تجربهگرايي در جسارت
منتقد نگاه
45-لينچ زبان از لينچ
تجربهگرايي در جسارت
بازي تئاتر گروه و پسياني آتيلا كارگرداني كارنامه
در كه است ايران سينماي و تلويزيون تئاتر ، فعال چهرههاي از يكي پسياني آتيلا
پرونده در را متفاوتي فعاليتهاي كارگرداني و صحنه طراحي دراماتورژي ، بازيگر ، مقام
را "!شو خفه ديگه ، بسه" نمايش قشقايي تالار در اكنون هم او.است كرده حك خود كاري
و دراماتورژ عنوان به چرمشير محمد نمايش اين در.ميبرد صحنه به ساعت 5/8 شب هر
به نقوي فاطمه و پسياني خسرو همتي ، سيروس عباسي ، اميد پسياني ، ستاره حميديان ، بابك
سال در شيخي جميله فقيد هنرمند فرزند پسياني آتيلا.ميكنند فعاليت بازيگر عنوان
زمينه فرهنگياش خانواده كودكي اوان همان از و گشود جهان به چشم تهران شهر در 1336
طور به را بازيگري سال 1346 از وي.ساختند آماده هنر دنياي به ورودش براي را لازم
به وابسته) نمايش كارگاه در را بازيگري حرفهاي شكل به سال 54 در و كرد شروع رسمي
كوتاه تجربيات يا و آموزشي دورههاي پسياني.گرفت پي (تلويزيون و راديو سازمان
اوشيدا ، يوشي كانتور ، تادئوش بروك ، پيتر جمله از جهان مشهور كارگردانان با را مدتي
- كارگرداني رشته در را خود آكادميك تحصيلات و گذرانده...و گونزالس ماريو
رسانده پايان به تهران دانشگاه زيباي هنرهاي دانشكده در ليسانس مقطع در و بازيگري
ادامه سينما و تلويزيون تئاتر ، در فعال چهرهاي عنوان به انقلاب ، از پس او.است
مقام در را...و چخوف تكپردهايهاي آژاكس ، ابله ، مانند هم نمايش چند و داد كار
.برد صحنه به صحنه طراح و كارگردان
تئاتر
آشفته رضا
همرايي با تا ندارد مخاطبانش ذهني خاستگاههاي به رجوع جز چارهاي پسياني آتيلا
برسد تاثيرگذار و درخور نمايشي به مخاطبان و اجرا جنبه دو هر نمودن سطح هم و
شدن حرفهايتر براي را تئاتر گروه تشكيل ضرورت كه آنجا از پسياني آتيلا
حسين اتفاق به سال 1368 در را بازي تئاتر گروه است ، داده تشخيص هنرياش فعاليتهاي
محمد و نقوي فاطمه عظيمپور ، بهرام كاظمي ، مريم نصرآبادي ، حسين فياضي ، رضا عاطفي ،
به 40 نزديك تاكنون گروه اين.داد تشكيل (نمايشنامهنويس و دراماتورژ) چرمشير
در پسياني.است برده صحنه به تهران شهر مختلف درتالارهاي را بلند و كوتاه نمايش
تقليد مجلس ،(1368) آشويتس زنان اركستر و 705- هرامسا 709 نمايشهاي سالها اين
نبودن و بودن و آئورا ،(1370) جادو جهاز واقعهخواني و آئورا ،(1369) هفتخوان
آبي و ميشود شير ميخورد ، گاو كه آبي ،(1373) نبودن يا بودن و عنبر فاطمه ،(1372)
(1377) خون تبار و سبز برف ،(1376) اين از اينم ،(1375) ميشود زهر ميخورد ، مار كه
و (1379) خوابديده گنگ و قجري قهوه سگ ، با دل درد ،(1378) قجري قهوه و رستخيز ،
.است برده صحنه به را (1381) !شو خفه ديگه ، بسه
(بسهديگهخفهشو)نمايش
مسعودپاكدل:عكس
بازي تئاتر گروه:مينويسد گروه معرفي بولتن در بازي تئاتر گروه درباره پسياني
براساس و نمايشي ، ناب زبان جستوجوي در كه منضبط و دار هدف جوان ، فكر با است گروهي
گروه تجربيات.ميزند نمايشي مختلف گونههاي در تجربه به دست خود حرفهاي پشتوانه
.است شده دنبال (1377) تاكنون مشخص نوع دو در
