است شكلات جعبه مثل زندگي
آوردند كم همه..
كوتاه برشهاي
لوسآنجلس محرمانه
است شكلات جعبه مثل زندگي
هنكس تام جولاي ، تولد مناسبت 9 به
او مانند نه و داشتم را او موقعيت نه باشم او مثل نميتوانستم نبودم گامپ فارست خود من
بود شدهآمريكايي تباه معصوميت همان او بودم معصوم و خنگ
هنكس تام
بهار اميد:ترجمه
متفاوتي و گوناگون شيوههاي بازيگري.گرفت ياد بايد را بازيگريآموخت بايد را سينما
و ميخوانيد سينما درس داريد شما كه است خوب قدر چه.بگيريم فرا را آنها بايد كه دارد
بازيگري دانشجوي همه اين ديدن.داريد علاقه بازيگري به اندازه اين تا كه است خوب قدر چه
را سوال اين جواب شويد؟ بازيگر ميخواهيد شما همه آيا.است اميدبخش واقعا من براي
را خود حرفه اگر حتي شما.باشد مثبت جوابتان بايد ميرسد نظرم به اما نميدانم ،
كمكتان به بازيگري درسهاي هم باز كنيد پيدا سينما در ديگري كار و ندهيد قرار بازيگري
بياييد ، كنار بازيگرها با كه بلديد خوب وقت آن شدهايد ، كارگردان كنيم فرض.ميآيند
وهله در كارگردان كه است درست ميشويد ، فيلمبردار مثلا يا.ميفهميد را همديگر زبان
كارگردان از بهتر حتي شما شايد.هستيد سهيم هم شما اما ميبندد ، را تصوير قاب اول
ممكن بازيگري آموختن مدد به اينها همه.شود ديده قاب در بايد چگونه بازيگر كه بفهميد
.ميشود
يكي ميزدم ، حرف شما از بعضي با داشتم و بودم نشسته ميز اين پشت هنوز كه قبل دقيقه چند
تحليل درباره چيزهايي.بود مهم سوالاش اما كرد ، خوبي سوال نميگويم كرد مهمي سوال
من جوان دوست.بود جالب شدت به كه كرد مطرح را مباحثي دقيقه چند ظرف و گفت شخصيتي
شده يكي "فارست" با و بودم فرورفته نقش در "گامپ فارست" در من آيا كه بداند ميخواست
نظرش به شود ، كارگردان داشته دوست "گامپ فارست" ديدن از پيش تا كه ميگفت او بودم؟
فكر كه من دوست اين بعد.است بوده كاري هر از مهمتر و بهتر ساختن فيلم و شدن كارگردان
فارست" بود ، چه ناماش رفت يادم راستاش باشد ، "بيل" هم شايد است ، "توني" اسماش ميكنم
ميرود فيلم تماشاي به هم سر پشت بار چند.ميبرد لذت شدت به آن از و ميبيند را "گامپ
كه ميشود اين ديدن فيلم هم پشت بار چند اين نتيجه.ميكند "كنكاش" فارست شخصيت در و
و شود بازيگر دارد دوست شود ، كارگردان نميخواهد ديگر حالا او.ميكند عوض را تصميماش
موفقيت آرزوي تازهام دوست براي من.بگيرد عهده به را گامپ فارست مثل نقشي بتواند روزي
در آيا بداند ميخواست او كه اين به برگردم خب ، .شود موفق كارش در اميدوارم و ميكنم
؟ نه يا بودم شده يكي فارست با من فيلم ساخت طول
كه گفتهاند شما به حتما.برسيم سوال اين جواب به تا كنيم شروع مقدمه يكسري از بايد
بدانيد بايد شما.دهند انجام بايد بازيگران كه است كارهايي مهمترين از يكي شخصيت تحليل
.كنيد بازي بايد چگونه نما هر در و است چگونه لحظهتان به لحظه رفتار كه
