جهاني ارزش يك مثابه به دموكراسي
مدرن پست كشكول
زندگي يك بسط و قبض
فلسفي گفتوگوهاي
جهاني ارزش يك مثابه به دموكراسي
او از تاكنون.است دموكراسي مطرح نظريهپردازان از يكي هنديتبار ، اقتصاد فيلسوف سن آمارتيا
كتاب همچنين.است شده ترجمه فارسي به "برابري و آزادي" و "اقتصاد و اخلاق" چون كتابهايي
دو قرار از و است شده منتشر جداگانه بهطور ناشر دو توسط اخيرا نيز "آزادي بهمثابه توسعه"
است مقالهاي اول بخش ميخوانيد چه آن.دارند دست در پاياني مراحل در را كتاب نيز ديگر ناشر
نيز را بعدي قسمتهاياست شده چاپ سال 1999 شماره 10 دموكراسي ژورنال در سن آمارتيا از كه
.بخوانيد ميتوانيد صفحه همين در
بشود خوب دموكراسي وسيله به بايد عوض در بلكه باشد خوب دموكراسي براي كشوري كه نيست قرار
سن آمارتيا
قرن اتفاق مهمترين من كه پرسيد من از ژاپن پيشرو روزنامههاي از يكي سال 1997 تابستان در
.بود افتاده اتفاق گذشته سال صد در مهمي اتفاقات كه چرا ميدانم؟ چه را بيستم
سلطه نوزدهم قرن طول در كه فرانسه و بريتانيا امپراتوري خصوصا اروپايي امپراتوريهاي
و برآمدن شاهد قرن اينبوديم جهاني جنگ دو شاهد ما.رسيدند پايان به داشتند بسياري
.بود (چين مورد نظير) بنيادي تحولاتي شاهد و (ديديم شوروي بلوك در چه چنان) كمونيسم فروافتادن
شرقي جنوب آسياي و ژاپن سلطه با نسبي تعادل يك به غرب اقتصادي سلطه تغيير شاهد ما همچنين
مشكلات اين است ، اقتصادي و مالي مشكلات دچار اكنون منطقه اين كه اين وجود با حتي.بوديم
حركت كه گفت بايد چه اگر) كنند بياعتبار گرفته شكل دهه چند طول در كه را تعادلي نميتوانند
نظر از گذشته سال صد پس.(شده آغاز كه است قرن يك حدود تقريبا ژاپن براي تعادل اين سوي به
گوناگوني و بزرگ تحولات اين همه سرآمد گزيدن در آخر در من اين وجود با.است غني مهم اتفاقات
به ايناست دموكراسي برآمدن همان اتفاق اين:ندارم مشكلي دادهاند رخ بيستم قرن طول در كه
در مردمان كه هنگامي كرد خواهم استدلال من اما نيست ، اتفاقات ساير اهميت انكار معني
دموكراسي به وقايع ساير ميان در بيترديد بنگرند ، قرن اين وقايع به كه زماني دور ، آيندههاي
.داد خواهند اولويت حكومت ، قبول قابل شكل معتبرترين مثابه به
هند جمله از مختلف نقاط در.گرفت شكل يونان در پيش سال هزار دو از بيش البته دموكراسي ، ايده
يونان در واقع در اما.مييافت انجام دموكراسي برقراري سوي به مرحلهاي به مرحله حركتهاي
اقتدارگرايانه شكلهاي با و افتد فرو كه اين از پيش و گرفت شكل دموكراسي ايده كه بود باستان
جاي هيچ در.آمد در عمل مرحله به (محدود مقياس در البته) جديت با شود ، جايگزين متمركزتري و
.نداشت وجود آن براي بديلي ديگري
تدريجي برآمدن.يابد ظهور تا كشيد درازي زمان ميشناسيم ، ما كه گونه آن دموكراسي ، پس آن از
امضاي مانند شد تقويت چندي تحولات با حكومت كارآمد نظام يك عنوان به _ آن نهايي پيروزي و