.بدوي و آييني شكل با نمايش - الف
سال 77 در.سينمايي تكنيكهاي بعضي از استفاده با تماشاگر به نزديك نمايشهاي - ب
اولين "اين از اينم" نمايش.بردارد گام طنز مسير در نمايش چند با داشت قصد گروه
.بود راه اين در گام
كارگرداناني گاهي ميكند ، معرفي تجربي - حرفهاي گروهي را بازي تئاتر گروه كه او
كارگردانان ايناست كرده دعوت گروه امكانات با نمايش اجراي براي را گروه از خارج
.داشتهاند را ويژهاي موقعيت يا و نزديكتر گروه به انديشه نظر از يا مهمان
نوع در كه ميگيرد پيش را تازهاي مسير خرداد دوم تحولات از پس بازي تئاتر گروه
پيش از و ميدهد اجراييتر جنبهاي خود فعاليتهاي به گروه اين.دارد تازگي خود
براي را جسارتآميزي زمينه تا ميشود كشورمان تئاتر در تجربهگرايي قراولان
در تازهاي جان مختلف شكلهاي كردن تجربه با تا سازند فراهم تئاتري فعال دانشجويان
را امكان اين نيز ارشاد وزارت هنري سياستهاي البته بدمند ، زمين ايران تئاتر كالبد
خارجي تجربهاي و حرفهاي گروههاي شركت با تا ميسازد فراهم مختلف گروههاي براي
بهتر خارجي جشنوارههاي در ايراني مجرب گروههاي شركت و فجر تئاتر جشنوارههاي در
هنر قافله به را خود و ببخشند بعد خود تئاتري فعاليتهاي به بتوانند گذشته از
و نيست ، تحقق قابل زوديها همين به هدف اين چند هر برسانند ، جهان سراسر در تئاتر
كشور فرهنگي مسئولان توجه و حمايت و تئاتري گروههاي و پيگيرانه ممارست به نياز
.دارد
در تغييراتي از خبر "!شو خفه ديگه ، بسه" نمايش بولتن در سال 81 در پسياني آتيلا
عنوان به بازي تئاتر گروه طرف يك از كه امروز:مينويسد و ميدهد بازي تئاتر گروه
ديگر طرف از و است شده شناخته مخاطبان نزد هدفمند و شده شناخته نمايشي گروه يك
فعاليتهاي ظرفيت بيشترين جذب توان كه ميبرد سر به دوراني در كشور تئاتر مديريت
آرزوي آن تحقق براي زمان بهترين شايد دارد ، را تئاتري گروههاي و افراد كاري
ايجاد با كشور تئاتر اخير سالهاي اين مديريت.باشد آمده فراهم ساله دوازده
رونق براي مناسب بستر ايجاد و جوان گروههاي خصوص به و تئاتري گروههاي سامانيابي
حضور امكان ايجاد راه از تئاتر سطح ارتقاي براي تلاش مهمتر همه از و تئاتر گرفتن
است داده نشان خارج به داخلي نمايشي گروههاي اعزام و كشورها ديگر نمايشي گروههاي
با مقارن بازي ، تئاتر گروه رو همين از.دارد كلان نگرشي تئاتر مقوله به كه
درون در را ديگر سلايق و روشها با كاري گروه سه ايجاد خود ، تشكيل سال دوازدهمين
.ميدارد اعلام خود اصلي هسته
سه با "كاظمي مريم" و "فياضي عبدالرضا" ،"عاطفي حسين" كارگرداني با گروه سه اين
.ميدارد عرضه مخاطبان به را خود آثار ديگر ، گروهي عنوان
توضيح باره اين در و ميدهد ايران تئاتر كارگاه تشكيل از خبر ادامه در پسياني
و كارگردانان نويسندگان ، همراهي و تجربي تئاتر گسترش هدف با كارگاه اين:ميدهد
از گام ، اولين عنوان به و است آمده پديد نمايش عرصه در كردن تجربه براي بازيگران ،
آفتاب تئاتر گروه و (پسياني آتيلا سرپرستي به) بازي تئاتر گروه دو نشستگاه پس اين
در كه دارد اميد ايران تئاتر كارگاهبود خواهد (مهندسپور فرهاد سرپرستي به)
تئاتر دغدغه كه هنرمنداني تمامي همكاري براي باشد محلي دور چندان نه آيندهاي