ذهن در تصوير يك ميشود باعث همين و ميكنيد عمل آن به ميكنيد ، درك را نقش زندگي شما
حرفهايم به اميدوارم كه من دوستميگويند شخصيت آن به اصطلاحا كه ببندد شكل تماشاگر
.نميشود تبديل ميكند بازي را نقشاش دارد كه شخصيتي به بازيگر كه بداند بايد بدهد گوش
رواني تعادل يا كه است صورتي در اين اما شود تبديل شخصيت آن به كه هست احتمالاش البته
حتما خب و بريزد هم به روانياش تعادل كه شود بيمار جوري بعدا يا باشد نداشته
بالا هوشنميخورد بازيگري و سينما خصوصا كاري هيچ درد به بيتعادل آدم كه ميدانيد
را آن كند سعي يا باشد ، بالاتر بازيگر هوش ضريب چه هر.است مهمي مسئله بازيگري در
.بيايد كنار چيزها خيلي با بايد نباشد جوري اين اگر اما است ، نفعاش به ببرد بالاتر
.نگيرند بازياش به اصلا و ندهند او به را نقشي هر كه اين مثلا
كشف خود درون را چيزهايي نقش تمرين زمان در يا بازي هنگام شما كه است اين مسئله
يا نبودهايد آشنا آنها با ميبريد گمان كه ميكنيد تجربه بگويم دقيقتر يا ميكنيد
ميكنيد كشف را چيزها آن داريد كه هستيد شما اين حال هر به اما.داشتهايد آشنايي كمتر
در را توهمي خاص جملاتي آوردن زبان به و خاص اعمال سري يك انجام با شما.ديگر شخصيتي نه
كه درآمدهاند خاصي موقعيت دل از جملات و اعمال اين.ميآوريد وجود به تماشاگر ذهن
را خصايصاش و اعمال اين بايد كه است اين شما كار.گذاشته اختيارتان در فيلمنامه
ذهن در كه شخصيتي توهم كه است صورت اين در.كنيد عمل آن به بهتر و بشناسيد درستتر
.بود خواهد كاملتر و قويتر ميگيرد شكل تماشاگر
شما.است نهفته شما خود وجود در داريد نياز آنها به نقش براي كه احساساتي و عواطف همه
به نيستند ، رها چندان ويژگيها اين اما ;كردهايد تجربه زندگيتان طول در را احساسات آن
دنبال فيلمنامه در.كنيد آزادشان زندان از بايد شما و شدهاند زنداني دليلي هر
خودتان وجود از است قرار چون داريد ، وجودتان در ميآيد نظرتان به كه باشيد ويژگيهايي
است شخصيت ناماش كه توهمي پوست زير را خود وجود بخواهيد اگر ميدانيد ، بگذاريد مايه
.كنيد پيدا خودتان وجود در بايد را ويژگيها اين.كردهايد بيهوده تلاشي دهيد ، جاي
كامل تصوير يك تا ميزنند خود افشاي به دست آنها هستند ، بزرگي افشاگران خوب بازيگران
.هستيد اشتباه در سخت شويد موفق ميتوانيد خود افشاي بدون ميكنيد گمان اگر.بسازند
بيرون را خصايص اين باشيد ، داشته جرات بايد شما است ، ضروري وجودتان از بخشي افشاي
است ممكن گاهي و بدانند محدودي عده را شما خصايص شايد گاهي.ببريد پرده روي و بياوريد
را آنها بعضي اگر ولي هيچ كه باشد نداشته خبر كسي اگر.باشد نداشته خبر آنها از كس هيچ
.ميبرند لذت پرده روي ديدنشان از بشناسند
من.بگويم ميخواهم چه فهميدي زدم هم پشتسر كه حرفهايي اين از حتما من ، تازه دوست
او مانند نه و داشتم را او موقعيت نه باشم ، او مثل نميتوانستم.نبودم گامپ فارست خود
