بزرگ غريبهاي
بگوييم مرگ از نخواهيم هرچند
روزها اين آواز
ساده خواب
زندگي و مرگ ميان انتخابي
بازتاب
بزرگ غريبهاي
بيضايي بهرام با گفتوگو
افرادي چرا نفهميدم سالها كردهام بينيازي اعلام من نشدهام چيزي پذيرفتن مجبوربه من
كنند قطع حرفهام جهان با مرا رابطه ميكوشيدند
و آثار كه مولف ، است سينماگري كامل نمونه بيضايي ، بهرام:عبدي محمد هنر ، و ادب گروه
ميپردازد ثابتي مايههاي به فيلم به فيلم او و ميگردد خاصي محورهاي حول انديشههايش
ويژهاي ارتباطهاي ميتوان راحتي به جهت اين از.هستند راستيناش دغدغههاي جملگي كه
ميشود تكرار ديگر فيلم در شكلي به فيلم در شخصيت هر.كرد جستوجو او فيلمهاي ميان را
كامل خود خودي به يك هر اينكه ضمن بيضايي فيلمهاي نتيجه در.مييابد ادامه نوعي به و
يك دنياي از كلي شمايي مجموع در و دارند فيلمهايش ديگر با تنگاتنگي ارتباط هستند ،
به و اوست خود مختص فقط و فقط كه ميكنند ترسيم ويژه كاملا دنيايي با سرسخت هنرمند
.نيست تقليد قابل - آن نبودن ظاهري و دروغين و - دنيا اين بودن خاص بينهايت دليل
و زدوبند محافظهكاري ، نوع هر با آنها.هستند "متفاوت" بيضايي دنياي اصلي شخصيتهاي
روحيه اينميايستند پليديها مقابل در تنها و يكه غالبا و بيگانهاند سازشكاري
آن با كه روحيهاي اوست ، خود افكار و زندگي از برگرفته دقيقا بيضايي اصلي شخصيتهاي
دبستان دوره در كه هست يادم":ميگويد نشدهاي منتشر گفتوگوي در بيضايي.است شده بزرگ
.ميزدند كتك فقط كه لشكر چهارراه سر علامه مدرسه در هم آن كردم ، عصيان بار اولين براي
معطريان رضا:عكس
كرد اعلام كه داشتيم معلمي.ميزد حرف ما با كتك طريق از فقط كه داشت مديري مدرسه اين
ديكته روي از تعداد اين به و كنيم خودش ضربدر را آن بايد ديكته غلط تعداد هر براي
غلط كسي 20 اگر يا مينوشتيم ديكته روي از بار بايد 16 غلط چهار خاطر به يعني.بنويسيم
معلم وقتي اما.ميشدم معمولا 20 و بود خوب ديكتهام منمينوشت بار بايد 400 داشت
:گفتم نفهميدي؟ چطور:گفت.نه:گفتم و كردم بلند را دستم من فهميدند؟ همه كه كرد اعلام
يك روي از بار شبه 400 يك ميتواند آدم يك چطور چه؟ يعني اصلا و نيست درست كار اين
براي من:گفتم.است خوب ديكتهات كه تو:گفت.نشستم.بشين خفهشو:گفت بنويسد؟ ديكته
.ننوشتم من.گفتن ديكته به كرد شروع و است همين قانون حال هر به:گفت.نميگويم خودم
:گفت.نمينويسم هم يكي:گفتم.بنويسي را ديكته بار بايد 400:گفت.شدم صفر و دادم سفيد
تن به را چوب ساعت تمام.باشم نوشته چيزي كه اين بدون مدرسه رفتم فردا.ميبينيم حالا
بهرام ".ننوشتم بالاخره و نمينويسم نه ، گفتم هم من.نه يا مينويسي كه كرد خرد من
حفظ را روحيهاش همين سينما ، و تئاتر عرصه در حرفهاي فعاليت سال چهل حدود طي بيضايي
و ميايستد فشار نوع هر مقابل در سرسختانه.نمينويسد ديكته كه است كسي او.است كرده
بماند بيكار سال سالهاي يا بخورد كتك مدرسه در ساعت تمام كه گيريم ميكند ، را خودش كار
- تئاتر يا -سينما كه چرا ميدهد ، ترجيح را نساختن فيلم و خوردن كتك او.نسازد فيلم و
نان غم يا بقا خاطر به نيست حاضر گاه هيچ نتيجه در.نيست خودنمايي يا تفريح وسيله برايش
به نيست حاضر كه اصولگراست شدت به آدمي او معني يك به.ندارد دوست كه بپذيرد را چيزي
رگبار فيلم "حكمتي آقاي" در ببينيد را روحيه همين.كند صرفنظر اصولش از بهايي هيچ
فيلم "آيت" ،(ميشود محيط اين ترك به مجبور بالاخره و است هجوم مورد سو هر از كه معلمي)
:ميگردد باز ناشناس جاي همان به سرانجام و ميآيد ناشناس جايي از كه مردي) مه و غريبه
(است گمشدهاش گذشته جستوجوي در كه) كلاغ پيرزن ،(مردنمان و ما آمدن دنيا به از تمثيلي
