جهاني تجارت مركز ويرانههاي بر
7_ ماركس نامههاي صندوقچه
5_ زندگي يك بسط و قبض
16_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
جهاني تجارت مركز ويرانههاي بر
داهرندورف رالف و گيدنز آنتوني مناظره
و شدهاند ارائه شتابزده و سطحي تحليلهاياست افتاده آسياب از آبها ديگر حالا
سپتامبر يازده.است آمده فراهم نيز دانشگاهي تحقيقهاي و آكادميك بررسيهاي مقدمات
و نتايج با بيشتر ميشويم ، دورتر آن از هرچه و بود جهان سياسي تاريخ در عطفي نقطه
اقتصادي مطالعات مدرسه رئيس گيدنز ، آنتوني.ميشويم آشنا آن منفي و مثبت عواقب
تا كردند شركت مطبوعاتي مناظره يك در محافظهكار ، ليبرال داهرندورف ، رالف و لندن
.بپردازند پديده اين پيامدهاي ارزيابي به و دهند پاسخ لندن "سياسي شبكه" سوالات به
.ميخوانيد را مناظره اين متن
كوهنورد نفيسه:ترجمه
شد؟ خواهد متولد دنيايي چه جهاني تجارت مركز ويرانههاي از *
آمريكا نظامي عكسالعمل قدرت و محتوا زمان ، به پيشبيني نوع هر:گيدنز آنتوني
نه حمله ، اين هم باز باشد بزرگ هم قدر هر نيويورك حوادث از ناشي وحشت.است وابسته
انتحاري ترور سريال يك صورت به اخير سال در 10 كه است حملات نوع اين از مورد اولين
.بود خواهد آنها آخرين نه و پيوسته واقعيت به جهان در
را غرب دنياي كه است عظيمي التهاب دارد وجود حمله اين در كه متفاوتي چيز اما
كردهام زيادي تحقيق ريسك مفهوم مورد در جامعهشناس ، يك عنوان به من است دربرگرفته
قبلا كه موضعگيريهايي با را گرفته شكل حاضر حال در كه موضعگيرياي و
.كردهام مقايسه ميشناختيم
سر به پايدار امنيتي آرزوي در همواره كه درمييابيم داريم خود از كه شناختي با ما
به بلافاصله ميبينيم ، غيرمترقبه حادثه يك برابر در را خود وقتي اما.ميبريم
در همواره كه مسائلي به و ميبريم پي داريم قرار آن در كه فوقالعادهاي ناامني
كمتر را سرعتمان مدتي - ميشويم واقف نميديدهايم را آنها و است بوده اطرافمان
!كوتاه مدتي براي فقط اما.ميكنيم حركت بيشتري دقت با تقاطعها در و ميكنيم
حالت به زود يا دير.باشيم مراقب درازمدت در بتوانيم ما نميكنم تصور شخصا من
يافته دست هم نتايج يكسري به خشن ، نظامي عمليات اگر ويژه به ;بازميگرديم عادي
.باشد
سپتامبر حوادث 11 پيامدهاي ارزيابي من ميكنم فكر طور همين هم من:داهرندورف رالف
ما اقتصادي وضعيت آشكار ركود با حمله اين.ميدانم آنها تفسير نوع به وابسته را
و فلاكتها انسانها ، تفكر در.كرد جديتر را آن منفي پيامدهاي و بود ، همراه
در و شده مرتبط مسئله اين با دارد وجود واقعيت در آنچه از بيشتر خيلي سردرگميها
ميكنم تصورميخورد چشم به عميقي تغييرات موضعگيريها ، و برخوردها در نتيجه
سختتر ما براي ميآورند دست به انتفاعي موسسات كه دركي غيرقابل و هنگفت سود تحمل
.بود عادي و فهم قابل چيزي الگو و روند اين اخير سالهاي در كه حالي درشد خواهد
ممالك بعضي و اروپا آمريكا ، غرب ، شاخص كشورهاي قدرت ، و ترس حالت اين ديگر ، سوي از
نكته اين ميكند ، هدايت مشتركشان معيارهاي و ارزشها دوباره كشف جهت در را ديگر
.باشد بينالملل روابط از تازهاي شكل آغاز ميتواند
.گذاشت خواهند تاثيراتي نيز شدن جهاني مخالف حركات روي موضوع اين:گيدنز آنتوني
وفاقها و جداييها آغاز مثل باشد ، صلح بازگشت و دوباره تولد آنكه از بيش حركت اين
.ميرسد نظر به
