قانوني سيستمهاي نظريهپرداز
روشنفكرانه رشد و تولد
فيلسوف نگاه
مدرن پست كشكول
قانوني سيستمهاي نظريهپرداز
بوبيو نوربرتو
بورسليني پاتريسيا
نجفزاده رضا مترجم
.است امروز ايتالياي در حقوق و سياست نظريهپرداز برجستهترين (1909-) بوبيو نوربرتو
دنبال به او.نمود تاسيس ايتاليا در را قانوني تحليلي پوزيتيويسم مكتب دهه 1940 در وي
(Hans Kelsen) كلسن قانوني پوزيتيويسم با را وين حلقه منطقي پوزيتيويسم كه بود آن
جوامع در مدني حقوق و انسان بر خاص تاكيد با سياسي ، متفكر يك عنوان به بوبيو.درآميزد
.ميكند دفاع سوسياليسم و ليبراليسم سنتز از دموكراتيك ،
و حقوق سال چهل از بيش تورين ، و پادوا سيينا ، كامرينو ، دانشگاههاي در نوربرتوبوبيو
را قانوني تحليلي پوزيتيويسم مكتب دوم ، جهاني جنگ از پس وياست كرده تدريس سياسي فلسفه
از پس او.كرد شركت "سياسي مقاومت" جريان و اعتراضات در بابيو.نهاد بنا ايتاليا در
بوبيو ، فعاليتهاي.كرد كنارهگيري مستقيم سياسي فعاليت از فاشيسم ، دست از ايتاليا رهايي
ايتاليايي سياسي انديشه در عمدهاي سهم و ميآيد حساب به معاصر ايتالياي در عطفي نقطه
به معتقد و ميكند دفاع عرفي و گرا تسامح نظري وجه از او سياست ، حوزه در.است داشته
به و شده سياسي فعاليت وارد دوباره سال 1984 در وي.است ليبراليسم و سوسياليسم از سنتزي
و تاريخگرايي از است آميزهاي بوبيو ، فكري منظومه.درآمد ايتاليا سناي مجلس عضويت
از همواره بوبيو سياسي انديشه.سياست در گوبتي راديكال ليبراليسم و كروچه بنديتو فلسفه
كروچهاي ايدهآليسم و گوبتي مدني و فردي و سياسي آزادي با اجتماعي عدالت تلفيق پروژه
فلسفهآموزي ، راه در بوبيو.جست تبري ايدهآليسم اين از زود خيلي وي.است پذيرفته الهام
هايدگر اگزيستانسياليسم با سالياني كه طور همان ;كرد تجربه را شيلر و هوسرل پديدارشناسي
.زيست ياسپرس و
تحت و گرفت كناره فلسفي گرايشهاي و نحلهها اين تمام از دهه 1940 اواسطه در سرانجام
فيلسوفان ميراث وي.كرد اختيار را متفاوتي كاملا رويكرد منطقي ، پوزيتيويسم تاثير
سياسي ، و اخلاقي نظر از و يافت تجربي و عقلاني دقيق ، بسيار دستگاهي را وين به وابسته
معرفتشناختي مباني اثباتگرا ، فيلسوفان از او.ساخت خود نظر وجه را آنان انديشه
ميخواند ، "ايتاليايي ايدئولوژي" كه گرايشهايي عليه آن از همواره و گرفت وام را مستحكمي
ذاتا ، كه است تفكري معناي به بوبيو ، قاموس در ايتاليايي ايدئولوژي.برد استفاده
.ميباشد ايدهآليستي و گمانهاي سوگيرانه ،
ايتاليايي تحليلي و قانوني پوزيتيويسم تاسيس براي را بوبيو انديشهها ، اين پرورش و رشد
پوزيتيويسم.نماييم مشخص را مكتب اين قانوني پوزيتيويسم نوع بايد اينجا در.ساخت توانا
وجه يك دادن پيوند در ثمربخش حال عين در و التقاطي اقدامي ايتاليايي ، تحليلي و قانوني
محض نظريه" كتاب در كلسن هانس قانوني پوزيتيويسم به - منطقي پوزيتيويسم - فلسفي نظر
نظريه از كلسن تفسير پذيرش با (1949- 65) بوبيو حقوق نظريه مرحله نخستين.است "حقوق
با مرحله اين.ميشود مشخص قانوني مطالعات ارزش از فارغ و علمي صورت عنوان به قانوني ،
كاري نيز قانوني پديده جامعهشناختي توصيف با و ندارد پيوندي حقوق سياسي و اخلاقي تكامل
متقابل ارتباط و ساختار و قانون بنيادين مفاهيم تحليل با مرحله ، اين در بوبيو.ندارد
رويكردي ، چنين منطقي پيامد عنوان به.ميبرد پيش را نظريه قانوني ، سيستم يك مولفههاي
