رفته باد بر
شوربخت نويسنده خوشبختي
ماند خواهد تقويم در فقط شعر ملي روز
نيست تروريست صباح حسن
پاييزي افسانه
2_ سفر
رفته باد بر
حوزه سينمايي آثار آينده بحران,باد نامههاي بحران
اميني عليرضا ساخته باد نامههاي فيلم از صحنهاي
بزرگ ديوار ريزش از حرف نيست بد و خوب فيلم اميني شهرت ديگري آمدن و زم رفتن از حرف
بين از باره يك حالا كه بود نساخته خود براي شبه يك را آن حوزه كه است اعتمادي
است رفته
كشور سينمايي توليد مركز قدرتمندترين و ميگذرد ماه
11اكبري مينا _ هنر و ادب گروه
پرفروشترين از نيمي تهيهكننده و سينما سالن از 80 بيش با نامحدود ، سرمايهاي با
حوزه رقيبان اقتصادي سالم شرايط يك در.است گذاشته كنار را فيلمسازي دهه 70 فيلمهاي
باور هنوز آنهاشده خوشحالي جايگزين ناباوري و بهت اما شوند سرمست اتفاق اين از بايد
توليد بازار از حوزه حذف.داشت نخواهد فجر فيلم جشنواره در فيلمي امسال حوزه نكردهاند
سرمايه از بخش اين ندارد ، حوزه در كلان مديريت تغيير با چنداني ارتباط ايران سينماي
حوزه اگركند پيدا خود براي كوچك راهي بزرگ ، تنگناهاي در بايد كه است فقيري سينماي
اگر ميكرد ، سرمايهگذاري عوضي مرد و ري مسافر براي همچنان اگر ميساخت ، فيلم همچنان
مكاني به حالا بود ، ناتمام و شده ساخته طرح دهها و شوكران و آتش و آب ساخت براي جايي
اين در زمزمهها آخرين.دارد ساختن قصد كه ميكند اعلام نه و ميسازد نه كه شده تبديل
فتح به اميد با كه است جواني فيلمساز فيلم اولين ماجراي حوزه ، در سينمايي توليد از ميان
حتي كه روبهروست سالهاي يك پرونده با حالا و كرد شروع را كارش هنري حوزه با دنيا قله
براي باشد انگيزهاي شايد پرونده اين بازخواني.گذاشته كنار را آن خواندن سرمايهگذارش
.حوزه سينمايي زمزمه آخرين به بازگشت
را پزشك مسجدجامعي
بهترين از تا دانست موظف
مراحل همه در فيلمها
كند حمايت
|
|
زيبا و زشت
خدمات مجتمع آمدند ، وجود به اسلامي انقلاب مقتضيات به كه فرهنگي نهادهاي ميان در
.نهادهاست ساير به نسبت چشمگيري اهميت داراي هنري حوزه سينمايي
دهه پايان تا دهه 60 اوايل از خود سينمايي توليدات روشهاي و نگرشها براساس نهاد اين
اوايل در كه بودند آثاري شامل اول دستهزد دست سينمايي آثار از دسته سه توليد به 70
انقلاب آرمانهاي با متناسب سينمايي تبيين و الگوسازي قصد به حوزه سينمايي فعاليتهاي
گونه اين نمونههاي از "استعاذه" و "زنگها" ،"نصوح توبه".ميشد ساخته اسلامي
.توليداتند
از برخي كه هستند انقلاب از پس رايج توليدات انواع قالب در فيلمهايي شامل دوم دسته
يا و "شب در پرواز" جنگ سينماي در مثلابودند تاثيرگذار و پرفروش آثار نوع در آنها
."غريب خواهران" و "عروسكها دزد" چون آثاري نيز نوجوان و كودك سينماي در و ديدهبان
بودند آثاري عمدتا درآورد ، نمايش به دهه 70 دوم نيمه در حوزه كه توليداتي از سوم دسته
خود درون در ايران ، سينماي فيلمهاي رايج انواع با هماهنگي و همراهي بر علاوه كه
و بحثبرانگيز اغلب كه آثار اين.داشتند فرهنگي و اجتماعي مسائل به تازهاي نگرشهاي
به را اجتماعي ، مسائل با ايران سينماي در هنرمندانه برخورد سطح توانستند بودند پرفروش
اين.آثارند گونه اين از "شوكران" و "آتش و آب" ،"عوضي مرد".دهند افزايش ناخودآگاه شكل
.شد حاصل حوزه سينمايي مديريت توسط سينما ، به مضموني نگرش تجارب و تغييرات توليدات ، تنوع
|
از يكي باد نامههاي
است فيلمهايي بهترين
جاي و ديدم اخيرا كه
كن در را فيلم اين
كردم احساس خالي |
نايل ايراني فيلمهاي توليد زمينه در تجاربي به هفتاد دهه سالهاي پايان در حوزه اما
توليد سمت به حوزه ، سو يك ازداشت حوزه گذشته آثار ديگر با متفاوت كاملا جهتي كه شد
ديگر سوي از و ري مسافر مثل داشت ، را آن ساخت توانايي دولتي بخش فقط كه رفت پرخرج آثار
.بود "باد نامههاي" چون فيلمهايي توليد ثمرهاش كه كرد سرمايهگذاري كمخرجي آثار روي
دستاورد آخرين شد "باد نامههاي" و "ري مسافر" توليد باعث كه پيشرويي و تنوعطلب منظر
زمان در جريان اين اما.بود توليدي و مضموني ديدگاه از سينما به نگرش در هنري حوزه
.شد قطع باره يك به حوزه جديد مديريت
نبودنها بودنها ،
بود توانسته بود ديده خود در كه بسياري فرودهاي و فراز با سال 80 از قبل تا هنري حوزه
.باشد داشته خاصي ويژگي كه شود تبديل سينمايي جايگاه و مركز بزرگترين به
توليد بود ، رسيده آن به مستضعفان بنياد از كه متعددي سينماهاي به رسيدگي و بازسازي
دستور در را ارزشي پيامهاي ارائه و خاص و عام مخاطب جذب از تلفيقي كه سينمايي فيلمهاي
از مختلفي طيفهاي تجمع براي محلي كه فيلمنامهنويسي كارگاهي مدارس تشكيل داشت ، كار
جمله از..و تخصصي نشريات و سينمايي مرجع كتابهاي انتشار بود ، سينما دستاندركاران
حوزه هنرمندان ، .آورد خود گرد را هنرمند هزاران بود شده سبب كه بود هنري حوزه ويژگيهاي
در دهند انجام سينمايي كار آن در ميتوانند اينكه بر علاوه كه ميدانستند مكاني را
عاليترين.كرد خواهد آنها از نيز معنوي حمايتهاي دارد كه قدرتي به توجه با لزوم مواقع
(ميرباقري داوود) آدمبرفي فيلم شدن ساخته زمان در سينمايي اثر يك از معنوي حمايت نمونه
معاونت سوي از حتي زن يك نقش در عبدي اكبر حضور سبب به كه آدمبرفي فيلمافتاد اتفاق
و مركز اين فعال حضور با نميشد ، داده اكران اجازه آن به و بود شده طرد وقت سينمايي
و برآمد فيلم مشكل حل پي در قم تقليد مراجع جمله از مختلف مراجع سوي از تاييديه گرفتن
عمومي صورت به نبود سينماها پرده بر آن اكران تصور هيچگاه كه اثري شد موفق بالاخره
كه مركزي شوند اميدوار هنرمندان شد سبب زمان آن در معنوي حمايتهاي گونه اين.دهد نمايش
به را جرات اين قدرتزم
به كه ميداد سينماگران
كه اسلامي هنر زمينه در حيطههايي
گذارد قدم بودند بكر سوژههايي
|
|
براي بلكه نميكند ، نگاه مالي سرمايه يك عنوان به فقط آنها اثر به ميكنند فعاليت برايش
در غيرمالي حمايتهاي گونه اين.ميشود قائل ارزش معنوي سرمايه مثابه به نيز اثر سازنده
گرفت ، قرار پرستاران از جمعي اعتراض مورد كه شوكران فيلم اكران در جمله از ديگر موارد
خود درون در را آن سوءتفاهم بحران از گريز جاي به كه ميكرد سعي حوزه كل در و شد تكرار