تعاريف تمامي بردارنده در را "!شو خفه ديگه ، بسه" نمايش پايان در وي.دارند تجربي
.ميكند تلقي آن ديدگاه از نمونهاي و ايران تئاتر كارگاه اهداف و
كه است آورده صحنه به را نمايشي متفاوت دوگونه تاكنون سال 77 از بازي تئاتر گروه
و كاملتر طور به اينبار اما دارد ، گروه همين گذشته اهداف و فعاليتها در ريشه
بابي فتح تا ميدهند قرار تماشاگران داوري و قضاوت معرض در را اينگونه منسجمتر
تحت ميتوان را گونه دو اين.باشد كشورمان در تئاتر تجربي فعاليتهاي گسترش براي
مورد مشروح طور به ادامه در كه كرد معرفي "ناب تصوير" و "متون بازخواني" عناوين
.ميگيرند قرار كنكاش
متون بازخواني
ايران تئاتر براي را امكان اين سال 78 در "قجري قهوه" و سال 77 در "خون تبار"
از آزادانه و رفت خارجي كلاسيك نمايشي متون سروقت جسارت با ميتوان كه كرد فراهم
.رسيد اينجايي مخاطب درخور و امروزي اجرايي به متون آن دل
متن دراماتورژ چرمشير محمد اتفاق به فوق متن دو دراماتورژ پسياني آتيلا
عنوان تحت واحد كتابي در صنوبر نشر توسط سال 79 در را متن اين 3 كه "بحرالغرايب"
بازخواني در":ميدهد توضيح كتاب اين مقدمه در كردهاند ، منتشر "بازخواني سه"
بيان" داستانپردازي فرم از است شده سعي [خون تبار نمايش به رسيدن براي] "ليرشاه"
دليل به.شود برده بهره "شخصيتها متفاوت روايتهاي" و "گوناگون مناظر از حادثه
.درام ساختمان و شده تبديل روايي زباني به زبان ;فرم اين در داستاني لحظات تكرار
در شخصيتها تعدد آن در كه شد خواهد فشرده بسيار و تنيده هم در ساختماني لاجرم
تئاتر در كه اسلوبي.ميانجامد بازي در بازي نوعي به و داستان ، راويان روايت قالب
.ميگيرد قرار بهرهبرداري مورد وفور به زمين مشرق
نمايشي فرم يك در داستان ،[قجري قهوه نمايش به رسيدن براي] "هملت" بازخواني در
ترتيب و بوده معلوم و معين پيش از فرم اينجا در.است شده گرفته كار به ايراني ديگر
.است يافته انطباق نمايشي فرم اين داستانپردازي روال و نوع با شخصيتها و داستان
فرم ايناست پذيرفته صورت داستان بازگويي نوع در هم و زبان نوع در هم انطباق ، اين
".گيرد انجام تصرف و دخل نيز داستان وقوع مكان و تاريخ در تا شده سبب حتي نمايشي
است ، شكسپير "طوفان" متن بازخواني كه چرمشير محمد قلم به "بحرالغرايب" نمايشنامه
"قجري قهوه" و "خون تبار" نمايش دو اما.آمد خواهد صحنه به گروه همين توسط آينده در
بار اولين براي و داشت ، همراه به عمومي اجراي از پس را زيادي مخالف و موافق نظرات
از پس و رسانيد ، ثبت به نوجو و تجربهگرا گروهي عنوان به را گروه اين هنري اعتبار
بود ، كرده عمل موفق حدي تا نيز گذشته در هرچند كرد ، پيدا خود براي خاصي مخاطبان اين
به.ميشود محسوب بازي تئاتر گروه كاري پرونده در عطفي نقطه متون بازخواني اما
مخاطبان اذهان در همچنان خون تبار در نقوي فاطمه و پسياني آتيلا زيباي بازي خصوص
در فراگير و تازه راهي ايجاد در گروه برتري نشانه اين و است مانده باقي تئاتر
.ميشود محسوب كشورمان تئاتر
آنها در كه است بوده اجرايي مكانيزمهاي كشف بازخواني سه اين از هدف حال عين در
صحنه ، توضيحات در نه و ميآيد پيش متن بودن نمايشي اصول همپاي نمايش متن ادبي اصول
