منتقد سياه فرمايشي سياه
3_ بيسو سرزمين به سفر
منتقد نگاه
منتقد سياه فرمايشي سياه
ايران در روحوضي نمايش درباره ويژه گزارش
شده فعال سنتي نمايشهاي ثابت تماشاخانه عنوان به شهر پارك جنوبي ضلع در واقع سنگلج تالار
و است ، بوده روبهرو بسياري نشيبهاي و فراز با ايران در (بازي سياه) روحوضي نمايش.است
نوع اين ديگر برخي و است افول به رو نمايش اين پژوهشگران و كارشناسان از برخي نظر به امروز
سنتي نمايشهاي كارگردان و پژوهشگر فتحعليبيگي ، .ميدانند جا بر پا و زنده همچنان را نمايش
اجرا و اقتباس مولير "فضلفروش دختران" براساس را "طبق طبق افادهها" نمايش روزها اين كه
.دارد "روحوضي نمايش" برقراري به اعتقاد كه است كساني جمله از است ، كرده
متن و اجرا سنتي شيوه با هنرمندان بايد و است مانده بسته مدار در روحوضي سنتي شكل متاسفانه
شوند خارج بسته مدار حيطه آن از فني دانش بر تكيه با تا بكنند برخورد
آشفته رضا
در هند از مطرب و رقاص كوليان كه زماني از شايددارد ريشه ايران دور گذشتههاي در سياه
ابتدا در و.باشد آمده ما سرزمين به هم سياه گذاشتند ، پا ايران به (گور بهرام) ساسانيان دوره
در تا است كرده طي را خود تكاملي سير مرور به و است ، كرده نقشآفريني فيروز حاجي لباس در
مجالس و قهوهخانهها.باشد كرده سرايت روحوضي قالب به مضحكه و تقليد دل از صفوي عصر اواخر
بوده (حوضي تخت) روحوضي نمايشهاي اجرايي محمل غيره و ختنهسوران نوزادان ، نامگذاري عروسي ،
بازيگري متن از خارج گاهي و ميگرفته شكل حضوري آفرينش و فيالبداهه صورت به نمايش ايناست
مفتشان و بود مردم عامه علاقه مورد بسيار منظور همين به كه ميپرداخت اشراف از انتقاد به
.برنميآمدند نمايشي گروههاي انتقادي زبان كنترل پس از دولتي
است عبارت صحنه مردم خانههاي در.است كولي يك "سياه" بيشك ايراني شاديآور نمايشهاي در
اجراي به و ميكردند ، پهن فرش و قالي آنها روي بر و ميدادند ، قرار حوض روي كه تختههايي از
_اخلاقي شبه و تخيلي سياسي ، اجتماعي ، اساطيري ، تاريخي ، _ مختلف قصههاي با نمايش
.ميپرداختند
خود شده كامل قالب در سياه اما":مينويسد سياه درباره ايران در نمايش كتاب در بيضايي بهرام
با همراه صراحت گاهي و سادگي زيركي ، عين در ميكرد مسخره و ميكرد هجو كه بود نوكري يا غلام
ميريخت بيرون تلخي و دردآلود سخنان او وجود عمق از گاهي مسخرهاش ، و مضحك ظاهر وجود با.ترس
;ميرسيد چنين نظرخودش به لااقل بود ، فكري با آدم سياه.ميكرد بدل زهرخند به را خنده كه
يك طي كار آخر در ولي نميآمد ، در درست چندان پيشبينيهايش برخلاف كه ميكشيد نقشههايي
را تقدير شكست لحظه در گاهي و ميكرد گذشت موفقيت بزنگاه در گاهي.ميشد موفق او كوچك تصادف
او زبان از پايان در معمولا نمايش شعار يا نتيجه.ميپذيرفت _ بود زشت و _ بود كه آنچنان
".ميشد گفته
روحوضي قابليتهاي
داراي ايراني نمايشهاي كه هستند متفقالقول مجموع در ايراني پژوهشگران و كارشناسان
