ميگويد؟ چه هيدگر
مترجم ;جمادي سياوش با گو گفتو
:اشاره
دهههاي فيلسوفان وجنجالبرانگيزترين تاثيرگذارترين جمله از هيدگر ، مارتين شايد
از يكي حتي كه است اندازه آن هيدگر تفكر ژرفاي بيگمان.باشد گذشته سده پاياني
آن سختي و ابهام از اوست ، تاثير همهزير از بيش كه دريدا ژاك يعني معاصر فيلسوفان
تفكر مختلف ابعاد بر هيدگري فلسفي انديشههاي و مولفهها هرروي به.دارد گله
جمله از و شرق در شده معرفي هيدگر اما و است داشته انكارناپذيري تاثير پسامدرن
راستاي در روي هر به.ميورزيم خودداري آن ذكر از كه دارد شگفتي داستان ايران
به توجه با نيز و معاصر فلسفي رايج گفتمانهاي بر وي تاثير به و هيدگر تفكر شناخت
سياوش با را پرسشهايي ايران معاصر فكري و اجتماعي تحولات و فرهنگ كنوني وضعيت
شماست گرامي روي پيش آنچه.گذاشتيم درميان "سياست و هيدگر" كتاب مترجم جمادي ،
.مفصل پاسخ و پرسش اين از است چكيدهاي
انديشه و فرهنگ گروه
چيست؟ شما نظر.نرفتهايم بيراهه بدانيم ، هستي فيلسوف را هيدگر اگر !جمادي آقاي *
پرسش به پاسخ در زافرانسكي روديگر و اتوپوگلر هوگوات ، فارياس ، ويكتور چون كساني -
به هيدگر توجه بگويند تا دادهاند ، اختصاص را كتاب يك از فصل چند يا كتاب يك شما
سالها آن فرهنگي و فكري زمينههاي به بلكه نشده ، زاده خلا يك زهدان از هستي
به كلي طور به فلسفه ايام اين در كه گفت توان آنقدر مختصر اين در.برميگردد
آنها دوش به دوش و دارويني زيستشناسي ويژه به طبيعي علوم شده ، رانده حاشيه
تاريخ ،(روانشناسي اصالت) پسيكولوژيسم ،(تجربهانگاري) امپريسيسم پوزيتويسم ،
زمانه ، .شدهاند همدست فلسفه ساختن خفه در احساسانگاري يا سنسواليسم و انگاري
سازمان آزمايش و Experience يا تجربه به دادن اصالت و دقيق علوم پيروزي زمانه
و قوانين كشف براي بشري طبيعت و خارجي طبيعت از اعم طبيعت بر سلطه يافتهبراي
علوم برعكس.دارد فرق مطلق با دقيق كه ميدانيد حتما.است پيشرفت روند بر چيرگي
منطق شده استخراج آزمايش و تجربه از يعني دقيق.دارند تمايل نسبيگرايي به دقيقه
از صدق اثبات آزمايش ، ;كرده خالي علمي تحقيق منطق براي را ميدان ارسطويي فرمال
درآوردن تحتسلطه و كردن مهار خلاصه و فرضيات ساختن مند ضابطه تجربي ، استقراء طريق
منطق متشكله عناصر اينها مانند چيزهايي و اينها ;زندگي بهبود براي آفاق و انفس
رساله در افلاطون كه چيست چيزي يا چيز يك كه كهن پرسش آن بنابراين ;شده علمي تحقيق
عمدهاي قسمت سپس و ارسطو و پارمنيدس فلسفه اصلي موضوع ظاهرا يا داده بسط سوفيست
را حنا اين رنگ كانت كه مدتهاست.ندارد رنگ حنايش ديگر بوده ، وسطا قرون تفكر از
نومنها اصطلاح به و ذوات هستندهها ، هستي چيستي و هستي اشياء ، الامر نفس برده ،
بلكه است ، فاهمه ساختار سعه و برد از خارج و شناخت غيرقابل ذاتا اسرار از تنها نه
و انسان مركزيت اصالت و اومانيسم روشنانديشي ، مدرنيسم ، و تجدد غلبه از متاثر
