امپراتوري و فرهنگ
فلسفي پرسش يك و صد
4_ بودايي حكمت
دانشگاه
امپراتوري و فرهنگ
سعيد ادوارد با ويسواناتان گري گفتوگوي
نخست بخش
آمريكا در هندي پژوهشگر بانوي ويسواناتان گري همت به اخيرا سعيد ادوارد با مصاحبه 29
امپرياليسم و فرهنگاست كلمبيا دانشگاه تطبيقي ادبيات استاد او.است شده منتشر
اكبر ترجمه با است قرار سعيد ادوارد كتاب اين.است نام همين به كتابي مورد در مصاحبهاي
از تن دو مصاحبهگران.شود عرضه علاقهمندان به آينده سال كتاب نمايشگاه در افسري
با و توس انتشارات توسط كتاب اين ترجمه.هستند Bounsy آمريكا نقد معتبر مجله دبيران
.ميشود منتشر تمدنها گفتوگوي مركز همكاري
دارند جاي عمومي حوزه در آنها همه كه ميگويم سخن چيزهايي درباره من
افسري اكبر:ترجمه
قبلي آثار و امپرياليسم و فرهنگ تازهتان كار ميان كلي ارتباط درباره شما از مايليم*
.بنماييم پرسشهايي منتقد و متن جهان ، و شرقشناسي سرآغازها ، مهم متنهاي ويژه به شما
ضد نقد سرآغازها كتاب در شما خود آنچه از جدايي و عزيمت فصل بهعنوان را مطلب است چطور
كنيم؟ شروع ناميدهايد anti - dynastic دودماني
كه ميكردم فكر عملا زيرا است شرقشناسي با مشابهتها نزديكترين ميكنم فكر بله
انتشار از پس تقريبا را كتاب اين نوشتن من.است شرقشناسي دنباله امپرياليسم و فرهنگ
.قبيل اين از و آنها به پاسخ و كتابها بررسي خواندن از پس البته و كردم شروع شرقشناسي
در.شرقشناسي ابهامات و دشواريها درباره بنويسم چيزي كه بود اين من نظر زمان آن در
بر ضميمهاي بهعنوان كه "شرقشناسي بازنگري" عنوان با نوشتم هم مقالهاي حقيقت
پاسخ انتقادها به كه بود اين مقاله آن وظيفه و شد منتشر (بعد چاپهاي در) شرقشناسي
.شود روشن نشده حلاجي خوب شرقشناسي در كه مسايل از بعضي و گويد
در كار دو اين:بود آن به نياز كه دهم صورت عمده كار دو كه بود اين نظرم اين علاوهبر
من قبلي آثار به وابسته و دودماني اثر يك از را امپرياليسم و فرهنگ ميتوانست خود جاي
در كه ديگري مناطق مورد در امپرياليسم و فرهنگ كه بود اين آنها از يكي.دهد نجات
ارتباط امپراتوري با كه جاهايي ميكند ، گفتوگو نيامده ، ميان به سخن آنها در شرقشناسي
داراي هندشناس شرقشناسي خوانندگان از بسياري اندونزي ، و هندوستان مانند داشتند بيشتري
و خاورميانه مورد در شرقشناسي اصولا كه حالي در بودند اندونزي مورد در مطالعاتي
درباره بيشتر بحث جديدم كتاب در من ديگر كار.آسيا تمام حتي نه و است اسلامي كشورهاي
برابر در مقاومت ديگر عبارت به بود [امپرياليسم] امپراتوري به پاسخ و امپراتوري
مخالفت در آمريكايي و اروپايي روشنفكران و پژوهشگران آثار ذكر هم همانطور و امپراتوري
.نبود شرقشناسي ساختار جزء اصلا مخالفتها اين امپرياليسم ، با
من گذشته اينها از.دهم صورت جديدم كتاب در كوشيدهام كه است اساسي كاري دو اين
آن از نامفهومي تفسيرهاي و غلطخواني و شده فهميده بد شرقشناسي مسايل از بسياري معتقدم
شد پيدا برايشان تصور اين شرقشناسي خواندن با بعضيها (خطرناك گاه و) است آمده بهعمل
.است اتهام يك ايندادهام تنزل را واقعيت و معتقدم يكدست و يكپارچه غرب يك به من كه
لوپوئن مجله: عكس انتفاضه ، از سعيد ادوارد
نمادين حمايت
لازم چه ميدانستم يكپارچه را آن اگر زيراگذاشتم بزرگ استثنايي غرب يكپارچگي بر من
حرف تمام.بگويم متفاوت نظرات و آدمها از مختلف تحليلهاي با و بنويسم پرحجمي كتاب بود
