هستيم شكست به محكوم ما
داريم نياز كلمه به هنوز
نماند پايدار چيز هيچ
لوسآنجلس محرمانه
هستيم شكست به محكوم ما
"انسن ديويد" با "تران كنت" گفتوگوي گزيده
كه است سوالي اين است؟ داده دست از را خود اعتبار و ارزش ما روزگار در فيلم نقد آيا
.كنند پيدا را آن جواب ميخواهند و هستند دنبالاش به آمريكايي منتقدان جمله از خيليها
اعتباري فيلم نقد شود معلوم اگر دارند عقيده آنها نميشود ، ختم جا همين به اما مسئله
.رسيد سازندهاش اثرات به ميتوان وقت آن است ، ارزش صاحب و دارد
است ، معروف سينما اصلي جريان به آنچه و كشورشان روز سينماي دست از آمريكايي منتقدان
و زمين به بار يك مينويسند كه ريويويي هر در كه است دليل همين به حتما و هستند عصباني
نقد" درباره را مطالبي صفحه اين در بار اين كه نديديم بيمناسبت.ميدهند دشنام زمان
منتقد "تران كنت" گفتوگوي خواندن از پس احتمالا كه نتيجهاي.كنيم چاپ "فيلم
از يكي و فيلم منتقد "انسن ديويد" با "تايمز" ادبي بخش سابق دبير و "تايمز لسآنجلس"
و "نيويوركر" سينمايي منتقد "دنبي ديويد" نامه همچنين و "نيوزويك" ارشد سردبيران
آسمان:است خودمان قديمي مثل همان ميآيد دست به "نيويورك" و "آتلانتيك" سابق نويسنده
!است رنگ همين جا همه
فيلم نقد
بهار اميد: ترجمه
ارزشي آن از ميخواهندبيشتر ميدهيم كه ستارهاي و جمله يك همان حد در را كمپانيهاما
نداريم
همان.آمديد خوش "راديو پابليك نشنال" صبحگاهي برنامه به "انسن ديويد" آقاي آمديد خوش *
كه بود اين درباره بحث.درگرفت مفصلي بحث برنامه اين در قبل هفته چند داريد خبر كه طور
سينما تالارهاي به را مردم و ميفروشند خوب چند هر آمريكايي تازه فيلمهاي چرا
راديو مديران نظر به كردم برنامه آن در من كه بحثينيستند خوبي فيلمهاي اما ميكشانند
مهمان.باشد همين موضوعاش كه بسازم برايشان برنامه چند خواستند من از آنها و آمد جالب
."انسن" آقاي هستيد شما هم برنامه اين
خاص طرفداران و كند گل برنامه اين كمكم ميكنم گمان و "تران" آقاي داريد خوبي برنامه
گاهي من خود.است توجه قابل شدت به رفتهايد سراغاش به كه هم موضوعي.كند پيدا را خودش
ميرسد نظرم به اما ميكنم اشاره مسئله اين به مينويسم "نيوزويك" در كه نقدهايي در
.كنند فرار موضوع اين از تا ميكوشند آگاهانه بعضيها
و است پرده روي چيزهايي چه بدانيد تا ميرفتيد سينماها به روز هر زماني كه ميدانم *
.ندارند خبر مردم
مهمي چيزهاي پرده روي فيلمهاي كه است اين مسئله اما دارم را علاقه و شور آن هم هنوز
بوق در را فيلمهايشان قدر آن كمپانيها.است يكي آنها از نداشتن و داشتن خبر و نيستند
تبليغاتي ، عظيم تابلوهاي از است پر اتوبانها.ميشوند خبردار همه كه ميكنند كرنا و
مختلف شبكههاي.دارد اختصاص پوسترها و عكسها به مجلهها و روزنامهها عمده صفحات
سراغ به وقتي حتي.ميكنند تبليغ فيلم يك براي دارند زمان هم حتي گاهي تلويزيوني
بخوانيد را الكترونيكيتان نامههاي يا است خبر چه دنيا در ببينيد تا ميرويد اينترنت
.ميشويد مواجه تيزرها و عكسها از انبوهي حجم با
نه؟ است ، وحشتناك *
به زور به را تو تا ميكنند خرج پول دارند آدم عده يك كه اين تصور حتي.است فاجعه
.ميكنند حقنه آدمها به دارند را بد سينماي.مياندازد وحشت به را آدم بكشانند سينما
