ويتگنشتاين پاسخ
فلسفي پرسش يك و صد
مدرن پست كشكول
ارزشها بودن جهاني
ويتگنشتاين پاسخ
3_ چيست؟ فلسفه
فلسفه
بهلولي محسن:ترجمه
است فعاليت نوعي فلسفه كه ميدهد پاسخ ويتگنشتاين
انديشههاست ايضاح فعاليت اين و
.است شده مردود گسترده طور به فلسفه به روانشناسانه نگرش اين كه است حاضر قرن در تنها شايد
با همراه تحول اين.بود شده ايجاد نوزدهم قرن اول نيمه در اين از پيش تحول اين تكانههاي اما
مابين اصلياش آثار كه كسي ;شد مطرح هگل توسط آلمان در كه بود متافيزيك از متمايزي نوع
و اذهان نه) است ذهن چيزي هر كه داشت اعتقاد هگل.شد منتشر در 1831 سالمرگش و سالهاي 1807
بلكه بود معتقد بركلي كه آنچنان اذهان مجموعه نه و داشتند اعتقاد لاك و دكارت كه آنچنان مواد
ناپخته حد از بيش نظر به احتمالا كه است ايدهاي صريح نحو به آن بيان.(ذهن يك يعني ذهن
آن مطابق كه بود ايدهاي از گريز پي در هگل.است دقيق مفهومي هسته يك حاوي درواقع اما بيايد
مطالعه عنوان به را فلسفه او درواقع.بود خصوصي فعاليتهاي يا شخصي ذوات مطالعه فلسفه
يك اوقات گاهي و مردم از گروه يك انديشيدن روشهاي اوقات گاهي ;ميديد انديشيدن روشهاي
طرق اين ميكند ثابت هگل (.ندارد وجود اينها درباره خصوصي امر هيچ البته و) كامل جامعه
آنها از يك هر و مرتبطاند هم به آنها بلكه ندارند ، وجود يكديگر از مجزا طور به انديشيدن
مرحله آن در كه برسد مرحلهاي به آنها از يكي اينكه تا كند ، برطرف را ديگري نقايص تا ميكوشد
ايجاد فلاسفه وظيفه.شوند واحد عقلاني كل يك بشري انديشه اشكال و شوند تصحيح خطاها همه
با فلسفه كه آنجا از.است ناقص ديدگاههاي اصلاح پيوسته فرآيند بر آن تاكيد كه است ساختاري
كه ميكند پافشاري همچنين او اما ;است منطق فلسفه كه گفته هگل است ، مرتبط انديشه ساختار
ذاتا فلسفه خلاصه ، طور بهاست مرتبط ميكند پيدا بسط تفكر آن در كه روشي با عميقا فلسفه
پيش كل عقلانيت نهايي مرحله سوي به تفكر كه هگل ديدگاه اين درباره است ممكن.است تاريخي
و است منطق نوعي فلسفه اينكه بر هگل پافشاري و وسواس مورد در نحو همين به و كرد شك ميرود ،
واقعيت ، ذات درباره هگل متافيزيكي ديدگاه متاسفانه ، .است تاريخي مطالعه يك فلسفه اينكه
كه شد اين نتيجه.كرد بيفروغ را بود گفته فلسفه ذات درباره او آنچه اهميت به وارد انتقادات
.شد زنده دوباره هگل مرگ از بعد است شخصي فعاليتهاي و ذوات مطالعه فلسفه كه ايده اين به حمله
مرتبط كه كساني همچنين و بودند هگل مخالف كه فلاسفهاي توسط بيستم قرن اوايل در جديد حمله
ميدانست تحليل را فيلسوف وظيفه كه ديدگاهي يعني بودند فلسفه ماهيت درباب متفاوتي ديدگاه با
از.ميشد هدايت مور.اي.جي و راسل برتراند توسط هگلگرايي به حمله انگلستان درگرفت صورت
اما.ميدانست كردن تحليل را فلسفه كه داشت ديدگاهي با تنگاتنگتري ارتباط مور شايد دو ، اين
شايد.بود راسل شاگرد هم مدتي كه كسي ;بود ويتگنشتاين لودويك رابطه اين در مهمتر شخصيت
