ايران اجتماعي تاريخ در "فرديت"
دولتي كارگزاران و عمومي انتخاب نظريه
ايران اجتماعي تاريخ در "فرديت"
هر در آنها ويژگيهاي و شخصيتي و اجتماعي نظامهاي تحولات و دگرگونيها بررسي اشاره
همان پيشين ادوار وشخصيتي اجتماعي نظامهاي خصلتهاي و تاروپود شناخت مستلزم جامعهاي
اين كارگيري به امكان طرح با است آن بر حاضر مقاله.است آن تئوريهاي پرتو در جامعه
خصلتها ايران جامعه تاريخي و پيشين شخصيتيادوار و اجتماعي نظامهاي درباره تئوريها
كند مربوطهعرضه قالبنظريههاي در و معاصر دوران آغاز از قبل را آن عمده ويژگيهاي و
- اجتماعي ويژگيهاي بستر در نظريهها افتراقاين اشتراكو وجوه طريقمقايسه از تا
.برداشت ايران جامعه شناخت راه در كوچك چند هر گامي بتوان تاريخي
كارل آسيايي توليد وجه نظريه:از عبارتند كه جامعهشناختي تئوري سه از مقاله اين در
استفاده ماكسوبر سنتي اقتدارسياسي نظريه و دوركيم اصيل مكانيكي همبستگي نظريه ماركس ،
.است شده
انديشه گروه
آسيايي توليد وجه
سيستم بر جوامع اين كه ميدهد نشان ايران جامعه بخصوص شرقي جوامع تاريخي سير به نگاهي
قول به آن در كه (1) ;است داشته سازمان و آسياييسامان استبداد اقتصادي - اجتماعي
از خاصي محتواي و شكل خود با و ريخته را جامعه شالوده و بنيان آسيايي توليد وجه ماركس
آن در كه جامعهاي;است آورده همراه به را شخصيتي و فرهنگي و سياسي اجتماعي ، زندگي
قبايل و جماعات پدر همچون فرمانروا (2);است اقتصادي ضرورت قدرتيك تمركز و استبداد
صيانتو آن ضمن و ميبخشيد تحقق را آنها عمومي انسجام كه آنهاست الهي وحدت مظهر و بوده
قبيله جماعت عضو و فرد آسيايي ارضي مالكيت در (3).داشت عهده به نيز را اجتماع از دفاع
با فرد و است جماعت آن از انتفاع حق و حكومت آن مالكيتاز و است مالكيت فاقد عملا
اين به هم اضافي محصول اعظم قسمت اين بر علاوه ميكند ، استفاده حق اين از جماعت واسطه
زمين يعني توليد و طبيعيكار شرايط با فرد رابطه بنابراين.ميگرفت تعلق(حكومت) پدر
از و واسطه با و (قومي پدر يا خانواده پدر) فرمانروا جانب از كه است بخشش و عطا صورت به
آسياييمالكيت نوع مالكيت براساس بنابراين.است شده ارزاني و واگذار او به جماعت طريق
.است گرفته قبيلهقرار ارضي مالكيت بر آن اساس و شده نفي كاملا فرديت نهايت در فرديو
اين در جماعت عضو كه آنجا از و نداشته استقلالي جماعت اين درون در فرد ديگر عبارت به
خود پس است ، پدر و فرمانروا حكم به مشروط متصرف يك تنها و نيست چيز هيچ مالك هرگز طريقه
آن وابسته و برده جماعت عضو يعني ;ميگيرد قرار تملك مورد و بوده مالكيت موضوع نيز او
و(فرمانروا پدر) حكومت برده يعني ميبخشد ، تجسم خود در را جامعه وحدت كه ميشود چيزي
از بيشتر ماركس قول به ضرورتا آسيايي زندگاني و توليد طريقه (4).بردهدار برده نه
و وابستگي از ناشي ديرپايي اين.ميآورد دوام سرسختي با و كرده عمر بايد ، كه آنچه
را انسان و كرده حفظ شدت به را خود نسبي و خوني جنبه كه است جماعت در فرد فناپذيرفتن
