نبود آنجا كه مردي
ميخورند گول همه وقتي
كوتاه برشهاي
40-لينچ زبان از لينچ
نبود آنجا كه مردي
"كانته لورن" فيلم تازهترين به "تايمز نيويورك" نگاه
خوب فيلم چند سالي.ميكشد نفس و است سرحال است ، سالم است ، زنده فرانسه سينماي
در اگر است بيانصافي و برخاسته كشور اين از سينما بياورد يادمان تا ميكند عرضه
الگوهاي از آمريكايي سينماگران كه سالهايي در.بگيريم ناديده را نقشش سالها اين
گاهي آمريكايي ، الگوهاي از فرانسويها و ميزنند حرف سينما در فرانسوي
فرانسوي ، فيلم يك.ميكند مبهوت را همه فيلمهايشان كه ميشوند پيدا كارگردانهايي
"پلن املي افسانهاي سرنوشت" موفق فيلم كنار در شايدفرانسوي الگوي يك مطابق
.دهيم قرار بايد هم را "كانته لورن" تازه كار "وقت تقسيم" ،"ژونه پيير ژان" ساخته
ميكند؟ تفاوتي چه.نشنيدهايم را آنها نام هنوز كه باشند هم ديگري فيلمهاي شايد
!ميكشد نفس و است زنده فرانسه سينماي كه است اين مهم
هولدن استيون
نورمحمدان سحر:ترجمه
سير پنهاني سكوتي در كانته لورن تازه فيلم بيكار شخصيت ،"ونسان" افسرده صورت
است چيزي آن خلاف به درست اين و گوناگون شغلهاي ميان دلهرهآور برزخي در ميكند ،
يا دستي كارهاي.ميآوريم نظر در ميزنيم حرف كار از وقتي روزها اين ما بيشتر كه
توسعه و مالي شده تثبيت وضعيتهاي يا ميكنند ، پيدا ربط كارخانهها به كه كارهايي
ميليونها زندگي ميرسد ، نظر به سخت بسيار توصيفاش كه مديريتي و مشاوره صنعتي ،
پوشش زير راحتي به را (هستند بالاتر آنها از كمي كه خانوادههايي و) متوسط خانواده
.ميكند حمايت آنها از و ميبرد خود
به ظاهرش ميبينيم ، را فيلم اصلي شخصيت (ريكوان ارلن) ونسان كه زماني اول ، بار
منطقه در فرزندشان سه و (است پارهوقت معلم يك كه) همسرش با انگار كه است گونهاي
مادر و پدر.دارند خوشي روزگار و زندگي است سوئيس مرز نزديكيهاي كه بالايي سطح
و هستند مرفه بسيار.است خوب اقتصاديشان وضع و آنهاست نزديك خانهشان هم ونسان
ميگيرد ، قرض عنوان به را پول اين و ميخواهد آنها از پول مقداري پسرشان كه زماني
.مينويسند او براي بالا رقم با چكي بيدرنگ
"موريل" به ونسان.دارد ايراد عملا خانواده اين كار جاي يك آرام ، ظاهر اين وجود با
مرز نزديكيهاي در بهتر كاري و موقعيت براي را مديريتاش كار ميگويد همسرش ، ،
شود مطمئن كه آن از پيش ونسان چرا ميكند فكر نگراني با موريل.است كرده ول سوئيس
چيز ماجرا البته.است كرده ترك را سابقاش كار ميدهند ، او به را جديد كار اين
دنبال هنوز و شده اخراج قبلياش كار از ونسان كه است قرار اين از قضيه.است ديگري
جوري گرفته تصميم او اما.نيست او انتظار در شغلي هيچ و نميگردد هم تازهاي كار
.ميكند كار دارد انگار كه كند تظاهر
كه نفر دوازده به راحت خيلي را آن و ميريزد را دروغين سرمايهگذاري طرح ونسان
به را آورده باد ثروتهاي تا مشتاقاند بسيار و هستند او قديمي دوستان بيشترشان
شود ، ردوبدل سوالي هيچ ميان اين در آنكه بدونميفروشد كنند استفاده و بياورند دست
يك وارد آنجا.ميكند حركت ژنو طرف به هم او.ميشود جور ونسان براي طرح اين
صحبتهايي به و ميرود سو آن و سو اين تالار محوطه در ميشود ، دفتري ساختمان