كار به و شناسايي پژوهشگران و نمايشگران توسط آنها بايد و است فردي به منحصر قابليتهاي
.شود گرفته
اگر.سنتي نمايشهاي حوضي ، تخت تعزيه ، ":ميگويد ايراني نمايشهاي درباره محمد استاد محمود
و گفتمان زدن ، حرف.نكنيد اغراق بر حمل ميشود ، نامنظم قلبم ضربان عناوين اين تكرار از بگويم
.باشند نشده تهي معنا از كلمات كه است كارساز مجامعي در مرور
كدام وگرنه ندارند ، تاثيري هيچ كه دادهاند دست از را خود معناي كلمات لابد ما ، جامعه در
و كاربردها قابليتها ، به نسبت نشناسد؟ را تعزيه و حوضي تخت ماهيت كه است فن اهل
مطمئن كرديد ، برخورد كسي چنين با ايران تئاتر جامعه در اگر باشد؟ نداشته آگاهي بنبستهايشان
با نمايشگري هر زيرا نيست سرزمين اين اهل است ، آمده اشتباه را نشاني اصولا او كه باشيد
منفجر سنتي نمايش بنبستهاي با برخورد در پيشاپيش نمايش دو يكي ديدن با كتاب ، دو يكي خواندن
است تصويري تخصص تعزيه ، و حوضي تخت پديده در.ميشود متخصص يعني.ميشود
"...سنگي ديوار بايك پيشاني برخورد از
دريافته تجربه به كرده ، كار روحوضي شيوه به را نمايشهايي بارها خود كه فتحعليبيگي داوود
غيره و سياسي اخلاقي ، عرفاني ، فلسفي ، ديني ، مضامين به پرداختن قابليت نمايش نوع اين كه است
.است شده اجرا سنگلج تالار در كه ميكند اشاره خودش كارهاي از خنجر و تخت نمايش به و.دارد را
به اشتر مالك به (ع)علي مولا فرمايشات از فرازهايي از بهرهگيري با توانسته او نمايش اين در
را زبانش بايد دارد ، را حرفي همهگونه ظرفيت روحوضي:ميگويد و بپردازد ديني و سياسي مضامين
.بكنيم مطرح قالب اين در را مفاهيم آن چگونه بدانيم و كنيم پيدا
اينترنتي ، رايانهاي ، دنياي پيرامون مسائل به ميتواند روحوضي كه است معتقد همچنين وي
كرده طي را رشدي به رو حركت سياه تاريخ طول در چون بپردازد امروزي و مدرن كاملا و ماهوارهاي
.است
اشاره _ حوضي تخت در ويژه به _ سنتي نمايشهاي در گريز ترفند يا تكنيك به فتحعليبيگي
.بدهد ارتباط روز مسائل به را قصهها قديميترين ميتواند تكنيك اين كه ميكند
"اجرا بر تاكيد" لحاظ به را روحوضي نمايش "آوينيون شبهاي" نمايش كارگردان نريماني ، كوروش
به كاملا باشد ، متن پايبند اينكه بدون روحوضي:ميگويد و ميكند مقايسه دنيا مدرن تئاتر با
اجرا پايه بر نمايشها از خيلي كه است و 21 قرن 20 تئاتر همانند اين و است متكي زنده اجراي
.بود خواهد ماندهترش عقب نوع از آنها با مقايسه در ما روحوضي اما است ، استوار
و فراز تمام و است صحنه سلطان روحوضي در سياه كه ميكند اشاره نكته اين به همچنين وي
بازيگر نيز مدرن تئاتر در و شود ، برقرار ارتباط مخاطب با تا ميگيرد دست در را قصه فرودهاي
گرداننده و ميكند اظهارنظر نقش چگونگي درباره كه اوست و ميكند عمل صحنه سلطان عنوان به
.است صحنه واقعي
ميدانيم همه:ميگويد و ميكند انتقاد روحوضي نمايش با كردن برخورد موزهاي به نريماني اما
