تاويل چند صدا ، يك شريعتي زبان
(بخش واپسين) شريعتي علي دكتر ياد زنده تفكر به زبانشناسانه رويكردي
بسيار كه است ايدئولوژيك زبان مباحث از يكي"خويش به بازگشت" نوشتارهاي -گفتار
مجموعه به نوشتارها -گفتارها اين درمجموعه اگر.است گرفته قرار طعن و طرد مورد
روشي با او كه ميبريم پي كنيم ، توجه برميشمارد انساني هر براي او كه خويشتنهايي
"من" متعاليترين تا -طبيعي من -من ابتداييترين از را انسان جزئينگر و واقعگرا
.ميدهد قرار ملاحظه مورد -ميگذارد نمايش به را خود هستي جهان و تاريخ پهنه در كه
تنيده هم به مجموعه اين كه اين يا كند نفي را منها اين از يك هيچ كه اين بدون
تا ميكند برجسته را آنها مشترك مولفههاي.بكشاند تحير و سرگرداني به را او منها
ديگري فداي را كدام هر كه بيآن كند تبديل آشتي و يگانگي به را آنها خصومت و تفرق
.سازد
موجود يك نام به بدانم بايد بزرگ جهان اين در و طبيعت اين در و هستم انسان يك من"
سرشت و بوده چه من سرگذشت و سرنوشت كنم؟ زندگي بايد جور چه هستم؟ كاره چه انساني
"چيست؟ من
زمان از قسمت اين در و مملكت اين در كه[هستم ي ] هزاران از يكي عنوان به "من" "
خودشان وضعيت و جهان موجود وضع و آيندهشان و خود سرنوشت به و ايستادهاند
...".ميانديشند
و حالش و گذشتهاش با شرق نام به هستم زمين از منطقهاي يك به وابسته "من"
...."آيندهاش
و احساسم و سرنوشتم و سرشتم و هستم اسلامي امت نام به امتي و جامعه به وابسته "من"
...".دارد پيوند امت اين با تربيتم
من سرنوشت و من واحساس من روي بيستم قرن جريانهاي.هستم بيستم قرن به وابسته "من"
را انسان تنيده هم به مجموعه اين به تصريح با شريعتي(7)".دارد تاثير من جامعه و
در نه ناسيوناليستي ، "من" در نهنميكند محصور ناپذيرش گريز هاي"من" از يكي در
تماميت بلكه.تاريخي و اجتماعي و سياسي منهاي در نه فلسفي ، و فرويدي و طبيعي من
بتوان شايد.معنايي چند و چندبعدي هويتياوست هويت متنوع نحوههاي همين در انسان
كه آن از بيش تفكرشريعتي و زبان كه كرد قرائت گونه اين را سروش عبدالكريم تعبير
تكثر و پويايي و توانمندي دغدغه باشد داشته يكتاانگاري و پاكسازي و خلوص دغدغه
.داشت
نيست فلسفي زبان شريعتي ، زبان -4
ادبي و رمانتيك شاعرانه ، زباني به را شريعتي زبان مدرن و سنتي منتقدين از بسياري
در انتقاد اين ريشه.دانستند فلسفي استغناي و استحكام فاقد را آن و كردند مانند
نيز او انديشه.ندارد يافته نظام فلسفي زبان ;نيست فيلسوف يك شريعتي كه جاست اين
.نيست برخوردار كلمه خاص معناي به فلسفي انتظام و ساختار از فلاسفه انديشه چون هم
درنيافكند تازهاي (است رايج فلسفه تاريخ در كه معنايي به) فلسفي نظام يك اصلا او
به فلسفي ايستار و نظام يك فقدان اما.باشد داشته هم آن با متناسب فلسفي زبان كه
به فلسفي نظاموارگي از دور به اگر.نيست زبان استغناي عدم و استحكام عدم معناي
او زبان.رسيد خواهيم هم فلسفيزبانش استواري و استغنا به كنيم رجوع شريعتي متن
عناصر و ذرات به كه كلمه هگلي و كانتي معناي به نه اما است ، تحليلي كاملا زبان يك
اجزا صلبه ، ذرات شريعتي متن در.باشد تجزيه قابل مطلق مقولاتي و مفاهيم يا و صلبه