نيست يكدست حقيقت يك عينيت ، يك غرب كه است اين امپرياليسم و فرهنگ در و كتاب آن در من
.است متفاوت بهشدت بلكه
به شروع من كتاب اين و شرقشناسي انتشار سالهاي فاصله در كه بگويم نيز را نكته اين
يا محور بر چيز هر از بيشتر موسيقي در من نوشتههاي اغلب كردم موسيقي درباره نوشتن
.ميچرخيد باشد ، چندصدايي همان كه مختلف ، نغمههاي و چندنوايي موسيقيهاي به مربوط مسايل
حتي دليل همين به و بود جالب بسيار من براي چندنوايي مسئله كه است اين من منظور
آن در كه هنري شكل آن:است اين آن دليل ميكنم فكر و دارم1 دوست را اپرا چون فرمهايي
.است من علاقه مورد هنري شكل كنند ، حركت همزمان و بپذيرد خود در را بسياري چيزهاي واحد
گسترش] Development آن به شما كه است آنهايي است من خوشايند كه آنچه موسيقي مورد در
جنبه كه موسيقي صورتهاي من بلكه نه سونات ، فرم بگويم بهتر يا ميگوييد [هماهنگ
را او سنتي وارياسيونهاي يا و باخ گلدبرگ وارياسيونهاي مانند باشد داشته وارياسيون
امپرياليسم و فرهنگ درخور فوقالعاده من را موسيقايي ساختار اين خلاصه.ميدهم ترجيح
ديرپاي شوق همواره - مختلف صداهاي داراي و چندنوايي صورتي - نوشتن براي فرم اين.يافتم
اصلي جاي [كانادايي آهنگساز] گلنگلد آثار در كه است موسيقي نوع همان اين.است بوده من
.است داشته من كتاب شكل بر مستقيمي تاثير و دارد
در من است نزاع و مبارزه درباره من كلي نظر ميكند جلبنظر كتاب اين در كه سومي جنبه
منفي تاثيرات از اين ميكنم فكر.كردم استفاده Contestation واژه از عملا شرقشناسي
پر و بال همچنان كذايي شرقشناسي گويا كه ميكنيد پيدا را تصور اين شما:است من بر فوكو
هر از بيش من.است گمراهكننده امري اين.مييابد بيشتري قدرت و كرده رشد گسترانيده ،
قلمروها به محدود نزاع درباره را امپرياليسم و فرهنگ كتاب محورهاي كه داشتم علاقه چيز
.بنگرم مطلق و كلي امر بهصورت را نزاع آنكه و دادم انجام كه است كاري اين و كنم
شخصيت يك واقع در روشنفكر.است روشنفكر نقش مورد در امپرياليسم ، و فرهنگ ويژگي چهارمين
واقعا بلكه كند فضلفروشي و بنگرد بالا از و باشد ايستاده فقط كه نيست كسي نيست ، خنثي
استفاده كتاب اين در او نظريه از من كه كساني از يكي.ماجراست درگير كه است شخصي
ميان به سخن مناسبت به روشنفكران مورد در ارتكاب واژه از كه است هودگين توماس كردهام
نظريهاي و كند "توصيف" را امپرياليسم ميخواهد كه نظريهاي ميان تفاوت نيز و است آورده
كتاب اين ديگر بهعبارتميگويم سخن آن پايان درباره من كه ،"دارد آن پايان به" چشم كه
دارند امپراتوري ساختار سقوط به بخشيدن سرعت در تاثيري كه ميگويد سخن عواملي درباره
.است غيرممكن هدفي آن عملي تحقق كه ميآورم نظر در گرچه
Worldly واژه آن و ميكند خودنمايي شما آثار اولين در حتي كه دارد وجود مهم واژه يك*
است؟ دنيوي يا و "دنيايي"
.بله دنيوي بله
متن ، جهان ، در سپس و دارد تسلط آن مقدمه در بهويژه و شما شرقشناسي در كلمه اين*
ارتباط كلي بحث كه آنجا موسيقايي تفسيرهاي نام به شما موسيقايي اثر در حتي و منتقد
در حال بناميم ، چيز هر را آن يا تاريخ يا دنيوي يا است ، دنيايي امور با زيباييشناسي
و تاريخي ويژگيهاي سكولار ، صورتهاي در لفظ اين كه ميرسد بهنظر امپرياليسم و فرهنگ
...ميشود ظاهر دست اين از واژههايي
درباره من بگويم كه است آن من قصد كه زيرا دارد بسيار اهميت من براي موضوع اين بله ،