نيست قادر وجه هيچ به فرد ترتيب بدين و ميكند متصل موضوعكارش زمينيعني به درخت چون
.شود خود انديشه و سرمايه و ثروت و كار مالك و كند قطع جماعت با را خود علقههاي و پيوند
جميع عهده از كه است فرهنگي و وسياسي اقتصادي كانون يك از عبارت جماعت طريقه اين در
(5).ميدهد تشكيل را بستهاي و مسدود سيستم و برآمده خود اعضاي و خود معنوي و مادي حوائج
مبتني ابتدايي و خاص اجتماعي تقسيم يك از كه فكري و فعاليتهايكاري و مشاغل آن در كه
و خانواده در فردي هر ديگر عبارت به.ميكند تبعيت جنسي و سني برتري و اختلافات بر
طريقه در بنابراين (6).است خاصي منزلت و فونكسيون داراي وجنسي سني مراتب براساس قبيله
باقيمانده شرقي جوامع بر همچنان آن اثرات و آورده دوام اواخر همين تا كه آسيايي توليد
(7).است عرض آن در فرديت و فرد و اصل و جوهر اجتماع رويتاست ، قابل و
مكانيكي اجتماعي همبستگي
و داده قرار توصيف مورد را آن ماركس كه قبيلهاي ارضي مالكيت اجتماعي سپهر و سامان
از ميتوان را است كرده بررسي(شرقي استبداد) آسيايي توليد وجه قالب در را آن خصوصيات
نه گذشتهاي در:كرد بيان كاركردگرايي جامعهشناسي ادبيات و زبان به و ديگر ديدگاهي
مبتني دوركيم قول به و بود بسته و كشاورزي -كاملاسنتي اجتماعي ما جامعه دور چندان
كار تقسيم و همانندي تشابهپذيريو آن در كه بود ساده و مكانيكي برهمبستگياجتماعي
به اعتقاد براساس سنتي خانواده فرهنگ عبارتي به (8).داشت جنسوجود و براساسسن ساده ،
اطاعت و خانواده رئيس قدرت و اعتبار و بود استوار خانواده مركزيت و وحدت و مراتب سلسله
حكومت و مذكر جنسي برتري در نظام اين مظاهر.داشت قرار عمودي محتوايي و شكل به اعضا
اين.ميآورد بوجود جنسي و ارشديتسني نظر از مراتبي سلسله كه ميخورد چشم به سالمندان
كهنسال و قديم كه هرچيزي به مقدس احترام يك از بود نشانهاي عمده طور به مراتب سلسله
و مثبت عناصر نوزايي و پويايي امكان و ارزش فاقد جوان و تازه و نو چيز هر بالعكس و است
وجود بنابر اجتماع آن در خلاصه بهطور (9).بود شده سلب تقريبا آن رهاييبخشدر
و احساسات رعايت بر نظارت و قواعد تنظيم بر مبتني اجتماعي نظم مشابهتها و هماننديها
آن در افراد و بود اجتماعي نظم مايه خمير عنوان به جمعي وجدان تقويت و مشترك ارزشهاي
فنا و شده حل جمع در فردبودند زور بر مبتني بيرون از وكنترل اجتماع سلطه زير
كيفر تنبيهيبهشدت احكام طبق بايستد آن مقابل در ميخواست فردي اگر و ميپذيرفت
عنوان به گسترده خانواده اجتماع آن در(10).نداشت تسليم و رضا جز چارهاي لذا ميديد ،
و آموزش و بود شغل معيشتو تامين ميدادمنبع پيوند هم به را افراد كه اصلي محور
و بسته اجتماعي نظام هنجارهابراساس و ارزشها و داشت عهده به را افراد محافظت و تربيت
(11).ميشد تحميل زور به گذشته اخلاق يا سنتگرايي صورت به كه بود محدودي
سنتي سياسي اقتدار
ديدگاه دو كه را(مكانيكي اجتماعي همبستگي آسياييو استبداد) فوق روايت دو ميتوان
مقاله اين و نهادند بنا شناسي جامعه در (نظمگرا دوركيم و ماركستضادگرا) عواملگرا