اروپا در راي حق گسترش و هجدهم قرن در آمريكا و فرانسه انقلابهاي با سال 1215 در ماگناكارتا
يك مثابه به دموكراسي كه بود بيستم قرن در اين حال اين با.نوزدهم قرن در شمالي آمريكاي و
يا و آسيايي آمريكايي ، اروپايي ، - مليتي هر از مردماني كه شد تاسيس حكومت "معمول" شكل
اساسا و است جديد فراگير اعتقاد يك مثابه به دموكراسي ايده.برخوردارند آن از _ آفريقايي
نياز كردند محدود را انگلستان پادشاه ماگناكارتا وسيله به كه شورشياني.است بيستم قرن محصول
انقلابيون و آمريكا استقلال مبارزان مقابل در.ميدانستند محلي كاملا نيازي را دموكراسي به
عملي ثقل حال اين با.داشتند فراگير سيستم يك مثابه به دموكراسي فهم در بزرگي سهم فرانسه
ماندند محدود اطلس اقيانوس سوي دو به نتايج اين واقع در _ ماند محلي كاملا آنها خواستههاي
براي نوزدهم ، قرن طول در شدند ، بنا نواحي اين خاص تاريخ و جامعه اقتصاد ، پايه بر و
كشور بهمان يا فلان آيا" كه كنند صحبت مورد اين در بود عادي خيلي دموكراسي نظريهپردازان
شد پذيرفته و كرد تغيير تفكر طرز اين كه بود بيستم قرن در تنهانه يا هست "دموكراسي مناسب"
به بايد عوض در بلكه باشد خوب دموكراسي براي كشوري كه نيست قرار:است غلط پرسش اين خود كه
.بشود خوب دموكراسي وسيله
ميلياردها تا ميدهد گسترش را دموكراسي ظرفيت و است اساسي بسيار نگرش تغيير اين حقيقت در
.بگيرد بر در مصرف مختلف سطوح و مختلف تاريخهاي و فرهنگها با را انسان
معني به بايد "بالغها همه براي راي حق" پذيرفتند بالاخره مردم كه بود بيستم قرن در همچنين
يافتم فرصت (1999) سال اين ژانويه در من كه هنگامي.نيز زنان بلكه مردان فقط نه - باشد همه
ياد به توجه قابل ويژگيهاي با است زني كه كنم ملاقات سوئيس جمهور رئيس روثدريفوس ، با كه
شمول كه دريافتيم نهايتا مانداشتند هم راي حق حتي سوئيس در زنان پيش قرن ربع كه آوردم
.باشد تصنعي نبايد بخشندگي در برابري مانند نيز عموميت
به دشواريها اين.است روبهرو دشواريهايي با دموكراسي فراگيري ادعاي كه نيستم اين منكر من
اين به پرداختن حقيقت در.ميآيند گوناگون جهتهاي از و هستند مختلف صورتهاي و شكلها
را آن اطراف بحثهاي و دموكراسي ارزش بودن فراگير ادعاي مناست مقاله اين از بخشي دشواريها
دموكراسي كه اين دريابيم روشني به است لازم بررسي اين آغاز از پيش حال اين با كردهام بررسي
.دارد معنايي چه است درآمده غالب باور يك صورت به كنوني جهان در
عمومي قاعدهاي همچون كه دارند وجود فراگير باور چندين اي اجتماعي فضاي هر و دوره هر در
ادعاها اين.كامپيوتري برنامه يك (defult seting) متعارف تنظيمهاي مانند - ميافتند مقبول
عمومي طور به هنوز دموكراسي كه حالي در ميشوند ، شمرده درست شوند نفي كلي به كه وقتي تا
امروزه نشده ، پذيرفته يكسان به نيز جهان كل عمومي افكار فضاي در حقيقت در و است نشده آزموده
دادن جلوه آلوده با ميخواهند كه است آنهايي زمين در بيشتر توپ واقع در.است مقبول كلا