اين.تفهم و است بازانديشي هست چه هر.ندارد جايي مطلق مقولات و مفاهيم و ثابت
.است باز آينده روي به سو يك از و دارد گذشته به رو سو يك از تحليلي بازانديشيهاي
به تا ميكند تحليل را گذشته اونيست حال در آن بازسازي براي گذشته به او رجوع
.نيست گذشته تعمير او كار.كند بهرهبرداري آن از آينده و امروز نفع
زبان با او طرفي ازاست امكانپذير حال و اكنون مورد در فقط بازسازي و تعمير
عرفاني متن يك مثلا بخواهد كسي كه اين مثل درست.نميكند تحليل را گذشته گذشته ،
و بازخواني براي كه است بديهي.كند تفسير و تحليل متن همان زبان با را كلاسيك
فرابري و باروري براي.داريم نياز امروزين فهم قابل زبان به متن آن تفسير و تفهيم
و پدرسالارانه ارتباط بايد بلكه.بريد گذشته از را آن ناف بند نميتوان "حال"
تفكر ارتباط نميتوان هم ترتيب همين به.كرد دگرگون حال با را گذشته اقتدارگرايانه
و مقتدرانه رابطه اين بايد بلكه.كرد قطع قدمايياش معناي به حتي فلسفه با را
زبان.يافت تحقق شريعتي تفكر و زبان در كه بود كاري اين و نمود دگرگون را يكسويه
شريعتيشناسان از برخي كه طور همان.نيست فلسفي نظاموار و آكادميك مفهوم به او
زبان اين در.است جامعهشناسانه زبان يك چيز هر از بيش او زبان ميكنند مطرح معاصر
تعامل در بلكه نميشود تحقير اما ميافتد فرو پدرانهاش سلسله و جايگاه از فلسفه
و هنر اخلاق ، عرفان ، دين ، تاريخ ، جامعهشناسي ، يعني انساني زبان ديگر ابعاد با
كارش.است محور سوژه بيشتر فلسفي زبان ساختار.ميگيرد قرار ايدئولوژي و سياست
تحليلي زبان اما.است ذهني و كلي مدلولهاي با انتزاعي مفاهيم پروراندن و ساختن
.ميكشد دوش به زمان گذر در را گوناگوني ارجاعهاي و مدلولها معنايي بار شريعتي
و فلاسفه وثوق و اجماع مورد تغييرناپذير و ثابت معناي تكثر ، و تعدد همين حمل
بعد صرفا شريعتي زبان در معنا كثرت اين.مياندازد خطر به را شريعتي منتقد الهيون
شريعتي (متن) زبان گفت ميتوان پسامدرن زبانشناسي تعابير از كمك با.ندارد تاريخي
طول در را پديده يك معنايي تحول عمودي سطح در.است عمودي و افقي سطح دو داراي
معنايي تنوع افقي سطح در و (انگاري يكتا و خداباوري معناي مثلا)ميدهد نشان تاريخ
و ادبي عاطفي ، اجتماعي ، سياسي ، غريزي ، رواني ، شخصي ، فردي ، قلمروهاي در را پديده آن
عرفان ، برابري ، ايثار ، آزادي ، عشق ، مانند مفاهيمي مثال براي.ميدهد نشان اخلاقي
و اجتماعي سياسي ، تحليلي متن يك در هم را ليبراليسم و معنويت سوسياليسم ، رفاه ،
و انسانشناسانه توصيف يك در هم و ميدهد قرار نقادي و بررسي مورد فلسفي و تاريخي
هم ناقض هيچكدام ابعاد اين.ميسازد آشكار را آنها اثباتي جنبه داستاني روايتهاي
مجموعه به انسان مورد در او تحليلي نوشتارهاي -گفتار به ميتوان مثال براي.نيستند
به...و ابوذر حر ، روايتهاي در را او داستاني زبان و كرد نگاه و 25 شماره 24 آثار
.نمود مشاهده آشكاري
و معنا تكثر بر گونهاي به كدام هر كه بود شريعتي بر وارد انتقادات برخي آمد چه آن
اشاره به را شريعتي زبان وجوه از ديگر برخي اكنون.مينهاد صحه او زبان چندآوايگي
