است مهلت آخرين اين
فرهيخته تخيل
ممكن شكل بهترين
لوسآنجلس محرمانه
است مهلت آخرين اين
كوبريك استنلي تولد ، جولاي مناسبت 26 به
سينما استاد
هر مايكل
ايزدپناه پارميس:ترجمه
در آنها.باشم اركستر رهبر داشتم دوست نميشدم ، كارگردان من اگر":گفت من به يكبار "كوبريك"
و" ;گفت ادامه در و "ميكنند كسب بسياري تجربيات و ميكنند اجرا را قطعه تمام اركستر طول
".ميكنند زندگي پيري سن تا آنها اغلب
كه بود حالي در اين و ميگذشت كوبريك فيلم اكران از ماه دو مينوشتم را كتاب اين من كه زماني
يا بود ، آور شگفت رسانهها تمام براي امر اين و بودند رفته فيلم اين تماشاي به قليلي عده
"شده خبر چه" كه بود داده اختصاص خود به را همه ذهن كه سوال اين.ميدادند نشان اينگونه شايد
رسانيدن انجام به از پيش را تبليغاتي نبرد يك او بود؟ خواهد پاسخگو باز خود استنلي آيا و
موارد تمام او داشتهاند ذهن در را انديشه اين همواره كه برخي قول به و ميكرد آغاز فيلمش ،
كه كس هر اما ميرسد ، نظر به محال و بعيد بسيار تصور اين هرچنددارد كنترل تحت نيز گور از را
شاهدي خود كوبريك كتاب اينميانديشد چنين او درباره ميشناسد را مرگ بازدارنده انرژي و او
كتاب ، نوشتن ونيم سال دو در او داشتن نگه راضي و كتاب اين نوشتن براي من.است نكته اين بر
لحظاتي تنها ما داد ، انجام را ويراستاري هنگاميكه و دادم تقليل بساب و بشور حد تا را وظايفم
مطرح اين از پس آنچه هر و است ، خشنود و راضي بسيار كار پيشرفت از كه گفت او و كرديم صحبت چند
به او.بودند هايش فيلم بازيگران داشت ، اهميت كوبريك براي آنچه.است اهميت و ارزش فاقد شود
قرار آنها انرژي و بودن حرفهاي تاثير تحت و بود ، خود فيلمهاي ستارگان ديوانه راستي
و ميبخشيد قوت گروه تمام به آنان نيروي و انرژي كه بود معتقد باره اين در كوبريك.ميگرفت
جز.نميكرد صحبت صريح طور به هنرپيشگان از هيچيك از اما ميكرد آسانتر همه براي را كار اين
عكسي كتاب همسرم و من ژانويه ماه اوايل در.زد حرف او درباره تنها جيمزميسون ، مرگ از پس آنكه
سال سه طي كه بود هديهاي نخستين اين.كرديم دريافت هديه عنوان به "لارتيگو هانري ژاگ" از
اين" ;گفت.داشت ، دوست را استنلي هميشه كه همسرم اما ميكرديم ، دريافت او از پروژه كار آغاز
".اوست محبت نشانه
.ميخواهد چه ميدانم كه بودم ، انديشه اين در همسرم به پاسخگويي حين در "است طور همين بله"
نظر به جذاب بسيار او كنار در بودن و بود العاده فوق او.شد آغاز تلفني تماسهاي ديگر بار
ساعات باقي از بيش را روز از ساعتي چه" ;پرسيد من از پروژه كار آغاز روز نخستين از.ميرسيد
انجام مصاحبهها و ميكرديم صحبت هم با را بعدازظهر و صبحها تمام آن از پس "داري؟ دوست
دوست.دارم خوبي بسيار ايده من مايكل":گفت ميخنديد ، كه همچنان صبحها از يكي درميشد
"بنويسي؟ فير ونيتي براي را "بسته باز چشمان" نمايشنامه داري
