اروپايي انديشه در روشنگري مفهوم
انديشه هاي تازه
اروپايي انديشه در روشنگري مفهوم
;اشاره
.آمد پديد مدرن دوران در كه است بنياديني مفاهيمي از (enlightenment) روشنگري مفهوم
و انديشه هرگونه از دوري طريق از انديشيدن روشن معناي به خود وسيع معناي در روشنگري
واقع در.شد مطرح انديشي تاريك با تقابل در روشنگري اينرو از.است بوده غيرعقلاني تفكر
ذهن تا كوشيد و گرفت در پيشامدرن انديشههاي خرمن در كانت از پس كه بود جنبشي روشنگري
غيرعقلاني و انتقاد عدم پيشرفت ، عدم تغييرناپذيري ، بر مبتني تفكر هرگونه از را انسان
كه عقيدهاند براين دلوز فوكووژيل ميشل چون اخير متفكران اگرچه.گرداند پاك بودن ،
انديشهاي به خود اما برانگيخت انسانها دل در جهت اين در را اميدهايي اگرچه روشنگري خود
.ميپردازد مدرن دوران در مفهوم اين بررسي به زير مطلبشد بدل طلب انحصار و مطلق
انديشه و فرهنگ گروه
دوران نخستين هجدهم ، سده كه است باور اين بر بلژيكي پژوهشگر "مورتيه رولان" پرفسور
به مكلف كه ميرسد درك اين به نيز.ميشود آگاه خود وحدت و كيان ذات ، به كه است تاريخ
واسطه به كه است دوراني نخستين اين.روشنگري رسالت ;است بشريت براي مهمي رسالت اجراي
شناخت براي.است كرده مطرح را روشني كار برنامه فكريشان ، نبردهاي و فيلسوفان نوشتههاي
اصطلاح اين اما.كنيم مقايسه تيره با را روشن يا تاريكي با را روشنگري بايد دوران اين
تناقض با تاريكي و روشنگري ميان وجودي تضاد.هست نيز معرفتشناختي و اخلاقي معناي داراي
در دقيقا اصطلاح اين ظاهرا.است مشابه ناداني و دانش يا خطا و حقيقت شر ، و خير ميان
منشا شود ، علماني خردگرايي عصر فيلسوفان توسط كه آن از قبل و هجدهم سده شدن علماني
نيك نور ، كه دريافت خداوند آنگاه":است آمده جمله اين "تكوين سفر" در مثلا.داشت مذهبي
در را صفتها شريفترين است ، نور خالق خود خدا ، چون و "كرد ظلماتجدا از را نور و است
و درخشان يا پرتوافشان سيمايش.مينامد "ابدي نور" را خود تورات در خداوند لذا ديد ، آن
:گفت مسيح حضرت وقتي ;كرد مطرح دوباره را سيما همين نيز انجيل.است نور يا چراغ سخنش
زندگي نور بلكه زد نخواهد گام ظلمات در هيچگاه شود ، من پيرو كه كس آن:جهانم نور من"
".شد خواهد وي آن از
لاهوتگرايان كتابهاي در ميانه سدههاي طي ديني مفهوم اين:ميگويد مورتيه پرفسور
يا درخشان وحي بيانگر كه يافت ادامه شكيبايان و پرهيزگاران و صوفي و مسيحي
تكاليف نيز و جهان آن و جهان اين در را هدفهايش و انسان طبيعت كه است اشراقگونهاي
برخي نزد كه "نورايمان" يا "نورالهي" درباره گرايان لاهوت.ميسازد روشن را او به محول
.راندند سخن مييابد ، تجلي بزرگ عارفان و پيامبران نظير تاريخ استثنايي شخصيتهاي از
كه گفتهاند آنان از برخي لذا.هست نيز مسيحي كليساي ديني ميراث بيانگر اصطلاح اين اما
.است برده ميان از را نابينايياش و بشر نوع ظلمات انجيل ، و ايمان نور
به ديني كهن واژگان فرهنگ از چگونه مشهور اصطلاح اين كه ميشود مطرح پرسش اين اكنون
و است شده عقلاني يا علماني چگونه ديگر معناي به يا شده منتقل فلسفي نوين واژگان فرهنگ
يا نور) روشنگري اصطلاح كه بود كسي نخستين (15961650) دكارت ظاهرا كسي؟ چه توسط
نور از او.گرفت كار به انجيلياش يا ديني مفهوم از جداي و نوين معناي به را (روشنايي
