علوي كارآگاه روزهاي آخرين
زنانه داستان يك
نيست دنياكافي
علوي كارآگاه روزهاي آخرين
"روشن سايه" فيلم كارگردان هدايت حسن با گفتوگو
كه باشد ايراني سينماگر سومين بيضايي بهرام و حاتمي علي مرحوم از بعد هدايت حسن شايد
_ او خانه در نوشتههايش و فيلمها از جدا علاقه و دلمشغولي اين.دارد را تاريخ دغدغه
ديوار روي كه تابلوهايي اكثر در تقريبا.است رديابي قابل نيز _ گفتوگو اين انجام محل
با.ميكردند خودنمايي نبودند ، معاصر زمان به مربوط كه تصاويري و عكسها بودند ، شده نصب
را مكان و زمان بدون فضايي _ روشن سايه _ فيلمش آخرين براي هدايت حرفها اين تمام
را _ علوي كارآگاه _ محبوبش كارآگاه زندگي روزهاي آخرين قصه برايمان است قرار و برگزيده
به شخصي و تلخ بسيار فضايي "روشن سايه" در علوي كارآگاه خستگي و ترس تنهايي ، كند تعريف
از قبل ميخواهم.شود متمايز هدايت حسن آثار بقيه از فيلم اين شده باعث و بخشيده آن
خوشقولي ، وقتشناسي ، حس.شوم متذكر نيز را حاشيهاي نكتهاي گفتوگو اين خواندن
ما گفتوگوي تا شد باعث دليل همين شايد و تحسينبرانگيز او دموكراتمنش و انتقادپذيري
.بينجامد طول به ساعت يك از بيش
ملكي پيمان:عكس
صرافيزاده حامد
هماكنون كه را روايتي كردمن روايت ميشود مختلف شكلهاي به را چندوجهي داستانهاي
دادم ترجيح ميبينيد درفيلم
اين است ممكن حال ميبرد بهره سازندهاش توانايي حداكثر ساختاز اثريدر هر
نيست قاعده اين مستثنياز هم روشن سايه فيلم نباشد صحيح و كامل الزاما بهرهوري
"خاكستري شهر" از غير به كه ميدانند هستند آشنا شما آثار با كه تماشاگراني بيشتر *
از بعد "روشن سايه".دارد تعلق تاريخي فيلمهاي ژانر به شما سريالهاي و فيلمها تمام
مورد تاريخي فضاي از كه شد چه.ميگذرد معاصر فضاي در كه است فيلمي دومين "خاكستري شهر"
است؟ شرايطي چه محصول "سايهروشن" يعني.آمديد سمت اين به علاقهتان
فيلم در كه معاصر فضاي اين واقع در.نميگذرد خاصي مكان و زمان در "روشن سايه" روايت
كه اصلي داستان در البته.باشد ملموستر كار مقدار يك كه است بهانهاي ميشود محسوس
سال 76 در تاريكخانه نام به كه بود خودم داستان مجموعه و شده ساخته آن مبناي بر فيلم
را تاريخي فضاي همان هم اوليه فيلمنامه حتي.ميگذشت شمسي سال 1324 در ماجرا شد ، منتشر
فضا آن كه سنگيني سرمايهگذاري ضرورت جمله آن از و مختلف دلايل به بعد ولي.داشت
معلوم هم دقيقا كه شد آورده معاصري فضاي به ماجرا و كرد تغيير داستان زمان ميطلبيد
نيز را آنها كه ميشود ديده فيلم در هم آشنا نشانههاي سري يك البته.است وقت چه نيست
به تاكيد كه عنواني به نه دادم ، قرار فيلم در طبيعي و ملموس فضايي ايجاد خاطر به صرفا
معاصر تاريخ فضاي يك در دارد دوست كند احساس آدم كه مسئله اين البته.باشد خاصي زمان
و كم دورانها تمام در انساني مسائل وگرنه است سليقهاي دلبستگيهاي دليل به كند كار
داستانش تاريخي فضاي در كه كند حس را ضرورت اين كسي است ممكن طبعا.است هم شبيه بيش
فضاسازي شخصيام سليقه دليل به منباشد نداشته را احساس اين ديگري و ميشود جذابتر
به مطلب ولي.است جذاب خيلي من براي فضاسازيها خود اساسا و ميدهم ترجيح را كلاسيك
سريالي روشن ، سايه از غير ضمن در.كنم كار معاصر فضاي در ندارم دوست كه نيست مفهوم اين
.ميافتد اتفاق معاصر فضاي در ميسازم هماكنون كه هم را
و پروندهها يا آدم اين دفتر محل مثلا دارد وجود دلبستگي نوع يك فيلم كل در *
در كه حسي يا ميديديم علوي كارآگاه سريال در كه است فضاهايي آن شبيه خيلي فضاسازيها
تنفس گذشته فضاي در آدم اين كه ميدهد نشان دكور نوع آن و دارد جريان آدم اين خانه
كارآگاه كه شد چطور راستي.است شهود دلبستگي دارم ، قبول كاملا جهت اين از من.ميكند
معاصر؟ فضاي در آورديد را علوي
.آمد بيرون تاريكخانه كتاب از علوي كارآگاه قهرمانش و روشن سايه داستان كه گفتم قبلا
دوست كه هستند خيليها حال هر به كردم حس كه بود اين دليلش رسيد معاصر زمان به چرا ولي
