پاسخگو رئيسجمهور
نيامد پيام با مرد آن
پاياني بخش_ ايران متحده ايالات
خبر حاشيه

پاسخگو رئيسجمهور
اختيارات تبيين لايحه درباره حقوقي تحليلي
ابعادي هفته اين شده ، مواجه سياسي گسترده واكنش با كه جمهوري رئيس اختيارات تبيين لايحه
حقوقدانان از دعوت به زمينه اين در مجلس مشترك كميسيون كه بهطوري.كرد پيدا حقوقيتر
شكل به لايحه حقوقي احتمالي ضعفهاي تا پرداخت خود جلسات در شركت براي كشور برجسته
از يكي به كه است چارچوب همين در نيز ميآيد پي در كه مقالهاي.شود بررسي كارشناسي
.ميگويد پاسخ لايحه مخالفان اصلي نقدهاي
.ميباشد "اجتماع و حقوق" نشريه مديرمسئول و حقوقدان نويسندهمقاله ،
كاميار محمدرضا دكتر
قابل و روشن طور به تخلفات از جلوگيري در جمهور رئيس بايدروش حتيالامكان لايحه در
" لازم اقدام" يا "مقتضي نحو به"مثل تفسير قابل و دار كش عبارات و شود تعريف اجرا
يابد تغيير
شوراي مجلس در اينك هم كه است لوايحي مهمترين از يكي جمهور رئيس اختيارات تبيين لايحه
بررسي و بحث و توجه مورد دارد كه اهميتي جهت به لايحه اين. است بررسي دست در اسلامي
اين شده مطرح برخي سوي از كه انتقاداتي ترين توجه قابل از يكي.است گرفته قرار فراواني
قانون اجراي جز جمهور رئيس زيرا است مخالف اساسي قانون با لايحه اين اساسا كه است
تصويب با تا ندارد تكليفي اساسي قانون اصول ساير اجراي به نسبت مجريه قوه بخش در اساسي
. شود بيني پيش مقرراتي وظيفه اين اجراي براي لايحه اين
مسوول اساسي قانون تمام اجراي درقبال جمهور رئيس اصولا آيا كه است اين اصلي مسئله پس
؟ خير يا هست
اختياري چنين ديگر سال 1368 در اساسي قانون اصلاح با كه معتقدند حقوقدانان از گروهي
اصلاح با سال 1368 در است مجريه قوه رئيس صرفا او و ندارد وجود جمهور رئيس براي
آنها از بخشي كه شد اصلاح و تغيير خوش دست اساسي قانون اصول از تعدادي اساسي قانون
.بود جمهوري رئيس و رهبري اختيارات به مربوط ديگر قسمتي و وزيري نخست پست حذف به مربوط
جمهور رئيس رهبري مقام از پس" داشت مقرر اصل 113 سال 1368 در اساسي قانون اصلاح از بعد
در جز را مجريه قوه رياست و اساسي قانون اجراي مسئوليت و است كشور رسمي مقام ترين عالي
مهم بسيار مطلب چند اصل اين در.دارد عهده بر شود مي مربوط رهبري به مستقيما كه اموري
بلكه ندارد رئيس يك تنها ايران اسلامي جمهوري در مجريه قوه كه اين اول دارد ، وجود
رئيس ديگري و است نظام رهبري يكي كه نفر دو رياست با ايران اسلامي جمهوري در اموراجرايي
اينكه سوماست اساسي قانون اجراي جمهور رئيس وظيفه اينكه دوم. شود مي اداره جمهور
جايگاه داراي يك هر مطلب سه اين ". است مملكت مقام ترين عالي رهبري از بعد رئيسجمهور
اجراي وظيفه رئيسجمهور بنابراين و است مجزايي و متفاوت حقوقي آثار و مفاهيم و مستقل
عقيده اين اثبات در. دارد عهده بر مجريه قوه از قسمتي رياست از مستقل را اساسي قانون
. فرمائيد توجه زير دلايل به
" مجريه قوه رياست" و " اساسي قانون اجراي مسئوليت" عبارت دو از اساسي قانون اصل 113
ميگذارد جمهور رئيس عهده بر را امر اصل 2 اين پس. است كرده استفاده يكديگر كنار در
بين واو كه اند گفته گروهي مجريه قوه رياست ، دوم اساسي قانون اجراي مسئوليت ، اول
وظيفه مجريه قوه رئيس عنوان به جمهور رئيس كه است اين مقصود و است عطف واو عبارت دو اين
اشتباه عقيده اين گفت بايد پاسخ در دارد عهده بر را قوه اين به مربوط اصول اجراي
يك عبارت هر براي كه است محرز و مسلم وامري حكمت مقدمات از مطلب اين.آيد مي بهنظر
همين به نيز قانونگذار. زند نمي بيهوده و لغو سخن شارع.گرفت نظر در بايد مستقل معناي