.كند حل
محمدعلي مديريت ميداد جلوه مهم هنرمندان و سينماگران نزد را هنري حوزه كه ديگري ويژگي
سينماگران به را جرات اين زم نفوذ و قدرتبود كار مسند بر روحاني يك عنوان به زم
قدم بودند بكر سوژههايي كه انقلابي و اسلامي هنر زمينه در حيطههايي به كه ميداد
ميشد سعي درميآمد نمايش به و ميشد متولد كه اثري هر با و دهند گسترش را آن و گذارند
اين پناه در بتوانند تازهنفس فيلمسازان تا يابد گسترش قبلي محدوديتهاي از دامنهاي
ميكرد توليد فيلم اينكه بر علاوه هنري حوزه كل در.بسازند كليديتري آثار فيلمها گونه
در كه هنرمنداني نوع به توجه با مقابل در.ميگذاشت كنار نيز را دستوپاگير محدوديتهاي
جدي منتقدان ميكردند ، كه فعاليتهايي گسترش نوع و بودند كار به مشغول حوزه
چارهاي كه شوند اتفاق اين متوجه نيز آنها كه ميكردند مجاب گونهاي به را سياستهايشان
.نيست دستوپاگير متعصبانه و غيرديني محدوديتهاي گذاشتن كنار جز
حادثهها و شكافها
در سياستهايش اجراي و اعمال در زم اصلي همراهان از يكي سالها كه تختكشيان محمدرضا
در او مستقيم دخالتهاي و زم سياستهاي تغيير به بود سينمايي معاونت مديريت و حوزه
راهاندازي طرح سينمايي ، سالن ناگهاني 80 پيوستن بود معترض زمان آن در سينمايي مسائل
حوزه ، تلويزيوني و ويدئويي شبكههاي راهاندازي ايده و فيلمنامهنويسي كارگاهي مدرسه
چون ديگراني پاي و داد افزايش انفجاري بهطور را حوزه سينمايي فعاليتهاي مجموعه ناگهان
از بعضي كه بود حالي در اين كشاند مديريتي حوزههاي به را احمدي دكتر و اربابي محمود
بهطور كه داشت انتظار اما ميكرد اداره و تاسيس مستقيم بهطور زم را بخشها اين
ملتهبترين زماني دوره اين.كند جور و جمع را آنها تختكشيان و كند كار منسجم و ارگانيك
يا بوده مجموعه آن تمام مدير تختكشيان گفت ميتوان بهسختي و است حوزه مديريتي دوران
حوزه هفتاد دهه آغازين سالهاي همان در مهمان مديران از عمدهاي بخش دلايلي به بنانه
زم بين اختلافات زمان همين در اما.شد حاكم بخش اين در بيشتري انسجام و كردهاند ترك را
شد ، تشديد حوزه از خارج افراد همكاري جذب و فيلم توليد سياستهاي تغيير برسر تختكشيان و
كسي براي اين و انجاميد تختكشيان با ناهماهنگي و كاري تداخلات به زم تعجيل كه خصوصا
مسائل اين همه.نبود قبول قابل ميدانست ، فيلم توليد در را خود سنتي اقتدار حوزه ، در كه
اما كرد ، ترك را حوزه شرايط سختترين تختكشياندر و شد1 سال 73 در او جدايي به منجر
جديد قالب در سال 78 انتهاي از عملا و شد برقرار حوزه با تختكشيان ارتباط بعد سال دو
.شد انتخاب مديرعامل عنوان به فيلم ، توليد شدن شركتي
|
است فيلمي باد نامههاي
نساخته را آن سرمايه كه
سازنده خلاقيت و تفكر بلكه
است چنينفيلمي
|
انجام سينما در جديد قالب در فيلم توليد زمينه در حوزه كه فعاليتهايي راستاي در
عنوان تحت فيلم توليد شركت يك سينمايي توسعه سازمان مجموعه در سال 79 اواخر در ميداد
(حوزه پسرانه هنرستان مدير و مخملباف سابق دستيار) صابري حسين مديريت به "فيلم سام"
.بپردازد جوان استعدادهاي پرورش و معرفي شناسايي ، به طولاني ، وقفه يك از بعد تا شد تاسيس
عرصه در ايران سينماي جوان كارگردانان جديد موفقيتهاي به هم نيمنگاهي حركت اين البته
.داشت2 جهاني جشنوارههاي
فيلمهاي ساخت براي اول فيلمسازان از كه كرد آغاز را طرحي اجراي حوزه سياست ، اين پيرو
اينكه اولبود توجيه قابل هدف چند با فعاليت اين حوزه برايميشد حمايت قيمت ارزان
وابسته سينمايي بخش حال عين در تا ميكرد فراهم را ارزانقيمت سينمايي آثار توليد هزينه
اهميت تا ميشد سينما حيطه در تازه بازوهاي صاحب حوزه ديگر طرف از و شود مستقل حوزه به
از هدف اين با بنابراين.يابد افزايش نيز سينمايي جهاني مجامع در آن بينالمللي
آنها براي فيلم توليد براي جايي عملا خصوصي بخش در كه ميكرد حمايت جواني فيلمسازان
.نداشت وجود
سرمايه به آنها كه بود نيازي داشت حوزه براي جوان فيلمسازان با كردن كار كه ديگري حسن
حوزه و بودند منعطفتر صاحبسبك و مطرح فيلمسازان به نسبت بنابراين داشتند حوزه حمايت و
قسمتي در را آنها بلكه نميكرد پرداخت دستمزد عنوان به فيلمسازان اين به نقدي پول نيز
.ميكرد شريك اثر حقوق از
در موفقي كوتاه آثار كه موساييان وحيد و اميني عليرضا فيلمسازان گونه اين ميان از
عنوان به بود شده مشخص فيلمسازيشان سياق و سبك حدودي تا و بودند ساخته جوان سينماي
ساخت "زمين آرزوهاي" نام به فيلمي موساييان وحيد.شدند انتخاب طرح اين فيلمسازان اولين
مشكلساز نميتوانست بنابراين داشت لرستان منطقه در مردم عقايد درباره بومي مضموني كه
در آن داستان كه كرد كارگرداني را "باد نامههاي" نام به فيلمي اميني عليرضا اما باشد ،
.ميگذشت شهرستاني سرباز چند بين نظامي پادگان يك
توقيف و توليد
تنها.شد گذاشته سر پشت آثار گونه اين سازندگان رايج خبري سكوت در باد نامههاي توليد
به نظامي مكان يك از استفاده ميرسد نظر به اهميت حائز فيلم اين توليد در كه نكتهاي
ارتباطات واسطه به فيلم دستاندركاران از يكي منظور اين براياست فيلم لوكيشن عنوان
و كرد آغاز را لوكيشن كردن پيدا براي تلاش بود مانده باقي برايش سربازي دوران از كه خود
نامههاي" فيلمبرداري لشگرك پادگان نام به تهران اطراف پادگانهاي از يكي در مدتي از پس
بود مطمئن امينيشد حاضر نمايش براي ماه از 10 پس فيلم شد آغاز فضلي بايرام توسط "باد
شد تبديل بحران يك به جايي از دقيقا او فيلم داستان اما برداشته محكم را گام اولين كه
جديد اهداف مغاير را "باد نامههاي" فيلم حوزه ، جديد مسئولان.بود شده شروع آنجا از كه
جشنواره بيستمين جوايز اكثر ميرفت اميد كه فيلمي و دانستند فيلم توليد در نهاد اين
.شد خارج تهيهكنندهاش توسط مسابقه گردونه از دهد اختصاص خود به را فجر فيلم بينالمللي
نامههايباد فيلم معنوي حيات ما
چه و گرفت خواهيم نظر در را
به ويژهاي نگاه بسا
كرد خواهيم فيلم اين
|
|
نجواها و فريادها
حوزه يافته پرورش خود كه مجيدي مجيد را هنري حوزه جديد مديران اقدام به واكنش نخستين
خود دفاع در كه حالي در اوداد نشان فجر فيلم جشنواره بيستمين افتتاحيه مراسم در بود