اولين.برانگيخت اعمالشان ماهيت درباره تفكر به را فلاسفه ديگري ، كس هر از بيش ويتگنشتاين
انگليسياش ترجمه و شد منتشر آلمان در سال 1921 در فلسفي - منطقي رساله نام به او اصلي اثر
جديد شكل يك با فلاسفه كه ميديد ويتگنشتاين.شد عرضه بعد سال در تراكتاتوس عنوان با
علوم روزافزون استقلال و سريع گسترش با بحران اين.بحران يك با گفت بتوان شايد و مواجهاند
فلسفه از شاخهاي عنوان به علم متمادي قرون براي كه شد ذكر اين از پيش.ميآمد وجود به طبيعي
دانشمند كه آنچه براي است مبنايي كردن فراهم فيلسوف كار كه داشت وجود نظر اين و ميشد محسوب
آنها ;ميكردند بينيازي احساس فلسفه به نسبت پيش از بيش دانشمندان اما.ميدهد انجام
تلقي خودكفا را روشهايي چنين و داشتند ، واقعيت از شناخت كسب براي را خودشان روشهاي
ميكند ثابت تراكتاتوس در ويتگنشتاين بود؟ مانده باقي فلسفه براي چيزي چه بنابراين.ميكردند
;گذارند كنار را ميشوند واقعيت ذات درباره اظهاراتي باعث كه ادعاهايي تمام بايد فلاسفه كه
;است طبيعي علوم اشيا چگونگي به بردن پي براي راه تنها.كنند رها را متافيزيك بايد آنها يعني
همچنين.ميكند بيان را چيزي كلمه دقيق معناي به كه است طبيعي علوم اظهارات تنها درواقع
ميشوند بررسي فرآيندها و شخصي ذوات آن در كه ميداند روانشناسي نوعي را فلسفه كه ايدهاي
و نيست طبيعي علوم از يكي فلسفه كه ميكند استدلال ويتگنشتاين شود ، گذاشته كنار بايد نيز
چيست؟ فلسفه بنابراين.نيست علوم ساير با ارتباطش از بيش هم روانشناسي با ارتباطش
ايضاح اينانديشههاست ايضاح فعاليت اين و است فعاليت نوعي فلسفه كه ميدهد پاسخ ويتگنشتاين
.است ايضاح از بينياز خود كه ميشود ناميده "فلسفي تحليل" يا "تحليل" عموما انديشهها
براي است ممكن باشد واضح كسي براي است ممكن آنچه ;ميآيد نسبي موضوع يك نظر ، به وضوح مسئله
.بود مطلق امري وضوح تحليلي فلاسفه از بسياري براي و ويتگنشتاين براي اما.نباشد ديگري شخص
به.ميشود ما تفكر ساختار شكل تغيير باعث اغلب عادي ، زبان كه داشتند اعتقاد فلاسفه اين
;قبيل از احكامي.بگيريد نظر در را ميشوند ناميده "كلي گزارههاي" عنوان به آنچه مثال ، عنوان
است گمراهكننده جمله اين كه ميكند استدلال راسل برتراند ".هستند انسان يونانيها همه"
كه دارد عقيده اين به بستگي شخص حكم كه است اين ميشود جمله اين از كه برداشتي زيرا
را گزارهاي چنين بايد شخص كه ميكند استدلال راسل درواقع ، .باشند داشته وجود يونانيها
كه نيست نيازي.است انسان X آنگاه باشد ، يوناني X اگر هاX همه ازاي به:كند بيان اينگونه
است كافي اندازه همين ;كنيم توقف نه يا است راسل با حق آيا كه مسئله اين پاسخ بر اينجا در ما
و عادي زبان ساختن واضح يعني ، ;كنيم ملاحظه را بود آن دادن انجام براي تلاش در او آنچه تا
ويتگنشتاين.باشد مناسب منطقي لحاظ به كه زباني به عادي زبان ترجمه كمك به آن ابهام رفع
منطقا زبان يك اينحال با.نيستيم زباني چنين يك واجد ما هم صورت اين در حتي كه بود معتقد