و حقوقي قاعده چون مفاهيمي ;سازد شفاف را حقوق بنيادين مفاهيم كه بود آن وي اصلي علاقه
.است داده دست به توصيفي نيز قانوني نظمهاي ساختار از بوبيو اينجا درقانوني سيستم
از يافته تركيب را حقوق كه عقيدهاي) هنجارگرايي از قرائت نوعي مدافع بوبيو نوربرتو
برانگيخته رويكرد اين عليه كه انتقادهايي از بسياري به وي.است (ميداند اجتماعي مقررات
طور به كه قانوني ، سيستمهاي نظريه توسعه و بسط با بوبيو ، مكتب.داد پاسخ بود ، شده
آماج بود ، رسمي مقررات دانش و حقوق حوزه ناشده حل مسائل از بسياري نشانگر موفقيتآميزي ،
به ساختار دل در را منفرد قانوني مقررات بوبيو ، سيستمهاي نظريه.گرفت قرار انتقاد
اظهار (1985) "قانوني سيستمهاي نظريه" كتاب در وي رويكرد ، بنابراين.ميكشد تحليل
و اخلاقيات چون هنجارياي پديدههاي ديگر از آن تمييز همانند حقوق ، تعريف كه ميدارد
خاصي ويژگي هيچ.گيرد قرار توجه مورد قانوني ، سيستم كه است ممكن زماني تنها رسوم ، و سنن
منحصر خاصيتي قانوني ، مقررات هر بلكه ;ندارد وجود باشد قانوني مقررات تمام به متعلق كه
كه است قانوني سيستم اين واقع ، درمييابد هويت و معنا سيستم ، داخل در و دارد فرد به
آنجا از قاعده ، يك.ميدهد نشان را بودن قهري و كارآيي چون ويژگيهايي كل ، عنوان به
خصيصههاي سبب به سيستم يك حال ، عين در و دارد تعلق قانوني سيستم يك به كه است قانوني
.ميباشد قانوني دارد ، كل يك عنوان به كه ويژهاي
را قانوني مقررات مختلف انواع وجود تا داد اجازه بوبيو به قانوني ، سيستم از روايت اين
تقليل كيفر وضع قواعد يا وظيفه به را قانوني هنجارهاي تمام كلسن هانسكند شناسايي
فرا) دوم درجه مقررات از گستردهاي طبقه وي.بود مخالفت امر اين با بوبيو اما ;ميداد
طبقهبندي غيره و نهادي مقررات قدرت ، اعطاي قواعد:ميدهد قرار لحاظ مورد را (قواعد
از يكي قانوني ، سيستمهاي در آنها متقابل روابط توصيف و قانوني مقررات مختلف انواع
ديگر بوبيو ميلادي ، دهه 1960 اواسط تا.ميباشد قانون نظريههاي در بوبيو عمده سهمهاي
دو كه گرديد روشن.بود كرده صرفنظر قانون ، نظريه از خويش تفسير ابعاد و وجوه برخي از
ميان تمايز و گفتمان سطوح نظريه يعني - بوبيو ديدگاه در نوپوزيتيويستي فلسفي فرض
علمي ، اقدام يك عنوان به قانون نظريه از كلسن تفسير با - ي"بايد" و ي"است" گزارههاي
(فراحقوق) قانون نظريه روشن بحث و (حقوق) قانون نظريه ميان بوبيو اولا.ندارد تطابقي
- داد قرار انتقاد مورد چشمانداز يك عنوان به را كلسن فراحقوق وي ثانيا.مينهد تمايز
نبود آن دنبال به كلسن چشماندازگرايي - نيست علمي اصلا كه رويكردي معناي به چشمانداز
بايد كه را آنچه بلكه نمايد ، تشريح ميدهند انجام فيالواقع حقوقدانان كه را آنچه
.مينمود مقرر دهند ، انجام
و نظمها به كه اساسي هنجارهاي مورد در كلسن دكترين كه ميكرد استدلال بوبيو ثالثا ،
باشد ، منطقي ساختمان يك بر متكي آنكه جاي به ميبخشد ، اعتبار و وحدت قانوني ، مقررات
علم يك براي مادهاي نميتواند رو اين از و است شده نهاده ايدئولوژيك اساس يك بر بنيانش
.باشد ارزش از فارغ حقوق
رويكرد تجويزي ماهيت (بعد به از 1965) فكرياش زندگي دوم مرحله در بوبيو
معطوف اراده بر متكي رويكرد اين.داد قرار پذيرش مورد را حقوق به قانوني پوزيتيويستهاي
حقوق ، علمي وضع ايدهنيست قانون مورد در ارزش از فارغ و علمي نظريه يك توسعه و بسط به
مفهوم مستمر كاربرد از منطقا ايدهاي چنين زيرا شد ، حفظ قانوني پوزيتيويستهاي توسط
