سالهشد دويست دوما
ادبي يادداشت
گاهشمار
منتقد نگاه
سالهشد دويست دوما
مرسيه كريستف
فخرطاولي كوروش:ترجمه
همراه به او:داشت بزرگ را او نيز ادبيات و ميپرستيد را ادبيات دوما الكساندر
استاندال همراه به و فرانسه نوزدهم قرن رماننويس بزرگترين بالزاك دو اونوره
است فرانسه ادبيات قرن اين سبك صاحب نويسنده بزرگترين
تقدير روسليني روبرتو سترگ اثر "!ايتاليا باد زنده" فيلم در دوما الكساندر تاريخي نقش از
شود دوما روح سرور باعث نميتوانست اندازه اين به چيز هيچ كه بست شرط ميتوان است شده
تولد سالگرد دويستمين با بود مصادف (امسال ماه مرداد دوم) گذشته ژوئيه 24_ هنر و ادب گروه
قرار."مارگو ملكه" و "كريستو - مونت كنت" ،"تفنگدار سه" افسانهاي نويسنده دوما ، الكساندر
از را استاد جنازه امسال پاييز مرگش ، از بعد سال و 132 دوما تولد از پس سال دويست است
و شكسپير شيفته اين.كنند منتقل فرانسه ، هنرمندان آرامگاه پانتئون ، به كوتوره - ويله قبرستان
كنت" و "بعد سال بيست" ،"تفنگدار سه" گانه سه با توانست حياتش زمان در كه اسكات ، والتر
فرانسه در پرفروشترينها از يكي نيز امروز بزند ، هم به ثروتي نوزدهم قرن دهه 40 در "براژلون
نيز "كريستو مونت كنت" و ميفروشد نسخه هزار از 240 بيش سالي "تفنگدار سه":ميشود محسوب
نمايشنامه اولين ،"دربارش و سوم هانري" با سال 1829 در دوما.دارد فروش نسخه هزار سالي 35
تثبيت را موقعيتاش سال 1831 در "آنتوني" عشقي درام با آن دنبال به و شد معروف رمانتيكاش ،
.كرد
سينماگران و درميآورد پرواز به را ما تخيل ميكند ، جذب را ما همواره و هنوز دوما الكساندر
،(1870) مرگ از بعد سال چرا 132ميسازد وادار آثارش روي از تازهاي فيلمهاي ساخت به را
خواندني هنوز ،"پدر دوماي" نميگوييم ديگر كه است شده فراموش قدر آن( پسرش) دوما الكساندر
با برابر جايگاهي به امروز دانشگاهيان ، و منتقدان سرزنش از گذر با توانسته ، او چرا است؟
زمان ، گرفتن نظر در بدون دوما آثار كه باشد اين پرسش اين پاسخ شايد يابد؟ دست حياتش اوج دوران
ماجراجويانه روياهاي تجسمگر همچنان است ، چقدر خوانندگانش سال و سن كه اين به توجه بدون و
.هستند كودكي
دوما الكساندر آسمان هفت
براي را علاقهاش مورد نكته هفت او ، تكريم براي.بود دل اهل و مهربان سخاوتمند ، آدمي دوما
.باشد هفتم آسمان به صعودش براي مرحله هفت گويي برگزيديم ، روحياتش توصيف
پدر
".دارم دوست عميقا دارم ، دوست را او نيز امروز [...] ميكردم ستايش را پدرم"
دنيا از دارد ، سال چهار فقط آينده نويسنده وقتي كه است دوما ژنرال پدرش ، دوما ، عشق اولين
برميگزيند را دوما مادرش ، خانوادگي نام بعدها كه پايتري دولا داوي الكساندر توماس.ميرود
در آينده ژنرال پسر تنها و سوم فرزند الكساندر.ميكند ازدواج الكساندر مادر با سال 1792 در
شرق و غرب در پيدرپي نبردهاي از بعد پدر ، الكساندر توماس و ميآيد دنيا به ژوئيه 1802 24
از بيماري تحمل از بعد سال 1806 ، در و بازنشسته بناپارت ناپلئون سوي از ،(اسكندريه در 1798)
.ميرود دنيا