كليات ، ذوات ، در بحث اساسا كه شده غالب نظر اين ديني ، مرجعيت و اتوريته از رهايي
برسد ، نتيجه به كه گيرم هگلي روح حتي و كارتزينها جواهر كانتي ، ايدههاي ماهيات ،
مختلف تجربي ، گونههاي رواني روانشناسي مغز ، شيمي.نيست عملي فايده هيچ مفيد
در منظم تداعي ساختارهاي ذهني ، تصاوير به جسمي محركهاي قلب قوانين فيزيولوژي ،
اينها ;باشد شده دريافته عيني نحوي به كه فكر قوانين خود سرانجام و مركب تصورات
.بود آن روح و قوت تجدد يا مدرنيسم كه زمانهاي غالب دلمشغوليهاي هستند
كه بيستم قرن سوم دهه تا نوزدهم قرن دوم نيمه از تقريب به است دوراني ما بحث البته
پستمدرن مسائل طرح كه كساني به مخصوصا و آن بنيادهاي نه است مدرنيسم نتايج دوران
مخالفند مدرنيتهايم و سنت چالش مرحله در هنوز ما كه عنوان اين به را ما جامعه در
ارض بسيط بر غرب تمدن گسترش يادشده دوران در كه رو آن از دقيقا كه كنم عرض بايد
باشد زمانه روح از جدا و افتاده تك جزيره و ايزوله منسلخ ، كه "ما" يك براي محلي
نتايج تطاول دست از نيز ما شده ياد دوران همان از بلكه امروز نه نگذاشت ، باقي
چيزحتي همه و سنت با ما بيترديد كه فروعي اصول شناخت و نمانديم امان در مدرنيته
-باشد ممكن اگر - سنت احياي براي چه است ضرورت يك متاثريم آن از پوشيدنمان و خوردن
اندك مجال به و كوتاه فرصت اين در اگر.ديگر نحوي به خودمان كردن پيدا براي چه و
پايي و دست مدرنيته فروع و اصول تفاوت يعني مضمون اين طرح براي بتوانم زحمت به
عصر خداوندان از آنچه يادشده عصر در كه گفت ميتوان فيالجمله و كلي آنقدر بزنم
نه و عقلاني و طبيعي الهيات نه روح ، نه است ، ذات به قائم جوهر نه مانده باقي مدرن
خادم بيشتر چه هر آن در كه قرني:ميكند خلاصه گونه اين را مطلب نيچه.كانتي اخلاق
زور و است مدرنيته ريگ مرده رئاليسم اين هست ، نيز درستتر باشد ، نوعي هر از واقعيت
ميشود تهي نيرو از بلندپروازيهايش آن با آلمان ايدآليسمميچربد چيز همه بر آن
ديگر است انسان در كه روحي.سردرميآورد ماركسيسم مثل نيرومند ماترياليسم يك از و
روح.هگل روح نه و فيخته من نه دكارت ، جاودانه و مجزا جوهر نه است ، الهي نفخه نه
اما ميشود ، نيز مقاومتهايي البته سيل اين برابر درمغز كاركرد جز نيست چيزي
به ميتوان مقاومتها اين ازجملهنميكنند وارد جهانگير سيل به خدشهاي چندان
سال در لانگ ،"ماترياليسم تاريخ" كلاسيك كتابي همچنين و كرد اشاره نوكانتيها
.آنها مانند و حيات فلسفههاي و 1866
عليه واكنش يك چيز هر از قبل هيدگر و بريگ كارل هوسرل ، برنتانو ، فرانتس روي هر به
از چطور هستي به توجه اينكه اما روشنفكرياند ، و مدرنيته علمانگاري ، رئاليسم ، اين
.است ديگر داستاني خود سردرميآورد موضعگيري اين
سياسي وقايع ديني ، آموزههاي خانوادگي ، تربيت قبيل ، از هيدگر زندگاني رويدادهاي *
گرديدند؟ برداشت اين ساز زمينه چگونه...و
پيدا خاصي توجه چيزي به كسي چرا است؟ كليتري پرسش ذيل در حقيقت در شما پرسش -
