قم و تهران در آمريكايي فيلسوف
سياست و استعلا:هايدگر
9_ غرب در شرق
صلحطلبي سنتهاي

قم و تهران در آمريكايي فيلسوف
ميآيد ايران به مهرماه پلنتينگا 27 الوين
وي.آمد خواهد ايران آمريكاييبه دين فيلسوف Alvin Plantinga)) پلنتينگا الوين پروفسور
خواهد ايران در روز مدت 8 به قم دانشگاه و تمدنها گفتوگوي بينالمللي مركز دعوت به كه
بينالمللي مركز در ابتدا ويكرد خواهد سخنراني تحقيقاتي و دانشگاهي مراكز در بود ،
به فلسفه و حكمت انجمن در سپس پرداخت خواهد "ديني پلوراليسم" موضوع به تمدنها گفتوگوي
ضد بر" نيز مدرس تربيت دانشگاه در و ميپردازد "شده اصلاح معرفتشناسي و توجيه مسئله"
و نظري فيزيك تحقيقات مركز در پلنتينگا بعدي سخنراني دو.ميكند سخنراني "طبيعتگرايي
.بود خواهد (نظم و تكامل موضوع ذيل) قم دانشگاه و (ممكن جهانهاي و جهان عنوان با) رياضي
تمدنها گفتوگوي مركز فلسفه گروه
براي آن پذيرش كه است اعتقاداتي سنخ خدااز وجود به اعتقاد كه است مطمئن ديندار فرد
است موجه عقلا او
.است بوده بحثانگيز و پرنفوذ دين فيلسوفان از يكي بيستم قرن دوم نيمه در پلنتينگا الوين
.كرد دريافت ييل دانشگاه از را خود فلسفه دكتراي سال 1958 در و شد متولد سال 1932 در او
جمله از است ، كرده تحقيق و تدريس آمريكا معتبر دانشگاههاي از بسياري در او پس ، آن از
و پركار نويسندهاي پلنتينگانوتردام و بوستون ميشيگان ، شيكاگو ، ،UCLA هاروارد ، در
در نيز كتاب ده.است شده منتشر او از مقاله يكصد و كتاب ده از بيش تاكنون و بوده خلاق
.است يافته انتشار برجسته فيلسوف اين ديدگاههاي نقد و تحليل معرفي ،
در او شيوه او ، نگارش سبك.است انديشيده و يافته پرورش تحليلي فلسفه سنت در پلنتينگا
همين با او دلبستگي و تعلق از او فكري مباني مهمتر ، دو اين از و فلسفي ، مسائل تحليل
شماتت را دينباور متفكران همواره باور تجربه فيلسوفان.ميكند حكايت فلسفي سنت
با را خويش كممايه و نامستدل مدعيات است ، خالي استدلال از دستشان چون كه ميكردهاند
.بنمايانند استوار را خويش سخن تا ميكنند بيان تمثيل و استعاره از سرشار و مبهم زباني
با را خويش ديدگاههاي و آرا است كوشيده كه بوده ديني فيلسوفان نخستين از پلنتينگا
نشان دو تير يك با ترتيب ، اين به و كند بيان ابهام از خالي حتيالمقدور و روشن زباني
و كند حركت زباني ، وضوح به نيل يعني تحليلي ، فلسفه آرمانهاي از يكي جهت در اولا:بزند
.بماند مصون زباني انتقادهاي گزند از ثانيا
ابزار مناسبترين را صوري منطق كه است اين مشرب تحليلي فيلسوفان ويژگيهاي از ديگر يكي
صوري منطق تكنيكهاي از گسترده نحوي به نيز پلنتينگا.ميدانند فلسفي مسائل تحليل براي
قالب در برهان يك فقرات تفكيك تازه ، اصطلاح هر براي دقيق تعريف ارائه.است كرده استفاده
به تكنيكها اين جمله از (Counter-examples) نقض نمونههاي بررسي و شمارهدار عبارتهاي
.ميآيند شمار
.يافت پرورش و شد متولد انگلوساكسون تجربهباوري دامان در تحليلي فلسفه تاريخي ، لحاظ به
نظير مشرب تحليلي دين فيلسوفان چرا كه دريافت ميتوان تاريخي سابقه همين به توجه با
معرفتشناسي نوعي ديني ، اعتقادات معقوليت دادن نشان براي كوشيدهاند پلنتينگا
معرفتشناسي نوع اين بسطدهندگان و بنيانگذاران از يكي پلنتينگا.آورند پديد تجربهباور
.ميشود خوانده (Reformed Epistemology) شده اصلاح معرفتشناسي اصطلاحا كه است دين
بنياني ديني تجربههاي كه دهند نشان كوشيدهاند شده اصلاح معرفتشناسي به قائل فيلسوفان
غالب.ميسازند موجه و معقول را آنها و ميآورند فراهم ديني باورهاي براي استوار
مذاق كه متالهاني غالب همچنين و كردهاند بررسي را خداوند وجود مسئله كه فيلسوفاني
به بايد خداوند وجود به اعتقاد كه بودهاند متفقالقول نكته اين در داشتهاند ، فلسفي
مجموعه قوت سو يك از بايد ما متفكران ، از دسته اين نظر به.باشد متكي براهين و قرائن
و براهين قوت ديگر سوي از و بسنجيم است شده اقامه خداوند وجود نفع به كه را براهيني
يكديگر با را مجموعه دو اين قوت است لازم آن ، از پسكنيم ارزيابي را مخالف قرائني