تا شد انجام زيادي تلاش":گفت ميناميد شرافتمندانه ، اجتماعي نقد يك را باد نامههاي
مجيدي ".نشد توجهي هيچ ما درخواست اين به اما باشد داشته حضور جشنواره در باد نامههاي
در فيلم مادي حقوق هرچند داد ادامه ميگفت سخن داوران هيات اعضاي از يكي عنوان به كه
هيات عنوان به ما و ماند خواهد زنده همچنان آن معنوي حيات اما است تهيهكننده دست
معطوف فيلم اين به ويژهاي نگاه بسا چه و گرفت خواهيم نظر در را آن معنوي حيات داوران
.گردد
طوري به شد روبهرو او از حمايت نشاني به سالن در حاضران تشويق با مجيدي مجيد صحبتهاي
وزير صندلي بر تازگي به خود كه ارشاد وزارت فرهنگي ديرپاي معاون مسجدجامعي احمد وقتي كه
بخش از باد نامههاي شدن خارج به اشاره با صريح سخناني در و رفت سن روي به بود زده تكيه
از نبايد گرفته نمايش مجوز كشور قانوني ضوابط از كه فيلمي:گفت فجر ، جشنواره و مسابقه
را سينمايي پزشكمعاونت حسن محمد و ادامه در او.بماند محروم فجر فيلم درجشنواره حضور
.كنند حمايت مراحل همه در فيلمها بهترين از تا دانست موظف
حوزه رئيس بنيانيان ، روز 30/2/81 "باد نامههاي" فيلم توقيف از ماه چهار گذشت از بعد
درباره سوالي به پاسخ در "كشور فرهنگي برنامههاي بررسي" عنوان با ميزگردي در هنري
اين خبرنگاران حيرت و بهت ميان در و گشود سخن به لب بالاخره "باد نامههاي" فيلم وضعيت
به كه نميگوييد و است اميني عليرضا به متعلق فيلم اين ميگوييد چرا".داد پاسخ چنين
بدش هم خودش و شده معروف بيخودي اميني آقاي ميكنم فكر من دارد؟ تعلق هنري حوزه
اوليهاش صحبتهاي بهت از بسياري هنوز كه حالي در او".بزند دامن مسائل به كه نميآيد
در كه است تكنيكي بيشتر فيلم مشكل:داد ادامه بودند نيامده بيرون فيلم اين وضعيت درباره
گيشه چون شود ، كار بايد فيلم روي اما.ميرسيم توافق به اميني آقاي با خودمان باره اين
".ندارد سرمايه بازگشت و
فيلمهايش خود كه پناهي جعفر كه بود نگذشته حوزه جديد رئيس صحبتهاي از روزي چند هنوز
نامههاي":گفت ايسنا با گفتوگو در است ايران سينماي در سانسور و توقيف قرباني سالها
بلكه (است شده ساخته سرمايه فقر در مسلما كه) نساخته را آن سرمايه كه است فيلمي "باد
با محكم ، فيلمي را فيلم اين كه حالي در او.است فيلمي چنين سازنده خلاقيت ، و تفكر
به متعلق فيلم اين":داد ادامه ميكرد معرفي سينمايي ناب لحظات از پر و قوي ساختاري
در فيلمها نوع اين آنكه واضحتر و ديگر جاي هيچ نه است ، "اميني عليرضا" يعني آن سازنده
".داشتند فرهنگي دغدغه كه شدهاند سرمايهگذاري آدمهايي زمان
جهان همشهري روزنامه با گفتوگو در ايران سينماي شهير كارگردان كيارستمي عباس صحبتهاي
اين VHS كپيهاي و كرد فيلم اين ديدن به كنجكاو را بسياري فيلم ، اين درباره اظهارنظر و
از تازگي به كه كيارستمي.كرد گردش به شروع سينما علاقهمندان بين در دست به دست فيلم
اين از حمايت در بود فستيوال دانشجويي بخش داور دوره اين در و بود بازگشته كن جشنواره
تمام و ديدم اخيرا كه است فيلمهايي بهترين از يكي "باد نامههاي":كرد اعلام فيلم
او.شود نمايش به موفق اميدوارم و كردم احساس خالي را فيلم اين جاي بودم ، كن كه مدتي
فيلمهاي به شباهتي هيچ من كه ايستاده خودش پاي روي آنقدر فيلم اين كه گفت ادامه در
.است شبيه من آثار به كه گفت ميتوان ساده نگاه يك با حال عين در و نميبينم آن در خودم
بيحوصلهها باحوصلهها ،
در ساختهاش ، اولين مشكل حل براي بيوقفه تلاش و بحران ماه چندين از پس اميني عليرضا
تلاش تمام من:ميگويد ما خبرنگار با گفتوگو در است رسيده نااميدي به تقريبا كه حالي
منزله به هم پيش وقت چند دادهام ، انجام فيلم نمايش براي كارگردان يك عنوان به را خودم
به نامهاي هم اواخر اين نشستم بست ارشاد وزارت سينمايي معاونت دفتر در اعتراض
.بگيرم نتيجهاي نتوانستم امروز تا متاسفانه اما نوشتم رئيسجمهور
حقوق خريدن حل راه اولينشد ماجرا وارد فيلم مشكل حل دنبال به ارشاد وزارت بالاخره
از را فيلم حقوق كه خواست خصوصي تهيهكننده يك از سينمايي معاونت.بود حوزه از فيلم
فيلم يك توليد هزينه معادل رقمي باد نامههاي حقوق فروش براي حوزه.كند خريداري حوزه
.داد پيشنهاد (تومان ميليون 100) معمولي شرايط در ايراني
به حاضر عمل مرحله در ولي گرفت فيلم واگذاري به تصميم حوزه:ميگويد باره اين در اميني
در است گلهمند طرح مجري عنوان به تختكشيان محمدرضا از كه حالي در اونشد فيلم فروش
او ولي شد تختكشيان از فيلم توليد مبلغ همان خواستار ابتدا در حوزه:ميگويد ادامه
دليل حمايت عدم همين البته و نكرد فيلم از نيز حمايتي هيچ و نشد فيلم خريد به حاضر
تختكشيان از من:ميگويد ادامه در او.بود ايشان با "روز 23 فيلم ساخت از من انصراف
وارد نخواست و كشيد كنار خودش ، موقعيت دليل به او ولي داشتم انتظار اينها از بيشتر
.شود ميدان
ما خبرنگار به پاسخ دفترشدر با ما خبرنگار متعدد تماسهاي از پس تختكشيان محمدرضا
ميدهم ترجيح خصوص به مورد اين در و نميكنم مصاحبه نشريهاي هيچ با اصولا من:ميگويد
.كنم سكوت
وضعيت بر مبني ما خبرنگار سوال با وقتي نيز هنري حوزه سينمايي فعلي مسئول سيدزاده ،
:ميگويد و ميدهد ارجاع باد نامههاي كارگردان به را او ميشود روبهرو فيلم اين نهايي
من.هستند كار جريان در من از بهتر احتمالا كردهاند صحبتهايي اميني آقاي كه آنجا از
.دنبالكنم را روش همين نيز ادامه در ميدهم ترجيح و نگفتهام چيزي فيلم اين درباره تاكنون
سرنوشت از تا دارد اصرار ما خبرنگار كه حالي در تلفني كوتاه گفتوگوي اين ادامه در
خدا ، ياري به ميگويد خونسردي با سيدزاده شود مطلع ميگذرد آن توقيف از ماه كه 9 فيلمي
.ميشود حل مشكلي هر
حساس فيلم به نسبت نيز نظامي نهادهاي حوزه ، بر علاوه كه است آن از حاكي شنيدهها
فردي حتي و دانسته نظامي مكان يك در حاضر حال زندگي از غيرواقعي تصويري را آن و شدهاند
.است شده مشكلاتي دچار حاضر حال در كرده صادر را پادگان در فيلمبرداري اجازه كه
حقيقت در و ندارد صحت قضيه اين اما است زياد اينباره در شايعات:ميگويد اميني عليرضا
نشان سرهنگ جناب به هم را نهايي نسخه و ساختيم پادگان آن آدمهاي حمايت با را فيلم ما