هم شخصي طنز يك موضوع حال عين در.كنند دنبال مختلفي زمانهاي تا را شخصيت يك دارند
و است انتظامي آقاي مثل بازيگري من علوي كارآگاه معاصر زمان در حالا كه داشت خودم براي
يك نقشميكند بازي را منفي نقش حالا داشت را علوي كارآگاه نقش خودش كه نجفي آقاي بعد
چون ندارد هراسي خردهپا پليسهاي از عنوان هيچ به كه شهر اوباش بيخيال و قدرتمند رئيس
.است گرم خيلي پشتش
در چون.بود علوي كارآگاه نام كردن زنده و كردن احيا نوع يك روشن سايه ديگر ، سوي از
كه بود اين بودم كرده رعايت كه را نكتهاي آن ، منفي يا و مثبت وجوه منهاي كارآگاه سريال
سيستم هستند ، فعال معيوب سيستم دريك وقتي فعاليتشان و كار عليرغم صديق ماموران تمام
بود قسمت كه 13 كارآگاه سريال در همين براي.نيست مهم نيز صداقتشان و ميكوبد را آنها
.ميجست سلامت به داستانها انتهاي در علوي كارآگاه قسمت دو يا يك در شايد
حاصل ولي ميكرد كشف را پروندهها يا و ميشد توقيف مرتبا يا قسمتها ساير در.بله *
.ميرفت بين از كارش
جايي به فردياش تلاش ميكرد كار معيوب سيستم يك در چون كارآگاه آن كه ميداد نشان اين
آدمهايي نسل و جوانمردها نسل.است شده فراموش نسل يك از كارآگاهي نمونه او.نميرسيد
.ميشد موفق شايد بود پيش سال صد اگر ولي.بكنند مثبت كار دارند دوست كه
اداره در زيادي يعني.است شده سپري دوره يك از كارآگاهي نيز روشن سايه فيلم كارآگاه
معيوب ارتباطات دليل به چه سالخورده علوي كارآگاه كه است طبيعياست شده فسيل و مانده
وقت رسيده ماجرا آخر به كه روحي درگيريهاي دليل به چه و دارد ، وجود ما جامعه در كه
.است رفتنش
ديگري و قتل قصه يكي ميبرديد پيش را قصه تا دو داشتيد اينكه به توجه با نميكنيد فكر *
پليسي قصه يك با همزمان يعني ميكرديد تقويت را پليسي قسمت اگر كارآگاه توهمات و ذهنيات
با آرام آرام ميكرد بيشتري همراهي تماشاگر اينكه ضمن ميشديد وهمآلود فضاي يك وارد
وجوه آن بخواهيد كه نداشتيد حسي ميشد؟ بهتر ميشد ، روبهرو مرگ مقوله با علوي ذهنيت
برود؟ دست از دوم فضاي ميترسيديد آيا كنيد؟ تقويت تماشاگر همراهي نظر از را پليسي
هماكنون كه را روايتي منكرد روايت ميشود مختلف شكلهاي به را چندوجهي داستانهاي
.است طبيعي من نظر به كه باشد شده كار در اشتباهاتي هم شايد.دادم ترجيح ميبينيد درفيلم
ساخته داشت كار كه زماني قاعدتا.دارد پيمانهاي و توانايي و ظرفيت كس هر بالاخره
مطمئنترين و بهترين به ميكردم تصور توليد پيش طولاني نيمه زمان به توجه با ميشد
من توانايي حد حال هر به ولي باشد اشتباه تصور اين كه است ممكن حالارسيدهام گزينه
.ميبينيد كه است همين شايد
قصه يك هم و بود اوهام هم ميشد ، همعرض اگر ولي شود بيشتر پليسي وجه نميگويم من *
اهداف هم ميديديم خوبي پليسي فيلم ما هم ميشد تنيده دودرهم اين و ميديديم پليسي
را وجوه اين نداشتيد دوست ميبينيد را فيلم اين شما كه الان.ميشد پياده فيلم در شما
ميكرديد؟ تقويت
اين است ممكن حال.ميبرد بهره سازندهاش توانايي حداكثر از ساخت ، در اثري هر كه گفتم
به.نيست قاعده اين از مستثني هم روشن سايه فيلم.نباشد صحيح و كامل الزاما بهرهوري
فيلم خود براي فيالنفسه و است آن تحليل نوعي ميشود فيلم اين به كه نگاههايي حال هر
دهد ، صورت ديگري كار زمينه اين در دارد قصد كه بعدي سازنده براي ميتواند ولي.نيست موثر
به البته.يابد دست كمعيبتري ساخت به تا كند كمك را اوباشد رهگشا و سازنده و موثر
از را چيزها خيلي نميخواهد كه داريم سروكار تماشاگري با ما.كنم اشاره هم نكتهاي يك
و پرتحرك فيلم يك من سال 72 در.داشتم تجربه يك من مثال عنوان به.كند خارج خود باورهاي
اتفاقا.بود خواهد پرفروشي فيلم كه ميگفتند بعضيها.ساختم شيطان چشم نام به بكوب بزن
بازي خمسه آقاي كه را فيلم اصلي قهرمان تماشاگر كه دليل اين به فقط.نكرد فروش فيلم
ولي داشت هم با را تحرك و شوخي داستان اينكه با.نكرد قبول اكشن قهرمان عنوان به ميكرد