باشد ، برابر كاملا مجموعه دو هر وزن اگر است سنگينتر يك كدام وزن ببينيم و كنيم مقايسه
خلاصه ، طور بهاست شده خوانده (Evldentialism) قرينهگرايي اصطلاحا ، ديدگاه ، اين
مگر نيست معقول و باشد معقول آنكه مگر نيست مقبول ديني هيچ كه معتقدند قرينهگرايان
شده ، اصلاح معرفتشناسي به قائل فيلسوفان.شود تاييد غيرديني قرائن توسط آنكه
و معقول كاملا ميتوانند ديني اعتقادات ايشان نظر به.ميكنند رد و نقد را قرينهگرايي
.نباشد آنها مويد قرينهاي هيچ اگر حتي باشند موجه
Strong) حداكثري بنيانانگاري نقد با را قرينهگرايي نقد او همفكران و پلنتينگا
بنيانانگاري به قرينهگرا فيلسوفان اغلب كه معتقدند چون ميكنند آغاز (Foundatlonalism
اعتقادات:ميكنند تقسيم دسته دو به را اعتقادات بنيانانگاران.دارند باور حداكثري
ساير اتكاي به ما كه هستند اعتقاداتي مستنتج اعتقادات.پايه اعتقادات و مستنتج
ما كه هستند اعتقاداتي مستنتج اعتقادات ديگر ، عبارت به.ميپذيريم را آنها اعتقاداتمان
نظر به اما.هستند آنها تاييد براي قرينهاي ديگرمان اعتقادات چون پذيرفتهايم را آنها
اعتقاداتمان ساير به تمسك بدون را آنها ما كه دارند وجود هم اعتقاداتي ميرسد
از دسته اين بر ما اعتقادات ساختمان كل و هستند ما پايه اعتقادات اينها.پذيرفتهايم
است آن شايسته ما اعتقادات از دسته كدام كه است اين مهم سوال حال.ميشود بنا اعتقادات
.شود شمرده پايه اعتقاد كه
آن بودن نادرست كه دانست پايه واقعا بايد را اعتقادي حداكثري ، بنيانانگاران نظر به
آن بر شده بنا اعتقادي دستگاه شوند ، مستحكم بنيانها اگر و باشد محال تقريبا يا محال
از دسته دو عموما حداكثري بنيانانگارانشد خواهد استوار و محكم نيز بنيانها
صدقشان بفهمد را آنها كس هر كه بديهي اعتقادات (1):ميدانند پايه واقعا را اعتقادات
:معتقدند حداكثري ، بنيانانگاران خلاصه ، طور به.("ميكنم درد احساس من" نظير) هستند فرد
با يا و خطاناپذير يا باشد ، بديهي يا اعتقاد آن كه است معقول هنگامي اعتقاد ، يك پذيرش"
شده استنتاج خطاناپذير يا بديهي اعتقادات از منطقي ، استنتاج مقبول روشهاي از استفاده
".باشد
ناسازگاري آنها ديدگاه اولا.روبهروست مهمي مشكلات با حداكثري بنيانانگاري اما
.ميكند نقض را خود كنيم ، اطلاق خودش بر را حداكثري بنيانانگاري اگر يعني ;دارد دروني
نه است ، حداكثري بنيانانگاران محوري اعتقاد بيانگر كه فوقالذكر ، گزاره ديگر ، عبارت به
اين به.است شده استنتاج خطاناپذير يا بديهي گزارههاي از نه و خطاناپذير نه است بديهي
اگر ثانيا.نيست معقول آن پذيرش باشد ، صحيح حداكثري بنيانانگاري اگر ترتيب ،
ميدانيم ، چيزي ميكنيم فكر كه مواردي از بسياري در ما باشد ، صحيح حداكثري بنيانانگاري
دارند ، وجود ما ادراكات از مستقل فيزيكي اعيان كه معتقديم ما مثلا.هستيم اشتباه در
.بشوييم دست اعتقاد اين از بايد بپذيريم ، را حداكثري انگاران بنيان ديدگاه اگر اما
.دارد وجود نادرست كاملا چيزي حداكثري بنيان در كه ميدهد نشان امر همين
را ، بنيانانگاري اصل نه ميدانند مردود را حداكثري بنيانانگاري او همفكران و پلنتينگا
در و هستند قائل مستنتج و پايه اعتقادات ميان تمايز به بنيانانگاران همانند نيز آنها
اعتقاداتمان ساير بناست اگر كه دارد وجود پايهاي واقعا اعتقادات كه ميپذيرند حال عين
صرفا آنها.باشند شده استنتاج پايه واقعا اعتقادات آن از ميبايستي باشند موجه عقلا
ارائه پايه واقعا اعتقادات براي حداكثري بنيانانگاران كه را سختگيرانهاي بسيار معيار
.نميپذيرند ميكنند ،
ابتدا از نبايد كه ميدهد پاسخ پلنتينگا.كنيم مشخص را پايه اعتقادات ميتوانيم چگونه
از بايد سپس.كنيم اعتماد اعتقاداتمان ساختار به موقتا بايد ما.كنيم ارائه عام معياري
به هستند ، موجه و معقول ميكنيم فكر كه را اعتقاد چند بالفعلمان اعتقادات مجموعه ميان
پذيرفتهايم رو آن از را اعتقادات اين آيا كه بپرسيم خود از و كنيم انتخاب نمونه عنوان