ديديم ، جنووا و سياتل در كه حوادثي از دسته آن با اين از بعد ميكنم ، تصور من
از كه مراجعي گرفتن نظر زير جز چارهاي پس اين از حكومتها.شد نخواهيم روبهرو
نظر به:كنيم درك خوب را نكته اين بايد اما داشت نخواهند ميكنند ، حمايت تروريسم
ميتواند اما نميشود شدن جهاني روند شدن خرد و شدن شمرده كوچك باعث حوادث اين من
.است مطلب اين كلاسيك مثال افغانستان ;شود دنيا دوباره انفكاك و ديگر سردي جنگ آغاز
و جهاني دهكده به يافتن دست براي يا و !برداريم دست شدن جهاني تفكر از بايد شايد
داد ، هم دست به دست دوستانه ، بينالملل روابط همچنين و انسانها واقعي حقوق
.برداريم راه سر از ميدهند قرار راهمان در شدن جهاني تفكر مخالفان كه را سنگهايي
البته و است شده تشريفاتي عنصر يك به تبديل دورهها و زمانها همه در شدن جهاني
.باشد شده زيادي پيشرفتهاي باعث غيردولتي سازمانهاي و بينالملل حقوق در شايد
به تعدادشان اخير ، سال چند طي اما بودند تا صد چند بينالمللي سازمانهاي زماني ،
معناي به حال عين در و ارزشها شدن يكي معناي به شدن جهانياست رسيده تا 3000
.است واقعي صلحسبز
حادثه آشكارا سو يك از انسانها ، از بسياري كه است اين واقعيت:داهرندورف رالف
نمايش به روش با ديگر سوي از و ميكنند تحسين عقيدهشان خاطر به را سياتل آفرينان
.ميكنند مقابله نفرت با آن گذاردن
و حركات چنين كردن رام راههاي جستوجوي در انسانها از گروه اين امروزه ،
.سازند خارج ادعا و تشريفاتي حالت از را شدن جهاني بتوانند تا هستند برخوردهايي
يك حالت از بايد شدن جهاني است ، شدن جهاني قانونگذاري سوي به پيشرفت بحث ، موضوع
را آن خود در همگي كه اخلاقي.گردد تبديل اخلاق و تحول يك به شده خارج كلمه
.كرد خواهد سختتر را كار اين نيويورك حوادث ميكنم تصور ولي.دريابيم
هستيم؟ كينز دوباره كشف آغاز و نئوليبراليسم پايان با شدن روبهرو حال در آيا *
كينز ، حركت يادآور اين و است اقتصاد به دوباره دادن جان صدد در بوش:داهرندورف رالف
.است بيست دهه آمريكايي اقتصاد چرخه درآوردن حركت به براي
سو يك از:ميكند بيشتر دولت شدن قدرتمند براي را فشار تنگنا ، دو بودن همزمان
:مينوازد طور اين بيشك زمان پاندول اما.اقتصادي ابهامات ديگر سوي از و تروريسم
تفكر خورشيد ظهور و بازار به چيز همه سپردن پروژه شكست پذيرفتن دوران سوي به ما
.ميكنيم حركت امور ، راس در دولت به نقشي سپردن
- كينزگرايي سوي به بازگشتي نميكنم تصور نيستم ، موافق نظر اين با من:گيدنز آنتوني
باور سپتامبر از 11 قبلتر خيلي.باشد داشته وجود -اقتصاد در دولت موثر دخالت يا
در ولي.بود رفته دست از بازار ، دست به اقتصادي گروههاي تمام شدن باز و مشكلات حل
دوراني به نميتوانيم ديگر نميكنيم فراموش را گذشته درسهاي كه ، مطمئنم حال عين
در ميتواند دولت همانند نيز ، بازار ميدانيم اما.بازگرديم بوده كاره همه دولت كه
به را ما نميتواند نيز شكستها اين اما (!است خورده كه).بخورد شكست برنامههايش
.نيست گذشته به بازگشت مشكل ، حل.بازگرداند دولت مورد در قبليمان استراتژيهاي
خواهد موفقيتآميزتر بحران ، دوران در كار نيروي از استفاده براي جديد سياستهاي
از بيشتر آلمان ، و فرانسه ايتاليا ، اروپا ، قاره اقتصاد حوزه در ميكنم ، فكربود
مشكلات تنهايي ، به توانست انگلستان ، .شد خواهند روبهرو بيكاري مشكل با انگليس