مورد كه قسمتهايي اساس همان بر و كرديم جمعآوري نيز را ارتش نظرات ادامه در و داديم
به هنوز را شده داده تغيير نسخه:ميگويد ادامه در او.داديم تغيير را بود ارتش اعتراض
كار اين ارتش مشورت با بگيرد صورت تغييري فيلم در باشد قرار اگر ولي نداديم نشان ارتش
فيلم تا داده تغييراتي آن صداي همچنين و داستان جاي چند در اميني.داد خواهيم انجام را
در كه دايره فيلم از حتي باد نامههاي كه دارد آن از نشان شواهد اما شود خارج محاق از
غمانگيزتري سرنوشت دارد موفقيتآميزي سراسر نمايش كشور از خارج در اما توقيف كشور داخل
.داشت خواهد
آيندگان و امروز
جشنواره در "باد نامههاي" فيلم نمايش بر مبني روزنامهها در خبري پيش چندي وقتي
رفع براي اميدي روزنه را آن سينمايي كارشناسان از بسياري شد ، منتشر كانادا تورنتوي
به كه فيلم كننده تهيه اجازه با نه فيلم كه شد مشخص بعدا اما دانستند فيلم اين مشكلات
.است درآمده نمايش به جشنواره اين در VHS صورت
حوزه كه كرديم اقدام جشنواره در فيلم نمايش براي زماني ما:ميگويد باره اين در اميني
ايران به تورنتو از فيلم انتخاب براي "ايپيديس ديميتري" و بود كرده آن واگذاري به تصميم
را فيلم پشتوانه همين به من گرفت فيلم واگذاري به تصميم و داد تشكيل شورايي حوزهآمد
كه كرد فكس تورنتو جشنواره به نامهاي لحظه آخرين در حوزه ولي كردم ارسال جشنواره براي
درصد در 30 من كه آنجا از.درآيد نمايش به نبايد و دارد تعلق آن تهيهكننده به فيلم
كند جلوگيري كشور از خارج در فيلم نمايش از نميتوانست حوزه بنابراين هستم سهيم فيلم
استقبال با دادم نمايش تورنتو در و كرده تبديل DVD به VHS از كه را فيلم بنابراين
.شد روبهرو چشمگيري
اميدها و بيمها
اين در كه چيزي آن طبق خود جديد مديريت يكساله دوران در هنري حوزه سينمايي توليد دفتر
همچنين و پرجنبوجوش و فعال و بزرگ مركز يك از است داده نشان سينما حيطه در مدت
باد نامههاي براي كه ماجرايي.است شده تبديل بيسروصدا و آرام دفتري به بحثانگيز
توليد در حوزه ساله روشهاي 20 و فرصتها امكانات ، كه ميدهد نشان خوبي به افتاده اتفاق
از تلخ طعم حاوي باشد هرچه سرانجامش كه رسيده پاياني به ايراني فيلمهاي نمايش و
از حرف.نيست بد و خوب فيلم اميني ، شهرت ديگري ، آمدن و زم رفتن از حرف.است دسترفتگي
باره يك حالا كه بود نساخته خود براي شبه يك را آن حوزه كه است اعتمادي بزرگ ديوار ريزش
.است رفته بين از
تاجيك محمد افشنگ ، مريم:گفتوگوها
:پينوشت
.متكثر حوزههاي در متمركز مديريت - تصوير دنياي - 1و2
شوربخت نويسنده خوشبختي
نوبل آكادمي تا آشويتس اردوگاه از
عابدي حسين
ميرسد نظر به نبود قائل مجاري نويسنده اين براي را شانسي كمترين هيچكس كه حالي در
يهوديتبار نويسنده اين برگزيدن در را سياسي ملاحظات نوبل آكادمي ديگر بار
است نظرگرفته در
نويسنده (Imre Kertesz) "كرتژ ايمره" نوبل ، آكادمي اكتبر دهم با برابر گذشته پنجشنبه
كه حالي در.كرد معرفي جهانيان به ادبيات جايزه برنده عنوان به را مجارستاني يهوديتبار
ديگر بار ميرسد نظر به نبود قائل مجاري نويسنده اين براي را شانسي كمترين هيچكس
.است گرفته نظر در يهوديتبار نويسنده اين برگزيدن در را سياسي ملاحظات نوبل آكادمي
ميكند تقويت را گمان اين گفت ، خود پيروزي خبر شنيدن از پس كرتژ ايمره كه آنچه خصوص به
نخستين كرتژ.ميكند تحميل پيش از بيش عرصهها همه در را خود نفوذ روزبهروز سياست كه
آسوشيتدپرس با گفتوگو در او.ميكند خود آن از را نوبل ادبيات جايزه كه است مجارستاني
مجارستان در.است مهم بسيار من براي جايزه اين":گفت موضوع ، اين از خوشحالي ابراز ضمن
آنها ذهن كه شود باعث من پيروزي كه اميدوارم.ندارد وجود نسلكشي به نسبت آگاهي نوع هيچ
".شود روشنتر مسئله اين به نسبت
در او حضور و بودن يهودي شد ، كرتژ ايمره به نوبل اهداي سبب كه آنچه ميرسد نظر به
.باشد اجباري كار اردوگاههاي
سالگي پانزده سن در.آمد دنيا به مجارستان بوداپست در نوامبر 1929 نهم در كرتژ ايمره
.ميشود فرستاده ميآمد ، شمار به مرگ اردوگاههاي هولناكترين از كه "آشويتس" اردوگاه به
آزاد سال 1945 در سرانجام و فرستاده (Buchen wald) "والت بوخن" اردوگاه به آنجا از
ميكند آغاز را مجاري روزنامه يك در كار سال 1948 در مجارستان به بازگشت از پس.ميشود
.ميپردازد نويسندگي به سربازي خدمت سال دو از پس.ميشود اخراج آنجا از بعد سال سه اما
اين.ميكند ترجمه مجاري به را زبان آلماني فلاسفه و نويسندگان آثار دوره اين در او
.بگذارند او آثار بر زيادي تاثير نويسندگان اين كه ميشود سبب موضوع
هوفمانشتال ، فرويد ، نيچه ، از ميتوان كرد ترجمه را آنها آثار كرتژ كه كساني جمله از
.برد نام...و وينگنشتاين شنيتزلر ،
"بيايمان" عنوان با سال 1975 در و سالگي شش و چهل سن در را خود رمان نخستين كرتژ
.ميرساند چاپ به (Faith less)
وقت هر":ميگويد كرتژ.ميكرد منعكس را بوخنوالت و آشويتس در او تجربيات اثر ، اين
".ميشود مجسم نظرم در آشويتس هميشه ميكنم فكر جديد رمان يك درباره
:ميگويد باره اين در كرتژ.است اتوبيوگرافي يك بيايمان كه نيست معني آن به اين اما
خاطرات رمان اين واقع در اما نوشتهام اتوبيوگرافي سبك به را رمان اين كه است درست"
".نيست من شخصي
با نيز سال 1975 در شدن چاپ از پس و شد اعلام ممنوع ابتدا در "بيايمان" رمان
"فاحش شكست" عنوان با خود ديگر رمان در كرتژ.شد روبهرو منتقدان كامل بياعتنايي
.ميكند ياد تلخي به تجربه اين از رسيد ، چاپ به سال 1988 در كه (Fiasco)
رمان با تريلوژي اين.دانست تريلوژي يك از دوم قسمت ميتوان را "فاحش شكست" رمان
كه است دعايي "كاديش".ميشود ختم "نازاده كودك براي كاديش" رمان به و شروع "بيايمان"
.ميخوانند مذهبي نيايشهاي در و مردگان براي يهود آيين در
كرتژ اول رمان راوي كتاب ، اين در.ميرسد چاپ به سال 1990 در "نازاده كودك براي كاديش"
.ميپردازد داستان روايت به و ميشود ظاهر مجددا (بيايمان)
فرستاده اجباري كار اردوگاه به و دستگير نازيها توسط كه است كودكي درباره ،"بيايمان"
كه كودكي.كند سازگار محيط و شرايط با را خود و بماند زنده كه ميشود موفق اما ميشود ،