هيچ اگر حتي كه هستند اعتقاداتي جزو آنكه يا هستند آنها مويد قرينه اعتقاداتمان ساير كه
اگر.پذيرفت معقولي نحو به را آنها ميتوان باشد نداشته وجود تاييدشان در قرينهاي
اين كه هنگاميميكنيم تلقي پايه اعتقاد را آن اخيرباشد دسته جزو بررسي مورد اعتقاد
كلي توصيفي ميتوانيم آورديم ، فراهم متعددي و متنوع نمونههاي و گرفتيم كار به را شيوه
.دهيم دست به پايه اعتقادات از
به اعتقاد چرا:ميكند مطرح راديكالي و بديع پيشنهاد بحث ، از قسمت اين در پلنتينگا
است مطمئن ديندار فرد حال ، هر به ندانيم؟ پايه اعتقادات از يكي را دارد وجود خدا اينكه
فرد اگر.است موجه عقلا او براي آن پذيرش كه است اعتقاداتي سنخ از اعتقاد اين كه
صورت ، اين در نيابد ، ديگر اعتقاداتي پذيرش به منوط را خدا وجود به اعتقاد پذيرش ديندار
دينداران غالب پلنتينگا نظر به.كرد خواهد محسوب پايه اعتقادي را خدا وجود به اعتقاد او
خدا" كه هست دليلي آيا دارد؟ اشكالي چه راي اين باشند؟ نداشته چرا و دارند نظري چنين
آن در باشد پايه واقعا اعتقاد ، اين اگر باشد؟ پايه واقعا اعتقادي نتواند "دارد وجود
يا قرينه خداوند ، وجود به اعتقاداتشان كردن موجه براي دينداران كه نيست لازم صورت ،
.است برانگيخته را فراواني پرسشهاي و بحثها پلنتينگا ، راي اين.كنند اقامه برهاني
پيچيدگي و گستردگي.است كرده عرضه متنوعي آراي دين ، فلسفه قلمرو در پلنتينگا
او.كرد آنها همه به گذرا اشارهاي نميتوان حتي اينجا در كه است حدي به او ديدگاههاي
شر منطقي مسئله به قوي پاسخي
ديني انحصارگرايي از توجه درخور دفاعي يا.است داده (Logical problem of evil)
.است كرده (Religious Exciusivism)
سياست و استعلا:هايدگر
حيدري يعقوب
و هايدگر" و عبدالكريمي بيژن دكتر نوشته "استعلا و هايدگر" كتاب دو بررسي و نقد نشست
همت به ساعت 17 مهر سهشنبه 16 روز جمادي ، سياوش ترجمه و دبيستگي ميگل نوشته "سياست
سليمان رضا دكتر ضيمران ، محمد دكتر حضور با ماه كتاب خانه در فلسفه و ادبيات ماه كتاب
.شد برگزار انديشه و فلسفه اهل از ديگر جمعي و جمادي سياوش و عبدالكريمي بيژن دكتر حشمت ،
خلاصه و جانمايه توضيح دشواريهاي به اشاره با نشست ، اين سخنران اولين جمادي سياوش
هايدگر انديشه در سياست مسئله به كه است اثري كتاب اين:گفت "سياست و هايدگر" كتاب كردن
هايدگر سياسي قضيه يكي ;كرد جدا هم از بايد را مسئله دو فيلسوف اين مورد در.ميپردازد
در آلمان ، در سال 1933 در سوسياليزم ناسيونال حزب با ماهه يازده مدت كوتاه همكاري آن و
ستايش در هايدگر سخنرانيهاي آن پيامد و كشور اين بر هيتلر رهبري به حزب اين تسلط زمان
.آن متعاقب جنجالهاي و حزب اين
نقطه و خطير جدي ، خيلي را مسئله عدهاي:گفت ادامه در "سياست و هايدگر" كتاب مترجم
كه معتقدند ديگر عدهاي عكس ، بر و ميدانند فلسفه تاريخ حتي و هايدگر زندگي در تاريكي
.ميكند اغماض قابل را او مصلحتآميز اقدام و دوره اين كه است چنان هايدگر تفكر عظمت
.است بوده دانشگاه حفظ براي او مدت كوتاه همكاري حتي كه عقيدهاند اين بر نيز ديگر گروهي
نوع يك را هايدگر اقدام اين آنها:گفت برشمرد ، نادر را عقيده اين طرفداران كه وي
او هايدگر ، فكري جانمايه شهادت به و.ميدانند سوسياليسم ناسيونال با معارضه و مبارزه
كه صورتي به نيستانگاري و قدرت سوي به اراده جريان و نژادانگاري و "راسيسم" با اساسا
جنجالي اين از مبرا او و است بوده مخالف ميرسد ، خودش اوج به سوسياليسم ناسيونال حزب در
.كردهاند مطرح عليهاش كه است
انگيزه و علل خصوص در "استعلا و هايدگر" كتاب مولف عبدالكريم ، بيژن نشست ، اين ادامه در
از بعد.برميگردد من دانشآموزي دوران به كتاب اين نوشتن تاريخچه:گفت تاليف اين انجام
ايدئولوژيك و سياسي تعارضات و آرا از معركهاي ما جامعه و شد شكسته انقلاب اوليه وحدت
اين و كجاست؟ حقيقت كه شدم مواجه سوال اين با دانشآموز يك عنوان به دوران اين در.بود
با فلسفه دانشجوي يك عنوان به نيز دانشجويي دوران در.كرد مواجه فلسفه با مرا پرسش
.شدم مواجه كانتي ديوار نام به معضلي