.ميدهيم نشان
باوراست مكالمه زباني شريعتي ، زبان -5
تكگو كه نيست دنيا در زباني هيچ.است زباني هر ذاتي ويژگيهاي از مكالمهباوري
قدرت.ميشود سركوب ويژگي اين حاكميت و قدرت پدرسالارانه عملكردهاي در اما.باشد
معنا يك به تنها و ميبرد ميان از را آنها واژگاني معاني و ارزشها ميان نبرد حاكم
اين در.ميدهد سوق تكآوايي سوي به را جامعه مرور به.ميدهد ظهور و بروز اجازه
زبان رفته رفته.ميگردد تلقي ارزش يك و واژه يك درست معناي تنها رسمي ، معناي صورت
معنا ، يك صدا ، يك تنها.ميشود تكآوا.ميدهد دست از را دگرآوايياش خصلت حاكم
.باطل و خطا و كذب همه مابقي و ميشود شمرده مجاز متن يك و حقيقت يك و تفسير يك
زبان پنهانيتر لايههاي اما.ميدهد روي زبان رويين لايههاي در اتفاق اين البته
ظرفيت و ميدهد ادامه خود آوايه چند حيات به جامعه غيررسمي كردارهاي و اعمال در
در هم كه معانياي.ميكند حفظ خود در را متناقض و گوناگون معناهاي و صداها پذيرش
آثار در هم و ميكند پيدا تجلي غيردولتي و غيررسمي تاريخي و جمعي و ملي رفتارهاي
بيشتر را اش آوايگي چند خود بطن در زبان يك چقدر هر.جامعه يك مستقل فرهنگي و ادبي
.مينشاند بار به متنوعتري ثمرات و دهد ادامه خود حيات به ميتواند بهتر كند ، حفظ
فرهنگ و رسمي ادبيات و فرهنگ در ميتوان را تكآوا و آوا چند زبان نوع اين نمونه
متنوع صداهاي و متعدد راويان منزلگاه آوا چند زبان.جست غيررسمي خلاقه ادبيات و
منكوب راوياي هيچ و نميشود ديگر صداي سركوب صدايي هيچ منزلگاه اين در.است
كه است هم با صداها اين همه تعامل بلكه.ندارد ويژه حق آوايي هيچ.ديگر راويهاي
كه است ويژگي همين به توجه با.ميدارد نگه زنده زبان در را حيات و زندگي جريان
.مينشينند گفتوگو به هم با صداها آن در كه است خانهاي شريعتي زبان گفت ميتوان
يا و برسانند ثبوت به را خود شايستگي و استحقاق توان ، سرحد تا ميكوشند كدام هر
زبان حيات بيپايان گفتوگوي اين.دهند قرار ترديد مورد را ديگري شايستگي استحقاق
است حدي به خصلت اين.ميسازند آشكار را باورش مكالمه خصلت و ميكند ضمانت را او
بيرون آن دل از تازهاي متن و برود تحليل متن خود مداوم مكالمه اين در است ممكن كه
به را خود حيات مكالمه قالب در كه است متن منتقدانه خصلت همان اين درواقع.بيايد
يكديگر با انسانها دروني و اجتماعي ارتباط كه زبان برتر اصل يك تا مياندازد خطر
زباني چنين.بخشند دوام را است ديگر سوي از جامعه بازنمايي و سو يك از خودشان با و
صداي انعكاس در بلكه.نميشنود را خود صداي تنها.نميكشاند بنبست به را مخاطب
به هم و ساختار لحاظ به هم شريعتي زبان.ميشنود نيز را خود صداي كه است ديگران
آخرينش ، تا آثار اولين از دائم دگرگوني و تحول لحاظ به هم و موضوع سوژهو لحاظ
را خواننده آينده ، به توجه و حال و گذشته در او متن همزمان حضور.است معنايي چند
تكثر به هم موضوع ، تنوع و معنا تكثر با سوژه تعدد ديگر سوي از.ميگيرد فرا خود در
كه جاست همين از.ميآورد فراهم او انديشه براي آزاد مجالي وهم ميانجامد مخاطب
به را آن و پارادوكسدانسته و تناقض گرفتار را او (متن) زبان منتقدين از بعضي