كاربرد صرف واسطه به انسان كه حقايقي كل:اوست نظر مورد زير مساله كه ميگويد سخن طبيعي
- روحانيان عليه عبارتي به يا دين برضد اصطلاح اين از دكارت اما.مييابد دست بدان خرد
چارچوب در آن از بلكه نميكند ، استفاده -دادند انجام وديدرو ولتر بعدها كه گونه آن
.بهرهميگيرد ديني ارزشهاي كامل احترام
ما به خداوند كه دانش ملكه:ميگويد "فلسفه اصول" نام به خود كتاب در وي مثال عنوان به
وي از پس.باشد صحيح كه اين مگر نميبيند را چيزي هيچ و دارد نام طبيعي نور است بخشيده
حقايقي رشته همان عقل ، :ميگويد و ميكند بازگو را انديشه همان (16461716) نيتس لايب
.ميشناسيم بخشيده ما به خدا كه (طبيعي روشنايي يا) طبيعي نور واسطه به را آنها كه است
كار به را اصطلاح اين كه بود كسي (16381715) مالبرانش دكارت ، شاگردان همه ميان از اما
به و ميكند استفاده اصطلاح اين از بارها اوداشت علاقه آن به شيفتگي حد تا و گرفت
.برميخيزد هماوردي به عقل يا طبيعت اصطلاح با آن واسطه
اصطلاحهاي از اصطلاح اين مالبرانش چون بزرگي روحاني نظر از كه است آن شگفتانگيز مساله
از "حقيقت درجستجوي" كتاب مولف استفاده چگونگي درباره اينجا در.است برتر گناه و عدالت
و احساسات با آميخته و خطا شهادت از بايد انساني هر":ميزنيم مثالهايي اصطلاح ، اين
خدا درباره وي ".بنشيند داوري به خود دروني انوار طبق را چيز هر و بپرهيزد تخيلات
نابينايي به پيوسته را ما هوسها اما است صاف و پاك و درخشان و تابان او ، نور":ميگويد
فراوانند ، مثالها "...ميشود روشنايياش از ما شدن روشن مانع خود ، تيرگي با و ميكشاند
در ناگسستني شكل به يا الهي نور بر متكي انساني خرد طبيعي نور كه ميبينيم اينجا در اما
ايمان و دكارت مستحكم خردگرايي مالبرانش ، .است آشكار نيز علت.ماند خواهد آن با پيوند
تمركز و عواطف يا تخيل كشف ، ارزش ، كاهش امر ، اين نتيجه طبعا.دارد خود درون در را ديني
دكارتيها همه و وي اهميت رغم به -مرد اين عقلانيت رو اين از.است عقل اهميت بر فقط وي
-1647) بايل پيير پروتستان انديشمند سپس.ميشود ناميده خشك عقلانيت -انديشه تاريخ در
چيره طبيعي ، فوق برنور را طبيعي نور تاريخ ، در بار نخستين براي تا ميشود پديدار (1706
دستيابي و مسيحي لاهوت از رهايي جهت در نويني گام كار ، اين.شود اولي منكر بيآنكه سازد
به يا كرد درك را خدا نميتوان كه است آن "بايل" كلام چكيده.است بعدي كامل عقلانيت به
در عقل نتيجه ، در.باشيم برخوردار عقل طبيعي نور از قبلا كه آن مگر آورد ايمان وي
را بالايي نور كلي طور به تا رود فراتر اين از نميكند جرات بايل اما است ، نخست مرتبه
دوران در اما.مينمود محال اينباره ، در تفكر هنگام آن در زيرا كند ، جدا عقل نور از
كندي به انديشه ميبينيم لذا.ميشود ممكن كار اين سال ازصد پس يعني ديدرو و ولتر
مسيحي ديني لاهوت از بهيكباره انسان عقل.ميكند پيشرفت حال هر به اما ميكند ، پيشرفت
روشن اروپايي ، گواه انديشه تجربه و ميشود انجام تدريج به كار اين بلكه نميشود آزاد
،(انوار) روشنگريها دوران از اكنون لذا.است گرفته را جايش اوقات اكثر در حتي و پرداخته
.ميشود صحبت آن نظاير و عقل طبيعي انوار ،(انوار) روشنگريها فلسفه
دوران يك تا است آمده بيرون مسيحيت ديني هاله از تدريج به روشنگري اصطلاح حال ، هر به
