاميده ، طول به تمام روز يك كه گفتوگو اين.داد
.ميپردازد او افكار تحول و زندگي شخصيت ، از گوناگوني و متفاوت جنبههاي به كه
اخذ نيويورك "اجتماعي تحقيقات جديد مدرسه" از را جامعهشناسياش دكتراي كه صدري
را سروش مقالات مهمترين ميان از نوشته يازده مصاحبه ، اين انجام هنگام است ، كرده
آن همراه به را مذكور گفتوگوي سال 1999 در او.بود برگردانده انگليسي زبان به
با صدري احمد برادرش و خود قلم به حواشي برخي و انتقادي مقدمهاي با مقاله يازده
عنوان
Reason, Freedom & Democracy in Islam: the Essential Writings of Abdolkarim
Soroush
انجام فارسي زبان به گفتوگو اين.رساند چاپ به آكسفورد دانشگاه انتشارات توسط
اميرحسين.است بوده انگليسياش ترجمه آن ، مابه دسترسي منبع تنها اما است شده
صدري محمود نزد اصلاح و بررسي براي را آن و كرده ترجمه را گفتوگو اين تيموري
.است كرده ارائه او به آن اصلاح جهت پيشنهادهايي نيز صدري و فرستاده
ترجمه 11 روي سال يك از بيش":كه است آورده شدهاش منتشر كتاب مقدمه در صدري
وي شدم متوجه كه ميكردم كار وي از انتقادي مقدمه يك با همراه سروش دكتر از مقاله
مسافرتهاي طي در وي سخنرانيهاي از يكي - ميكند ديدار (Houston) هوستون از
.بود هوستون شهر در آمريكا در علمياش
با.نمايم گفتوگو او با فكري نامه زندگي يك براي كه كردم پيشنهاد او به سپس
بسيار نوشتههاي جالب نكات مورد در مباحثه و مشترك كار متمادي ساعات از استفاده
گفتوگو مسير كلي خطوط ترسيم براي وي تفكر و شخصيت از را ضروري آشنايي من وي ، غامض
روز يك در كشيد طول تمام روز يك كه را خودمان گفتوگويبودم كرده كسب ذهنم ، در
.كرديم آغاز هوستون شهر مركز در واقع هتلي در وي اتاق در مارس 1997 در 11 ابري
متوقف را گفتوگو ،"روتكو" بينظير و زيبا معبد از بازديد ساعاتي و ناهار صرف براي
و شد سپري ميكرديم صحبت هم با كه حالي در آهسته آهسته نيز بعدازظهر ساعات.كرديم
گفتوگو اين نوار من سپس.بخشيديم پايان گفتوگو به خورشيد غروب پرتوهاي اولين با
كه فرستادم ايشان نزد بيشتر ، پيشنهادات كسب براي و كردم ترجمه و آوردم كاغذ روي را
".نمودند اندكي نظر اعمال البته كه بيفزايند را نكاتي لزوم صورت در
& & &
در معاصر ، ايران در سياسي الاهيات:از عبارتند صدري شده منتشر آثار از برخي
لويي و وبر ماكس:فرهنگي درون مفاهمه ; جامعه و فرهنگ سياست ، بينالمللي ژورنال
نشريه شمارههاي از يكي در.اسلام در دموكراسي و آزادي خرد ، ;غرب تصاوير ;اشتراوس
.بود شده درج صدري محمود و احمد حضور با هممصاحبهاي كيان
صدري مصاحبه از بخشي فرهنگ ، جهان صفحات از كدام هر در فرد ، روزهاي در پس ، اين از
.شد خواهد منتشر سروش با
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
دروغگو پارادوكس:هفدهم مسئله
.است درست و راست زير جمله.است روشن كاملا چيز يك -
.است دروغ و اشتباه بالا جمله ادعاي -