باشند داشته موفقي گيشه كه است آن براي كارها اين همه.است زور و قدرت بحث است ، پول بحث
.هستند موفقتر ميكنند خرج بيشتري پول كه آنها خب و
نقد مينويسيم ، ريويو مجلهها و روزنامهها در كه ما چيست؟ ميان اين در ما سهم پس *
فيلمي ديدن به بايد و ماست با حق كه شود متقاعد مخاطبمان ميخواهد دلمان و مينويسيم
.بود حذر بر آن از يا و رفت
با و بسازيم كمپانيها با بايد ياشويم حذف ما كه ميرود پيش گونهاي به دارد چيز همه
.هستيم شكست به محكوم يا و چهچهكنيم و بهبه ساختند كه بهدردبخوري فيلم هر ديدن
آن از بيشترميخواهند ميدهيم كه ستارهاي و جمله يك همان حد در را ما كمپانيها
نميكنيد؟ فكر طور اين شمانداريم ارزشي
و نميكند فرقي نبودمان و بود گاهي كه است درست.نيست ما مطلوب وضعيت اين اما*
عمر آخر تا را ما زندگي فروش آن دهم يك كه ميكنند فروشي چنان فيلمها بدردنخورترين
و دهه 1960 در كه ميآيد يادتان حتما.بود چاره جستوجوي به بايد ولي ميكند ، تضمين
آنها به سينماگران.بودند سرشناسي آدمهاي منتقدانبود ارزشي چه صاحب فيلم نقد 1970
چرا نميافتد ، الان چرا اتفاق اين.ميدادند گوش حرفهايشان به و ميگذاشتند احترام
اتفاقي چه نميدهند ، گوش حرفهايشان به و نيستند منتقدان دنبال به الان فيلمسازان
؟ افتاده
كه كارگردانهايي.ندارد وجود شباهتي هيچ روزها اين و طلايي دهههاي آن بين !تران آقاي
كه است مهم برايشان هنوز و ميسازند خوبي فيلمهاي گاهي ماندهاند دههها آن از
خيلي.نيستند طور اين لزوما كارگردانها باقي اما.ميگويند چه آثارشان درباره منتقدان
طبيعي.ميشود خلاصه فناوري در برايشان سينما و هستند آشنا فناوري زبان با فقط آنها از
و ميفهميم را هنر زبان ما.جاست همين هم ما دعواي نقطه.نفهمند را هنر زبان كه است
.هستند آشنا فناوري زبان با فقط آنها
براي كه نيست اين منظورم كنيد؟ تماشا بار چند را فيلم يك كه شده آيا سال يك اين در *
.است فيلم بودن جذاب يا داشتن دوست منظورم ببينيد ، را آن بلند نقدي نوشتن
جور اين.ميروم ديدنشان به يكبار از بيشتر كه ميشوند پيدا فيلمهايي گاهي.بله
،"مصنوعي هوش" نظرم به.ميشوند پيدا بالاخره اما است كم خيلي تعدادشان البته فيلمها
اين جزو "يادگاري بيار ، ياد به" ،"دقيقه پانزده" ،"اشباح دنياي" ،"مالهالند جاده"
خيلي فيلم.بود استثنا يك "اسپيلبرگ" فيلمهاي ميان در "مصنوعي هوش".هستند فيلمها
اول بارنداشت همخواني او كارهاي بقيه با جورهايي يك و بود تلخ خيلي بود ، سياه
انتخاب به قضيه اين بفهمم كردم سعي دوم بار اما است قرار چه از قضيه كه نميفهميدم
فقيد "كوبريك" را داستان.بود همين ماجرا كليد نظرم به و نه ، يا ميشود مربوط داستان
محشر كه هم "لينچ" فيلم.ميآمد چشم به هم جا اين او تلخ نگاه ردپاي و بود كرده انتخاب
نظرم به.كرده كار چه "لينچ" كه فهميد نميشد ديدن بار يك با كه اين مهمتر آن از و بود
.رسيده ديگر چيز يك به و كرده گذر هم قبلياش آثار سوررئاليسم از حتي او كه ميرسيد
كه برخوردي و فيلم فوقالعاده مضمون.ميگيرد جا دسته اين در نظرم به هم "دقيقه پانزده"
صاحب ديگر و ميگذشت "شبكه" ساخت از سالهااست فوقالعاده نظرم به دارد رسانهها با