.دارد نطر در مستقلي مفهوم و معني عبارت هر براي كند وضعمي را قانوني اگر ترتيب
براي متعدد عبارات از كلام زيبايي يا قافيه ضرورت جهت به گاه كه نيست شاعر گذار قانون
.كند استفاده واحد معناي
تكرار او قصد برد مي كار به را " اساسي قانون اجراي مسئوليت" واژه قانونگذار كه وقتي
اساسي قانون اجراي به مكلف او كه نيست موضوع اين بر تاكيد يا "مجريه قوه رياست" عبارت
اساسيكه قانون از قسمت آن اجراي زيرا.است مجريه قوه به مربوط اصول قسمت در صرفا
قانون اصول اجراي كه اين كما. است رئيسقوهمجريه مسلم وظيفه است مجريه درموردقوه
امر اين در كسي و است وظيفه يك قضائيه قوه رئيس براي قضائيه قوه مربوط قسمت در اساسي
مساله اين به اساسي قانون ، قضائيه قوه به مربوط اصول قسمت در آنكه حال ندارد ، ترديد
صرفا اساسي قانوناست اساسي قانون اجراي مسوول قضائيه قوه رئيس كه است نكرده تصريح
مقرر صراحتا هم را اساسي قانون اجراي ، اجرايي قوه رياست بر علاوه جمهور رئيس براي
عهده به را مجريه قوه قسمت در اساسي قانون اجراي مسئوليت كه نيست اين منظور و است كرده
. دارد
مسئوليت" عبارت ذكر به نيازي بود مجريه قوه در اساسي قانون اجراي مسئوليت منظور اگر
اصل 114 در كه چرا نبود "مجريه قوه رئيس" عبارت كنار در اصل 113 در " اساسي قانون اجراي
چنين اگر طرفي از و است شده بيان كامل طور به جمهور رئيس وظايف اساسي قانون بعد به
در ايم كرده او به بيهوده و لغو سخن بيان استناد دهيم نسبت گذار قانون به را مقصودي
پس.شود نمي بيهوده و لغو عمل مرتكب قانونگذار كه است مفسران قبول مورد اصل اين كه حالي
مقصود. است مجريه قوه رياست از مستقل چيزي اساسي ، قانون اجراي مسئوليت" عبارت از منظور
است اصل كه 177 اساسي قانون تمام اجراي به نسبت جمهور رئيس كه است بوده اين گذار قانون
به "جمهور رئيس" عبارت.است شده شناخته رئيسجمهوري هم دليل همين به و دارد مسئوليت
. رياستكند (است اسلامي جمهوري نظام ايران ، در كه) جمهوري يك بر كه ميشود اطلاق كسي
مجريه قوه از قسمتي رئيس براي را وزيري نخست عبارت اساسي قانون كنندگان اصلاح كه اين
نيست مجريه قوه از قسمتي رئيس صرفا شخص اين زيرا است بوده علت همين به نكردند انتخاب
مردم سوي از مستقيما كه او.بود او براي مناسبتري نام وزير نخست حقيقت در بود اگر كه
ارتباطي كه هست هم اختياراتي داراي مجريه قوه از قسمتي رياست بر علاوه است شده انتخاب
براي وزيري نخست بهجاي جمهوري رياست عنوان اتخاذ دلايل از يكي.ندارد او سمت اين با
سال چهار براي مردم مستقيم راي با كه شخص اين كه است معني همين در مملكت دوم مقام
ديگري و كشور مجريه قواي از اي عمده قسمت رياست شان يكي: دارد شان دو ، شود مي انتخاب
جانبازي و انقلاب حاصل كه اساسي قانون اجراي براي مردم واقع در. اساسي قانون اجراي شان
و اند برگزيده اند كرده انتخاب مستقيما كه را كسي آن كشور روساي همه ميان از است آنان
پاسداري است عمومي ميثاق و شهيدان خون حاصل كه اساسي قانون از كه اند داده قسم را او
. كند
تكليفي او براي كه دارد معيني مخاطب اساسي قانون اصول از يك هر كه است مسلم امر اين
كه باشد كسي بايد و است اجرا و توجه نيازمند هم قانون اين مجموعه است ، اما كرده ايجاد
. كند تضمين ملت قبال در و تقبل را آن اجراي
اجراي خصوص در اسلامي شوراي مجلس و رهبر و ملت قبال در اصل 122 طبق جمهور رئيس كه وقتي
مستقيم مسئوليت كه كساني از كه باشد داشته هم را اختيار اين بايد است مسوول اساسي قانون
. بدهد اخطار و تذكر ها آن به و كند سوال دارند را اساسي قانون اصول از برخي اجراي
. است قوا تفكيك اصل رعايت عدم موضوع است شده وارد لايحه اين بر كه ايراداتي از يكي