در كه حالي در.ميخورد صرف كمدي فيلمهاي درد به فقط تماشاگران ذهن در خمسه عليرضا
بازي را مردي نقش فيلمي در شوايتزينگر آرنولد مثل مانند روبات خشن آدم يك غرب سينماي
ولي.ميكند جدا نقشش از را بازيگر يعنيميپذيرد هم تماشاگر و ميشود حامله كه ميكند
را بازيگر اول تماشاگر يعني.هستيم هند سينماي شبيه بابت اين از.نميشود جدا اينجا
خيلي بزرگ شهرهاي در حداقل تماشاگر سليقه سطح اينكه عليرغم.را كاراكتر بعد و ميبيند
.است جايش سر اصلي ديدگاه آن ولي كرده تغيير
طراح فيلمبردار ، بين كه بود مناسبي رابطه ميآمد چشم به روشن سايه در كه نكتهاي يك *
ميخواستيد كه را چيزي فيلمبردار فيلم ، درصد در 85 كنم فكربود كارگردان و صحنه
شدند انتخاب چگونه ملكي آقاي بگويم ميخواستم شده تصوير شما ذهنيت و داده انجام برايتان
بگوييد؟ فيلمبردار با كارگردان عنوان به خودتان رابطه درباره مقدار يك و
عكاسي حرفه از ايشان كه بعد ميشناختم فيلم عكاس عنوان به قبل سالهاي من را ملكي آقاي
يك سريال آن در و كردم كار به دعوت ايشان از محاكمه سريال براي شدند ، فيلمبرداري وارد
موفق هرگز فيلمبردار نوع دو كه معتقدم منكرديم پيدا را همديگر كردن كار شيوه مقدار
مختلف توجيهات با طبيعتا و نيستند بلد را كارشان كه فيلمبرداراني يكي.نميشوند
غلط به كه فيلمبرداراني ديگري.كنند فرار دوربين حركات و خاص نور بار زير از ميخواهند
آنها كه بگيرند تصميم كارگردان جاي به ميتوانند و سبكند صاحب ميكنند احساس درست يا
اينكه خاطر به.ميگيرند بدي تصاوير معمولا دارند كه خوبي فني توانايي عليرغم
خدمت در بايد كه بفهمد و باشد باتجربه كه فيلمبرداري.است فيلم از مستقل فيلمبرداريشان
صرف را كوتاهي خيلي زمان اينكه با ما.ميكند كمك فيلم به خيلي باشد كارگردان و فيلم
سخت زمستان دليل به همچنين و شد ، ساخته فيلم روز مدت 25 در حقيقت در و كرديم فيلمبرداري
.رفت جلو رفته شسته و مرتب خيلي كار ولي بود ، حاكم انزلي به فيلم ساخت زمان در كه بدي و
باشد روشن سايه فيلم در مثبتي وجه اگر كه داشتهام اذعان بار چندين مشخص طور به من
دارد ايرادي و عيب اگر و بودند فعال دوربين پشت يا جلو در كه است دوستاني همكاري محصول
.بكنم كامل استفاده دوستان اين توانايي از نتوانستم شايد كه است من به مربوط
.علوي جز به البته ميزنند حرف زياد آدمها كه بود اين رسيد نظرم به فيلم در كه اشكالي *
نميكنيد حس.ميشد گفته داشت هم ديالوگش و ميديديم هم را تصوير كه بود ديالوگهايي
كه را حسي آن ميرفت جلو تصاوير با فيلم و ميشد كمتر فيلم ديالوگهاي مقدار يك اگر كه
كند؟ القا تماشاگر به ميتوانست بيشتر بوديد دنبالش شما
بحث است خارج ما عادي درك حيطه از كه موضوعي درباره داريم ما كه وقتي حال هر به
.هستند مسئله اين دچار هم خارجي مشابه فيلمهاي.است كلام ابزارمان مهمترين ميكنيم
ساخته بالا خيلي هوشي ضريب با آدمهاي براي فقط فيلم يك كه باشيد داشته توجه هم بعد
را آدم كلام معمولا.باشد گويا هم تصاويرش اگر حتي گفت بايد را چيزها بعضي.نميشود
.دارد ايهام خيلي خاص تصاوير بعضي جز به تصوير ولي.ميبرد مطلب اصل سر مستقيم خيلي
عكس يك" گفتهاند قديم از كه است همين براي.بكنيد تفسيري جور هر ميتوانيد شما يعني
به را تماشاگر انتزاعي تصاوير از بعضي گاهي اينكه براي "دارد حرف كلمه هزار از بيش
دهد نجات كژراهه از را تماشاگر كه بگذاريد جمله يك ميلتان عليرغم است ممكن نيندازد ، خطا
بعضي است ممكن كه ميپذيرم هم را شما نظر من ولي.برساند مطلب اصل به را او مستقيما و
به سريعتر اينكه براي ميبينيم باز كه اينجاست مسئله اما.باشد زايد و اضافي ديالوگها
چون.ميشد گفته بايد الزام ، عنوان به نه و تاكيد عنوان به كلام آن برسيم ، مطلب اصل
.تاكيدياند كلمات بعضي ولي دارند ضرورت كلمات از خيلي
نيست؟ بالا نظرتان به فيلم در موسيقي حجم هدايت آقاي *
.مختصر و كوچك ملودي تا دو يكي.است كم خيلي من نظر به