جامعه نياز جوابگوي نميتواند خود بدوي شكل همان با روحوضي نمايش هرگز و شدهايم تعارف دچار
.باشد خود
روحوضي نگهداري و حفظ
فراتر آن از و فرهنگي ميراث عنوان به روحوضي نمايش كه معتقدند ايراني پژوهشگران و نمايشگران
.شود نگهداري و حفظ همچنان بايد نمايشي موثر و رايج شيوه نوع يك
نياوران فرهنگسراي هنري آفرينشهاي مركز در روزها اين كه نمايشنامهنويس شماسي ، عبدالحي
ماندن براي:ميگويد ميكند ، سرپرستي ايراني نمايشهاي زمينه در پژوهش و تحقيق براي را گروهي
شبيه كه (دلارته كمدي) لند هارت شخصيت كردن مكتوب با گلدوني كارلو.بشود زمان در تعريف بايد
برخورد اين البتهاست برداشته موثري قدمهاي دلارته كمدي نگهداري و حفظ در ماست ، سياه شخصيت
.باشد كار اصالتهاي و شخصيت ويژگيهاي به توجه با بايد
مخالف روحوضي نمايش شدن مكتوب با بيضايي بهرام و تئاتر پژوهشگر و كارگردان جوانمرد ، عباس
اجرا حركت و شور با و خودجوش بداهه ، صورت به فقط بايد نمايش نوع اين كه معتقدند چون هستند ،
دست از است ، سياسي و اجتماعي انتقاد همانا كه را خود بنيادين كاركرد و واقعي اصالت وگرنه شود
.داد خواهد
ماندگاري در مفيد و موثر حركتي را نمايش نوع اين خاص تماشاخانههاي ايجاد فتحعليبيگي
اين خدمت در ثابت جايگاهي عنوان به امروز كه ميكند اشاره سنگلج تالار به وي.ميداند روحوضي
تالار اين در را خود خاص تجربيات بتوانند ايراني كارگردانهاي تا است گرفته قرار نمايش نوع
روحوضي نمايشهاي ارائه براي دايمي پاتوقي عنوان به مركز اين و دهند ، قرار عموم ديد معرض در
.باشد مطرح
تالار كه ميكنند اصرار همچنان و ميدانند ، مركز از دور و پرت محلي را سنگلج تالار برخي اما
.باشد نمايشها نوع اين ارائه براي مناسبتري محل ميتوانست شهر تئاتر در قشقايي
براي نبود مناسب روحوضي نمايش براي تالار اين:ميگويد قشقايي تالار درباره فتحعليبيگي
بگيرد ، قرار صحنه طرف سه در تماشاچي وقتيميكرد ايجاد مشكل نمايشگران براي اجرا موقع اينكه
.شد خواهد مواجه ديد مشكل با تماشاچي مدام و است تماشاچي دل در صحنه
مسائل به بايد روحوضي نمايش كه است معتقد زهرماري آبگوشت نمايش كارگردان آبسالان ، آرش
در روحوضي سنتي شكل متاسفانه:ميگويد و دارد روز بحرانهاي به بستگي كه بپردازد اجتماعي
بر تكيه با تا بكنند برخورد متن و اجرا سنتي شيوه با هنرمندان بايد و است مانده بسته مدار
.شوند خارج بسته مدار حيطه آن از فني دانش
اما.ميداند اخلاقي مفاهيم بيانگر فقط دلارته كمدي همانند را روحوضي نمايش شماسي
معتقد چون ميكند انتقاد قضيه اين از بيضايي و است ، قائل مفاهيم تنوع آن براي فتحعليبيگي
طرحهاي بر دقيق نظارت با كه بود داده دستور شهرباني سانسور اداره به رضاخان رژيم كه است
را آن جهت مرور به كه دارند باز انتقادي و سياسي مفاهيم ارائه از را آنها روحوضي نمايشهاي
.دادهاند سوق اخلاقي شبه مفاهيم سوي به
و پديده اين چون است ، روحوضي نمايش در ميزانسن شدن جاري سرسخت مخالفان از جوانمرد عباس