زبان بر عيبي نه ناسازوارگي اين.ميدهند قرار نكوهش مورد ناسازواره زباني عنوان
بسيار معاصر ادبي هاي نظريه در زبان.اوست متن فراافشاني و بازبودگي نشانه بلكه او
قرار پارادوكسيكال موقعيتي در را زبان كه است انساني خصلت همين.است شده انساني
انسان چون هم زبان به كه حالتهاست همين.است گردانده متناقض معاني حامل و داده
زماني كه متني و زباني ناسازوارگي ايناست بخشيده متكثر و انعطافپذير ماهيتي
.اوست زبان و متن بودن انساني نشانه برعكس امروز ميشد شريعتي نكوهش مايه بسيار
باشد ، انسانيتر هرچه نوشتار -گفتار متن يك و دارد ناسازواره هيئتي انسان اساسا
و خوانش قابليت باشد ، متناقضتر چه هر متن يك.است آلودهتر تنش و پرتناقضتر
خواهد ناممكنتر آن بازخوانش باشد ، سخت و بسته هرچهدارد بيشتري تاويل و تفسير
باقي شاعر يا نويسنده يا مولف يك از مشخص اثر يك حد در معمولا كه آثاري در.بود
و تقليدناپذير مولف بگشايد ، خود از بيرون به پنجرهاي يا دري كه بيآن ميماند
و دانشگاهي متون و آثار مانند ميگردد مولف مدفن اثر نوع اين درواقع.ميماند ميرا
كه آثاري اما.كند جاري را خود نميتواند آثار اين از بيرون مولف.تكگو و مدرسي
ممكن اگرچه ميكنند حفظ آينده و گذشته با را خود تنفسي ارتباط زايش آغاز همان از
متن يك عنوان به مولف همان اما بميرد اثر آن در فرد يك عنوان به آنها مولف است
.ميآميزند درهم متن و مولف و مييابد جريان بعدي بازخوانشهاي همه در سيال
در مولف سيال وجريان حضور از نشانهاي حياتش از بعد شريعتي آثار بازخوانشهاي
زبان زاييده اثر كه آن شرط به اثر يك خلق با فوكو ، نظر برخلاف.است آتي متنهاي
ميان در متن آن از بيرون در او حضور بلكه نميرسد فرا مولف مرگ باشد ، آوايه چند
اما.دارند حضور مولفين همه متنها ارتباط در درواقعمييابد ادامه بعدي متنهاي
ادبي نظريه در كه ي"بينامتنيت" معنا اين به.نيست متن حضور از جداي آنها حضور
ادامه و آمده پيشتر فوكو مولف مرگ از گام يك ميشود ، مطرح پسامدرن و پساساختارگرا
تاويلهاي از شريعتي بازخوانشهاي همه در.ميدهد نشان بينامتنها رادر او حيات
ردپاي و نشانه دگرآوا ، و آزاديخواهانه تاويلهاي تا گرفته تكصدا و سركوبگرانه
از تاكنون كه تفسيرهايي بيشتر.باشد ناتمام و ناقص ردپا اين هرچند.دارد حضور مولف
هر اگرچه.است بوده يكسويه و تكصدا خوانشهايي و تفسيرها آمده ، عمل به او متن
متنها پيش و زمينهها اين اما گرفته صورت خاصي پيشمتنهاي و زمينهها در كدام
توانستهاند كمتر و بودهاند تهي است ، همانچندصدايي كه زبان انساني خصلت از نيز
.باشند تازهاي نظريات و مفاهيم گشايشگر (شريعتي) خود پيشامتن چون هم
است موقعيتمند زباني شريعتي ، زبان -6
خاص زماني و مكاني موقعيتهاي تابع اما باشد انساني و زنده كه نيست زباني هيچ
.است انسان هيئت به زبان هيئت شباهت وجوه از ديگر يكي موقعيتمندي اين.نباشد
آن از غير ميطلبد چيزي موقعيتي هر دردارد خاص نيازهاي خاص ، موقعيتهاي در انسان
به ترس موقعيت در و نمينوشد آب گرسنگي موقعيت در مثلا.ديگر موقعيت يك كهدر چه
