چيست؟ قدرت
:اشاره
فوكو ميشل.ساخت مطرح آن سياسي مفهوم در را آن قدرت ، بايد واژه شنيدن با آيا چيست؟ قدرت
سياسي حوزه به محدود را قدرت بود ، ساخته متمركز قدرت مسئله بر را كارهايش بيشتر كه
نسبت به فوكو.ميداند بررسي قابل دانشها از گستردهاي طيف در را آن بلكه نميداند
از كرد جستجو جا همه در ميتوان را قدرت وي نظر بهدارد اعتقاد گفتمان و دانش ميان
روانپزشكي ،(انسان بدن بر قدرت اعمال از حاكي) پزشكي دانشهاي تا گرفته خانواده ساختار
با حاضر مطلبانساني علوم رشتههاي ديگر و (آن روان و روح بر قدرت اعمال از حاكي)
.بپردازد سياسي علوم مفهوم برانگيزترين چالش اين تبيين به تا ميكوشد جامعهشناختي نگاهي
انديشه و فرهنگ گروه
واژگان تمام در.است انگشتشمار باشد قدرت از پيچيدهتر كه مسائلي جامعهشناسي در
بطور قدرت درباره بتوان شايد.نيست مسالهساز قدرت اندازه به هيچمفهومي جامعهشناسي
كه ميدانيم كاملا ما همه:گفت زمان درباره قديس اگوستين سنت كه گفت را چيزي همان كلي
.است پيچيدهاي مسئله كه ميفهميم آنگاه بپرسد ما از آن درباره كسي اگر ولي چيست زمان
كه ميافتند آكتون لرد جمله اين ياد به ميكنند فكر قدرت درباره كه كساني تمام تقريبا
شانه شكلي به اين آيا اما.مطلق فساد موجب مطلق قدرت و ميشود فساد موجب قدرت
نيست؟ آن پيچيدگي و قدرت فهم خطير مسئوليت از خاليكردن
.ميرود كار به واقعيت گوناگون بسيار سطوح در و است كلي بسيار معنايي داراي اصطلاح اين
را عملي انجام در توان هر كلي بطور و عملياتي خاص ، تحقق كاري انجام توانايي قدرت
و اداري ذهني ، جسماني ، آمده ، توان كار به انرژي نيرو ، انديشه با مفهوم اين.ميرساند
.است پيوسته اخلاقي يا
از كه فردي اقتدار يا نيرو هر از است عبارت قدرت گفت ميتوان جامعهشناسانه بياني با
برخوردار آنان خواستهاي بين آشتي يا و واداشتن اطاعت به و ديگران خودساختن مطيع توان
.است
روابط پويايي كه شدند آن بر چند جامعهشناساني اجتماعي ، حيات در قدرت نقش اهميت به نظر
مورد - است اساسي معيار آنان زعم به كه - قدرت درنظرگرفتن با كلي مقياسي در را اجتماعي
و اجتماعي قشربندي امر نهايت در قدرت اعمال و توزيع اشكال ديد اين از.دهند قرار تبيين
هر اساسي ساختهاي تشكيلدهنده خود اشكال اين و ميكند تبيين را سياسي حيات تمامي حتي
.جامعهاند
قرار اعمال مورد آنكه براي و ميآفريند را خود خاص ساخت ميشود اعمال كه قدرتي كلي بطور
از متنوعي بسيار گونههاي پيچيده سخت جوامع در.ميپذيرد يابد ، سازمان دوام و گيرد
كه آنطور باشد داشته توانايي كسي كه است اين قدرت از منظور كلي بطور. ميآيند پديد قدرت
.است داشته وجود هميشه اجتماعي پديده اين و كند تعيين را ديگران رفتار ميخواهد
و اجتماعي پيامدهاي به ارسطو و افلاطون زمان از سياسي نظريهپردازان و فلاسفه گرچه
است بيستم و نوزدهم قرن فاصله در فقط ولي داشتهاند توجه فرمانروايي و فرمانبري انساني
را اين و است شده پرداخته موضوع اين به آشكار و عمده بطور جامعهشناختي بررسيهاي در كه