بايد:ميگويد و ميداند ايراني نمايش اينگونه اصل و ذات با مغاير را علمي كاملا تكنيك
لحاظ به روحوضي ساختار و كرد شناسايي را روحوضي نمايش اجرايي قابليت درست درك براساس
را لازم تاثير مخاطب بر كه دارد نهفته خود در پتانسيل و توانايي آنقدر زيباييشناسانه
.شود ارائه ديگري شكل به غربي تئاتر تكنيكهاي و ميزانسن از پيروي با بخواهد آنكه بدون بگذارد
كه دارد را قابليت اين روحوضي چون ميكند اشكال سرتاپا را نمايش اين روحوضي به ميزانسن دادن
روحوضي از را قدرت اين ميزانسن اما باشد ، داشته فاحشي تفاوت خود ماقبل اجراهاي با اجرا هر در
كه است روحوضي اساسي شخصيتهاي و عناصر از سياه.ندارد همخواني موضوع اصليت با اين و ميگيرد
.نميشود خلق ميزانسن و نسخه و سياهه با كه ميشود خلق موقعيت ضرورت به بنا
علمياش مفهوم به كار اين ميكنيم ، كار روحوضي نمايش امروز وقتي كه است معتقد فتحعليبيگي
و ميانجامد ميكند ، تبعيت خاص قواعد از كه اجرايي و نوشتاري ساختار به و ميشود انجام
ما امروز ولي ميشد انجام خودجوش كاملا صورت به روحوضي پيش سال يا 40 در 30:ميافزايد
مرور به تمرينها طي ما و نيست مرج و هرج معنياش بداهه چون.كنيم عمل خودجوش نميتوانيم
در را جمله چهار سه بتواند هرازگاهي بازيگري شايد كه ميرسانيم واحدي متن به را كار اين زمان
.كند بيان لحظه
و ميكند تلقي روحوضي ماندگاري راههاي از يكي را سنتي نمايشهاي جشنواره برگزاري وي همچنين
مسئولان و كرد واقف مهم امر اين ضرورت به را ديگران مسئله طرح با جشنواره اين كه است معتقد
.دادند اختصاص آن به را سالني است داده ثمر كافي اندازه به چون كه ديدند
آييني و سنتي نمايشهاي كانون و سنتي نمايشهاي جشنواره عملكرد از نريماني كوروش اما
به و برنداشتهاند مفيدي قدم روحوضي ماندن زنده در شايد و بايد كه گونه آن كه است گلايهمند
با بايد روحوضي:ميافزايد و است نشده نمايش نوع اين عايد چشمگيري پيشرفت هيچ دليل همين
با سياه بازيگر.بيايد بيرون بايد صرف خنده آن از.باشد داشته همخواني جامعهاش روز نيازهاي
موضوعات.نميخندد كسي قديمي جوكهاي به الانبزند مردم حرفهاي جنس از حرفهايي آزادي همان
باسمهاي ، شكل به نه امروزي ، فضاي در را سياهباشد جامعه جوابگوي نميتواند بازي سياه
ديرباز تا كه ميشود اجرا فرمايشي و صوري صورت به حاضر حال در نمايش اين متاسفانه.بگذاريد
.آورد نخواهد دوام
روحوضي با مدرن برخورد
طور به سنتي نمايشهاي دقيق شناخت با ايراني جوان كارگردانهاي و نمايشنامهنويسان از برخي
جالب خود نوع در كه كردهاند ساختاري و بهينه استفاده نمايشها نوع اين قابليتهاي از جدي
.مينمايد توجه
نظر "..مطرب قدمشاد" و "نامه مجلس" نمايش دو با كه است كارگرداني و نويسنده رحمانيان ، محمد
اصالتهاي بر صرف تكيه بدون كارگردان اين.است ساخته خود به معطوف را تماشاچيان و صاحبنظران