ياد به را پدر شجاعت و ابهت پر يونيفورم هركولي ، قدرت ميتواند اما است ، ساله چهار پسرش
خاطرات كتاب از فصل البته 19 و شده خلق پدر شخصيت روي از قاعدتا پورتوس ، تفنگدار.بياورد
پدرش كردن بازنشسته خاطر به را ناپلئون هرگز دوما.است يافته اختصاص ژنرال به نيز دوما
مادرش ، به انقلاب جنگهاي قهرمانان مخصوص مستمري پرداخت از اينكه خاطر به ويژه نميبخشد ، به
داوي جاي به را دوما فاميل نام نيز او چرا كه داده توضيح جايي در نويسنده.زد سرباز
بود ، شده معروف دوما ژنرال عنوان به كه پدرش ، نام به ميخواست او:است برگزيده دولاپايتري
.بماند وفادار
عشق
.نبود موفقيت قرين البته كه افتاد اتفاق كوتوره ويله در و سالگي در 16 دوما عشقي تجربه اولين
از و برميگزيند را هنر اين بازيگران با دوستي ميكند ، در اسمي تئاتر با جواني در وقتي دوما
هم چنان آن دوما چنيني اين دوستيهاي ;دوروال ماري يعني ;زمانه زن بازيگر معروفترين با جمله
ميانجامد "آنتوني" خلق به دوران ، رماننويس و شاعر والدور ، ملاني به او عشق:نيست بيحاصل
.ميشود محسوب رمانتيك تئاتر موفقيتهاي از كه
آنها البته.مشترك زندگي سالها از بعد هم آن فريه ، ايدا با:ميكند ازدواج بار يك فقط دوما
:آمدهاند دنيا به ازدواج از خارج دوما الكساندر شده شناخته فرزند سه.ميشوند جدا هم از زود
سال 1831 ، در ماري ;آمد دنيا به لاباي كاترين نام به خياط مادري از سال 1823 در كه الكساندر
الكساندر و دوما روابط.كورديه اميلي از سال 1860 ، در ميكائلا و ;بازيگر كرلسامر بل دختر
شده ، بزرگ و تربيت مادرش سوي از كه الكساندر.است بوده مشكل ادامه در و اندك آغاز در پسرش
"اثر بهترين" را پسرش دوما و مييابد بهبود روابطشان بعدها اما.نميشمرد محترم چندان را پدر
از دوما كند ، ايفا پدرش مثل نقشي ميكوشد جواني در الكساندر وقتي اما.برميشمرد زندگياش
عقيده او.ميشود برآشفته مينمايند ، متمايز "پسر دوماي" از "پدر دوماي" نام با را او اينكه
دوما ماري.ميميرد پسرش نزد "Puys" در او بعد اندكي.كند امضا "داوي دوما" بايد پسرش دارد
محسوب جوان شاعري كه حالي در شوهرش ، ترك از بعد او ، .ميكند سپري پدر با را زندگياش از بخشي
عنوان به دوما ، عمر اواخر در و ، مينويسد ميكند ، نقاشيبرميگردد پدرش نزد دوباره ميشود ،
.ميماند كنارش در پرستار
ميكائلا.بود كوچكتر دوما الكساندر از سال چهل اميلي مادرش ;است پيري دوران فرزند ميكائلا
وي از عمومي انظار در كه عكسهايي و دوما.باخت جان سال 1936 در روستا يك در ناشناس و تنها
.بود زمان آن روزنامههاي نقل هميشه ميشد ، گرفته
دوستي
".نميكنند درك را آن زيرا ;ميشوند منكر را دوستي بدجنسها فقط"
و "بعد سال بيست" ،"تفنگدار سه":است ميكرده تحسين نيز را دوما ، دوستي الكساندر شك بدون
.باشند دوستي مورد در ادبيات تاريخ رمانهاي تنها شايد "براژلون ويكنت"
علاقه وي به ساله الكساندر 17 كه است سوئدي نجيبزاده يك پسر دولووان آدولف وي دوست اولين
سوي به را الكساندر آدولف.ميكشد طول عمر آخر تا كه دوستياي و علاقه ;ميكند پيدا زيادي