كه كسي انگيزههاي قلمرو به و خارج توجه مورد چيز اين از داريم ما درحقيقت ميكند؟
محتملتر جا همه از خطاپذيري ها انگيزه شناخت در و ميشويم وارد كرده پيله آن به
وجود در همه دستكم كه است اسنادي و مدارك باشد ميتواند پاسخ منبع آنچه.است
وطن و زادگاه مسكيرش تربيتي فضاي تحصيلي ، گرايشهاي زندگي ، وقايع:دارند آنهاتوافق
.داريم دست در ما كه است منابعي هيدگري متون سرانجام و هيدگر نوجواني و كودكي
و روشنفكران اصلاحطلبان ، مخالف وفادار ، رمي كاتوليك يك نوجواني از هيدگر
كه27 فرايبورگ در الهيات تحصيل ترم چهارمين يعني سال1916 تا و مدرنيستهاست
يك تنها نه نوشته كاتوليكي نشريات در ايام اين در كه مقالاتي شهادت به است ساله
و بلندگو يك بلكه ميشود ، آماده كليسا به خدمت و شدن كشيش براي كه است الهيات طلبه
حمايت با او.است -رمي كاتوليك البته -آن كاتوليكي مفهوم به ايمان آتشه هشت مدافع
براند گاميلو و گروبر كنراد او حاميان از تن دو.ميخواند درس كليسا اعانه و مالي
پاپ خطاناپذيري فتواي مدافع و مدرنيسم ضد و رمي كاتوليك دو هر كه هستند هوبر
احساسات آن با دارد ، كليسا به كه ديني سبب به هيدگر كه است بعيد اينهمه با هستند ،
ريشه او بيان صداقت كمابيش و هيدگر شخصيتي و فكري استقلال.باشد كليسا مدافع تند
كليسا اداره سوسياليست -ليبرال كاتوليكهاي كه زماني در هيدگر پدر.دارد خانوادگي
وارد آنها با سازش در از خود همكيشان از بسياري برخلاف ميگيرند ، بهعهده را
تبديل اضطراري كليساي به شهر كليساي نزديكي در را ميوه انبار يك بلكه نميشود ،
از جزيي ليبرال كاتوليكهاي كهنه و رمي كاتوليكهاي ميان نزاع زمان آن در.ميكند
گرايش كليسا كردن مدرنيزه و اصلاح به ليبرال كاتوليكهاي.فرهنگبود نبرد جريان
رم كليساي از چرا و بيچون تعبد با بودند ، مخالف پاپ خطاناپذيري فتواي با داشتند ،
و دين آشتي حتي و كشيشها تاهل جواز ديني ، نظارت سانسور ، لغو پي دربودند مخالف
آنچه شبيه فردي احساسي به را ايمان.ميكردند دفاع ديني تساهل از.بودند تجدد
.بودند مخالف عمل شدت و سختگيري با.ميكردند تاويل ميكند ، وصف ماخر شلاير
هيدگر زندگينامهنويسان از بعضي.بودند مخالف عقايد اين با برعكس رمي كاتوليكهاي
شد ، هيدگر كليدي مضامين از بعدها كه را غيراصيل و اصيل وجود مضامين ريشه و سابقه
به پايبند ژرفانديش ، سختگير ، كند ، يكي كه جهان دو.ميكنند جستجو جهان دو اين در
تحريكات از متاثر سهلانديش تند ، ديگري و متعبد و خشك و سازشناپذير ريشهها ،
هيدگر.است تجدد با دين آميختن به علاقهمند و تساهل و آزادي به متمايل گذران ،
جناح به كرد ، پشت آن به نيز وقتي و.بود رمي كاتوليسيسم فعال مدافعان از جوان
آنچه جاي به را مدرنيزه دين وقت هيچ عمرش پايان تا كمابيش و.نياورد روي آن مخالف
قول به و آورد روي پديدارشناسانه شناسي هستي به آنكه با و ننهاد بود داده دست از
اما داد ، قرار غيرديني ذاتا امري عنوان به پرسشگري را تفكرش عزيمت نقطه خودش