ميكنيد؟ فكر چه شما
:شانزدهم مسئله يادآوري
ميروند؟ سو كدامين به پرندگان روز؟ يا است شب
:شانزدهم مسئله توضيح
پرندگان به تدريج به كه ميبينيد ، را شدهاي چفت هم به لوزيهاي تصوير اين در
آينهاي تصوير سفيد و سياه غازهاي اين از كدام هر.ميشوند تبديل سفيد و سياه
كنارههاي به پرندگان كه چنان هماست پرواز در ديگر جهت خلاف در و است ديگري
تبديل تصوير مناظر از قسمتي به و شده جدا خود دسته از كمكم ميرسند ، تصوير
عين در.ميگردند محو شب در سيه پرندگان و شده روز از بخشي سفيد پرندگان.ميشوند
.ميكنند توليد باز جديدي غازهاي مناظر حال
ضد و ماده نظريه براي خوبي مدل ميتواند اشر اثر اين كلوز ، فرانك پروفسور نظر به
.بياندازيد خود به نگاهي آينه در.ميدهيم توضيح را وضدماده ماده اينك.باشد ماده
ميداشت؟ خارجي وجود واقعا ميبينيد ، آينه در كه را شخصي اگر ميشد چه
در جايي بسا چه قايلند ، حتي فيزيكدانهامينامند "ضدتو" را شخص اين فيزيكدانها
جهان آينهاي تصوير كه جهاني.باشد داشته وجود ما جهان مانند جهاني دوردستها ،
خواهيم...فرنگيها ضدتوت ضدخانهها ، ضدستارهها ، با ضدجهاني ، صورت اين در.ماست
وجود ميتواند واقعا آيا و چيست؟ ضدماده اما.ضدمادهاند جنس از همگي كه داشت ،
باشد؟ داشته
عنوان "ماده" بود ، جسماني كه آنچه هر ديراك ، پل وسيله به ضدماده كشف از قبل تا
ميكند اشغال فضا ماده":ميشود تعريف گونه اين ماده نيز درسي كتب در حتيميگرفت
در تنها را ماده تعريف فيزيكدانها ، ضدماده مفهوم پيدايش با ".است جرم داراي و
خود اطراف در ما كه است همان ماده اين.ميبرند كار به ذرات از خاصي نوع مورد
.ميبينيم
در اتم هسته حول مدارهايي در كه هستند الكترون تعدادي شامل معمولي ، اتمهاي
تنها كه است پروتون يك از متشكل هيدروژن.است اتم سادهترين هيدروژن اتم.گردشاند
ساده خيلي ضدهيدروژن ساخت دستورالعمل ترتيب بدين.است گردش در آن حول الكترون يك
ضدالكترون مدار اينكه ديگر و است لازم ضدالكترون يك و پروتون ضد يك تنها يعني.است
.است الكترون مدار جهت خلاف
!باشد داشته وجود نبايد جهان فيزيك قوانين طبق بر
دست جهاني خلق به نو از هستيم ، اينجا ما چرا دهند توضيح اينكه براي دانشمندان
هم جنگ به ضدماده و ماده هنگام اين در.دارد آتشين و داغ سرآغازي كه ميزنند
زمان ، ابتداي در كه باورند اين بر دانشمندان.ميكنند نابود را همديگر و ميروند
ماده تنها حاضر حال در چرا كه است اين سوال اما.بود برابر ضدماده و ماده مقدار
معمايي ضدماده و ماده ميان موازنه عدم است؟ آمده چه ضدمادهها آن سر بر دارد؟ وجود
نداشت ، وجود توازن عدم اين اگر البتههستند آن به پاسخ پي در دانشمندان كه است
كليدي خصوصيت ضدماده ، و ماده بين توازن عدم بنابراين.نميماند باقي مادهاي ديگر
.است آن بقاي رمز و حاضر جهان
نابود سريع خيلي ماده ، با مواجهه اثر بر شود ، توليد آزمايشگاه در كه ضدمادهاي هر