.است نسبي مفهوم يك امروزه سياسي علوم نظران صاحب و حقوقدانان تمامي عقيده به قوا تفكيك
، مردم.جداباشند هم از اينگونه نيز آن قواي كه نيستند هم از جدا هاي جزيره كشور يك
قانون طبق كه مردم.نيازمندند يكجا قاضي و ، مجري قانون كهبه هستند اجتماعي واحد يك
اعمال مختلف طرق از را خود وظيفه اين نمايند شركت فعال بطور كشور رهبري در بايد اساسي
فردي عنوان به را جمهور رئيس لكن اند ديده تدارك امر اين براي را مختلفي قواي و كنند مي
كاستي و نقايص به دادن پاسخ براي فرد بهترين است شده انتخاب آنها طرف از مستقيما كه
تفكيك ندارد قوا تفكيك با منافاتي هيچ امر اين. دانستهاند نظام روساي و مديران هاي
ايجاد كنند مي زندگي واحدي سرزمين در كه مردمي مختلف قدرتهاي ميان كه است تقسيمي قوا
لكن كرده جدا يكديگر از را مردم مختلف قدرتهاي كه است فرضي خطوط قوا تفكيك. است شده
قوا تفكيك.موثر ديگري در يك هر و دارند مراوده همديگر با و هستند وابسته همديگر به همگي
وصف اين با.ندارد قبول را قوايي تفكيكي چنين هم حقوقي نظام هيچنيست مطلق تفكيك يك
مسئوليتي قوا از يك هر. ندارد قوا تفكيك با منافاتي جمهور رئيس توسط اساسي قانون اجراي
ممانعت و دخالت حق ديگران و كنند اجرا را مسئوليت اين تنهايي به بايد و دارند خود خاص
ميكنند تلاش واحدي هدف به نيل براي قوا اين مجموعه اما ندارند را وظيفه انجام از
اثر خلقيك در همگي كنند دخالت يكديگر كار در اينكه بدون كه اركستر يك اعضاي همانند
و نظمي بي جلوي باشد لازم جا هر و دارد نظارت مجموعه اين بر نفر يك اما ميكنند تلاش
مسئول هم را نفر يك كرده مقرر را قوا تفكيك كه اساسي قانون. گيرد مي را شكني قانون
مردم به كه مسئول فردي تعيين. است كرده اساسي قانون اجراي امر در مردم به پاسخگويي
بايد.است اساسي قانون درست و صحيح اجراي براي اجتماعي و سياسي ضرورت يك دهد پاسخ
و قدرت كه مردم قبال در كه هستند واحد مجموعه يك نظام مديران و حاكمان كه بپذيريم
كه بهانه اين و كنند رفتار صحيح بايد سپردهاند دستشان به را خود حيات و ثروت و اختيار
.نيست پذيرفتني ندارد نظام مجموعه با ارتباطي كشور از بخشي در خودسر مثلا گروهي اقدام
پاسخ هستند كشور اصلي صاحبان كه مردم به تا باشد داشته پاسخگو يك بايد واحد مجموعه اين
گرنه و كرد تصور رئيسجمهورياسلامي توان مي را جمهور رئيس كه است منظر اين از. بدهد
شخصي چنين بر جمهوري رياست اطلاق بدانيم اجرائيه قوه از قسمتي رئيس را او فقط اگر
. باشد مي آميز اغراق بيمعنيو
كند مي ياد مردم حضور در حقيقت در و مردم نمايندگان نزد كه خود سوگند در جمهور رئيس
حد آن تا اساسي قانون اجراي در را او اگر باشد " اساسي قانون پاسدار" كه كند مي تعهد
پاسدار را او چگونه پس كند اجرا را مجريه قوه از بخشي به مربوط اصول فقط كه كنيم محدود
را حكومت اجزاي به تذكر و اخطار حق پاسدار اين اگر بناميم توانيم مي اساسي قانون
.بود خواهد مالايطاق تكليفي او پاسداري تكليف كه است سلاحي بي پاسدار باشدهمچون نداشته
و حق از پشتيباني وقف را خود كه كند مي ياد قسم خود نامه سوگند از قسمتي در جمهور رئيس
مستقل است اي قوه قضائيه قوه اساسي قانون اصل 156 طبق ديگر سوي از و سازد عدالت گسترش
عبارات تشابه به لطفا) "عدالت به بخشيدن تحقق مسئول و اجتماعي و فردي حقوق پشتيبان"
( فرمائيد توجه اصل 156 و نامه سوگند
به نيز جمهور رئيس ديگر طرف واز است وظايف اين اجراي مسئول قضائيه قوه سو يك از پس
اين آيادارد عهده بر را " عدالت گسترش و حق از پشتيباني" خوردهاست كه سوگندي استناد
آن از پشتيباني كه عدالتي و حق آن با است جمهور رئيس وظيفه آن از پاسداري كه حق و عدالت