موسيقي قطعه يك ما ميشود ذهني فضا هرجا كه بود اين منظورم.نبود اين منظورمنه *
است؟ اندازه به نه يا بوده زياد ميكنيد فكر شما.ميشود تكرار زياد ميكنم فكر كه داريم
يك عوامل بقيه ميكنيد احساس كه است ضرورتي به ميشود عنوان فيلم يك در موسيقي وقتي
فضاسازي بازي ، كلام ، همراه است ممكن يعني.برسانند را هدف نميتوانند و دارند كم مقدار
تشديد را صحنهها بعضي فضاي بعضي كه داريد نياز موسيقي يك به كنيد احساس فيلمبرداري و
با كمتر و است احساسي و تجربي بيشتر آن ، نوع و موسيقي ميزان انتخاب البتهكند تلطيف يا
مناسب تماشاگر يك براي آن تكرار يا موسيقي حجم يك است ممكن بنابراين.دارد سروكار منطق
.زياد سومي براي و باشد كم دومي براي باشد ،
من ولينيست سوار فيلم بر موسيقي كه است اين اتفاقا دارد وجود كه مثبتي نكته يك *
ميخواستيد شايد.است زياد ذهني صحنههاي خصوص به و موسيقي حجم مقدار يك كردم احساس
.كنيد اعلام هم را فضا آن به شدن وارد از حالتي
به بيننده يك نظر به است ممكن كه ميپذيرم را شما حرف اين من حال هر به ولي احتمالا
احيانا يا زياد موسيقي صحنههايي در ميكند دنبال را فيلم دقت با كه بينندهاي خصوص
.باشد آزاردهنده
تيرانداز فيلم ياد به مرا روشن سايه فيلم.انتظامي آقاي بازي به ميرسيم هدايت ، آقاي *
وسترن قهرمان يك فيلم اين در وين جان كه جهت آن از.ميكند بازي وين جان كه مياندازد
آن مال آدم اين كه است معلوم كاملا و است معاصر شهر يك كه ميشود فضايي وارد كه است
هم روشن سايه مورد در.هست هم وين جان بزرگداشت جور يك حال عين در شده تمام و نيست دوره
راه و پوشش نظر از انتظامي حضور نوع.ميآورد ياد به را قضيه اين انتظامي آقاي بازي
به رسيدن و خستگي آن به رسيده حالا ولي است آدم اين پشت اقتداري يك كه ميدهد نشان رفتن
انتظامي آقاي فيلم فيلم ، كه هستيد موافق من نظر اين با شما كه ببينم ميخواستم.خط ته
بوديد؟ نوشته انتظامي آقاي براي را نقش شما اول همان از اصلاشده
آقاي مثل كاراكتري بود شده نوشته گونه رمان روايت صورت به وقتي داستان اصلا.بله
را آن كه ميكردند تاكيد و داشتند عنايت هم قصه به ايشان.داشتم نظر در برايش انتظامي
نظر به است ، چگونه فيلم اين به نسبت بزرگوار اين كنوني احساس اينكه منهاي حالا.بسازم
يكي نقش اين من زعم بهكند خلق ميتوانست انتظامي آقاي فقط را داستان اين كاراكتر من
شيوه ميكنم تصور و كرد ، كار دراز سالهاي از بعد انتظامي كه بود خوبي نقشهاي از
فيلم اين اينكه خاطر به.داشت خواهد تاثير هم بعدي فيلمهاي در روشن سايه در بازيگرياش
اين از توانستم چقدر كارگردان عنوان به من حالا.است كرده بازي دل و جان با خيلي را
مايه خيلي خودش وگرنه دارد ، من توانايي به بستگي نتوانستم چقدر و كنم استفاده توانايي
سلامتي تا رسيد خودش به زياد علاقه با بود بستري بيماري دليل به كه روزي چند حتي.گذاشت
و بود احترام قابل بسيار من براي مسئوليت حس اين.كند دنبال بتواند را فيلم و كند پيدا
اين طبيعتا و نميدانستم ميكنند يا كردهاند چه بعدي فيلمهاي در اينكه.هست هم هنوز
نقشهايي به آوردهاند روي انتظامي آقاي كه است جالب خيلي من براي گفتيد شما كه داستاني
روحي يا جسمي عارضه دچار يا خط ته به رسيدهاند شما قول به كه است آدمهايي به مربوط كه
خوب بازيهاي حداقل تا دربيايند بهتر من فيلم از فيلم دو آن اميدوارم.شدهاند سنگين
نجفي احمد خوب بازي و همكاري از بايد اينجا من البته.باشد داشته بيشتري انعكاس ايشان
خوبي و درخشان بازي علوي روح شر و بد نيمه شايد عنوان به او چون.بكنم تاكيد و ياد هم
روح نيمهروشن نمادهاي نوعي به (كافهدار زن) هاجر و علوي همسر كه گونه همانداد ارائه
علوي روح تاريك و سايه نيمه (ميكند بازي را او نقش نجفي آقاي كه) دربندي.هستند علوي
.است اين من برداشت شايد يا ميگردد ، محسوب
اين براي را نجفي خودتان گفته طبق.است متهم با كارآگاه رابطه فيلم جالب نكته يك *