آن با دقيقه پانزده اما دهد ، نشان دقيقاش معناي به را رسانه بتواند كه نبوديم فيلمي
يك هم "بيار خاطر به"داد انجام هم خوب و بكند را كار اين توانست تصويرياش بدعتهاي
سروكلهاش دفعه يك بدردنخور فيلمهاي ميان در نميكرد فكر كس هيچ كه بود كوچك شاهكار
سينماي در هم آن كرد ، عوض را سينما در روايت به نگاه نوع بياور خاطر به.شود پيدا
به.ميرود نو شيوههاي سمت به كمتر و ميشود محافظهكارتر روزبهروز دارد كه آمريكا
.بود فوقالعاده بيار خاطر
آمد؟ خوشتان "بيخوابي" از ديديد؟ را "نولان" جديد فيلم *
حضور مرعوب جوان كارگردان كه ميداد نشان و داشت هوشمندانهاي ساختار.بود خوبي فيلم
كند هدايتشان و بگيرد بازي آنها از توانسته و است نشده "ويليامز رابين" و "پاچينو ال"
.چرا نميدانم نبود ، "بيار ياد به" حدود و حد در "بيخوابي" خب اما
هستند؟ كدامها ديدهايد كه فيلمهايي تازهترين *
"اسپيلبرگ" فيلم فقط سه اين ميان كه "سياهپوش 2 مردان" و "اقليت گزارش" ،"استيچ و ليلو"
.نوشت خواهم "نيوزويك" در دربارهاش زودي به و بود تحمل قابل
داريم نياز كلمه به هنوز
آزرم محسن
نقد بسطناپذير و دائمي قبض" نام به يادداشتي در اين از پيش سالي چند "افخمي بهروز"
يعني مردم ، دنيا جاي هيچ در كرد ادعا (سينما آتشنشاني هسته:در چاپ تجديد) ،"فيلم
گوش را آنها حرفهاي و ندارند سينما منتقدان كار به كاري سينما ، واقعي تماشاگران
چند هر برخورد ، خيليها به احتمالا رسيد چاپ به يادداشت آن كه زمانينميدهند
.بگيرند ناديده را يادداشت كل اصلا و نياورند خودشان روي به دادند ترجيح بسياريشان
درباره نقدي "حسامي هوشنگ" مرحوم افخمي ، يادداشت از پيش سالها بود ، ساده خيلي مسئله
باشد "سايمون" يا "پل" كوچكاش نام كه كس هر گفت و نوشت (1977) "ستارهاي جنگهاي"
هم افخمي يادداشت چكيده.نيست ما از بالاتر شعورش سطح و نميكند فكر ما از بهتر لزوما
جدي را خودشان كه هستند منتقدان خود اين معمولا كه توضيح اين با حدود همين در بود چيزي
.گرفتهاند جدي را آنها هم مردم ميكنند گمان و
ميگيرند
نتيجه كه بيفتند فكر اين به همه و شود گرفته جدي حرفها اين تا ميگذشت بايد سالها
اين به دارند همه كمكم ميرسد نظر به اما.ميشود گفته چرا اصلا و چيست حرف همه اين
قبل سالها.برآمدهاند چاره صدد آمريكايي منتقدان خود همه از پيش و ميافتند فكر
ديدن به كه كند متقاعد را آمريكا مردم حدودي تا ميتوانست "فيلمها و وابرت سيسكل"
به رو مشت با و ميكردند تقبيح را فيلمي پايين به رو شست انگشت با و بروند فيلم كدام
(كورليس ريچارد قول به) رم امپراتوران كه بود رويهاي اينميكردند تشويق را فيلمي بالا
كه بود اين آنها تلويزيون برنامه در مهم مسئله.بودند هم موفق و بودند گرفته پيش در
ميداد ستاره روزنامهاش ستون در "ابرت" كه طور همان درست ميكردند ، ارزشگذاري داشتند
دارد روزها اين ارزشگذاريها اين اما (دارد و)داشت دوست را بازي اين و (ميدهد و)
كارشناسان و منتقدان و است شده كمرنگ آمريكا در فيلم نقد مقوله اصلا ميشود ، كمرنگ
ساعت يك كه طور همان ميكنند ، جستوجو "نقد ضد" فيلمهاي در را امر اين علت سينمايي
فيلمهاي نبود در.هستند نقد ضد هم آمريكايي جديد فيلمهاي عمده است ، "آب ضد" (مثلا)
طرفداران ريويونويسي كه است دليل همين به حتما و گرفت خبري خوب نقدهاي از نميتوان خوب