راسل و فرگه قبيل از منطقداناني توسط زبان اين پايههاي ايجاد ارزشمند كار بود ممكن مناسب
.ميكند مهيا را زباني چنين يك ساختار آن ، پيشرفته نسخه حداقل يا آنها منطق.شد انجام
_ منطقي رساله كه فلسفه از مفهومي در مهمي نقش زبان كه ديد ميتوان كردم ، بيان من آنچه از
تمامي كه اين به بود كرده اشاره ويتگنشتاين درواقع.ميكند بازي برداشت در (تراكتاتوس) فلسفي
خطا فرض اين اما بود ، كرده پيدا تسلط قرن اين فلسفه بر نگرش اين.است زباني نقد يك فلسفه
ميافتد اتفاق ذهن در آنچه به فلسفه كه است ديدگاه اين به پاسخ تنها اين كه بود خواهد
عنوان به كه داشت گستردهاي تاثير آمريكا و آلمان فرانسه ، در كه را نهضتي نبايد.ميپردازد
_ هوسرل 1938 ادموند از را خودش نام نهضت اينگرفت ناديده است شده شناخته "پديدارشناسي"
به است "پديدار" بررسي فيلسوف وظيفه كه ميكرد فكر هوسرل كلي بهطور.است گرفته وام 1859
شناخت اين و شود شناخته ميتواند پديداري چنين.آن بيواسطه اعيان و آگاهي افعال معناي
هوسرل اما گفت ، ايدهها درباره دكارت كه است چيزي آن شبيه نظر به اين ظاهرا ، .است خطاناپذير
كه آنچه ميگويد او.كرد انكار بود برگردانده روانشناسي از نوعي به را فلسفه او كه مسئله اين
بيش ماهيات اين و ميباشند "ماهيات" بلكه نيستند آن دكارتي مفهوم در ايدهها ميشد ، شناخته
اين نيست واضح كه گرفتهاند ايراد منتقدان.هستند دسترسي قابل انديشنده براي ديگري چيز هر از
كه ضعفي هرگونه عليرغم اما.شود گرفته فرض آنها وجوه بايد چرا اينكه يا هستند چه ماهيات
آن اهميت و داشت تاثير اگزيستانسياليست فلسفه بر شك بدون باشد داشته است ممكن پديدارشناسي
اين فلسفه بر ميداند زبان تحليل را فلسفه كه نگرشي شد اشاره بالا در.باشد امر همين در شايد
.است كرده دريافت گوناگوني پاسخهاي "چيست دقيقا تحليل" كه پرسش اين اما.است داشته تسلط قرن
حلقه" را خودشان كه فلاسفه از گروهي توسط دهه 1930 در است ، تحليل ذاتا فلسفه كه ايده اين
بهعنوان گستردهتري نحو به آنها اما گرفت ، قرار دفاع مورد شديدا ناميدند ، "وين
آنها است ، بيمعني ويتگنشتاين مكتب اصطلاح اگرچه.ميشوند شناخته "منطقي پوزيتيويستهاي"
آنان ديدگاه از فلسفه ماهيت و ميگذاشتند بحث به خودشان ميان در را ويتگنشتاين ايدههاي
موافق امر اين در ويتگنشتاين با آنها.نداشت بود ، شده مطرح تراكتاتوس در آنچه با اساسي تفاوت
يا ايضاح فيلسوف وظيفه اينكه و كرد ، رها بايد بودن بيمعني واسطه به را متافيزيك كه بودند
عادي زبان جملات ترجمه برپايه تحليل اين كه بودند موافق امر اين با چنين هم آنها.است تحليل
توسط كلي بيان يك در زبان اين ساختار اينكه و ميگيرد صورت مناسب منطقي لحاظ به زبان يك به
مناسب منطقا زبان اين محتواي زمينه در ويتگنشتاين كه حالي در اما.است شده فراهم مدرن منطق
ثبت جملات اين كه است جملاتي از متشكل زبان كه ميگفتند منطقي پوزيتيويستهاي داشت ، ابهام