كاملا ساختاري در (روحوضي هم و تعزيه هم) آنها تكنيكهاي از برخي از سنتي نمايشهاي ساختاري
لحاظ به كار دو اين چون.است ورزيده مبادرت اجتماعي و سياسي مفاهيمي ارائه به مدرن و امروزي
كارآمد و هنري ذوق اين از نيز مخاطب گرفتهاند ، قرار عالي سطح در زيباييشناسانه و ساختاري
با نيز جسور و ايراني كارگردانهاي ديگر كه است منتظر همچنان و كرده استقبال فراغبال با
و بدهند ، پويا و مستقل هويتي ايراني نمايشهاي به خودمان هنري داشتههاي دقيق درك و شناخت
.كنند خودمان داشتههاي متوجه را ما و بيايند غرب از ديگران كه نمانند منتظر همچنان
اثبات را قضيه اين داشت ، مدرن كاملا ساختار كه آوينيون شبهاي نمايش با هم نريماني كوروش
زيباشناسانه ساختاري به _ روحوضي و بازي شب خيمه _ ايراني سنتي نمايشهاي از ميتوان كه كرد
پيش سال از 8 كه بود تلاشي اين:ميگويد و رسيد منتقدانه و اجتماعي مفاهيم بيان براي امروزي
صراحت با اساتيد از يكي حتي.شد رد نمايشي هنرهاي مركز مسئولان طرف از بار سه كه كرديم شروع
چيست؟ مزخرفات اين كه گفت
او.دارد كلاسيك و مدرن تكنيكهاي تلفيق با نمايش اجراي براي زيادي دغدغه هم آبسالان آرش
نمايشهاي شيوه و تكنيكها از اجرايي شيوه و متن فراخور به بنا را زهرماري آبگوشت نمايش
كه است گرفته كار به نمايشنامهاش در كاتاليزور نقش در را سياه شخصيت و كرده ، استفاده ايراني
.است نمايش فرضي جامعه آن در هنرمند نماد كل در
جاري آن در بود خودم مطلوب آنچه محتوايي بار نظر از اما گرفتم را روحوضي ساختار:ميگويد وي
گرفتم را سنتي نمايش عصاره من ديگر عبارت به.است من نمايش كليت از بخشي شيوه اين چون كردم
.كردم كار شده پيرايش خودم زعم به عصاره ، يك با و
و طنز ورطه به هجو صرفا ورطه از انديشگي قدرت با لودهگو سياه بايد كه است معتقد آبسالان
.برود فراتر هم اين از و بگذارد پا اجتماعي نقد
واقعي ميراثداران
هنر اين واقعي ميراثداران تاريخ طول در را تقليدچيها و سياهها نمايشي هنرهاي كارشناسان
.ميدانند ايراني
رضا اوراقي ، علي يوسفي ، حسين سيد مصري ، مهدي ماهري ، ذبيحالله مانند چهرههايي از بيضايي
در را زيادي سختيهاي كه ميبرد نام اصيل سياههاي آخرين عنوان به يكتا محمود و عربزاده
براي همچنان نمايش اين تا شدهاند متقبل شهرباني سانسور اداره مامورين و منتقدين با برخورد
.باشد ماندگار مردم
پيتر كه ميكند ياد اصيل سياههاي بازمانده آخرين عنوان به "افشار سعدي" از بيگي فتحعلي
!است كرده ياد ايران چاپلين چارلي عنوان به افشار از بروك
و حفظ در كه ميكند ياد ديگران و نصيريان علي بيضايي ، بهرام مانند روشنفكرهايي از همچنين وي
.داشتهاند مبذول را كافي و لازم اقدامات ايراني نمايشهاي نگهداري
3_ بيسو سرزمين به سفر
شيخ دنبال به بيچراغ
غلامي احمد
پيرمرد.نشستهام قهوهخانه جلو چوبي تخت يك روي كه من طرف ميآيد.ميگذرد عكس خير از پيمان
.مينشيند كنارش و ميآيد.ميآيد دنبالش هم
نميگيري؟ عكس _
.بسه پدر ، ديگر نه _