منظري ديدگاهو از برد كار به سنتي جامعه كيف و كم مورد در مختصر صورت به را آنها
:كرد بيان وبرنيز ماكس تفهمي -تفسيري جامعهشناسي زبان به و متمايزتر و متفاوتتر
بوده سنتي سياسي اقتدار يا سياسي نظام براساس عمدتا آن درون سازوكار و ايراني جامعه
فرودست ، و فرادست مملوك ، و مالك رابطه سال هزار دو از بيش مردمان آن در كه جامعهاياست
عبارت به ;بودند داده قرار ملاحظه تفهميمورد رابطه براساس را فرمانبردار و فرمانروا
و حاكم رابطه از كه مشتركي تفسير و درك و ارزيابي و فهم براساس جامعه اين مردم ديگر
در آن ، كردن دروني با و كرده ادراك و فهم پذيرفته ، را رابطه اين كردهاند پيدا محكوم
نظام اين سال ساليان ترتيب بدين ميگذارند ، آن از اطاعت به سر و ميشوند تسليم برابرش
كه جمله اين.ميكرد اخذ مردمان همگاني و مشترك فهم از را خود مشروعيت(سنتي اقتدار)
نظام در انسان اينرو ازدارد دركي چنين از حكايت بد ، اطرافيانش و است خوب خود سلطان
اسطورهاي احكام كند ، توجيه را خود بر تسلط و نابرابري و ظلم اينكه براي سنتي اقتدار
راحتتر بتواند تا ميكند دروني فهم ، از پس را آن و ميآفريند (... و خدا سايه سلطان ، )
همه قوانين سنتي اقتدار نظام در (12).دهد انجام ماندگار كنش مقابلش در و كند تحمل را آن
اين بر علاوه ;ست بالا از و خودمدارانه و سليقهاي تصميمگيريها بلكه ندارد ، وجود شمول
و محول صورت به اجتماعي ساختار در كه دارد موقعيتي و ريشه آنان اعتبار و افراد منزلت
صاحب و فرمانروا ، خداوندگار نظام ، اين در همچنين ;كردهاند احراز تفويضي و غيراكتسابي
هر فرمانبر و فرمانروا و دارد درگاه بنده يا رعيت حكم فرمانبر و ميرود شمار به اختيار
ماهيتي اساسا اقتدار نوع اينشدهاند تعيين پيش از و منزلتيسنتي داراي دو
مي خود به نيز سلطاني اقتدار يا و خانداني اقتدار شكل و داشته تحكمي پدرسالارانهو
(13).گرفت
پيشين ادوار در ايران جامعه افراد(شخصيتي نظام) اجتماعي منش ويژگيهاي
اين در و كيف و كم اين با ايران ، جامعه افراد اغلب شخصيتي نظام يا اجتماعي منش بنابراين
ماركس ، آسيايي استبداد يعني فرهنگي و سياسي اجتماعي ، اقتصادي ، ساختار و بستر و محمل
وبر ، ماكس سلطاني و پدرسالارانه سنتي سياسي اقتدار و دوركيم مكانيكي اجتماعي همبستگي
و زور پذيرش به معطوف و غيرفردگرايانه خويشگرايانه ، و قوم خاصگرايانه ، سويي و سمت
كمابيش و طلبانه كهن متعصبانه ، و عاطفي تفويضي ، محول ، قيمپذير ، سلطهپذير ، تسليم ،
همين به و مناسك آيينها ، عمدتا مردم و بوده بالا همگوني تشابهو داراي و يكدست
آن به و ميپذيرفتند بود شده ديكته آنها به كار اجتماعي تقسيم در كه را كاركردي طريق
نداشت وجود چنداني اختلاف و تمايز جامعه اجتماعيافراد منش در بنابراين.ميكردند عمل
به آمده در بيگانه خود از و وسيع گروهي و قشر صورت به كاست اعضاي ماركس زبان به و
گردن آن به و ميپذيرفتند را(فرمانروا سلطان)پدر مرام و بينش و اوامر كه گونهاي
استثمارشدگان شخصيتي سنخ عمدتا ما جامعه تاريخ طول در ديگر عبارت به.ميگذاشتند