و اگر است واقعي معناي داراي گزاره يك كه كردند استدلال آنها.هستند بالفعل يا محتمل مشاهدات
.بود متافيزيك برابر در آنها اصلي سلاح واقع در اين شود ، تاييد حواس توسط گزاره آن اگر تنها
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
مسئله 24
نيست؟ اين از بهتر جهان چرا پس است ، خوب خيلي خدا اگر
داره؟ پا تا چند بابا اين:مسئله 23 يادآوري
دوخته ناجور را شلوارش درزهاي سن ، كهولت و پرتي حواس علت به مادرش كه است اين الويس مشكل
و است غيرممكن كاملا مثلثي يكي.دارد هم ديگر جادويي شي دو شلوارش ، بر علاوه الويس.است
.غيرممكن تقريبا جادويي عصاي يك ديگري
و ممكن حداقل با را واقعيت حس زيرا است ، عاليتريناست هنري بازنمون عاليترين كارتون ،
مخاطب با بعدي دو كجوكوله خط چند و تكبعدي خط چند با تنها.ميدهد انتقال محتوا حداكثر
.ميشود برقرار ارتباط
علت بر مزيد هم عمودي خط دو البته.است سوم پاي لنگه يك همان اصلي ، چشمبندي تصوير اين در
.آيد نظر به زنده نقاشي و ببينيم معلق را الويس ما كه شدهاند
مدرن پست كشكول
مرزي سرزمينهاي
يوسفي حامد:ترجمه
ميخواهيد اگرهستند مرزي سرزمينهاي عاشق اما ميدانند بيارزش را مرزها مدرنيستها پست
خصوص در پستمدرنها نگرش و ديدگاه بايد سردربياوريد پستمدرنيسم ريزهكاريهاي تمام از
اما ندارند ، علاقهاي مرزها به پستمدرنها.بشناسيد خوبي به را مرزي سرزمينهاي و مرزها
اما.تمايز يك و سرحد يك محدوده ، يك خط ، يك يعني مرز ، يك هستند "مرزي سرزمينهاي" عاشق
واقعيت بيانگر "مرزي سرزمينهاي".مرزها اين مشكوك و آخرين مسئله وضع يعني "مرزي سرزمين"
در پناهندگان اما ميكنند ، زندگي ملت - دولت مرزهاي بين در شهروندان گرچه.امورند پنهان
و ميكند مشكل دچار را كشور آن يا اين شهروند وضعيت پناهنده.چشمانتظارند مرزي سرزمينهاي
در ميكنند ، عمل مرد يا زن براي شده تعريف جنسي رفتارهاي چارچوب در انسانها اغلب گرچه يا
مرزي سرزمين ترتيب اين به.دارند قرار همجنسگرايان و دوجنسيها مرد ، و زن ميان مرزي سرزمين
اجتماعي قراردادهاي ساخته هميشه مرزها.ميكنند اشكال دچار و مختل را مرزها تعريف و وضعيت
.ندارند حقيقتي خودشان از و هستند
كمپها.است (اردوگاه) "كمپ" عصر مدرنيته:ميگويد معاصر ، جامعهشناس بومان ، زيگمونت
.است كمپ شكل متداولترين ملت - دولت كمپ.شده تعريف محدودههاي و مرزها با هستند محوطههايي
اين.آورد دست به را نظمي چنين تا دارد نياز "كمپ" به انتظام ، و نظم دوران عنوان به مدرنيته ،
معضل تلويحا كمپها اين.ميكنند ايجاد "آنها" و "ما" بين ساختگي تمايزهايي "كمپها"
.ميكنند تصديق را مرزي سرزمينهاي
كه جوامعي "بين" است ، مرزي سرزمينهاي همين در دقيقا "فرهنگ جايگاه" است معتقد بهابها هومي
ميان در بهابها ، .دارند تشخص اندازه يك به فرهنگهايشان و ميدانيم متمايز رسما را آنها ما
ميان پويا تعاملي نتيجه خاص فرهنگ هر ميگفت كه است انسانشناس بارت فردريك آثار مديون همه ،