آفريقايي تازه بازارهاي در ديگر مديران تقويت براي مديريتي گروه يك فرستادن درباره
برنوشتي ايستاده انتظار سالن در كه زماني ونسان.ميشنود را چيزهايي و ميدهد گوش
اين از لازم اطلاعات.ميبرد خود با و ميدارد بر را شركت درباره كامل (بروشوري)
يك ميتواند _ عملا _ خانه به بازگشت راه در كه طوري ميآيند ، دست به برنوشت
.دهد تحويل خانوادهاش به را تازهاش كار ماهيت از متقاعدكننده مجموعه
كارمند يك نقشههاي درباره بازي گربه و موش درام يك ظاهرش ، رغم به وقت تقسيم فيلم
كه لطيفي و غمناك ساده ، آهنگ با بودناش آرام و است آرام شدت به فيلم.نيست مجرم
انديشههاي شامل واقع در وقت تقسيم.است شده آميخته ساخته ، "پوك ژوسلين"
نقش و.اداري كاغذبازيهاي افسارگسيخته هجوم درباره است گستردهاي مابعدالطبيعي
چنگال در كه ميگذارد نمايش به را مردي چهره ميكند ، بازي "ريكوان" كه حساسي
.ميكشد رنج دارد و شده اسير آزاردهنده روحي بحرانهاي
در را زيادي زمان ونسان.است تماشايي و زيبا و شگفتآور صورتي به وقت تقسيم فيلم
رانندگي از هست صحنههايي فيلم ، در.ميخوابد جا همان معمولا و ميگذراند سوارياش
در آبي رنگي ميگذارد ، تماشا به را فلق تيره آبي رنگ دوربين كه شبانه پياپي
.ميآيد چشم به آلپ كوههاي ميان كه برف از پوشيده جادههاي
كه ميبينيم را ونسان فيلم ، پررمزوراز البته و باشكوه صحنههاي از يكي در
.ميرود تپه بالاي به برفها ميان از زحمت به و ميكند پارك جاده كنار را سوارياش
مانده او انتظار در مدتهاست انگار كه كلبهاي ميشود ، ديده روستايي كلبه يك آنجا
راهي استراحت و تفريح و گردش براي "موريل" همسرش اتفاق به او بعد ، مدتي.بيايد تا
دنبال به كه موريل برميگردند ، دارند كه زماني بعد ، روز صبح.ميشوند كلبه اين
به و ميكند مكثي موريل كه زماني طور همين.ميشود ناپديد مدام ميآيد پايين ونسان
را تصميماش ونسان اگر است شگفتي جاي ميشود ، خيره اطرافاش زمستاني و برفي منظره
.كند ترك را همسرش و كرده عملي
فرد است ، آمد و رفت در دروغيناش سرمايهگذاري طرح فروش براي ونسان كه زماني
مورد در را چيزهايي تصادفي طور به كه (ليوروزه سرژ) "ميشل _ ژان" نام به ناشناسي
و ميزند را حرفاش رودرواسي بدون و راست و رك بالاخره است شنيده طرحاش و ونسان
امور در كاري ميدهد ، را دارد كه سودآوري شغل در حقيقي كار يك پيشنهاد او به
.تقلبي كالاهاي واردات
به گرفته كه را پولي نميتواند قدرمسلم و است گناه و جرم درگير ديگر كه ونسان
.ميپذيرد را كار اين و ميكند قبول بدهد ، پس سرمايهگذارانش
گوناگون ، نقشههاي و طرحها مجموع در بگويد كه است آن درصدد فيلم ميرسد نظر به
از پيش كه اداري شغل از است آن پايهگذار ميشل _ ژان كه حيلهگرانهاي و قلابي شغل
.دارد مشخصي و لمس قابل محصولات دستكم جديد شغل اين.است حقيقيتر داشته ، ونسان آن
مفيد بسيار "انساني منابع" يعني كانته قبلي فيلم با وقت تقسيم فيلم مقايسه شايد
در جايي.ميپرداخت كارخانه در اتحاديه مسائل بررسي به واضح صورتي به فيلم آن باشد
بازرگاني مديريت رشته فارغالتحصيل و جاهطلب تازهوارد ، كارمند يك فيلم آن
نظر بهاست ميكرده كار توليد خط قسمت در سال ده كه ميشود پدرش اخراج خواستار