اسطورهها ، به اعتقاد و وابستگي صورت به كه داشته بيگانه خود از و"درخود" الگويي
زبان به (14).ميكرد بروز مخدر و افيوني شكل به و گذشتهگرا هنجارهاي و ارزشها
عدم لحاظ به سنتي سياسي اقتدار بستر محملو در ما جامعه مردمان شخصيتي سوگيري ماكسوبر
و درباري دين و اخلاق و سنت به معطوف عمدتا فرودست و دست ادراكفرا و فهم در تغيير
قداست و گذشتگان رفتار براساس فرد رفتار و انتخاب معيار و بوده خرافاتگونه و اسطورهاي
به ما ، جامعه تاريخ طول در ديگر طرف از (15).بود ارزشها بودن لايتغير و قطعي و تاريخي
به و طولاني دليلجنگهاي به و ساساني دوره در آن وپود تار بودن طبقاتي - كاستي دليل
را فرهنگي انباشت فرآيند كه سرزمين اين به مجاور و بيگانه اقوام پيدرپي تهاجمات دليل
محروميتهاي انواع دليل به و كرده دچاراختلال است ، جامعه تكاملي حركت لازمه كه
درون استبدادي سياسي نظامهاي دليل به و ميشد تحميل آن افراد بر كه اقتصادي و اجتماعي
ديار اين مردم اينكه دليل به نهايت در و ميطلبيدند را جامعه ماندن اتميزه همواره كه آن
و نتوانسته يا و نبوده برخوردار مدني جامعه آزاد عضو و طبيعي شهروند يك حقوق از هيچگاه
و شكل شرايطي چنين در افراد شخصيتي نظام و شخصيت بنابراين كنند ، كسب را آن نخواستهاند
خاموش شرايطي چنين در دماغيشخصي قواي كه معني بدين.يافت مي ايستا سويي و سمت و محتوا
رياكار ، چاپلوس ، ترسو ، محافظهكار ، موجودي صورت به و ميماند باز خلاقيت از و شده
تغيير به نسبت و ميگرايد پستي به فردياش منش و درميآيد اعتماد غيرقابل و دروغگو
پيدا تجلي مجال پيشرفت انديشه ترتيب بدين و ميشود بدگمان زندگي بهبود و اجتماعي
شخصيتي نظام و عمل و برانديشه ما جامعه پرقيد و دشوار بيترديدشرايط (16).نميكند
قبال در ادراكماندگار و تفسير با تا داشت آن بر را اينان و افتاده موثر ايرانيان
جاي زمين كه اعتقاد اين مثلا.باشند داشته غيرفعالانه و خاص ديدگاهي اجتماعي زندگي
فرد از را كردن توليد و كردن فكر زيستن ، شور اعتقادي چنين نيست مبارزه و وتلاش زندگاني
و اقتصادي نابسامانيهاي علاوه به ;ميگردد زايندگي و نوآوري خلاقيت ، مانع و ميكند سلب
خرد و اختيار و انسان از و ميگردد تعبير مقدر مشيتي و سرنوشت به مردمان نزد اجتماعي
(17).ميشود مسئوليت سلب او
رزاقي حميد
:پانوشتها
:تهران سالم ، جامعه با ميزگردي:در "ايران در اجتماعي توسعه موانع" عظيم ، رهين ، -1
:تهران ،"ويل چاه در سقوط" سيفالله ، سيفاللهي ، - شماره 5 ، ص 12 سالم ، جامعه ماهنامه
.ص17 شماره 1 ، اول ، شماره اول سال معيار ،
سياسي اطلاعات:تهران ،"آن تاريخچه و آسيايي توليد وجه نظريه ارزش" محمد ، خنجي ، -2
.ص 24 شماره 9089 اسفند 76 ، و بهمن اقتصادي ،
.28;همانجا -3
.28;همانجا -4
.و 29 28;همانجا -5
سياسي اطلاعات:تهران ،"آن تاريخچه و آسيايي توليد وجه نظريه ارزش" محمدعلي ، خنجي ، -6
.ص 120 اسفند 74 ، و بهمن ;شماره 102101 اقتصادي ،
سياسي اطلاعات:تهران ،"آن تاريخچه و آسيايي توليد وجه نظريه ارزش" محمدعلي ، خنجي ، -7
