شريعتي زبان
شريعتي علي دكتر زندهياد تفكر به زبانشناسانه رويكردي
و متعدد گزارههاي كنون تا بود حيات قيد در كه هنگام آن از شريعتي زبان مورد در
:است زير قرار به آنها بحثانگيزترين و مهمترين كه است شده ارائه متفاوتي
نيست علمي شريعتي زبان -سروش2 دكتر) عاطفي و است شورانگيز شريعتي زبان -1
شريعتي زبان -4(سنتي منتقدين).نيست فلسفي شريعتي زبان -3(ماركسيست منتقدين)
و ايدئولوژيك زبان شريعتي زبان -5(معاصر شريعتيشناسان).است جامعهشناسانه
(معاصر نئوليبرالهاي).است ماركسيستي شبه
زبان نداشتنهاي و داشتنها و نبودها و بودها به ميتوان گزارهها اين اجتماع از
و معنايي تك سطحي ، تك شريعتي ، زبان كه ميدهد نشان گزارهها اين.برد پي شريعتي
و معنا يك حامل وقتي زبان.است نبوده جهان و زمانه و جامعه متن با بيارتباط
خانه زبان ، اگرميگردد فروكاسته انسانياش هيئت آن از ميشود سطح يك دربرگيرنده
و اجتماعي و تاريخي عرصههاي همه در را بشر بودن نحوههاي همه وجود و است وجود
و فيزيكي و ذهني و دروني و اقتصادي و علمي و فلسفي و اخلاقي و وسياسي ادبي و هنري
نحوهها اين همه حامل بايد هم زبان ناچار به پس دربرميگيرد ، ديني و متافيزيكي
نو رااز وجوه اين و باشد انسان تنيده هم به وجوه گوياي ميخواهد كه زباني.باشد
زبان.سازد محصور را خود انحاء از يكي در نميتواند دهد ، قرار بازشناسي مورد
او آثار گرانيگاه كه چرا.ميشود قاعده اين شامل ديگري زبان هر از بيش شريعتي
از پيش اسطورههاي نخستين از انسان بازخوانش استاز عبارت او آثار متن.است انسان
اين.ميدهند نويد را فراتاريخ آستانه به رسيدن كه مكاتبي جديدترين تا تاريخ
همين به.است گرفته صورت جامعهشناسي و اديان تاريخ ، منظر سه از بيشتر بازخوانش
دروني تعامل همين به توجه با.دارد مقوله سه اين با دروني تعاملي او زبان دليل
يك كه آن از بيش او آثار معاصر ، ادبي هاي نظريه تقسيمبندي طبق كه گفت ميتوان
به متن زبان.كلمه مدرن مفهوم به اند"متن" يك باشند ، كلمه كلاسيك مفهوم به "اثر"
.نيست آينده و گذشته از بريده و تكگو و تكمعنا زبان پسامدرن زبانشناسان تعبير
و مولف مشترك محصول متن ، بلكه.نيست بلامنازع خالق و صاحب مولف متني چنين در
نفسه به موضوع و زمينه خود انساني ، ديگر علوم چون تاريخهم علم در":است خواننده
همسنگ ارزش نظر از چه و اصالت در چه تاريخ كننده تحقيق و خواننده و ندارد اصالت
(1)".است آن زمينه و موضوع
وجود به خواننده و مولف نقش بر علاوه شريعتي آثار در متن سطوح تعدد و معنا تكثر
پيشامتن اينپيشامتن عامل از عبارتست كه ميكند تصريح هم سومي عامل مداخلهگر
كه داشت تاكيد مساله اين بر همواره او.باشد پيشين متون تاثير و تركيب ميتواند
.است محيط و زمان با متناسب تازه برداشت و تفسير و كشف بلكه ابداع ، و خلق نه او كار
بوده پيشامتنها از كارآمد و روز به خوانش او كار پسامدرن ، ادبي منتقدين تعبير به
مقدس ، كلام خواه باشند ، تاريخي و ملي و ديني اسطورههاي پيشامتنها اين خواه.است
از تاثيرپذيري و خوانش.زمان فلسفي و تاريخي اجتماعي ، سياسي ، نظريات خواه