از _ برتر حتي _ بخشي يا بريده وقت تقسيم فيلم دنياي اقتصادي ، منظر از ميرسد
.باشد انساني منابع فيلم كارمندي دنياي
كرده پيدا دست دنيا اين در غمگين شعري اعظم بخش به كانته لورن تفاصيل ، اين همه با
كاري هر به دست ميكند احساس وجودش عمق در كه است شخصي بيهودگي ناله شعر ، اين.است
.نيست دروغين عمل يا طرح يك جز چيزي دهد ، انجام كه را كاري هر و بزند
عنوان به را كانته لورن نقش رفته ، هم روي وقت تقسيم و انساني منابع فيلم دو
كرده تثبيت ميپردازد كاري محيطهاي و مسائل به كه فرانسه سينمايي شاعر بزرگترين
.است
ميخورند گول همه وقتي
"گاردين" روايت به "وقت تقسيم"
برادشا پيتر
مد با كه بود برگزيده را موضوعي "انساني منابع" خود قبلي فيلم در "كانته لورن"
.بود شده مدرن كه ميكردند كار جايي در اتحاديه عضو كارگران:نداشت مطابقت روز
مدرن فناوري در بسياري نمونههاي كه است جامعه كارمندي سطح به اكنون "كانته" نگاه
خانههاي خانواده ، كنار در ماندن مالي ، امور و مشاوره به مربوط كارهاي.دارد
او.دست اين از چيزهايي و بهدردبخور ورزشي وسايل هستند ، شهر حومه در كه باصفايي
و "كانته" مشترك نوشته كه داستان اين در.است گذاشته دست پولدار قشر يك روي
و وحشتناك مثالهاي به بودهاند مجبور آنها است ، "كامپيل رابين" تدوينگرش
ساعتها ، و ميگذارد اثر زندگي روي چگونه كار بگويند تا شوند متوسل مسحوركنندهاي
.ميكند پر را ما زندگي سالهاي و روزها
آسوده پولدار ، حرفهاي ، مردي ميكند ، بازي "ريكوان ارلن" را نقشاش كه "ونسان"
و (ويار كارن) "موريل" نام به دارد همسري.است فرانسه حومه شهرهاي از يكي ساكن و
در هستند ، فداكاري مادربزرگ و پدربزرگ كه هم مادرش و پدردرخشان و شاداب فرزند سه
.ميكنند زندگي آنها نزديكي
اشارههاي.است خانه از بيرون كار ، خاطر به را طولانياي زمان مدت هميشه "ونسان"
اقتصاد توسعه به و است مربوط ملل سازمان به كه سوئيس در جديد كاري گرفتن براي او
.است وسوسهانگيز بهشدت ميكند كمك آفريقا
سركارش از كه ماههاست "ونسان".نيستند دروغ يك جز چيزي اينها همه كه افسوس اما
خجالت بسيار كند مطرح خانوادهاش با را مسئلهاي چنين كه اين از و شده اخراج
تعميرگاه از و ميرود نامعلومي مقصد به سوارياش با روز هر بنابراين.ميكشد
انگار كه ميكند وانمود چنين و ميگيرد تماس همسرش با هتل پيشخوان يا سواريها
.است شده خارج جلسه يك از تازه
همسرانشان سوي به خداحافظي براي را دستشان كه شدهاي اخراج كارمندان داستانهاي
تلقي غمانگيز مردمي داستان يك ميروند سركار دارند ميكنند تظاهر و ميدهند تكان
بسيار و) مضطربكنندهتر چيزي داستان اين در "كانته لورن" همه اين با.ميشود
شده ، تبديل است سرگردان كار دنياي در كه روح يك به "ونسان".است يافته (مناسبتر
هم نفر يك حتي كه دفترهايي در دارد كه دلچسبي رفتار و زيبايش شلوار و كت با او
خوب برخوردي نديده بهحال تا كه منشياي به خوش روي با.است سرگردان نميشناسدش
و پولدار فرد كه اين به تظاهر براي مخملين لابيهاي در بيهوده را وقتاش و ميكند
را او نرمي و ادب نهايت در حفاظت مامور يك كه اين تا ميگذراند ، بطالت به است مهمي