نيست اينگونه اگر هستند؟ يكديگر با ارتباط بي و متفاوت موضوع دو است قضائيه قوه وظيفه
آمده جمهور رئيس سوگند متن در كه عدالت گسترش و حق از پشتيباني يعني وظيفه اين اجراي پس
مي جمهور رئيس كه كاري حداقل كنيم قبول بايد ؟ است عملي و اوممكن براي چگونه است
راهي تنها اين. است قضائيه قوه عوامل به اخطار و تذكر دادن دهد انجام جهت اين در تواند
وظيفه اجراي براي عملي امكان جمهور رئيس به قضائيه قوه امور در دخالت كمترين با كه است
مستقيما كه كساني به جمهور رئيس توسط تذكر و اخطار و نظارت حق اعطاي پس.دهد مي را اش
قانون با مغايرتي هيچ هستند مردم اجتماعي و فردي حقوق از پشتيباني و عدالت ي اجرا مسئول
دخالت قضائيه قوه وظايف در دادن تذكر و اخطار با جمهور رئيس گفت توان نمي و ندارد اساسي
عدالت گسترش و حق از پشتيباني به موظف نيز جمهور رئيس كه دانست بايد بلكه ، است كرده
. مييابد تبلور قضائيه قوه اقدامات و اعمال در آن مصاديق ترين اصلي از يكي كه است
اجزاي به را تذكر و اخطار در جمهور رئيس حق اند فرموده حقوقدانان برخي كه آنگونه اگر
چنين به جمهور رئيس كه بگوييم بايد بدانيم منحصر مجريه قوه در جمهور رئيس امر تحت
از بالاتر بسيار آن جايگاه و اهميت كه اساسي قانون زيرا. است نداشته احتياجي اختياري
همانا كه است كرده مقرر جمهور رئيس براي اخطار و تذكر از حقيبيش است عادي قانون
دارد حق رئيسجمهور وقتي (اساسي قانون اصل 136) است وزرا تمامي حتي يا يك عزل اختيار
قانون ولو بدهد هم تذكر آنها به دارد حق كه است بديهي كند عزل را خود امر تحت افراد
جمهور رئيس براي تذكر و اخطار حق لذاباشد نگرفته نظر در او براي اختياري چنين عادي
.باشد اجرايي دستگاه از خارج اجزاي به ناظر كه كند مي پيدا معنا و مفهوم زماني
اعلام و داده قرار بالاتر مملكت روساي ساير از را جمهور رئيس صراحتا اساسي قانون
روساي ساير دادن قرار كه است بديهي.است مملكت مقام عاليترين رهبر از پس كه است نموده
هم اين اساسي قانون و است آنان نمايي بزرگ براي تلاش نوعي جمهور رئيس رديف در كشور
و مديران ساير از بالاتر و والاتر شاني جمهور رئيس شان بنابراين.است نپذيرفته را رديفي
اساسي قانون تماميت اجراي در كه است حقوقي آثار داراي خود شان اين و است كشور روساي
رئيس اختيارت لايحه كه رسد مي نظر به فوق استنادات و دلايل به توجه با است يافته تجلي
مفاد كه است لازم نكته اين ذكر البته.نيست اساسي قانون با ذاتامغاير و اصولا جمهور
داراي قانوني به تا گيرد قرار تعديل و وجرح بررسي و بحث مورد بايد حال هر در لايحه اين
رئيس روش بايد حتيالامكان لايحه در مثال عنوان به.شود تبديل بيشتر قوت و تر كم نقص
قابل و دار كش عبارات و شود تعريف اجرا قابل و روشن طور به تخلفات از جلوگيري در جمهور
است مناسبي زمان اينك همچنين. يابد تغيير " لازم اقدام" يا " مقتضي نحو به"مثل تفسير
شود اجرا است ، دانسته مسئول مردم مقابل در را رئيسجمهور كه نيز اساسي قانون از بخشي تا
اختياراتي سو يك از كه رئيسجمهور كه شود پيشبيني ترتيبي لايحه همين در است مناسب و
كاستيهاي و نقايص مورد در باشد مكلف ديگر ، سوي از دارد ، دست در اساسي قانون اجراي جهت
چون عناصري ناميدن مقصر و اشكالات و ايرادات گزارش جاي به و دهد جواب مردم به نظام
مقابله در اختيار فقدان عذر به و بپذيرد را مسئوليت اين خود ناهماهنگ ، يا خودسر افراد
.نجويد توسل برخورد با
مجلس به پاسخگويي در او الزام از جدا مردم به پاسخگويي به جمهور رئيس الزام است بديهي
زيرا.آورند بهعمل استيضاح و سوال قالب در ميتوانند نمايندگان كه است اسلامي شوراي
شيوه دانسته ، مسئول مردم مقابل در هم و مجلس و رهبر مقابل در هم رئيسجمهور اساسي قانون