ديگر فرهنگهاي با آنها تفاوت محصول فرهنگ هر مشخصههاي وجه.است ديگر فرهنگهاي و فرهنگ آن
اجتماعي و فرهنگي هويتهاي كه است فرهنگها بين تعامل مرزي سرزمينهاي در خلاصه ، طور به.است
.مييابند شكل
ميد هربرت جورج شناخت در بهترينها از يكي من نظر به دومي اين) موف شانتال و لوكلائو ارنستو
همان شكاف.باشد شكافها به حواسمان كه ميدهند هشدار ما به (است نمادي متقابل كنش مكتب و
فائق دنبال به نوزاد.ميكند ايجاد "ديگران" و "من" ميان عميق ورطهاي نوزاد در كه است عاملي
اجتماعي ترتيب اين به.شود اجتماعي ميخواهد چون است ، (تعامل ايجاد يعني) شكاف اين بر آمدن
اين بر آمدن فائق."بزند پل" اطراف جهان و خود ميان شكاف بر تا است كودك هر تلاش مستلزم شدن
و ميد توضيح مطابق بلكه - ميرود انتظار آنچه برخلاف - نيست ذهني و عقلاني عملي ورطه شكاف
كودك يعني ميشود ، مرتفع "بدن حركات" توسط شدن اجتماعي به كودك ميل از عمدهاي بخش ديگران
ترتيب اين به و ميماند باقي ذهني شكاف اما ميكند مرتفع را ديگران جسم با جسمش ميان شكاف
!است مفقود شكاف رفع كه چرا ;است مفقود همواره هويت
ما به شدهاند ، قلمداد پستمدرن بعضا كه گوتاري ، فليكس و دلوز ژيل فرانسوي ، نظريهپردازان
را ، درخت استعاره:دقيقتر تعبير به يا را ، درخت آنها !هستند "درختان بيمار" كه ميگفتند
فكري فرهنگ در درختان.ميدانستند اجتماعي وجود و هويت خصوص در ما سوءتفاهمات منشاء و مقصر
اساسي ابزاري كه آنجا تا و نيوتن سيب تا عدن باغ از:گرفتهاند قرار اشاره مورد فراوان غرب
است اينجا مشكل اما.(خانوادگي شجره يا درخت:فيالمثل) بودهاند انساب علم و تبارشناسي در
انسانها گوتاري ، و دلوز قول به اما !نميكنند حركت درختاناست ثابت و محكم پايهاش درخت كه
استعاره گوتاري و دلوز ميكنيم؟ استفاده درخت استعاره از ما چرا پس !بودهاند كوچرو اول از
كه است گونهاي به گياه اين ريشههاي سيستم !معابد انجير:ميدهند پيشنهاد ديگري گياهي
تازهاي ريشههاي شاخههايش ، بيشتر رشد با همزمان و كند رها را اوليهاش ريشههاي ميتواند
استعاره گوتاري و دلوز نظر به معابد انجير.كند فرو خاك در و بروياند افقي شاخههاي از
هميشه معابد انجير ريشههايداراست را بشر اجتماعي تحرك و كوچروي كه چرا است ، دقيقتري
حركت اما است ثابت.است كوچرو معابد انجير !نيستند ريشه ديگر ترتيب اين به و ميكنند تغيير
دهيم ، قرار استفاده مورد را معابد انجير قياس هنگام كه ميخواهند ما از گوتاري و دلوز !ميكند
.شبيهتريم آن به شدن ، جهاني دوران اين در خصوصا كوچرو ، انسانهاي ما چون
"التقاطگري" و "بودن دورگه" احتمالا كه كردهاند اشاره هال استوارت هم و بهابها هومي هم
!روبهروست شدن جهاني فرايند با كه هستند دنيايي معرف هويتهاي تنها
ارزشها بودن جهاني
(5) جهاني ارزش مثابه به دموكراسي
سن آمارتيا
خاص شايستگي يك بر مبتني تنها دموكراسي داشتن ارزش ادعاي گاه آن باشد ، درست بالا تحليل اگر
آزاديهاي و سياسي مشاركت "ذاتي" اهميت اول ;جمله از است فضيلت چندين حايز دموكراسي.نيست