.كنند پيدا آن نفي براي بهانهاي دموكراسي
دموكراسي هواداران كه زماني از يعني نميگذرد ، آن از زيادي مدت كه است تاريخي تحولي اين
هنوز ما كه حالي دركردند استدلال آن نفع به بودند فشار تحت كه حالي در آسيا و آفريقا براي
بايد.ميكنند نفي را دموكراسي به نياز تلويحي يا صريح طور به كه كنيم جدل كساني با مجبوريم
قرنهاي به نسبت دموكراسي درباره عمومي اعتقاد فضاي چگونه كه باشيم داشته ياد به روشني به
.است كرده فرق پيشين
كه كنيم ثابت بار هر (شيلي يا كلمبيا جنوبي ، آفريقاي) كشوري هر براي كه نيستيم مجبور ما
فرض را چيزي چنين امروزه ما (بود غالب نوزدهم قرن گفتار در كه پرسشي) "هست دموكراسي مناسب"
يك مثابه به آن قبول راستاي در كه مقبول عموما نظام يك همچون دموكراسي شناخت اين.ميگيريم
بيستم قرن دستاوردهاي بزرگترين از يكي و ميشود شمرده تفكر در بزرگ انقلابي است ، عمومي ارزش
.كنيم بررسي را عام ارزش يك مثابه به دموكراسي پرسش بايد ما كه است زمينه همين بر.است
هند تجربه
چون جاهايي در دموكراسي نقش درباره هيچكس كه درحالي است؟ كرده كار خوب حد چه تا دموكراسي
كشورهاي از بسياري در آن نقش.نميكند مطرح جدي پرسشي فرانسه يا بريتانيا متحده ، ايالات
من اما نيست تاريخي موارد جزيي بررسي مجال جا اين در.است بحث موضوع همچنان جهان فقيرتر
.است كرده كار خوب كافي بهقدر دموكراسي كه كرد خواهم استدلال
استقلال به اينكه براي بريتانيا.است بوده بحث اين اصلي كارزارهاي از يكي هندوستان البته
سال در هند البته.ميكرد نگراني ابراز خود اداره در هنديان توانايي درباره ندهد تن هند
كشوري تقسيمبنديهاي ناآموخته ، دولتي هنگام آن در هند.شد آشفتگي دچار استقلالش ، سال 1947 ،
درآميخته اجتماعي بينظميهاي و گسترده خشونتهاي با كه داشت ناروشني سياسي اتحادهاي و مبهم
ما بعد قرن ربع حال اين بابست دل دموكراتيك و متحد هندوستاني آينده به ميشد بهسختيبود
قانون محورهاي.ميكند كار خوبي به ناهمواريها ، كردن هموار با كه ، هستيم دموكراسياي شاهد
پارلماني و انتخاباتي قواعد برمبناي و بودند كرده برطرف زيادي حد تا را سياسي تمايزهاي اساسي
اختلافات از بود تركيبي كه اين بهرغم هندوستان.بودند رفته كنار و آمده كار سر بر دولتهايي
دموكراتيك سياسي واحد يك بهمثابه چشمگيري نحو به و ماند بهجا ناهمخوان ، و زمخت بدقواره ،
.ماندهاند هم كنار در هند كارآمد دموكراسي واسطه به ناهمگونيها اين حقيقت دركرد كار
.برد بهدر جان پيشآمد اديان گستردگي در و زبانها تنوع سر بر كه مهيبي آزمون از همچنين هند
فرقهگرا سياستمداران سوي از است ممكن كه دارند را ضعف اين اجتماعي و ديني اختلافهاي البته
براي (اخير سالهاي در جمله از) نيز بارها حقيقت در و روند كار به جامعه كردن ناآرام براي
اين حال اين بامياندازند وحشت به را كشور كه ناآراميهايي رفتهاند ، كار به مقاصد اين
را خشونتهايي چنين هند فرقههاي همه كه اين و وحشتانگيزند فرقهاي خشونتهاي كه واقعيت