.دهد وفق جديد شرايط با را خود و كند حل را كار بازار
و دارد وجود شديد اقتصادي ركود خطر چيز ، هر از بيش من نظر به ولي:داهرندورف رالف
به ضمن در.ميكند تهديد را ما همه تروريستي حكومتهاي گرفتن قدرت اينكه آن از بعد
اينكه هم بعد شدهاند كهنه متمركزند كار بازار بر كه گيدنز راهحلهاي من ، نظر
كه بيكاري بزرگ مشكل چنان با [ايتاليا - فرانسه - آلمان] اروپا اقتصادي مراكز
هستند آشنا نزديك از كشورها اين با كه كساني.نيستند روبهرو ميگويد گيدنز
كاملا باشد بيكار انگلستان در كه كسي ;است بدتر وضع انگلستان در كه ميدانند
و هستند شدن قوي و گرفتن قدرت حال در جهاني بازارهاي حال ، هر به ولي.است بيچاره
تغيير."شدن جهاني نوع يك" باشند ، جديدي سوسيالي جهان پايهگذاري آغاز ميتوانند
.شد خواهد مشكلتر و سختتر ديگر شغل به شغلي از رفتن و شغل
هواپيما سوار كمتر آدمها كه ميرويم ، محافظهكارانه اقتصاد يك سوي به آيا *
كرد؟ خواهند خرج پول كمتر شد ، خواهند
ولخرجي برابر در كه است واقعيت اين دارد ، وجود قطعا هراس يك هاله:گيدنز آنتوني
حوادث 11 اگر من ، نظر به اما ، .دارد وجود عنادي و مقاومت همواره نيز زياد مصرف يا
نمايان مصرفكنندگان سوي از محتاطانه حركت يك هم باز نميافتاد اتفاق نيز سپتامبر
چرا ميگذرانيم ، فيلتر يك از را آن اما ميكنيم ، زندگي ريسك همراه هميشه ماميشد
بتوانيم كه است اين مهم مسئله.است همين جا بر پا و مستمر زندگي يك راه تنها كه
سرمايهگذاري و تفتيش امنيتي ، اجبارهاي اصطلاحات همين با را حاضر موضوع وخامت
.كنيم درك نظامي
.معتقدم اروپا و آمريكا متحده ايالات ميان تفاوت يك وجود به من:داهرندورف رالف
آمريكاييها حيرتآور همبستگي غيرنظامي اجتماعات دوباره احياي كه ، است اين برداشتم
نشانههايي.شود اقتصادي قدرت يك به تبديل ميتواند آن و خطرات و تهديدات مقابل در
آنها به نميتوانيم من ، نظر به نيز آينده در و نميبينيم اروپا در را اينها شبيه
.كنيم اطمينان
دارد ادامه
7_ ماركس نامههاي صندوقچه
دسترس از دور فرزند
كارل پسرش به ماركس نامههاينريش
شيريان سادات مريم:ترجمه
خوبم و عزيز كارل
نيز نوشتهام مادرت براي كه نامهاي آيا ميكني ، دريافت را نامهام وقتي نميدانم
دارم دوست كه آنجا از فاصله ، اين درباشد رسيده كنم فكر نه ، يا است رسيده دستش به
مصاحبت از روز چندين كه شخصي با من ملاقات چگونگي ميدانم چون و كنم صحبت تو با
و ميكنم استفاده نامهرسان اشتياق از است ، جالب برايت بردهام لذت وي با دوستانه
.ميفرستم برايت خطي چند
كارل پرنس پسر سرخانه معلم او.است خوبي مرد رساند خواهد دستت به را نامه كه كسي
تنها اغلب اينجا در ميگيرم گرم كسي كمتر با چون شدم ، آشنا او با جا همين.است
كم فرصت اين در كه آنجا تا.گذراندهام هايم آقاي با خوشي طولاني ساعات.بودهام
خواهد تو پيش گفت او.است نيكوكار و خوشمشرب درستكار ، بسيار مردي او شد دستگيرم
درست كرده ، ترسيم پسرش از خودپسند پدر يك كه تصويري اگر شد خواهم خوشحال من.آمد
را جالبي چيزهاي تعطيلات در كه بود نخواهد ناخوشايند برايت نظرم به.درآيد آب از
.ببيني كند فراهم برايت راحتي به ميتواند هايم آقاي موقعيت كه
برنامه اگر شد خواهم خوشحال بسيار نوشتي نامهاي برايم و آمد پيش برايت مجالي اگر
به توجه با.بفرستي برايم جاري سال در حقوق حوزه در را منظمت مطالعات از مختصري
