دردسر يا كارمندي چك
هستند قرباني خود كه مجرماني
پيگيري در غيردولتي تشكلهاي نقش بررسي
اجتماعي مطالبات
(1) الهي نعمتهاي سرريز ماه رمضان
شد وي با ملاقات خواستار گرانپايه همسر
دردسر يا كارمندي چك
كارمند يك حكايت
.بخرند غيره و لوكس لوازم و اتومبيل آن با و بگيرند وام بايد آدمها برخي كنيد ، تصور
بايد سياه ، سال دو و ماه ده تا و ميشويم ضامنش هم من مثل مشتي منو آنگاه
گونه هزار و بمانيم منتظر حلق ، در خار و جگر روي دندان مضطرب و پريشان و نگران
نيفتد اتفاقي آقا براي سال دو و ماه ده اين در كه بكنيم دعا و نذر
كه اشخاصي از بسياري و دارد خاصي شرايط بانكها در جاري حساب گشايش -اشاره
آن از و دريافت هم ميتواننددستهچك ضوابطي براساس هستند بانك در حسابي چنين داراي
-خود مشتريان به وام همچون تسهيلات برخي ارائه براي بانكها ديگر سوي از.كنند استفاده
آنها از -باشند وامدهنده بانك نظر از كافي اعتبار يا دستهچك فاقد كه آنها بهويژه
كارمندان كه آنجا از.ميكنند مطالبه پرداختي وام قسطهاي بازپرداخت براي كافي تضمين
ايشان دارند ، امضاي ثابتي و معتبر كارفرماي و ميكنند دريافت دستمزد مستمر بهطور دولت
دارد جاري حساب آن در كه بانكي در كارمند ريالي موجودي اگر حتي.است يافته ويژهاي ارزش
سفتههاي پشتنويسي با ميتواند او اما نباشد بانك آن پرداختي وامهاي قسط يك اندازه به
وجه پرداخت -ميسپارد بانك به وام بازپرداخت تضمين راجهت آنها كه - وامگيرنده فرد
به چك از افراد از بسياري قانوني ، ممنوعيت رغم به اينكه ضمن.كند تضمين را سفتهها
ميخوانيد كه نوشتهاي.ميكنند استفاده خود غيرمالي و مالي تعهدات تضمين سند عنوان
.است شده ديگران درد دواي و او جان بلاي او كارمندي چك و جاري حساب كه است كارمندي حكايت
نميكنند ، كار هم حرصشان نصف ;حريصاند كه آنهايي.ملون و رنگارنگ ;است عجيبي دنياي
.تنبل و متوقع هستند افرادي
من كنيد خيال اينكه نهاست گرفته هم را بيچاره من چاكچاك يقه بدهي ، و تنبلي و حرص
دود اما نيست سيگاري كه است كسي مثل درست من ، وضع و حال.نه بدهكارم ، و تنبل و حريص
.ميكند استنشاق مدام را سيگاريها سينه
كار محل نزديك بانك در قرضالحسنهاي حساب داراي و قانع و ساده كارمندي ;كارمندم بنده
بانك به بارها ماه ، هر آخر روزهايميگرفتم بانك به مراجعه با را ماهانهام حقوق.خود
برخي كنار.ميايستادم بانك طويل صف بعددر ماه پنجم.بگيرم را حقوقم شايد ميرفتم ،
و تابستان ;ميكردم عرق بهخود خود.ميشد چندشم ، واقعا پولپرست اسكناسخور آدمهاي
به ميتوانستم.ميداشت نگه راضي اندازهاي تا مرا هوا بودن گرم و تابستان امازمستان
.هواست حرارت زيادي از بلكه نيست ، حقوقم كمي شرم از پيشانيام انبوه عرق كه بگويم همه
و يواشكي.نخواند را حقوقم مقدار و ميزان بانك حسابدار ميكردم دعا ميرسيد كه نوبتم
را آن كه خانه در بعدا.ميكردم خداحافظي و ميتپاندم جيبم در را خود موجودي نشمرده
.است كم آن دويستي يا صدي تا دو يكي ميديدم ميشمردم
حقوق ريختن ، عرق شر شر و شدن رنگ به رنگ و تب و لرز با ماه هر كه نميشود اينطوري ديدم
دارنده و جاري حساب صاحب و دادم درخواست.بگيرم را خود ناچيز مستمري و مقرري و مواجب و