كانت عقيده اين و معرفت خصوص در كانت نظرات از مجملي شرح به اخيرش سخن تبيين در وي
دست نميتوانيم نامشروطي و مطلق امر هيچ به ما و است پديداري ما معرفت همه كه پرداخت
دنبال به و نبودم خشنود "حقيقت" از كانتي تصوير اين از من:گفت ادامه در وي.كنيم پيدا
را خود سرنوشت و طبيعي زندگي او ، به تمسك با بتوانم كه ميگشتم نامشروط مطلق حقيقت يك
همين بر.بريزم فرو را ديوار اين كه بودم نيرومندي مشت خواهان دليل همين به.بزنم رقم
كه كردم احساس و كردم انتخاب را كانتي پروژكتيويسم نقد دكتري تحصيلات دوره در اساس
رابطه به را استعلا ويكند كمك من به كانتي ديوار از گذر براي ميتواند هايدگر
تعبير به يا و استعلايي يا بنيادين حقيقت با بيواسطه رابطه يعنيكرد تعريف بيواسطه
(.كرد هايدگر از ميشود كه است تفسيري كه) "قدسي امر" يا و وجود هايدگر ،
فهم خواهان چيز هر از بيش كتاب اين:گفت "استعلا و هايدگر" كتاب خصوص در عبدالكريمي
معاصر ، تاريخ در حداقل متفكري ، و فيلسوف هيچ كه نظر اين از و است استعلا مفهوم و معنا
كه پژوهشگري براي بنابراين نميكند ، مطرح را استعلا مسئله هايدگر استحكام و جديت به
:گفت ادامه در وي.كند رجوع هايدگر به اينكه جز نيست گريزي است ، استعلا بحث فهم خواهان
است ، نامانوسي زبان نكردهاند ، پيدا الفت او تفكر با كه كساني براي هايدگر زبان چون
نظر به مناسب سابق ، هايدگر لااقل هايدگر ، مفاهيم فهم براي كانت استعلايي فلسفه زبان
در:گفت و كرد اشاره هايدگر آثار در كانت حضور به سخنانش از ديگر بخشي در او.ميرسد
مقام در كانت با هايدگر اينكه يكي ;كرد صحبت ميشود موضع دو از هايدگر و كانت نسبت مورد
منبع يك عنوان به را كانت اگر كه بود اين سوال اين از وي منظور دارد؟ نسبتي چه متفكر
ميگيرد؟ كانت از را چيزهايي چه او بگيريم ، نظر در هايدگر تفكر تغذيه
رقم "زمان و وجود" هرگز كانت ، كپرنيكي انقلاب بدون:گفت مطلب اين تشريح در عبدالكريمي
"چيست؟ شيء" كتاب در او كه اساسياي بصيرت بدون و هايدگر زمان و وجود بدون و نميخورد
طرح به ادامه در وي.نميكند پيدا را خود كامل بسط كانت كپرنيكي انقلاب ميدهد ما به
خواهان كه است كسي ميشناسيم ، ما كه كانتي:گفت و پرداخت كانت مورد در هايدگر از نظراتي
.بدهيم جواب مابعدالطبيعه مسائل به نميتوانيم ما كه است معتقد و است مابعدالطبيعه نفي
امكان انكار با ميخواهد يعني ;دارد پوزيتيويستي صبغه مقداري كانت شناخت ، اين در
را اپيستمولوژي كه است كانتي اين بپردازد ، جديد پوزيتيو علوم تثبيت به مابعدالطبيعه
.ميكند انتولوژي و وجودشناسي جانشين
در و دانست ايران ، در جمله از كانت ، از رايج و معرفتشناسي تفسيري را اين عبدالكريمي
عرضه كه كانتي اين كه است معتقد و است مخالف موارد اين همه با كاملا هايدگر:گفت ادامه
تنها نه و است انتولوژي كانت ، اصلي مسئله.ميماند او از كاريكاتوري به بيشتر شده ،
مسائل و است مابعدالطبيعه امكان ذاتي اثبات خواهان بلكه نيست ، مابعدالطبيعه نفي خواهان
محض ، عقل نقد براي بخواهيم هم اگر و ندارد اساسي نقش كانت در وجه هيچ به معرفتشناسي
تفاوت وي.بود خواهد جانبي و فرعي نقش يك كاملا نقش اين شويم ، قائل معرفتشناسي ارزش
كانت كه دانست اين در را (هستيشناختي) انتولوژيك نظامهاي و تفسيرها با كانت كار
بپردازد ، انتولوژيك نظامهاي ساير كنار در انتولوژي نظام يك تاسيس و بيان صرف به نخواست
ذاتي امكان بررسي به كه است كسي كانت يعني ;پرداخت بنيادي انتولوژي يك به بلكه
بدهد جواب سوال اين به ميخواهد يعني ;ميپردازد اعم معناي به (انتولوژي) مابعدالطبيعه
خير؟ يا است امكانپذير انتولوژي كه
:بود گفته كه كرد بيان را "كاسيرر" سخن مطالب ، اين ادامه در "استعلا و هايدگر" نويسنده
قول به و است كرده برخورد كانت با غاصب يك مقام در بلكه مفسر يك مقام در نه هايدگر
.ميگذارد كانت دهان در را خود حرفهاي معروف ،
تفكر چارچوب در را هايدگر مفاهيم بخواهيم اگر ما:گفت خود ، كتاب محتواي خصوص در وي