داشتن نگه نظارت تحت و مسئول براي سياسي انگيزههاي "ابزاري" اهميت دوم ، ;انساني زندگي
و حقوق نيازها ، فهم در و ارزشها به شكلدهي در دموكراسي "سازنده" نقش سوم ، و ;حكومتها
ديدن يعني برگرديم ، مقاله اين اصلي پرسش به ميتوانيم تشخيص اين پرتو در ما حالا.وظايف
.جهاني ارزش يك مثابه به دموكراسي
دموكراسي چراي و بيچون اهميت با همه كه ميشود گفته وقتها بعضي ادعا اين سر بر بحث در
مقايسه هستند علاقه و توجه شايسته كه چيزهايي بقيه با دموكراسي كه وقتي خصوصا نيستند ، موافق
چنين نبود بعضيها.ندارد وجود نظري وحدت دموكراسي اهميت سر بر و هست هم طور همين البته.شود
با بايد ما كه است واضح.ميدانند دموكراسي ارزش نبودن جهاني براي كافي گواهي را نظري وحدت
همه باشد ، جهاني بخواهد ارزش يك اگر آيا چيست؟ جهاني ارزش:كنيم آغاز متدولوژيك بررسي يك
آن بدانيم لازم بودن جهاني براي را ملاكي چنين اگر حقيقت در باشند؟ داشته قبول را آن بايد
كه نميشناسيم را - مادري ارزش حتي - ارزشي هيچ ما.بود خواهد تهي جهاني ارزشهاي مجموعه گاه
لازمه همگاني نظر اتفاق كه كرد خواهم استدلال من.باشد نبرده سوال زير را آن كسي گاه هيچ
ميتوانند جا همه در مردم كه است اين جهاني ارزش يك ادعاي بلكه ، نيست ارزش يك بودن جهاني
يك عنوان به را "خشونت عدم" گاندي مهاتما كه هنگامي.باشند داشته دليل آن دانستن ارزش براي
عمل ارزش اين رعايت با دارند جا همه در مردم كه نميكرد استدلال ميكرد ، مطرح جهاني ارزش
را خشونت عدم كه دارند خوبي دلايل جا همه در مردم كه ميكرد استدلال عوض در بلكه.ميكنند
جهاني ارزش يك را "ذهن آزادي" تاگور رابيندرانات كه هنگامي سان همين به.بدانند ارزشمند
كافي دليل ميتوانند همه بلكه دارند ، قبول را ارزش اين همه كه نبود اين منظورش ميخواند ،
اگر.كرد بسيار سعي آن انتشار و ارائه تبيين ، براي او كه دليلي ;باشند داشته آن قبول براي
شرطيهاي تحليل با چيزي هر بودن جهاني ادعاي بدانيم ، معني همين به را ارزش يك بودن جهاني
:ميكند پيدا سروكار واقع خلاف
ارزش نداشتهاند ، آن درباره كافي اطلاع حتي حال تا كه ادعايي بايد مردم آيا كه اين ويژه به
چنين بايد بكند بودن جهاني ارزش ادعاي بخواهد كه چيزي هر بلكه دموكراسي فقط نه.نه يا بدانند
.بپذيرد را ضمنياي فرض
سمت به جلبنظر بزرگترين كه بود "ضمني" فرض اين به ارجاع با اغلب كه كرد خواهم استدلال من
تا كه ميكنيم فكر كشوري براي دموكراسي به وقتي امروزه افتاد اتفاق بيستم قرن در دموكراسي
را واقعي تجربه در دموكراسي ملاحظه موقعيت هنوز اغلب آن مردم و است نداشته را آن حال
به دموكراسي و كنند پيدا سروكار دموكراسي با مردم اين اگر كه ميكنيم فرض چنين نداشتهاند ،
به هنوز نوعي فرض اين نوزدهم قرن در.پذيرفت خواهند را آن درآيد ، آنان زندگي واقعيت صورت
طول در (ناميدهام "پيشفرض" وضعيت را آن پيشتر من كه) پيشفرض اين اما بود ، نيامده وجود