بعد بتوانند بايد مردم آنكه حال.است نشده پيشبيني مردم به رئيسجمهور پاسخگويي اجرايي
و نمايند سوال وي از عملكرداو ، به نسبت ميكنند انتخاب را رئيسجمهور اينكه از
اين در.دارند ابراز و اعلام را او تقصير يا اهمال يا سوءمديريت بتوانند عندالاقتضاء
.برسد تصويب به موثر و اجرا قابل قانوني كه بود اميدوار توان مي صورت
نيامد پيام با مرد آن
بهبودي سيامك
غربي بلندپايه ديپلمات هر برخي نيستكه عجيب ايران _ موضوعآمريكا حساسيت به توجه با
بدانند پيام يك حامل را
قصد كه خارجي بلندپايه ديپلمات هر كه است شده مد ايران در تازگي به:ميگفت ظريفي
.بدانند "پيام حامل" دارد ، را كشورما از ديدار
به انگليس خارجه امور وزير "استراو جك" سفر از روز چند هنوز كه چرا ميگفت ، راست او
كه بود نگذشته آمريكا سوي از پيامي داشتن همراه به زمينه در مكررش تكذيبهاي و تهران
حافظ سفارتش كه كشوري ;شد سوئيس خارجه امور وزير "دايس جوزف" متوجه چشمها مرتبه ، اين
انتقال در را ميانجي يا كاتاليزور نقش همگي ، گواه به و است ايران در آمريكا منافع
.ميكند ايفا واشنگتن ، به تهران بالعكس ، يا و تهران به واشنگتن پيامهاي
سوي از پيامي حامل كه گفت خبرنگاران به بارها خود انگليسي همتاي همانند نيز دايس البته
از حكايت خبرنگاران بسيار پرسشهاي اما ميكرد ، تاكيد نكته اين بر گرچه وي.نيست آمريكا
قابل خوبي به نيز تهران به استراو سفر جريان در كه ناباورياي ;داشت آنان ناباوري
.بود مشاهده
را ديپلماتيك قواعد يكسري بايد:كرد اذعان دايس كه بود سوئيسچنان كنوني نقش البته
- آمريكا ايرانو - طرف دو اسرار محرم بايد اينكه جمله از باشيم ، داشته نظر در نيز
زمينه در خود وظايف با رابطه در كه ندارم اختياري من:افزود وي حال ، همين در.باشيم
!بگويم سخني پيام انتقال
.نيست آمريكا سوي از پيامي حامل سوئيسياش همتاي كه گفت - خرازي كمال - ايران طرف اما
شد ، عنوان رسانهها در كه كشورمان مقامهاي و دايس مذاكرات به نگاهي همه ، اين با
گزارشهاي البته.است داشته آنها در مهمي طرفينجايگاه مشترك بحث كه است آن نشاندهنده
و نظام مصلحت تشخيص مجمع رئيس مانند كشورمان مقامهاي گويا كه داشت آن از حكايت خبري
فقط نيز سوئيس خارجه امور وزير و گفتهاند سخن مورد اين در فقط اسلامي شوراي مجلس رئيس
كاملا پاسخي و كرد مطرح دايس از ژاپني رسانه يك خبرنگار كه امري ;است بوده شنونده
خود با و كرد حفظ همچنان را "اسرار محرم" لقب دايس جوزف ترتيب ، بدين !شنيد را ديپلماتيك
خواهد ديگري بلندپايه ديپلمات هم باز آيا اما.بازگرداند _ سوئيس پايتخت _ "برن" به
وزير كه ميرسد نظر به بدانند؟ پيام حامل را او تا شود او متوجه نگاهها تمام تا آمد
پيام حامل كه كند تاكيد خود سفر پايان تا ابتدا از كه باشد بعدي فرد فرانسه خارجه امور
محافل در ويژه به كه انتظار اين خصوص در كشور خارجي سياست مسائل كارشناس يك.نيست
_ آمريكا روابط حساسيت به توجه با:ميگويد ميخورد ، چشم به كشور مطبوعاتي و سياسي
بياعتمادي ديوار ضخامت بر پسر بوش دولت خصمانه سياست خاطر به كه پيچيدگيهايي و ايران
پيام يك حامل را غربي بلندپايه ديپلمات هر برخي كه نيست عجيب است ، افزوده طرفين ميان
بود خواهد مثبتي نكته حاوي پيام اين كه برآنند گروه اين از برخي وي ، گفته به.بدانند
بار داراي را احتمالي پيام نيز ديگر برخي و كند ايجاد روزنهاي بياعتمادي ديوار در كه
اين بود؟ خواهد راه در پيامي آيا اما.ميدانند منطقه تحولات مورد در حداقل يا و منفي
نگراني نيز و مواضع بودن آشكار به توجه با:ميگويد و ميداند غيرمحتمل را آن كارشناس