در تفكر و شهود ذاتي وحدت با است مساوي هايدگر تفكر در استعلا كنيم ، بيان كانت استعلايي
محض عقل نقد كتاب ساختار تمام:گفت تفكر و شهود ذاتي وحدت تشريح در او.كانت تفكر
يا وصف يكي ;اصلي منبع دو ما شناخت منابع كه است معتقد كانت.است ثنويت يك بر مبتني
ديگري است ، شهود كارش و ميگذارد حس را آن اسم كه است ، ما ادارك قواي پذيرندگي جنبه
"فاهمه" را آن نام كه است تفكر كارش كه است شناخت قوه فعاليت و خودانگيختگي جنبه
معرفت داشتن اعتبار براي اينكه آن و ميشود مواجه مشكل يك با تدريج به كانت و ميگذارد
تا ميشود ناچار او لذا ;كند ايجاد پلي بينشان شكاف عليرغم آنها بين چگونه تجربه ، و
تزلزل خوبي به هايدگر و است ، متزلزل كاملا كانت.كند مطرح "خيال قوه" نام به سومي قوه
است ، دوگانگي اين اساس بر كتاب ساختار تمام چون دلايلي به بنا كانت.ميدهد نشان را او
را سومي قوه پاي كه ميشود مجبور بحث ماهيت دليل به اما كند صحبت قوه دو از است ناچار
با و جهان با آدمي نسبت و حقيقت انسان ، از ديگري تفسير ميخواهد هايدگر.بكشد ميان به
اين كنيم ، بيان كانت استعلايي فلسفه با بخواهيم اگر را جديد تفسير اين.دهد ارائه حقيقت
و "حس" نام به شده تفكيك قسمت دو داراي ما شناخت قوه نيست ، دوگانه يك آدمي كه است
دلايل به مختصر بسيار اشارهاي ضمن وي.است خيال قوه همان آدمي حقيقت و نيست "فاهمه"
دازاين) استعلايي خيال قوه همان كانت در تصور استعلايي قوه:داد ادامه بحث تاريخي
خودانگيختگي ، نه است انفعال نه قوه اين.ما خود وجود حقيقت يعني ;است هايدگر (Dasain
ملموس نتيجههاي تشريح در وي.است "انديشيده شهود" يك و خودانگيخته انفعال يك بلكه
كه بپذيريد شما اگر.ميآيد دست به حقيقت از جديدي تلقي مباحث ، اين نتيجه در:گفت بحث
هايدگر تعبير به آن نتيجه ندارد ، وجود انفكاكي نوع هيچ خودانگيختگي جنبه و پذيرندگي بين
.نيست تفكيكناپذير وجه هيچ به حقيقت از آزادي ".است آزادي همان حقيقت":كه است اين
.است شده خلاصه حقيقت معناي در آدمي وجود يعني
هايدگر عمده اثر دومين به اشاره با كه بود نشست اين سخنران سومين ضيمران ، محمد دكتر
تكميل يا مقدمه كتاب اين:گفت شد منتشر سال 1929 در كه "متافيزيك مسئله و كانت" يعني
و شده تاليف هايدگر توسط كه ميشود محسوب كانت محض عقل نقد شناسانه پديدار تفسير كننده
كتاب اين در هايدگر.است كرده تاليف كتاب صورت به را آن او كه است سخنراني سلسله يك
درك را او نظريات و انديشهها فلسفه ، قادريم فيلسوف ، خود از بهتر ما كه ميشود يادآور
هايدگر ، كه بود دوره اين در و شناخت ميتوان او خود از بهتر را كانت او نظر به.كنيم
در هايدگر موضع حقيقت ، در.كرد معرفي متافيزيك عالم و شناس وجود يك عنوان به را كانت
را كانت ميكوشيدند كه بود نئوكانتيها فلسفه با چالش به گرايش نوعي اساس بر دوره اين
به و را نئوكانتيها رويكرد كه كوشيد هايدگر و كنند معرفي (معرفتشناس) "اپيستمولوژيست"
.بدهد قرار پرسش و ترديد مورد منطق و عقل محوريت مورد در را هگليها خصوص
در را اصلي قوه سه كوشيد وي:گفت (1781) كانت ناب خرد نقد نخست ويراست به اشاره با و
قوه دو كه شد مدعي و تخيل سوم و فاهمه دوم حسانيت ، و حس يكي ;كند تحليل بشري ذهن ساختار
نه و كرد معرفي متخيل موجودي را انسان او اعتبار بدين.اخيرند قوه تاثير تحت نخستين
اريكه بر را عقل و كرد عدول اخير موضع از (1787) سال در دومش ويراست در اما.ناطق
جهان ، خدا ، بحث به و كرد تاكيد متافيزيك بر بيشتر كانت مرحله اين در.نشاند اقتدار
موضوع به كانت ناب خرد نقد كتاب نخست بخش درواقع.داد ويژهاي اهميت آزادي و سرمديت
حال.است گرفته قرار بحث مورد استعلايي تحليل عنوان تحت و كرده پيدا اختصاص وجودشناسي
مبنا را انسان هم و كند تاكيد متافيزيك بر هم بود قادر چگونه كانت كه است اين اصلي پرسش
بدهد؟ قرار خودش كار اساس و
هايدگر رويكرد كتاب اين در عبدالكريمي دكتر:گفت استعلا و هايدگر كتاب خصوص در ضيمران
به نفيسي اثر و داده قرار تحليل مورد عميق و منظم دقيق ، بسيار صورتي به را كانت به