.كرد مشاهده و جستجو وبر ماكس جمله از جامعهشناسان نوشتههاي در ميتوان دقيقا
فرصتي از عبارت را قدرت جامعهشناختي ، اساسي مفاهيم عنوان با خود كتاب در وبر ماكس
از نظر قطع تا ميدهد امكان فرد به و دارد وجود اجتماعي رابطه چارچوب در كه ميداند
آنها بر ديگران مقاومت عليرغم حتي را است ، ارادهاش استوار آن بر مذكور فرصت كه مبنايي
.كند تحميل
در بايد را قدرت نهايي كانون و اوليه پايههاي كه ميكند تاكيد مكرر بطور مكآيور ،
تمام كه است واضحي امر اين اين ، بر علاوه.دولت و حكومت در نه كرد جستجو جامعه و اجتماع
از يكي فقط..و مالي جمعيتي ، اقتصادي ، قدرت مانند سياسي قدرتنيستند سياسي قدرتها
.است اجتماعي قدرت متنوع و گوناگون ابعاد
تحميل او تعريف اساس كه نموده ارائه قدرت از مشابهي تعريف بلاو ، پيتر مانند تاوني اچ
عبارت كه كرد تعريف چنين ميتوان را قدرت:گويد مي تاوني.است ديگري بر كنشگر يك اراده
خواستهاي جهت در را گروهها يا افراد ديگر رفتار بتوانند كه گروهي يا فرد توانايي از است
.كنند جلوگيري آن از باشد مذكور خواستهاي خلاف بر آنها رفتار چنانچه و دهند تغيير خود
كه است امكاني فقط بلكه ندارد ، كاركردي نظام ، يك عنوان به جامعه براي قدرت ميلز نظر به
از جلوگيري با ميخواهند آنچه به تا برخوردارند آن از قدرت دارندگان يعني گروه يك
.ديگرانبرسند خواستهاي
فرعي و ثانوي جنبه از تنها و شده فراموش ميلز تعريف در قدرت اصلي جنبه پارسونز نظر طبق
منبع تعميم باعث كه است اين قدرت اصلي پارسونز ، جنبه نظر به.است شده بحث قدرت پديده
نيز و شود ايجاد بايد قدرت همچنين.يابد تخصيص يا تقسيم بايد كه است جامعه در امكاني يا
به كه است امكاني اول درجه در قدرت پارسونز نظر به.باشد داشته توزيعي و جمعي كاركردي
.دهد انجام بهتر را وظايفش هدف ، به رسيدن براي تا ميدهد توانايي اجتماعي نظام يك
باشند داشته اعتماد خود سياسي رهبران به افراد و گروهها همفكرانش ، اگر و پارسونز نظر به
منابع اين از نظام بيشتر كارايي براي آنها تا بسپارند آنها به را خود امكانات و منابع و
به پولي منابع سپردن كه همانطور مييابد ، درست افزايش نظام قدرت منابع گيرند ، بهره
ميسازد توانا آنرا هم نظام به قدرت منابع سپردن ميدهد ، افزايش را بانك اعتبار بانك ،
در پارسونزي ديدگاه كه است روشن.دهد افزايش را جامعه كلي استفاده مورد منابع كه
اجتماعي نظم به نياز ديدگاه از قدرت درباره وي ديدگاه.است قدرت رامشده نگرش برگيرنده
.دهد نشان بيشتر را مزبور نياز اهميت ميخواهد اينرو از و ميگيرد ريشه اجتماعي كنترل و
يك همچنين.است وابسته ارزشها به ريشهدار طور به كه است مفاهيمي از دسته جزءآن قدرت
اساسا مفهوم
بين پايانناپذير مشاجرات مستلزم ضرورتا كه است مفاهيمي آن از يكي و است برداري مناقشه
مقولهاي ضرورتا قدرت ، .است آن از صحيح استفاده نحوه خصوص در استفادهكنندگان
با بالقوه اهدافشان به رسيدن براي قدرتمند كنشگران كه معنا بدين.است ستيزهجويانه
هدفهاي به تا شوند چيره آنها مقاومت بر بايد كه ميگيرند قرار ستيزه در ديگري كنشگران