شد ، مطرح پنهاني مذاكرات مورد در گذشته ماههاي در كه آنچه همانند شايعات برخي ترويج از
.بيشتر نه بود ، خواهد عراق بحران با ارتباط در احتمالا باشد ، داشته وجود پيامي هم اگر
پاياني بخش_ ايران متحده ايالات
كارشناسي كار كدام
احمدي حميد دكتر
منطقه در كشورهايي حاضر حال در و نيست كشور اداره عدم دليل استانها تعداد بودن زياد
است ايران از بيشتر مراتب به آنها استانهاي تعداد كه هستند جهان نقاط ساير و خاورميانه
.دارند ما از كمتري مشكل و ميشوند اداره نيز ايران از متمركزتر و
سطح در اجرايي مشاغل واگذاري مديريت ، عدم ايران اصلي مشكل كه ميدهد نشان اين پس
بخشش و بذل و بازي سياسي گسترده رواج و غيرمتخصص افراد به استانها و وزارتخانهها
بودن زياد نه و است آمد ناكار خويشاوندان و دوستان محافل و حلقه به سياسي مقامات
.استانها
افزايش بر ديگري دليل خود اسلامي جمهوري نظام دوگانه ساختار اساسي مشكل اين بر علاوه
مقامات مداخله و يكديگر در امور مداخلات و تصميمگيري مراكز تعدد و ديوانسالاري مشكلات
.است اجرايي سياستهاي كشيدن بحران به و هم كار در ساختار دو اين به وابسته
مشكلات وجود دليل به بلكه نميكند حل را مشكلي تنها نه كشور كردن ايالتي است بديهي
خواهد ارمغان به كشور براي را جديدي ديوانسالارانه بحرانهاي مديريت ، عدم و ساختاري
.آورد
گرفته صورت كارشناسي كار ساعت هزاران آن روي بر كه هستند مدعي شدن ايالتي طرح طرفداران
وهله در.نيست طرح بودن مناسب براي دليلي خود اين كه است شده ارائه مطلب صفحه هزاران و
اندك گروه مطالعه جز به طرح ، اين روي كافي كارشناسي كار وجه هيچ به كه گفت بايد نخست
اجتماعي مسائل گوناگون ابعاد از كافي آگاهي حد چه تا نيست مشخص كه نظر ، مورد پژوهشي
كشور ، دانشگاههاي اساتيد و انديشمندان و آگاهان از يك هيچ و است ، نگرفته صورت دارند ،
.نگرفتهاند قرار طرح اين جريان در
سياسي ، اجتماعي ، گوناگون متخصصان و آگاهان همه دسترس در بايد تنها نه اين نظير طرحهايي
ملي سطح در و عمومي گستردهتر سطح در بايد بلكه برسد..و اقتصادي امنيتي ، فرهنگي ،
طرح كه حالي در.آيد عمل به نظرخواهي آنها از و شود گذاشته عمومي افكار و عموم آگاهي به
گسترده ترديدهاي و شك بروز باعث خود اين و است نرسيده كس هيچ اطلاع به تاكنون نظر ، مورد
و كار ساعت هزاران صرف اين بر علاوه و ميشود آن نتايج و آن طراحان انگيزه آن ماهيت بر
ساعت هزاران است ممكن.نميشود طرحي بودن مشروع و بودن درست علت مطلب صفحه هزاران نوشتن
.بشود نيز غيرمفيد طرحيهاي طراحي و نابهنگام و بيهوده كارهاي صرف صفحه هزاران و كار
علمي ارزش كه دهند اختصاص مطالبي ارائه و نوشتن به را صفحه هزاران كساني است ممكن
اندك بسيار حد در سياسي و اجتماعي مسائل براي آن كاربري و كارآيي و باشد نداشته چنداني
.باشد نيز منفي بسيار حد در گاه و
يك خود نوع در خراسان ، استان تقسيم لايحه با ايران كردن ايالتي بحث تركيب صورت هر به
.ميشود محسوب سياسي فرصتطلبانه اقدام
ميبايستي اساسا خود كه است شده پيشنهاد كميسيوني سوي از لايحه اين كه اينجاست شگفتي
مسائل شدن جناحي متاسفانه اما باشد ، داشته بحثها اين با رابطه در را حساسيت بيشترين
ملي منافع بر آن دادن برتري و گروهي و جناحي منافع و سياسي فرصتجويي و سودطلبي كشور ،
و ملي وظيفه ميماند ، باقي كه نكتهاي.است شده نهادهايي چنين ناكارآمدي باعث كشور
محاسبات عهدهداران و دانشجويان اساتيد ، انديشمندان ، اجتماعي ، نيروهاي سياسي بيداري
حال به زيانبار و سودطلبانه محاسبات چنين تحقق مانع آگاهانه كه است كشور در سياسي
.شوند ايران ملي هويت و وحدت امنيت ،
تاريخي مسئوليت داراي گروهي و جريان هر از اسلامي شوراي مجلس نمايندگان راستا ، اين در