خصوص در پرسشهايي ادامه در وي.است افزوده انقلاب از بعد هايدگري ادبيات مجموعه
به نيز كتاب نويسنده كه كرد ذكر واژهها برخي معادلسازي و ترجمه نحوه و كتاب ابهامات
.گفت پاسخ وي سوالات به مجمل صورت
سخنران ديگر فلسفه ، مدرس و اسلام جهان دانشنامه فلسفه گروه مدير حشمت ، سليمان رضا دكتر
.پرداخت "استعلا و هايدگر" كتاب قوت و ضعف نكات ذكر به نقادانه نگاهي با نشست ، اين
9_ غرب در شرق
فلسفي نشريات نقش
آمريكايي تفكر در شرقي انديشههاي
جانسون.تي كارل
بشيريه حميد:ترجمه
مقالههاي نويسندگان ميپرداختندو مذهب و علم فلسفه ، به مونيست و كورت اوپن نشريه دو
.ميرفتند شمار به اروپا و آمريكا دانشپژوهان و متفكران سرشناسترين جمله از آنها
از گهگاه كه مقالاتي با سال 1893 ، اواخر در زمينه اين در خود كار به شروع با كاروس
توجه ميكرد ، منتشر گاربه ريچارد الدنبرگو هرمان مولر ، ماكس چون برجستهاي مراجع
يكي بعدها كه سوزوكي ، دايستيزتيتارو سال 1897 در.داد نشان شرقي انديشه به فزايندهاي
با غرب رويارويي زمينه در بيستم قرن برجسته چهره و بودايي ذن آوازه صاحب حاميان از
بازگشت هنگام تا وي ;باشد او همراه معاونت سمت در تا آمد آمريكا به گشت ، شرقي انديشه
چند روي يكديگر همكاري با دو هر.داشت كاروس با نزديكي همكاري در 1908 ژاپن به خود
را كتاب چندين بررسي و مقاله تعدادي مجله دو اين در سوزوكي و كردند ، كار چيني ترجمه
عملا كورت اوپن نشريه در مطرح موضوعات اين از يك هر از 1893 پس دهه در.ساخت منتشر
هندي ، فلسفه درباره مقالهاي:جملهاند اين از.برميگرفت در نيز را شرق درباره قطعاتي
مقايسه زمينه در مقالهاي هم باز و شرقي ، اسطورهشناسي درباره تازهاي كتاب بررسي
در آمريكايي مهم مجلههاي از يك هيچ.مسيحيت و بودايي كيش اعتقادي اصول و سرچشمهها
يك از بيش شرق به كاروس علاقه.بود نكرده توجه شرق به اندازه اين تا قرن اين پايان
او قلم از شرق درباره يافته انتشار مقالههاي از بسياريبود محض آكادميك توجه
در را مقالهها از مجموعهاي و شد كشانيده بودايي كيش جانب به ويژه به وي.ميتراويد
.داد اختصاص غربي علمي تفكر با آن شباهتهاي و كيش اين تعاليم تحليل به كورت اوپن
انجيل:جملهاند اين از كه پرداخت باره اين در كتاب تعدادي تصحيح يا نگارش به همچنين
منتقدان و بودايي كيش ;بودا زندگي از مختلفي ترجمههاي تدوين و گردآوري ،(1894) بودا
شرحي ،(1907) چيني انديشه ;بودايي كيش اصلي تعاليم درباره مطالعهاي ،(1897) مسيحياش
بودايي اساسي تعاليم مبناي بر كه شرقي داستان چندين و ;چين در فكري حيات اساسي وجوه از
دانش انتقاد مورد اينكه با بودا انجيل خصوص به كتابها اين از تعدادي.بودند شده خلق
.شدند چاپ تجديد بار چندين و گرفته قرار عموم استقبال مورد اما بودند ، گرفته قرار پژوهان
وي.ميكرد فعاليت نيز غرب و شرق ميان مستقيم تماسهاي جهت در تاليفاتش از گذشته كاروس
سال در اديان نمايندگان مجلس در غربي و شرقي مذهبي پيشوايان ملاقات تاثير تحت بسيار كه
شرقي اديان سخنگويان بين مبادلات افزايش هدف با دهه 1890 اواخر در بود ، گرفته قرار 1893
آموزگاران و رهبران از بسياري با وي.زد بزرگ كار چندين به دست غربي اديان پيشوايان و
باز را دوستي باب ميگذاردند ، آمريكا به پاي افزونتري تعداد با بار هر كه شرقي اديان
.كرد
عنوان با فلسفي لحاظ به را آن خود كه آورد روي شرقي انديشه مطالعه به موضعي از كاروس
آغاز همان از غربي انديشه كه داشت يقين كاملا وي.ميكرد تعريف "يكتانگري"
.است رفته خطا راه به معنوي و مادي بين و روان و تن بين تمايز پذيرفتن با شكلگيرياش
ذاتي و پديداري حوزه دو بين دانش قلمرو تقسيم با را غربي فلسفه در دوگرايي اين كانت
بدن و روح بين كه دوانيد ريشه غربي مذهبي ديدگاه در هنگامي مسيحيت و ;بخشيد رسمي صورتي
تا آورد روي علم به دوگانگي اين رد با كاروس.گذاشت تفاوت ماوراطبيعي و طبيعي بين و
او.ناميد "يكتانگري" را وحدتي چنين فلسفي نتيجه وي.بخشد دوباره وحدتي را آدمي دانش