كه رسيدم نتيجه اين به ميكردم تحليل خودم براي را فارست داشتم وقتي.بودم معصوم و خنگ
آن از خبري سالهاست كه صميميتي و سادگي همان.است آمريكايي شده تباه معصوميت همان او
هر بود ، كشيده قد چند هر بود كودك يك فارست.ميشود برچيده دارد كمكم نسلاش و نداريم
كنار در وقتي بود آشكار شدت به بودناش كودك اما.ميرفت راه بزرگترها كنار در چند
پايين را شلوارش ديده آسيب بدناش كجاي دهد نشان كه آن براي و ميايستد رئيسجمهور
ويژگيهايي دنبال من.است كودك يك او شده؟ بزرگ او كه كرد باور ميتوان چگونه ميكشد ،
.ميكردم فراموششان داشتم كه ويژگيهايي.ميبردند كودكيام به راه كه گشتم خودم در
بازي را نقش اين و بود من جاي به ديگري كس هرساختم من كه بود توهمي اين حال هر به اما
هم ديگر چيز يك از اما.هستم مطمئن را اين.ميساخت ديگري جور را توهم اين ميكرد
مثل زندگي" ديالوگ بايد كه زماني بود من جاي به هم ديگر كس هر مطمئنام.دارم اطمينان
.ميگذاشت مايه جان از "ميشود نصيبات طعمي چه نميفهمي وقت هيچ.است شكلات جعبه يك
آوردند كم همه..
گامپ فارست و هنكس تام داستان
ما روزمره زندگي در كه است چيزي همان فارست شخصيت سادهدلي و خوشبيني و ايمان
ميكند جلوه مسخره تاريكي دوران چنين در و
قادري امير
از عالياش درك كه كرده اظهارنظري ،"گامپ فارست" فيلم در فارست شخصيت درباره هنكس تام
فارست:است اين گفته هنكس كه جملهاي مضمون.ميدهد نشان مان به را نقش اين و شخصيت اين
.دارد ايمان جيمي و مادرش خدا ، به
پاييناش ، هوشي بهره همراه به فارست ، ايماناست همين شخصيت ، اين درباره مركزي نكته و
كه شخصيتي.ميكند تبديل "بيگناه ابله" ابدي جذاب پرسوناي از ديگر نمونهاي به را او
خيانتها كه طور همان او.كند تطهير را آمريكا تاريخ كه دارد را توانايي اين اينجا ، در
پاك هم را مملكتش سياستمداران گناهان ميبخشد ، دارد ، دوست كه را دختري اشتباههاي و
.ميكند
قرن در آمريكا ديگر اجتماعي معضلات از خيلي و نژادي تبعيض ويتنام ، نبرد خشونت سرد ، جنگ
مسيحي به فيلم طول در اوميآورند كم سادهدل ، فارست ايمان و معصوميت برابر در بيستم ،
اين جز چارهاي ميرسد نظر به اصلا وميكشد دوش بر را بقيه گناه بار كه ميشود تبديل
هفتاد ، دهه شورشگر آرمانگراي هيپيهاي ويتنام ، جنگ زخميهاي با فارست رابطه:ندارد
دختر و مادرش با كه رابطهاي از است بازتابي جنگ ، خشن فرمانده و بدهيبت سياهپوست رفيق
و مهربانانه واكنشهاي چون.ميگيرد شكل جا همين از نيز فيلم طنز و دارد ، علاقهاش مورد
البته و ميرسد ، نظر به بيربط خيلي خيلي اطرافش ، خشن واقعيت برابر در فارست سادهدلانه
چنين بر معصوميت آن غلبه (مياندازد پريان افسانههاي ياد را آدم كه) فيلم ، داستان
او چون نيست ، فارست آگاهانه تلاش نتيجه هيچوجه به اين و ;ميدهد نشانمان را خشونتي