هر.نيست معاصران و گذشتگان از محاكات و تقليد معناي به ابدا پيشامتنها
روي به را خود آغوش متني چنين.است فرآوري و نوآوري خلاقيت ، يك توامبا بازخوانشي
چنين در.ميبخشد دوام آينده در خود حيات به بدينسان و ميگذارد باز نيز آيندگان
او سيال حضور اما ندارد ، وجود نويسنده يكتاگرايانه و مقتدر ذهنيت اگرچه متني
ارتزاق او از آيندگان و ميدواند ريشه نيز آينده تا گرفته ريشه گذشته از كه همچنان
درست تحليلهاي وسرانجام ميدهند قرار تحليل و نقد و بازخواني مورد را او.ميكنند
نويسندگان و انديشهورزان بودند شريعتي با همزمان.ميگيرد صورت آن از نادرستي و
بيشتر دوام و تاثير قدرت بود نزديك متنيت به آنها آثار كه ميزاني به كه ديگري
و نوشتار كه بودند هم ديگر عدهاي.شايگان داريوش و عنايت حميد مانند يافتند
تفكر حوزه در تقليد انفعالي ارتباط يك در پيشامتني رابطه از دور به گفتارشان
يكتاگرا و معنا تك زباني با آثارشان.نكردند پيدا حيات ادامه سنتي تفكر و ماركسيست
ابتداي در كه گزارههايي به بازميگرديم اكنون.گفتند حيات بدرود خودشان از پيش
.كنيم بازنمايي شريعتي متن با را آنها تانسبت آمد گفتار
عاطفي و است شورانگيز شريعتي زبان -1
اين منظر از.ميانگارد مذموم را شريعتي نثر شورانگيزي و هنري ادبي ، وجه گزاره اين
گزارههاي از بايد بگويد سخن اسلام درباره ميخواهد كه گويندهاي يا متن گزاره ،
و معنايي تنوع گزاره اين ناقل براي. بگويد سخن معنا تك و روشن يكبعدي ، صريح ،
معنا وحدت يك دچار اينها همه.است رفته ميان از دين و فقه كلام ، فلسفه ، ماهيتي
در.است ارسطويي عقلانيت محدود معناي از برخاسته معنا وحدت اين.شدهاند
ارسطويي مفهوم به غيرعقلاني امري ابداع و نوآوري و تقسيمبنديارسطوييخلاقيت
آن از بيش او بينش در.نداريم خلاق عقل نام به مقولهاي ارسطو بينش در.است كلمه
انديش كلي عقل باشد ، موجودات ساير به نسبت انسان شرافت وجه هنري خلاقيت و تخيل كه
ارسطويي عقل قلمرو در ادبيات و هنر و شعر پس.است انسان بودن شريف مميزه وجه
اين منظر از.ميگيرند قرار الفاظ بازي و سرايش همان حيطه در بيشتر و نميگنجد
نئوكانتي و كانتي مدرن مفهوم در نه دارد ، اصالت ارسطويياش مفهوم در عقلانيت گزاره
قرار انتقاد مورد را شريعتي متن و زبان از وجهي آن گزاره اين.پسامدرنيستياش و
.است مدرن هنري ارزشهاي و معنويت و شور بر مبتني كه ميدهد
نيست علمي شريعتي زبان -2
را او زبان و ميكردند علمستيزي به متهم را او شريعتي عصر هم ماركسيست منتقدين
از گروه اين تعبير به علمي زبان اماميدانستند علمي زبان يك جنبههاي فاقد
در.نبود برخوردار تحصلي و تجربي علوم يعني كلمه متداول معناي به علم شاخصههاي
.شويم قايل تفاوت علمي زبان از سيانتيستي و ماركسيستي تلقي دو ميان است لازم جا اين
و واقع امر قلمرو به محدود نسبيگرا ، زباني علمي ، زبان سيانتيسم تعبير به
علمي قالب گزارهاي يك وقتي يعني.دارد ابطال و اثبات قابليت و است تجربهپذير
مدلول.دهد قرار ترديد مورد را آن سقم و صحت ميتواند ديگر گزارهاي ميكند ، پيدا
اما.است عيني و مشاهده قابل امور حيطه به مربوط و غيرمطلق و نسبي امري گزاره آن