مينويسم چك عرق ، و لرز و تب بدون و نشستهام خانه در راحتم ، الان.شدم بانك همان در چك
.ميفرستم و
حساب همين ما ، بد بخت و كج شانس از.نميكند مراحل مشكل هم كار اين كه فهميدم زود اما
محترم رئيسان روزها ، اين ميدانيد.است شده ما رسوايي طبل و دردسر اسباب هم چك و جاري
كار ، محضمحكمي و ميدهند هنگفت وامهاي افراد به فيسبيلالله و خدا رضاي محض بانكها ،
.ميدانند وام پرداخت شرط را كارمند ضمانت تنها تنهاو
بانك سفتههاي پشت و باشم بانكها در روز هر بايد بعد به اين از من ;است معلوم من كار پس
.كنم امضا تا چند تا چند يا يكي يكي را
.بخرند غيره و لوكس لوازم و اتومبيل آن با و بگيرند وام بايد آدمها برخي كنيد ، تصور
و نگران بايد سياه ، سال دو و ماه ده تا و ميشويم ضامنش هم من مثل مشتي و من آنگاه
پوست هفت ترس ، از مار مثل و بمانيم منتظر حلق ، در خار و جگر روي دندان مضطرب ، و پريشان
.نيفتد اتفاقي آقا براي سال دو و ماه ده اين در كه بكنيم دعا و نذر گونه هزار و بيندازيم
عايدمان بانك از چيزي نه.ضمانت اين بابت.ميشود شروع تو گرفتاري بيفتد ، اتفاقي اگر
خدمتيمان سنوات به سابقهاي نه و ميشود تعارف ما به وامگيرنده از پشيزي نه و ميشود
و سفارشي و سوالي اگر و نيست ملتفت اصلا كه كنايه و اشاره و ايما با.ميشود اضافه
وام حتما هستي ، ترسو چقدر نترس ، تو":كه ميدهد جوابت كردي ، او به هم اعتراضي و پرخاش
."ماه؟ تا34 كو.ميدهم پس را بانك
را روزگار رقصاني گربه اين و كني سكوت مجبوري منت سابقهو و مدركت و سواد همه با هم تو
بله ، .نميافتد اتفاقي حتما كه بپذيري و شوي بيخيالش و بدهي خود به جرات و دل و بپذيري
.كرديم باور ما و گفت خل
غيرتتان به آيا نميشويد؟ رواني و مريض باشيد شما است؟ زندگي اين خدا به را شما
وام ، دريافت بعداز است ، كفهاي چه در عقلشان ميداني خوب كه آدمها همين كه برنميخورد
و بنشينند همكاسههايش و خود محافلدوستانه و جلسات در شما ضمانت و لطف با هم آن
وام رويشان فقط بايد دارند ، منگولهدار سند و چاه پروانه حكم دولت ، كارمندان":بگويند
نيست؟ نمكنشناسي نهايت اين آيا بخندند؟ هم با آنگاه."!گرفت
ماه ده بعداز مرا ضمانت چرا:گفتم و رفتم محل بانك رئيس سراغ برافروخته ، و پرخاشگر روزي
من بخت مگر:گفتم باز و كشيدم داد.است كرده تمديد من بياجازه فلاني وام ، سال دو و
نميشوم نامردي هيچ ضامن بعد به اين از من.باشد ديگران زندگي ارابه بايد هميشه براي
.نشوند نامردي هيچ ضامن كه گفت خواهم هم خود همكاران همه وبه
نشاني بانكها ، ناحيه از افراد به وام پرداخت در كه دريافتم آرامش كسب از پس لحظاتي چون
:كردم مطرح او با را خود پيشنهاد خوشرويي و خنده با نيست ، ضامن و ضمانت بهره از
و خطخطي را بانكي هر سفتهاياز هر پشت فيالسابق كما گرفتهام تصميم من !رئيس جناب
اما باشند ، پخمه و آسمانجل و ندار و نامرد اگر حتي شوم افراد همه ضامن يعني ;كنم سياه
خود كه شرطي و قيد آنهم:بشوم آنها ضامن مشروط ، بعد ، به اين از كه بستهام شرط خود با
.ميكنم تعيين
نيست عادلانه اين كه رسيدهام راي اين به و كردهام قاضي را خود كلاه بنده !رئيس جناب
سر و سودكنند نحوي به وام ، قبل از وامگيرنده فرد هم و كارمندانش و رئيس و بانك هم كه