مبناي بر كه قانونياي و سياسي نهادهاي فعاليت و حيات ادامه براي كه ميشود منتج قانون
.است ضروري و اساسي ميكنند ، عمل حقوقي مقررات
سادگي به حقوق ، عيني تجويز منظور به قانوني پوزيتيويستهاي استدلالهاي بنابراين ،
.است حقوقي قواعد ارزشهاي انتخاب نشانگر
يك قانون ، اجتماعي كاركردهاي تشريح هدف با طرف يك از سو ، اين به دهه 1970 از بوبيو
صرف را مطالعاتش فزايندهاي طور به ديگر ، طرف از و ;توسعهداد را جامعهشناختي نظريه
كه ميكند تاكيد ترفيعي كاركرد بر بوبيو قانون از كاركردي تحليل در.كرد سياسي نظريه
در خصوصا _ مطلوب رفتار به ترغيبي با توسعهيافته ، كشورهاي قانوني نظمهاي توسط
مالياتي معافيتهاي سوبسيد ، چون ايجابياي قوانين طريق از - تجاري و اقتصادي فعاليتهاي
از بوبيو كه است رفاه دولت بارز ويژگيهاي از يكي كاركرد ، اين.درميآيد اجرا به غيره و
.است مخالف ليبرال حداقلي دولت با وي.ميباشد طرفدارانش
نه است مدني حقوق و فردي آزادي براي نهادي ضمانتهاي دكترين بوبيو ، ليبراليسم واقع ، در
.نميديد دموكراسي و ليبراليسم ميان تضادي هيچ بوبيو.آزاد بازار براي اقتصادياي نظريه
آن بر پيدايش بدو از ليبرال ، دولت كه -...و مشاركت بيان عقيده ، آزادي - اساسي حقوق
اعمال براي كه را آزاديها اين ليبراليسم ، اگر:است دموكراتيك دولت مبين است ، شده نهاده
اساسي آزاديهاي تداوم و وجود دموكراسي ، آورد ، فراهم است ، ضروري دموكراتيك قدرت مشروع
از خود خوانش كه است بوده اين همواره سياسي سخن در بوبيو اصلي علاقه.ميكند تضمين را
او.دهد پيوند سوسياليستها ، قاموس در بيشتر برابري به معطوف اراده با را دموكراسي
نحوي به ;كنند بازانديشي اجتماعي ، برابري اهداف در بايد سوسياليستها كه ميدارد اظهار
انتخابي ، دموكراسي.باشد ملائم و موافق ليبرال دموكراسيهاي نهادي چارچوبهاي با كه
.كرد صرفنظر وجودشان از نميتوان كه شود گرفته نظر در مقرراتي مجموعه عنوان به بايد
اين بايد نبينيم ، سر بر را استبدادي رژيمهاي كش آزادي و مرگبار سايه ميخواهيم ، اگر
توسعه طريق از مدني ، و سياسي حقوق گسترش عنوان به اجتماعي ، حقوق.بپذيريم را مدل
سالاريها ، ديوان براي:آمد خواهد حاصل اجتماعي ، زندگي سطوح براي نمايندگي دموكراسي
.غيره و توليدي اماكن و كارگاهها آموزشي ، و بهداشتي مراجع
حوزههاي به او فعاليت.است كرده نقش ايفاي سياسي ، مباحث در همواره بوبيو ، نوربرتو
در صلح مسئله و انساني و مدني حقوق از دفاع فرهنگ ، سخن و سياست:ميشود مربوط متعددي
و صلح انساني ، حقوق نزديك پيوند كه است اين سياسي نظريه در او عمده سهم.اتم عصر
.است داده نشان را دموكراسي
:منبع
Routledge Encyclopaedia of Philosophy
روشنفكرانه رشد و تولد
استنفورد دانشگاه در دريدا ژاك با مصاحبه
از كوچكي بخش اين.كند تدوين را ناشدني برطرف شكاف اين قانون ، كه باشد قادر بايد فرد
ميدهم انجام همواره من كه است چيزي آن
تكراري شيوه كهبه زد حدس ميتوان.كنيم تصور آينده در را تو زندگينامهنويسي بگذار*
نزديك البيار در جولاي 1930 در 15 دريدا ژاك:نوشت خواهند چنين رسمي اسناد خستهكننده و
زيستشناختي تولد مقابل در حقيقيات تولد با كه توست برعهده ديگر اين.شد متولد الجزيره
خودت واقعا تو آن در كه ميشود ناشي غيررسمياي يا رسمي رويداد از كه تولدي.بايستي
.ميشوي
اين" ]:ميگويي كه ميروي پيش آنجا تا تواست بزرگ شكست يك اين شروعكنندهها ، براي