به بندبازي موقعيت در و نيست خواب انديشه در ورزيدن عشق موقعيت در.نميانديشد غذا
كه آن و نميانديشد استبداد به است استعمار گرفتار كه ملتي.نميكند فكر ارتفاع
از كدام هر كه حالي در.نميهراسد خارجي دشمن از گرفته را رمقاش داخلي استبداد
انسان مانند درست هم زبان.است ضروري و حقيقي ديگري اندازه به درست موقعيتها اين
موقعيت درك اين شايد.ميكرد درك خوبي به را موقعيت اين شريعتي.است موقعيت پايبند
از دسته آن با بخصوص را فاصلهها از بسياري ميتوانست معاصرش منتقدين سوي از
نزديك شريعتي به بسيار معنوي لحاظ به انديشهشان بنمايه كه انديشهورزي منتقدين
جهاني ، استبدادي ، سياسي ، فرهنگي ، اجتماعي ، گوناگون موقعيتهاي.كند كم بود ،
چه اگر قيدها اين.كرد مقيد را شريعتي زبان..و تجددزدگي عقبماندگي ، استعماري ،
در جولان و پرواز مجال اما انجاميد او متن و زبان در موضوع و معنا تكثر به
زبان كه موقعيتهايي.گرفت او از را متافيزيكي و هستيشناسانه بيشتر عرصههاي
با نخبه تا بود كرده تحصيل عامه به معطوف بيشتر موقعيتهاي كرده مقيد را شريعتي
جوان نسل او مخاطب اصليترين چون.شود كاسته عامه و نخبه ميان فاصله از كه نيت اين
مقيد را او بيشتر سياسي -فرهنگي موقعيتهاي خود به خود بود ، كرده تحصيل عامه و
همان از يكي با جا اين.محض انديشهگي و نخبهگرايانه موقعيتهاي تا ميكرد
و داشت وجود شريعتي تاليفي متن وجوديو متن در كه ميشويم روبهرو تناقضهايي
بيشتر گرايشهايي دروني و فردي روحيات بنابه كه آن با اوميكرد اذعان خودش
وقف يكسره را خود مخاطبهايش ، و جامعه موقعيت بنابه اما داشت فلسفي و هستيشناسانه
يك به محدود كه زباني به را او زبان موقعيتمندي اين البته.كرد غيرفردي گرايشهاي
دچار نه و كرد زمانزدگي دچار را او زبان نه يعني.نگرداند است مشخص دوره يك و عصر
مانع او زبان سر بر خصلت دو اين سايه همواره چه اگر محض ، راديكاليسم و عملگرايي
.گشت منتقدين و انديشهورزان سوي از او متن جانبه همه شناخت و عميق درك از
بود داورانه -ارزش زبان يك شريعتي زبان -7
.هستند پيشيني داوريهاي -ارزش بر مبتني عمدتا تكگو زبانهاي و ايدئولوژيك متون
يا خوانشپذير متون آيا اما.ندارند متعدد قابليتخوانش متون اين رو اين از
اصلا و باشند ارزشي مفاهيم از رها بايد لزوما هستند معنايي چند كه زبانهايي
و تاريخي تجربههاي كه باشند باور اين بر بعضي شايد نگردند؟ قلمرو اين وارد
قيد بايد متن استقلال و بقا حفظ براي كه ميرساند نتيجه اين به را مولف واقعيتمند
بار فقط و غيرتحليلياند و ثابت پديدههايي ارزشها آيا اما.بزنند را ارزش
ميشوند؟ بودگي دگر و تحول دچار انساني هويت و ماهيت همپاي يا دارند ايدئولوژيك
در فقط ارزشي هر.است سركوبگر و بسته رابطهاي ارزشها با متون و آثار بعضي رابطه
رابطه اين در ارزشها.ميدهند ارائه اثر يا متن آن كه است عرضه قابل قالبي همان
مشخص مرزهايي به محدود آنها دامنه وسعت و ميگردند انسداد و تصلب دچار بسته
در بلكه نيستند مقدر پيش از مرزهايي آنها ، حافظان تصور برخلاف مرزها اين.ميگردد
.شدهاند تعيين خاص موقعيتي و معين شرايطي تاثير تحت معين ، مكاني در معين ، زماني