بيمه فرقهگرايانه متعصبانه شورشهاي اين برابر در را دموكراسي نهايتا ميشمارند مردود
است ، اساسي هند چون چشمگيري گوناگوني با كشوري سعادت و بقا براي البته امري چنين.ميكند
ميليونها جهان ، مسلمانان بزرگ جمعيت سومين وطن بلكه است هندو اكثريت وطن نهتنها كه كشوري
.است دنيا جينهاي و پارسيان سيكها ، بيشترين وطن نيز و بودايي و مسيحي
دارد ادامه
مدرن پست كشكول
يوسفي حامد:ترجمه
انكار
اجتماعي نظريهپرداز اين باشد قرار اگر ولي نيست ، سختي كار اجتماعي نظريهپرداز كردن پيدا
اگر حتي شما.شد خواهد سخت حقيقتا كردنش پيدا وقت آن بپذيرد ، نيز را خود بودن مدرن پست
را خاص شخصيتهاي برخي احتمالا باز باشيد ، نكرده مطالعه مدرنيسم پست درباره هم رسما
بودريار ، ژان اسم شايد.است خورده گره (پسامدرنيسم) مفهوم اين با نامشان كه ميشناسيد
از اينها دوي هر.باشيد شنيده را فرانسوي ، فيلسوف ژاكدريدا ، نام يا اجتماعي ، نظريهپرداز
كه ميكنند انكار دو هر اما.گرفتهاند قرار مدرنيسم پست به مربوط مباحث مركز در شارحان سوي
!باشند مدرن پست
جامعهشناسي
معماران ، اصلي بازيگراناست نبوده مدرنيستي پست اخير مباحث بسط پيشگام جامعهشناسي
پسامدرنيسم باب در جديد نوشتههاي در را جامعهشناسي راه كه بودند فرهنگي منتقدان و فيلسوفان
.كردند هموار
معمارها
نخستين بايد ما اين وجود با بود ، شده رايج خوبي به دهه 1970 از قبل "مدرن پست" واژه اگرچه
چارلز يعني معماري نظريهپرداز و معمار يك به را پسامدرنيسم رسيدن فرا خصوص در عمومي اعلان
( Pruitt Igoe)ايگو پرويت ساختمانهاي تخريب جنكس.بدانيم مربوط (Charles Jancks) جنكس
انديشه و معماري رسيدن راه از و معماري در مدرنيسم "مرگ" را متحده ايالات لوئيس سن در
در معنايي پر جايگاه ميسوري ، لوئيس ، سن در ايگو پرويت خانهسازي پروژهكرد قلمداد پسامدرن
خانوادههاي براي پروژه اين.است داشته ميدهد روي معماري در ساله همه كه مصيبتباري حوادث
در را آپارتمان كه 2870 بود (طبقهاي 11) بلند ساختمان از 33 عبارت و بود شده طراحي درآمد كم
عمومي اسكان پروژه "متعارفترين" عنوان به ايگو پرويت.ميگرفت دربر هكتار بر 23 بالغ زميني
سالهاي در كه بود شهري نواحي بازسازي و كثيف محلات تصفيه وسيع برنامه از بخشي خود ، زمان در
.افتاد راه به متحده ايالات مركزي دولت و محلي شهرداريهاي همكاري با دوم جهاني جنگ از پس
پرويت جرايم ، افزايش و بيكاري بالاي نرخ مفرط ، فساد نگهداري ، هزينه افزايش با دهه 1970 حدود
سي و سه ساعت ".شود تخريب بايد ايگو پرويت":گرفتند تصميم و شد داده تشخيص "ناكارآمد" ايگو
جنكس چارلز.شد تخريب ديناميت با ايگو پرويت ژوئيه 1972 ، پانزدهم ظهر از بعد دقيقه دو و
.ميكرد قلمداد مدرنگرا معماري مرگ سمبليك اعلام را واقعه همين
ماركسيسم
جامعهشناسانه درك شكلگيري در عمدهاي نقش احتمالا ماركسيستي نظريههاي و ماركسيستها
دوره آغاز در بودريار ، ژان فرانسوي ، نظريهپرداز.كردهاند ايفا مدرنيسم پست از رايج