شكل پس ، آن ازاست هجدهم سده فكري و عقلي رهايي دوران همانا اين و دربرگيرد را كامل
از را غيراروپايي و اروپايي بشريت دارد قصد كه گرفت خود به پيكارگرايانهاي و فكري طرح
و حاكميت از فيلسوفان هراس علت به طبعا.بخشد رهايي كشيشان سلطه و ميانه سدههاي ظلمات
كتاب در سال 1794 در كندرسه كه اين تا بود وغيرعلني ضمني طرح اين آن ، با مرتبط كليساي
.است كرده بيان آشكارا را مساله اين -بشري انديشه پيشرفت تاريخي بيانيه طرح -خود مشهور
روشنگري براي را راه كه كساني يا روشنگران نخستين ميان شده طي فاصله دادن نشان براي
ديدرويا ولتر ، و سو يك از بايل پيير ميان است كافي واقعي روشنگران و كردند آماده
است درست.كردند تكميل را كارش و آمدند وي از پس اينان.كنيم مقايسه ديگر سوي از روسو
جايگاه از و داشت باور دين از عقلاني تصور به خود ، انتقادي و تاريخي فرهنگ در "بايل" كه
مقدس كتابهاي در آزادانه پژوهش خواهان و ميكرد انتقاد خردها بر كليسا روحانيان تسلط و
ميبرد سر به ديني تعصب لحظههاي بدترين در فرانسه كه شد زماني در عقيده و فكر آزادي و
عقل كل كه نداشت را جهش آن جسارت اما ;ميكرد سركوب را "بايل" جمله از و انديشمندان و
انسان و تاريخ درباره مسيحيت بدبينانه ديدگاه اسير وي.كند رها كليسا لاهوت چيرگي از را
الهي ، عقل كمك بدون بشري خرد كه ميهراسيد اين از وي.بود مظنون بشري عقل به و ماند باقي
.گيرد قرار بيپايان بيراهههاي در و شود گمراه
هاي سده تاريكانديش ذهنيت به واكنش در اروپا روشنگري آيا كه ميماند باقي پرسش اين اما
روشنگري به نبايد آيا و است؟ نكرده تندروي عكس جهت در عقايد ، تفتيش دادگاههاي و ميانه
ايمان ، نور و عقل نور ميان كه است روشنگري نوع آن مقصود ;باشد متوازنتر كه بپردازيم
وحدت
.نمايد ايجاد
صالح هاشم
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه
انديشه هاي تازه
جبهه فرهنگنامه
همت به و كشور سراسر از رزمنده هزار روايت150 براساس كه جبهه فرهنگنامه كامل دوره
جلدي دوره8 اين.آمد كتاب بازار به است ، شده تهيه سالهاي13781366 در فهيمي سيدمهدي
بر علاوه اينك بود ، رسيده طبع به "جبهه فرهنگ" عنوان با اين از پيش آن موضوع يازده كه
به مصور صورت به بار اولين براي جديد موضوع با10 پيشين ، بخشهاي به افزوده يافتههاي
فراغت ، اوقات غيبي ، امدادهاي اعلام ، تعبيرات ، و اصطلاحات رسوم ، و آداباست رسيده چاپ
رجزها ، و شعارها صادقانه ، روياهاي خلاقيتها ، حاضرجوابيها ، نوشتهها ، تابلو بازيها ،
نامهها ، منظومهها ، مكاشفات ، مشاهدات ، قصار ، كلمات شهادتنامهها ، ها ، شوخطبعي
كه است حاضر مجموعه گانه موضوعات20 نوشتهها يادگار و روزانه يادداشتهاي نيايشها ،
انديشمندان از برخي نظر و نقد از فرهنگ اين همچنيناست رسيده چاپ به جلدي دوره8 در
به همكاران و مولف خطرات و خاطرات همراه به كه بوده برخوردار كشور از خارج و داخل در
.است آمده هشتم جلد در فرهنگنامه ضميمه بخش عنوان
نخست چاپ /توس انتشارات ناشر /رجبي پرويز اشرافدكتر و خواستاري به /شهرياري ارجنامه
1380
.است فرزانگان و دانشمندان به نهادن ارج و قدرداني ايران كهن فرهنگ ويژگيهاي از يكي
ديگر دانشمندان و انديشمندان كه است فراخ و گسترده آنچنان سرزمين اين تمدن و فرهنگ