دلار ميليارد ضدماده ، 100 ميليگرم يك توليد براي بدانيم كه است جالب و ميشود
.است لازم
كنيد حفظ را مولف و سخنران احترام
احمدي بابك
كلانتري روزبه آقاي همشهري ، روزنامه خرداد شانزده پنجشنبه شماره صفحه 24 در
و ادبيات" عنوان با كه تهران دانشگاه ادبيات دانشكده در مرا سخنراني از خلاصهاي
آن ايشان كه اين از منكردند منتشر و تهيه بود ، شده ارائه خرداد در 8 "فلسفه
نكته دو ايشان اجازه با اما.ميكنم تشكر ايشان از دانستند ، معرفي شايسته را سخنان
.ميكنم همراه خود سپاس بيان با را مهم
به را كلام جان بتوان بايد.است دشواري كار سخنراني يك از خلاصهاي انتشار - 1
.شود رعايت كامل امانت معناها نقل در و شوند حفظ بحث اصلي خطوط.كرد ارائه خواننده
يا بيدقتي از كه محتمل خطاهاي زيرا گيرد ، انجام شتابزدگي سر از نبايد كار اين
سخنران گفتههاي و اصلي منبع به ميآيند ، پديد مطالب چكيده و گزارش تهيه در شتاب
نويسنده داستايوفسكي نظر مورد متن در كه هنگامي نمونه براي.شد خواهد داده نسبت
در تاريخ فلسفه در او بحث كه بيايد چنين و شود معرفي تولستوي "صلح و جنگ" رمان
توجيه شتاب از ناشي كه اشتباهي برانگيخته ، را ناقداني اعتراض رمان اين پايان
واقع در.شد خواهد داده نسبت سخنران و سخنراني اصل به است ، گزارش تهيه در ناشدني
در رسالهاي خود كه صلح و جنگ نهايي فصل درباره يكي سخنراني ، آن متفاوت بحث دو
فلسفي منش مورد در داستايوفسكي به كه انتقادهايي ديگري و است تاريخ فلسفه
كه داده رخ مضحك اشتباهي نتيجه در و شدهاند هم در هم با شدهاند ، وارد رمانهايش
داغ خبرهاي به آن چكيده يا سخنراني يك نقل.واميدارد خنده به را خوانندهاي هر
به نيازي هيچ روزنامهنگاري ، كار در مورد اين در.نيست همانند روز اجتماعي و سياسي
وقت صرف با ميتوان.نيست ميدهد ، افزايش را بيدقتي خطر حدودي تا كه شتاب و عجله
به بهتر را او انديشههاي كرد ، حفظ را مولف و سخنران احترام لازم دقت و بيشتر
.نكرد معرفي خطاهايي چنين مسئول را او و كرد منتقل خوانندگان
شناخته رسميت به مولف حق كه جا آن پيشرفته ، كشورهاي در روزنامهنگاري عرف در - 2
را دانشگاهي سخنراني يك برگزاري خبر ميتوان ميكند ، حمايت حق اين از قانون و شده
خلاصه انتشار اما.نوشت آن مايههاي درون و اصلي موضوع از سطري چند حتي.كرد منتشر
به تاويلهايي نسبتدادن احتمال و ميكند متعهد را سخنران كه سخنراني آن چكيده و
ناگوار بسيار من براي.باشد او خود اجازه و توافق با بايد ميدهد ، راافزايش او
در را خود سخنراني از پراكنده بخشهايي باشم شده خبر با پيشتر كه آن بدون كه است
ارتكاب آن از بدتر و رفته كف از بحث محور كه شوم متوجه و بخوانم روزنامه
.است شده داده نسبت من به فاحش اشتباههايي
اختيار در چاپ از پيش را آن و گذاشت متن اين انتشار جريان در مرا ميشد سادگي به
خطايي به اگر و بماند محفوظ باورهايم و انديشهها انتشار در من حق تا داد قرار من