.دارد چرم چون آفتابسوخته صورتي.است سالخوردگي عميق شيارهاي از پر صورتش پيرمرد
پدر؟ كجايي اهل _
نورآباد _
ميكني؟ كار اينجا _
.موندم جا نورآباد ماشين از بابا نه _
ميكني؟ كار چه حالا _
.ميرم باش نورآباد بره بشه پيدا كسي شايد _
نره؟ اگه _
نميريد؟ نورآباد شما..والله نميروم _
...نيست مشخص مسيرمان ما...پدر نه _
:ميگويد و وسط ميپرد پيمان
...نورآباد برويم ميخواستيم هم ما اتفاقا پدر چرا _
والله؟ ميگي راست _
.ميگشتيم بلد دنبال فقط پدر ، آره _
...ببريد هم مرا بدهد ، عمرتان خدا بلدم ، من _
.ميرويم كنيم استراحت بخوريم چاي بذار پدر ، ميبرمتان _
.ميشوم براق پيمان به.بياورد را بقچهاش برود ميشود بلند پيرمرد
كار؟ سر ميگذاري را پيرمرد چرا -
.نورآباد ميرويم خب كنيم ، كار نميخواهيم ما مگه كار؟ سر _
من؟ يا ميگيري تصميم تو _
...دو هر _
...كن درستش خودت نميرويم هم نورآباد منم ، مسئول دو؟ هر _
.برميگردم و ميبرم را او من بمان تو ميخواهي.نورآباد ميرويم _
ميگي؟ چي ميفهمي اصلا چي؟ يعني _
بوي و رنگ كه ميگردد واژهاي دنبال ذهنش توي انگار.ميشود عبوس كميميشود ساكت پيمان
.باشد داشته منطقيتري
سرزمينه اين جاي يه هم انجا بالاخره _
...كجاش؟ اما آره ، _
عمرت خدا":ميگويد و پيمان شانه روي ميگذارد دست نشسته چوبي تخت روي هنوز.ميآيد پيرمرد
"...ببيني جوانيات از خير جوان بدهد
عكس 135 گروه/هوشمندراده پيمان :عكس
.نشسته كرسي به حرفش كه ميداند.است منتظر.ميگيرم او از را سويچ.ميكند نگاه من به پيمان
ما دنبال پيرمرد.نميكند روشن سيگار آورد دست به مرا دل اينكه براي و ميكشد هورت را چايش
و ميرويم جلو آسفالت جاده توي كيلومتري ده.پيرمرد و من ميان مينشيند ، پيمان.ميافتد راه
ديده رنگ آبي كوههاي آن افق دوردستهاي درخاكي جاده توي ميپيچيم ما پيرمرد دست اشاره با
.كنيم خالي پيمان سر را دلم دق جوري يك ميخواهم آمدهايم را راه كه حالا.ميشود
:ميگويم پيرمرد به
...كنيد قبول نوكري به را ايشان اگر.است خوبي پسر پيمان آقا پدر _
.هستند ما سرور پيمان آقا آقا ، داريد اختيار _
سر.هست هم مادر و پدر با دارد كاسبي و كار شهر تو دارد خوبي شغل ميگم ، راست والله نه _
...خورده نون باباش سفره
.نميشه نكني تعريف ما از تو اگه _
آينه توي ميرود غنج دلم ته.است بغض و حرص حرفهايش توي.ميگويد گوشم زير را اين پيمان
را سيگارش بهمن پاكت.نميدهد جواب.نشسته ريشهايش و موها روي جاده غبار ميكنم نگاه
اتاقك توي ميدهد ول را دودش.پيرمرد براي يكي و خودش براي ميزند آتش يكي و درميآورد
گيوهاش و مياندازد ماشين كف را سينهاش خلط و ميافتد سرفه به و ميزند پك تا دو پيرمرد ،
سر را دبنگ اين بايد ميبازم را قافيه دارم.ميخندد ميكند ، حظ پيمان.ميگذارد آن روي را
:ميگويم پيرمرد به بازميدود لبهايش روي محوي لبخند.بياورم عقل
نپسنديدي؟ را پيمان آقا انگار پدر ، نگفتي _