امر يك به تبديل او براي اردوگاه در زندگي بنابراين ;آشناست اردوگاه در زندگي با تنها
با خود دادن تطبيق يعني ماندن زنده":ميگويد رمان اين در كرتژ.ميشود روزمره و عادي
هم با بشريت روح و زندگي واقعيت ;مييابد دست فلسفي سنت يك به او تفكر ، اين با و "شرايط
.هستند تضاد در
به و ميكند ارائه كودكي دوران از تلخ تصويري كرتژ نازاده ، كودك براي كاديش رمان در
از.ميدهد دست خواننده به كار ، اجباري اردوگاه در زندگي از متناقض حس يك آن واسطه
با سازگاري از مظهري عنوان به را عشق كرتژ ، .عشق سو ، ديگر از و زندگي سخت شرايط سويي
هر به ماندن زنده يعني عشق او ، رمان قهرمان براي چون.ميدهد نشان خواننده به سخت شرايط
در به سالم جان يهودكشي واقعه از آن ، راوي كه است كوتاهي رمان "...كاديش".قيمتي
و دارد دل به را گذشته داغ اواست مشغول نويسندگي و ترجمه به ميانسالي در و است برده
.است عزادار دهد ، پرورش را كودكي خشني دنياي چنين در نميتواند اينكه از
آن در آشويتس كه دنيايي به ورود از كه ميشود خوانده كودكي براي رمان ، اين در كاديش
.ميكند خودداري دارد ، قرار
نيز و رسيد چاپ به سال 1977 در كه (Path finder) "راهنما" از عبارتند كرتژ آثار ديگر
به او از ديگري اثر سال 1992 در.شد منتشر در 1991 كه (English Flay) "انگليسي پرچم"
و بادباني كوتاه كشتي نوعي گالي _ (Galley diary) "گالي خاطرات" عنوان با ميرسد چاپ
تا 1991 از 1961 را وقايع و است شده تحرير خاطرهنويسي ، شكل به اثر اين _ است پارويي
من" عنوان با ميشود منتشر كرتژ از ديگري كتاب سال 1997 در آن دنبال به.ميشود شامل
در كه است دروني مونولوگ همان دنباله حقيقت در كتاب اين."استحاله يك وقايعنامه:ديگري
.ميشود شامل را تا 1995 سالهاي 1991 اتفاقات و بود آمده "Galley diary"
در او مقالات و سخنرانيها مجموعه.يافت حضور ادبي مجامع در پيش از بيش كرتژ دهه 90 در
(1993) "فرهنگ مثابه به يهودكشي"رسيد چاپ به تا 2001 سال 1993 از جلدي سه مجموعه
كه هنگامي سكوت لحظههاي":از عبارتند آن ديگر جلد دو.بود مجموعه اين از كتاب اولين
.(2001) "تبعيدي زبان" و (1998) "ميكنند پر را تفنگها اعدام جوخه
عنوان با ديگري جايزه سال 1997 درربود را "Branden Burger" جايزه سال 1995 در كرتژ
را "Welt" ادبي جايزه همچنين او.گرفت تعلق او به "اروپا درك براي لايپزيگ كتاب جايزه"
.آورد دست به سال 2000 در
نوشتههايي خاطر به نوبل 2002 جايزه است كرده اعلام خود امسال بيانيه در نوبل آكادمي
كرتژ ايمره به ميكند حمايت تاريخ جابر حكومتهاي برابر در انسانها شكننده تجربه از كه
.است گرفته تعلق
حادثهاي به ناخودآگاه طور به كرتژ آثار همه كه باشد نكته اين موضوع ، اين دليل شايد
ميتوان را آشويتسداشت اقامت آشويتس در كه دورهاي ;دارد ارتباط او زندگي در عميق
خود زندگي طول در نويسندهاي هر":ميگويد كرتژ.دانست مدرن زندگي در انسان تنزل حضيض
".است سرنوشتساز تجربه همان نسلكشي من براي.ميكند برخورد سرنوشتساز تجربهاي با
ماند خواهد تقويم در فقط شعر ملي روز
اكبرياني محمدهاشم
روز ،(مهر 8) مولوي روز:كنيد توجه شاعران روزهاي به تقويم ، به ميزنيم سري ابتدا در
سعدي روز ،(فروردين 25) نيشابوري عطار روز ،(مهر 20) حافظ روز ،(ارديبهشت 25) فردوسي
يعني فن اهل سراغ برويم حالا...و (ارديبهشت 28) عمرخيام حكيم روز ،(ارديبهشت اول)
چه مولوي روز بپرسيم خب صاحبنظران ، و شعردوستان و ادبيات استادان و منتقدان و شاعران
ميدانند؟ نفر چند ميكنيد فكر...و حافظ؟ روز چه؟ فردوسي روز است؟ روزي
روز كه نميدانست شاعري و شعر اهل هيچ يعني بود ، "هيچ" جواب ، و پرسيد سطور اين راقم
طبيعي چيست؟ ميشود مترتب "ندانستن" اين بر كه نتيجهاي حالا است؟ روز چه شاعران اين
...و منتقدي استادي ، شاعري ، هيچ ميرسد ، .يا فرودسي يا حافظ يا مولوي روز وقتي است
،(يادداشت يك صورت به و روزنامه يك در حداقل) بنويسد مطلبي تا نميزند بالا آستين
...و كند ، سخنراني فرهنگي و ادبي مركزي يا دانشگاه در كند ، برگزار نشستي
و رسمي دولتي ، فرمايشي ، مناسبتهاي و روزها اين تعيين آنكه جز ندارد دليلي اينها همه و
و انتخابها چگونگي در صاحبنام و معروف و نامي ادب اهل چند مشاركت فاقد و است ناخودجوش
به شعر ملي روز.بگوييم چه ميخواهيم كه است طبيعي مقدمه ، اين با !روزها انتصابهاي
چنان با انتصاب اين شدو منصوب نام اين به شهريار ، كشورمان خوب شاعر درگذشت روز مناسبت
چه هر و نگرفته صورت آنها با مشورتي هيچ است معلوم كه شد مواجه ادب اهل سوي از مخالفتي
مبارك جهت هر به باري..و رسمي دولتي ، انتصاب:گرفته انجام گذشته روال همان بوده
از را سوال اين آيا راستي.شعر ملي روز:شد افزوده تقويم مناسبتهاي به روز يك باشد ،
شد خواهد اجرا برنامههايي چه شعر ، ملي روز در بعد سالهاي و بعد سال كه پرسيدهايم خود
ياد به را شعر ملي روز اديبي آيا و شد؟ خواهند قائل منزلت و ارج ملي شعر براي چگونه و
چند شود ، اجرا اگر هم آن شد ، خواهد اجرا روز اين در آنچه.است معلوم جواب داشت؟ خواهد
شده تعيين قبل از اهداف با سنخيتي هيچ كه محدود عدهاي شركت با و رسمي كوچك برنامه
.ندارد
براي تلاش نيايد بيرون آن نيازهاي و جامعه درون از مناسبتي تا كه است آن قضيه واقعيت
كه نرسد ضرورت اين به ما شعري جامعه كه زماني تا.است كوبيدن هاون در آب آن ، بزرگداشت
يا خصوصي از اعم موسسهاي و مركز نهاد ، هر شود ، نامگذاري شعر ملي روز نام به روزي بايد
.بود خواهد بيهوده بنمايد ، مسير اين در تلاشي دولتي
.كرد گوشزد ادب اهل به بايد هم را نكتهاي باشيم نرفته قاضي به طرفه يك آنكه براي حال و
شده قلمداد ضرورت يك موضوع اين برجسته ، صاحبنظران و شاعران سخنان و گفتهها تمامي در
همه كلام فحواي از ديگر عبارت به.شود نامگذاري شعر ملي روز نام به روزي دارد جا كه بود
و بحث مورد آن روز فقط است ، شده پذيرفته شعر ، ملي روز يعني قضيه ، اصل كه برميآمد آنها
شعر به را روزي كه است برآمده نياز اين ما شعري جامعه درون از اساس اين بر.بود مناقشه
رسيدهاند ضرورت اين به مملكت اين ادب فرهيختگان همه و است چنين كه حال و دهيم اختصاص