ذهنيت با منطبق چيز همه تا است شده اعمال اجرايي جنبههاي متن شكلبندي در بلكه
.باشد اجرايي كاملا
گونه دو سال 81 در "!شو خفه ديگه ، بسه" و سال 79 در "خوابديده گنگ":ناب تصوير
دو اين در.گرفتهاند شكل ناب تصوير به تبديل هدف با كه هستند تجربي و خاص نمايش
در را نمايش و ميكنند پرهيز داستان و ديالوگ از چرمشير محمد و پسياني آتيلا نمايش
به برود ، بين از داستاني منطق آنكه براي.ميبرند پيش تصويري اجرايي به رسيدن جهت
ذهني كنكاش به واقعگرايانه فرا كاملا عالمي در و ميبرند ، پناه خواب و رويا
منظري از كودكانه خيلي آنها.ميپردازند مدرن دنياي نقد و انساني مفاهيم پيرامون
بهتر بتوانند آنكه براي و ميدهند ، قرار مطالعه و نقد مورد را بيستم قرن روياگونه
تصاوير اسلايد ، قبيل از] مدرن تكنولوژي و ابزار از برآيند ، مدرن نظام نقد پس از
.ميشوند بهرهمند [غيره و پروجيكشن ويدئو پيشرفته ، صوتي تجهيزات سينمايي ، مستند
از حاصل روياگونه نظام اين از جزيي و ميشود فنا هم بازيگر ديگر مسير اين در
.ميگردد مدرن تكنولوژي
_ هدفي چنين با نيز روسيه كشور از كابين وايت نمايش سال 80 ، فجر تئاتر جشنواره در
پختهاي و كامل شكل به چيز همه نمايش آن در اما.آمد صحنه به _ ناب تصوير به رسيدن
است ، كرده عادت ديالوگ و داستان به امروز تا كه ايران مخاطب نهايت در تا شد ارائه
اما.بگيرد قرار صحنه در جديد شرايط تاثير تحت و برود كلنجار آشناييزدايي نوعي با
ارضاي را تئاتر خاص مخاطبان از بسياري حتي است ، نتوانسته پسياني آتيلا فعلي اثر دو
ريتم همچنين باشد ، اجرايي متن نمودن جلوه غيرمنطقي دليل به شايد اين و كند روحي
پسياني آتيلا و مياندازد فاصله اجرا و تماشاگر بين زيادي حد تا هم ملالآور و كند
نمودن سطح هم و همرايي با تا ندارد مخاطبانش ذهني خاستگاههاي به رجوع جز چارهاي
.برسد تاثيرگذار و درخور نمايشي به مخاطبان و اجرا جنبه دو هر
منتقد نگاه
حرفها اين از سادهتر
توانايي بنفشه كارگرداني به "نو از روزي نو ، از روز" نمايش به نگاهي
يزداني اصغر
نوبل جايزه دارنده ايتاليايي ، داريوفوي نوشته "نو از روزي نو ، از روز" نمايش
و صالحي سهيلا بازي توانايي ، بنفشه كارگرداني به روزها اين سال 1997 در ادبيات
.ميشود اجرا شهر تئاتر خورشيد تالار در سياردشتي رامين صحنه طراحي و سالمي مسعود
است ، گرفته شكل "تنهاست زن" و "بيداري" نمايشنامه دو ادغام از كه نمايشنامه اين
حقوق احقاق و كارخانه و خانه در كار بين زن قهرمان آن در كه است زنانه تكگويي يك
حقوق يا و گيرد قرار احترام مورد كسي طرف از كه اين بدون است ، خودسرگردان اجتماعي
.شود شناخته جامعه سوي از او فردي
بازيگران انتخاب و تحليل نظر مورد متن انتخاب از پس تئاتر در كارگرداني هر وظيفه
جز چيزي مطمئنا بزند ، لنگ وظيفه دو اين از يكي كه باشد قرار اگر يعني.است مناسب
شناخت چيزي هر از پيش توانايي بنفشه براي.رسيد خواهد ظهور منصه به صحنه در تئاتر
قضاوت اين البته پوشيده ، چشم مهم اين از كه بوده نياز چپگرا و سياسي داريوفوي
مردي فو داريواست شده اجرا خورشيد تالار صحنه در وي توسط كه است چيزي آن براساس