به علم بر مبتني مذهبي از و ميداد نشان دين و علم بين فزاينده شكاف به خاصي توجه
والاترين ميبايست او ديدگاه از مذهبي چنينميكرد جانبداري خود عصر نياز عنوان
بايد او بيان به و ;گيرد دربر تجربي روشهاي موشكافانهترين با همراه را اخلاقي تعليمات
مطالعات از حاصل روزافزون شواهد بر تكيه با وي.باشد "علم دين" هم و "دين علم" هم
چنين براي را اميدواري بهترين بودايي كيش كه رسيد باور بدين اديان ، تطبيقي و تاريخي
.ميآورد وجود به وحدتي
اوايل در كورت اوپن در كه مقالههايي از مجموعهاي ضمن را بودايي كيش خاصيت اين كاروس
در وي كه را احتجاجهايي اصليترين مقالهها اين.ساخت مطرح كرد ، منتشر سال 1896
كه كرد تصريح وي.ميگرفت دربر بود داده بسط و شرح بودايي كيش درباره متعددش كتابهاي
كيش ميكرد تاكيد همچنين وي ".است چيز همه واقعي امر و هيچ ، نظريه بودايي كيش در"
يكتانگري بر ميشود ، ديده نيز روح و جسم مسئله با آن برخورد در كه گونه همان بودايي
با بودايي كيش.ساختند متنوع تن از را روح مسيحيت و هندو كيش كه حالي در.است استوار
اصل در بودا كه را شايع تفسير اين كاروس پرهيخت ، انتزاعي چنين از انتمن ، با توسل
بلكه [روح وجود نه بودا] ;دانست مردود بود ، كرده انكار را روح وجود انتمن ، خود اعتقادي
انتمن ، روح ، .بود كرده انكار جسمانياش ريشه و رگ از را آگاه نفس يا روح جدايي
يكي جسم با - بودند واحدي چيز براي متفاوتي نامهاي صرفا كه - آگاه نفس يا خويشتن ،
و است "منسجمي انگار يگانه" كيش بودايي كيش كه بود آن بر وي بنابراين ، ميشدند ، دانسته
كه ميآورد بار به را مثبتي ايمان بودايي كيشاست همگاني و جهاني كيشي اينكه سرانجام
رضايتي و خاطر آسودگي از را كسي هر ميرود ، انتظار علمي ديني از كه آنچنان ميتوانست
و بيچارگان تسكين و فلسفه اهل فكري اقناع موجبات ميتوانست و ;سازد برخوردار مذهبي
عين در كه" ميسپرد انسان دست به را "كليدي شاه" عبارتي به و ;آورد فراهم را دردمندان
".ميگشود را قفلي هر سادگي
صلحطلبي سنتهاي
پاياني بخش _ صلحطلبي
موزلي آلكس
بهلولي محسن:ترجمه
"بريتانيايي صلح" نام به مشابهي نسخه نيز بريتانيا و كردند تهيه را"رومي صلح" روميها
متفكرين اغلب.است كرده تضمين متخاصم و درگير اقوام ميان را صلح تاكنون كه كرد ، فراهم
اينكه از ايگناتيف ، ميكائيل قبيل از برخي حال اين با نميپذيرند ، را امپرياليسم معاصر ،
لحاظ به"دلاوران افتخار".است شگفت در باشد بيشتر هزينههايش از امپرياليسم منافع
از صلحآميزتر پايدارترو جهاني نظر از امپرياليسم كه كرد ادعا ميتوان تجربه
عظيمي سهم آنها دوي هر كه است (مليگرايي) ناسيوناليسم آن ، بزرگتر برادر و قبيلهگرايي
كشيش سوي از كه آنچنان فدرال دولت يك ديگر سوي از.دارند جهاني جنگهاي آوردن پديد در
نام ، همين به اثرش مشهورترين در كانت ايمانوئل و "جاويدان صلح" كتاب در پير سنت
فدراسيون يك شود ، تضمين صلح اين كه بايد و است صلح نهايي هدف كه آنجايي از شد ، پيشنهاد
از مردم كه ميگويد كانت.ميباشد كار اين براي مناسبي سياسي ابزار برابر ، دولتهاي از
از تبعيت به وادار را آنها طبيعت و شد خواهند نزديكتر يكديگر به تجاري روابط طريق
آرامش و صلح با توام دادوستد كه ميكند اين به تشويق را آنها كه ميكند عقل دستورات
سوي به حركت پروسه كه ميكند اشاره كانت.است نافعتر دوجانبه تخاصم و دشمني به نسبت
كه ميباشد روشي ارائهكننده كه است گريزناپذير امري است ، صلحطلبان هدف كه جاويدان صلح
به روشنگري عصر خوشبيني حال اين با.ميپردازند يكديگر با دادوستد به مردم آن مطابق
انزواگرايي و ناسيوناليسم شكوفايي بر تاكيد كه سياست و تفكر از اصولي مقابله توسط زودي
باشد ، داشته همراه به ميتواند جنگ كه بودند منافعي به معتقد صريحا يا تلويحا و داشتند
تاكيد نظامي ارزشهاي منافع بر كه كساني توسط آساني به صلحآميز مراودات.رفت بين از
درك و ميآورد پديد را جوامع و مردم بهترين جنگ مدعياند كه كساني.ميشود رد دارند ،