روزي شعر ، روز طريق ، اين از تا بنامند شعر روز را روزي كلي اجماع يك در خود كه بهتر چه
رسميت هرگونه از دور به و خودجوش و متنوع برنامههاي و تحرك با همراه و پرجنبوجوش باشد
نام كه بهتر چه نيايد حساب به...و دولت با مخالفت حركتي چنين آنكه براي و.دولتي
اين معيار.باشد نداشته تداخل شعر ملي روز با تا بنامند ايران شعر روز را روزي چنين
يا حافظ يا باشد فردوسي درگذشت يا تولد روز كه باشد..و شاعران جمع با نيز انتخاب
يك در صاحبنظران و استادان شعر ، منتقدان شعر ، شاعران آيا اما ،...يا نيما يا سعدي
ميدانم ، بعيد كرد؟ خواهند تعيين را ايران شعر روز و زده اقدامي چنين به دست كلي اجماع
.ميكنيم صبر نه؟ ميگوييد ميگويد ، ديگر زمينههاي در تجربه را اين
نيست تروريست صباح حسن
وحداني اديب
داستاني _ مستند فيلمي تهيه براي هماكنون آلمان ZDF شبكه از سريال توليد گروه يك
گروهي رسانههاي سوي از برنامه اين توليد.ميبرند سر به ايران در "صباح حسن" درباره
.ميدانستند سپتامبر قضاياي 11 با مرتبط را آن عدهاي و بود شده مواجه بدگماني با ايران
به ليپرت هلگا خانم آن نويسنده و تهيهكننده برنامه اين توليد گروه خبري كنفرانس در
ديگر به ما خبرنگار اختصاصي گفتوگوي در همچنين وي.دادند پاسخ خبرنگاران پرسشهاي
فيلمبرداري روماني كشور در مشابه برنامههاي تاكنون.داد توضيح پروژه اين درباره شبهات
فيلمبرداري به ايران در آلمان كشور از گروه يك كه است بار اولين اين و ميشدند
مدير هولدز ، كاستن كلاوس صباح حسن زندگي درباره مستند اين كارگردان.ميپردازند
فيلم اين حرفهاي هنرپيشه تنها و گرترامسبروك صدابردارآن مدرو ، كلاوس آن فيلمبرداري
.است صباح حسن نقش در الماسي جهانگير
* * *
عمل همين غرب در است ، قاعده يك فرصتها دادن دست از سومي جهان كشورهاي در كه طور همان
اثر يك تبديل از متعددي نمونههاي.ميشود محسوب مديريت سوء وضوح به و استثنا يك
و دمدستترين كه دارد وجود آن توليدكنندههاي خواست خلاف به هنري كالاي و روشنفكري
سرباز هر كه طوري به ، نازيهاست ، توسط نيچه نثر مطلوب به مصادره آنها ، ملموسترين
گزيده يك و (گزينشي نسخه) مسيح عيسي انجيل يك خود جيب در دوم جهاني جنگ در آلماني
اتفاق زماني همان در دقيقا اين و ميكرد حمل را (گزينشي شكل به هم آن) نيچه نوشتههاي
در.بود شده اعلام ممنوع نازي دولت توسط نيچه نوشتههاي كامل نسخههاي چاپ كه ميافتاد
با خبرنگاران بيشتر فيلم ، تهيهكنندههاي و ZDF آلمان رسمي تلويزيون نماينده با گفتوگو
در كه "صباح حسن" فيلم كه داشتند را تصور اين ضدتروريسم ، بينالمللي فعلي جو به توجه
توليد او دادن جلوه تروريست به گرايش با عمدتا شد خواهد پخش (XXX) ايكس تريپل مجموعه
مفهوم زدودن براي برنامه اين كه بود معتقد برنامه نويسنده ليپرت هلگا خانم اما.است شده
صليبي جنگجوهاي":گفت خود خبري كنفرانس در او.است شده ساخته اروپاييها اذهان در مرسوم
.آوردند اروپا به او تروريستي فعاليتهاي و صباح حسن درباره را افسانههايي خود با
اذهان در امروزه كه صورتي به را يارانش و صباح افسانهها همين برحسب ماركوپولو
ترياك و حشيش مانند موادمخدر از استفاده با كه فردي":كرد ترسيم دارد وجود اروپاييان
از جهت همين در و ميكرد آماده تروريستي حملههاي انجام براي را خود طرفداران اذهان
يك و دانشمند عالم يك گياهشناس ، يك صباح معتقدم من كه صورتي در.ميكرد استفاده آنها
نه و _ حاكمان ميرفت آنان بر كه ستمي از خويش مردم دادن نجات براي فقط كه بوده متفكر
از (assassin) قتل واژه كه معتقدند مردم اروپا در.است ميرسانده قتل به را _ عادي مردم
اين بر ماركوپولو ، غلط اطلاعات پايه بر عمدتا اروپاييان و است شده مشتق "حشاشين" واژه
معني به كل در حشيش كه صورتي در شده برگرفته "حشيش" مخدر ماده از اخير واژه كه باورند
وي ".است بوده آنان بودن گياهشناس خاطر به صباح حسن گروه به آن رجوع و است خشك گياه
به توجه با است داشته ذهن در را برنامهاي چنين توليد سپتامبر از 11 قبل از است مدعي كه
تحقيقي بهدليل برنامه اين به دانشمندان توجه و خود ، تلويزيوني برنامه ساله سابقه 20
(اسماعيليه فرقه به مربوط منابع جمله ، از) خارجي و داخلي متعدد تحقيقي منابع آن ، بودن
صباح ، حسن درباره X تريپل برنامه نويسندهميداند سهيم خود توليدي برنامه شكلگيري در را
كه است اين دليل به امر اين و نشده ذكر "تروريست" واژه اصلا وي برنامه در كه است معتقد
اين مقابل در وي ما ، خبرنگار با اختصاصي گفتوگوي در.است نبوده تروريست صباح حسن اصلا
مانند توجيههايي با عدهاي هميشه.هستم تروريست من نميگويد كس هيچ" گرفت قرار پرسش
بودن گناهكار كه افرادي از عدهاي يافته سازمان كشتن به اقدام..و خاك قوم ، دين ، مردم ،
تروريست را صباح هم باز شما آيا تعريف ، اين با.كردهاند است نشده ثابت دادگاه در آنان
واضح كه طور همان اما ".است تروريست نوعي به صباح حسن بله ، ":گفت جواب در "نميدانيد؟
.كند پيدا ادامه ساعتها ميتوانست تروريست درباره بحث شد ، آور ياد نيز ليپرت خانم و است
در حضور از تهيهكنندهها نااميدي به ZDF شبكه نماينده تيلنگر ، اولريش گفتوگو اين در
ايران ، تاريخي صحنههاي بازسازي براي معمولا:گفت وي.كرد اشاره فيلمبرداري براي ايران
حضور احتمال از مسئولان به من وقتي.ميكنيم استفاده روماني كشور مناظر و قلعهها از ما
از ما همه و كردند صحبت اتفاق اين بودن ناممكن از آنها گفتم ، فيلمبرداري جهت ايران در
كاملا شد صادر غزالي سينمايي شهرك در ما حضور همچنين و الموت از فيلمبرداري اجازه اينكه
ايران به روماني مناظر از استفاده جاي به بتوانيم اين از بعد اميدواريم.شديم متعجب
خانم از ما خبرنگار ".كنيم استفاده فيلمبرداري جهت غزالي سينمايي شهرك فضاي از و بياييم
:پرسيد ليپرت
سعي تمدنها ، گفتوگوي مسئله عنوان از قبل حتي شايد ايران اجتماعي بدنه روشنفكر قسمت *
غربي روشنتر چهرههاي سراغ به داشت وجود غرب معرفي در كه گزينههايي ميان از كردند
حالي در ميكند ، پيدا هزارتايي چند تيراژهاي ايران در نيچه كتابهاي مثال براي.بروند
عنوان به وي اجتماعي _ خصوصي زندگي در يا و برويم هايدگر آثار ترجمه سراغ به ميشد كه