من كه كتاب پاياني بخش در.دارند جاي عمومي حوزه در آنها همه كه ميگويم سخن چيزهايي
كه است چيزي همان اين ميشود بحث عمومي حوزه به راجع كه وقتي مينويسم ، آمريكا درباره
چون نويسندگاني حتي ميدهد نشان كه است بودن دنيوي اين است ، نظرم در "دنيوي" به راجع
كه - زودرنجاند و لطيف شدت به لااقل ديگرند دنياي مال نگوييم اگر حال - جينآستن
كه است اين.هستند نظر اين مغاير بسيار كلمه ، اين وسيع مفهوم در غيرسياسياند اساسا
گرفته ناديده معمولا كه است "مقدس" هنري آثار جنبه اين دادن نشان كتاب اين در من كار
بدانها توجه كه آنرو از بلكه گرفت ناديدهشان ميشود بهراحتي كه آنرو از نه شده ،
لازم ميگوييم سخن تكري از كه هنگامي ميگويم وقتي.نيست دردسر كردن فراهم به بيشباهت
لزومي چه ميگويي جينآستن از كه وقتي ميگويند ديگران يا و بگوييم هم هند مورد در است
و ديكنز از گفتن سخن با ميگويم كه هنگامي يا آوري ميان به سخن غربي هند از كه دارد
كه ميرسد بهنظر كلا باشد ، ميان در حرفي هم استراليا و هند و مصر از است لازم او آثار
حوزه همان نويسندگان همه اينها اولا كه است اين من جواب.است بيربطي مسايل اينها
نويسندگان اين دوم درجه در و است مردمي هم و عمومي هم ديكنز چون كسي كمتر عمومياند
اين ارجاعات به مخاطبان اين و - ديگران همچون آستن جين - دارند لازم عام مخاطباني
يك.بدهد را آنها پاسخ بايد نقد و دارند توجه [م.ديگر مردمان و كشورها] نويسندگان
آن از كه غيردودماني روشنفكر كه است اين بازگردم بدان بايد و كردم فراموش كه مهم نكته
.است مهم من براي آمد ميان به ذكري
به من تاكنون دانشجويي و دانشآموزي زمان از كه بگويم شما به صميمانه و خلاصه بهطور
يك و يكسو از كه دلپذير نظامي انديشيدهام بسيار شاگردي - معلمي و معلمي - شاگرد نظام
در الگويي نهتنها امر اين و استاد و معلم خود سپس و ميشويم استاد به كودكي به چند
شيوه اين ديگر سوي از.ميشود توليد باز طبيعي بهطور نيز دانشگاهها در بلكه است مدرسه
.ميشوند او آدم ديگران سپس و است ديگري "آدم" اصطلاح به شخص زماني كه است اين معنياش
با - الف بنابراين.نيست من قبول مورد - دودماني - كنيم نگاه آن به صورت بدين اگر مطلب
نوشتهام ، من كه دست اين از كتابهايي ميكنم فكر من - ب رابطه اين داشتن عزيز
شخص به ميتوانند ديگران كه نيست فرمولهايي از برخاسته امپرياليسم و فرهنگ شرقشناسي
اين به من و گرفتهاند مايه من شخصي تجربيات از آثار اين كه است اين بر اصل.دهند ارايه
.دارد اهميت من براي و بندم پاي بهشدت "استقلال" نوع
بهياد پيش ، سالهااست اراده مسئله بگذارم ميان در شما با ميخواهم كه ديگري مسئله *
مركزيت كه بود نوشته سرآغازها شما اثر ادبي نقد كتاب درباره وايت ، هايدن كه ميآورم
اصلي موضع باز امپرياليسم ، و فرهنگ دراست اراده موضوع سعيد ادوارد اثر اين در اصلي
كشمكش و نزاع مسئله با كتاب اين گفتيد شما خود كه همانطور و است اراده تحليل و تجزيه
كه شدم نكته اين متوجه ميخواندم را كتاب كه همانطور من همه اين با.دارد سروكار جهاني
از تنش يا و هراس واژه اين من و است اراده فعاليت از هراس در بيشتر امپرياليسم ، و فرهنگ
و فرهنگ انساندوستانه باشكوه قالب كه ميگيرم بهكار جهت بدان را اراده فعاليت
و پژوهشي مباحث نهتنها خواست و اراده فعاليت چه - ميكند اقتضا چنين امپرياليسم