.ص 58 و ارديبهشت 74 و فروردين شماره 9291 ، اقتصادي ،
پرهام ، باقر ترجمه ،"جامعهشناسي در انديشه اساسي مراحل" "دوركيم اصل" ريمون ، آرون ، -8
.صفحات 345 ، 346 ، 347 چاپدوم ، 1370 ، اسلامي ، انقلاب آموزش و انتشارات سازمان:تهران
جلسات دوره دومين سخنرانيهاي: در "ايران در فرهنگ و خانواده درباره" جمشيد ، بهنام ، -9
هنر ، و فرهنگ وزارت انتشارات كل اداره:تهران ايران ، در فرهنگ و خانواده درباره سخنراني
.و 10 ص 9 1354 ،
،"ايران در آن تحول مكانيسم و ديناميسم جمعي ، هويت هويت ، بحران" محمد عبداللهي ، -10
.ص 66 بيتا ، حكمت ، نور اول ، دفتر ايران ، جامعهشناسي انجمن نامه:تهران
.و 10 ص 9 همانجا ، جمشيد ، بهنام ، -11
.ص 66 همانجا ، محمد ، عبداللهي ، -
ويرايشو با جامعهشناسي نظريههاي و مكاتب بر درآمدي" ابوالحسن ، حسين تنهايي ، -12
.و 291 ص 289دوم ، 1374 چاپ مرنديز ، نشر ;گناباد "تازه افزايش
.و 303 و 301 صفحات 301 ;همانجا -13
.242;همانجا -14
.293;همانجا -15
.ص 14 شماره 6 ، اول ، سال رونق:تهران ،"اجتماعي تغيير و لاهوتي ذهن" جواد ، يوسفيان ، -16
علامه دانشگاه اجتماعي علوم دانشكده انتشارات فرهنگ ، پالايش ضرورت جواد ، يوسفيان ، -
.و 10 و 9 ص 8 بيتا ، طباطبايي ،
.10;همانجا -17
دولتي كارگزاران و عمومي انتخاب نظريه
از يكي و يافت جهاني شهرت ميلادي دهه 1980 از بعد عمدتا عمومي انتخاب تئوري:اشاره
ديوانسالاريهاي و دولتي نظامهاي متوجه كه كرد فراهم را انتقاداتي نظري مباني معتبرترين
نضج كشورها (دولتي) عمومي بخش رشد نرخ افزايش واسطه به تئوري اين.است آن طويل و عريض
مشكلاتي عمومي ، بخش حجم افزايش.كرد جلب خود به را مديريتي علوم صاحبنظران ذهن و گرفت
اين.است گرفته قرار چالش و بحث مورد مذكور تئوري در آن ريشه كه آورد وجود به را اساسي
:ميشوند تقسيم دسته دو بر بيشتر مشكلات
دولتي ترازهاي در مالي كسري -1
اقتصادي -اجتماعي عرصههاي در (رانتخواري) امتيازجويي رفتارهاي بروز -2
.ميپردازد آن رفع براي اقدام لزوم و موضوع اين ريشه بررسي به مقاله اين
:ميكند مطرح عمومي سازمانهاي مديريت زمينه در را عمده اصل سه عمومي انتخاب تئوري
;باشد رقابتي بايد جوامع در بازار ساختارهاي -1
;كنند عرضه خود اثربخشي و كارايي ميزان زمينه در را اطلاعاتي بايد سازمانها -2
.دهند اندازه تغيير كوچكتر واحدهاي به بايد دولتي بزرگ سازمانهاي -3
شود امر بدو در تعارضاتي بروز به منجر است ممكن عمومي انتخاب تئوري اصول اجراي البته
برخي اما كند پيدا بهبود سازمان در اصول اين اجراي اثر در پاسخگويي و كارايي مثلا
.بخورد برهم هنجارها
آن ، جاي به و ميشود زده كنار اداري بزرگ ديوانسالاريهاي ساختارها ، تجديد در امروزه
و شده اجرا متعددي كشورهاي در ساختاري بازسازيهاي چنين.ميكنند جايگزين را "بازار"
دنيا ، در دولتي كلان سياستگذاران.است گذاشته مطلوبي اثر آن بر مرتبط حيطههاي بر