ننوشته خاص مجلهاي براي نمايشنامهاي هرگز اخير سال بيست طي.بدهم پاسخي چه نميدانستم من
.بودم
نشان تو به را فيلم من و ميآيي كار براي تو.باشد سرگرمي يك ميتواند برايت اين كن ، گوش"
علاقهمند واقعا آيا.كني مصاحبه من با و كني صحبت نيكول و تام با ميتواني تو داد ، خواهم
.بگويم چه نميدانستم همچنان من "مايكل؟ دهي انجام را كار اين نيستي
و برآيي كار اين عهده از خوبي به ميتواني كه هستي كسي تنها تو مايكل":گفت ادامه در او
".است فوقالعاده تو براي كار اين انجام
در شد ، خواهم متقبل را كار اين انجام است پروژه اين در او كه زماني تا انديشيدم خود با من
.كردم اعلام او به را خود تصميم و زدم زنگ او به نتيجه
".كرد خوشحال بسيار مرا كارت اين.مايكل است فوقالعاده اين.خدايا واي"
".هستم تو فكر به چقدر من فهميدي واقعا تو حالا استنلي ، خوشحالم هم من"
صحبت نيز ونيتيفير ويراستار گرايدونكارتر ، با و بودم زده حدس اين از پيش كه گونه همان و
.ميشد اضافه آنان تعداد بر روز هر شدو زياد مشكلات پس آن از بودم ، كرده
"اختصاصي يا" خاص كلمه از نوشتهام در چرا ;پرسيد من از و گرفت تماس من با استنلي روز يك
چنين من كه دادم توضيح او براي من داشتهام ، منظوري چه آن بهكارگيري از و كردهام استفاده
و اندوه نهايت در صدايي با هايش صحبت ادامه در او.نبردهام بهكار نوشتهام در را كلمهاي
نشان من به را فيلم شده تعيين مهلت اساس بر و موعود زمان در نميتواند كه گفت من به درماندگي
.بود نشده تمام هنوز فيلم موسيقي كار و بود خورده گره هم به فيلم آخر بخشهاي كار.دهد
مناسب پخش براي را فيلم هنوز و داشت مشكل استنلي نظر از صدا ، و رنگ تكنيكي ، جزئيات از بسياري
"كنم؟ پخش را ناتمام كار اين بايد آيا" ميپرسيد دائما او.نميديد
اين و درآورد نمايش به بابدالي و تريسمل نيكول ، و تام براي را فيلم اين ناچار به او
بود هماني بود شده انجامش به ناچار كه آنچه و بود بيزار آن از استنلي كه بود چيزي آن دقيقا
.ميگريخت آن از هميشه كه
فروكش استنلي در بيزاري رضايت عدم حس بينندگان ، بيشائبه استقبال و آن نمايش يكبار از پس اما
.كرد
تماس من با استنلي كه بودم نيويورك در ورمونت سوي به رانندگي حال در مرگش ، از پيش جمعه روز
.گرفت
".كني رانندگي هم و بزني حرف هم ميتواني مايكل"
".ميجوم هم آدامس تازه.استنلي آره"
"نه؟ يا هست قانوني كار اين كه اينه منظورم نه"
تماشاي و مصاحبه براي ميتواني بخواهي هفته دو اين در وقت هر":گفت هايش صحبت ادامه در او
كمي سپس او "شايد":گفت نه؟ يا است مهلت آخرين اين پرسيدم او از وقتي ".بيايي من پيش فيلم
قرار او اختيار در را نيويورك در خود آپارتمان استنلي كه پرسيد من از يهوديش دوست درباره
خنده با و.بود داده او به را خود خانه و داشت دوست او كه بود يهودي تنها شايد و بود داده
"باشند؟ نزديك من به اينقدر يهوديان كني باور ميتواني":افزود