ياد نوستالژيك لحني با مسكيرش در ويژه به خود نوجواني و جواني ايام از همواره
يافت آن هرگز هيدگر براي مسكيرش مينويسد هيدگر زندگينامهنويسان از يكي.ميكرد
كه نمود رخ زماني او حاليه يافت.نبود بداند ، شده پرتاب آن در را خود كه حاليهاي
به كه فكرياش تغيير آن درباره خود هيدگر بعدها.گسست كاتوليسيسم از فرايبورگ در
در حكم اين آيا.نيست نگرگاه تغيير معناي به گشت اين كه ميگويد است معروف گشت
توجه آيا ديگر بياني به ميكند؟ صدق نيز كاتوليسيسم مستقيم صراط از او گسستن مورد
هيدگر با -سلبا و نفيا چند هر -پيشزمينهاي و سابقه ريشه ، هيچ هستيشناسي به او
هيدگر به هيدگر فكري كارنامه تقسيم جاي به اگر آيا ندارد؟ كاتوليسيسم مدافع جوان
عبارتي به يا "زمان و هستي" انتشار زمان يعني سال 1927 از كه و 2 اصطلاح 1 به
-ديگري هركس يا هگل يا -هيدگر فكري زندگي به نيست بهتر ميشود ، آغاز "هيدگر فلسفه"
گسست از پيش دوران بايد پس است مثبت پاسخ اگر كنيم؟ شروع جواني و كودكي دوران از
كاري اين و بياوريم و 2 هيدگر 1 از قبل نيز را فلسفه به آوردن روي از پيش و دين از
توسط اغلب كه آن جالب و شده دنبال موشكافانهاي وسعت و جديت با غرب در كه است
شايد.كردهايم توجه آن به كمتر ما اما شده ، دنبال هم هيدگر سابق مريدان و شاگردان
بنگريم ، قضايا به فرض بيپيش و منصف اگر كه باشد آن عقبگرد اين ثمره و حاصل كمترين
هيدگر و عرفاني شبه هيدگر يعني دوم هيدگر تغذيه سرچشمه و منبع يافتن براي
آنها مانند و بوديسم ذن يا عربي ، محيالدين وجود وحدت چون دوري راههاي به وارستگي
عنوان به.كنيم جستجو بوده هيدگر دست دم بيشتر كه منبعي در بدوا دستكم يا نرويم
علميه حوزههاي در توجه مورد شخصيتهاي مهمترين از يكي كه اگوستين سنت مثال
راز و رمز از هالهاي شخصيتي گرد به كه باشيم داشته علاقه اگر البته بوده ، كاتوليك
در يا قرعه قيد به را جملاتي گريخته و جسته تورق رسم به يا كنيم ، ايجاد اسطوره و
محل را آن و برچينيم را او تفكر كل بخش وحدت رشته به بيتوجه و خود اغراض جهت
و خطرناك بسيار من عقيده به البته كه است ، ديگري حرف دهيم ، قرار شخصيت آن معرفي
.است شرافت و امانت رسم برخلاف حتي و گمراهكننده
متصل جزيي سودمند و عاجل منافع به پرچ با گويي انسان كه خفقان فضاي اين در چطور
به بچههايش در فلسفه آنها قبل از تا ميدهند باج علوم به نوكانتيها حتي و است
و است ماهيت دنبال به اولي كه ميشوند پيدا هيدگري و هوسرل دهد ، ادامه خود حيات
.وجود دنبال به دومي
اين در اندازه چه تا آنها مطابق هيدگر پرورش و كاتوليكي آموزههاي شما نظر به*
است؟ بوده موثر برداشت
تا كه ميزنم حدس من و آمده بيرون كاتوليسيسم و كليسا جهان از جواني در هيدگر -
نكرده ، يكسره جهان اين با را تكليفش ماركس و سارتر چون كساني برخلاف هم عمرش آخر
ميرا -ميزنم حدس -هستي خفقان فضاي آن در هستي مساله به او توجه ديگر كلامي به