اطلاعرساني آن ، بر رقابت اعمال با را دولتي بوروكراسيهاي به مربوط انحصاري قدرتهاي
سازمانهاي خردكردن و سازمانها ، گونه اين احوال و اوضاع از ذينفع افراد و مشتريان به
توسعه پيرو كشورهاي در مثلادولتمردان.ميكنند محدود كوچكتر موسسات به بزرگ دولتي
غيررقابتي ، سازمانهاي كه ميكنند عمل طوري عمومي كلان سياستهاي تدوين هنگام به پايدار
اعمال سري يك روي در رو را آنها نوعي به و گيرند بازارقرار و رقابتي فشارهاي معرض در
.آيند بيرون خرگوشي خواب از اصطلاح به تا ميدهند قرار شده انجام
سازمان در عمومي انتخاب تئوري براساس عمومي سازمانهاي اصلاحي برنامههاي اكثر تاكنون
.است شده بنا
.ميپردازيم آن از جانبه چند بررسي به اينجا در
ديوانسالاري مشكل و عمومي انتخاب -1
فكر به اينكه جاي به ابتدا دولتي كارگزاران و ديوانسالارها ميگويد عمومي انتخاب تئوري
مختص موضوع اين.ميكنند پيدا انگيزش كار ، در خود شخصي منافع اثر بر باشند ، عمومي منافع
و آموزشي ، و خدماتي توليدي ، جمله از دولتي سازمان هر بلكه نميشود سازمان از خاصي نوع
ميباشند روبرو آن با ديوانسالاريها كه اصلي خصوصيت سه.ميشود شامل را نظامي حتي
:از عبارتند
عمومي خدمات بازارهاي انحصاري ساختار -الف
آنها در سازماني عملكرد معتبر شاخصهاي ضعف -ب
دولتي موسسات اكثر بزرگ حجم -ج
.است قانوني تحولات ايجاد مستلزم اينها از يك هر رفع كه
روششناختي مسائل و ارزشيابي معيارهاي -2
:از عبارتند عمومي انتخاب تئوري نظر از معيارها گونه اين
كه ميشود سنجيده خروجي خدمات به مالي دادههاي نسبت با:خدمات توليد فني كارايي -الف
;است مالي تحليلهاي بحث موضوع
و نيازها اين بين تطابق به:عمومي نيازهاي به شده ارائه خدمات پاسخگويي ميزان -ب
;است عمومي رضايتمندي بحث موضوع كه ميپردازد دولتي شده ارائه محصولات
.ميپردازد عمومي رفاه سطح و طبقاتي شكاف به:اجتماعي عدالت توسعه ميزان -ج
:كرد تعريف زير تابع براساس ميتوان را عمومي انتخاب تئوري جامع مدل بنابراين ،
:اينجا در كه
;ميدهد نشان را (عدالت و پاسخگويي كارايي ، ) عملكرد در تغيير ميزان ،P
;ميدهد نشان را رقابتي فشارهاي در تغيير ميزان ،CP
;ميكند بيان را سازمان عملكرد به مربوط اطلاعات كيفيت و كميت در تغيير ،PI
;ميكند بيان را سازماني حجم در تغيير ،OS
.است اقتصادي-اجتماعي ويژگيهاي قبيل از تاثيرگذار عوامل ديگر ،K
دولتي اصلاحات -3
يا و دو به توجه با اصلاحات ، موفق كشورهاي در دولتي سازمانهاي در اصلاحات انجام تاكنون
:است زير شرح به آن زمينههاي كه است گرفته صورت عمومي انتخاب تئوري اصل سه هر
عمدتا رقابتي فشارهاي اصلاحي برنامههاي در:عمومي خدمات بازارهاي در انحصار -الف
منابع تخصيص نيز و خصوصيسازي ، و مالكيت مديريتي ، مالي ، اقدامات و مشيها خط با همراه
.است گرفته انجام دولتي سازمان بر
در خصوصي بخش مشاركت براي سالم رقابتي محيط يك آوردن فراهم منظور به دولتي انحصارات لغو
.است حياتي و سودمند اقداماتي عمومي فعاليتهاي انجام
اطلاعات گونه اين به كه است مردم عموم حقوق از:سازماني عملكرد به مربوط اطلاعات -ب