به" نتواند كه باشد چيز يك فقط اينجا اگر نه ، .[ميشوي متولد كي بگويي كه "توست عهده به
تولد" را آن تو كه ميگوييم سخن چيزي از داريم ما آيا كه است همين باشد ، "من عهده
است؟ "حقيقي تولد" بحث موضوع يا شده منتقل رسمي اسناد عينيت به و ميخواني "زيستشناختي
در مخصوصا ميشناسم ، من كه است عبارتهايي فوقالعادهترين از يكي اين:"شدم متولد من"
پاسخ جاي به ميدادم ترجيح بود ، كار اين مناسب مصاحبه شكل اگر.فرانسوياش دستوري شكل
كه كنم آغاز "je,je suis,je suis ne"عبارت اين بيپايان تحليل از تو سوال به مستقيم
رويدادي براي شد ، نخواهد برطرف هرگز (تولد) موضوع اين اضطراب.نميشود ارائه زمان آن در
من در خودش از ميتواند آينده در تنها اضطراب اين ميشود گرفته نظر در صورت اين به كه
شاهدش هرگز من كه دارد را گذشته از شكلي آينده اما ،"نشدم متولد (هنوز) من":دهد خبر
كسي چه.ميماند باقي چندگانه و موعود همواره كه است دليل همين به و بود نخواهم و نبوده
از كه كند تكذيب ميتواند چگونه فرد اما ميشود؟ متولد بار يك فقط هميشه فرد كه گفته
فرد به منحصر زمان يك است ، موعود و منفرد زمان همان اين موعود مختلف تولدهاي تمام ميان
Circumfession در كه است چيزي آن از كوچكي بخش اين ميشود؟ تكرار ابد تا و است مصر كه
ميكرد تعيين مرا نامپذير هويت كه زماني چون."نشدم متولد (هنوز) من".ميشود نقل دارد
چيزي آن اين است ، بوده طور همين كه چون ميشود تنظيم چيز همه.شده كشيده بيرون من از
كند سعي ميتواند تنها فرد راهها تمام ميان از بنابراين.ميشود خوانده فرهنگ كه است
هر به اما.كند دستگير را شود ظاهر دوباره كه است مجبور و قادر كه نهاد اين يا دزد اين
.ميكند پافشاري "بار يك فقط" حكم ميماند ، باقي هراس اين حال
نزديكتر "شدم متولد من":ميگويد كه دانشي يا سخن تماميت به تولد ، به فرد اگر
مرد نشودخواهد
باشي؟ داشته هويتي نيستي مايل كه بگويي ميخواهي يعني*
با را هويت اين ميخواهم اما.باشم داشته هويتي كه دارم دوست ديگري كس هر مثل برعكس
اشكال "من" ميكنم ، مقاومت هم من شك بدون و آورم دست به غيرممكن چيز اين دور گشتن
يك زمان هر ميكند ، معرفي را خودش هويت اين زمان هر.ميآورد وجود به را مقاومت فراوان
يا كسي يك دهم توضيح صورت اين به را آن اگر ميكند ، محدود مرا (ديگر چيزي به) متعلق چيز
جنگ !كن خلاص را خودت !كن ول !شو دور !ميشوي گرفتار !باش دام مواظب:ميگويد چيزي يك
نه؟ نيست اصيل خيلي.است ديگري جاي تو
دارد؟ مدنظر را هويت اين بازيابي تو كار آيا *
از دوباره عمل اين ميكند ، دوري خود از دارد خودش بازيابي در سعي كه عملي اما !شك بدون
.كند تدوين را ناشدني برطرف شكاف اين قانون ، كه باشد قادر بايد فردميگيرد فاصله خودش
خودش ، با است تمايزي شناسايي ، .ميدهم انجام همواره من كه است چيزي آن از كوچكي بخش اين
تنها تولد به بازگشت دايره.خودش جز به و بدون با ، بنابراين و خودش با /از تمايزي
اگر.جراحت يك حيات ، نشانه يك بار ، يك براي است شانسي اين اما بماند ، باقي باز ميتواند
خواهد نشود ، نزديكتر "شدم متولد من":ميگويد كه دانشي يا سخن تماميت به تولد ، به فرد
.مرد
در تو مطالعات فرانسه ، در تو ظهور كه ديگر تولد اين و تولد اولين ميان ارتباطي چه *
وجود بود ، ديگر كاملا دنياي در نوشتهاي كه THe Kagneو Lycee Luis -Le-Grand
دارد؟
و - نوشتار روياي من.بودم كرده آغاز را شدن فلسفه و ادبيات "اسير" من الجزاير در