ديگر وقتي شايد "كيان" (است كشاكش در اسطورهها و آيينها با كه) تارا چريكه ي"تارا" ،
و ايمان با كه) مسافران "بزرگ خانم" ،(است هويتاش و گمشده گذشته جستوجوي در باز كه)
همه مقابل در تنه يك كه) سگكشي "گلرخ" و (كند غلبه مرگ بر حتي ميخواهد اعتقادش
در.بيضايي شخصيت خود از برگرفته دارند روحياتي شخصيتها اين همه (.ميايستد پليديها
نميخواهيم ، نويسنده ما كه بود گفته او به صراحت به سينمايي مسئولان از يكي شصت دهه
بيضايي بهرام.نه نويسنده كرد ، پيدا ميشود راحتي به تايپيست اما.ميخواهيم "تايپيست"
.است نويسنده
* * *
همان از شما شخصيتهاي.باشد هويت جستوجوي نوعي شما فيلمهاي مايه مهمترين شايد *
گذشته جستوجوي بيائيم ، جلوتر كه طور همين و هستند خود هويت دنبال به كلاغ يا سفر فيلم
عمد به چقدر اين ببينم ميخواستم.اصلي دغدغه ميشود حقيقت ، جستوجوي سگكشي در بعدتر و
ميبينيد؟ چه در را جستوجو اين ريشههاي خودتان اينكه دوم و است
اين حال عين درنبودهام جستوجو اين متوجه حتي من آغاز در شايد و ;نيست عمد به حتما
-نشده يا شده چاپ - من پژوهشهاي.بود من با شوم فيلمساز اينكه از پيش جستوجو
يعني ;بود آيينها شكل و معني تحول با رابطه در عملا و نمايش ريشههاي در جستوجوهايي
سفر هشتمين ".است بشري فكر تاريخ از مهمي بخش كه اساطير گاه و ;مردمشناسي با رابطه در
به كدام هر آنها قهرمانان كه - را "ميميرد اكبر پهلوان" يا.خواندهايد كه را "سندباد
به نياز اين احتمالا.جهانند اين در خود حضور معناي يا خود هويت جستوجوي در نوعي
خاصي گوشه يا لحظه به نه و شخصيام زندگي تمامي به برميگردد خود موقعيت و خود بازشناسي
.نيست و نبوده هم روز جريانهاي تابع و ;آن از
نفس حديث شكلي به يك هر شما فيلمهاي كه رسيد نتيجه اين به بشود شايد جستوجو اين از *
...هستند
فيلمهايم و نوشتهها در من از چيزي نخواستهام هرگز و گريختهام ، خودم از هميشه من
هر و است بيهوده نگذاشتن جاي بر خود از اثري و كردن ردگم گويي همه اين با و ;شود ديده
از چقدر ناخواسته كه ميكنيم درك گفتوگو طرف دو هر بيشتر ميزنند حرف من با بيشتر چه
;كنيد پيدا مرا نميتوانيد من نوشته يا فيلم هيچ در.هست آثار اين در گذشته من بر آنچه
هر شايد.نيست خالي نفس حديث از نوشتهها و فيلمها اين من ، كوشش رغم به حال اين با و
.آن از گوشهاي و است آن از بازتابي يك
كرد؟ تلقي پستمدرن نگاه نوعي ميتوان را آن جستوجوي و گذشته به رجوع اين آيا *
حال به راجع من فيلمهاي ضمناكرد تلقي ميشود چه را آن كه نيستم اين نگران اصلا
به كه چيزهاست بسيار علت البته گذشته.گذشته درباره نه است ، شدن حال در آنچه و است
به يا ميكند ، تعيين را ما وضع يا ميكنيم ، رشد آن در يا ميدهد رخ شايد ، ما ناخواست
دوردست از كه عادتها اين ارزش و معنا درباره بيآنكه ميكنيم تكرار را آن عادتي طور
.بردهايم ارث آنچه نه ميسازيم ، كه است چيزي آن ما هويت ولي.باشيم انديشيده ميآيد
آن از گرفتن وام و گذشته به نگاه پستمدرنيسم مهم اصول از يكي كه منظر اين از ببينيد ، *
اين با.آيينها و اسطورهها از ;ميگيريد وام گذشته از فيلمهايتان در شما...است
دانست؟ پستمدرن را شما فيلمهاي ميشود تلقي طرز
ميشود ، انجام آن به گفتوگو اين كه زباني.ميگيريم ما همه ;نميگيرم وام گذشته از من
فرهنگي در كرده رشد ما و ;آمده گذشته از همه ميشود ، نوشته آن به گفتوگو اين كه خطي و
نشان خاكي كره در را تن يك شما و ;ميگيرند وام همه پسشد ساخته ما از پيش كه هستيم
با را خطش و زبان و دين و اساطير و فرهنگ و تاريخ مستقلا خودش تولدش لحظه در كه بدهيد
وامي حركت هر و كلمه هر و شده ، ساخته گذشته در اويعني از پيش چيز همه.باشد آورده خودش
و ميكنيم مصرف نفهميده را گذشته.ميكنيم چه آن با ما كه است اين مهم.است گذشته از