خدا از نبود روش پسرعمويش اسم اگر...است پيمان آقا كنيز زليخا.نكند كمتان بزرگي از خدا _
خاتمه را غائله ميخواهد رند مرد عاقل...به بازآيد گمگشته يوسف است بهتر كسي چه ميخواستم
.نميگذارم دهد ،
.نوكرهايت از ديگر يكي (يوسف) پيمان آقا پدر _
...باشند كوچك هم به خيلي لابد اما هست شيرين چشم به...ها _
.باشد كوچكتر بايد زن پدر ، نه _
سال سه و سي سي ، حكما.دارد سال چند پيمان آقا.است بزرگ من دختر بابام ، نه _
پدر نگفتي بيراه پر هي _
.است سالش دو يكي و چهل من دختر بابا _
.خدا رضاي به راضيم ما ندارد حرفي پيمان آقا اگر _
.ميكند روشن را سيگار دومين انداخته ، زمين پيمان را آن ته و شده تمام سيگار
...انشاءالله مباركه پدر رضاست علامت سكوت _
دارد ادامه
منتقد نگاه
چرمشير محمد نويسندگي به "موتوري رضا" نمايش به نگاهي
لالهزار در موتوري رضا
يزداني اصغر
تئاتر در روزها اين تقيپور معصومه كارگرداني و چرمشير محمد نويسندگي به "موتوري رضا" نمايش
در حضورش با محمد استاد محمود مانند به هم چرمشير محمد شايد.ميشود اجرا (ساعت 7 شب هر) نصر
داشته تئاترها اين نابسامان اوضاع بهبود در - كوچك ولو - نقشي ميخواهد لالهزار تئاترهاي
.باشد
متوسط خانواده يك گسيخته هم از و بحرانزده وضعيت به كه است رئاليستي متني "موتوري رضا"
ارتباط نتوانستهاند كارمند مادر و معلم پدر هيچوقت خانواده اين در.ميپردازد فرهنگي
پسر) فريدون.هستند آنها شكست شاهد امروز همين براي كنند ، برقرار فرزندانشان با صميمانهاي
والدينش باطني ميل رغم به و مانده دور تحصيل از دارد ، سر بر آواز و فيلم عشق كه (خانواده
(خانواده دختر) ملاحت.ميكند - دزدي حتي و دي-سي فروش مانند - اجتماع خلاف كارهاي به اقدام
بازنشسته مادر و پدر اين حالا.است خورده شكست خود اول ازدواج در تحصيل در توفيق عدم ضمن هم
پيروزي سوي به فرزندانشان دادن سوق پس از چرا خوب نسبتا اقتصادي وضعيت به توجه با ماندهاند
را خود پدر نه بين اين در.كنند نرم پنجه و دست روحي بحراني با بايد امروز و نيامدهاند ، بر
و تربيت در وجه هيچ به آنكه براي هستند ، مقصر آنها دوي هر حاليكه درمادر نه و ميداند مقصر
در و گرفتهاند ، پيش در را اصولي روش و راه نه و كردهاند صرف كافي وقت نه فرزندان پرورش
به احتياج فرزند اينكه از غافل.بودهاند مشغول زندگي به خود شغلي شخصيت همان با يك هر خانه
دريغ احساس پر و طنز صحنههاي از آنكه ضمن ملودرام متن اين در چرمشير محمد.دارد مادر و پدر
كردن جلوه واقعگرا در و كند تشديد را بحران اين منطقي روابط با كه است درصدد مدام نميورزد ،
زبردستي و تردستي با شخصيتها ديالوگ نوشتن در "موتوري رضا" در او.نرود بيراهه به نيز آن
نمايش آدمهاي تكتك شخصيتپردازي پس از دقيق رفتارهاي و متفاوت لحنهاي با و ميكند ، اقدام
چرمشير پوياي حركت اين و.ميدهد نشان موفق هم نمايشي موقعيت ايجاد در نهايت در و برميآيد ،
و ريز نواقصي با همواره او رئاليستي متنهاي ديگر در است ، رسيده نيز قبولي قابل جواب به كه