.است قدرت مفهوم به پارسونزي نگرش مقابل نقطه نگرش اين.برسند خود
در عمل براي بلكه عملكردن براي نهتنها است آدمي توانايي همان قدرت:ميگويد هاناآرنت
تا تنها و دارد تعلق گروه به بلكه نيست ، فردي ويژگي و صفت هيچگاه قدرت گروه با هماهنگي
واقع در است قدرت سر بر كسي ميشود گفته وقتي.داشت خواهد وجود است ، باقي گروه كه زماني
از نمايندگي به تا است شده تفويض او به قدرت مردم از تعدادي طرف از كه است اين منظور
ميرود بين از هم قدرت بپاشد ، هم از قدرت منشا گروه اينكه مجرد به.كند عمل آنها
هاناآرنت ، نظر به.(ندارد وجود نيز قدرتي گروه ، يا مردم بدون است ، مردم آن از قدرت)
ندارد ، امري نياز توجيهي هيچ به و است استوار مردم پايه بر و است مبتني وفاق بر قدرت
به و آيند گردهم افراد زمان هر است ، مشروعيت نيازمند تنها است ، اجتماعات تمام در ذاتي
.ميزند جوانه كنند ، قدرت عمل گروهي طور
مشروع هيچگاه خشونت.است هدف به رسيدن براي وسيلهاي دارد ، ابزاري حالت خشونت برعكس
كه است موقعيتي واقع باشد ، در هدف به رسيدن براي وسيلهاي آنكه از پيش قدرت.بود نخواهد
.كنند عمل و فكر وسايل ، - هدف مقوله طبق بر تا مييابند امكان مردم از گروهي آن وسيله به
در خشونت و است غايب ديگري باشد ، مطلق حاكم يكي جا هر در.يكديگرند متضاد خشونت و قدرت
قدرت نابودي به شود رها خود مسير در اگر و باشد خطر معرض در قدرت كه ميشود ظاهر جايي
.ميانجامد
يك.است مربوط ميخواهد شخص آنچه كسب با قدرت مفهوم اصلي فكر گلدمن.ا آلوين نظر به
.درآمدهاند واقعيت به او خواستهاي همه كه است موجودي "توان همه" موجود
اجتماعي كنترل درباره خود مطالعه در داس را حيثيت و قدرت بين رابطه نزديكترين شايد
طبقهاي:ميدهد ادامه وياست قدرت جابهجايي بيواسطه علت حيثيت:ميگويد و كرده بيان
را حيثيت ميتوان پس.داشت خواهد را قدرت بيشترين و بهترين دارد ، را حيثيت بيشترين كه
از را انسان كه است عاملي مهمترين حيثيت و كرد تعبير اجتماعي قدرت منابع از يكي دقيقا
.ميسازد متمايز گروه از را گروه و انسان
را حيثيت.است آن پيامدهاي از يكي كنوني بشري جامعه پيچيده قشربندي كه است عاملي حيثيت
كه ميآيد پيش بسيار.هستند هم از جدا متغير دو اينها چون دانست ، يكي قدرت با نبايد
براي زمينهاي و پايه باشند ، قدرت هم با دو اين كه هنگامي و نيست همراه قدرت با حيثيت
شايستگي مهارت ، دانش ، بين ارتباط مورد در.است اين عكس رابطهاي ، كمتر و ميشود حيثيت
يا منابع يا تشكيلدهنده اجزاء همگي اينها كه نمود بيان چنين ميتوان هم قدرت با شهرت و
به ميخواهيم كه هنگامي.نباشند همراه قدرتي هيچ با است ممكن كه هستند حيثيت مترادفهاي
به امامييابيم مفهوم دو اين بين نزديكتري پيوند بپردازيم ، قدرت و نفوذ بين ارتباط
.شويم قايل تفاوت دو اين بين كه است بهتر بسياري دلايل
.است كننده مجبور قدرت ، ولي متقاعدكننده نفوذ ، كه است اين دليل مهمترين كه ميرسد نظر به
قدرت و نفوذ.دارد اطاعت به نياز قدرت ولي ميشويم ، نفوذ تسليم ارادي طور به ما