همين نيز جهان در بلكه سياسي هويت چون مسايلي در نيز و است مطرح نازل بهصورتي انتقادي
و جوامع كشورها ، كه است كشمكشها و رقابتها.است جنگها موجبه علل از اراده فعاليت
از بيشتر هويتاند تلاش در من بهنظر همه اين و است انداخته يكديگر جان به را گروهها
.ميدانيد يكديگر شناسايي مايه را آن كتاب پايان در شما كه آنچه
را نكاتي انساني علوم در تحميلي غير الگوي نوعي به اميد درباره من شرقشناسي پايان در
سوءنيت اين علاوهبر و تحميلي الگوي داراي شرقشناسي ميكنم تصور من كه زيرا نوشتهام
امپرياليسم و فرهنگ در اما.است ديگري بر سلطه غرض نهايت در و (پوشيده چند هر) است
به موضوع زيرا است ديگران بر تسلط قصد آن و است استوار كاهشناپذير برارادهاي موضوع
من شخصي تجربههاي از يك هيچ به مطلب اين و (شرقشناسي نه) و ميشود مربوط امپراتوريها
و دوردست سرزمينهاي قلمرو بر تسلط يعني امپراتوري ديگر عبارت به - نميشود مربوط
زمان در بريتانيا و فرانسه خاص تاريخي ويژه تجربه اين دادهام نشان كتاب در كه همانطور
اين با.است اسپانيا و پرتغال و هلند چون امپراتوريهايي از تقليد و رقابت جهت در معيني
امر اراده اين كه است اين است جالب جا اين در و كرديد ذكر كه ارادهاي مورد در چيزي حال
انديشه يك يعني شريكند آن در امپراتوري كشورهاي مردم از بسياري و است سازمانيافتهاي
اگر.اسپانيا هفده و شانزده قرن كاشفان و فاتحان تصوير و واقعيت مانند مثلا نه و است
نظر تاريكي قلب در كورتز كنراد ، جوزف قهرمان به كنيد پيدا ميخواهيد را سلطه مفهوم
آدمهاي البته.است اراده جوهر واقع در كورتز.است گذاشته بسيار تاثير من بر كه اندازيد
...ديگران و لوكار و رودس چون بودهاند استعماري اراده مظهر استعمار دنياي در هم واقعي
طرحها تمام.است اراده متمركز جوهر كنراد داستانپردازي عظيم مهارت خاطر به كورتز اما
در كه چيزي ديگر سوي از.است آمده پديد آن خاطر به داستان كه است همان كورتز نقشههاي و
كه بهصورتي اراده موضوع تنها دارد تازگي من پيشين كتابهاي به نسبت امپرياليسم و فرهنگ
(فلسطين) خودم جامعه در را مسئله اين من.است كار در هم ارادهاي - ضد بلكه نيست شد مطرح
كتاب اين.كردهام تجربه و مشاهده آن امثال و ايرلند در سوم جهان در ديگري جاهاي و
ميكنيد ياد آن از كه ارادهاي چنين از.هست نيز من مسافرتهاي تجربههاي از برخوردار
آن ابزاري و شكل با بود لازم تنها كردم مشاهده را آن با ضديت بسيار كشورهاي در بيواسطه
شود ، داده نشان آن برابر در مقاومت هم و سلطه هم آن در كه بنويسم كتابي كنم ، ابراز را
نميتواند كلي بهطور نزاع و مقابله كه است اين در تراژدي اما.ضداراده هم اراده هم
ميكند پيدا انتقال ديگري مرحله به موضوع ديگر بهعبارت.باشد اراده مسئله حل زمينهساز
پذيرش اهل اگر حال.ناسيوناليستي انديشههاي دنياي در بهويژه ;سياسي هويت روبهسوي
عزلت ميتوانيد يا شما اراده ، برابر در كه شوپنهاور معماي - نباشيم اراده نفيمطلق
بهنظر -زنيد خودكشي به دست يا كنيد هنر وقف يكسره را خود يا شويد ، بودايي گزيدهاي
است ارادهاي اين ميكنم تصور و باشد داشته وجود ضداراده و اراده ميان سومي راه ميرسد
بحث مورد ضداراده هم و اراده جايگزين هم ميتواند كه تاريخي و پژوهشگرانه روشنفكرانه ،
.است مبنا اين بر كردهام امپرياليسم و فرهنگ در من آنچه - باشد
؟ ناستيزنده اراده يك*
.دارد رمانتيك سوگوارانه حالت كلمات اينگونه نميگويم را اين من نه ،