كه رفتهايد چهرهاي سراغ به شما ميآيد نظر به اما.شويم دقيق فاشيسم ايدئولوگ يك
خوبي به كه خيام مثلا نداشتيد؟ ايران معرفي براي بهتري گزينه شما.ندارد دفاع جاي چندان
.است شده شناخته غربي كشورهاي اكثر در فيتزجرالد ترجمههاي توسط
است؟ خيام عمر منظورتان
.بله *
به حشاشين و صباح حسنكنيد توجه نكته يك به بوده صباح حسن دوست او ميشود گفته اتفاقا
از.است نشده شناخته قدر اين اصلا خيام اما شدهاند ، شناخته (آلمان) من كشور در خوبي
مصرفكننده يك عنوان به را او.نشده شناخته آلمان در او شخصيتي وجوه همه ديگر طرف
نكته.كرد خواهم معرفي علمي چهره يك عنوان به را او من.ميشناسند قاتل يك و موادمخدر
او الموت منطقه در دستكم اما ندانيد ، دفاع قابل را او چندان شما شايد كه است اين سوم
.ميكنند افتخار او به مردم و دارند دوست را
پاييزي افسانه
كمانگري بابك
شده تبديل ديرينه سنت يك به ديگر پاييز ، فصل در تلويزيون از جديد سريالهاي پخش جريان
برنامه يا و سريال هيچ مشاهده بدون را تابستان فصل سيما ، و صدا بينندگان كه درحالي.است
يا پخش حال در سريالها از جديدي موج پاييز ، ابتداي در اكنون كردند ، سر توجهي قابل
و هستند پيشتاز جديد سريال دو با هركدام تهران و يك شبكههاي بين اين در.است آمادهپخش
اين در.دارند قرار شبكهها اين دنبال به وجوديشان ، فلسفه به بسته نيز شبكهها بقيه
حاتميكيا ابراهيم ساخته "سرخ خاك" سريال پخش قضيه ، جنبه خبرسازترين و مهمترين شايد بين
به توجه با كه است تلويزيون رسانه در پرآوازه فيلمساز اين حضور اصولا و شبكه 1 از
او حوش و حول همچنان حساسيتها آيا ديد بايد وي ، اخير فيلم چند به مربوط حاشيهاي مسايل
بقيه همانند شده ، پخش سريال اين از قسمت دو تنها اينكه به توجه با نه؟ يا بود خواهد
اين گفت ميتوان كه چيزي تنها ولي داد انجام آن مورد در دقيقي بررسي نميتوان سريالها ،
.است نداشته خوبي خيلي شروع "سرخ خاك" كه است
عوامل و ميطلبد را طولاني مجال سيما ، و صدا در برنامهسازي كل در و سريالسازي بحث
به نميتوان عوامل اين تكتك تاثير بررسي از فارغ كه دارند نقش زمينه اين در مختلفي
.يافت دست مورد اين در دقيقي و ثابت تقريبا فرمول
آغاز ، از كه كرد پيدا سريال يا و برنامه چند از بيش نميتوان سيما ، و صدا تاريخ در
برنامهسازي كل در.باشد كرده حفظ را جذابيت همان آخر تا و كرده جلب خود به را بيننده
داعيه كه آنهايي حتي كشورها ، همه در راديو همچنين و تلويزيون مانند رسانهاي براي
با مردم همه توقع برآوردن چه ، است ، دشواري بسيار كار دارند برنامهسازي هنر و تكنولوژي
برنامههاي به توجه باميطلبد را زيادي خلاقيت عمل ، در مختلف فرهنگهاي و ذائقهها
كه آنها از غير البته _ آمريكايي و اروپايي كشورهاي مختلف شبكههاي و تلويزيونها اكثر
حداقل و پيشبرد براي متنوعي و مختلف تمهيدات از آنها ، كه ميشويم متوجه _ هستند كابلي
و صدا در نميتوان راهكارها اين اكثر از كه كردهاند استفاده شبكههايشان اهداف بقاي
اين پس.است ملتها مذهبي فرهنگي تفاوت دليل به هم آن و كرد استفاده كشورمان سيماي
نوعي به منجر بايد خود ذات در _ است اجتناب غيرقابل هم آنها اكثر كه _ محدوديتها
به وابسته هم آن پيشرفتي هنري ، فرهنگي عرصههاي از بعضي مانند تا شود خلاقيتسازي
بيشتر و است نگرفته صورت مهم اين معدود بسيار مواردي در جز متاسفانه كه شود ايجا نوآوري
_ كنيم نگاه عميق اگر _ و مبتذل آثار نيز نتيجهاش تا شده منجر سادهانگاري نوعي به
بلكه نكرده حركت ايران اسلامي جمهوري سيماي و صدا اهداف راستاي در نهتنها كه شده مخرب
صدق برنامهها همه مورد در موضوع اين البته.است شده رويگردان اهداف آن از شديدي طرز به
روي بيشتر بلكه شد ، تلويزيون كارآمد و مثبت برنامههاي بعضي منكر نميتوان و نميكند
آمدن پايين باعث جوانان ، براي برنامهسازي بهانه به كه است قرمزسازان خط امثال با صحبت
بيننده بصري سواد تنزل در سعي شتابآلودي طرز به و ميشوند فرهنگي كار از مردم توقع سطح
.دارند
از نميتوان و ميشود كشيده درازا به ناخواه خواه تلويزيون ، رسانه مورد در صحبت اساسا
برنامههاي مشاهده براي زيادي نسبتا وقت مردم از نيمي هرحال ، به.كرد اجتناب آن
خانههاي به بهوفور كه ماهوارهاي شبكههاي اينكه به توجه با و ميگذارند تلويزيوني
آمريكا مقيم فارسيزبان شبكههاي بهخصوص نيز آنها كه دادهاند نشان يافته ، راه مردم
_ شبكهها اين در كه پيشپاافتادگي و ابتذال به نيز مردم توده و ندارند ارائه براي چيزي
و صدا در برنامهسازي بحث هماكنون.بردهاند پي _ دارند مشكل نيز يكديگر با خود كه
محدوده از اينكه بدون بتوان تا دارد همگاني دقت و كارشناسي به نياز شدت به خودمان سيماي
مراحل در و بكشاند تلويزيون پاي را مردم حداقل ، كه ساخت برنامههايي شد ، خارج قانوني ،
كمي و فرهنگي بينش و سواد مقداري با كه كاري.كند برآورده را آنها انتظارات متعالي ،
به سينما بزرگ بازيگران پاي كه اكنون.داد انجام را آن ميتوان خلاقيت و ابتكار
برنامهسازي براي كشورمان مطرح كارگردانان و فيلمسازان از ميتوان شده ، كشيده تلويزيون
در را خود هنر تا داد فرصت حاتميكيا ، امثال به و كرد دعوت سيما و صدا در سريالسازي و
سطح اين از بيش تا ببندند قرمزسازان خط امثال بر را راه و گيرند كار به ملي رسانه اين
.نشود آورده پايين مردم توقع
به نيز ، ميرود آنها بودن پربيننده به اميد كه برنامههايي و سريال پخش زمان و شيوه
و فراغت اوقات بحث كه تابستان فصل در مثال براي.دارد بازنگري به نياز ميرسد نظر
و جديد برنامه يا و سريال عملا ميگيرد ، را سيما و صدا وقت از نيمي آن ، كردن پر چگونگي
به تقريبا جديد سريالهاي پاييز ، ابتداي هرسال ، آن ، جاي به و نميشود پخش مهمي
شود ، پخش جديدي سريال نبايد مثلا پاييز فصل در كه نيست اين بحث.ميآورند هجوم تلويزيون
اين از بتوان تا گرفت نظر در جذابي و نو سريالهاي و برنامهها فصل هر براي بايد بلكه
.داد مناسب خوراك مردم ، فرهنگي ذائقه به رهگذر ،
مشابه ، زمان در قبل سال سريالهاي به نسبت است ، پخش حال در كه جديدي سريالهاي هرحال به