خانه به ازاينكه پس يكشنبه روز گذاشتيم قرار.زديم حرف هم با طولاني مسير طي و راه تمام در
از دارند ، باور را آن و ميگويند استنلي درباره مردم آنچه اما.بگيرم تماس او با رسيدم
را استنلي هرگز خبرنگاران اين بيشتر غالبا كه چرا است گرفته نشات نشريات و مطبوعات
از ميآمد ، پيش ندرت به امر اين ميداد مصاحبه به تن خاص شرايطي تحت او هميشه چون نديدهاند ،
از استنلي تا ميكرد ، عمل تدبير با بسيار و ميبود كارش ديوانه بايد گزارشگر يك او نظر
از را صفاتي و ميپنداشتند شخصي را عقيده اين بسياري رو اين از ميبرد ، لذت او با مصاحبه
اين با اما.ميدادند نسبت او به را سرد و متكبر گوشهگير ، مردمگريز ، ترسو ، غيرعادي ، قبيل
ارتباط در او با سال ساليان كه كساني بود ، دردآور و سخت مردم از بسياري براي او مرگ وجود
مهربان همسري را او كه خانوادهاش.بودند بيخبر او از كه بود طولاني ساليان كسانيكهبودند
.بود زندگيشان در عظيم خلايي او مرگ و ميدانستند دوستداشتني پدري و
بيمعنا واژهاي و گنگ كلمهاي مرگ.ميشد احساس مردم همه ميان در حضورش بود ، زنده او اما
او هرچند.پنداشت مرده را او اينگونه در ميتوان چگونه نميكرد توصيف را او نبود كه بود
نميكرد ، صحبت دوستانش با حتي آن از پس و نميگفت كلامي ساخت هنگام در فيلمهايش به راجع هرگز
بيشترين آثارش ، با بود ، ماترياليستي دنياي مرد كه او نميپرداخت ، كارهايش چرايي به هرگز او
.گذاشت بهجاي مردم ميان در را ذهني تصاوير و روحي تاثيرات
فرهيخته تخيل
جواهريان نگار
.بود سينما كارگردانهاي خلاقترين حال عين در و سختگيرترين از يكي بيشك "كوبريك استنلي"
حال در آلود مه فضاي در هميشه انگار سينمايش رسيد بهنظرمي كه ميساخت فيلم گونهاي به او
او سينماي.بود برگرفته در نيز را او خود هالهاي مانند كه آلودي مه فضاي.است بوده حركت
مبهوت را تماشاگرانش دهه چند گاهي كه ميرسيد نظر به دسترس از دور چنان و بود رمزآلود چنان
بتواند كسي كه نبودند آثاري دهه 1950 ، در خصوصا و معمولا "كوبريك" فيلمهاي.ميكرد خود
.بگذرد كنارشان از راحتي به
بازار روز معيارهاي از خارج را فيلمهايش كه بود كارگردانهايي معدود از حال عين در كوبريك
كه بود كل يك سينما او براي.بماند بياعتنا جريان اين به نسبت تا كوشيد هميشه و ساخت سينما
انواع همه در و كرد تجربه را سينما مختلف عرصههاي دليل همين به درست ميآمد ، دست به بايد
.ببندند نقش ما ذهن در هميشه براي تا گرفت كار به را تازهاش و بكر طرحهاي سينمايي (ژانرهاي)
دهه 1960 در كه هنگامي اما بود ، منزوي كارگرداني سينما در كارش شروع ابتداي همان از كوبريك
حالت اين رفت ، انگلستان به و گفت ترك را آمريكا متحده ايالات زادگاهش رهايي ، ماجراي از پس
به شايد هم او سازي فيلم خاص شيوهرسيد خود اوج به سكوت و ديگران از جستن دوري گوشهنشيني ،