ابراز دهه 1990 در دريدا ، ژاك فرانسوي ، فيلسوف.بود ماركسيست يك آشكارا زندگيش روشنفكرانه
در اصلي شريكي ماركسيسم متاخر ، سرمايهداري از انتقادي ارزيابيهاي توسعه جريان در:كه داشت
دريدا توسط كه مدرنيستي پست نظريات معروفترين از يكي - دكانستراكشنيسم) شالودهشكني كنار
مدرنيسم پست كه كند متقاعد را خوانندگانش است درصدد نيز جيمسون فردريك.است بوده (شد ارائه
يعني - ماركسيستي قديمي ابزارهاي از او راه اين در و متاخر سرمايهداري توسعه از است عبارت
طولاني مدتي كه اندرسن پريميكند استفاده - روبنا و زيربنا به امور تقسيم و توليد به توجه
نقش" مدرنيسم پست درباره جيمسون آثار كه است نوشته ميكرد همراهي "جديد چپ" ماركسيستهاي با
از ماركسيستها تمام كه نيست معنا بدان اينها همه البته و.كردهاند ايفا مباحث در "كليدي
ليدز ، دانشگاه در سياسي علوم استاد كلينيكوس ، آلكس مثلا.خشنودند همكاري اين پايههاي تحكيم
.است نوشته پسامدرنيسم و مدرنيستها پست تمسخر و سرزنش در انتقادي مقاله كثيري شمار
"ينا" رمانتيسيسم
".است احساسات زيبايي ، و هنر راستين سرچشمه"
پرداختن مجال مختصر اين در كه آمدند پديد بعد به هيجدهم قرن از رمانتيسيسم از متفاوتي اشكال
كوتاه سال سه سقوطش و ظهور فاصله كه است متمركز رمانتيسيسمي بر مدخل اين.نيست آنها همه به
"تكه" انديشه در ينا رمانتيسيسم اهميت تمركز ، اين علت.ينا:آلمان در كوچكي شهر در بود ،
بود فرمي رمانتيسيسم پيروان نظر به تكه.است (كردهاند ترجمه هم "قطعه" به را آن _ Fragment)
از بسياري كه است چيزي تكه درباره عقيده.ميكردند تاكيد آن بر هنر و ادبيات در كه
اين سرچشمه به نسبت نيز خود لزوما اگر حتي كردهاند ، اقتباس را آن بيستم قرن پسامدرنيستهاي
عبارت و بودند شده زاده فرانسه انقلاب از رمانتيسيسم انديشههاي.باشند نداشته آگاهي انديشه
عقلباوري عليه رمانتيسيسم.شدن صنعتي عليه واكنش و فردگرايي ;مليگرايي و آزادي:از بودند
ژاك ژانكرد مجهز انسان ذاتي نيكخويي و طبيعت دامن به بازگشت به اعتقاد با را خود فيلسوفان
احساس ، برتري ;هنرمند تخيلات و فرديت پهلواني ، از تحسين.بود فشرده پاي مسائل اين بر هم روسو
همه اينها:ملي و بدوي ظاهري ، وسطايي ، قرون امور به علاقه و ;خرد و عقل بر عاطفه و هيجان
!رمانتيسيسم يعني
زندگي يك بسط و قبض
سروش عبدالكريم با صدري محمود گوي و گفت
اديان بين گفتوگو
تيموري اميرحسين:ترجمه
كه است اسلام پيغمبر از حديثي.دارند جهاني مشاركت به نياز پديدهها از خاصي دسته
ما همه كند ، حفر كشتي در سوراخي نفر يك اگر.هستيم كشتي يك روي مسافران همه ما":ميفرمايند
يك روي مسافران مثابه به جهان ساكنين تمام كه است عالي بسيار تمثيل يك اين ".شد خواهيم غرق
.شوند فرض كشتي
كلي طور به كه جهاني مشكلات و منطقهاي مشكلات.داريم پيشرو مشكل نوع دو مسلمانان ما
مسائل به تبديل زنان حقوق و بشر حقوق صلح ، همچون مسائلي اكنون من نظر به.بشريتاند مشكلات