كسي ، ازهر وامي هر ضمانت قبال در امروز ، تاريخ از هم من بايدبماند بيكلاه ضامن ، من
حساب بايد بلكه زيرسبيلي و شفاهي طور به و وعيد و وعده با نه هم آن.ببرم اندك ولو سودي
.نيست من با نشود ، يا و بشودباشد بانك خود با قرارداد صورت به و كتبي و قانوني و شده
.آمدم و كردم خداحافظيبسمالله:است اين من شرط
از يكي.زدند در كه ميكردم فكر ديروزم شرطبندي به و بودم نشسته خانه در روز آن فرداي
ناقابل جان زيانكار ، و زخمي بود ، برگشته بنايي و كارگري ازكار تازه.بود خوبمان خويشان
كارگري از":گفت و گشود صحبت به مبارك لبهاي احوالپرسي ، و سلام از پس.بود درآورده به
در و شوند زياد كمكم تا خريدهام گوسفند جفت دو امروز كنم ، دامداري ميخواهم خستهام ،
پرداخت ديگر ماه ندارمو6 الان را پولش گفتهام فروشنده به اما.شود گلهاي آينده
عنوان به نيست زحمتي اگر را شما چك آمدهام گرفته ، كارمندي چك ايراد مال صاحبميكنم
".ببرم ضمانت
.افتادم كارمندي شريف شغل از دوستانم از دوستي استعفاي ياد به لحظه آن در
سلامي ابراهيم
ادبيات دبير
هستند قرباني خود كه مجرماني
كيفر به و محاكمه با رابطه در داخلي جرايد از بسياري نخست عنوان گذشته روزهاي در
واقعه اين جريان در تهران مردم بالاخص و ايران مردم از بسياري.بود مجرم چند رساندن
كنند مشاهده عينه به را حكم اجراي كه داشتند تمايل دليل هر به كه آنهايي و گرفتند قرار
ترتيب اين به و يافتند حضور زود بسيار صبح تهران بزرگ ميدان دردو نزديك و دور نقاط از
حكم ، يافتن قطعيت از پس هم جرايد.كردند دردي هم آنان هاي خانواده و حادثه قربانيان با
قابل مردم آحاد نظر از افراد اين خطاي و فاجعه عمق.دادند نشان مردم به را خاطيان چهره
زخمي و رواني و روحي اثرات مقابل در مرگ مجازات رسد مي نظر به.نيست پوشي چشم و اغماض
كشور قوانين در شده اجرا حكم وجود اين با.باشد ناچيز گذاشته جاي به قربانيان قلب بر كه
حكم اجراي و محاكمه در تسريع دليل به قضايي مقامات از است ضروري.است مجازات بالاترين
كه زماني گذشت آن از سهولت به توان نمي كه دارد وجود ظريف اي نكته اما.نماييم قدرداني
بودن قرباني به توانيم مي كنيم نگاه زندگي لحظات آخرين در مجرمان نادم تقريبا چهره به
منجلابي در چگونه سال چند و بيست سني ميانگين با جواناني.ببريم پي خوبي به هم آنها خود
جرم ترين شنيع به اقدام دهند اجازهمي خود به كه اند رفته فرو ناداني و غفلت از
تولد اي خانواده در زماني است؟ بوده صورت چه به سقوط و غلتيدن فرو اين سير نمايند؟
و كودكي دوران افراد ، اين آيااند نموده خوشنود خود حضور با را والدينشان و اند يافته
اهمال و توجهي بي قرباني مرحله اولين در صورت اين در اند؟ كرده طي سلامت به را نوجواني
سيرتي و فطرت با خداوند كه فرزنداني روح و اند هايشانشده خانواده انگاري سهل و
و بزهكاري با تدريج به فرموده عطا ها خانواده اين به گناه و آلودگي غبار از دور و پاك
المثل ضرب همان با مطابق احتمالا افراد اين و شده تيره و كدر كوچك و جزيي هاي خلاف
كاري خلاف نامحسوس اي گونه به ابتدا از.شود مي شتردزد دزد مرغ تخم:گويد مي كه قديمي
و تربيت اين بنابر اند ، نموده خود جرايم آخرين به مبادرت روح ، تيرگي اوج در آغازو را