اقتصاد علم در سخنرانياي داشت نخواهد ضرورتي ميرسد نظر به چنين پاياننامهات
آن به بتواني بعدا نيستم مطمئن كه چرا نكن غفلت طبيعي علوم از فقط ، .دهي ارائه
.داشت نخواهد سودي هم پشيماني صورت اين در و بپردازي
باشد ، بن شهر در اقامت هدفت آينده سال چند در اگر كه است خوبي فرصت اين واقع در
كاري بتواند كه ندارد وجود آدمي هيچ تقريبا گرچه شوي ، وارد حقوقي كارهاي به
جذابيتهاي و برتريها دانشش سطح خاطر به برلين كه ميدانم.دهد انجام غيرمتعارف
هم اندكي بايد دارد وجود بزرگي مشكلات آنجا كه واقعيت اين از سواي اما.دارد زيادي
درهم آنها خانوادگي آرزوهاي تمام شوي دور جايي ساكن اگر كني ، توجه مادرت و پدر به
كه بداني بايد اما شويم تو زندگي برنامه مانع نبايد مطمئنا ما البته.شكست خواهد
اگر البته.است نهفته خودخواهي مقدار كمترين حقيقتا فرزند به مادر و پدر عشق در
بسياري لذت و شادي درآميزد ، ما ، آرزوهاي با مسالمتآميز نحوي به تو زندگي برنامه
.داد خواهد كاهش قابلتوجهي نحو به را آرزوهايمان و آورد خواهد فراهم زندگيمان در
برآوردن خاطر به وجود اين با.است داشته همراه به اندكي موفقيت اينجا در من ماندن
دردناك ملامتبار توقف اين مجبورم ;كنم چنين است كرده خواهش من از كه مادرت ، آرزوي
.سازم طولانيتر را
فراموشي باد به را سفر اين در تو ديدار عزيز بسيار و شيرين آرزوي بايد ظاهرا
سرفه ايناست بوده بيهوده كه ميرسد نظر به چنين اما كردهام بسيار تلاشسپارم
.ميدهد عذاب مرا حال هر به هم لعنتي
اما كنم ، تكرار مدام را اين نميتوانم.باشي خوش و باشد يارت خدا عزيز ، كارل خوب ،
.مباش غافل نيز سلامتيات از ميسازي پربار را فكرت كه همانطور
روحم ، و قلب تمام با
پدرت ، ماركس
اگوست 1837 20;برلين
5_ زندگي يك بسط و قبض
سروش باعبدالكريم صدري محمود گوي و گفت
رياضي منطق و علم فلسفه
تيموري اميرحسين:ترجمه
Scientific) (theStructure of علمي انقلابهاي ساختار كتاب منظورتان آيا*
نشد؟ منتشر پيشتر سال چند كتاب اين مگر است؟ Revolution
.نيافت مطلوبي جايگاه انگلستان در مخصوصا مدتي تا ظاهرا او كتاب اما بله ، :سروش
وي مرگ كه) لاكاتوش ايمره فايرابند پائول پوپر كارل افكار كه ميآورم خاطر به
.بود درآورده خود سيطره به را كلاس مباحث (بود من تحصيل سال اولين با همزمان
گذاشته لاكاتوش بر فراواني تاثير كه كسي دوهم پير افكار معاصر ، فلاسفه ميان از
فلاسفه به معطوف را خود توجه بيشتر سپسميگرفت قرار بحث مورد بسيار كلاس در بود
بلكه علم فلسفه در تنها نه ما.بود برنامه فوق مطالعات اينها اما.كردم معاصر
چرچ تئوريهاي مثال براي.شديم آشنا نوين معرفتشناسي و منطق با رياضيات در همچنين
.كرديم مطالعه را گودل و
آن در كه ميكنم استنباط چنين كرديد؟ مطالعه نيز سمبليك منطق پيرامون آيا*
.است بوده محبوب و علاقه مورد بسيار سالها
مجبور.گرفتم قرار بود تحصيلاتم اصلي اجزاء از يكي كه رياضي منطق تاثير تحت من
رياضي منطق حوزه در امتحان يك شوم تحصيلاتم پژوهشي مرحله وارد اينكه از قبل بودم
تدريج به مجموعهها تئوري.بود جديد كاملا رشته يك برايم رياضي منطق همچنين.بدهم
تدريس رياضي و فني دانشكدههاي در بيشتر اما.بود يافته راه ايران دانشگاههاي به
.ميماند باقي مطلق و محض آن فلسفي ضمني مفاهيم و ميشد