زيادي ، حد تا تغيير ، اين كه آورد ياد به بايد همچنين.كرد تغيير اساسي طور به بيستم قرن
بيشتر آن هواداران ميشد ، منتشر دموكراسي ايده كه همين.است بيستم قرن تاريخ مشاهده بر مبتني
سواحل به بود ، كرده آغاز آمريكا و اروپا از كه نظام يك مثابه به دموكراسي.كمتر نه ميشدند ،
شد ، سرنگون دموكراسياي كه هرگاه گذشته آن از.شد روبهرو اقبال با جا آن در و رسيد دور بسيار
سركوب وحشيانه مخالفتها اين كه وقتي حتي گرديد روبهرو گستردهاي مخالفتهاي با آن سرنگوني
.دادهاند دموكراسي براي مبارزه راه در را خود زندگي كه بودهاند بسياري مردمانميشدند
خود استدلال پايه ميگيرند ايراد جهاني ارزش يك عنوان به دموكراسي مقام به كه كساني از برخي
استدلال منطقهاي تفاوتهاي پايه بر بلكه نميگذارند آن سر بر همگاني توافق نبود بر را
بر.ميشوند مربوط ملتها از برخي بودن فقير به ادعا مورد تفاوتهاي اين از بعضي.ميكنند
نه بخواهند نان كه است اين هم عاقلانه و ميخواهند ، نان فقير مردمان اينان استدلال مبناي
.است مغالطهآميز سطح دو در تكراري استدلال اين.دموكراسي
تهيدستان براي خاص طور به دموكراسي محافظتي نقش كرديم ، استدلال بيشتر كه گونه همان نخست ،
نقش اينروبهرويند گرسنگي خطر با كه ميآيد قحطيزدگاني كار به آشكارا نقش اين.دارد اهميت
سقوط اقتصاد نردبان از مالي بحرانهاي اثناي در كه ميآيد تهيدستاني كار به همچنين محافظتي
.هستند نيازمند هم سياست در صدايي داشتن به دارند ، اقتصادي نيازهاي از كه مردماني ميكنند ،
.بنشيند رفاه رسيدن انتظار به خود تحقق براي كه نيست تجملي امر يك دموكراسي
را دموكراسي انتخاب امكان كه تهيدستي مردمان دهد نشان كه هست ناچيزي بسيار شواهد دوم ،
از يكي كه هنگامي باشد توجه جالب ميتواند نكته اين يادآوري.زدهاند پس را آن داشتهاند
ادعاي مورد مشابه هاي"فوريت" تا كرد مشابهي استدلال دهه 1970 اوايل در هند پيشين دولتهاي
كه شد برگزار انتخاباتي (كند سلب را بسياري سياسي و شهروندي حقوق و) كند ثابت را خود
آن در كه سرنوشتساز انتخابات اين در.شدند تقسيم موضع دو اين سر بر دقيقا آن رايدهندگان
و شد ، رد شدت به شهروندي و سياسي اوليه حقوق سلب داشت ، جريان مبرم مسئله اين سر بر نزاع
وجه هيچ به كه دادند نشان - هستند دنيا رايدهندگان تهيدستترين از كه - هندي رايدهندگان
تا.ندارند اعتراض اقتصادي فقر از كمتر خود پايهاي حقوق و آزاديها دادن دست از به نسبت
ندارند ، شهروندي و سياسي حقوق به اعتنايي تهيدستان كه ميشود مربوط حكم اين آزمون به كه جايي
براي مبارزه وضعيت مشاهده با ميتوان را مشابهي نكات.هستند ادعا اين برخلاف كاملا شواهد
.كرد مشاهده آسيا نقاط ساير و اندونزي برمه ، بنگلادش ، تايلند ، جنوبي ، كره در دموكراتيك آزادي
هرگاه ميشود گرفته ناديده گستردهاي طور به سياسي آزاديهاي كه نيز آفريقا در سان همين به
.است يافته جريان سركوبها اين ضد بر اعتراضهايي و جنبشها داده ، اجازه مردم به شرايط
|