پايين را كارش هنري عيار و ارزش وجه هيچ به اين البته است ، سادهانديش و عامهپسند
مخاطبش براي چه آن كه است جا همين در فو كارهاي امتياز و حسن بالعكس و نميآورد
هيچ او.است كرده لمس استخوانش و خون و گوشت و پوست توسط نزديك از است ، ديده تدارك
مردم كنار در مدام بلكه است ، نكرده مبادرت هنري آثار خلق به نشستن ميز پشت با گاه
.است رسيده اجتماعي دردناك و ژرف موقعيتهاي درك به دونپايه كارمندان و كارگران و
كه دارد آن بر سعي ايتاليايي آرته دل كمدي در موجود هجو و هزل به تكيه با او
پس و نيست باطل و بيهوده خنده اين اما بخنداند ، زياد انرژي و هيجان با را تماشاگرش
را اجتماعي تعهد و مسئوليت حس او در كه ميگذارد مخاطب ذهنيت بر تاثيري اجرا از
به را او نهايت در و ميسازد آگاه پيرامونش معضلات به نسبت را او و ميكند بيدار
و انقلابي شور يعني.ميدارد وا موجود مخمصه از رهايي براي چارهانديشي
آنان فردفرد واقعي زندگي در تاثيرش كه ميكند بيدار تماشاگر در را متفكرانهاي
و نميدارد بر دست انقلابي تندوتيز نگرش نوع اين از گاه هيچ او.مييابد بازنمود
معتبر جايزه و ميگيرد قرار نوبل داوران توجه مورد آثارش كه ميشود اين نتيجهاش
تاثير ميزان بازتاب وجه هيچ به جايزه اين البته.ميكنند تقديم او به را ادبيات
به بالاتري معيار با بايد و نيست دنيا نقاط ديگر و ايتاليايي مخاطبان بر فو آثار
.پرداخت فو داريو آثار تاثيرگذاري دامنه و قدرت سنجش
به كه است غافل فو صحيح فهم و درك از تنها نه ايراني هنرمند توانايي ، بنفشه اما
...است نداشته هم ايراني كارگر زنان از واقعگرايانهاي و كامل شناخت وجه هيچ
هنرمندان اكثر بلكه نيست ، جوان هنرمند اين گريبانگير فقط شناخت عدم اين متاسفانه
كارشان نتيجه و هستند غافل جامعهشناسانه و دقيق پرداختي براي شناخت اين از امروزي
تفكر بايد تئاتر در ما.نيست هوشمند و نوجو تماشاگر و صحنه خور در كه ميشود چيزي
و موسيقي و بازيگران بيهوده هوارهاي و داد با گرنه و آوريم چنگ به را تماشاگر
توانايي ، .داشت دلخوش هنرمندانه كاري انجام به نميتوان كه خندهآميز لحظات ايجاد
در است ، ضدماشيني كاملا نگاهش اما است ، كرده انتخاب كارش براي را خوبي بازيگران
همانا فو حساب طرف بلكه ندارد ، صنعتماشيني خود با خصومتي هيچ فو داريو كه حالي
قشر عنوان به زن جا اين در و - تودهها استثمار به كه است سرمايهداري نظام مالكان
تئاتر دكتراي كه محامدي منيژه سال 77 در حتي.ميپردازند - سلطه تحت و شده سركوب
گونه آن نتوانست و شده تحليلي شكست دچار متن اين اجراي در دارد ، آمريكا از درماني
اجرا در كاملا فو كه اين براي.برآيد آن از برشتي اجرايي پس از شايد و بايد كه
با نهايت در تا ميبرد بين از را مخاطب احساسات اجرا طول در و ميكند فكر برشتي
بغرنج مسئله يك كشف براي استدلالي تفكر به را او عقلاني و منطقي زمينهاي ايجاد
ي"نو از روز" به روانشناختي ديدگاه از هم محامدي اما.دهد سوق واقعي و اجتماعي
و كرد كارگرداني صحنه در نميتوان تئاتر مدرك با بنابراين.بود كرده نگاه فو داريو
اين اينكه مگر نبودهاند ، هنرمندي هيچ ياريگر هيچگاه فني اصطلاحات و واژگان
تيزهوش هنرمند سوي از آرمانهايش و رنجها تمامي با زندگي دل در اصطلاحات و واژگان