هايش فيلم در اش مختلف شكلهاي به را خشونت سينما منزوي مرد.بازگردد خاصاش روحيه همين
زبان به اندكاش گفتوگوهاي در ميزند ، سينما در كه را حرفهايي نكرد سعي گاه هيچ و داد نشان
در خشونت نوع هر ارايه":است گفته فيلمهايش در خشونت از استفاده مورد در او.درنياورد
جريان در كه را تندش احساسات ميدهد اجازه تماشاگر به كه چرا باشد ، سودبخش ميتواند سينما
".بخشد تخفيف مييابد ، روياگونهاي حالت فيلم تماشاي
به چرا و بيچون بيفتد ، سينما پرده روي بايد كه رخدادي و اتفاق آن كوبريك ، آثار همه در
مرموز حال عين در و قوي دروني ماهيت نامتعارف ، داستاني وتوطئههاي طرحميپيوندد وقوع
خصوصياتي از همه و همه گوناگون ، نقشهاي در بازيگرانش خاص شيوههاي فيلمهايش ، شخصيتهاي
شكل پرده روي جريان حال در اتفاق آن.ميخورند چشم به كوبريك فيلمهاي بيشتر در كه هستند
بيفتد ، سينما پرده روي توجهي قابل اتفاق اگر بود معتقد هم او خود.ميشود بارور و ميگيرد
فيلم گونهاي به كوبريك خود اما.ميكند غفلت (شكل) فرم از و ميشود محتوا مسحور تماشاگر
.است ممكن محتوا و فرم تركيب كند ثابت كه ساخت
مرد خود از كه تلخي انديشه.است شده دميده كوبريك استنلي آثار بيشتر در تلخ انديشه نوعي
.شناختهاند و كرده لمس وجودش عمق با را آن كوبريك آثار مخاطبان و آمده بيرون سينما منزوي
زده آنها تجربه به دست كوبريك كه مختلفي (ژانرهاي) انواع در كه العادهاي فوق و خاص تلخي
ارزان فيلمهاي.رفت جلو موفقيت با ژانرها اين همه در تقريبا كوبريك.يافتهاند جريان است ،
داستانهاي تخيلي ، / علمي فيلمهاي هاليوودي ، آساي غول و باشكوه فيلمهاي دهه 1950 ، قيمت
كوبريك كه بودند عرصههايي همه روانكاوانه درامهاي و وحشت فيلمهاي كمدي ، فيلمهاي كلاسيك ،
او فيلمهاي تماشاگر.بدرخشد آنها همه در ميتواند داد نشان و كرد تجربه را آنها آگاهانه
تماشاگر.سردرآورد او رازورمز از و ببرد لذت سينمايش از تا باشد كوبريكي تماشاگر يك بايد
همين و ميسپارد خاطر به خصوصياتي واسطه به را او فيلمهاي از كدام هر كوبريك ، فيلمهاي
ذهنش در كامل جزئيات با و روشني به را فيلمهايش در سكانس چندين گاهي شايد كه ميشود باعث
و پريشاني اوج به كه را صفتي حيوان آدمهاي خشونت و بيرحمي ميتوان چگونه مثلا.كند مرور
حيوانيت اعلاي حد "كوكي پرتغال" كرد؟ فراموش (1971) "كوكي پرتغال" فيلم در ميرسند ناآرامي
فيلم در "نيكلسن جك" ديوانهوار و ناشدني فراموش بازي شايد ديگر مثال.بود انسانيت قالب در
يك هر ذهن ميكند ، شكوفا را آن بجايش تراولينگهاي و وهمآلود فضاي كه باشد (1980) "تلالو"
.ميبندد نقش آن در و ميكند مشغول خود به را مخاطبان از
آخرين نمايش انتظار همه كه زماني در و ساخت فيلم سه فقط گذشته دهه سه در "كوبريك استنلي"
استنلي كه دادند گزارش مارس ماه هفتم در خبرگزاريها ميكشيدند ، تابستان 1999 در را فيلمش
نمايش به بعد مدتي فيلم.است بسته دنيا از چشم لندن در خانهاش در بعدازظهر يك ساعت كوبريك