عزيزي دوستان به توجه با من به دسترسي.باشم داشته را آن تصحيح امكان برخوردم ، هم
را متن سادگي به ميشد.بود آسان دارم ، همشهري همكاران و نويسندگان ميان در كه
.كرد منتشر اين از بهتر بارها
بودند من ياد به همشهري در فعال دوستان و كلانتري كه اين از نكتهها اين وجود با
.متشكرم آنها از دادند ، تشخيص مفيد مرا سخنراني مورد در خبررساني و
ديگر نويسنده يك حقوق به نسبت كه ميرود انتظار نويسندهاند ، خود كه آناني از
.باشند حساس بيشتر
آينده اخبار
ميآيد ايران به شيمل
ميان پلي عرفان" همايش در شركت براي آلماني ، شرقشناس شيمل ، ماري آنه پروفسور
از.است شده دعوت ايران به شود برگزار جاري سال مهرماه در است قرار كه "فرهنگها
دكتر لوئيسون ، دكتر از ميتوان شدهاند دعوت همايش اين به كه افرادي ديگر جمله
.برد نام آزمايش دكتر و قليچ دكتر بالانفت ،
توسعه پارادايم
كه سخنرانيهايي.شدهاند آغاز دوباره پژوهش و دانش توسعه موسسه هفتگي سخنرانيهاي
قرار عموم اختيار در و ميشوند كوچكي كتابهاي به تبديل ايراد ، از پس ماه چند
چهرههاي از يكي هم سخنراناست سياسي اقتصاد حوزه در هفته اين سخنراني.ميگيرند
مومني ، فرشاد دكتر.دارد فعال حضوري هم مطبوعات در كه است شناختهشدهاي و آكادميك
ايران پژوهش و دانش توسعه موسسه در طباطبايي علامه دانشگاه علمي هيات عضو
.داشت خواهد "اقتصاد شدن جهاني چشماندازهاي و توسعه پارادايم" عنوان با سخنرانياي
.كنند مراجعه موسسه اين به پنجشنبه روز هفده ساعت ميتوانند علاقمندان
همه براي تاريخ
صلحجو استقلالطلبان طاهريان ،
حيدرينيا صادق
ايران در سياست و قدرت نهاد ساساني ، حاكميت ريختن فرو و ايران به اسلام ورود با
دوران در.نداشت نظارت كشور اين بر مقتدري حاكميت هيچ دهه چند تا و رفت بين از
خلفا منصوب كه محلي واليان ق._ه تا 40 سالهاي 16 خلال در يعني راشدين خلفاي
معاويه ، حاكميت آغاز و امويان حكومت تاسيس با اما.ميپرداختند امور تمشيت به بودند
ايرانيان بر را كار شديد بسيار عربي تعصب با معاويه.كرد پيدا ديگري وضع شرايط
اين در.ميكرد خطاب بندگان يعني موالي را آنان تحقيرآميز بالحني وي.گرفت سخت
و معاويه همچنين ميكردند حكومت مردم بر قهريه قوه به اتكا با ولايات حكام ايام
تغيير با كه كردند تلاش خراسان ، و عجم عراق در عربي قبايل كردن مقيم با جانشينانش
اول قرن اواخر از.بيافزايند خود اشراف و نفوذ بر مناطق آن جمعيتي بافت دادن
حضور نخستين.كرد ظهور ملي يا و مذهبي قيامهاي و شورشها قالب در مردم نارضايتي
(ع)حسينبنعلي خونخواهي در ثقفي مختار با همراهي اموي ، حكومت عليه نبرد در موالي
از غير كلمه يك كه بود زياد آنقدر ايرانيالاصل افراد وي ، سپاه در كه شده نقل.بود
.نميشد بدل و رد آنها بين فارسي
گرفت شكل امويان عليه خراسان در اغلب كه شورشهايي تمام در ايرانيان آن از پس