و تركيبها و قطعي زبان يك بودند ، رويا آموختن مشغول كه دارم را - مدلهايي اكنون
.دهم يا نهم كلاس خواندم ، را والري و نيچه ژيد ، زود خيلي.بود حاكم آن بر قطعي نامهاي
از نميدانم ديگر.بتپرستي بت ، جاذبه ، تحسين ، :خواندم همه از زودتر حتي را ژيد بيشك
از و بود لفير اسمش كه دارم ياد به را موقرمز جوان معلم يكمانده باقي چه همه آن
.داد جلوه سادهلوح و خندهدار را خودش او مينمود ، خشن كمي ما چشم به و بود آمده متروپل
Lesعشق مقام از ستايشهايي او
.ميگرفتم ياد قلبم با را كتاب اين من.ميخواند آواز با را nourrituresterrestres
تبار و مذهب با جنگ در را بيانش تغزلگرايي و اشتياق و شور نوجواني ، هر مثل هم من بيشك
هر از و تبار خانه ، از من" شدهام تفسير گونه اين هميشه احتمالا من).ميكرد ستايش
از بخشي من" سادهتر زبان به."بيزارم بيابد ايمني ميتواند ميكند فكر فرد كه جايي
.("نيستم خانواده
مذهبي ، :بود مقدس كتاب يك يا بيانيه يك من براي همه و همه اينها ميداني كه طور همان
ساحل براي مذهبي سرودهاي من.الجزايري بسيار خصوصا و ضداخلاقي غريزهگرا ، نيچهاي ، نو
و خواندم را ژيد كارهاي همه من.ميآورم ياد به را... و بليدا و
نيچه و فهميدم بد خيلي را آن قطعا كه داد سوق نيچه سوي به مرا "immoralistee"احتمالا
.كرد رهبري روسو ، سوي به مرا غريبي طور به
براي من و نيچه و روسو ميان بزرگ بحثي براي بودم شده بدل صحنهاي به كه ميآيد يادم
و بودم ، پروتئوس درباره ژيد گفتههاي عاشق منداشتم مضاعفي استعداد نقشها اين گرفتن
پروتئوس با بود ممكن اگر كه او با ميكردم پنداري همذات او با لوحانهاي ساده طور به
چون بود جنگ حال در هميشه تقريبا من الجزاير) بود جنگ پايان اين و ميكرد همذاتپنداري
(شد نشانده فرو دوم جهاني جنگ پايان در الجزاير جنگ نشانههاي و ناآراميها اولين
تبديل ادبي مركز جور يك به شده آزاد الجزايريهاي آمد ، در اشغال به 1943- در 44 پاريس
ادبي مجلات ميشد ، گفته سخن فراوان كامو درباره بود ، آفريقا شمال در بيشتر ژيد.شدند
آفريقاي مجلههاي توي كه نوشتم بد شعر تا چند منسربرآوردند جا همه جديد ناشران و تازه
ديگر يا خواندن اين از كه هنگامي اما.داشتم "شخصي يادداشت دفتر" يك كردم ، چاپ شمالي
هدايت لات جوان يك مثل را زندگي شده تفكيك شيوه يك در شدم منصرف انزوا در فعاليتهاي
آخر سال دو در [.بود مطالعه از جالبتر فوتبال برايش كه ي"باند" در لاتي جوان].كردم
آنچه عنوان ، به آغاز در حال هر به كه سارتر و برگسن خواندن به كردم شروع Lycee در حضورم
.بودند مهم بسيار من براي ميشود ناميده فلسفي "كارآموزي"
.بود چنين والدينت خواسته يا بروي نورمال اكول به ميخواستي كه بودي تو اين*
ثبت Hypkhayhe در كه زماني هم من چيست؟ نورمال اكول اين نميدانستند اصلا مادرم و پدر
كردم ، آغاز Louis-Le-Grandدر را Khagneوقتي بعد ، سال يك.نميدانستم كردم نام
را الجزيره حومه و البيار هرگز من.بود سالگي نوزده در من زندگي سفر اولين تقريبا اين
آن با نتوانستم من و بود سخت بسيار پاريس در شبانهروزي مدرسه تجربه.بودم نكرده ترك
قرار روحي فروپاشي لبه بر و بودم آسيبپذير حال هر به يا مريض مدت تمام.بيايم كنار
.داشتم
رفتي؟ نورمال اكول به اينكه تا *
رقابتهاي با مخوفي شكنجه.بود زندگي سالهاي پرخطرترين و دشوارترين سالها آن.بله
را خود آنها از بسياري.نورمال اكول رقابتهاي مثل رقابتهايي فرانسويها سيستم در ملي