به ميتوان جمله آن از كه مينويسند مشتركي نمايشنامههاي دو اين.ميدهد سوق ادبيات دروازه
چون مشاهيري دوما ديگر دوستان.كرد اشاره دوما ، شده اجرا نمايشنامه اولين ،"عشق و شكار"
شاعر) نروال و (زن نويسنده) ساند ژرژ ،(مورخ) ميشله ،(شاعر) مارتين لا ،(شاعر) گوتيه تئوفيل
.هستند فرانسه نوزدهم قرن ادبيات بزرگان از همگي ،(رماننويس و
و (آريستوكرات شاعر) دوموسه آلفرد با فقط او ميرسد نظر به دوما ، همعصر بزرگ ادباي ميان در
خاكسپاري مراسم در حال اين با ميكردند ، حسودي دوما موفقيتهاي به دو اينداشت مشكل بالزاك
دوست بسيار را رمانهايش شخصيتهاي با دوستي ويژه به و دوستي دوما الكساندر شدند ، حاضر وي
.گريست خيلي پورتوس ، تفنگدار مرگ صحنه نوشتن روز كه چنان آن ميداشت ،
ادبيات
كتابهايم ميكند ، اما مرگم از حكايت قبرم ;ميكنم خيال طور اين ميميرم ، كمتر من چنين اين"
و آداب كه هنگامي ديگر ، سال هزار يا ديگر ، سال صد دو ديگر ، سال صدميدارند نگه زنده مرا
زمان آن تا كه كتابهايم از يكي با احتمالا من كردهاند ، تغيير زبانها و نژادها و رسوم
"...بود خواهم زنده داده ، حيات ادامه
است ، نوشته او كه كتابهايي شماربود دوما الكساندر عشق بزرگترين ادبيات كه نيست ترديدي
در كتابها زمان آن در كه داشت توجه بايد اما كرده ، صحبت كتاب از 1200 خودش:است سرگيجهآور
براساس اگر اما ;بود جلد تنهايي 29 به خاطراتاش كتاب مثلا و ميشدهاند منتشر كوچك قطع
آن جلد كه 25 دارد كتاب جلد دوما 310 الكساندر كنيم ، قضاوت"كامل آثار" انتشارات معيار
از ميكوشيده كه شده صحبت دوميركور اوژن نام به شخصي از همواره دوما مورد در ;است نمايشنامه
شكايت وي از دوما البته.است آثارش نوشتن در دوما همكار كه بود مدعي و كند استفاده دوما شهرت
;داشت آثارش نوشتن در همكاراني لابيش مثل دوما اما ، واقعيت عالم در.شد پيروز دادگاه در و كرد
آغاز گاهي و ميكردند تفحص و تحقيق نويسنده براي ميكردند ، پيشنهاد را قصه طرح كه كساني
ديگران ، همكاري از برخورداري رغم به او ، كه گفت بايد دوما مورد در اما.مينوشتند را فصلها
امضاي و مهر دوما مطلب خط هر امروز كه چنان ميكرد ، بازنويسي يا مينوشت خودش را اثرش تمام
.ميكشد يدك را وي خاص سبك
كنارش در شب تا صبح از ميتوانست نويسنده كه بود فوقالعاده همدم يك "نوشتن" دوما ، نظر از
در ميتوان را دوما الكساندر ويژه كاملا و نرم زبانشود كسل يا خسته آن از بيآنكه بماند ،
دوماي.كرد مشاهده "من حيوانات داستان" و "شبح يك و هزار" مثل او صميمي داستانهاي و متون
يك همچينن دوما.است كرده حفظ نيز رمانهايش در ديالوگنويسي به را علاقهاش نمايشنامهنويس
همچنين او ;(بياوريد ياد به را "تفنگدار سه")بود فوقالعاده توصيفگر يك و فضا بيمانند نقاش
پيدرپي روزهاي ميتوان:ميشود قلمداد ماهر و دقيق روانشناس يك امروزي معيارهاي با
آنها در تازهاي ابعاد همواره و كرد بررسي را "تفنگدار سه" و "كريستو مونت كنت" شخصيتهاي
همراه به او:داشت بزرگ را او نيز ادبيات و ميپرستيد را ادبيات دوما الكساندر.كرد كشف