خاندان خلافت احياي براي خراساني ابومسلم با همراهي آنها آخرين كه داشتند حضور
دست به سياه پرچم (ص)رسول خاندان كشتگان عزاي علامت به ابومسلم.بود (ص)پيامبر
راه به ايرانيان حمايت با را سياهجامگان نهضت "محمد آل من الرضا" شعار با و گرفت
.بود حركتش ناخلف فرزند عباسي خلافت كه انداخت
شورش به نيافتند قبل با متفاوت چندان را شرايط عباسي خلافت مشاهده با كه ايرانيان
نخستين بخارا در المهري شريكبنشيخ قيام.يازيدند دست عباسي خلفاي و ابومسلم عليه
خاطر به استقرار ، از پس عباسي خليفه دومين دوانيقي منصور.بود گروه اين از نهضت
ديگري بهانه ابومسلم قتل.رساند قتل به حيله با را وي ابومسلم نفوذ و قدرت از ترس
خونخواهي بهانه به بار اين خلافت مخالفين.شد ايراني تكاپوهاي و نهضتها براي
افرادي حركت.پرداختند عباسي خلفاي با جنگ به و بردند بالا را پرچمها ابومسلم ،
رخ ق._ه تا 228 سالهاي 151 ميان در كه استادسيس و زكيه نفس ترك ، اسحق سنباد ، چون
بعضي و ايراني عنصر به توجه قيامها اين تمام مشترك وجه.بود دست اين از داد
به را خلافت دستگاه سالها تكاپوها اين از برخي.بود مزدكي يا و شيعي گرايشهاي
اوايل در كه (ايراني نقابدار پيامبر) المقنع خروج مثال عنوان به.كرد مشغول خود
به وي قيام.انجاميد طول به سال چهارده داد ، رخ منصور جانشين و پسر مهدي خلافت
سپيدجامگان نهضت به عباسيان سياه لباس و پرچم برابر در سفيد لباس انتخاب دليل
شود ايراني حاكميت استقرار به منجر نتوانست تكاپوها اين از كدام هيچ اما.شد مشهور
نبي آل براي خلافت شعار با هم خراساني ابومسلم نهضت كه داشت دور نظر از نبايد حتي
.ايراني حكومت شعار نه رسيد ، سرانجام به (ص)
ميبرد سر به آباداني و رونق اوج در بغداد كه هارونالرشيد خلافت دوران در
و سيستان خوارج نيروي از بهرهگيري با آذرك حمزه قياميافت ادامه همچنان نهضتها
مامون پسرش دو بين هارون مرگ با.بود هارون گرفتاريهاي جمله از ليث بن رافع قيام
سال 198 در توانست ايرانياش ياران كمك با مامون درگرفت ، نزاع خلافت سر بر امين و
.رساند قتل به را او و كند غلبه امين بر ق._ه
امين بر وي پيروزي عنصر مهمترين مامون سپاه ايرانينژاد سردار ذواليمينين طاهر
امارت فرمان توانست رشوه و حيله با خلافت مسند بر مامون استقرار از پس طاهر بود
قاتل كه داد ترجيح عراق به عزيمت از پس هم مامون.بگيرد خليفه از را بزرگ خراسان
خلعت و منشور طاهر چند هر.كند محافظت خلافت شرقي مرزهاي از او چشم از دور برادرش
حكومت نخستين بنيانگذار را وي ميتوان وليكن بود گرفته عباسي خليفه از لقب و
تثبيت جهت در عملا خليفه با صلحجويانه رفتار عليرغم زيرا.آورد شمار به ايراني
را مرو و رسيد خراسان حكومت به ق._ه سال 205 در طاهر.برداشت گام استقلال و قدرت
در وليكن ميدانست خليفه مطيع را خود آغاز در وي آنكه عليرغم.داد قرار پايتخت
درست و كرد استقلال دعوي خراسان در استقرار از پس سال دو يعني ق. _ه سال 207