و شهر اوباش رئيس شده بود ، كارآگاه كه نجفي.باشد طنز جور يك كه كردهايد انتخاب
فضاي در حالا كه كنيد صحبت متهم و كارآگاه بين رابطه مورد در.كارآگاه شده انتظامي
.آمدهاند كنار هم با انگار كه شده جور يك معاصر
دليل به هم دزد و كند دستگير را دزدي ميخواهد پليسي.است غيرمتعارف دوستي نوع يك
و نميرسد او به پليس زور طبيعتا.نميدهد تله به دم است مقتدر هم و باهوش هم اينكه
.برسد ميخواهد كه چيزهايي به بتواند طريق اين از شايد تا شود دوست او با ميشود مجبور
كاراكتر) دربندي با آخرش برخورد در كارآگاه چنانچه.است بيثمر هم شيوه اين باز هرچند
كند اقرار قتل به او جلوي قاتل يك كه است سخت چقدر پليس براي ميكند اعتراف ،(فيلم منفي
به قضيه آخر حتي او.بكند نميتواند كاري كه ميداند كارآگاه.بكند كاري نتواند پليس و
نميتواند او چون بفروشد ، دربندي به را كافهاش كه ميدهد پيشنهاد (كافهدار زن) هاجر
به هاجر كه اميدي ميدهد نشان همچنين نكته اين.كند كمك هاجر به دربندي ، تهديد مقابل در
.است عبث و بيثمر دارد قانون مجري و قانون
اينجا ، و محاكمه در مثلا.ميشوند تكرار جور يك شما سريالهاي در كافهدار زنهاي اين *
در.هستند نيافتني دست جور يك و شخصيت و بيان نوع نظر از جدي هستند عجيبي شخصيتهاي
باز مقدار يك را علوي و هاجر رابطه ضمن در بگوييد فيلمهايتان در زنها اين حضور مورد
.كنيد
ميكنند ، كار هستند ، مردان با مرتبط كه شغلهايي در ايران جامعه در كه زناني كلا
معركه پس كلاهشان نكنند كسب اگر چون.ميكنند كسب را خشونت و بودن جدي نوع يك خودبهخود
در.هستند جدي خيلي ميكنند فروشندگي آنجا كه زنهايي برويد هم روستاها به شما اگر.است
نزديك حال هر به گروه اين كه گفت ميشود دليل همين به هم بودن دستنيافتني مسئله مورد
فقط تنها نه البته.شود سوءاستفاده آنها از كه ميترسند چون نميشوند ديگر آدمهاي
شغل چون ديگر سوي از.غيره و روحي كاري ، سوءاستفادههاي بلكه جسمي ، سوءاستفاده
مردانه رفتاري و خشونت كافهدار ، زنان است ، مردانه كاملا شغلي هنوز ايران در كافهداري
هم ادارات در را بودن غيرعادي اين.ميشوند غيرعادي هم كمي طبعا.ميكنند پيدا
مسافركشي كه زني.ميشود غيرمتعارف كمي باشد ، ادارهاي مديركل كه خانميميبينيم
مردسالار جامعه در كه ميدهد نشان مشابه مثالهاي ديگر و ميرسد عجيب نظر به ميكند
نگاه اينميكند جلوه غيرمتعارف برايمان سنتي مردانه مشاغل در خانمها پذيرش ايران ،
و خشن جدي ، .ميدهد تغيير را رفتارشان و ميگذارد تاثير نيز آنها خود روي قطعا
نميفهميد شما بنابراين.زن جسمي نظر از و هستند مرد حسي نظر از.ميشوند دستنيافتني
اما.ميشود بسته شخصيتشان مقدار يك دليل همين به.كنيد برقرار ارتباط او با بايد چگونه
.ميشود نيز مبهم علاقه يك از ناشي كه است دوستانه رابطه نوع يك علوي و هاجر رابطه
و است روحي بحراني دچار كه يكياست همديگر به منزوي آدم دو دلبستگي گويي كه علاقهاي
.ميچرخاند دورافتاده جايي در را كافهاي دارد حالا و دارد رفتن زندان سابقه كه ديگري
يك در زنداني دو دوستي و آشنايي مثل درست ديگر گونهاي به.هست خلوت اغلب كه كافهاي
.نيست نرمال دو هر شخصيتهاي جنس چون.ميكنند پيدا را همديگر ناچارا آنها.است سلول
.نميكرد پيدا را ديگري يكي شايد بودند نرمال اگر
و ساختيد شخصي هزينه با اينكه به توجه با ساختيد شما كه فيلمي آخر ، سوال عنوان به *
خاطر به نيست تماشاگرپسند فيلم يك عام تماشاگر براي قطعا و است شخصي كاملا هم فيلم
و ترس.رفتند چيزي چنين يك سراغ قبلي قصد با قطعا شمااست ذهني و حسي فيلم يك اينكه
دچار بعديتان كارهاي ميشود باعث نكند فروش فيلم اگر احيانا كه نداشتيد اين از واهمه
بسازيد؟ شخصي هزينه با را فيلم اين كرديد جرات چطور سادهتر عبارت به گردد؟ مشكل
گران خيلي تجارب اين.دهد انجام را تجاربي خودش براي ميخواهد آدم زماني حال هر به
مخاطبش حالاميزند بزند كار اين به دست بايد كه ميكند احساس هرگاه اما ميشود تمام