بدون را خود فرزندان نهايت در و اند نداشته كافي دقت والدين و نبوده مطلوب آنها آموزش
شايد كه شدند كشيده سويي و سمت به تدريج به آنها اند ، كرده رها جامعه در رواني آمادگي
ها كژي و ها زشتي سمت به هرگز بشر پاك فطرت كه اين نه مگر نبودند ، متمايل آن به قلبا
دوران به كه خانواده ، هاي كوتاهي از پس شدند؟ غرق حد اين تا آنها چگونه پس رود نمي
.نمايد مي ضعيف رابطه اين در هم جامعه مثبت نقش متاسفانه گردد ، بازمي نوجواني و كودكي
طرق كه باشد پذير امكان چنان بايد مشروع طريق از دنيوي و مادي لذايذ از گيري بهره
ادامه امكان.گيرند قرار دسترس از دور و بعيد بسيار و نهي كاملا ناسالم و نامشروع
و ازدواج به جوانان تشويق نياز ، و شان با متناسب شغل ايجاد اندوزي ، علم انگيزه و تحصيل
جوانان مشترك زندگي دوام و ايجاد براي تسهيلات آوردن وجود به سالم ، زندگي از جويي بهره
و ها ناكامي از ناشي هاي افسردگي از جوانان كردن دور بالاخره و قيمت ارزان مسكن قبيل از
ايوسيع جامعه وارد دارند قصد كه افرادي ذهن در قبولي قابل دورنماي بتواند كه سرخوردگي
را مشروع مواهب از مندي بهره هاي راه بايد جامعه مسئولين.كند ترسيم شوند خانواده از تر
غني اي سرمايه كارآمد و جوان نيروي باشند داشته ياد به و بياموزند نوجوانان و جوانان به
نقش مملكت پيشرفت و خود اهداف پيشبرد در اش بالقوه هاي توانايي با تواند مي كه است
دنبال به جوانان بعضي كه دارد وجود احتمال اين صورت اين غير در نمايد ايفا فعالي بسيار
جبران خطاهاي و اشتباهات مرتكب هايي ، كژراه انتخاب و نامشروع و تر كوتاه هاي راه
را سخت و تلخ كيفر سر ، پشت هاي پل تمامي تخريب با جوان چند اين مانند و شوند ناپذيري
آسيب روح بر طولاني هاي مدت تا خطايشان سوء آثار برآن علاوه.گذارند باقي خود براي
.ماند خواهد باقي التيام غيرقابل و آور رنج همچنان ديدگان
طاور معصومه
پيگيري در غيردولتي تشكلهاي نقش بررسي
اجتماعي مطالبات
ملزومات و نيازها غيردولتي تشكلهاي
كدام هر كه كرد ، تشبيه زنبور توده به ميتوان را اجتماع درون انسجام و افراد همگرايي
آنجاييكه و اجتماعي روابط باب در.دارند عهده به مهم هدفي به رسيدن براي را خاص وظيفه
گفت ميتوان.ميشوند دخيل ارتباطات چون مفاهيمي و...و گروهي و فردي اجتماعي ، نظامهاي
در بتوان كه را هرآنچه و احزاب كانونها ، و جمعيتها تشكلها ، تاسيس در همگرايي اين
مختلف حوزههاي و اجتماع جامعهو با رابطه در ميپيوندد وقوع به آورد ، فوق چارچوبهاي
و دارند هم با غيرمستقيم گاه و مستقيمي ارتباط كه..و سياست هنر ، فرهنگ ، اقتصاد ، همچون
حوزههاي در كار و شهري اجتماع...و الگوسازي تاثيرگذاري ، بهرهبرداري ، بهرهوري ، چون
مردم تواناييهاي متقابل درك و نيازها اميال ، خواستها ، گرفتن درنظر بدون شده نامبرده
براي فرهنگسازي و مردمي فعاليتهاي بسترسازي بهسوي بايد ناچارا.نميباشد امكانپذير
يا و گروه نياز كردن برآورده و آوردن بهوجود پي در خودشان كه غيردولتي تشكلهاي برپايي
.باشيم ميباشند ، مثبت فعاليتهاي از جامعه افراد بيشتر بهرهمندي جهت در مسيري كردن پيدا
مرتبط مختلفي عوامل به ميتوان را ايران در غيردولتي تشكلهاي فعاليت براي زمينهسازي