باعث همچنين و ميبرد بالا زندگي و مرگ ميان وجودي گزينش عظيمترين در را خويش از بشريت
از يكي برجسته نكات اينميشود قبيل اين از اموري و ملامتآور مصرفگرايي در تنوع
كافي آدمي طبيعت براي نميتواند خاطر آسايش و صلح آرمان كه است صلحطلبي وجوه مشكلترين
است شده تثبيت عميقا فرهنگي يا ژنتيك امري از حاصل كه جوامع اغلب در دائمي مزاحم.باشد
جنگ شيپور در تازه دمي جمعي و شخصي افتخارآفريني ماجراجويي ، جنگطلبي ، همچون اموري يعني
در سريعا آورده ، وجود به كه زيادي نسلهاي وجود با كه نوپاست آنقدر صلح فرهنگ.ميدمند
و قانون حكومت ميكند ، تضمين را صلح از حفاظت آنچه اغلب.شود تضعيف گذشتگان خطاهاي اثر
وضعيت در دستاوردها اين امابود كرده پيشبيني كانت كه گونه همان است ، تجاري روابط بسط
تجاري ، روابط موقعيت در و است ، آن عادلانه كاربرد و قانون جدي پذيرش مستلزم قانون ، حكومت
يعني فلاسفه اغلب كه ميدارد مجاز را دوجانبه سودمند روابط رشد فردي ، آزادي از قلمرويي
ميان از.نيست پذيرش قابل دارد ، كنترل به نياز كه است چيزي آن جهان به نگاهشان كه كساني
و ميبرد تحليل را صلحآميز شرايط در زيستن براي جامعه هر توان قانون ، حكومت رفتن
سرنوشتي چنين دارد ، قانون حكومت به نياز هم آن كه بازار فرايند در دائمي مداخله همچنين
ميدانند ، آينده در صلح براي اساسي را بازار نظام بسط كه كساني تجاري صلحطلبان.دارد
ميان جنگ گذشته در.دارند اشاره بينالمللي صلح براي طرحي عنوان به خانگي صلح ماهيت به
ميان Roses به معروف جنگهاي) بود شده پذيرفته كاملا رويدادي انگليسينشين بخش دو
مضحك امري اين ، مشابه جنگي اعلام امروزه اما (لانكشاير يوركشايرو خاندان نمايندگان
با شد ، پاره دو مدني جنگ به معروف ايالتي جنگهاي توسط آمريكا جديدتر ، تاريخ در.است
زماني كه اينان ميان به را صلح آنچه.نيست پذيرفتني اصلا امروزه آنها ميان جنگ حال اين
سياسي واحدهاي ميان صلح كه بود نكته اين درك در الزام برگرداند بودند ، يكديگر دشمن
واقع انتقاد مورد حيث دو از تجاري صلحطلبان خوشبيني.ميشود تضمين مستقلتر و بزرگتر
نسبت صلح تامين براي طولانيتر زمان مدت دربردارنده است ممكن نگرش اين اولا.است شده
قانون حكومت و تجاري روابط سودمند فرايند ثانيا باشد است ، آن خواهان كه حاضري نسل به
نظام يك حالت دو هر در.نباشد پذيرش قابل نظر مورد مردم يا ملت براي كه است ممكن
درازمدت در كمتر آسيب كه شود ، داده ترجيح پيامدگرا دلايل بر است ممكن صلح تحميلكننده
بر صلح تحميل كه كرد محاسبه معقولانه ميتوان اما.است امروز صلح اعمال واسطه به
مهيا طولانيمدت در را صلح كه ميشود متجاوزاني خونريزي قرنها از مانع فرهنگها
جوامع كه ميكنند ثابت ميل ، استوارت جان بالاخص اينجا ، در مختلفي متفكران.نميكنند
آنها قدر صورت اين غير در (خودتصميمگيري آزادي ، ) بيابند صلح به را راهشان خودشان بايد
.دانست نخواهند را
نتيجه
برخي كه جايي تا البته داشت صلحطلبي اشكال از برخي به اجمالي بسيار نظري مقاله اين
كه است پيچيده و گسترده فلسفي لحاظ به صلحطلبي بحث قلمرو.ميكرد طلب آن موضوعات
دو به مقاله اين در شده توصيف اخلاقي مواضع.است آن به مربوط نوشتاري تاملات گسترهاش
بسيار حال عين در كه نظريه اين ويژگي اما شد ، تقسيم پيامدگرا و وظيفهشناسانه موضع
استفاده سلاحي همچون قدرتش از كه كسي هستي ، آدمي نوع چه تو:كه است اين است ، پذيرفتني
زندگي با مقايسه در مسالمتآميز زندگي برميگرداني؟ نيز را ديگرت گونه اينكه يا ميكند
انگشت صلحطلبي ديني اخلاقي ابعاد روي به من اساس؟ چه بر و نه يا است شريفتر خشن
برخوردار مرگ از پس زندگي به نسبت كمتري ارزش از سكولار زندگي معتقدند نوعا كه گذاشتم
تفاوتهاي همچنين و دهد انجام را گوناگون نظامهاي وظيفه نميتواند عدالت اما است ،
تكليفي سكولار كاملا مقدماتي براساس صلحطلبي.ميشوند اخلاقي چنين يك موجد كه ظريفي
فينفسه كاوش ارزش كه است چالشي ميكند ، اين توجيه را متفكري هر براي سختتر بسيار
.دارد را صلح يا جنگ به علاقهمند فيلسوف هر توسط
|