ضرر اقتصادي نظر از جايي اگر اينكه به كردم عادت من.نه يا باشد اندك خيلي ميخواهد
اقتصادي نظر از بتواند كه كارهايي يا تلويزيوني سريالهاي مثل كارهايي سمت به بروم كردم
فيلم بايد حتما كه بگوييم نبايد ما.باشد هم حرفهاي كاري حال عين در و كند كمكم
سوژهها بعضي براي كه ميخواهد فاكتورهايي حال هر به پرفروش فيلم چون شود ساخته پرفروش
.نميافتد اتفاق اين
زنانه داستان يك
مادام دستيارش و شمسي كارآگاه پخش بهانه به برومند مرضيه تلويزيوني آثار به نگاهي
كمانگري مهيار
بين سال چند هميشگي فاصله همان و رفته آنتن برروي برومند مرضيه جديد سريال تازگي به
با حال عين در و جديد سوژه سراغ به بار اين برومند.است شده طي او متوالي سريالهاي
ترسآور لحظات دچار خود ، نفره دو زندگي مسير در مسنكه زن دو دنياي و رفته خوب كاركرد
.است داده نشان را ميشوند طنزآميز حال عين در و
كارهاي زمينه در حتي و بوده تلويزيون سريالسازهاي موفقترين از يكي شايد برومند ،
بودن چالشبرانگيز عين در سوژهها سادگي.است كرده تكرار را موفقيت همين نيز عروسكي
كارگرداني شيوه و آنها بودن طنزآلود عين در شخصيتها پرداخت دراماتيك وجه گسترش آنها ،
برومند نمايشي كارهاي خصوصيات از كارآمد بسيار ميزانسنهاي بر تكيه با فرد به منحصر
تاكيد است خودش نوشته اكثرشان كه خود ، فيلمهاي و سريالها در همواره او.است بوده
پرورش خوبي به را زن شخصيتهاي كه اين با و دارد و داشته صحيح برشخصيتپردازي زيادي
.نميزند مردها شخصيت پردازش به زيادي لطمه ولي ميدهد
يعني آنها پربينندهترين همچنين و برومند سريالهاي اولين از يكي در مثال براي
پايه بر كه خاصي منش و اخلاق با كه بوده آرايشگر مرد يك اصلي ، شخصيت "زيبا آرايشگاه"
ميدهد ، نشان متفاوتي وضعيتهاي در را او بود شده نهاده بنا شخصيت اين كمرويي و متانت
و مهربان حال عين در و نفوذ با و قدرتمند مادر يك تحتتاثير او حال عين در ولي
اين.كند ازدواج نتوانسته ولي رفته بالا او سن كه اين با و دارد قرار دوستداشتني
اين بطن در كه طنزي مايههاي همچنين و دراماتيك زمينه يك بستر در ساده بسيار موقعيتهاي
كه بينندههايي بنشاند ، تلويزيون پاي را بينندهها بود توانسته بود ، دوانده ريشه نمايش
سريال يك ديدن تشنه ميشد پخش سريال تلويزيون از شب دو يكي فقط كه وقتي سالها ، آن در
بتوانند خانواده كنار در هنگام شب كه داشتند را تمايل اين و بودند ساخت خوش خانوادگي
.نكند گيرندهشان كردن خاموش به مجبور را آنها كه ببينند چيزهايي
عاطفه با حال عين در و نفوذ با و مقتدر زن يك وجود برومند ، نمايشي كارهاي در جالب نكته
خونه" در حتي خصوصيت اين است ، عروسكياش كارهاي در حتي و او آثار اكثر در داشتني دوست و
مقتدر ، زن اين مقابل در راستا ، همين در.بود تجلييافته مادربزرگ شخصيت در "مادربزرگه
مايههاي داراي و خانه زن خدمت در ولي چلفتي پا و دست حدودي تا و بياختيار مردي هميشه
اين پدرش و اسد مقابل در اسد ، مادر زيبا آرايشگاه در مثلا.است داشته وجود نيز طنز
تكرار رابطه اين داستان چند در "11_ تهران" سريال در يا و ميآورند وجود به را رابطه
آنها شخصيتپردازي و سوژهها انتخاب در را برومند زيركي نوعي به مايهها اين.ميشود
كه ميدهد نشان _ است؟ مردسالار هنوز ما جامعه آيا - جامعه مردسالار وضعيت به كنايه با
زنان چهره از بياختياري زنگار زدودن در سعي نوعي به وضعيت ، اين با مبارزه مقام در او
خيلي او شخصيتها ، اينگونه پرداخت متن در ولي دارد ، نمايش فرهنگي محصولات در حتي
آثار شخصيتهاي وجه هيچ به هوشياري ، همين و نميپردازد زن شخصيت كردن پررنگ به بيپروا
را مردها حساسيت كه آن از پيش و نميكند واقعيت از دور حتي و آزاردهنده را برومند
.ميكند همدل و همراه شخصيتهايش با را آنها برانگيزد
طرز به كه است ثابت بازيگر گروه يك از استفاده برومند ، آثار در توجه جالب نكات از يكي
خاص بازيگران براي را نقشها شايد نميشود ، آثارش تخريب و ابتذال باعث شيوه اين عجيبي ،