:پينوشت
اثر آيدا اپراي مورد در سعيد ادوارد امپرياليسم و فرهنگ در كه است ذكر به لازم - 1
م.شد بسياري مناقشه و تحسين مورد كه است كرده بديعي و منتقدانه بحث وردي
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
دكارت بزرگ مسئله:سيويكم مسئله
نميبينم ، را فلسفي پرسش صدويك بيسروته و وحشتناك كابوس الان ، همين كه بدونم كجا از من
جدا كاملا هم باز ولي ميخونه هم با جاش همه و درميآد ، جور هم با چيزش همه كه كابوسي
نيستم؟ اوهام دچار من كه بگه من به ميتونه كي واقعيته از
داده؟ فريبم حسابي و ميده بازي منو داره كه افتادم پليد ديو يك چنگ تو شايد
داشته نگه زنده منو مغز مرگبار ، تصادفي از پس كه دكتري خبيثم؟ دكتر يك اسير هم شايد يا
من روي شوم پزشكي آزمايش يك تا انداخته شيميايي مواد از پر بشكهاي توي اونو حالا و
ميخورونه؟ جعلي و دروغي "حسي دادههاي" مغزم به وارنگ رنگ سيم مشت يك با و بده؟ انجام
؟...آبي چشيدن ، براي زرد كردن ، لمس براي سياه شنيدن ، براي بنفش
...افتاد راه يارو مغز بالاخره...هورا_
دكارت
از يكي به اوآمد دنيا به پواتيه در (1596) شانزدهم قرن پاياني سالهاي در دكارت رنه
خود ، تربيت و تعليم تكميل براي دكارت شد ، دانشگاه راهي سپس و رفت يسوعي كالجهاي اولين
سر به ارتش در هلند در دكارت كه هنگامي.پيوست ارتش به افلاطوني ، واقعي آيين با مطابق
بر او ".ميگشايد باز را علوم گنجينههاي حقيقت روح" كه كرد مشاهده رويا در ميبرد ،
مسائل ساير به رفت ، كار به جبري معادلات حل در كه را قياسي روش همان رويا دو همين پايه
از اعم مسئلهاي ، هرگونه حل در را روش اين آنجا از و داد تسري هندسه جمله از و رياضي
.گرفت كار به غيررياضي و رياضي
قالب در را هندسي اشكال كه است كسي اولين او.بود زبردست بسيار رياضيداني دكارت
(.است معروف نيز دكارتي هندسه به هندسه اين).كرد بيان جبري معادلات
"تاملات" و (1637) "روش در گفتار" او آثار مهمترين است ، مربوط فلسفه به كه آنجا تا
.هستند (1641)
.پذيرفت را سوئد ملكه خصوصي معلم سمت او ;گرفت ناجور بسيار تصميم يك عمرش طول در دكارت
اين عشقش دكارت.رفت سرما و پرسوز سوئد به و كرد ول را عزيزش و داشتني دوست هلند دكارت ،
سوئد در بايد حالا اما.كند تفكر و بنشيند سنگي بخاري داخل را روز تمام هلند ، در كه بود
سحر كله را فلسفه داشتند علاقه سوئد ملكه حضرت عليا كه اين بدتر آن از.ميلرزيد روز هر
داشت عادت كه دكارت اما است ، ميپرداخته تفكر به برف ميان در سقراط ميگويند.بخوانند
.مرد و خورد سرما سال يك عرض در و شد بدبخت زندگي ، جديد شيوه اين با بخوابد ، ظهر صلا تا
جهان ارسطو ، از بعد كه است فيلسوفي اولين او.ميدانند مدرن فلسفه بنيانگذار را دكارت
دكارت.است بديع و نوين او سبك اين بر علاوه.ميكند نظاره اوليه اصول منظر از را
او.باشد استفاده قابل مخاطبان حداكثر براي كه ميكرد تنظيم طوري را خود نوشتههاي
عموم براي فرانسه ، تا به را ديگر نسخه و مينوشت لاتين به زمانه رسم به يكي را آثارش
پرپيچوخم تكگوييهاي به دوباره را فلسفه و نيامد كانت كه وقتي تا.باشد فهم قابل مردم
روزگار آن زنده جامعه از بخشي به دكارت ، بركت به فلسفه ، نكرد تبديل حرفهاي فيلسوفان
.بود شده تبديل
4_ بودايي حكمت
قديسان
ادبي محمدجواد:ترجمه
رهايي به جوانب همه در وارهيده ، حسرتي هر از رسانيده ، پايان به را خود سفر كه كسي براي