بزرگترين استاندال ، همراه به و فرانسه ، نوزدهم قرن رماننويس بزرگترين بالزاك ، دو اونوره
.است فرانسه ادبيات قرن اين سبك صاحب نويسنده
سياست
كار سال هفت و دفترداري سال چهل تحصيل ، سال شش احتساب بدون.ميشوم مجلس نمايندگي نامزد من"
".كردهام كار ساعت ، ميشود 7300 كه ساعت ده روزي هم آن سال ، بيست دستكم من اداري ،
فرانسه كبير انقلاب بزرگ ژنرالهاي از يكي پدرش كه نكنيم فراموشاست سياست دوما ديگر عشق
از كه بود ناپلئون ارتش عبور شاهد كوتوره ويله زادگاهش در بود ، نوجوان وقتي الكساندر ، .بود
.ميگشت باز واترلو نبرد
را "حاضر زمان تا ششم شارل از فرانسه درام" رمانهايش ، در ميخواسته كه ميگويد دوما خود
ژوئيه 1830 در او.باشد داشته هم اثري و نقش آن در ميخواست بود ، تاريخ شيفته كه او ، .بنويسد
و است داشته حضور خياباني شورشهاي در [مانجاميد دهم شارل سرنگوني به كه ژوئيه انقلاب]
سال 1848 در دوما.است داده اختصاص چنيني اين ماجراجوييهاي به را خاطراتش از فصل پانزده
اعلام به ملي ، گارد فرمانده عنوان به [م.انجاميد دوم جمهوري استقرار به كه فوريه انقلاب]
رقيب سه ;آورد راي فقط 261 اما شد ، نامزد مارس 148 در مجلس انتخابات در او.كرد كمك جمهوري
انتخابات در هم ديگر بار چند اوكردند جمع راي هزار مجموعا 220 لابيش ، اوژن جمله از وي ،
كودتاي 2 از بعد.نميخواست مجلس نماينده عنوان به وقت هيچ را دوما فرانسه ظاهرا.خورد شكست
بدگويان برخي.بازميگردد فرانسه به بعد سال سه و ميرود بروكسل به دوما دسامبر 1851 ،
ايتاليا اتحاد هنگام بالاخره سياسي ، دلايل به رفت ، نه بلژيك به مالي دلايل به او ميگويند ،
گيوسپ با ايتاليا ، به سال 1860 به سفري در او:ميكند پيدا را تاريخ به راهيابي فرصت دوما
خودش تاريخنويس عنوان به را دوما گاريبالدي.ميكند كمك او به و ملاقات گاريبالدي
سوي از و ميشود مستقر سلطنتي قصر در گاريبالدي سوي از دوما پالرمو ، فتح از بعد.برميگزيند
!ايتاليا باد زنده" فيلم در دوما الكساندر تاريخي نقش از.ميرود فرانسه به سلاح تهيه براي وي
اندازه اين به چيز هيچ كه بست شرط ميتوان.است شده تقدير روسليني ، روبرتو سترگ اثر ،"
.شود دوما روح سرور باعث نميتوانست
سفر
سينه ، قفسه حجم تمام با كشيدن نفس يعني..كلمه واقعي معناي به كردن زندگي يعني كردن ، سفر"
"...كمال و تمام بهرهمندي يعني
رمان ، انتشار از قبل.بود قرن جهانگردان بزرگترين از يكي و ميورزيد عشق كردن سفر به دوما
براي دوما اوليه تمرين سفرنامهنويسي.(1833"سوئيس در" مثل) ميرساند چاپ به سفرنامه او
.ميگشت محسوب روايتگري
يك در شده تعريف ماجراي تا گرفته خوشمزه غذاهاي از ميخواست و بود كنجكاو بياندازه او
.بسپارد خاطر به و نمايد تجربه كند ، كشف سفرهايش در را تاريخ تاريك گوشههاي تا كوچك رستوران
فاصله نروال و گوتيه بريان ، شاتو اشان نوشتههاي سبكي پيچيدگيهاي از سفرنامهنويسي در دوما
چيره نقاشي مثل وقايع ، در موجود فوقالعاده سرزندگي تمام با ميبيند كه را آنچه و ميگيرد
.ميكند عكسبرداري دست ،