"فلزي تمام غلاف" از بعد يعني از 1987 ، او.شدند شگفتزده ديدند را آن كه آنها همه و درآمد
مانيفست گونهاي به كه نامهاي وصيت.كرد ارايه را اش هنري وصيتنامه بالاخره و نساخت فيلم
نابغه يك حقيقت در يا ساز فيلم يك كه داد نشان ما به "بازبسته چشمان"ميرفت شمار به هم او
كه هست هم كوبريك خود بسته باز چشماناست فرهيختهاي تخيل چه صاحب و دارد تخيلي چگونه
.هستيم كوبريكي تماشاگراني كه ما ماست نظارهگر مرگش از پس اكنون
ممكن شكل بهترين
"بسته باز چشمان" و "كوبريك" داستان
كارگردان
آزرم محسن
در تا ميگزيد دوري ديگران از آنها مانند شايد نابغههاو مانندباقي بود نابغهاي هم او
برسد تازه فكرهاي به خودش تنهايي
جزئيات.است سختي كار گذشته مرموزش مرگ از سالي چند كه حالا "كوبريك استنلي" از نوشتن
مقالهها ، در آورند ، در سر آن از داشتند دوست خيليها كه مرموزي زندگي همان يعني زندگياش ،
را آنچه همه كوشيدند و بردند قلم به دست يكييكي دوستاناش.شد فاش سخنرانيها و گفتوگوها
مرد آن ديگر حالا كوبريك.بگويند هم ديگران به ميدانستهاند ما روزگار "گوشهگير نابغه" از
.شوند زندگياش خصوصي حريم وارد نميداد اجازه و ميبست سمج آدمهاي روي را در كه نيست مرموزي
و نابغهها باقي مانند بود نابغهاي هم او.است شده فاش حدودي ، تا دستكم او ، زندگي رازهاي
قضيه اصلبرسد تازه فكرهاي به خودش تنهايي در تا ميگزيد دوري ديگران از آنها مانند شايد
كارگرداني با ما كه ميدهد نشان او كارنامه.ميشد خلاصه تازه فكرهاي همين در كوبريك براي
.نيست خاص نوع يك طالب كه هستيم طرف
فيلمي هم و رفت روانكاوانه روانشناسانه ، فيلم سراغ به هم ساخت ، جنگي فيلمهاي هم او
جدا سينمايش از نميشود جور هيچ را كوبريك استنلي كه است اين واقعيت.كرد روايت را عاشقانه
او.داشتند او با هم تفاوتهايي اما دغدغههايش ، و بودند او ايده فيلمهايش آنكه عين دركرد
اين كه باشيم داشته توجه).دادند نشان او به خوش روي منتقدان كه بود فيلمسازاني معدود جزو
هر (.كرد توجه آن به بايد كه است مهمي عامل اما نميشود محسوب مزيت اصلا دادن نشان خوش روي
پرگو اندازه اين تا فيلمهايش در او چرا كه (دارند حتما و) داشتند گله بعضيشان هم گاهي چند
حرف دقيقتر معناي به شايد و پرگويي او.كرد كتماناش نميتوان كه است حقيقتي هم ايناست
و مجلات گفتوگوهاي و سخنراني يا ديگران با زدن حرف حال عين در.داشت دوست را سينما در زدن
كه آمده نوشتهاند او مرگ از پس دوستاناش كه كتابهايي از يكي در.نميپسنديد را روزنامهها
طعنه نوعي كه مينوشتهاند را (ديالوگي) گفتوگويي خودش يا فيلمنامهنويساش دوستان گاه هر
خنده به هم را ديگران و ميزده قهقهه شادان و خوشحال كوبريك بوده ، آن در اجتماع به
در را حرفهايش همه او كه باشد بوده همين او گوشهگيري دليل يك شايداست واميداشته