ميان كه مطلقگرا ، و نامحتمل زبان از است عبارت حزبي ماركسيسم تلقي در علمي زبان
رويكردي طبيعي علوم و انساني علوم قلمرو در نميشود ، قايل تفاوتي ارزش و دانش حيطه
.دارد حقيقتي يك و گو تك زباني طبيعت صحنه همچون سياست صحنه در يعنيدارد يكسان
اين غير در و است علمي بگنجد حزبي و فكري جزميتهاي قالب در آنچه هر تعبير اين در
اين نزد غيرعلمي از علمي امر تمايز در سادهانديشي و سطحينگري.غيرعلمي صورت
بود مخالفان مطايبه مايه بيشتر آنها چهارگانه قانونهاي كه بود حدي به ماركسيستها
گروه اين نزد در علمي زبان تفسير و تعبير از كه بايستني.مخاطبان شناخت ابزار تا
يافته دست آن به علم كه بود مطلقي احتمال و امكان با تقابل در كلي به برميخاست
براي را راه و است تحولپذير و باز زباني سيانتيسمياش تعبير در علمي زبان.بود
منظر از فقط نه شريعتي زبان به ماركسيستها انتقاد.ميگذارد باز تازه فهمهاي
ژرژپليستري تعابير اتخاذ با آن از پايينتر بسيار بلكه انگلس ، و ماركس ايدههاي
منزه ميبايست تنها نه كه حزبي جزميات بر متكي بود زباني علمي زبان آنها براي.بود
.باشد آنها نكوهشگر بايد بلكه ديني اسطورههاي و استعارهها و تعابير و مفاهيم از
معتقد بايد روشنفكر آدم كه است اين اصولش از يكي اصولاروشنگري" اينان نظر به زيرا
مغاير زندگي پيشرفت با و مادي تمدن با علم ، با مذهبي ايمان و مذهبي احساس كه شود
(2)".است
و مفاهيم با ايدئولوژيك روشهاي و مفاهيم ميان نتوانستند حتي زبان حيطه در آنها
هماني اين يك به را زبان دو اين و دهند انجام درستي و روشن مرزبندي علمي روشهاي
ميان درستي به و روشني به نتوانستند سنتگرايان كه همانطور درست.رساندند مطلق
زبان هماني اين به نيز اينها شوند ، قايل تفاوت فقهي زبان و ديني زبان و فلسفي زبان
از دسته اين ايدئولوژيك زبان جزمي وجه به توجه با.بردند راه ديني زبان و فلسفي
سخن آن شود جاري كسي زبان بر عدالت و سوسياليسم و برابري از سخني اگر منتظرين ،
نميتواند سخني هيچ آن از خارج.باشد رايج ساختار همان قالب در بايد حتما
.باشد سوسياليستي و عدالتخواهانه
زبان كه گفت بايد داشتند علمي زبان از منتقدين اين كه برداشتي و انتقاد از صرفنظر
چه.دارد را خود خاص ويژگيهاي علمي زبان.نبود علمي زبان يك موارد همه در شريعتي
محدود ميكند ، برقرار دانش و دانشمند ميان كه رابطهاي نظر از چه و موضوع نظر از
موضوع از مستقل پديده يك عنوان به گزارشگر كلمه ، تجربي معناي به علم حيطه در.است
.نميشود برقرار علم سر دو اين ميان تعاملي و تداخل هيچ و ميكند عمل تحقيق مورد
وقتي محقق يك و پژوهشگر يك دانشمند ، يك.است برقرار ديگري وجود بدون كدام هر وجود
شده تمام كارش ديگر شناساند ، و كرد كشف و داد قرار پژوهش مورد را علمي پديده يك
گردد ، ثبت علم تاريخ در معيني فرد نام به علمي پديده يك اختراع يا كشف اگر حتي.است
شخصيت ، .نميانجامد ابژه و سوژه ميان تعامل و تداخل به هيچوجه به ثبتي تملك اين
:نيست كاوش مورد پديده از متاخر و موثر هيچوجه به محقق ايدههاي و محيط فرهنگ ،
(3)".بفهمد را آن بايد فقط و دارد انفعالي جنبه علم اين مقابل در محقق"