كاملا "موتوري رضا" در اما ميآورد پايين زيادي حد تا را كارها آن عيار كه ميشد روبرو درشت
در آن اجراي و است ، برخوردار بحثي قابل نمايشي ساختار از متن اين.مينمايد قوي و موفق
رغم به بعد من تا سازد ، رودررو جديتري برخورد با را اينجايي مخاطب ميتواند لالهزار
تجربهاي با و باشد داشته سازگاري سر هم جديتر كارهاي با نصر تئاتر در ديرينهاش انتظارات
و بشود ، لالهزار تئاترهاي نجات باعث نزديك آينده در حركت اين شايدكند ترك را سالن نو
!بشود تئاترها اين درهاي شدن تخته باعث هميشه براي شايد
نمايشي شخصيتهاي درست تحليل و بازيگران صحيح انتخاب پس از كارگردان مقام در تقيپور معصومه
،(فريدون) ولايتي محمد ،(مادر) تقيپور معصومه ،(پدر) نيكاخلاق حسين همين براي است ، برآمده
شايد.ميدهند نشان كاست و كم بي نقشآفريني در (ساسان) بيپناه محمد و (ملاحت) اسكندري اكرم
به كه باشد كرده ايجاد بازيگران براي را امكان اين زيادي حد تا چرمشير ديالوگنويسي نحوه
بازيها شكلگيري در نيز تقيپور هدايت نحوه اما باشند راحت گفتارها و حركات طراحي در راحتي
.است بوده موثر
اين و است ، كرده استفاده صحنهاش كردن پر براي كمتري امكانات از تقيپور كه نماند گفته نا
.ميزند ضربه نمايشي متن در بحران ايجاد و شلوغي در ظاهر به قضيه
تا باشد ، بحران تداعيگر ديداري لحاظ به تا ميشدند چيده شايستهتري نحوه به صحنه وسايل اگر
جهت در چيز همه اصولي تركيببندي يك با كه ميشد ميزانسن نمودن جلوه مستحكم باعث زيادي حد
از بعضي القاي خدمت در شايد و بايد كه گونه آن هم نورپردازي همچنين.شود ارايه متن تقويب
در زخمي صورت و سر با موتوري رضا حالت به فريدون كه صحنهاي خصوص به - حساس صحنههاي
برآمده متني معنابخشي پس از هم اندك امكانات همين با اجرا صورت هر در..نيست - ميزند پل
سن وسط
و تلقين در نورپردازي و آكسسوار از موقع به و بهينه استفاده با ميتوانست كارگردان اما است
در ريتم افتادن احتمالا و ديدار در يكنواختي باعث مرور به و كند ، عمل محكمتر مفاهيم تزريق
.نشود لحظات از برخي
معصومه اما بدرخشد ، هم شهر تئاتر در ميتواند پرداخت همين با موتوري رضا نمايش آنكه با
قرار عموم اختيار در نصر تئاتر در را ماههاش چندين زحمات حاصل كه است داده ترجيح تقيپور
اگر.باشد برداشته قدمي خود اندازه و حد در فرهنگي محيط اين چراغ داشتن نگه روشن در و دهد ،
به بردارند ، دست شهر تئاتر در اجرا دغدغههاي از هم تجربه با كارگردانهاي و نويسندگان ديگر
خود برنامه چندين اجراي با و بشوند ، تهران تئاترهاي در عميق تحولاتي باعث ميتوانند راحتي
سال چند از پس كه بردارند موثري قدمهاي تئاتر ، مخاطبسازي در تدريج به ديگر فرهنگي مراكز در
چرمشير و محمد استاد حال هر به.باشيم تهران شهر مختلف نقاط در تئاتر روزافزون رونق شاهد
.باشند پشتيبان و يار راه اين در بايد ديگران و برداشتهاند ، را اول قدمهاي
|