زندگي حكم انتظار يا مخوف ماشين اين در را خطري هر پذيرفتن احساس مييافتند من شرايط در
.بود تبعيد مثل اندازهاي تا داشتند ، را خود مرگ يا
به نميخواستم من و - مطلق بيثباتي يك در الجزاير به بازگشت با بود برابر شكست
باشم "خانه در" كه زماني تا ميكردم احساس چون).هميشه براي و بار يك گردم باز الجزاير
دهه 50 اوايل از [بازگردم نميخواهم] سياسي دلايل به اكنون و "بنويسم" نميتوانم هرگز
اين از (.بود شده تحمل غيرقابل برايم استعماري جامعه همه از اول و استعماري سياستهاي
:آزمونها خود در شكست نااميدي ، ياس ، ).بود آزمون يك نورمال اكول و Khagne سالهاي رو
.(نكرده ياري مرا چيز هيچ تلاشم اولين در
ماندي؟ باقي نورمال اكول در زيادي تامدت هم باز تو ولي *
هميشه من.دارد وجود باره اين در بسياري حرفهاي بيشك ;نميكند كمكي تو به تناقض اين
تا شد آن زمان وقتي.ميشوند دريازدگي دچار كه ديگران مثل.بودم دچار مدرسهزدگي يك به
كاري چنين از ديگر كه بودم شده پير قدر آن بعد مدتها.كردم گريه بازگردم مدرسه به
آستانه از اضطراب و ناراحتي فيزيكي نشانههاي بدون نميتوانم هم امروز.ميشدم شرمنده
اتود ، هاوت اكول يا دادم ، درس آن در سال بيست كه جايي نورمال اكول مثلا) موسسه در تدريس
هم روي نكردهايم ، ترك را مدرسه كه درست حالا و كنم عبور (كردم تدريس سال شش كه جايي
اندازه همان به و ميبرم رنج "مدرسهزدگي" از اماماندهام نورمال اكول در سال سي رفته
."خانهزدگي" از
فيلسوف نگاه
7_ جهاني ارزش مثابه به دموكراسي
سخن پايان
سن آمارتيا
معظمي علي:ترجمه
چونان اغلب را اسلام متاسفانه خاورميانه ، در ويژه به اخير ، نزاعهاي تجربه علت به
تنوع و گونهگوني وجود اما.است فردي آزاديهاي مخالف گويي كه كشيدهاند تصوير به مذهبي
ديگر از بسياري و اكبرشاه هند در.ميكند صدق نيز اسلام درباره خوبي به سنتها داخل در
از خوبي نمونههاي (زيب اورنگ يعني ذكر قابل استثناي يك با البته) مغول امپراتوران
خود اروپايي همتايان از اغلب (عثماني) ترك امپراتوران.بودند عمل و نظر در ديني رواداري
حاكمان و (فاطمي خلفاي) قاهره حاكمان ميان در نيز را فراواني مثالهاي.بودند روادارتر
محقق ابنميمون ، ميلادي دوازدهم قرن در حقيقت در.يافت ميتوان (عباسي خلفاي) بغداد
به و گريخت آن ناامني از و (بود آمده دنيا به آن در كه) ناروادار اروپاي از يهودي بزرگ
.برد پناه الدين صلاح سلطان حمايت و متمدن قاهره رواداري و امنيت
تجربه موفقيت.نيست استثنايي غربي تمدن.است جهان فرهنگهاي بيشتر چهره گونهگوني ،
صنعتي انقلاب و روشنگري عصر از كه بود توافقي نتيجه زيادي حد تا "مدرن" غرب در دموكراسي
هزارساله _ وفاداري بهعنوان را تجربه اين بخواهيم اگرشد حاصل بيستم قرن در ويژه به و
هم را آنها و) بگيريم فرهنگها ساير با تقابل در را آن و بدانيم دموكراسي به غرب _
را حد از بيش سادهنگري به گرايش اين.شدهايم دچار بزرگي اشتباه به (كنيم فرض يكپارچه
از برخي نظريههاي در همچنين بلكه آسيايي حكومتي سخنگويان برخي نوشتههاي در تنها نه
كه بزرگ محقق يك نوشتههاي از نمونهاي بهعنوان.ديد ميتوان نيز غربي محققان بهترين
ساموئل تمدنهاي برخورد نظريه به ميخواهم است ، تاثيرگذار ديگر جهات بسياري از او آثار
كامل بهطور تقريبا فرهنگ هر "دروني" تكثر آن در كه نظريهاي كنم ، اشاره هانتينگتون
كه ميانجامد روشن نتيجهگيري اين به هانتينگتون پژوهشهاياست شده گرفته ناديده