همان با فخيمزاده ، مهدي ساخته "بيدار و خواب".ميرسند نظر به پربينندهتر و جذابتر
جوان" سريال شبكه 1 ، از "سرخ خاك" همچنين و پليس 110 سفارش به و عشق ولايت سريال گروه
درباره سيما و صدا روز موضوع مطابق كه جوهرچي حسن حضور با و سيدمهدوي يوسف ساخته "امروز
همچنين و تبريزي كمال جديد كار "سركشي دوران" شبكه 3 ، از است روزنامهنگار و روزنامه
از _ برومند مرضيه _ تلويزيون موفق سريالساز ساخته "مادام دستيارش و شمسي كارآگاه"
هجوم مردم خانههاي به _ مهر اول هفته _ زمان يك در تقريبا همه و همه تهران شبكه
.نكنند سپري سرگرمي بدون را پاييز فصل تا آوردهاند
2_ سفر
ولگرد شب
غلامي احمد
باشد ، آمده يادش چيزي انگاربرميدارد را خيابان تمام سكوت.ميرود درهم چهرهاش يكدفعه
مهرباني با مياندازد شانه روي و برميدارد را گونياش كيسه ميبرد ، موهايش لاي دست
:ميگويد ميكند نگاه چشمهايم توي
...سرده اينجا خانه برويم بيا بابا ، بودي رفته كجا من يوسف يوسف ، -
.ميترسم او از حالا اما.بروم او با ميخواست دلم خيلي اول ميايستم ، .ميافتد راه
"...وايستادي چرا يوسفم بيا بيابابا ، ":ميگويد دوباره مهرباني لحن با و برميگردد
دست از را موقعيتي چنين بفهمد ، نكويي آقاي اگراست بهتر بروم":ميگويم خودم با
را حوادث صفحه اول خبر روتيتر الان از "...نداري شايستگي ديدي ميگويد دادهام ،
.برداشت ولگردي راز از پرده سماجت و جسارت با كه خبرنگاري ميبينم ،
...خونه بريم شده شب بابا بيا -
...بابا چشم -
حاشيه از.برويم ميخواهيم كجا نميدانم.ميگذريم خالي و پهن تاريك ، خيابانهاي از
و بلند قدمهاي با.نميزند حرفي مرد.است ميانبر راه اين پارك توي ميرويم جنگلي پارك
لاي را خودم كه ميدهد ، را آن امكان شب تاريكي و تودرتو درختهاي.ميرود جلو مطمئن
صداي وقتي.برميدارد قدم چند اوميشوم پنهان.شوم خلاص شرش از تا كنم پنهان درختها
را گوني ميگردد را تاريكي توي گرگ چون چشمهايي با و برميگردد نميشنود ، مرا پاهاي
لرزش.چنار درخت يك به چسبيدهام ميآورد ، بيرون آن از سرنيزهاي و ميگذارد زمين
چشماني با مرد.نشوم خيس تا ميگيرم را خودم جلوي زحمت بهميكنم احساس را زانوهايم
را برش و دور "..بابا كجايي...يوسف...پسرم":ميزند صدايم و ميآيد جلو دريده
تظاهر و ميكنم سرفهاي.بدهم نشانش را خودم است بهتر.ميشود نزديكم دارد.ميپايد
.ميكشد عقب را خودش.ميآيم بيرون درخت پشت از.كنم خالي را خودم تا رفتهام ميكنم
درهاي توي از.ميافتم راه دنبالش "..بابا ترسوندي منو يوسف ، ":ميگويد و ميخندد
تازه شدهام خيره مرد پاهاي به.ميرويم است تاريكي دل در كه نوري كورسوي طرف به
زنم به من و است شده تندتر قدمهايش.دارد پا به كهنهاي و رفته رنگورو پوتين ميفهمم
دارد حتما و ديده خواب را پادشاه تا هفت الان زنم.خانه بودم برگشته كاش.ميكنم فكر
خم او تن سنگيني زير تخت پايههاي و ميگردد دنده آن به دنده اين از و ميكند خرخر
فرياد مهربان لحن همان با و ميايستد در آستانه در مرد.ميشويم نزديك خانه به.شدهاند
.آمده عزيزمان يوسف آمده ، يوسف بيا زن:ميزند
:ميگويد و ميايستد در آستانه در فروغ كم چشمهاي و استخواني گونههاي با لاغري زن
آن پريموس يك.انداختهاند زيلو اتاقك كفداخل ميروم "...آمدي خوش...يوسفام"
تكه چندمياندازند زمين روي پارچهاي سفرهاي.است قابلمه يك آن روي كه است طرفتر
.است سفره وسط شده خشك لواش نان
خورشت است معلوم و ندارد برنج.دستم ميدهد و ميكند خورشت از پر را قور روهي ظرف زن
گونياش مرد.است كرده احاطه را ما عميقي سكوت.است گدايي كاسه كار و نيست زن دستپخت
.ميبلعم نان خشك تكههاي با را خورشت كند ، "حاجت قضاي" تا رفته و ديوار گوشه گذاشته را
آن پس از شويم درگير اگر شوهرش ، ميماند فقط.است زپرتي كه پيرزن اين.ريخته ترسم كمي
ميخورم ، شام كه همينجور.كنم جمع را حواسم بايد.كنند غافلگيرم مگر.برميآيم هم
و گم و كنم فرار شد لازم اگر ميكنم ، مرور ذهنم در آورده مرا مرد كه را محلي جغرافياي
.است نبسته خوب تاريكي در را كمربندش و است باز شلوارش زيپ.ميآيد مرد.شوم گور
زن.بينداز را جايش است ، خسته يوسف":ميگويد زن به و ميبلعد ولع با را شام مينشيند
...مادر بخواب اينجا جان يوسف":ميگويد و كرده نيم دو به را اتاق كه پردهاي پشت ميرود
گوشه فلزي ميله يك ميگردانم ، چشم.ديوار به ميدم تكيه پشتپرده ميروم و ميشوم پا
.ميشود كم ترسم.بالش زير ميگذارم و برميدارم را ميله ميگيرم ، قلب قوت.است ديوار
.كردهاند خاموش را چراغ است تاريك اتاق.ميگذارم هم روي را چشمهايم و ميكشم دراز
.بودم نيامده كاش ميكنم آرزو كه ميزند تند چنان قلبم.ميپوشاند را اطرافم محض تاريكي
.نكويي آقاي خاطر به حتي
.ميشود خيره چشمهايم به و ميآورد جلو را پشمش پر كلهميزند كنار را پرده گوشه مرد
:ميگويد و مينشيند زنش كنار و مياندازد را پرده.ميكنم خواب به تظاهر
...اينجا آوردمش بدبختي يه با -
چي؟ باشد نداشته پول اگر -
...بره ميكنم ، راهياش جوري يه -
چي؟ شد بيدار گشتي را جيبهايش اگه -
...ميزنمش نميدونم -
بميره؟ اگه -
...بياد دنبالش كسي نميكنم فكر كه خره قدر اين مردك..درك به بميره -
.ميگيرد را سراغم حتما دخترم نيايد ، دنبالمان كس هر -
وقتي اگرچه.بگردند را جيبهايم بگذارم.نكنم مقاومت سراغم آمدند اگر ميگيرم تصميم
اما ميرود ، باد بر حرفهايام حيثيت ندارد بيشتر تومان دوهزار يكي خبرنگار ، يك ببينند
.نيست عزيزتر كه جانم از حيثيت
.ميكشد بالا زور به را خودش هي و رفته تو شلوارم پاچه از ريز حشره يكميگذرد ساعت يك
نيش دارد قرار راهش سر چه هر نيست ، بردار دست اما ميخارانم را خودم ميزنم ، وول
مرد.ميآيد ديگر طرف از زن و پرده طرف يك از مردميشود روشن چراغ.ميرود و ميزند
را خودم بايد.ميكند شروع زن.دارم زيربالش من كه دارد دست در را فلزي ميله همان لنگه
را جيبهايم زحمت به زن.ميخورم جم ميزنم ، وول.نميگذارد حشره اين اما بزنم خواب به
چشمهايش در پلكهايم لاي از را شادي برق ميخورد پول كيف به دستش وقتي.ميگردد
نبايد و خوابم من كنند ملاحظه اينكه بدون و زن طرف ميكند دراز را دستش مرد.ميبينم
:ميزند فرياد شوند مزاحم
...سليطه ببينم بده -
دارد ادامه
|