توسعه درباره كه جلسهاي به ايستادن گوش با سادگي به و سرانجام.ميراند جا آن از
آن از و ميآورد دست به سوئيس در توسعه دروغين نقشه براي ايدهاي آفريقاست گسترش و
روز ، به روز "ونسان".ميكند استفاده مدرسهاش قديمي دوستان زدن گول براي
.ميگيرد فاصله وجودش عمق از بيرحمانه
وحشتناك و بزرگ فروپاشي يك دچار "ونسان".ميشوند بزرگتر و بزرگ او دروغهاي
خودش _ البته _ و مادر و پدر همسر ، ميتواند راحتي به كه اين همه از بدتر و ميشود
گرفتار سادگي بلكه نيست شدناش گرفتار منظره ميترساند را او كه چيزي.دهد فريب را
كه زماني با چنداني تفاوت كه است معمولياي زندگي به تظاهر چگونگي و نشدناش
و جلسهها رسمي لباسهاي مراسم ، با كه كار ، با فقط نه.ندارد ميرفته سركار
ميز سر ميتوانسته كه است كساني فكر در "ونسان".ندارد تفاوتي هم همايشها
.دارند چهره به نقاب كه هستند غايبي و ناشناس چهرههاي آنها ببيند ، همايشها
كلود _ ژان" (دراماتيك والبته) واقعي زندگي داستان برپايه را فيلماش "كانته"
سال 1993 ، در كه فريب به آميخته و مشابه زندگياي با قلابي پزشكي كرده ، بنا "رومن
.كشت را مادرش و پدر و بچهها زن ، بود ، كشيده ته پولهايش و دروغها ديگر كه زماني
دست را وحشت و ترس درعوض و كرده حذف داستانها اين از را قتل "كانته لورن" اما
ما كه ميداند معلق پل را كار "ونسان" او ، داستان قهرمان.است گذاشته باقي نخورده
و ميكند نگاه پل اين تختههاي لابهلاي از او.مياندازد دام به روز طول در را
مورد در را مهمي بسيار سوالهاي "وقت تقسيم".ميبيند زيرپاياش را گرداب و گودال
همينطور و ميكند مطرح ميبينند جداناشدني شغلشان از را خودشان مردها چرا كه اين
.ميدهند دست از نيز را هويتشان بلكه موقعيتشان و پول فقط نه شغل بدون چرا كه اين
آن.مياندازد "كان سدري" ساخته "سوكو روبر" فيلم ياد به مرا "كانته لورن" فيلم
.داد فريب را فرانسه پليس سال سالهاي كه بود جنايتكاري واقعي زندگي مورد در فيلم
بيخود عمل يك جز چيزي اكثرا جرمهايش كه بود خلافكاري "ونسان" مثل هم "سوكو"
به نسبت بياعتنايي بر اصرار و تمام جسارت و بيشرمي با دو اين.نميشدند محسوب
مثل هم "ونسان".باشند موفق ميتوانند شخصيتشان اعتبار به اعمالشان ، پيامدهاي
تنها و سرگردان سوئيس و فرانسه اطراف شهرهاي در كه است فراري شخص يك "سوكو"
.ميكند رانندگي
نتوانسته جديد سينماي كه بود كرده انتقاد اينگونه جايي ، اخيرا "پوتمن ديويد"
باشد درست هاليوود مورد در شايد انتقاد اين و حرف اين.دهد نشان را واقعي زندگي
دنيا ديگر جاهاي در كه دادهاند نشان "كانته لورن" مثل برجستهاي فيلمسازان اما
.سينماست موضوع و اصلي سرچشمه واقعي زندگي
برادشا پيتر
كوتاه برشهاي
ميگويد دروغ دارد او
ليم دنيس
محمدعليزاده زويا:ترجمه
.ميدهيد انجام كه كاري به دارد بستگي شما شخصيت
گلوله اما دارد ، آرام و خونسرد ظاهري هرچند "كانته لورن" ساخته "وقت تقسيم"
تغيير ناپايداري تعادل مثابه به را اصل اين كه است خشم و رنج از آتشسوزاني
چه به پس نباشد ، مربوط هستيد كه چه آن به مطلقا شما نشاط و سرزندگي اگر:ميدهد
دارد؟ ربط
و كار فقدان اگر.ميكند القا را رهاييبخش و شگفتانگيز چشماندازي فيلم ، مقدمه