محيط مسئله ديگر اندوهبارتر مسئله.كنند توجه مسائل اين به بايد ما متفكرين.شدهاند جهاني
.است زيست
نظر در جهاني را معيني موضوعات بايد مسلمانان كه هستم خودم عقيده بر همچنان من بنابراين
منطقهاي طور به ميتوانند آنها عقيده اين طبق بر كنند برخورد آنها با سطح همان در و بگيرند
و خاص موضوعات البته.آورند دست به شدهاند آن كسب به موفق جهان سطح در جهانيان كه را آنچه
.است جهاني راهحلهاي نيازمند تكنولوژي قبيل از جهاني مسائل.دارد وجود نيز ديگري منطقهاي
عقايد ، انواع با آشنايي براي را مناسبي بسيار فرصت تحقيقات ، گردش بر متكي عصر اين خوشبختانه
بررسي براي اديان ساير و يهوديت مسيحيت ، اكنون مثال براي.است كرده فراهم راهحلها و حقايق
در سعي و بشماريم غنيمت را فرصت اين بايد دسترساند ، در سهولت به بالعكس و ما توسط موشكافانه
.باشيم كوشاتر مختلف حقايق تطبيق در بايد مسلمانان مانماييم بينالاديانيمان مواضع ايضاح
است؟ بينالادياني ديالوگ يك منظورتان آيا &
.است همين منظورم دقيقا
.متشكرم بسيار بيانانتان از &
.سپاسگزارم شما از هم من
پايان
فلسفي گفتوگوهاي
ميخواند؟ دريدا دريدا ، چگونه
استنفورد دانشگاه در دريدا ژاك با مصاحبه
شمس اميد:ترجمه
اعلام وقتي كه است چيزي اين "!بفهميم او به راجع چيزهايي يك لااقل شايد دريدا؟ با مصاحبه" &
خوانا نظر از تو متون كه ميشود گفته.شنيدم مردم از ميشوم آماده تو با مصاحبه براي كردم
دلسرد را مستعد خوانندگان از بعضي پيشاپيش آوازه اين.هستند دشوار متوني (Readability) بودن
اينكه يا بودهاي ، دنبالش به خودت كه است چيزي همان اين آيا ميآيي؟ كنار آن با چطور.ميكند
ميبري؟ رنج آن از برعكس ،
اين از رهايي براي است قبول قابل و امكانپذير كنم فكر كه كاري هر و نخند ، بله ، ميبرم رنج
.قطعي ارتباط يك:شود عايدش منفعتي كار اين از بايد من درون در كسي اما.ميدهم انجام مخمصه
كردن صحبت و من ، تاريخ از باستاني خيلي چيزهاي بعضي درآوردن زبان به ارتباط ، اين توضيح براي
من كه تاريخي يا اجتماعي رويداد يك از امروزي خيلي چيزهاي طور همين و آن به راجع ديگران با
ضبط مقابل در سرعت اين با هم آن بداههسرايي اين اگرچه.است ضروري درآورم ، بيان به دارم سعي
مرا كردي وصف تو كه طريق اين به كه كساني نكن فكر اما نيست ، "روايت" تحليل بحث از خارج صوت
كار اين كه معني بدين ميفهمند ، را ، نميفهمند ميكنند ادعا كه آنچه اصلي عامل ميكنند ، متهم
و آسايش با همراه ارزيابي ، و خوانش قطعي رويداد كشيدن چالش به براي است ميداني همه از اول
كه فيزيكدان ، يا رياضيدان يك دست از كس هيچ.نوع هر از برنامههايش و جذابيتهايش دلگرمياش ،
اما.نميشود عصباني ميكنند صحبت بيگانه زبان به كه كسي دست از يا و نميفهمدشان وجه هيچ به
..شماست مال كه "ارتباط" اين با دقيقا [يعني] ميرود ور خودتان خاص زبان با كه كساني دست از
!ميدانيد بهتر خودتان.