مرگ مورخين برخي كه شد سبب زمان يك در حادثه دو اين همراهييافت وفات آن مقارن
ويژه به و طاهر قدرت چند هر.شد مسموم وي كه بگويند و كرده قلمداد مشكوك را طاهر
خوارج شورش گرفتن بالا اما ميشد محسوب خليفه عليه روشني خطر او استقلال داعيه
خليفه كه شد سبب آنها سركوبي براي محلي قدرت يك عنوان به طاهريان به نياز و سيستان
هرگز طاهر جانشينان البته.كند اعطا عبدالله ، يعني طاهر فرزند به را خراسان امارت
(ق. _ه 259) حكومتشان كوتاه عمر پايان تا و نكردند تكرار را پدر استقلال داعيه
از را ايراني حاكميت سنگبناي اولين آنان معهذا ماندند باقي خليفه مطيع همچنان
.نهادند بنا خلافت دستگاه با مصالحه طريق
15_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
نميخورم قسم والله
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
ممكن كار اين ميكنيم ، رد را خودمان حرف خودمان ، بدانيم آنكه بدون وقتها بعضي
كاملا ديگرش شكل و است عاقلانه كاملا آن شكل يك كه بيفتد اتفاق شكل دو به است
به راجع را نظرمان و زدهايم حرفي كه ميافتد اتفاق هنگامي اول ، حالت.احمقانه
درمييابيم ميكنيم ، فكر حرفمان درباره دوباره وقتي اما كردهايم اعلام موضوع فلان
ضعف نقاط به دوباره تامل با حالت اين در است ، نبوده اشتباه از خالي سخنانمان كه
اولين بهعنوان شايد حتي و ميشويم خودمان منتقد خودمان و ميبريم پي ادعايمان
ما معني ، يك به وضعيت اين در.ميكنيم قبليمان آراي از انتقاد به شروع منتقد
از نشاني چيز هر از پيش ترديد و انكار اين اما ميكنيم رد را خودمان حرف خودمان
در باشد ، خويش از دفاع فكر در آنكه از قبل كه كسي ;است شجاع و متواضع زنده ، شخصيتي
كوچكترين بدون من ، گمان بهميداند حقيقت را آن كه است چيزي بازگويي انديشه
.است عاقلانه رفتاري رفتار ، اين ترديدي ،
اشتباه ايناست احمقانه كاملا ديگر ، شكلي به خودمان ، سوي از حرفمان انكار اما
ما بحث مورد اكنون كه آن ساده بسيار صورت.دهد رخ متفاوت صورتهاي به ميتواند
است آن دارند ، اعتراف آن بودن حماقتآميز به همگان تقريبا عمومي عرف در و نيست ،
نيز دو هر تمام و تام درستي به و كنيم بيان را متناقض يا متضاد كاملا جمله دو كه
جامجهاني تيم قويترين برزيل" كه باشيم داشته باور هم مثلا.باشيم داشته اعتقاد
نيز برزيل از يتر قو تيمهاي جامجهاني 2002 در" كه باشيم معتقد هم و "است 2002
حد اين به تا عادي ، احوال و اوضاع در ما ، از هيچيك نميكنم گمان ".دارند حضور
يعني.است چنين نيز مواقع بيشتر در و نيست سادگي اين به قضيه گاهي اما.باشيم احمق
اين به ارزيابي مدتي از پس است ممكن كنيم تامل عقايدمان و باورها مجموعه در ما اگر
از يكي قبول يعني نيست سازگار اعتقادمان بهمان با عقيدهمان فلان كه برسيم نتيجه
عقايد از يكي لوازم و نتايج موارد بعضي در حتي يا.شد خواهد ديگري رد به منجر آنها