امروز دنياي تحولات همچنين و..و نخبگان ديدگاه بر حاكم تفكر نوع از برخاسته كه دانست
نگريست موجود تحولات پرشتاب سير به منفعلانه نميتوان ارتباطات ، عظيم نقش به توجه با كه
براي عملي و مفهومي زيرساختهاي كه داشت درنظر بايد تحولات اين با مسئولان برخورد براي و
از برخاسته تشكلهاي از حمايت طريق از دموكراسي كردن ونهادينه حمايت در جز هدف اين تحقق
اين تشكيل از هدف نهايت كه داشت توجه بايد راستا همين در.نميباشد ميسر جامعه متن
و نظارت اجرا ، تصميمگيري ، فرآيند در مردم بيشتر مشاركت سازي زمينه غيردولتي ، تشكلهاي
اين در كه اساسي سوال حال.كنند مي زندگي و دارند نقش آن در خود كه است جامعهاي امور
ميباشد؟ چگونه فرآيند اين در دولتها نقش كه است اين ميآيد پيش ميان
اجرايي امور متصديان و قدرت صاحبان برخورد چگونگي كه ميرسد نظر به اول وهله در كه آنچه
.نگريست ملت و دولت روابط و جامعه به آنان نگرش نوع در بايد را مقوله اين با كشور
ميتوان است داده رخ گذشته سال در200 حداقل كه آنچه به توجه با ايران كشور در
دموكراسي ، همچون مقولههايي هميشه اسلامي انقلاب پيروزي از پيش تا كه نمود نتيجهگيري
حقيقت در و فكري ملزومات ساير و اجتماعي و فردي حقوق و اجتماعي سرنوشت در فرد مشاركت
و قدرت صاحبان...و سياسي ملاحظات حقيقت در و تفريط و افراط چنبره در مرتبط نرمافزاري
به است پيوسته بهوقوع مدت اين در هم اجتماعي خيزشهاي اگر و است بوده گرفتار حاكمان
نخبگان جزيرهاي ارتباط و (عوام) مردم عموم بخشي آگاهي براي مناسب بستري نبودن دليل
كه آنچنان پيرامون ، دنياي پرشتاب تحولات آن كنار در و جامعه اصلي بستر با (خواص) جامعه
.است نبوده اثرگذار شايد و بايد
به و اخير قرون تحولات عمق به درهاي نهايت در و نسلها گسست داد رخ عمل در كه آنچه و
دماسنج بهعنوان نخبگان بين خود ، بانيان تعهدات به و نكرده عمل انديشههاي درازاي
.گرديد ايجاد حاكمان همان به قدرت واقعي تفويضكنندگان عنوان به مردم و جامعه
قرن در دارد شدت آن به توسعهيافتگي به ميل كه جوامعي در خصوصا و توسعه براي اصولا
نتيجه كه اقتدارگرا دولتهاي مانند است گرديده ارائه جهان سطح در مختلفي مدلهاي اخير
دليل كه است گرديده منجر...و سياسي و اجتماعي انقلابات به معمولا اقتدارگرايي اين
منسجم گروههاي شامل كه حكومت بالاي هرم بين رابطه مفقوده حلقه در بايد نيز را آن عمده
هستند ، مردم عموم حقيقت در و شهروندان شامل كه پايين بخش و اجتماعي نخبگان و سياسي
در و نمود پيدا بيشتري وسعت روز هر شكاف اين گرديد اشاره پيشتر كه همچنان و نمود جستجو
و دهههاي60 در جنوبي آمريكاي جوامع همچون) آمد پديد بعدي يك توسعه آن دل از حقيقت
تحقق عدم نتيجه در و سياسي انسداد دليل به مردم اجتماعي مطالبات سطح يكسو از ميلادي ، 70
اجتماعي ، ناآراميهاي و آشوبها آمدن بهوجود باعث ديگر طرف از و يافت فزوني مدني جامعه
يافت ، ميتوان نيز را مشابهتهايي چنين نيز ايران كشور در (.گرديد بسياري اقتصادي سياسي ،
عدم دليل به آن نتيجه كه بود انقلاب از پيش حاكمان ذهن در توسعه از كه خاصي برداشت
.گرديد انقلاب به منجر آن بعداز آمده بهوجود چالشهاي و مردم و حكومت درست رابطه