سازمان يك ايجاد و خصوصي بخش سازماني نظامهاي از الگوبرداري.باشند داشته شفاف دسترسي
"نتايج مديريت" نيز و كارها ، در مديريتي عمليات عوض به مديران مديريت و نظارت جهت مركزي
.ميباشد سازنده كارهاي ديگر از وروديها ، در شدن متمركز عوض به خروجيها به توجه و
دولتي سازمانهاي حجم كاهش و تمركززدايي با موضوع اين خصوص در اصلاحات:سازماني حجم -ج
مقصود متعارض ، گاهي و چندپهلو مقصودهاي عوض به تا ميآيند پديد سازمانهايي و است همراه
.كنند دنبال واحدي
سهولت با عمومي سازمانهاي بر درآمدي و سرمايهاي كنترلهاي كه ميشود باعث تمركززدايي
.يابد رشد خصوصي بخش نهايت ، در و شود تقويت كشور در محلي اقتدارهاي شود ، انجام بيشتري
مراجعهكنندگان رضايت و شده انجام فعاليتهاي ميزان اساس بر دولتي پرداخت نظامهاي اصلاح
.ميآيد حساب به ضرورت يك راه اين در نيز مشتريان يا
دولتي كارگزاران -4
و خود براي را بيشتري منافع ائتلاف ، با تا ميكوشند عمومي بخش كارگزاران و سياستمداران
ناديده مالياتدهندگان و شهروندان مصالح ميان ، اين در و هستند آن عضو كه كنند كسب گروهي
متفرق و پراكنده مالياتدهندگان ، منافع.ميگيرد قرار بعدي اولويت در يا ميشود انگاشته
دولتي ، امور اداره فرآيند در و است مشخص و متمركز كارگزاران ، و سياستمداران منافع و
.است دوم گروه منافع تابع و نداشته چنداني تضمين مالياتدهندگان منافع تحقق
.است مطرح خطمشي اجراي از دولتي مشيگذاري خط جداسازي مهم بحث كه سالهاست خاطر همين به
كه ميگويد است دولتي مديريت مشيگذاري خط دانش در اساسي موضوعات از كه بحث اين
خط نتوانند مشيگذاران خط كه شود تنظيم گونهاي به بايد دنيا جوامع اساسي قوانين
منافع نفع به اجرا مرحله در كه كنند طراحي مشيهايي
موضوع دو اين جداسازي براي اجرا قابل و قوي كارهاي و ساز بايد و شود تمام آنان خود
.شود پيشبيني
موضوع اين بر و ميسازد متمايز واقعي رفتارهاي از را صوري ادعاهاي عمومي انتخاب تئوري
و حقوق) "خود شخصي منافع حداكثرسازي" انگيزههاي با دولتي كارگزاران كه ميورزد تاكيد
دولتي موسسات سياستمداران ، .ميدهند ادامه خود كار به (مقام قدرت و دولتي اعتبار مزايا ،
تحقق صرف و است مدنظر كمتر كارايي ، و اثربخشي آنها در كه ميگمارند ماموريتهايي به را
.ميرسد نظر به كافي هدف
كه است آن بر و ميدهد رخ كه مينگرد طور همان مسائل به عمومي انتخاب تئوري
است فهم قابل متعارف عقل با كه چه آن هر و واقعي محركهاي بر را خود نظريهپردازيهاي
دهه 1960 تا متاسفانه كه است موضوعي متعارف عقل و عادي شعور با نگرش.سازد استوار
و نميگرفت قرار توجه مورد عمومي مشي خط تعيين حرفهاي موسسات و دانشگاهها در ميلادي
كه آنچه" نه "باشد بايد آنچه" ديدگاههاي و آرمانگرايي پايه بر بيشتر شده ارائه نظريات
و نهاده كنار را غيرواقعي و خوشبينانه نگرش اين عمومي ، انتخاب نظريه.است بوده "هست
.ميدهد قرار جامعه كاربرد مورد نظريات طراحي ملاك را واقعيات
:گردآوري و اقتباس
سمناني لاري بهروز
|