.ندارد وجود رنجورياي گسيخته ، را بندها و قيد همه و يافته دست
.مينمايند اعمال زندگي در منسجمشان انديشههاي واسطه به را خويش جهد و جد ، آنها
كاشانه و خانه و ميكنند ترك را درياچهشان كه قوهايي همانند.نيستند منزلگهشان پايبند
.وامينهند را خويش
و تهي آزادي اينان ميكنند بسنده ناني و آب به ندارند ، انبان در ثروتي كه انسانهايي
ميكنند ، پرواز آسمان در كه پرندگاني چونان خطمشيشان دريافتن و كردهاند درك را مطلق
.است مشكل
و قيد بدون و سيال آزادي و شده لذات مستغرق فرونشانده ، را خويش اميال عطش كه انساني
.نيست پيشبيني قابل آسمان در پرندگان پرواز چونان طريقتش درك يافته ، را شرط
است ، خويش كار سوار رام كه اسبي مثل را خويش حواس كه ميبرند رشك كسي بر خود خدايان
مرد.است وارهيده اميال قيود از و جهيده برون غروري هر از گردانيده ، خود رام و مطيع
همانند و ميماند استوار ستوني به او ;نميشود خاطر آزرده زمين مانند به قدم ثابت
ندارد وجود ديگر ميرها و زاد دور او براي.است شفاف لاي و بيگل درياچهاي
شده ، متعادل و آرام آزاد ، كاملا اعمالش و سخنان افكار ، حقيقي ، معرفت مدد به كه انساني
.گزيده سكني آرامش گستره در كه است انساني
همه كه آناني ميشناسند ، را خويش خالق اما بدورند زودباوري گونه هر از كه مردماني
كردهاند ، پشت خويش نفساني آرزوهاي به و كرده عنان عطف وساوس همه از گسسته ، را بندها
.مردماناند وارستهترين
جا هر كوير ، پهناي در چه و اقيانوس بطن در چه جنگل ، ميانه در چه دهكده گوشه در چه
.بود خواهد مبارك مكان آن افكند ، اقامت رحل (بودايي كشيش) مقدس يگانه
جنگل عمق در زيستن نميشود يافت شادي بهاي گران متاع زمين از جايي هيچ در كه آنگاه
است آنجا در نيست نفساني لذات پي در كه خردمند و آرام انسان.است جانفزا و طربانگيز
.ميشود نائل شادماني به كه
هزاران از حرفي
ميآورد ارمغان به را آرامش مستمع براي و است نهفته معنا از وسعتي آن در كه كلمهاي
نيوشكنندهاش به كه "گاتاها1" از پرمغز شعر بيت يك.است بيمعنا كلمه هزار از بهتر
گاتاها شطحآميز سرود صد بودايي سالك اگر.است بيمعني شعر هزار از برتر ميبخشد آرامش
شنوندهاش بر كمتري بخشي اثر اعلي ، قانون از "اصلي" بيان برابر در بخواند بر از را
.گذاشت خواهد
حقيقت در يافت چيرگي خويش نفس بر كه كسي ولي شد پيروز تن هزاران بر نبرد يك در ميتوان
.است انسانها بهترين خويشتندار انسان.است فاتح بزرگترين
و يافته استيلا خويش نفس به كه انساني بر نميتوانند نيز "مارا3" حتي و "گاندهاروا2"
.يابند غلبه ميزيد خويشتنداري كمال در
عزم نيت اين بر و كند سپري كردن قرباني به خدايان ، برابر در را ماهش هزاران مردي اگر
زيستن لحظهاي با نميكند برابري بفشرد پاي افراطي عبادت اين بر سال هزار هزاران كه كند
پرستش قرن يك از بهتر عالي حقيقت درك با همراه زندگي روز يك.پارسايي با همراه
موفقيت كسب براي دنيا اين در انسان كه آنچه هر.است آتش4 برابر در عبوديت و كوركورانه
احترام و شان حفظ برابر در ميكند قرباني نذر يا تحفه يك عنوان به كامل سال يك طول در
.ندارد ارزش پشيزي پرهيزگار انسان
چيزش چهار ميگذارد احترام آنها به همواره و ميكند خوشرويي كهنسال انسانهاي با آنكه
مراقبه و سيرتي نيك با همراه زندگي روز يك.قدرت و سرور زيبايي ، حيات ، :شد خواهد افزوده