سادهتر هم نوشتنشان و ميچرخند فيلم داستاني خط حول بيشتر كه چرا كرده ، پيدا بيشتري
به (ميپردازد فيلمها بررسي به هرازگاهي كه) تايم مجله سرسخت نويسنده شيكل ريچارد.است
اخير سال چند فيلمهاي كه بود كرده استدلال شيكلبنويسد ريويو ميدهد ترجيح خودش قول
به نقدناپذير قدر آن و هستند شكل يك قدر آن هستند معروف اصلي جريان به كه آمريكا سينماي
مسئله اين راز شيكل حرفاست شده شكل يك هم حرفهاي منتقدان ريويوي حتي كه ميرسند نظر
منتقدان و "تايمز نيويورك" ريويوي كه است اين حقيقت.كرد آشكار خيليها براي را
صورتي در اين تازه و ندارد تفاوتي چندان "آبزرور" و "گاردين" ريويوهاي با حرفهاياش
آمريكايي نشريات در شده چاپ ريويوهاي انبوههستند بريتانيا چاپ آخري تاي دو اين كه است
تفاوتي چه واقعا.است دشوار يكيشان كردن انتخاب حقيقتا كه هستند هم به شبيه حدي به
؟"اسكات.او.اي" و "هولدن استيون" يا باشد نوشته اندروساريس را ريويو اين كه ميكند
به چشم همه كه بود زماني.داشت طلايي دوراني آمريكا در فيلم نقد اما احوال اين همه با
از كدام هر و ميتازند هم به چگونه "كيل پالين" و اندروساريس ببينند تا ميماندند راه
طرفداراني آنها مهمتر اين از.ميشوند حملهور فيلمي چه به و ميكنند دفاع فيلمي چه
اين اوج هفتاد و شصت دهه سالهاي.بودند گرفته جدي را قضيه آنها خود از بيش كه داشتند
را "سينما دو كايه" نظريات بود رهبرشان ساريس كه آمريكاييها از دستهاي طلايي ، دوران
از جالبتر.ميپرداختند فيلمها بررسي به "مولف نگره" ذرهبيني با و ميكردند آمريكايي
قبل تا كه پرداختند فيلمسازاني از دفاع به ساريس و كيل روز يك بالاخره كه بود اين همه
اين.ميزند سينه به را سنگاش بيخودي دارد كه ميكردند متهم را يكي آن كدام هر آن از
.ميكردند بحث و ميدادند گوش حرفها به هم كارگردانها و بود استدلال دوران دوران ،
از خيلي و شد بدل منتقدان عزيزدردانه به عملا "اسكوريزي مارتين" كه نبود بيخود
.بسازد را تازهاش فيلم آمريكا سينماي اعجوبه تا ميماندند منتظر منتقدان
بودن كتاب صاحب ميخورند را حسرتاش آمريكا سينماي امروزي منتقدان كه ديگري چيز
.بود تاليفاتي صاحب و مينوشت هم كتاب بود ، حرفهاي منتقد كس هر است ، روزگار آن منتقدان
رسانده چاپ به نشريات در آن از پيش آنها كه بود مقالاتي مجموعه معمولا كتابها اين
و شدند كارگردان بعضيها مقالات آن خواندن با كه بود اين تامل قابل نكته.بودند
همه با.بود شده بنا خاص و تازه زيباييشناسي نوع يك پايه بر كه ساختند فيلمهايي
ريچارد" پيش سال ده حدوداگشت چاره راه دنبال و كرد فكري بايد ميرسد نظر به اينها
ترجمه) "كامنت فيلم" در مطلبي "تايم" فعلي منتقد و "كامنت فيلم" سابق سردبير "كورليس
نياز كلمه به هنوز سينما ، درك براي":گفت و نوشت (سينما نقد فصلنامه در قاسميان رحيم
ميگيرد؟ جدي را حرف اين كسي آيا ".است
نماند پايدار چيز هيچ
"تران كنت" به "نيويوركر" نويسنده نامه
"راديو پابليك نشنال" محترم مديران
"تران كنت" عزيزم همكار
اين جايش به و نشدهام حاضر شما استوديوي در مقرر ساعت راس كه بخشيد خواهيد مرا حتما
به را ديگري مهمان و ماندهايد من منتظر كه ميدانم.فرستادهام برايتان را نامه