را زبان اين اعتبار و ارزش كه بيآن نميگويد سخن علمي كلمه تجربي معناي به شريعتي
او اساسا.دارد علمي روشي باشد ، داشته علمي زبان كه آن از بيش شريعتي.كند نفي
نظر بهميداند مطالعه و بررسي روش و نگرش نحوه در را غيرعلمي از علمي امر تفاوت
قرون در متد":بود علمي روش تغيير غرب ، جديد تمدن پيدايش عوامل مهمترين از يكي او
ولي سطحي و ساده بينهايت ذهني متد برخلاف متد اين كه است تجربي و عيني جزيي ، جديد
كردن لمس و تحقيق و تجربه به ذهني متد برخلاف و است سودمند و درست بينهايت
(4)".ميپردازد
جنبه هم و دارد نظر مورد را جديد علمي روش پوياي و مثبت وجه هم او تعريف اين در
رنسانس نام به اهميتي و تشريح و توصيف تمام در جا اين شريعتي.را آن ناتوان و منفي
نوع هر از دور به دارد علمي كاملا و تاريخي و جامعهشناسانه زباني جديد ، تمدن و
به او جا همه در چون.نيست جايي همه علمي زبان اين اما.مطلقنگري و پيشداوري
كارشناسانه توصيف همين در.ميگويد سخن تمدن تاريخ متخصص و جامعهشناس يك عنوان
است ، حال و بيحس و مرده زباني كه دانشگاهي و آكادميك مفهوم به او علمي زبان نيز
تحت كه دارد را جاندار و زنده زبان يك انعطافپذيري و پويايي بلكه.نميباشد
كه گفتيم دليل همين به.ميكند پيدا تحول و تغيير نوين اطلاعات و دانستهها تاثير
.نيست علمي زباني تخصصي ، متون معناي به نه و دانشگاهي معناي به نه شريعتي زبان
است ايدئولوژيك زبان شريعتي زبان -3
نئوليبرالهاي دسته يك.شد شريعتي متوجه ورزان نظر از دسته دو سوي از انتقاد اين
به.بود ماركسيسم از متاثر بسيار او ايدههاي و شريعتي زبان معتقدند كه معاصرند
شبه تفسيرهاي ديني و تاريخي اسطورههاي از را او تفاسير و برداشتها دليل همين
نوشتارهاي -گفتار از بخش آن متوجه فقط دسته اين توجهميانگاشتند ماركسيستي
دوران تحولات در موثر مولفههاي از را طبقاتي نبرد و اختلاف مشخصا كه بود شريعتي
با منتقدين از دسته اين.است شده قايل تنگاتنگي ارتباط معيشت و طبقه ميان و دانسته
برآمدند صدد در آن به بخشيدن مستقل و مطلق جنبه و او گفتارهاي از بخش اين كردن جدا
كه حالي در.بنمايانند ايدئولوژيك زبان به متشبه آثارش سراسر در را او زبان تا
زبان مولفههاي از يكي فقط تاريخي دورههاي معيشتي تحول و طبقاتي نبرد و تضاد
از يگانه و يكه عامل عنوان به نيز مولفه اين چه اگر.است شريعتي نزد در ايدئولوژيك
مسائل در آيا كه است اين يكي آن و دارم ترديد من اصل دو در":ميشود رد او سوي
مسائل از پيچيدهاي تركيب كه اجتماعي روانشناسي و جامعهشناسي بهخصوص و انساني
كه گفت قاطعانه ميتوان آيا آري اگر و شد؟ قايل تام عامل به ميتوان است انساني
در كه دارم ميل بيشتر شخصا من است؟ ارتزاق طريقه و معيشت سيستم در عامل اين
تكيه دارند ، متقابل تاثيرات هم در كه عواملي تعدد به گورويچ شيوه به جامعهشناسي
(5)".كنم
تك ماهيت ايدئولوژيك زبانهاي مشخصتر و عامتر ويژگي مطلق ، عامل اين بر علاوه
زباني چنين.نميشناسد رسميت به را خود جز به آوايي هيچ كه است سركوبگر و گويانه