و ناكامي صحنههايي در تنها فارست فيلم ، طول در.نميبيند را اطرافش فساد و خشونت اصلا
ازلي ايمان همان از جزيي كه) محبوبش و مادرش فقدان ميشود مجبور كه ميدهد بروز را رنجش
و است تحمل قابل چيز همه باشند ، آنها وقتي تا كه انگار.كند تحمل را (هستند او ابدي _
جمله ديگر بار يك و يادداشت اين آغاز به برگرديم ميتوانيم حالا.نه صورت اين غير در
در.كنيم درك بهتر را نقشاش از او اساسي فهم تا بخوانيم را فارست شخصيت درباره هنكس تام
و احترام قابل و جدي بايد بودن ، خندهدار عين در كه نقشي چنين ايفاي هم ، عمل مرحله
جزء دو كه) سادهدلي و خوشبيني و ايمان.است سختي خيلي كار برسد ، نظر به برانگيز همدلي
در ما روزمره زندگي در كه است چيزي همان فارست ، شخصيت (هستند ايماني چنين جداييناپذير
ميشوند موفق (اثر خالقين ديگر كمك به) هنكس اما.ميكند جلوه مسخره تاريكي دوران چنين
از يكي فيلمي ، چنين درنشود بدل شخصيتي چنين مشخصه تنها به بودن ، مضحك كه كنند كاري
و ميگوييم اثر كلي "لحن" آن به كه است چيزي كنترل كارگردان ، و بازيگران وظايف مهمترين
در كار از متعادل خيلي را اثر چندوجهي لحن اين توانستهاند خوبي به همكارانش و هنكس
.بياورند
چهره ;كنيم باور را "مقدس دلقك" اين شخصيت تا ميكند كمك ما به كه عناصري از يكي اما
و ايمان همان.ميكند منتقل بينندهاش به را اعتماد و آرامش كه چهرهاي.است هنكس تام
به ما كه ميكند كاري هنكس بينقص و مهربان چهره.ميشود محسوب مظهرش فارست كه اعتقادي
.كنيم احساس او خود به نسبت دارد ، مادرش به فارست كه را ايماني همان بيننده عنوان
ميان از) حال به تا هنكس كه است شخصيتي جذابترين احتمالا و كليديترين گامپ ، فارست
هنكس ظهور.كرده بازي (شنيدهام دربارهشان چيزهايي يا ديدهام او بازي با كه فيلمهايي
خوشبيني و سادهدلي و ايمان با آثاري تا كرد كمك هاليوودي فيلمسازان به نود دهه در
امروزي خشن هاليوود و قطعهقطعه دنياي اين در را ، سينما اين طلايي و كلاسيك دوران
حتي كه امروز ، خشن هاليوود و قطعهقطعه دنياي در هم آن.آورند در كار از باورپذيرتر
در پك گريگوري مثلا جاي به هنكس تصور.ميرسد نظر به خندهدار هم چيزهايي چنين تصور
كاپرا ، فرانك) "شگفتانگيزي زندگي چه" در استيوارت جيمز يا (راون ، 1945 كلارنس) غزال
كاري هنكس.نيست سختي كار اصلا ،(وايلر ، 1940 ويليام) "ولترنر" در كوپر گري يا (1941
ميرسند نظر به خندهدار خيلي سالها ، اين در كه را اميدي و آرامش و اعتقاد كه كرده
تا لااقل هم باز (نميخنديم؟ دارد ، وجودش در را چيزها اين افراطي شكل كه فارست به مگر)
آن خواست وقتي دارابانت ، فرانك كه است دليل همين به لابدبيايند در كار از باورپذير حدي
بسازد ، را سبز ، دالان يعني معجزهگر ، شفابخش مومن زنداني يك درباره غريبش و عجيب داستان
ما نقش فيلم ، در بود قرار كه ناظري.كرد انتخاب را هنكس تام ناظر ، شخصيت نقش براي