.كند خرج را حرفهايش ديگري جاي كه نميمانده باقي دليلي ديگر و ميزده فيلمهايش
نو فكرهاي به و كند زندگي آرامش كمال در ميداده اجازه كه بوده بزرگي نعمت او براي تنهايي
چند هفتهاي و بدهد لم كتابخانهاش در ميداده ترجيح گفتوگوها همه جاي به ميگويند.برسد
و آمريكا داستاننويسي جريان كوبريك ميشناختهاند را او كه آنها گواهي به.بخواند كتاب
داستانهايي دنبال و ميخوانده را "كتاب بررسي" مجلههاي هميشه او.ميكرده دنبال را اروپا
دقيقتر كمي اگر خب ، .باشد بوده تازه پرداختشان يا و باشند داشته جذاب موضوعي كه ميگشته
بوده تازه چيزهاي به رسيدن دغدغهاش كه آدميباشد اين جز نميتوانسته كه ميبينيم كنيم نگاه
را آن بايد كه است كوبريك درسهاي از يكي اين واقع در.نگردد چيزها اين دنبال نميتوانسته
.آموخت
كوبريك بود گفته "بسته باز چشمان به راجع نقدش در" ،"زيدر شيكاگو" منتقد "رزنبام جاناتان"
روي از و خودآگاهانه غيرمستقيم ، و خلاف صورت به پيچيده ، احساسات بيان با آخرش فيلمهاي در
فيلمهايش ايدهآل تماشاگر را خود او.ميداشت نگه دور و مبرا خود نيتهاي از را خود عمد ،
ميدهند انجام فيلمهايش بازيگران و فيلمنويسان كه كاري واسطه به ميخواست و ميكرد فرض
را داستانهايش جزئيات بعضي و نكند تفسير را داستانهايش تا ميشد باعث همين و شود غافلگير
.بگيرد عهده به را كار از بخشي ناخودآگاهش ضمير دهد اجازه نهايتا و دارد نگه خودش عقل از دور
تنها نه نهايتا كنترل عدم و كنترل بر مبتني ديالكتيك اين كه بود گرفته نتيجه رزنبام آخر دست
.گرديد بدل هم شده فيلم موضوع از بخشي به كه شد كوبريك كاري روش
.كرد صحبت بسيار دربارهاش ميتوان كه است مسائلي آن از يكي كرده اشاره آن به رزنبام آنچه
خودش معيار با را چيز همه و بداند فيلم مركز را خودش آنكه بدون كوبريك كه است اين مسئله
او كه گردد باز اين به وجهاش يك او يي"كمالگرا" صفت شايد و ميساخت را فيلمهايش بسنجد
"بسته باز چشمان" ميبرند ، جا يك به راه حرفها اين همه.است ميگشته ايدهآل تماشاگر دنبال
خوبي كارگردان هر كه است فيلمي همان درست بسته باز چشمان.ساخت او كه فيلمي آخرين يعني
اعلاست حد در اينجا كارگرداني و داستانگويي هنر.باشد اينگونه آخرش فيلم كند آرزو ميتواند
و "آليس" ميان را داستان ممكن شكل بهترين به كوبريك.باشد بايد كه است جايي همان چيز همه و
زوج دو اين از يكي طرف به فيلم كفه بار هر اينكه و نوسان اين.ميدارد نگه نوسان در "بيل"
را تاثيرها گاهي تا ميكوشد آگاهانه او البته.دارد او درست كارگرداني از حكايت واقع در است
.كند كمرنگ يا پررنگ
كانون در بيشتر كه نيست بيراه چندان ريخته بههم را بيل حرفهايش با آليس كه آنجا از مثلا
اصلا اما است "هارتفورد بيل دكتر" درباره داستان ظاهر در چند هر معنا يك به.باشد توجه
افسر آن مورد در ذهنيتاش كردن تعريف با كه است دكتر آقاي زن يعني هارتفولد آليس درباره