همراه به بعدا تا ميگذراند قفقاز و روسيه در را سالي يك دوما و 1859 ، سالهاي 1858 در
به براي سفر همين در اميلي.شود مديترانه راهي - "Emma" - تفريحياش كشتي با كورديه ، اميلي
آخرين.ميكند ترك پاريس مقصد به را دوما ،(روسي زبان در "بچه" معناي به) ميكائلا آوردن دنيا
و شده تحسين زيادتر كه رماني ،"وحشتپروسي" در او).است آلمان و اتريش دوما الكساندر مقصد
عاشق دوما) ميرود اسپانيا به سپس ;(ميكشد تصوير به را پروس استيلاطلبي شده ، خوانده كمتر
سفرنامههاي بازميگردد ، پسرش نزد زندگي آخر سال سه گذراندن براي آنجا از و (بود گاوبازي
آثار خواندنيترين و جذابترين از سفرنامهها اين ;ميشود بالغ جلد به 25 دوما الكساندر
.شده توجه آن به كمتر البته كه است نويسنده
آشپزي
ميكند دريافت را روز در وعده سه ميزان به خوردن غذا فرمان شكماش از تولد ، هنگام به انسان"
.گردد جبران ميشود ، زائل وي از تنبلي اثر در بالاخص و كار ، اثر در كه نيرويي طريق اين به تا
"
.است ماندنيترينها ياد به جزو دوما رمانهاي در ناهارخوري ميز ويژه به و غذا صرف صحنههاي
را غذايشان اما متنفرند ، هم از اينكه با كاوالكانتي ، آندرآ و كادوروس ،"كريستو مونت كنت" در
از اما ندارد ، اثري روايت توطئه و طرح پيشبرد در اينكه با صحنه اين ;ميكنند تقسيم هم با
يا ،"مونسورو بانوي" شكموي راهب گورانفلو ، برادر يا.ميكند حكايت دوما رماننويسي ناب نبوغ
پرسوناژهاي جذابترين و چلهترين و چاق جزو فربهاش ، هيكل آن با "آهنين ماسك" در موسكوتون
به كه بود "آشپزي بزرگ فرهنگ" دوما بزرگ پروژههاي آخرين از يكي.هستند دوما الكساندر ابداعي
شخصياش ، آشپز همراه به ژوئيه 1869 در او:باشد "ادبياش آثار تاج" بود قرار دوما خود قول
.شد منتشر مرگش از بعد فقط البته كه بنويسد را فرهنگاش تا رفت روسكوف به ماري ،
خوش بلكه نبوده ، پرخور تنها نه دوما الكساندر ميشود ، گفته آنچه برخلاف احوال ، اين همه با
.است بوده خوراك
ژوئيه 2002 - لوپوئن
ادبي يادداشت
مغزها تكان
نصيريها ليلا
ويژه به است ، تاويلپذير بسيار سادگي ، عين در ساده ، جمله اينشد ساله دويست دوما الكساندر
:كنيم اضافه نيز اول جمله به را جمله اين كه ميشود بيشتر زماني تاويل اين.ايرانيان ما براي
فرانسوي نويسنده اين به را خود جلد روي عكس و شماره اين ويژه پرونده ژوئيه 2002 لوپوئن مجله
نويسنده اين ارزشي جايگاه از كه زماني ميشود بيشتر هم باز جمله دو اين تاويل و.داد اختصاص
دوما قياس كه است طبيعي.شويم آگاه فرهنگسازي و فرهنگ مهد كشور اين ديگر نويسندگان ميان در
او قياس حتي.است معالفارق قياس نوع از خود معاصر و پس و پيش فرانسوي روشنفكر نويسندگان با
دنيا از آمد ، دنيا به آن در دوما كه قرني اوايل كه نمايشنامهنويسي;فرانسوي دوساد ماركي با
مايه آنچه.داد تكان خود سوررئالگونه و عجيب زندگي و نمايشنامهها با را جهاني و (1814) رفت
آثار رديف در را او آثار جهان همه كه است نويسندهاي از فرانسوي جامعه قدرداني است شگفتي
از كه چند هر - است كرده قدرداني نويسندهاي از فرانسه فرهنگي جامعه.ميدهند قرار عامهپسند