ديگر ، گروهي دسته ، اين برخلافاست بوده شخصي و انساني صد در صد شروح و تفسيرها اين
به انحصار و انسداد جاي به يعني.دارند ارزشها به انتقادي تحليلي رويكردي
به شريعتي رويكرددارند نظر محيطي و زماني جديد موقعيت در آنها تاويل و بازخواني
در ارزشها.ندارد بعدي تك نگاهي ارزشها از يك هيچ به او.است نوع اين از ارزشها
ارزشي هر اصالت اصلا.ميسازند آشكار را خود اصيل ماهيت كه است خاص موقعيتهاي
هر صورت اين غير در.است خاصي موقعيت در خاصي معضلات به ارزش آن پاسخگويي به بسته
است ارزش يك جمعي و فردي رفاه مثال براي.ديگر ارزش سركوبي براي است ابزاري ارزشي
سر پشت را دوره اين كه همين اما ميزيد نابرابري سايه زير و خط زير جامعه كه مادام
آن در زدود را نابرابري و فقر حوزهها همه در صنعتي و اقتصادي پيشرفت با و نهاد
از و گفت سخن جامعه وسيع عرصه در فلسفي دغدغههاي انديشههاو از ميتوان صورت
كه است جايز جامعهاي در معنويت بدون رفاه نقد پس.كرد انتقاد بيمعنا و پوچ رفاه
در آزادي نقادي آزادي ، نقد است همينطور.باشد رسيده عمومي رفاه به جامعه آن
فرهنگي و سياسي وجوه همه در را آزادي جامعه آن ابتدا كه است مجاز و ممكن جامعهاي
صدا يك فقط كه ناآزاد جامعه در.باشد كرده تجربه اقتصادي و فردي و اجتماعي و
و ارزشي ضد رويكرد يك باشد كه نحوي هر به آزادي از كردن عيبجويي است ، طنينانداز
شريعتي.كرد دنبال را روال همين ميتوان نيز ارزشها ساير مورد در.است ضدانساني
را پويه همين شدهاند تبديل خود ضد به كه ارزشهايي نقد در صراحتا را خود
جوامع در بلكه سوسياليستي يا و سوم جهان جوامع در نه را آزادي او.ميپيمايد
در بلكه چهارم و سوم جهان محروم ملل براي نه را رفاهميكند نقد سرمايهداري
را آزادي نميخواهد او. ميكند معرفي نهيليسم و پوچي عامل فراصنعتي پيشرفته جوامع
به استعماري يا) نشانده دست حكومتهاي دست از را برابري و توتاليتر حكومتهاي چنگ از
ميخواهد اسارتي از را ارزشها اين از كدام هر دهد ، برعكس نجات (شريعتي زمان تعبير
به يكتانگر و مطلقگرا نگاهي او پس.شدهاند گرفتارش آنها خود نام به كه برهاند
عنوان به بلكه غيرزماني و مطلق پديدههاي عنوان به نه را ارزشهاندارد ارزشها
موقعيتهايي.ميداند خاص موقعيتهاي و شرايط به مقيد انساني صد در صد پديدههايي
و انحطاط به را آن برعكس يا گرداند جامعه يك تعالي عامل را ارزش يك ميتواند كه
.بكشاند انسداد
و موضوع تنوع چگونگي و چرايي به ميتوان شريعتي زبان ويژهگيهاي اين مجموعه از
او تفكر موضوع ، تكثر و معنا تنوع اين ظاهرا چه اگر.برد پي او انديشه معنايي تكثر
رابطه و موضوعات موزاييكوار چينش اين اما (8).ميدهد نشان وار"موزاييك" تفكري را
روي فرا ديگري چشمانداز ميتواند افقي و عمودي سطح دو در معاني شده معرقكاري
اعتقادي و شخصي تعلقات از رها بتوانند آنان كه چشماندازيبگشايد شريعتي منتقدين
خوانشهاي باز در را او زبان آوايگي چند و.كنند رجوع او متن به ديگر بار نظري و
.دهند بازتاب تازهشان
اكبري علي معصومه
:پانوشتها
شريعتي علي -اقبال و ما و 26 ص 25 -7
.است شايگان داريوش ايراني معاصر انديشمند اصطلاحاز اين -8
|