برخاسته غيردولتي تشكلهاي نمودن فعال در را چاره بايد فوقالذكر شكاف كردن پر براي حال
در علاقهمندان و نمودهاند حفظ تشكيل در را خود طبيعي روند اينكه دليل به جامعه متن از
باعث دارند كه قوي سازماندهي به توجه با ديگر طرف از و شدهاند جمع هم دور خاص موضوع يك
.نمود جستجو ،(مردم مطالبات)انگارد ناديده را آنها نتواند كهدولت ميشود
و جوامع در بارها و بارها اخير سده در حداقل مضراتش كه يكبعدي توسعه عدم براي اصولا
نظامي ، حاكم ديكتاتورهاي سابق ، كمونيستي كشورهاي) است گرديده ثابت مختلف كشورهاي
قائل زيادي اهميت پارلماني دموكراسي چون راهكارهايي براي بايد (...و تكبعدي حزبگرايي
از را خود گروه يا و خود مطالبات كه خاصي گروه يا و فرد تسلط مانع اينكه دليل به گرديد ،
جامعه با تضاد در اكثريت منافع مواقع اكثر در كه ميبيند جامعه اكثريت از غير دريچهاي
.ميباشد
امور تمام در متوازن و همهجانبه توسعه يك براي غيردولتي تشكلهاي نقش ميان اين در
كاتاليزوري همچون (پايدار توسعه) جامعه پنهان و آشكار نيازهاي و خواستها با مرتبط
را ديگر نياز مورد ملزومات ساير و شهروندي حقوق دموكراسي ، همچون مفاهيم كه ميماند
اجتماع ، نتيجه در و جامعه افراد تكتك رفتار و بينش در مدني جامعه به رسيدن براي
پايدار توسعه سازوكارهاي و جمعي فرآيندهاي كه ميگردد باعث و ميبخشد عينيت و كاربردي
شفافيت با خود خاص كانال در...و محيطزيست زنان ، سياست ، هنر ، فرهنگ ، اقتصاد ، همچون
.يابد جريان كامل
:غيردولتي تشكلهاي بقاي نتيجه در و فعاليت بسترسازي براي كه نمود يادآوري بايد پايان در
.عملي و فكري استقلال حفظ -1
ناظرين عنوان به آنها خود و قدرت هرم بين مساوي و متوازن و معقول رابطه يك ايجاد -2
.جامعه آگاه
باعث و گردد وارد جامعه به نشده آناليز و خام اگر كه كاركردهايي نمودن بومي در سعي -3
مشاركتدهي ، مفهوم)شد خواهد آنها از مردم عموم استقبال عدم و آرا تشتت و سردرگمي
(.گردد لحاظ ديگران نظرات و آرا به احترام و مشاركتپذيري
.(انعطافپذيري) مسئوليتها تقسيم عين در سازماني و اداري پيچيده بوروكراسي ايجاد عدم -4
.وابستگي نگاه نه و باشد حمايتي غيردولتي تشكلهاي به (حكومت) دولتي سازمانهاي نگاه -5
تشكلها اهداف فراروي مشكلات حل براي جذاب و متنوع كاركردهاي ايجاد و روشها بازآموزي -6
.(انتقادپذيري)
و لازم عناصر ازجمله و خود فعاليتهاي امور كردن تخصصي و مشخص اهداف و برنامهريزي -7
.ميباشد امروز تغيير حال در جامعه واقعيتهاي بر مبتني پايدار توسعه يك به نيل براي مهم
سليماني مرتضي
(1) الهي نعمتهاي سرريز ماه رمضان
زم محمدعلي
خانوادهاش ، و انسان دارائيش ، و انسان عقلش ، و انسان حياتش ، و انسان سلامتياش ، و انسان
نداريها در زدن "نق" به عادت ماهستند نعمتها از همه و همه..انسان و انسان و انسان
و ذاكران و است مطلق ذكر خداوند.هستيم داراييهايمان مدح و "نقد" اهل كمتر و داريم
ان كفرتم لئن و لازيدنكم شكرتم ولئن":است فرموده و دارد دوست را نعمتهايش شاكران
قسم دو نيز را شكر.كند بيرون كفت از نعمت كفر كند ، افزون نعمتت نعمت شكر "لشديد عذابي
شكر و است خوب چيزي چه كني اقرار و بفهمي."النعم درك النعم ، شكر" - الف كردهاند ،