مشخص را برنامههايي چنين سرنوشت ميتواند آنان هوشمندي و آگاهي زيرا هستند ، بيشتري
مسئله كامل آگاهي با كه بود خواهد خراسان نمايندگان عهده بر ويژه به وظيفه اين.سازد
.درآورند اجرا به را خود تاريخي وظيفه سازند جدا ايران شدن ايالتي از را استان تقسيم
وحدت و كشور امنيتي مسائل به نسبت آنها حساسيت و نمايندگان سياسي آگاهي كه ميرود اميد
جناحگرايي ، مسئله چنانچه ، اما.شود منجر لايحه اين ماندن ناكام به ايران ملي هويت و
و موافقان گاه آن شود ، منجر پيشنهادي چنين تصويب به ديگر ملاحظات و سودطلبي
امنيت حال به زيانبار عواقب گونه هر مسئوليت بايد آن طراحان ويژه به تصويبكنندگان ،
آينده و مردم اجتماعي ، نيروهاي برابر در و گيرند عهده بر را ايران وحدت و هويت كشور
.بدهند پاسخ
نسل و است روبهرو فرهنگي و اقتصادي اجتماعي ، مشكل هزاران با ايران كه زمانهاي در
نخبگان وظيفه است ، گريبان به دست گوناگون بحرانهاي و هويت و اشتغال مشكلات با جوان
شغل ، ايجاد اقتصادي ، بحرانهاي رفع براي كاربردي طرحهاي ارائه مجلس نمايندگان و سياسي
نظير نامناسبي و انحرافي طرحهاي از دفاع و ارائه نه و است ، ملي هويت و وحدت گسترش
.ندارد جامعه براي بحرانآفريني و تخريب جز نتيجهاي كه ايران شدن ايالتي لايحه
خبر حاشيه
خاورميانه در زمزم ايران ، در كوكا
در آمريكايي توليدات خريدن از "مور گايدين" قلم به تهران از گزارشي در تايمز فايننشال
استقبال ايرانبا در پپسي و كوكا كه است نوشته روزنامهنگار ايناست داده خبر تهران
اين تجارت به آمريكا توليدات از عربي كشورهاي بايكوت كه است حالي در اين.است شده مواجه
كشور در ولي.كرد كمك ايران زمزم به البته موضوع اينزد صدمه نوشابهسازي بزرگ غول دو
اينكه با.نيست نوشيدنيها در فقط موضوع اين البتهميكند فرق مسئله زمزم توليدكننده
اسبق رئيسجمهور كلينتون بيل كه مجوزي واسطه به اما دارد قرار اقتصادي تحريم در ايران
صدور از پس بنابراين.نميشود تحريم شامل ايران به غذايي مواد ورود كرد ، صادر آمريكا
ايران داخلي شركتهاي با قرارداد انعقاد به كردند اقدام پپسي و كوكا شركت دو مجوز اين
مدير.شد شريك "شرق نيسان" با "پپسي" و بست قرارداد "خوشگوار" شركت با "كوكا" كردهاند
سال هر در ولي بود اندك ايران در ما موفقيت البته":ميگويد كوكا شركت بازاريابي
بازار از كوچك سهم اين چند هر ميكنند كار خوب ايران در شريكهايمان و نيست بد تجارتمان
نشان آمار ولي نميكند خود فروش ارقام و اعداد به اشارهاي كوكا شركت مدير اين ".ماست
.بودهاند موفق تجارتشان در آنان اتفاقا كه ميدهد
انتظامي نيروي زن معاون نخستين
حكم با اخيراشود منصوب زنجان انتظامي نيروي اجتماعي معاون سمت به زن سرهنگ يك
اجتماعي معاون سمت به ميليمنفرد فريده زنجان ، استان انتظامي نيروي فرماندهي سردار
سال 1358 فارغالتحصيل ميليمنفرد سرهنگ است گفتني.است شده منصوب استان انتظامي نيروي
انتظامي فرماندهي اظهار به بنا.است سرهنگي درجه داراي اكنون هم و شهرباني دانشكده
انجام سطح اين در زنان انتصاب كشور استانهاي بين در كه است بار اولين اين زنجان استان
.است شده
بيت اهل جهاني مجمع در تغييرات
سايت ، مسئولان گفته به.است كرده كار به شروع مجددا ماهه دو وقفهاي از پس امروز سايت
اين خود ، آغازين فعاليت در حال هر به.است بوده آن ماهه دو توقف علت مالي - فني مشكلات
كرده استعفا بيت اهل جهاني مجمع در خود سمت از ولايتي علياكبر دكتر كه است آمده سايت
آيتالله.است شده منصوب مجمع اين كلي دبير به آصفي آيتالله وي ، استعفاي پي در.است
"الدعوه حزب" در سياسي و مبارزاتي فعاليتهاي سوابق كه است بوده نجف علماي از آصفي