پس آن از كه اتفاقهايي همه واقع در.ميكند مشخص را داستان مسير دريايي ، نيروي كذايي
ساده خيلي آليس.هستند تعريف اين راستاي در نوعي به او ، با آدمها برخورد نحوه يا ميافتند
بيآنكه را احساساتاش فوران مسئله ، اين به اعتراض در بيل و برميانگيزد را شوهرش حسادت
حرف يك بوده ، حرف يك فقط آليس ماجراي كه اينجاست اما مسئله.ميگذارد تماشا به كند كنترل
به هم آن.ميكند بازسازي نوعي به يا و ميسازد ذهناش در را آن بيل ولي ساده ، و عادي
شايد و بدهد كش را ماجرا دارد دوست كه است بيل خود اين واقع در و ميخواهد خودش كه گونهاي
"خيال" نام به چيزي از هدفاش به رسيدن براي بنابراين.بگيرد نبوده كه را چيزي انتقام نوعي به
.است كوبريك استنلي كارگرداني درسهاي از يكي هم اين ميرسد نظر به ميكند استفاده "تخيل" يا
ولي هستند جذاب فيلمها (كنيم استفاده اصلا و) كنيم استفاده درست تخيل از باشيم بلد وقتي تا
!اساسي راهحل يك:بگرديم چاره راه يك دنبال بايد نباشيم ، بلد اگر
لوسآنجلس محرمانه
سينما پايتخت بازهم
.درگذشت سالگي سن 84 در فيلمنامهنويس موفات ايوان
سالگي سن 84 در جولاي چهارم صبح در مغزي سكته اثر بر موفات ايوان آسوشيتدپرس گزارش بنابر
"ادنافربر" "غول" رمان براي سينمايي اقتباس جمله از كارهايش از بسياري براي كه موفات.درگذشت
در و بوده كوبا متولد كه موفات.بود شده اسكار كانديداي فردگويل همراه به است معروف بسيار
عرصه در متحد نيروهاي جزء و بوده ارتش خدمت در دوم جهاني جنگ تحصيلكرده ، طي لندن اقتصاد كالج
.است ميكرده فعاليت مستند فيلمسازي
.شد اسكار جايزه برنده 10 بودند ، كرده نقش ايفاي آن در هادسن راك و جيفردين كه "غول" فيلم
و بود نوشته نيز را سياه يكشنبه فيلمنامه راس كنت و لهمن ارنست همراه به موفات فيلم اين جز
The way افسارگسيخته اتوبوس" "Tender in Night "شب مراقب" شامل او ارزشمند و معروف آثار ديگر
.است "دولفين برروي پسر" و "ward bus
مندلسون آرون بيستم ، قرن فاكس انترتينمنت التورم ريپورتر ، لايت هاليوود از گزارشي بنابر
به كه است "زندگي طول در دوبار" كمدي فيلم تهيه براي سرمايهگذاري حال در Aaron Mendelson
با نخستينبار براي كه ميگيرد قرار سني در بار دو اتفاقي بهطور كه ميپردازد مردي زندگي
دنياي به هنرمندان مديريت گروه و جنيسيس ادبي آژانس توسط كه مندلسون.بود كرده ملاقات همسرش
در خود فيلمسازي كارنامه در او.است كميك _ حادثهاي فيلمي ساخت حال در ، شده معرفي سينما
.دارد آثاري نيز فيلمنامهنويسي زمينههاي
* * *
مشخص ابرت راجر با فورد هريسون آخر گفتوگوي در ريپورتر ، هاليوود از جديدي خبرهاي اساس بر
.است كرده تغيير پيشين بخشهاي ساير به نسبت جونز اينديانا چهارم قسمت ساخت روند كه شده
اشاره نكته اين به كرد ، تكذيب را خبري منابع از بسياري گزارشهاي كه حالي در فورد هريسون