فلسفه در لندن دانشگاه در من ويژه كار.نكردم محدود طبيعي علوم فلسفه به را خودم
بودن دارا زمينه اين در دكتري يا ليسانس فوق دانشجوي كار براي لازم شرط و بود علم
همكلاسيهايم و بودم شيميدان منبود طبيعي علوم رشتههاي از يكي در معتبر مدرك يك
از بلكه متفاوت تحصيلي رشتههاي از تنها نه آنهازيستشناس و فيزيكدان رياضيدان ،
در موجود آراي ديگر ، علوم روشهاي در تحقيق با كردم تلاش.بودند جهان مختلف نقاط
تحقيق يك.ببرم كار به بشري دانش از ديگري زمينههاي در را طبيعي علوم فلسفه
در علم فلسفه شاخههاي از يكي عنوان به را آن كه تاريخ ، فلسفه در موشكافانه نسبتا
.دادم انجام بودم ، گرفته نظر
16_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
...كه ميماند اين مثل
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
دلايلي آوردن يا آن اثبات جاي به نظرمان درستي اثبات براي ما موارد از خيلي در
از يكي به دارم قصد امروز.ميكنيم استفاده ديگري روشهاي از آن ، نمودن موجه براي
نحو به موارد اغلب در و دارد زيادي كاربرد حال عين در كه بپردازم روشها آن
رسيدن دير از شركت يك مدير بهعنوان من كنيد فرض.ميشود گرفته كار به نادرستي
به ميشود تكرار مهم مورد دو يكي ، در بينظمي اين وقتي ناراحتم كارمندانم از يكي
ميدهد پاسخ همكارم و"آمدي؟ دير هم امروز چرا":ميپرسم و ميكنم صدا را او آرامي
كه ميماند اين مثل بيايم موقع سر نميرسم ميدانيد شما كه مشكلات همه اين با":كه
"ميشوي؟ غرق چرا تو بگويند و بيندازند اقيانوس در را كسي
كه چيزهايي به توجه با يعني برسد نظر به قانعكننده او پاسخ است ممكن اول نگاه در
مدرسه به را فرزندنش بايد صبحها اينكه قبيل از ميدانم ، همكارم درباره من مثلا
.نباشم حرفش پذيرفتن به بيتمايل شايد ،...و بزند پيرش پدر به هم سري برساند ،
ميتوانم يعني نمييابم بيربط است ، برده كار به او كه را تمثيلي ديگر عبارت به
هم چارهاي هيچ و است شدن غرق حال در كه است كسي مشابه تقريبا او وضع كه كنم قبول
موجب ميتواند حد چه تا و چيست من روي بر تمثيل اين رواني تاثير كه اين.ندارد
مسئله يك كرد ، خواهم همراهي او با ميزان چه تا اينكه يا و شود او با من همدردي
مسئلهاي نه ، يا است شده گرفته كار به درستي نحو به مذكور تمثيل آيا اينكه و است
دو همچنان اما وابستهاند يكديگر به حدودي تا و جهاتي از مسئله دو اين البته) ديگر
.(جداگانهاند مسئله
كاري است ، شده گرفته كار به تمثيل رواني تاثير كه اول ، مسئله به من اينجا در
ميخواهم اكنون كه چيزياست گسترده تحقيقي موضوع خود امر اين بررسي ندارم ،
كه مواردي تمام در.است تمثيل يك نادرست يا درست كارگيري به كنم فكر دربارهاش
وجود اساسي ركن چهار ميدانيم ، ديگري چيز شبيه را چيزي يا ميبريم ، كار به تمثيلي
اگر) شمردهايم يكديگر شبيه را آنها كه هستند چيزي دو همان دوم و اول ركن دارند ،
ديگري به و "مشبه" ميگفتيم يكي به باشيم داشته ياد به ادبيات اصطلاحات اندكي
تمثيلي سوم ركن (نيستند مهم ما براي الان اصطلاحات اين بگذريم "به مشبه" ميگفتيم
ميگوييم وقتي ديگر سخن به يكديگرند ، شبيه مذكور چيز دو كه جهتي آن از است عبارت
وقتي بنابراين.سوم ركن همان ميشود "زيبايي"."است ب شبيه زيبايي نظر از الف"
دوم و اول اركان ميشوند چيز دو آن هستند هم مانند نظر فلان از چيز دو ميگوييم