و ايمان آن صورتي در تماشاگران.باشد داشته كرامت صاحب زنداني آن برابر در را بينندهها
ميدانيد ، كه شما و.ميكرد باورش فيلم ، در هنكس شخصيت كه ميكردند باور را معجزه
.كردند باور را معجزهاش فيلم ، تماشاي از پس خيليها
كوتاه برشهاي
بگير مرا ميتواني اگر
آزرم محسن
ارائه را شان"فيزيك" بازيگران از گروهي بود گفته گفتوگويي در زماني "كيانيان رضا"
را علاقهشان مورد بازيگران فيزيك تماشاگران دستهاي.را شان"خلاق ذهن" گروهي و ميدهند
بازيگران كه بود كرده اضافه كيانيان.هستند بازيگران خلاقيت طرفدار گروهي و ميخواهند
زيبايي هم زشتي ميان و دارند تكيه ذهنشان تمامناشدني و بيكران زيبايي به دوم گروه
سينما استواي در كه بودند زيبايي غولهاي دوم گروه اين او نظر به.ميآفرينند
تام" نام آورده ، كيانيان كه نامهايي ميان در.كردهاند مغلوب را هاليوود و ايستادهاند
.ميشود ديده هم "هنكس
و لحظه آن زيباييهاي آمدن در حركت به محض به كه است بازيگراني معدود از يكي هنكس تام
.برميدارد بازيگري رازهاي خيلي از پرده او بازي در دقت ميرود ، نشانه را موقعيت آن
در.هستند زيبا كه دارد تعلق هاليوود بازيگران از نسلي به شايد روزگار قضاي از هنكس
.بود داده جذابيت مثل چيزهايي به را خودش جاي و نبود ملاك چندان زيبايي دورتر سالهاي
خوب و بودند جذاب اما نبودند ، زيبايي بازيگران "كويين آنتوني" يا "بوگارت همفري"
هنكس نسل اما.دهند سرايت نيز بازيهايشان به را جذابيتشان بايد چگونه كه ميدانستند
اما مسئله.شد بازيگريشان در موثر عوامل جزو دوباره زيبايي دستكم يا بود ، زيبايي نسل
.ميدرخشد نقشي هر در كه دارد ماندگار زيبايي يك او خود صورت.نميشود ختم هم جا همين به
.است مكاني و زماني موقعيتهاي محدوديت وراي ماندگار زيبايي اين
از اما نه ، يا ميشود فراموش هنكس تام (مثال براي) بعد قرن نيم كه نميداند كسي هنوز
مثل و است "ستاره" يك هم او.بود خواهد ماندگاري بازيگر هنكس كه برميآيد امر شواهد
گاهي.ميكند جذابتر را او البته همين.خاموش گاهي و ميشود روشن گاهي همكاراناش باقي
كه ميدرخشد چنان بعدي فيلم در (است محال البته كه) نيايد چشم به چندان فيلمي در اگر
باقي شدن خاموش از پس بازياش ديدن تا بگذرد بايد سالها اما.ميكند خيره را چشمها
.باشد لذتبخش ستارهها
را ما بازياش در دقت كه هست هم دراماتيك بازيگر يك نيست ، ستاره يك فقط هنكس تام اما
و ميكنند كشف را خودشان ديگران كه اوست سايه زيرميرساند شناسانه زيبايي كشفهاي به
كار دو هر) "سياتل در بيخوابي" و "نامهداري" اگرميشوند آگاه قابليتهايشان به
او كه ميبينيد باشيد كرده دقت "رايان سرباز نجات" در يا باشيد ديده را (افرون نورا
او را كارها اين.بشناسند را خودشان تا ميآورند پناه او به آدمها و ميشود پناهگاهي
.اوست نقش جزو نميدهد ، انجام خودآگاه البته