.هستند مستقلي نسبتا متغيرهاي چون ;بيابند تحقق نيز يكديگر از جدا نسبي طور به ميتوانند
است نفوذممكن.شود اعمال نفوذ بدون ميتواند نيز قدرت و ندارد نياز قدرت به نفوذ
با نفوذ.ميدهد قرار فشار تحت يكسان را دشمن و دوست قدرت ، ولي كند ، عوض را دوستي عقيده
يك به قدرت.دارد قرار آرماني فضايي در آن كانون دارد ، پيوستگي عقيده يا آموزه انديشه ،
.است جامعهشناختي فضاي يك در آن كانون و است پيوسته انجمن يا گروه شخص ،
با آنها كه چند هر بودند ، بانفوذي مردان.. و كانت گاليله ، نيوتن ، ارسطو ، افلاطون ،
مفهومي قدرت.است ساده اندازهاي تا سلطه از قدرت تشخيص.داشتند فاصله فرسنگها قدرت
را خود و دارد قرار گروه در قدرت كانون و دارد روانشناسي مفهومي سلطه جامعهشناسي ، ولي
سازمانهاي در انسان كه ميشود ديده پايگاههايي در قدرت.ميدهد نشان گروهي روابط در
ظاهر كند ، ايفا غيررسمي سازمانهاي در انسان كه نقشهايي در سلطه و ميكند اشغال رسمي
.ميشود
از اطاعت به را افراد از مفروضي گروه آن مدد به بتوان كه فرصتي از است عبارت سلطه
فردي واقعي وجود به فقط سلطه كه است اين واقعيت.كرد وادار معين محتواي با فرماني
وجود مفهوم به لزوما و ميكند صادر ديگري به را فراميني موفقيت با كه دارد بستگي
همراه دو اين از يكي با حداقل سلطه معمولا كه چند هر نيست ، صنفي گروه يا اداري كاركنان
.است
نيست ، هم اقتدار و نيست زور قدرت كه گفت بايد اقتدار و ، زور قدرت بين تمايز تبيين در
ارائه به حال.كرد تعريف را قدرت آنها كمك به ميتوان و است نزديك بسيار آنها به ولي
:ميپردازيم تعريف
.است پنهاني زور قدرت -1
.است آشكار قدرت زور -2
.است شده نهادينه قدرت اقتدار -3
تعاريف بصورت تعريف دو اين كه ميرسد نظر كرد ، به بررسي هم با ميتوان را نخست قضيه دو
مستقلي معناي بتوان مفهوم دو اين از يكي براي اگر.است هم چنين واقع در و بوده دوري
.ميرود بين از باطل دور و كرد تعريف يكي اين كمك به ميتوان را ديگري يافت ، مفهوم
:دهيم ارائه زور از مستقلي تعريف كه است ممكن بنابراين
مفهوم در همچنين.اجرايي ضمانتهاي بكاربردن يعني زور كلمه جامعهشناختي ، مفهوم به
شخص يك اجتماعي كنش امكانات كامل حذف يا بردن بين از و محدوده كاهش يعني زور طبقهشناسي
.ديگر گروه يا شخص سوي از گروه يك يا
اجرايي ضمانتهاي بكاربردن توانايي يا آن عملي اجراي نه است ، زور بكاربردن توانايي قدرت
موفق هنگامي است ، موفق هميشه اتفاقي طور به قدرت زور ، برخلاف.آنها واقعي اعمال نه است
است ممكن كه زورياست نشاندهنده قدرت.باشد نداشته وجود يا رفته بين از قدرت كه نيست
اقتدار ميشود ، موجب برده بكار كه هنگامي و شود برده كار به اجتماعي وضعيت يك در
قدرت موضوع اما.آنهاست از تركيبي بلكه اقتدار ، نه و است زور نه قدرت بنابراين.ميگردد
بسيار سئوال اين جاي قدرتميشود ، به كه اشارههايي تمام در تقريبا نيست ، سادگي اين به
ميشوند؟ تسليم ديگران چگونه و ميشود تحميل اراده چگونه كه است خالي توجه جالب