نوجوانيمان شبهاي و روزها شايد ايرانيها ما همه كه - آگاهيم او ماندگار ادبي و تاريخي نقش
به شانه روي از و انساني نگاه مهمتر همه از و.بخشيدهايم ماجراجويي و حادثه رنگ آنها با را
در:است اين بحث.است ميزبان پانتئون را تولدش سال دويستمين سالگرد حالا كه است نويسندهاي
آنها ارزشي جايگاه در كه شاعراني و نويسندگان وجود با و فرهنگي صبغه همين با - خودمان كشور
كدام سالگرد دويستمين به برسد تا صدمين پنجاهمين ، - ندارد وجود صاحبنظري هيچ براي ترديدي
نفري چند فرهنگيمان فعاليتهاي كارنامه در ميدانم ، گرفتهايم؟ جشن را شاعري و نويسنده
دو يكي نويسندگان از يا معاصر نويسندگان از اما - پيش قرن چند ادبي بزرگان جمله از - هستند
و بالا زواياي از آنقدر شده پرداخته كه هم بزرگاني همان به مانده؟ باقي نامي جز پيشتر سده
و شاعران ما.بودهاند بشر جنس از زماني آنها انگار نه كه شده نگاه غريب و عجيب
.ميبينيم ميخواهيم كه طور آن نميبينيم ، هستند كه آنطور را نويسندگانمان
تكه پراكنده ، شكل به - ايران و جهان سينماي ستايش در كه برنامههايي ساعتي انبوه ميان در
ادبي بزرگ يك به را ساعتي چند نميتوان آيا ميشود ، پخش ايران تلويزيون آنتن از - ابتر و تكه
از كه نميشود پيدا بنيبشري هيچ.است زلزله منتظر روز ، هر ايران ، شايد و تهران داد؟ اختصاص
بخواهيم خدا از و كنيم بلند دعا به دست همه پس.ترسيد مغزها مرگ از بايد.شود شاد ديگري مرگ
.بخورد تكاني مغزها مغزها ، مردن جاي به ايران در كه
گاهشمار
"تفنگدار سه" خالق زندگي وقايعنگاري
كوتوره - ويله در تولد:ژوئيه 1802 24
دوما ژنرال پدرش ، مرگ:1806
كوتوره - ويله در دفترخانه كارمند:1816
دولوروان آدولف آيندهاش ، دوست با ملاقات:1819
(.آينده فيليپ - لويي) اورلئان دوك دفاتر كارمند.پاريس در اقامت:1823
الكساندر پسرش تولد:1824
(دولووان آدولف با مشترك نويسنده) "عشق و شكار":نام به دوما شده اجرا نمايشنامه اولين:1825
"معاصر كوتاه داستانهاي":شده منتشر كتاب اولين:1826
"دربارش و سوم هانري" اجراي اولين:1829
(ژوئيه) "لگوريوز تروا" و (فوريه) هرناني نبرد در شركت:1830
سوئيس سفرنامه انتشارسوئيس و آلپ به سفر:1831
ايتاليا به سفر:1835
آلمان و بلژيك به سفر:1838
.ميگزيند سكونت فلورانس در فريه با سال يك او.فريه ايدا با وصلت:1840
سه" ميسازد ، را كريستو - مونت كاخ و ميشود جدا ايدا ازلاي آن ژرمن - سن در اقامت:1844
"مارگو ملكه" و "كريستو - مونت كنت" ،"تفنگدار
"مونسورو بانوي" ،"بعد سال بيست":1845
.مراكش تونس ، اسپانيا ، به سفر:1846
براژلون ويكنت" ;"تاريخي تئاتر" به موسوم تئاترش سالن بناي.كريستو مونت كاخ در سكونت:1847
مجلس انتخابات نامزد:1848
" من خاطرات".بروكسل به عزيمت.كودتا:دسامبر 1815 تاريخي20 تئاتر" تعطيلي:1850
" تفنگدار" نام به روزنامهاش تاسيس.پاريس در اقامت.بروكسل:1852- 53
پاريس به بازگشت:1854
Guernesey در هوگو ويكتور با ملاقات:1857
روسيه در اقامت:1858
كورديه اميلي با مديترانه به سفر:1859