و شوم حاضر شما برنامه در حتما داشتم دوست بخواهيد را راستاش.نكردهايد دعوت برنامه
براي اندازه چه تا كه ميدانم و دارم خبر شما نيت حسن از.كنم شركت مباحثههايتان در
ريويوهاي و هستيد من مطبوعاتي همكار شما.است روشن هم دليلاش.هستيد قايل ارزش منتقدان
به كه ميدانمميخوانم را آنها هميشه كه هستند مطالبي جزو "تايمز لوسآنجلس" در شما
كار اينگونه ميكنم درك و كنيد كار معمول حد از بيش گاهي هستيد مجبور روزنامه ضرورت
هم كنار منتقد دو شما برنامه در كه باشد اين همه از مهمتر شايداست دردناك شدت به كردن
اين.ميرسند نتيجه به و ميكنند ردوبدل را نظرهايشان ميزنند ، حرف هم با مينشينند ،
اين واقع در.دادهايم دست از را تفاهم زبان ما.كردهايم فراموش ما كه است چيزي همان
به و بد فيلمهاي تعداد.كنيم فراموش را تفاهم زبان ما شدهاند باعث كه هستند فيلمها
كتاب هيچ در.ميبرد سر را آدم حوصله هم شمردنشان كه شدهاند زياد آنقدر نخور درد
زياد اندازه اين بد فيلمهاي تعداد تاريخي دوره هيچ در كه نخواندهام سينمايي تاريخ
و روزنامهها و ميشود فراموش هم فيلم نقد كه است شرايطي چنين درباشد بوده
كاغذ روي درگوشي حرفهاي.بيندازند راه را شايعه ستونهاي ميدهند ترجيح هفتهنامهها
ستونهاي.شود چاپ تا نميكند پيدا جايي انديشمندانه گاهي و جدي حرفهاي و ميشود منتقل
زبان به را مكتوب شايعههاي همان سينما به رفتن هنگام مردم و ميشوند ناپديد فيلم نقد
از "لوپز جنيفر" نام به رسيدهاي نو ستاره جدايي خبر كه نيست تاسفبار آيا.ميآورند
ستون از خبر اين ميچرخند؟ زبانها روي "سودربرگ استيون" تازه فيلم خبر از بيش شوهرش
چه سرگرم فرهنگساز رسانههاي.است آمده بيرون هفتهنامهها و روزنامهها شايعههاي
وارد سينما به صدمهاي نبودشان و بود كه ستارههايي خصوصي زندگي آيا هستند؟ كاري
چيزي ايناست برده سوال زير را فرهنگ صنعتي جامعه است؟ ارزشمند اندازه اين تا نميكند
.دارم اعتقاد آن به من كه است
كه فيلمهايي.ميكنند تازه را ما روح كه ميشوند پيدا خوبي فيلمهاي البته گاهي
.بودهاند كارشان عاشق كه است معلوم و گذاشتهاند مايه جان و دل از كارگردانهايشان
اصلا اين خب و تا پنج چهار سالي شايد.كم خيلي است ، كم تعدادشان اما هستند فيلمها اين
الان كه چيزي ميشود ، محو دارد فرهنگ نام به چيزي وجود اين با پس.نيست قابلتوجهي رقم
خيلي ميگيرند ، جدي را سايه اين خيليها.داشتيم پيش سال چهل سي كه است فرهنگي سايه هست
عوض زمانه منتها قبلي ، اوصاف و اقتدار همان بااست فرهنگ همان اين ميكنند گمان و جدي
كه است فرهنگي سايه هست آنچه ميدانند آنها نميكنند ، فكر اينگونه هم بعضيها.است شده
ميتواند باشد ، مسئلهساز برايشان ميتواند حرفي هر بگويند؟ ميتوانند چه اما بوده
انگار كه كنند رفتار جوري ميدهند ترجيح و ميكنند سكوت بنابراين شود ، بيكاريشان باعث
.ميشود محو دارد فرهنگ ندارند خبر ديگران مثل هم آنها
عزيز همكار
بار يك هستم زنده تا دارم آرزو اما نيست درستي كار رفته دست از روزهاي بر خوردن حسرت
هم فيلم نقد و بود ديگر چيز يك سينما سالها آن.شود تكرار فيلم نقد طلايي دوران ديگر
بحث دربارهاش سينمايي محافل در و شود خوانده تا ميشد نوشته نقدها.داشت قربي و ارج