انديشه اگر است ، داده تو به را نعمت اين كسي چه كني اقرار و بفهمي المنعم ، درك المنعم
همگان به را خود..و استراحت پوشيدن ، خوردن ، از - ميرسد تو به خلق از آنچه از و كني
يك پرتو در زندگي در تو امنيت و تامين نظم ، اين كه بداني اگر و ميداني بدهكار
.ميداني او نعمتهاي شاكر و خدا بدهكار را خودت خلق پيش است انساني فطري برنامهريزي
زبان بر بايد - معنوي و مادي - را آنها همه و نكرد مخفي و مستور بايد را خدا نعمتهاي
ميخرد خوب نانواي يك از نان وقتي انسان چگونهآورد بجا را شكرش و كرد تكرار و آورد
به هم بعدي خريدهاي براي و ميكند را نانوا تبليغ همسايگان نزد و ميكند تشكر اينهمه
الهي دستورات در حاليكه در.نميكنيم تبليغ را خدا نعمتهاي ما اما ميكند ، رجوع آنجا
نعمت اما و "..فحدث ربك بنعمه واما" فرموده كه است نهفته حكمتي نعمت اظهار و شكر براي
ضعفا ، دستگيري قدرت ، شكر.است نعمت همان با متناسب نعمتي هر شكر.كن اظهار را پروردگارت
است عبادت منعم شكر و است آگاهي و علم ترويج دانايي و علم شكر و انفاق و صدقه ثروت ، شكر
ما است داده نشان دادنش با كه قدرتي و عظمت بخاطر بلكه است داده كه چيزي بخاطر نه اما
بشريت دشمنان بر شديم ، اجتماعي و سياسي فراوان نعمتهاي در غرق اسلامي انقلاب دوران در
خدا گرو در دل و ولايت نعمت رفت ، بين از آمريكا و شاه مزدوران از ما ترس شديم ، غالب
...و جنگ در خودنمايي ، پيروزي استقلال ، امنيت ، آزادي ، نعمت شد ، متجلي زمينههايش سپردن
اين موجب جسمشان و خون و جان با كه كساني برابر در ناسپاسي ليكن.شد ما نصيب همه
از نعمتها توسعه بهرهمنديو در كه ناتواني با بودند ، شده الهي نعمتهاي و رحمتها
و نظري تنگ آورديم ، با بوجود مومنان صفوف در كه تفرقهاي و اختلاف با داديم ، نشان خود
سپردن دل با مردان ، عفاف و زنان عفت از قدرنشناسي با مردم ، شخصي امور در كنكاش و دخالت
از تدريجا كه شد سبب همه و همه..و الهي قدرت به بياعتمادي با ديروز ، دشمنان به
آئيم خود به ماست بر.شود زايل ديگري از پس يكي نعمتها و شود كاسته نعمتها اين اثربخشي
را خدا و برگرديم ميرويم افليجان راه به و شدهايم سوار كه ناتواني و زبون اسب از و
اعطاء ماه اين در همه و همه كنيم ، غبارزدايي نعمتها از باشيم ، شاكر عظمتش همه بخاطر
سركوب را ظالمانه خودهاي و منها و كنيم نفس قتل و كنيم جمعي توبه نعمتها ، برجستهترين
.شود شيرين ما بر الهي نعمت درياي آب تا كنيم
:ثمالي ابوحمزه دعاي از فرازي
.نعمه و تفضله و باحسانه الدنيا في رباني فيامن
.نعمتها و فضل و احسان به دنيا در پروريدي مرا كه اي
شد وي با ملاقات خواستار گرانپايه همسر
حضوري ملاقات خواستار و نكردهايم ملاقات را گرانپايه كه است روز حاضر 21 حال در:ايسنا
.هستيم او با خانواده و خود
تماس ما با امروز عصر گرانپايه:افزود ايسنا خبرنگار با گفتوگو در گرانپايه بهروز همسر
.است داشته تلفني
:است گفته گرانپايه دادگاه تشكيل با رابطه در پرونده به كننده رسيدگي قاضي:شد مدعي وي
بهروز با حضوري ملاقات خواستار پايان در وي.هستم ديگري پرونده گرفتار حاضر حال در بنده
هم را حضوري ملاقات براي خود كتبي تقاضاي و رفته دادگاه به بنده:گفت و شد گرانپايه
.كنيد صبر ميگويد قاضي اما نوشتهام
|