پري بابك ، رضا مثال براي.دارد خوش پايان ميبندد كار به كه ابتكاري هر ولي مينويسد
نكته.دارند حضور او آثار اكثر در صديق اميرحسين و رشيدي ليلي سعادت ، مريم حمزه ، امير
و شيوه با او ديرينه آشنايي پايه بر كه است بازيگرانش از او گرفتن بازي نحوه جالبتر
آشنايي ، اين پس در كردهاند ، كار او با سال سالهاي كه است هنرپيشههايي بازي نحوه
.است سريالي بازيهاي خاص كه ميدهند ارائه را روان و راحت بازي بازيگرانش ،
آن از قسمت چند كه مادام دستيارش و شمسي كارآگاه يعني برومند ، سريال تازهترين اما و
خود به متكي و قوي شخصيتي او به كارآگاهياش ، شم كه است باهوشي پيرزن داستان شده ، پخش
هواي و حال با بيشتر كه حادثههاييميزند حادثه دل به خاصي بيپروايي با كه داده
زندگي راستاي در ميكنند زندگي هم با مادام با كه شمسي دارد همخواني پيرزنها زندگي
ميتواند پيرزن يك براي بيشتر كه ميگيرند قرار دلهرهآوري موقعيتهاي در روزمرهشان
فرق سن ، بالارفتن با آنها ، خصوصيات و اخلاق و پيرزنها خاص دنياي چه ، باشد ، دلهرهآور
كوچكترين از و ميشوند عجيبي توهم و ترس دچار سن بالارفتن از پس آنها اكثر.ميكند
كنند طي تنهايي به نميتوانند را فاصلهاي كوچكترين شب ، هنگام و ميترسند تصويري و صدا
آنها واكنشهاي و دلمشغوليها و پيرزنها شخصيت به پرداخت براي خوبي عمل وضعيت اين
چالشها اين كشيدن تصوير به در سعي مسئله اين به آگاهي با نيز برومند كه ميكند فراهم
جنايينويس كريستي ، آگاتا ساخته شخصيت مارپل خانم ياد به كارآگاه ، پيرزن با آدم.دارد
و ريزهكاريها و شده پخش خودمان تلويزيون از بارها سريالش كه ميافتد انگليسي سرشناس
تحسين به را بيننده بود ، كريستي خود پنهان چهره حقيقت در كه باهوش زن اين هوشياريهاي
شمسي ، كارآگاه اما.است كرده انگيزه با سريال ، بعدي قسمتهاي تعقيب به را او و واداشته
و دارد كارآگاهي شم اگرچه او.دارد تفاوت مارپل خانم با اساسا بودنش ، ايراني بهسبب
آن كه اين چه ، .نميگيرد قرار مارپل خانم موقعيتهاي در ولي ميرسد نظر به باهوش
متن موسيقي كه است اينجا جالب.ميدهد رخ كم خيلي ايراني ، جامعه و فرهنگ در موقعيتها
شباهتهاي از دارد قصد نوعي به كه است پوآرو سريال موسيقي از بامزه تقليدي سريال اين
به شخصيت ، دو اين مذهبي تفاوت به توجه با مادام با شمسي رابطه.جويد تبري مارپل با شمسي
و بيشتر پرداخت براي را فيلمنامه فضاي همين ، كه است آمده در چالشبرانگيز و جالب نوعي
و ميآيد پيش مقتدر زن بحث همان نيز ، اثر اين در.ميكند گستردهتر سوژهها ، اضافهكردن
و باهوش زن يك مورد در سريال اين اساسا چه ، ميكند ، پيدا را خود نمادين وجه تقريبا
.است شده پيروز هستند سريال بدهاي آدم كه مردهايي درمقابل بارها و بارها كه است سرآمد
اين تا ميكند اعمال او روي را مهربانانه نفوذ همان كه دارد خواهرزاده يك همچنين او
.شود تكرار نيز سريال اين در برومند ، خاص شخصيتسازي هميشگي مايه
نيست دنياكافي
هدايت حسن ساخته روشن فيلمسايه بر يادداشتي
آشوري عليرضا
ايران معاصر تاريخ به مربوط سريالهاي و فيلمها صرفا هدايت حسن از كه مدتها از بعد
فيلمهايش اغلب در هدايت.ميگذارد حال زمان به قدم روشن سايه با هدايت بوديم ، ديده را
دلاوران گراندسينما ، مثل ;ميسازد فيلم خود اصلي بازيگران محوريت بر كه است داده نشان
كه است اصلي بازيگر اين فيلمها اين همه در.علوي كارآگاه فيلمهاي سري يا و دلگشا كوچه
قاعده اين از نيز روشن سايه.ميشود محسوب فيلم محور و ميكشد دوش به را فيلم بار تمام
و شخصيت مبناي بر اساسا انگار و است انتظامي فيلم فيلم ، اين بيترديدنيست مستنثا
آخرين درگير است ، علوي كارآگاه نامش هم باز پليس سالخورده افسرشده نوشته او خصوصيات
بلكه دهد انجام درستي به را خود پليسي وظيفه نيست قادر تنها نه خود ، شغلي زندگي پرونده
كه علوي كارآگاه.نيست دوروبرش وحشتناك توهمات از فرار به قادر نيز خود خصوصي زندگي در