كردن سپري تفكر و حكمت در را روزي.لااباليگري و بدسگالي در عمري از است گرانبهاتر بس
قاطع نيروي كسب در را روزي آنكه.گذراندن هرزگي و جهالت در را عمري از است ارجمندتر بس
.است ارجح مينمايد زندگي گذراندن ضعف و بطالت به سال صد بسآنكه ميكند سپري
را عمري آنكه از است ارزشمندتر بس لحظاتش دارد زندگي انجام و آغاز به نيمنگاهي آنكه
در بهشت افقهاي ديدن با همراه روزه يك عمر.ميكند سپري امر اين به بصيرت بدون
آنات در آنكه و ;جاويد مكان آن ديداري تخيل بدون طولاني عمري از است برتر دوردستها
اين از گاه هيچ آنكه از است بيشتر بسي لحظاتش بركت شده نائل متعالي حقيقت درك به كوتاهي
.است نبرده حظي درك
:پينوشت
.ميكنند بيان اشراق حال در بودايي راهبان كه آياتي و سرودهها - 1
اسرار داناي مقدس ، شراب از نگهداري مامور كه ريگودا در آسماني موجودات از - 2
.بود زنان بر سيطره و آسمانها
شيطان - 3
آتش الهه Agni - 4
دانشگاه
استنفورد در دانشجو گزينش
اورس ماركو
طولاني قاسم:مترجم
نيم و يك دانشگاه اين مساحت است ، شده احداث بزرگ بسيار زميني در استنفورد دانشگاه
است قرار و دارد بزرگ ساختمان استنفورد 678 دانشگاه.است فرانكفورت عظيم فرودگاه برابر
براي استنفورد دانشگاه مديران.شود اضافه مجموعه اين به نيز ديگر ساختمان يك زودي به
استفاده فوستر نورمن مانند معماري ستارههاي از دانشگاه اين تاسيسات و ساختمانها توسعه
.ميكنند
دانشگاه اين داراييهاي جمله از دارد اختيار در فراواني سرمايههاي استنفورد دانشگاه
يك برق ، نيروگاه يك طبيعي ، شده حفاظت منطقه يك گلف ، بزرگ زمين يك درياچه ، سه به ميتوان
نيروي يك استنفورد دانشگاه.كرد اشاره ديگري موارد و جهاني اعتبار با هنري بزرگ مجموعه
استنفورد دانشگاه اختصاصي استاديومدارد اختيار در پرسنل نفر شصت با اختصاصي پليس
به متعلق جهان بيمارستانهاي بهترين از يكيدارد را تماشاگر نفر هزار گنجايش 85
برندگان طور همين و المپيك طلاي مدالهاي برندگان از زيادي شماراست استنفورد دانشگاه
كار دانشگاه اين در يا و كرده تحصيل استنفورد دانشگاه در پوليتزر جايزه و نوبل جايزه
.ميشود محسوب بهترينها جزء جهان سطح در استنفورد دانشگاه در چيزي هر تقريبا.ميكنند
دانشگاه اين در موجود مراتب سلسهاست برخوردار بازي بسيار محيط از استنفورد دانشگاه
گرهارد.شوند آن وارد ميتوانند راحتي به شايسته افراد كه است شده طراحي گونهاي به
سال از او كه چرا ميداند ، را استنفورد دانشگاه موفقيت راز ديگري كس هر از بهتر كاسپر
در من":ميگويد او.است داشته عهده بر را استنفورد دانشگاه رياست سال 2000 تا 1992
در است ، حقوقدان يك كه كاسپر ".هستم بهشت در كه دارم را احساس اين استنفورد دانشگاه
و رشد پلههاي است ، توانسته خود شايستگيهاي واسطه به و آمده دنيا به آلمان هامبورگ شهر
.بپيمايد استنفورد در را ترقي
صاحبنظران از عمدهاي.است نهفته چيزي چه در استنفورد دانشگاه موفقيت راز راستي به
دانشگاه وجود ديگر عبارت به.ميدانند (آمريكا) "غرب هاروارد" را استنفورد دانشگاه
آموزشي معتبر مراكز نظر از را كشور اين غرب و شرق ميان توازن آمريكا غرب در استنفورد
قرار بوستون نزديكي در و متحده ايالات شرق در هاروارد دانشگاه كه چرا ميكند ، برقرار
دانشگاه اين به خير افراد كمكهاي در را استنفورد دانشگاه موفقيت رمز عدهاي.دارد
ثروتي به است ، توانسته كمكها اين طريق از استنفورد دانشگاه ميشود ، گفته.ميدانند