نيكي به چون ;داد پرورش خود دامان در و پذيرفته باز آغوش با را نزديك و دور سرزمينهاي
.ميباشد دانشپروران و انديشمندان زحمات حاصل جامعهاي هر پيشرفت كه بودند دريافته
نوشتار آنها جمله از ;است شده احيا بار ديگر پسنديده صفت اين اخير سالهاي در خوشبختانه
علوم دانشمندان از يكي شهرياري ، پرويز استاد بزرگداشت مناسبت به است يادوارهاي كه حاضر
.باشد جوان پژوهشگران ديگر براي راهنمايي چراغ و سرمشق ميتواند سرگذشتش كه كشور رياضي
چشم پيشه كشاورز و ارتشي خانوادهاي در كرمان روستاهاي از يكي در كه نجيب روستازادهاي
اما.ميكند احساس را تنگدستي و فقر سنگين سايه زايش آغاز همان از.ميگشايد جهان به
ادامه تحصيل به مشكلات تمام با.است مسائل اين از فراتر شهرياري استاد انديشه و اراده
فرهنگي و علمي مراكز و مطبوعات با دانشجويي ايام در.مييابد راه دانشگاه به.ميدهد
رياضي علوم زمينه در كه يافت ميتوان را دانشپژوهي كمتر امروز.ميكند نزديكي همكاري
رياضي ، مباحث در كتاب و مقاله صدها تاليف و ترجمه.باشد نبرده بهره استاد كتابهاي از
بيوقفه پشتكار و كوشش تلاش ، .ميباشد ايشان آموختههاي سال حاصل 76 تاريخ فلسفهو
.مينهند دانش و علم وادي در پاي كه كساني براي باشد الگويي ميتواند شهرياري استاد
است كشورمان پژوهشگران و اساتيد نويسندگان ، از تن چند خامه به مقالاتي شامل حاضر كتاب
.كردهاند قلمفرسايي ايرانشناسي و فرهنگي و علمي زمينههاي در كه
جلد /جلدي مجموعه10 /معاصر فرهنگ:ناشر /اتحاد هوشنگ:پژوهشگر /ايران معاصر پژوهشگران
اول1380 چاپ /گالينگور زركوب
و فرزانگان ، انديشمندان ياد نگهداشتن زنده ملتي هر فرهنگ پويايي نشانههاي از يكي
از خدمتگزاران اين داشتن پاس ايراني فرهنگ در خوشبختانه كه ميباشد قوم آن عالمان
و كوششها از نسل هر آحاد همهجانبه آگاهي آنكه با.است برخوردار ويژهاي جايگاه
باورهاي و ذهنيت متاسفانه است ، جوامع فرهنگي اعتلاي مهم عوامل از پيشين نسل مجاهدتهاي
و ادبي نوين پژوهشهاي برجسته خادمان تتبعات و تحقيقات كيفيت و زندگي روش از امروز نسل
تشريح همهجانبه شكلي به را موارد اين بتواند كه ماخذي فقدان سبب به ايران معاصر تاريخي
ادب و فرهنگ تعالي عامل مهمترين از نسل اين سان بدين و است شده منقطع و مخدوش نمايد
كتابي جديدترين و ميباشد مولف پژوهش سال بيست حاصل حاضر نوشتار.است مانده محروم خويش
پژوهشگران شخصيت و آثار زندگي ، درباره بحث به مستند صورتي به بار نخستين براي كه است
آنها درباره را اطلاعات دقيقترين و جامعترين و ميپردازد نيستند ما ميان در كه معاصري
قسمت در متن ، در شخصيت چند آثار و احوال شرح بر علاوه كتاب هر در.ميدهد ارائه
فرهنگي ، موسسههاي تاسيس چگونگي شرح قبيل از فرهنگي اطلاعات نيز فصل هر يادداشتهاي
و حال شرح حاضر ، جلدي مجموعه4است شده گردآوري سمفونيك اركستر و موسيقي حتي و آموزشي
قريب ، عبدالعظيم تقيزاده ، حسن سيد فروغي ، علي محمد قزويني ، محمد چون بزرگاني آثار
بهار ، تقي محمد داود ، ابراهيمپور و نخست مجلد در را بهمنيار احمد و دهخدا علياكبر
غلامرضا و شفق صادقزاده غني ، قاسم همچنين ;دوم كتاب در حكمت علياصغر و بهروز ذبيح
دربر چهارم جلد در را نفيسي وسعيد كسروي احمد بالاخره و سوم مجلد در را ياسمي رشيد
.است گرفته
|