كاتوليكها ، كهنه مقابل در سماجت و لحن شدت با او دوران آن دراوست كاتوليسيسم
خلاصهترين در شايد جريانها اين از او نقداساسي.ميايستد وسكولارها مدرنيستها
فرايبورگبه دان الهي بريگ كارل رساله.است انسان مركزيت به دادن اصالت نقد بيان
اما باشد ، هستي به هيدگر توجه نطفه نخستين شايد "هستيشناسي زبده:هستي باب در"نام
.است مدرنيسم تفكر در سوژه خودمداري از انتقاد و فرهنگي نبرد زمينه آن در بريگ حرف
كه مقالاتي در است (مقدس جام فرقه)بوند گرال نام به فرقهاي عضو هيدگر كه زماني
تاكيد كه نكتهاي مهمترين بر باشد ، ناشناخته هيدگر علاقهمندان اغلب شايدبراي
و خويشتن صيد انسان ، مسكنفس ، زدايي مركزيت راه از خدا به ايمان كه است آن ميكند
زندگينامه از يكي -زافرانسكي قول به.ميآيد حاصل دشوار و سخت راهي خلاصه
تمام در ميآيد دست به زورگيري ونوعي خود محو با حقيقت كه فكر اين -هيدگر نويسهاي
هيدگر شده كشف تازه مقالات از نقل به زافرانسكي.نميكند رها را او هيدگر عمر
را بنيادي خود روح حقيقت...است آزاد درون كششهاي از كه است آزاد كسي":مينويسد
با بايد.بزند زانو مرجعيت برابر در بايد بنيادي خود و خودفريبي.است زورگرفتن به
وقس "..برخاست مقابله به مدرن روح و احساساتيگري با سرد غايت به و محكم منطقي
به وجود متكثر معناي درباب" رساله سراغ به هيدگر كه است زمينه پيش اين باعليهذا
او و است برنتانو شاگرد هوسرل تصادفا.ميرود "هوسرل منطقي تحقيقات"و"ارسطو نزد
شود دور سوژه و ذهنيت مركزيت از "التفاتي حيث" نظريه طرح با ميخواهد نوعي به نيز
ندارد ، ربطي او بودن يهودي به اصل در استادش با هيدگر مخالفت كه گفت بايد انصافا و
محيط ، هستي يك به كه نشدهاي دور سوژه از آنقدر تو:بگويد ميخواهد دقيقا بلكه
. برسي سخنگو و خطاكننده و -تجلي و پوشي پرده -ناز و عشوه اهل و فراگير ،
كتاب در خودش كه طور آن آيا است؟ آورده كجا از را هستي اين هيدگر حال هر به اما *
چيست؟ مقصود ؟؟"هستي مبهم و متوسط فهم" از ;مينويسد "زمان و هستي"
به نه هيدگر ، شخص به نه برميگردد همگان يا و خوانندگان به "...متوسط فهم" البته -
كه ميريزد را غولآسا تحقيقي طرح جزمي وعزم همت چه با است معلوم آغاز از كه كسي
هوسرل.برانگيزد كار اين به را كسي نميتواند متوسط فهم.باشد هم انضمامي ضمن در
ميدانست ذهني پديدارهاي گونه رياضي قطعيت به رسيدن در را علمانگاري و نسبيت نفي
كه ميزنم حدس زمان اين تا من.خداگونه و متعاليتر بس مبدائي به اتصال در هيدگر و
او نوميدي نتيجه بلكه نيست ، آن مطلق ترك و نفي معني به كاتوليسيسم از هيدگر گسست
آخرين حاصل حدس اين چون و برآيد مدرنيته پس از كه است گونه آن به كليسا قدرت از
.است "بودن راه در همواره"ميآموزد ما به خود هيدگر كه مهمي درس است ، من تحقيقات
خدا و قدسي امر به نيز هستي معناي ميگذرد هيدگر عمر از چه هر بنگريم نيك اگر
.ميشود نزديكتر
ارشاد رضا محمد:از گو و گفت
دارد ادامه
|