مقابلاش در نميتوان كه است گونهاي به نگاهش همه از مهمتر و زدناش حرف لحن رفتارش ،
اگر.است مصمم نگاه يك نمونه بازيگري ، در هنكس نگاه.نكرد قبول را حرفاش و آورد تاب
جوري.ميافتند كار به چشمهايش اول مغزش جاي به انگار دهد انجام را كاري ميگيرد تصميم
چندان زدن حرف حرفاش روي و مقابلاش در ايستادن كه ميايستد تماشا به جوري و ميزند زل
.نيست امكانپذير
از روزمره زوايد همه.دارند حركتي روزمره روابط بازسازي براي جايي او نقشهاي همه
شايد.است زندگي به نگاه جور يك.است خالص بازي يك ميماند آنچه و ميشوند زدوده حركات
"جوفاكس" نقش در را او ميتواند كسي چه.است زندگي به نگاه جور يك اما نباشد زندگي خود
خاص قدر آن (رايان مگ) "كلي كاتلين" با او رابطه نوع.كند فراموش "نامهداري" فيلم در
.كرد فراموشاش نميتوان هيچجور كه است
ميكند ، را خودش كار و ميرود را خودش راه ميكند ، زندگي دارد است ، زندگي آدم "جوفاكس"
و او دوستانه رابطه.دارد را هم را خودش خاص شيطنتهاي و شوخيها اين همه وسط اما
.ميكند بامزه را قضيه email طريق از يكديگر به دادنشان جواب نوع اصلا و "كاتلين"
و باشد جدي ميكوشد او.است جذاب شدت به عادي ديدارهاي در "جو" خصوصا و آنها رفتار
صورت.كند كنترل را خودش مواقع اينجور آدم كه است سخت خيلي.نياورد ياد به را هاemail
"ديمن مت" شده هرجور ميخواهد كه "رايان سرباز نجات" در "ميلر جان" نقش در او مصمم
جنگي فيلمهاي باقي از بالاتر پله سه دو فيلم ميشود باعث دهد نجات را (رايان فرانسيس)
اين و آدمها شناخت براي بود تلاشي نبود ، جنگي فيلم يك فقط "رايان سرباز نجات".بايستد
اين براي اندازه چه تا ديگران و باشد داشته ارزش ميتواند اندازه چه تا انسان يك جان كه
جاي محدوده همين در نيز "اجكامب پل" يعني "سبز دالان" در او نقش.قايلاند ارزش جان
هر بايد ميكند احساس كه ميشود (دانكن كلارك مايكل) "كافي جان" مديون چنان او.ميگيرد
پيش از كاري دوست يك و دارد زياد دشمن "كافي جان" كه افسوس اما بدهد نجاتش شده جور
.نميبرد
.است "اسپيلبرگ استيون" با او دوباره همكاري هنكس ، تام درباره وسوسهانگيز خبر آخرين
اين آيا"بگير مرا ميتواني اگر":است وسوسهانگيزتر همكاري اين از حتي پروژه اين نام
است؟ "هنكس" ديالوگ يك
لوسآنجلس محرمانه
ميگذرد چه هاليوود در
ايزدپناه پارميس:ترجمه
خانواده به بازگشت ;جونز 4 اينديانا *
بخش به اكنون شد ، ساخته اسپيلبرگ استيون كارگرداني به كه جونز اينديانا قسمت آخرين
درباره وي مخالفتهاي با داشت پرلمن سيندي با كه مشاورهاي در او.است رسيده آن چهارم
جديد پروژه درباره كمي سيندي":ميگويد اينباره در او.شد مواجه آن چهارم قسمت ساخت
جورج ، كه چرا.دارم ديگري نظر من اما.بود شاكي بابت اين از كمي هم لوكاس جورج.كرد غرغر
خاطرات و دادهايم تشكيل را خانوادهاي دهه 80 در همگي من و كندي كاتلين و فورد هريسون