.ما تمثيل سوم ركن ميشود است آنها شباهت دليل كه خاصي نظر يا جهت آن و ما تمثيل
چيز دو آن شباهت عدم وجوه چهارم ، ركن اما.(ميناميديم "شبه وجه" را آن ادبيات در)
منظورمان "ميماند ماه مثل ليلي" ميگوييم وقتي بزنم حرف آسانتر بدهيد اجازه.است
اركان همان ماه ، و ليلياست قشنگ و زيبا ماه مثل زيبايي نظر از ليلي كه است اين
اما.است تمثيل سوم ركن مشابهت ، دليل همان يعني ،"زيبايي" و تمثيلاند دوم و اول
زيبايي نظر از ماه و ليلي وقتي واقع در نيست چيز يك چهارم ركن است؟ كدام چهارم ركن
"معمول بهطور" را ماه مثلا دارند ، فرق هم با ديگر نظرهاي خيلي از هستند ، هم شبيه
رويت غيرقابل روزها مثلا كه نيست اينطور ليلي مورد در اما ديد ميتوان شبها فقط
هم من فرض كه باشد ما خود مثل معمولي انساني اگر البته) شود ، مريي شبها و باشد
اينطور ليلي مورد در اما كند صحبت ماه با نميتواند كسي مثلا اينكه يا (است همين
هستند شبيه هم با جهت يك از چيز دو وقتي واقع در.قبيل اين از زيادي چيزهاي و نيست
جا يك را شباهت عدم جهتهاي اين تمام اگر.دارند فرق يكديگر با زيادي جهتهاي از
"شبه عدم وجوه" را آنها ميتوان كه) تشبيه چهارم ركن همان ميشود كنيم جمع هم گرد
اين ادبي ، كاربردهاي در.(نيستند مهم اكنون هيچكدام اصطلاحات اين البته ناميد
مخصوصا و تشبيه ركن چهار هر منطقي ، كاربردهاي در امانيست مهم چندان چهارم ركن
به هم زيادي اميد و است ليلي عاشق ساسان كنيم فرضميباشند مهم بسيار چهارم ركن
:بگويد دوستانش از يكي اگر حالا.نيست هم نااميد اما ندارد او با كردن ازدواج
،"كن بيرون سرت از را او فكر است نيافتني دست هم همانطور پس ميماند ماه مثل ليلي"
از ماه و ليلي شباهت از كه چرا.است احمقانه كاملا ساسان دوست استدلال من نظر به
بودن ، دستنيافتني مثلا هم ، ديگر نظر هر از كه گرفت نتيجه نميتوان زيباييشان نظر
ميكنيم ، صادر يكديگر به شبيه چيز دو به راجع يكساني احكام وقتي.يكديگرند مانند
(تشبيه سوم ركن همان يعني) بازگردد آنها شباهت جنبه همان به بايد حتما احكام اين
مقاله ابتداي كه مثالي در (تشبيه چهارم ركن يعني) آنها شباهت عدم جنبههاي به نه
كند ، وانمود "اقيانوس در كسي شدن غرق" شبيه را "آمدنش دير" ميخواهد همكارم آوردم ،
چيست؟ تشبيه سوم ركن يعني) يكديگرند؟ شبيه نظر چه از تا دو اين پرسيد بايد اينجا در
.است دو اين شباهت وجه "بودن چاره بدون و اضطرار" كه دهد پاسخ همكارم است ممكن (
بدون انداختهاند اقيانوس در كه را كسي نيست ، كار در شباهتي چنين وجه هيچ به اما
مورد در وضعيت اما است گرفته قرار ناخواسته وضعيتي در باشد داشته اختياري آنكه
از بخشي كردن جابهجا و برنامهريزي با ميتواند او نيست ، اينطور من همكار
.نياورد وجود به خودش براي را وضعيتي چنين فعاليتهايش ،
...كه است آن مثل اين" نظير عباراتي از استفاده با خواست شخصي كجا هر آنكه خلاصه
به كه تشبيهي چهارگانه اركان بايد اولا بگيرد ، بهره تمثيلي از استدلال يك در ،"
دارد سلبي جنبه چهارم ركن كه داشت توجه بايد البته) باشد روشن دقيقا است برده كار
درباره واحدي حكم اگر ثانيا و (نيست متعين و مشخص اركان بقيه مانند معني يك به و
سوم ركن يعني) بازگردد دو آن شباهت جنبه به بايد الزاما حكم اين ميشود چيز دو
.(تشبيه چهارم ركن يعني) آنها مشابهت عدم وجوه به نه (تشبيه
|