.نميشوم بودن دشوار براي فقط بودن دشوار اغواگري تسليم هرگز من كه ميدهم اطمينان تو به
نكردن محو و دادن وقت ميدهي ترجيح اگر يا گرفتن وقت ضرورت به فقط من.است مضحك خيلي كه چرا
سياسي ، و فلسفي خردهاي با مواجه در دريافت قابليت و ارتباط مشكل اين.معتقدم شكنها ، و چين
و تناقض رخوت ، با تنها فرد:است جدي هميشه از بيش همه ، براي اقتصاديشان ، فني دادههاي با
.بماند باقي [ارتباط] آن در ميتواند سازش
مطابقت دانشمند يك كار با آغاز در كه ميكني مطالبه را چيزي فيلسوف از تو خلاصه ، طور به &
.شد خواهد اعمال ديگر سوي از كه تفسير يك برگردان ، يك ضرورت:دارد
از مطلقي سطح به ناچاريد شما حوزهها ، تمام همانند فلسفه درهستيم مترجم و ميانجي همه ما
روزنامهها ، آموزش ، ) نفس تازه نيروهاي از باشكوهي ارتش به نتيجه در و شده اندوخته پشتوانه
آنها از هميشه اگر حتي كنيد ، اتكا نيروها اين شده تفكيك وظايف به و (رسانهها كتاب ، نشريات ،
.نباشيد مطمئن
يا دانشمند از و ميرود بودن "سادهتر" انتظار او از كه است كسي فيلسوف "معلوم قرار از" چرا
از چرا و نميرود؟ انتظاري چنين هستند ذهنتر از دور خوانندگان همان براي مراتب به كه ديگري
راز ، و رمز پر آشنا ، دير كه وصال يك خطرات پذيرش با و كند ابداع ميتواند كه نويسندهاي
يك اين ندارند؟ توقعي چنين بگشايد ، "دشواري" روبه تازهاي راههاي است غيرممكن و نادرست
.است ديگر پيچيدگي
"ناخوانا" به گفتي تو كه همانطور همواره ، كه است "نويسنده" اين معتقدم من حقيقت در
توجيهي است ، آمده گرفتار زبان توسط توجيهي در كه است كسي او.ميشود متهم بودن (unReadable)
كه است كسي متهم بنابراين.است دريافت قابل بيشتر آنچه رمزهاي و راه و زبان اقتصاد با
يك او اگر.ميكند بازگشايي را مختلف ديالكتيكهاي نظامي تشريفات و سرجوخه ميان ارتباط
در كه سنتي و بيان زبان ، با فرهنگستاني ، محيطي در نه او كه است دليل اين به پس است ، فيلسوف
.ندارد وجود ميدانيم همه ما كه "همگان زبان" آن با نه و ميكند صحبت است قدرت مكان
را آن درواقع و بخشيدم سرعت ژانرها مطلق آلايش به من هوسرل ، به راجع كتاب چند از بعد وقتي
از هميشه مردم خوشبختانه نيست؟.است مورد يك تنها اين كه چرا).شد مهلك چيز همه كردم تشديد
اما.است "ژانرها آميزش" اين كردند فكر مردم (.نميكنند گله بخوانند نميتوانند كه چيزهايي
را قلمروهايشان نميتوانند ديگر كه وقتي خوانندگان شايد بنابراين.نيست صحيحي عبارت اين
همين در بدتر اين از و كنند بازشناسي را نهادشان ،"خودشان ميان در" يا "زيستگاه در بودن"
.شوند بيزار من از حسابي نتوانند ، و بفهمند را متن بخواهند سرگرداني
روانكاوي ، بايد همچنين بلكه باشد داشته فلسفه از دركي بايد تنها نه تو ، خواندن براي خلاصه ، &
...را نقاشي تاريخ يا و زبانشناسي ادبيات ،
يك از ميكند ، فوران لزوما كه دارد وجود خاص پتانسيل يك اينجا نخواهد ، چه بخواهد چه فرد
.انفعال و فعل نوعي ديگر ، متن به متن
.بخواند را دريدا است ناچار فرد تو خواندن براي يعني &
تا كه زبان يك گذشته ، در گذرگاه يك گام به گام بررسي آيا ميكند صدق كسي هر درباره اين خوب
تلاش همچنين من.است جالب هم مهرگشايي و شكافتن اما است؟ اشتباه خيلي شده موم و مهر خودش حدي
.بياغازم است خطرناك و دشوار گاهي كه را چيزها سادهترين به دوباره نزديكي تا ميكنم
به ديگر خاطر همين به و ميكند صاف ادبيات و علم فلسفه ، با را حسابش كه اي"انديشه" ميداني
ميتواند آشكار آمادگي يك با تنها گاه كه ميكند ايجاب نوشتاري انديشه اين ندارد ، تعلق آنها
.شود خوانده
|