تفريحي قايق با سفركورديه ميكائلا دخترش تولد:1860
" فليسه لاسان".ناپل در زندگي.گاريبالدي مبارزات در شركت:1860- 1864
پاريس به بازگشت:1864
اتريش به سفر:1865
ايتاليا در حضور:1866
" پروسي وحشت".آلمان به سفر:1867
اسپانيا به سفر:1870
.ديپ نزديكي در ،Puys در پسرش خانه در خاموشي:دسامبر 1870 5
منتقد نگاه
دكتروف اثر "رگتايم" رمان بر نقدي
خاطره ابداع:دكتروف
اشتاينبرگ لويت سلي گاسوو ، مل
وقفيپور شهريار:ترجمه
ميز پشت نيويورك روشل نيو در ،"دانيل كتاب" رمانش ، كردن تمام از بعد سالها دكتروف ، ال.اي
آن در كه اتاقي از".ميكرد فكر مينوشت بايد بعد كه چيزي به كه حالي در نشست ، خانهاش
.شد ساخته سال 1906 در كه ميكنم زندگي خانهاي در:كردم شروع را اول خط و شدم آگاه مينشستم ،
".بود رئيسجمهور روزولت تدي
هري كه كرد تصور او.برگشت تاريخ مسئله به زود بسيار دكتروف ولي شد عوض بعدها خط ، اين
اولين گلدمن ، اما هوديني ، كمكم ، .ميايستد رونابوت تولدوي _ پوپ در خانهاش روبهروي هوديني
به ديگر ، تاريخي چهرههاي بسياري و فرويد زيگموند فورد ، هنري مورگان ، .پي.جي نزبيت ،
گاهشمارانه يا كرونيكل داستان يك ،"رگتايم" رمان شخصيتهاي شدند ، تبديل رمان يك شخصيتهاي
با دكتروف ، رمان چهارمين غيرمعمول ، كتاب اين از منتقدان.بيستم قرن ابتداي آمريكاي مورد در
.رسيد نيز تجاري موفقيت به رسيد ، هنري موفقيتي به كه طور همان كتاب.كردند استقبال اشتياق
موفقيت از ديگر رماننويسي ، و تدريس و سردبيري سالها از پس سالگي ، چهار و چهل در دكتروف
ميخواهم.باشد دسترسپذير كه بنويسم رماني ميخواهم":گفت مصاحبهاي در.نبود خوشحال خودش
رمان اغلب.نيستند خواندن رمان دنبال كه كساني همان يعني ;بخوانند را آن كارگر طبقه مردم
كه نكند احساس مشخصا خواننده كه باشد طوري رمان ميخواهم.ميطلبد را ميل تقلاي نوعي خواندن
كردن دنبال در دكتروف "ميرود سينما به كه وقتي مثل درست ميدهد ، انجام فرهنگي كنشي دارد
.بود خواندني شديدا ديگر ، تجربي رمانهاي بسياري برخلاف كه ، پرداخت را رگتايم هدف ، اين
رگتايم.را بافته درهم قصههاي از مجموعهاي بهتر ، بيان به يا ميگفت ، را قصهاي رمان اين
اين":ميگويد دكتروف ".رماننويس انتقام نوعي" دكتروف قول به است ، ترميم و بازگشت كنش نوعي
را آنها و ميطلبد چالش به را امور جور همه ميطلبد ، چالش به را مسلم امور و وقايع رمان
ترومن روش برعكس روش اين و باشد خيالي غيرداستاني اثر يك رگتايم ميخواستم.ميكند تحريف
ديگر واديهاي در بروبچههايي را (New-Journalist) نو روزنامهنگاران آن تمامي من.است كاپوت
".ميدانم
ادعا دوفو":دارد دوفو دانيل اندازه به لااقل قدمتي روش اين دارد ، نظر دكتروف كه طور همان
الكساندر زندگي از عمومي آگاهي حال ، عين در است ، كروزو رابينسون خاطرات ويراستار كه كرد
سلكيرك زندگي كل زندگي ، قصه بخشيدن با دوفو.(كروزو واقعي مدل بر يعني) ميكند تكيه سلكيرك
".بخشيد رضايت را
.كردهاند آغاز را خويش خاص زندگي و واقعياند ، هستند ، خيالي كه اندازهاي به شخصيتها