هميشه شما باشد ، اينگونه دهيد اجازه پس است ، هويت بردن ميان از مستلزم شغل ،
قهرمان ،"ونسان" اول بار براي وقتي.بسازيد تازهاي هويت خودتان براي ميتوانيد
حالتي.است رانندگي سرگرم فرانسه جنوب حومه در ميبينيم ، را فيلم ساله چند و چهل
.شدهاند جيم مدرسه از كه است بچههايي حد در شادياش و دارد احمقانه
سوارياش راديوي با همراه ميگذارد ، مسابقه ميكنند عبور كه قطارهايي با "ونسان"
گاهي.ميزند پرسه پارك نيمكتهاي و اتوبان فروشگاههاي كنار در و ميخواند آواز
را فرزندش سه حال ميزند ، زنگ (ويار كارن) "موريل" همسرش به همراهش تلفن با
مشتريهاي طولاني ، جلسههاي:ميكند تعريف گذرانده كه را روزي جزئيات و ميپرسد
.دست اين از چيزهايي و سرسخت
ولي شده اخراج كارش از آن از پيش هفته دوسه "ونسان" ميشود معلوم زودي به اما
كلاس شغلي بگويد بدهد ، دوستانش و خانواده به را خبر اين كه آن جاي به گرفته تصميم
:ميگويد كه هست ضربالمثلي مورد اين در.است آورده دست به ملل سازمان در بالا
"ونسان" كه نميكشد طولي !است مشكل كردن تكرار را دروغ يك اما است آسان گفتن دروغ
عملا و شدن پولدار به را آنها دارد كه ميبينيم دوستاناش به زدن تلفن حال در را
دوست هم سياه بازار كلاهبردار و كلاش يك با اوميكند وسوسه كلاهبرداري يك
اين در ميپرسد او از و ميشناسد را "ونسان" درون سرعت به كه كلاشي ميشود ،
فرو ساخته كه باتلاقي در هم "ونسان" خود است؟ واقعي چيزي چه ميگويي كه داستانها
عنوان به "وقت تقسيم" خوانش.ميدهد تشخيص زحمت به را اختلافها اين و رفته
.نيست قانعكننده _ واقع به _ بيكاري ننگ درباره داستاني
ميكند ، رد كلا بودهاند هم قانوني و مجاز كه را شغلي فرصت چندين "ونسان"
او !نهايي شكست يك يعني اين و است تصور غيرقابل عملا كار نيروي به او بازگشت
به را خود مشتاقانه نميكند ، مقاومتي فزايندهاش نگرانيهاي برابر در كه درحالي
و هيجان از و درميآورد را كردن زندگي اداي دارد كه بورژوايي خرده عنوان
گفتن دروغ كه كرد قبول بايد اما.ميآفريند دوباره ميكند ، ذوق زندگي اين جنبوجوش
بازيگران.نرفته طفره آن از فيلم كه است تلخي طعنه همان اين است ، سختي خيلي كار
به راحت خيلي را كاري پنهان و مفرط خستگي ،"كانته" فيلم آرام حركت كمك به
از "موريل" همسرش براي است ، خسته "ونسان" كه ديروقت شبي.ميكنند منتقل تماشاگران
بدونشك احساسات اين.ميگويد ميگيرد دربر را او روز هر كه وحشتي و آشفتگي احساس
خانوادگي روابط.است شده داده آنها به مصنوعي كاملا خصوصياتي اما هستند ، واقعي
فرزند و پدر عنوان به "ونسان" نقش به فيلم اين در "كانته".است ماندگار هميشه
انگشت مدير و كارگر برخورد يك روي "انساني منابع" او قبلي فيلم.ميكند تاكيد
در فرزند و پدر متقابل تاثير اما.پسر و پدر "اديپ" عقده مثل چيزي ميگذاشت ،
فيلم "وقت تقسيم"ميشود مشخص نگرانيها و نقد پول انتقال و نقل با "وقت تقسيم"
شفافيت.ميكند ايجاد را هيجان ابهام ، كردن برجسته كمك به كه است پرهيجاني
و غمانگيز نغمه اما ميكرد عبوس شايد را چهرهها "انساني منابع" اجتماعي رئاليسم
.درميآورد لرزه به را انسان پشت ميدهد ، سر "وقت تقسيم" در "پوك ژوسلين" كه شومي