در تحصيل سال هر براي استنفورد دانشگاه دانشجويان.يابد دست دلار ميليارد بر 25/8 بالغ
دريافت خاطر به استنفورد دانشگاه آيا.ميپردازند شهريه دلار هزار حدود 27 دانشگاه اين
مطرح معتبر بسيار دانشگاهي عنوان به جهان سطح در را خود است توانسته شهريه ميزان اين
نمايد؟
چند هر ميگويد ، مسئله اين توضيح در او.ميدهد منفي پاسخ پرسشها اين به كاسپر گرهارد
را پول نقش اما است ، كرده ايفا استنفورد دانشگاه موفقيت در توجهي قابل نقش پول ،
هزينههاي حتي دانشجويان از دريافتي شهريههاي كه چرادانست تعيينكننده نقش نميتوان
تحصيلي يارانههاي از استنفورد دانشگاه دانشجويان تمام و نميكند تامين را آنها تحصيل
ديگر عبارت به.است دانشجو انتخاب حق دانشگاه يك موفقيت عامل مهمترينميكنند استفاده
صورت آن در كنند انتخاب را خود نظر مورد استعداد با دانشجويان بتوانند ، دانشگاهها اگر
موفقيت جهت در گام اولين مستعد دانشجويان انتخابميشود هموار آنها موفقيت براي راه
باقي آمريكا متحده ايالات در دانشجويان بهترين كه است آن واقعيت.است دانشگاه يك
دليل.ميآورند آمريكا به روي تحصيل ادامه براي جهان ديگر كشورهاي از حتي و ميمانند
دهها.است روشن آمريكا متحده ايالات در تحصيل از مستعد دانشجويان گسترده استقبال
دانشگاههاي در تحصيل كه آنجايي از.دارد وجود آمريكا متحده ايالات در معتبر دانشگاه
منظور به نيز مستعد دانشجويان است ، خاص مهارتهاي و تواناييها داشتن مستلزم آمريكايي
ايالات در آموزشي نظام.ميآورند دانشگاهها اين به روي خود مهارتهاي طلبيدن چالش به
جاهطلبيهاي ساختن عملي براي مناسبي فرصت دانشجويان كه است گونهاي به آمريكا متحده
.ميكنند پيدا خود علمي
كمتري استعداد از كه دانشجوياني از دسته آن براي آمريكا متحده ايالات آموزشي نظام در
آماده دانشگاهها در تحصيل براي را آنها كه دارد وجود مخصوص كالجهاي نيز برخوردارند
آزاد كاملا خود نظر مورد دانشجويان انتخاب در آمريكايي دانشگاههاي اصولا.ميسازد
نظر در آنها براي را خاصي تسهيلات و امكانات درخشان استعدادهاي توجه جلب براي و هستند
بسيار آموزشي مراكز و دانشگاهها آمريكا متحده ايالات در ديگر سوي از.ميگيرند
كه دانشجوياني.ميبرند نام "پارتي مدارس" عنوان تحت آنها از كه دارد وجود هم وحشتناكي
شوند ، سرگرم آكادميك تحصيلات با آنكه از بيشتر ميكنند ، تحصيل دانشگاهها گونه اين در
اين ميآورند ، روي قبيل اين از مسائلي و نامشروع جنسي روابط مخدر ، مواد چون مواردي به
تحصيلي مدرك داشتن به اشتياق حال عين در كه است بياستعدادي افراد تجمع محل دانشگاهها
برنامه.ميشود محسوب استثنا يك نظر هر از استنفورد دانشگاه امادارند هم دانشگاهي
براي فرصتي حتي آن برگزيده دانشجويان كه است شده حساب و فشرده آنچنان استنفورد آموزشي
و دانش و علم به تنها چيز همه استنفورد در.نميكنند پيدا مخالف جنس با شدن آشنا
ميتوان را ماملت رابين خانم.ميشود محدود عالي بسيار سطحي در هم آن دانشگاهي تحصيلات
دانشجو گزينش كار كه است بخشي رئيس او كه چرا.دانست كاليفرنيا ايالت در زن مخوفترين
در تعيينكنندهاي نقش ماملت رابين ترتيب بدين.ميدهد انجام استنفورد دانشگاه براي را
در جايگاهي چنين شك بدون.دارد آمريكا متحده ايالات در نخبگان بعدي نسل شكلگيري
.است تعيينكننده بسيار جهان علمي محافل و متحده ايالات سرنوشت
|