فيلم قبليام خانواده با ديگر بار و برگردم گذشته به ميخواهم اكنون داريم ، بسياري
اين كه نميدهم قول بار اين اما" ;افزود ادامه در او "بگذرانم خوش آنها با و بسازم
از اما است بخش آخرين سوم قسمت گفتم اطمينان با قبل دفعه.باشد ايندياناجونز آخر بخش
همسر كپشا كيت قسمت اين در.است آن چهارم بخش ساخت خواهان خانواده كه پيداست شواهد
.شد خواهد ظاهر "اسكات ويلي" نقش در ديگر بار "اسپيلبرگ"
غيرمنتظره ;زمان فروش *
را "زمان فروش" دلهرهآور فيلم تا دارد قصد "ويتاكر فارست" ورايتي ، مجله گزارش به بنا
از يكي تهيهكننده "مورت در مك وان".كند كارگرداني (FOX2000) استوديوفاكس 2000 براي
بر را فيلم اين تهيه و توليد "تلويزيون خيالانگيز آثار" عنوان با تلويزيوني برنامههاي
فيلم داستان.است فروخته استوديو اين به را فيلمنامه دستنويس اكتبر ماه گرفتهو عهده
شانس كه هنگامي و ميكند تجربه را عمرش روزهاي بدترين از يكي كه است مردي زندگي درباره
.ميشود مواجه ديگري پيشبيني غيرقابل وقايع با مييابد ، را احوال و اوضاع اين از رهايي
سپتامبر يازدهم سايه زير ;استقلال 2 روز *
دولين شد ، خواهد آغاز زودي به استقلال 2 روز فيلم ساخت "واير سايفي" از خبرهايي مطابق
تاثير سپتامبر يازدهم واقعه" ; است گفته گفتوگويي در فيلم اين تهيهكننده (Devlin)
گرفتم تصميم من بنابراين.گذاشت (استقلال روز كارگردان) "امريچ رولند" و من روي زيادي
تصاوير آن با بود داده روي حقيقت در آنچه كه چرا بسازم را فيلم اين دوم بخش تا
تا شود ، كشيده تصوير به است مردم خواسته كه آنچه ميخواهم.داشت مغايرت فيلم خيالانگيز
.كنم ثبت مردم سينمايي خاطرات در را روز آن هراسآور و هولناك صحنههاي
.باشند نظارهگر را آورده ما روز به دنيا آنچه تا آمدند گردهم مردم همه حمله ، آن از پس
كه بوديم زيبايي صحنههاي شاهد واقعه ، اين از ناشي زشتيهاي و فجايع تمام كنار در اما
را است شده واقع آنها بر آنچه تا آفريدند خويش اتحاد و يگانگي و يكديگر كنار در مردم
بسازيم ، را استقلال روز از ديگري قسمت تا داشت آن بر را ما يكپارچگي اين.سازند دگرگون
".كرد خواهد هدايت جلو به را ما فيلم ديگري داستان بار اين اما
جنايت مركز ;تاريكي *
پارمونت" با مذاكراتي انجام حال در "الجكسون سموئل" ريپورتر هاليوود گزارش بر بنا
به (ماه تير 16) جولاي هشتم پروژه اين.كند نقش ايفاي "جاد اشلي" مقابل تا است "پيكچرز
ماجراي و شده نوشته "تورپ سارا" توسط كه فيلمنامه اين.خورد كليد كوفمن فيليپ كارگرداني
خود قتلها بعضي راز يافتن جستوجوي در كه (دارد عهده بر را آن نقش جاد و) است زني پليس
مرگ شاهد قتلها ، راز پيگيري با كه چرا ميكند احساس وقايع اين مركز در نوعي به را
را كهنهكاري و محترم پليس نقش "جكسون".داشتهاند دوست را او گذشته در كه است كساني
.ميكند هدايت را "جاد" كردار و رفتار نوعي به كه است عهدهدار
|