كاملا كوتاه ، نقشي داشتن از فرويد ، آنكه حال ميگردد ، باز اشتياق با هوديني":ميگويد دكتروف
به كتاب شوم ، موفق آنكه از قبل ولي بدهم ، گلدمن اما به بيشتري نقش ميخواستم من.است خشنود
به كه است ، رگتايم پيانيست يك واكر ، كولهاوس اصلي ، شخصيتهاي از يكي ".رسيد پايان
شخصيتي عصباني ، سياه مرد اين آيا كه شد پرسيده دكتروف از.ميدهد جهت تغيير انقلابيگري
دكتروف بعد ".دارند وجود كشور اين در كولهاوسها اين از تا هزار صد چند":گفت است ، واقعي
.كلايست فون هاينريش از است ستايشي واقعا كولهاوس كه كرد اشاره
ديوار ميريزد ، فرو را نوشته و واقعيت مابين ديوار" كه است اين دكتروف جذابيتهاي از يكي
تاريخ مورد در دارد او كه نميكند فرقي و ".شده زيسته زندگي از ملموس حس و صورتي خيال مابين
ميان در را خلوص درجه كمترين داستان":ميگويد دكتروف.معمولي زندگي درباره يا مينويسد
چيز همه از داستان.ميگردد ول هم ميزند ، قدم هم زندگي درون در داستان.دارد رسانهها
زندگياي نميشود ، قايل زندگي و خويش بين مقولهاي تمايزات حال ، بهترين در و ميكند ، استفاده
".است رفته فرو آن بحر در كه
از اوميكشد چالش به را عاجنشين برج نويسندگان تصوير آمريكا ، گذشته و حال نوشتن با او
نويسندههاي بعضي او ، نظر ازميكند تاسف اظهار جهان ، با درگيري در امروز ، داستان شكست
".شوند ساكن خصوصي آرام زندگي جور دريك تا ميكشند را پردهها" امروز
داستان تواناييهاي از را دركشان مردم چگونه كه ميكنم تعجب وقتها بعضي":ميدهد ادامه او
هم داستان و است اينجا جز جايي در زندگي كه آنها ، وجودي تصور از را دركشان دادهاند ، دست از
اتوبيوگرافيوار و خصوصي طبيعت به مربوط فرضيات.نيست دو اين بين پيوندي و نيست آنجاها در
كه ميزند را اول حرف آمريكايي مشخصا فكر اين كه طور همان است ، شده غالب شكلي ، به داستان ،
شخصي داستانهاي ".گذراند را زندگي آن با بتوان كه است چيزي فاقد و نيست عملي موضوعي داستان
ماهيفروشها ، داستانهايش در.است واقعيت مانوسكننده واقعيتهاي از بسياري شامل دكتروف
اين دكتروف بيشمار تمهيدات از يكي.دارند وجود خياباني دعواهاي و جنايتكاران محافل كفاشها ،
.ميگيرد عامه فرهنگ و تاريخ از را بتهايي و قهرمانها كه است
***
قياس امكان از":ميگويد دكتروف.كرد تغيير بارها نوشتن ، زمان طول در دكتروف ، كتاب عنوان
عنوان.است شده بخش فصل چهار به كتاب رگتايم ، قطعه يك مثل.شدم آگاهتر كتاب فرم و موسيقايي
ميشود و ميبخشد آن به طنيني جور يك مينويسيد ، كتاب داريد كه طور همان كه دارد ، چيزي كتاب
".كرد مصرفش ته تا
او.بود سخت رگتايم گذاردن سر پشت و شدن جدا ليكن.بنويسد نيز ديگري رمان ميخواست دكتروف
براي را جوابها تشخيص ليكن "چيست؟ داستان چيست؟ واقعيت":بود روبهرو سوالات اين با پيوسته
اتفاق كتاب وقايع كه ميگويد كسي چه":ميپرسد دكتروفميگذارد باقي خواننده تصور و خيال
"نيفتادهاند؟
و اطلاعات از كتابها ديگر در كه كردم استفاده طوري خاطره از كتاب ، اين در":ميگويد او
".خاطرات حتي ميشد ، ابداع چيز همه بايد.بود زيربنايي مصالح خاطره.دادهها
|