نيز ميشود ، اعمال آنها وسيله به قدرت كه منابعي و ابزارها به بايد ما كه اينجاست در
.بكنيم اشارهاي
.سازمان و ثروت شخصيت ، :از عبارتند كه دارد وجود قدرت منبع سه گيلبرت كنث جان نظر از
اخلاقي گفتاري ، نيات بدني ، ذهني ، كيفيت از است عبارت رهبري ، عمومي اشارات در يا شخصيت
امكانپذير تن چند يا يك براي را قدرت ابزارهاي به دستيابي كه فردي سجاياي ديگر يا
اين ميشود ، حاصل جسماني نيروي طريق از قدرت به دستيابي اين ابتدايي جوامع درميسازند
افراد براي جوانان اجتماعات يا خانوادهها برخي در هنوز كه است قدرتي منبع نيرومندي
.است مانده محفوظ قويهيكل و تنومند مذكر ،
ميتواند امر اين.دارد مطابقت هدف به اطمينان يعني آمريت از جنبهاي با ثروت يا دارايي
.كند طلب را مشروط تسليم
.دارد مشروط قدرت با ارتباطرا بالاترين جديد جوامع در قدرت منبع مهمترين يعني سازمان
باشد آن به نيازمند يا قدرت اعمال پي در شخصي كه وقتي كه است شده فرض مسلم نكته اين
آن تبع به و لزوم مورد ترغيب كه است سازمان ازطريق بنابراين.است ضروري سازمان وجود
- فراخور قدرت به دولت مورد همانند سازمان اما ميآيد ، پديد سازمان اهداف به تسليم
.دارد دسترسي - تنبيه گوناگون صورتهاي به يعني
از و ميشوند تركيب گوناگون شدتهاي با (سازمان و دارايي يا ثروت شخصيت ، ) قدرت منبع سه
.ميشود حاصل قدرت تنفيذ براي ابزارها از متنوعي تركيب راه اين
نحوي به ميتوان كه گرفته سرچشمه روشي قدرتاز جديد ، جامعهشناسيهاي تحليل آخرين در
زيادي تعداد از ميكنيم تصور ما كه گونه بدان جامعه.ناميد انتزاع يا قالبريزي را آن
خود نوبه به ميدهد (حكم) فرمان كه فردي همان.است شده تشكيل اطاعت و فرمان روابط ،
بلكه است ، پيچيده سازمانهاي خاص ويژگي كه مراتبي سلسله دليل به تنها نه ميبرد ، فرمان
آن بر ما اگر بنابراين.آنهاست به متعلق فرد كه اجتماعي نظامهاي كثرت دليل به همچنين
يا حقا عمومي ، هم و شخصي هم اطاعت و حكم روابط تمام بر كه كنيم كشف را مفهومي كه شويم
مورد ابزارهاي درنظرگرفتن بدون - باشد اطلاق قابل اجتماعي زندگي حوزههاي تمام در عملا
صورت آن در - ميكند اطاعت كه كسي تجربه مورد احساسات يا ميراند فرمان كه كسي استفاده
راه كسي كه بود خواهد اين آن ويژگي كه رسيد خواهيم نامتقارني و شخصي بين رابطه به
.ميدهند گوش و ميكنند تبعيت ديگران و ميشود پيشقدم ميكند ، يا صحبت يا ميرود
سياسي نوعا مفهوم يك قدرت كه گفت بايد بالا بحث از نتيجهگيري عنوان به و خلاصه طور به
مناسبات و انساني گروههاي كه جا هر و است اجتماعي پديدهاي معنا تمام به نيستو
عمل يك قدرت.ميگردد ظاهر باشد ، داشته وجود ناپايدار و خودانگيخته بهصورت اجتماعي
آن مطلوب غايات و اهداف تحقق ابقاء ، پايداري ، و گروه موجوديت براي قدرت.است جمعي
و مهم آن نقش جامعه رويدادهاي و مسائل تحليل و تجزيه در و است ناگزير و لازم
.گيرد قرار تفكر و انديشه اهل مداقه مورد پيش از بيش بايد كه تعيينكنندهاست
پاليزدان احمد
است موجود روزنامه دفتر در منابع
|