يگانه متمدن جوامع همه ميان در كه" غرب در را "آزاديها و حقوق سنت و فردگرايي معناي"
را آن كه غرب ، اصلي مشخصههاي" كه ميكند استدلال همچنين هانتينگتون.يافت ميتوان "است
غرب" ديدگاه بنابراين ".هستند مقدم غرب مدرنيزاسيون بر ميكند ، متمايز تمدنها ساير از
كه كردم استدلال من كه است نظريهاي همان اين ".بود غرب شود مدرن آنكه از پيش مدتها
.آورد نخواهد را تاريخي نقد تاب
دهند نشان تا كردهاند آسيايي حكومتهاي سخنگويان كه تلاشي هر ازاي به ميرسد نظر به
است ، مخالف ميخوانند غربياش ارزشهاي آنچه با ادعا ، مورد "آسيايي ارزشهاي" كه
با حتي اما.كوشيدهاند مشابهي تقابل دادن نشان براي مقابل سوي از نيز غربي روشنفكران
در هم باز دو اين باشد ، شده همخوان غربي كوششي با است ممكن آسيايي كشش هر كه اين وجود
.شوند هماهنگ دموكراسي ارزش بودن جهاني ادعاي به زدن ضربه براي نتوانستهاند حقيقت
بحث اين جايگاه
پوشش مربوطاند ، دموكراسي ارزش بودن جهاني به كه را مقولاتي از پارهاي كوشيدهام من
نقش" انسان ، زندگي در آن "ذاتي اهميت" بر مشتملاند كه را دموكراسي ارزشهاي يعنيدهم
ارزشها به دادن شكل در آن "سازنده نقش" و سياسي ، انگيزههاي برانگيختن در آن "ابزاري
اين.(وظايف و حقوق نيازها ، به مربوط ادعاهاي بودن دستيافتني و وزن فهم در آن نقش و)
نظر بهنيست چنين نيز انضباط و نظم به وفاداري.نيستند منطقهاي ماهيتا شايستگيها
بحث.باشد بزرگ همهفرهنگهاي شايد و بيشترين ، مشخصه ارزشها چندگانگي كه
ميرسد
.محدودكند را آن جدا ميتواند نه و بازدارد امروزمان گزينش از را ما ميتواند فرهنگينه
بايد معاصر جهان وضعيت در و اينجا و امروز گزينش اين دموكراسي ، كاركردي نقش به توجه با
نيز منطقهاي نظر از و است جدي حقيقتا وضعيت اين كه كردهام استدلال منباشد دموكراسي
مبتني وضعيت جديت همين بر دموكراسي ارزش بودن جهاني ادعاي قوت نهايت ، در.نميشود محدود
فرهنگي محدوديتهاي پايه بر نميتوان را دموكراسي.است جا همين هم بحث جايگاه و است
تحميل را خود ما گذشتههاي از كه گذاشت كنار تمدنياي مفروض پيشفرضهاي يا و متصور
.ميكنند
مدرن پست كشكول
روايت فرا
يوسفي حامد:ترجمه و گردآوري
فراروايت اصطلاح واضع ليوتار فرانسوا
با و دارند مسئله روشنگري كلگرايي با پستمدرنيستها گفتيم هم قبلا كه همانطور
كه كنيم اضافه ميخواهيم حالا.ميورزند مخالفت روشنگري دوران در شده مطرح ايدههاي
Meta-)"فراروايت" را كلگرايانه نظريههاي پستمدرنيستها
چهار ميخواهد وقتي آدم چرا واقعا.شماست با حق !بله !فراروايت؟.ميدانند (narrative
ولي ميگيرند؟ را يقهاش سلنبه قلنبه اصطلاحات همه اين بخواند پستمدرنيسم درباره كلمه
يا "قصه" همان يعني "روايت" و "عظيم" يا "بزرگ" يعني جا اين "فرا":نباشيد نگران
."داستان"
!نه و بله دارند؟ مشكل بزرگ يا عظيم داستانهاي با پستمدرنيستها پس خب ،
ما براي را داستانها فرا اما.ميآيد خوششان خوب داستان يك از عملا پستمدرنيستها
ميكنند ادعا كه نظريههايي از پستمدرنيستها كه بگويم اول بگذاريد.ميدانند نامناسب
بر ميكنند ادعا نظريهها اين.نميآيد خوششان دهند توضيح ميتوانند را "چيز همه"
تمام در ميكنند فكر خودشان پيش و يافتهاند بنيان جهاني و كلي احكامي و انديشهها
ليبراليسم واقع در.هستند اجرا و انطباق قابل اجتماعي زمينههاي تمام در و زمانها
عقل عيني نيروي از كه فردي هر كه است رايگاني دارايي "انسانيت"..بود مدعي روشنگري
ترتيب اين به و داراست را آن كند كشف را جامعه و طبيعت حقيقت است قادر و ميبرد بهره