/نور بد ، /خوب دگري ، / من قطبي دو ساختار آن در ارزشها نمادين ساختار.نيست تحليلگر
ايدئولوژيك زبان مخاطب ، مداخله و مفاهمه لحاظ از.است نو /كهنه و زن /مرد تاريكي ،
مستقيما خود را فهم يك و معنا يك تنها.ميبندد مخاطب ذهن روي به را مفاهمه راه
سلب مخاطب خرد از را مشاركتي و آزادي و اختيار نوع هر و ميسازد مخاطب ذهنيت وارد
اين.ميشود زبان عاطفي بار و انگيزي شور شيفته زبانها جور اين در مخاطب.ميكند
تا ترور از عملي نوع هر آماده را مخاطب زبان ، پراگماتيستي ماهيت خاطر به شورانگيزي
پرتاب وجود باروري و هستي انبساط مركز به را او هرگز اما.ميگرداند انتحار
ايدئولوژيك مباحث به كه بخشهايي آن چه شريعتي آثار بيشينه كه حالي در.نميكند
ميكند ، بازخواني و بازشناسي را انسان كه شناختي وجود مباحث چه و ميپردازد
ايدئولوژي از كه جا آن در او.ميكشاند هستي گشوده آغوش به اعماق ، از را خواننده
به او رويكرد.دارد نظر انساني و جامعهشناسانه تحليل به بيشتر ميگويد سخن
درد به نگذرد عمل از كه حرفي هر" ميگويد او.نيست پراگماتيسمي رويكردي ايدئولوژي ،
باشد ، داشته مطلق پراگماتيسم بر دلالت عبارت اين ظاهر شايد ".ميخورد بيعملها
و بيچون و مقدر شده تعيين پيش از كليشهاي عمل يك دارد نظر در شريعتي كه عملي اما
متفاوت تحققاش نحوه مخاطبي هر با و محيطي هر در و شرايطي هر در حرفي هر.نيست چرا
آرمانهاي براساس و كلي قوانين براساس بايد علم چون هم ايدئولوژي اساسا":است
يك در مكاني و زماني موجود واقعيتهاي با آن انطباق اما و باشد استوار انساني ثابت
آن به وابسته حال عين در كه زمان آن روشنفكر برعهده كه است رسالتي خاص جامعه
كه راهنمايي كتابچه يك ايدئولوژي كه جاست اين در.ميشود واگذار است ايدئولوژي
يك ايدئولوژي بلكه.نيست كنند پيدا گنج و يابند راه آن روي از بخواهند افراد
و مشخص روشن ، برايش چيز همه ايدئولوژي يك داشتن با انسان.دارد انسان با رابطهاي
متفكر آگاه انسان نيز را مثبت نقش بزرگترين بلكه.نيست ساقط دوشش از تكاليف همه
انسان اجتهادي و اجتماعي علمي ، فكري ، تعهد جانشين هرگز ايدئولوژي و داشت خواهد
(6)".نميشود
به و گرفتن نظر در با بلكهنيست سركوبگر و تكصدا او زبان شد گفته كه طور همان
به خود كه متناش انتقادي ماهيت علاوه به متن ، درك در خواننده فعال نقش آوردن حساب
زباني خواننده نقادي و فهم قوه پتك زير در است ، ساخته هم انتقادپذير را آن خود
بودن ايدئولوژيك اثبات براي منتقدين از يك هيچ.ميكند پيدا منعطف و نرم بسيار
تصريح يافته تعميم و مشخص طور به او متن زبان از نمونهاي هيچ به شريعتي زبان
آنها ذهن كه باشد او منعطف متن بازخواني از ناشي آنان انتقادهاي بسا چه.نكردهاند
آنان ذهن از را فراروي قدرت و نميكشاند انسداد به معين بستار و چارچوب يك در را
.نميكند سلب
علياكبري معصومه
دارد ادامه
:پانوشتها
ص 209 شريعتي علي جديد ، قرون آويژگيهاي.م -1
شريعتي علي جديد ، قرون ويژگيهاي ص 31 -2
شريعتي علي جديد ، قرون ويژگيهاي ص 209 -3
شريعتي علي جديد ، قرون ويژگيهاي ؟ ص -4
شريعتي ص 42نامهها ، علي -5
شريعتي علي ايدئولوژي ، و جهانبيني ص 111 -6
|