و خارجه وزارت در ولايتي سابق همكاران ظاهرا كه گفته همچنين امروز سايت.است داشته
اين از پيش نيز داشتند حضور بيت اهل جهاني مجمع در وي با كه صنعتي و بروجردي آقايان
.بودند داده استعفا
معرفت طرح
طرح اين در.است شده اجرا شهرها از برخي در اخير سال يك طول در "معرفت" به موسوم طرح
ارائه هستند بسيج اعضاي غالبا كه - شركتكنندگان به سياسي - عقيدتي آموزشهاي برخي
استاني دفاتر تامين و نگهبان شوراي برنامهاي راستاي در طرح اين ميشود گفته.ميشود
.است آينده برانتخابات مطمئن و كامل نظارت انجام براي
پاكستان بلوچستان در دختران فروش
ايراني سن كم دختر ماهانه 45 كراچي در كه است گفته پاكستان بلوچستان چاپ مشرق روزنامه
فروش به كراچي در آنان و ميشود استفاده اخلاقي فساد براي دختران اين از.ميشوند قاچاق
.ميرسند
به را آنها ايراني دختران اغفال از پس آنان دارند دست بزرگي گروه دختران اين قاچاق در
.است رسيده خود اوج به كراچي شهر در ايراني دختران فروش و خريد اكنون ميرسانند ، فروش
گروهي توسط سالگي لغايت 25 سالگي سن 16 از دختران اين بيشتر كه است آن از حاكي خبرها
ايراني بلوچ قوم از دادلرند.ميرسند فروش به سپس و ميشوند قاچاق دادلرند به متعلق
گوت در كراچي در دادلرند مركز.ميدهد انجام را اقدامي چنين است سال دو مدت به كه است
كرده منتقل پاكستان به را ايراني دختران بلوچستان راه از دادلرند.ميباشد جوهر گلستان
.ميرساند فروش به و كرده منتقل كراچي به را آنان سپس و
مشاركت در سهميهبندي
جريان در مشاركت حزب در زنان براي درصدي يا 30 ويژه 25 سهميه اختصاص براي تلاشهايي
با گفتوگو در شده ياد خبر تاييد ضمن مشاركت حزب زنان كميسيون عضو مجردي ، الهه.است
سوي از ابتدا حزب انتخابات در زنان به سهميه اختصاصي پيشنهاد:افزود "ايران زنان" سايت
.كنند دفاع مسئله اين از كه شدند پيدا هم آقاياني زمان گذشت با و شد مطرح خانمها
:افزود هست ، نيز مشاركت حزب ارشد عضو و مجلس نماينده ميردامادي ، محسن همسر كه وي
.بودند بيتوجه داشت وجود زنان راه سر بر جنسيت خاطر به كه موانعي به همواره حزب آقايان
و شهرستانها در خصوص به مردان به نسبت مشاركت حزب عضو زنان تعداد بودن كم درباره وي
سياسي فعاليت هزينه مناطق برخي فرهنگي بافت و شرايط علت به:گفت زنان جذب براي تلاش
.بالاست
آقايي گل خطر زنگ
و سبك و تاريخچه به اشاره با "آقا گل" هفتهنامه تعطيلي درباره گزارشي در بيبيسي
سال در جمهوري رياست انتخابات در خاتمي محمد پيروزي از پس":است نوشته نشريه اين سياق
گشوده مطبوعاتي فعاليتهاي براي فضا حدودي تا ايران ، در اصلاحطلبان گرفتن قدرت و 1376
اين انتشار.گذاشتند ايران سياسي صحنه به پا زيادي انتقادي نشريات و روزنامه و شد
حدودي تا بودند ، برخوردار نيز صريحي نسبتا انتقادي زبان از كه نشريات و روزنامهها
جامعه مشكلات طرح به كنايهآميز زباني با صرفا گلآقاكه مانند هفتهنامهاي بر را عرصه
كاهش به امر همين كه نوشته ناظران از نقل به بيبيسي گزارشگر ".كرد تنگ ميپرداخت
آن گردانندگان براي اقتصادي مشكلات بروز و گلآقا مانند نشرياتي به مخاطبان توجه نسبي
.شد
قوه توسط سياسي نشريات از زيادي تعداد ناگهاني تعطيلي حتي ناظران ، همين عقيده به
مخاطبان بردن روي باعث اينكه جاي به يعني.بازنگرداند قبل شرايط به را اوضاع نيز قضاييه
و مطبوعات از مخاطبان نسبي رويگرداني باعث عمدتا شود ، قبل دوران انتقادي نشريات به
هفتهنامه تعطيلي است ممكن":كه شده پيشبيني گزارش پايان در.شد مانده باقي نشريات
براي را خطر زنگ ميشد ، محسوب ايران نشريات محبوبترين از يكي عنوان به زماني كه گلآقا
".باشد درآورده صدا به نشريات ساير
|