است ، مردم با ارتباط و زندگي درك در فو داريو موفقيت.كند پيدا معنا و شكل مردمي و
مجال اين در كه است بحثي بردهاند ، فرو خود لاك در سر ايراني هنرمندان چرا حالا
.نميگنجد نقادانه و كوتاه
كارگرداني اگر و است مستحيل اثرش كليت در فو زبان قدرت كه ، اين كلام مخلص
چشم برشتي فرامين آن از و برسد خاصتر اجرايي و برداشت به متنها اين از ميخواهد
ساده خيلي فو داريو.ندارد فو داريو متون بازخواني و بازانديشي جز چارهاي بپوشد ،
داستانهايش و آدمها به خمي و پيچ چندان و ميكند برقرار ارتباط صميمانه و
تكيه با وگرنه رسيد امروزي و خور در اجرايي به بازنگري با ميتوان يعني.نميدهد
اجرايي به نميتوان است برخوردار تغيير غيرقابل و پخته فكري از كه اصلي متن بر
به را گروهش و خود زحمات حاصل اجرا اين در توانايي بنفشه بنابراين.رسيد دلخواه
...ديگر وقتي شايد است ، ريخته دور اشتباه تحليل دليل
45-لينچ زبان از لينچ
است بيفايده تفسير ،
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
تمايل آدم رويكردي ، چنين در كه نيست اين فرويدي ، تحليل مثلا با شما مشكل آيا *
؟"...همينطوريم حدودي تا ما همه چون است ، معنا آن به اين":بگويد كه دارد
قرار هم كنار روانشناس دو اگر كه است اين موضوع ولي بله ، .جمعي هشياري نيمه پديده
وجود كار اين براي دقيقي علم شايد ندارند ، توافق هم با تحليل اين سر بر بگيرند ،
.نپرداختهايم فيلم خود به هنوز.نيست روانشناسي حتما ولي باشد ، داشته
آن سروكله وقتي بعد ، سالها كنيم؟ صحبت رادياتور صحنههاي به راجع كمي ميشود *
خيلي شد ، پيدا "پيكز تويين" فيلم در غيرمنتظرهاي بهطور "ديگر دنيايي از مردي"
به [م _ "كلهپاككني مرد" فيلم مهم شخصيتهاي از يكي] "رادياتور توي خانم" شبيه
است؟ درست.بودند آمده جا يك از دو هر انگار.ميآمد نظر
در سرخ اتاق كف نگار و نقش همان درست هنري خانه نشيمن اتاق كف نگار و نقش.بله
مرد" اصلي فيلمنامه در "رادياتور توي خانم" مشابه عامل يك اين.است "پيكز تويين"
خانم" از تصويري همينجوري ، و بودم نشسته غذاخوري اتاق در روزي.نبود "كلهپاككني
كاغذ روي را كاملش طرح وقتي ولي.بود آمده كجا از نميدانستم كشيدم ، "رادياتور توي
گرم وسيله خب ، .كردم مجسم ذهنم در را رادياتور خود بعد.بود پرمعنا برايم ديدم ،
حس همين هم هنري شخصيت به لابد و ;ميكرد دلگرم مرا جوري يك ديگر ، بود اتاق كردن
و دويدم صحنه سر به.باشد ديگري دنياي دروازه ميتواند اين ديدم.ميداد را
به ولي دارند ، مختلفي انواع رادياتورها ميداني ، .كردم وارسي نزديك از را رادياتور
.بود تويش سن يك انگار داشت ، كوچك محفظه جور يك.بودم نديده شكلي آن رادياتور عمرم
بايد بعدش.كرد عوض را چيز همه همين و ;بود تويش واقعا.نميكنم شوخي كن باور
را خودش بعدي مورد چيزي هر.ميبردم پيش را قضيه كل و ميساختم را سن خود و درها
.شد پيدا كلهاش و سر ناگهان هم خانم آن و داشت دنبال به
بچگي در كه بود بدي جوشهاي از ناشي شايد.داشت پوستي مشكل "رادياتور توي خانم"
و خوشي ولي.ميزد پنكيك كلي بپوشاند ، آرايش با را آن اينكه براي و ;بود زده
.ظاهرياش جلوه از نه ميشود ، ناشي درونش از او خوشبختي
|