در كه ميدهد انعكاس را مدرنيسم بيثبات سبك بصري ، تركيب لحاظ به "وقت تقسيم"
به فيلم پيوسته حركت.ميكند سردرگم اطراف محيط از بيگانگي با را همه دارد واقع
نميتوان كه است ياسي از ناشي فيلم بودن غمناك و ميكند القا را آزادي توهم نوعي
.كرد فرار آن از
ميداند كه اين با و نيستند باوركردني "ونسان" دروغهاي ميداند هرچند تماشاگر
شروع.ميشود شريك او با مياندازد ، دام در را خودش ديگر بار فريب هر با "ونسان"
سواري شيشه بخار:است "ونسان" شخصي سواري داخل از طولاني صحنهاي با "وقت تقسيم"
آرامش با هم فيلم پايان.ميخورد چشم به وضوح به بيرون دنياي و ميشود واضح و پاك
زندگياش باقي خاكستري عمق به بزرگ پرمدعاي مرد اين و ميشود روشن هوا است ، ديگري
!ميگويد خودش به را دروغ وحشتناكترين و بزرگترين دارد "ونسان".ميكند نگاه
40-لينچ زبان از لينچ
سينما درباره چيز همه
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
نام به صفحهاي فيلمنامهاي 45 تكميل و بازنويسي صرف بودم ، مركز در كه سالي اولين
.بود آمده تابلوهايم از يكي از قضيه كل.بودم نوشته قبلا كه شد Gardenback
را اسمشان ميشد كه بودند آن در شخصيتهايي و داشت داستان ذهنم در فيلمنامه ،
.ميشود منتقل آدم به او جانب از چيزي ميكند ، نگاه دختري به آدم وقتي.گذاشت هيولا
.است حشره يك شكل به داستان ، اين در "چيز" اين
را فيلنامه اين (Caleb Deschanel)ديشانل كلب.افتاد اتفاق تا چند خب ،
خودش و بود مركز مهم اعضاي جزو اوآمده خوشش آن از كه گفت و زد صدا مرا و خواند
من ، براي.بگيرد عهده به را آن فيلمبرداري ميخواهد كه گفت.بود فيلمبرداري مدير
گيل اسم به آدمي كارگردانش كه فيلمي صحنه سر كلب با قبلا.بود فوقالعاده اين
و بخزد ماري ديواري ، كاغذ و ديوار بين ميخواستند بار يك.بودم كرده كار بود ، دنيس
گيل خاطر به را كار اين كردم ، جورش و جفت جوري يك كردم درست ماري من.كند حركت
به گيل خاطر ، همين بهنبود هم بدك ولي نخورد ، دردشان به حسابي و درست البته.كردم
يكسري تا دارد را آمادگياش فوكس ، كمپاني در تهيهكنندهاي كه گفت را ماجرا اين من
گيل و ميشد محسوب گيل دوست يكجورهايي آدم ، اين.كند كار كمهزينه و وحشتزا فيلم
.ببرد او پيش را Gardenback فيلمنامه تا خواست اجازه ازمن
در كه باشد معلمي بهترين شايد بود ، چكسلواكي سينمايي مدرسه رئيس كه دانيل فرانك
را معلمها وقت هيچ راستش !باورنكردني.بزرگ بسيار بسيار معلمي.داشتهام زندگيام
صحبت فقطنبود معلم اصلا جهاتي ، از.بود ديگري چيز فرانك ولي نداشتم ، دوست
ميخواست همهاش فرانك.ميدانست آن درباره را چيز همه و بود سينما عاشقميكرد
رفتيم فرانك و كلب و من روز يك.نميزدم حرفي من ولي بزنيم ، حرف Gardenback درباره
اين براي دلار هزار پنجاه ميخواهم من ببين ، ":گفت طرف.فوكس كمپاني در آدم آن پيش
يعني.كنند كار دلشان براي بايد همه و است كلب با فيلمبرداري.كنم هزينه فيلم
.است صفحه فقط 45 فيلمنامهات":گفت بعدش ولي ".نميگيرد پولي كارش براي هيچكس
مخم حرفش ، اين از "باشد بلند فيلم فيلمنامه بايد.كني صفحه يا 115 را 110 آن بايد
"چيست؟ منظورش":كشيد سوت
|