آنقدر حالت اين اما.باشد تضاد در عقيده آن نتايج يا ديگر عقيدهاي با است ممكن ما
وضعيتي.سپرد ديگري مقالات سلسله به بايد را آن پيرامون بحث كه دارد عموميت و كليت
.يافت "نميخورم قسم والله ، " مانند جملهاي در ميتوان است من نظر مورد اكنون كه را
خودشان بودن غلط دليل خودشان كه جملههايي.نميشنويم كم جملهها گونه اين از
نخوردن قسم همان كه را ، اخلاقيام خصوصيتهاي از يكي بخواهم من كنيد فرضهستند
اصرار دوستم به هرچه.بگويم نيست مطلع ويژگي اين از كه دوستانم از يكي به باشد ،
باور او نميخورم ، قسم موضوعي هيچ سر بر من كه سازم متقاعد را او تا ميكنم
!"نميخورم قسم من والله" ميگويم سازم ، مطمئن را او اينكه براي نهايتا نميكند ،
قسم و گفتن والله بالاخره ميكرديد؟ باور را چيزي چه بوديد ، من دوست جاي اگر شما
را شما آنكه براي من واقع در را؟ "نميخورم قسم من" يا ميكرديد باور را خوردنم
در ديگر سخن به.شدهام متوسل خوردن قسم به نيستم ، خوردن قسم اهل كه كنم قانع
گونه اين در.است شده سخنم رد باعث كه كردهام استفاده روشي از خودم ، حرف اثبات
من "نميخورم قسم" جمله كه درمييابد باشد ، دقيق كافي اندازه به اگر من دوست موارد
كه ميشود معلوم خوردهام ، را آن اول كه ي"والله" قسم با كه چرا ندارد ارزشي هيچ
را جملهام خودم خوردهام ، جمله اول كه قسمي با واقع در.ميخورم قسم هم جاها بعضي
نگاه دقيقتر اطرافتان به كمي اگر شايد نيستند ، كم نمونهها اين از.كردهام باطل
.بيابيد مشابهي موردهاي هم شما كنيد
فرياد شديد عصبانيت با من كنيد فرض ميرسد ، ضروري نظرم به نكتهاي تذكر اينجا در
جمله اين":ميگويم شما به كه كنيد تصور را ديگر حالتي يا "نيستم عصباني من" بزنم
اين اما كردهايم ، نقض را خودمان حرف ما ، خود هم مواردي چنين در "است دروغ هم من
در كه حالتي مشابه كاملا بگوييم ، سخن فلسفي و منطقي دقت با بخواهيم اگر حالتها ،
.بپردازيم هم آنها تحليل به بعدتر شايد.نيستند دادهام توضيح مقاله اين
القا مخاطبان به را "معنايي" داريم قصد "نميخورم قسم" جمله گفتن با ما من گمان به
آن ابتداي در كه قسمي با اما بياوريم ، وجود به را خاصي "باور" او در و كنيم
به او در را نظرمان مورد "باور" نه و ميرسانيم مخاطب به را "معنا" آن نه ميخوريم
نميرسد ، مقصودمان به كه ميكنيم انتخاب را راهي خودمان وقتي آيا.ميآوريم وجود
ندادهايم؟ انجام احمقانه كاري
موضعي چه جملاتي چنين برابر در" كه است اين داد پاسخ آن به بايد كه ديگري سوال
بايد اينكه ، خلاصه دادهام ، پاسخ سوال اين به مقاله طول در ميكنم فكر "گرفت؟ بايد
قسم با هم بعد و "نميخورم قسم" است گفته كسي اگر يعني كرد قبول را نهايي نتيجه
اولش ادعاي كه بدانيم بايد نهايتا بقبولاند ، ما به را حرفش است خواسته "والله"
ادعاي اگر كه چرا ندارد پرهيزي هيچ خوردن قسم از كه است كسي او و ندارد اعتباري
.نميخورد را "والله" قسم آن هرگز بود درست نخستش
|