جلسات در همگي ما":گفت چنين و كرد نخواهد همكاري آنها با ديگر متن نويسنده كه داشت ،
و داده استعفا متن نويسنده كه چرا دهيم ، ارائه جديدي ايدههاي تا ميكنيم شركت داستاننويسي
هم نوشتار در داريم ذهن در آنچه به بتوانيم ما اگر و نميكند مشاركت فيلمنامه نوشتن در ديگر
بسيار كار اين از من و كرد خواهيم ارائه دوستداران به را بهترينها از يكي سال 2004 در برسيم
را ما همه خوب فيلم يك مجدد ساخت و است پيچيدهتر كمي ايندي شخصيت قسمت اين در.خشنودم
".است موثر بسيار نو ايدههاي باروري در اين كه است كرده هيجانزده
* * *
در Dean Devlin دولين دين الكترونيكي سرگرميهاي كمپاني ريپورتر هاليوود از گزارشي مطابق
پروژه اين جزئياتهستند دخيل آن در مختلف شخصيت شش كه است تخيلي علمي برنامه ساخت حال
برنامه كه نشده مشخص رسيده گزارشهاي مطابق اما.است مانده مخفي و نشده اعلام همچنان
و بقا براي كه است دانشمندي جوان آن داستان محور و شد خواهد اجرا نزديك آينده در آن تبليغاتي
شده توصيه راسكين ، مارك كمپاني رئيس توسط پروژه اين انجاماست نبرد و جدال در ماندن زنده
نوآه براي را اصيل كاملا مفهومي تاباچنيك نيل و اسكرنتني يان" ;ميگويد باره اين در او.است
حيطه گستره ".كردهاند تبديل تخيلي علمي قهرمان فوق يك به را نوآه شخصيت آنها.كردهاند خلق
و اسكرنتني.است ساخته كمپاني براي جذاب و كامل پروژه يك آن از سوژه ، اين انرژي و فعاليت
را "ايتاليايي شخص" پروژه ميكردهاند فعاليت پيكچرز پاراسونت براي حال به تا كه تاباچنيك
.رسانيدهاند انجام به نيز
* * *
رابرت ريپورتر ، هاليوود از رسيده گزارشهاي مطابق.ميكند كارگرداني تاون رابرت بار ، ديگر
"ميدهد شكست را شيطان كارتر" رمان از اقتباسي اساس بر را خود جديد فيلم تا دارد ، قصد تاون
و خورد خواهد كليد جديد سال اوايل در فيلم اين فيلمبرداري.بسازد گلد ، ديويد گلن نوشته
در است قرار تازهوارد آرندت مايكل و بود خواهد پيكچرز پارامونت استوديو آن تهيهكنندگان
.كند همكاري تاون با پروژه اين تكميل
ساليان 1920 در رسيد ، چاپ به هايپرون انتشارات توسط سپتامبر ماه در كه كتاب اين داستان
و ترفندها خاطر به كه ميپردازد معروفي [جادوگر يا] شعبدهباز زندگي به و ميگذرد آمريكا
.است داشته شهرت مردم ميان تكاندهندهاش و شنيع گاه و شگفتآور حيلههاي
* * *
من":گفت چنين اسكوبي دوم قسمت ساخت درباره او جيمزگان ، با (Webwombat) وبومبت مصاحبه در
ساخت از حد اين تا كه نميكردم فكر هرگز اما دهم ادامه را داستان اين كه داشتم دوست هميشه
من.علاقهمندم پروژه اين به چقدر كه نميدانستم هم خودم يعني شوم ، هيجانزده آن دوم بخش
و بسازم خوبي فيلم ميتوانم كه است شده بيدار وجودم در حس اين كه چرا خوشحالم بينهايت
كنم پروژه وارد نيز را دريايي هيولاهاي ميتوانم بار اين و نكنم تكرار را قبل سري اشتباهات
".نشدم آن انجام به موفق بودجه كسر علت به نخست بخش در كه چرا
|