يك نقد يك.مينويسند چه دربارهشان روزنامهها كه بود مهم برايشان كارگردانها.كنند
براي مردم تا ميشد باعث ديگر نقدي گاهي و ميانداخت خطر به را فيلم تجاري موقعيت ستوني
را منتقدها نام گفتوگوهايشان در كارگردانها گاهي.بشكنند دست و سر فيلم آن ديدن
را پيش سال چهل سي قدر كس هيچ.ميكردند استدلال آنها كارشناسانه نظريات به و ميآوردند
چيز هيچ.ميكردند فكر اشتباه همه اما.دارد ادامه وضعيت اين كردند فكر همه ندانست ،
براي.كرد حفظ را قرباش و ارج فيلم نقد نه و ماند سينما همان سينما نه نماند ، پايدار
و ميآيند _ مثلا _ آسيا از كه فيلمهايي به ميكنيم خوش را دلمان هم ما كه است همين
ميبنديم را چشمهايمان داريم ميدانيم خوب چند هر.ميزنيم چپ علي كوچه به را خودمان
.ميگيريم ناديده را چيزها خيلي و
احترام با
نيويوركر نويسندگان شوراي عضو دنبي ، ديويد
لوسآنجلس محرمانه
ميآورد بهياد نولان
ايزدپناه پارميس:ترجمه
كرده كارگرداني را "بيخوابي" فيلم "بياور بهياد" كارگردان و نويسنده نولان كريستوفر
فيلمي جديدش دربرداشت بود ، شده اكران آن اصلي نسخه پيش چندي كه فيلم ايناست
منحصر روايي فيلمهاي زمره در را آن ميتوان و پردهاياست سه ساختاري با و تماشاگرپسند
خودش ديدگاه از بيخوابي مجدد ساخت به نولان رويكرد بهدلايل اكنون.دانست بهفرد
:ميپردازيم
شدهام برآن روانكاوانه ، موقعيتهاي و رواني بهمسائل پرداخت فيلم اصلي نسخه تماشاي با
اين مجدد ساخت اخلاقي دوراهي برسر مرا آن مجدد تماشاي و ببينم را فيلم اين ديگر بار تا
ميتوانبا ديگري روشهاي به فيلم اين ساخت با ميكردم فكر كه چرا.داد قرار فيلم
.كرد خلق را تازهاي اخلاقي پارادوكس آن مجدد كارگرداني
مرا آنچه حقيقتا اما داشتم ذهن در بياورد ، بهياد فيلم از پيش را كار اين شروع و ايده
تازهاي نكات كه ميكنم آغاز زماني را فيلم ساخت هميشه كه بود اين بازداشت آن ادامه از
.باشد شده الهام من به آن اوليه انديشه و ايده درباره
فيلم ، ساخت شروع از پيش هيچگاه.گشود ذهنم در را بسياري دريچههاي "بيخوابي" فيلم و
.ميدانم خلاق نوشتن در مانعي را كار اين كه چرا نميگيرم ، نظر در را هنرپيشهخاصي
باشي داشته ذهن در را ويژهاي بازيگر اگر ميشود ، نوشته داستاني يا فيلمنامه هنگاميكه
قرار آنان ، توسط شده ايفا پيشين نقشهاي تاثير تحت است ، شدن آفريده درحال كه شخصيتي
فراوان تلاش با هيلاري و من.بازميدارد نو ، اثري خلق و آفرينش از را تو اين و ميگيرد
اول ، نقش براي.ميشد يادآور من به را مهمي بسيار نكات او و داديم ادامه را پروژه اين
بتواند نقشي چنين ايفاي با كه كسي.باشد توانا و مجرب پسند ، مخاطب كه بود ، نياز بازيگري
و معيارها تمام با كه بود همان آلپاچينو رو اين از.بگذارد تماشاگر برروي مضاعفي تاثير
بهخوبي دشوار نقشهايي ايفاي عهده از همواره كه كسيداشت مطابقت من ذهني استانداردهاي
هنگاميكه و كند نزديك فيلم دوباره ساخت براي اهدافم به مرا ميتوانست و بود برآمده
.گيرد برعهده را او مقابل نقش مستعد و قابل هنرمندي بايد قرارگيرد فيلم مركز در پاچينو
ظاهر منفي هايي نقش چنين در حال به تا كه كسي نبود محبوب ويليامز رابين جز كسي او و
.بود خواهد غيرمنتظره او جانب از تماشاگران تمام براي نقش اين ايفاي و بود نشده
|