بي و خسته و پير اينجا بوديم ديده نجفي احمد بازي با قدرتمند و صلابت با را او قبلا
.نيست وظايفش انجام به قادر وضوح به و ميرود راه سنگين و كند ;است بيانگيزه و حوصله
قادر علوي و ميكند تحميل او به را خود مقتدر و مسلط دربندي ، فيلم ، منفي شخصيت برعكس
ميكند اعتراف قتل به دربندي وقتي نهايت در و شود كافهچي زن به او زورگويي مانع نيست
در !ميكند ايفا نجفي احمد را دربندي نقش كه اين جالبتر و نيست او توقيف به قادر
زندگي زود خيلي ولي باشد فيلم ماجراي اصلي محور قتل قضيه كه ميرسد نظر به فيلم ابتداي
تا كه حدي به ميراند حاشيه به را آن كاملا و ميشود پليسي داستان جايگزين علوي خصوصي
در علوي.ميشود پرداخته آن به سرسري حتي و زودگذر اشاراتي حد در صرفا فيلم پايان
در فرزندانش و همسر مرتبه يك كه زندگي از بيزار و مرده زن و تنها است مردي فيلم اوايل
رخ او زندگي در عجيبي وقايع آن از بعد و ميشوند ظاهر او بر كودكي و جواني شمايل همان
ارواح.ميريزد هم بر توهم و حقيقت و خيال و واقعيت بين مرز فيلم در سريع خيلي.ميدهد
كه است سرگردان و معلق پايان تا بيچاره پيرمرد و ميكنند نفوذ زندگان دنياي در مردگان و
را آنها هم بقيه انگار كه است شكلي به مردگان اين حضور نحوه.نه يا است واقعي اينها
ارائه فيلم در حضور نحوه اين براي توجيهي هرگز كه صورتي در ميكنند حس و ميبينند
.نميشود
حالت ولي است ديگري مقوله خير يا شود ارائه بايد توجيهي چنين آيا كه اين بحث البته
وضعيت بيننده براي فيلم پايان تا مردگان و ارواح اين حضور قبال در فيلم منفعل و معلق
اين قبال در فيلم قاطع موضعگيري عدم دليل به.ميكند ايجاد برانگيزي سوال و هضم غيرقابل
و مييابد معكوس كاركردي خيال و واقعيت مرز خوردن هم بر اين اساسي ، و مهم بسيار مسئله
كاملا بهگونهاي را فيلم رئال بخشهاي تماشاگر كه طوري به ميكند چندپاره را فيلم
دنيايي آفرينش دنبال به هدايت شايد.ميكند دنبال فيلم سوررئاليستي صحنههاي از متفاوت
(آثارش خاص ريزهكاريهاي از جداي) هم او كه چرا باشد كوستوريتا امير آثار كليت مطابق
هم اين هدف اگر حتي ولي ميآفريند سوررئال كاملا دنيايي واقعي ، دنياي دل در واقع به
دنياي اين قبال در تماشاگر آن تبع به و فيلم ساختار بلاتكليفي دليل به باشد بوده
روشن سايه فيلم كه است دليل همين به دقيقا.نمييابد دست هدفش به كارگردان سوررئال ،
فيلم مخاطب ، همدلي جلب عدم دليل به و كند برقرار خود مخاطب با كاملي ارتباط نميتواند
مثل حضور حتي و نميرود جلو اصلا انگار كه ميآيد در خستهكننده و كند اثري صورت به
روشن سايه.بكاهد فيلم كسالتآوربودن و كندي بار از نميتواند نيز انتظامي جذاب هميشه
اتكاي همين ولي است شده پرداخته خوبي به فيلم در او شخصيت و است انتظامي عزتالله فيلم
و ميشود شخصيتها بقيه شدن رانده سايه به باعث فيلم ، محوري تكشخصيت پردازش به صرف
پيشبرد به ميتوانند علوي با تعامل در اتفاقا كه فرعي شخصيتهاي اين ناقص پردازش
و هاجر با علوي رابطه بنابراين و ميگيرد آنها از را مهم نقش اين كنند كمك داستان
كه نميشود مشخص پايان تا مثال بهطور.ميماند باقي خام و گنگ رابطهاي صورت به دربندي
هم فيلم پليسي معماي...است بوده چطور حال به تا قديم از دربندي و علوي رابطه واقعا
اگر كه ميگردد مطرح سوال اين و ميشود حل مانند تكليف رفع حدودي تا و سرسري شكلي به
طرح لزوم اصلا باشد نداشته تعيينكنندهاي ارزش و باشد خنثي اينقدر گره اين بود قرار
چيست؟ فيلم در آن
اينجا انگار كه بهگونهاي فيلم ساختار مردگان ضيافت آن در و نهايي قبل ما سكانس در
در.ميآيد چشم توي جمع آن ميان در ناجور وصلهاي چون علوي شخصيت و است مردگان به متعلق
غير است رابطهاي مردگان جماعت اين با هم حيران و گيج علوي ارتباط حتي فيلم ساختار
ولي بينقص و عالي ;است هميشه مثل انتظامي بازي.مييابد تسري هم تماشگر به كه ارگانيك
.نيست كافي عالي بازي اين
|