جهاني كلي ، قوانيني برايشان ميتوان و همند مثل پس مشتركند انسانيت در چون انسانها همه
"طبقاتي تضاد" حسب بر ميتوان را جوامع تمام بود مدعي ماركسيسم مثلا !كرد پيدا مشابه و
.داد توضيح
ادعاهايي نظريهها اين كه چرا نيست ، علاقهمند نظريههايي چنين به قطعا پستمدرنيسم
پايه بر را نظريههايشان كه نظريهپردازاني درباره پستمدرنيستها.دارند كلگرايانه
:معتقدند ميدهند ، قرار جهاني و كلي ادعاهايي
اين كه دارد فرهنگي در ريشه حقيقتا نظراتشان اساس و پايه كه نيستند متوجه آنها (الف
از بودن آزاد" و "عينيت" نظير ايدههايي.آمدهاند پديد فرهنگي زمينه آن در نظريات
اقتضائات و علائق در مفاهيم اين كه را راستيني محصول سرپوش مانند "ارزشها
نظريههاي اين هواداران اغلب.ميسازد مخفي ميآورند ، پديد اجتماعي نظريهپردازان
آنها كلگرايي ادعاي پايه.هستند ارزشها از آزاد نظريههايشان كه ميكنند ادعا كلگرا
يكديگر از جدا كاملا ارزشها و واقعيتها پوزيتيويستي نظريهپردازي در.است پوزيتيويسم
فرد هر ارزشهاي.داشت نگه جدا هم از را آنها كرد تلاش بايد و ميشوند قلمداد
.شوند داشته نگه جدا او نظريهپردازي و تحقيق فرايند از بايد نظريهپرداز
برعكس ، .ميدانند سادهانگارانه زيادي را ارزش از آزادي درباره عقيده اين پستمدرنيستها
كليه تكميل و طراحي در توجهي قابل نقش نظريهپرداز فرد هر ذهني ارزشهاي معتقدند آنها
.ميكنند ايفا نظري تحقيقات
:كه اين از است عبارت آنها نظرات پيامد (ب
جامعه محصول نظريهپردازي و علم كه عاجزند حقيقت اين درك از كلگرا نظريههاي
- 1
خود با را جامعه آن فرهنگي و سياسي سليقهاي ، ضروريات از بسياري ترتيب اين به و هستند
(را سفيدپوست و مذكر نخبه يك اقتضائات:خاص مورد اين در) دارند همراه به
بديلها هم فرهنگي زمينههاي ساير كه عاجزند مسئله اين درك از آنها اين بر علاوه
- 2
از كه ميگذارند حقيقتي روي دست فمينيستها مثلا ;كردهاند ايجاد جايگزينهايي و
."مردسالاري":است لاينفك روشنگري انديشه
نظريههاي اعتماد محصول متفاوت ، فكري زمينههاي پس به دادن ارزش در ناتواني اين
- 3
.هستيشناسي از حاصل نتايج درك در قصور و معرفتشناسانه مسائل به است كلگرا
به مربوط كاملا - پستمدرنها نظر به - "عينيت" و "عقل" درباره تصوراتي چنين
- 4
.باشد جهاني امري كه اين نه است ، فرهنگي زمينههاي و فرهنگ
اما.ميدانند "فراروايت" را نظريهها قبيل اين پستمدرنيستها كه است دلايل اين به
كار اين گاهي خب ، نميكنند؟ استفاده "فرانظريه" تعبير از مقصودشان بيان براي آنها چرا
واژه اين كه است آن ميبرند بهره "روايت" واژه از عموما كه اين دليل اما ميكنند ، را
عرصههايي به كه نظريههايي ساير با را كلگرايانه نظريههاي ميسازد قادر را آنها
از پستمدرنيستها استفاده.دهند قرار مقام يك در ميشوند ، مربوط "عاميانه" و غيرعلمي
و واژهها "ايدئولوژيكي بار" شر از كه ميدهد اجازه آنها به خودشان قول به "قصه" واژه
(روايتها فرا) كلي عظيم نظريههاي با پستمدرنها مخالفت.شوند خلاص "علم" نظير مفاهيمي
ما به اين بر علاوه.است "عظيم كمتر" و "كوچكتر" روايتهاي به آنها علاقه نشاندهنده
كار اين اگر حتي دارند ، كمي علاقه "چيز همه توضيح" به پستمدرنيستها كه ميدهد نشان
.مطلوب نه و است ممكن نه "چيز همه توضيح" پروژه معتقدند آنها فيالواقع.بود ممكن
؟"چيز همه توضيح" به تمايل اين پشت در پنهان چيست:ميپرسند پيچيدهشان زبان با آنها
|