مهم واقعا.ميبخشيم كمال و ميكنيم متحول و ميكنيم درك و نقد را آن يا ميكنيم تكرار
نوجواني در من وقتي.ميكنند طبقهبندي عنواني چه زير و ميكنند داوري چه را ما كه نيست
كه بود اين براي ;بخوانند چيز آن يا چيز اين مرا كه نبود اين براي كردم نوشتن به شروع
كه است اين معرف خود عنوانها اين تحول ديگر طرف از.كنم سبك را قلبم روي فشار
و نيست ، كافي جا همه در مردم همه فرهنگي عمل و حركت توضيح براي شده ساخته عنوانهاي
.شود نظر تجديد آنها در دائم بايستي
استثنا بدون شما آثار تمامي تقريبا.اسطورهها و آيينها از است سرشار شما فيلمهاي *
اين.شدهاند بنا مبنا اين بر اصلا گاه و دارند ايراني اسطورههاي و آيينها به ربطي
ادامه براي بصري زبان جستوجوي نوعي را شما فيلمهاي ميتوان آيا و كجاست ريشهاش دغدغه
كرد؟ تلقي ملي - اسطورهاي زبان نوعي پرداختن و
;است تراويده من از اينها.باشم پرداخته اسطورهها و آيينها به عمدا نميكنم تصور من
;بوده همين اسطورهها و آيينها اصلا و گستردهتر شايد مضمونهاي فشرده بيان راه همچون
فيلمسازي حال هر به طرفي از.آن معناي و جهان چگونگي از بشر دريافت فشرده بيان يعني
.ميشود ديده همگاني جستوجويي هم كلامياش بخش در و ;است بصري زبان يك جستوجوي خودش
به را كلامي زبان هم و بصري زبان هم خودش ، بيان و ارتباط ايجاد براي بشر كه همچنان
.برد پيش و آورد وجود به هم موازات
يا ادبيات جاي به يعني.است اسطورهاي متنهاي براي تصويري ترجمان نوعي شما فيلمهاي *
براي تازهاي شكل - ناخودآگاه يا خودآگاه - خواستهايد شما باستاني زبانهاي حتي
...كنيد پيدا ايراني اسطورههاي به پرداختن
عصر من گمان به.شده سپري و بوده تاريخ آغاز در فقط اساطير عصر شود تصور كه نيست درست
شكل به نيازهايش تحول مناسب را اسطورهها تاريخ طول در انسان و ;نميگذرد هرگز اساطير
تاريخ لحظه كدام در اينكه نسبت به و ساخته را خودش زمان اسطورههاي يا درآورده تازهتري
قالبي دل در يا پس در تواما را عقلياش رشد و اسطورهاي نگرش ايستاده ، جهان كجاي و
تصويري ترجمان من فيلمهاي.ميكند ظاهر غيره و هنري عرفاني ، اجتماعي ، ديني ، سياسي ،
موجودي بيشتر ، يا كمتر درجهاي با - ديگر كس هر مثل - من انسان خود ;نيست اساطير
و نگشتم ، اساطير ترجمان براي زباني پي من.ميسازد هم فيلمهايي كه است اسطورهانديش
اساطير گاهي.بسازم آييني يا اساطير موضوع آن يا موضوع اين با فيلمي نگرفتم تصميم هرگز
.جداييناپذيرند هم از دو اين شايد چون سردرآورده من نوشتههاي اجتماعيترين از آيين و
با روزمره همچنان آغازين بشر ترسهاي و مانده بيپاسخ همچنان بشر اوليه سوالهاي يعني
.شده متحول كه است اجتماعي شرايط فقط و هست ، ما
سعي چقدر.ميرسد نظر به آن ستايش در اصلا و تعزيه تاثير تحت فيلم تمام مسافران ، در *
دربياوريد؟ سينما شكل به نوعي به را تعزيه داشتيد
نمايشي سرچشمه فيلم كه ميآورد وجود به را توهم اين بسته محيط در ساختن فيلم هميشه
ورزيدگي نوعي و ;است نساختن فيلم از بهتر حتما بسته محيط در ساختن فيلم ولي.دارد
سختيهايش به برسد نتيجه به اگر كه است چالشي و راهيابي براي ذهني تقلاي و ميطلبد ،
بخش دو فيلم اين.بسازيم بسته محيط در فيلمي شديم ناچار شرايط دليل به ما.ميارزد
تختحوضي يعني ايراني نمايش نوع دو نخواهي خواهي - بسته محيط در - كه داشت عزا و عروسي
و آگاهانه نميبايست چرا ميآمد ، تلقي اين حال هر به وقتي.ميكرد يادآوري را تعزيه و
تعزيه يك حال عين در و ;است زندگي ستايش در فيلمي مسافران ميشد؟ ارجاع آنها به عامدا
.امروزي
كاملا دليلي به صحنه داخل شي و صحنه هر و است دقيق و شده حساب بسيار شما سينماي نوع*
آييني و اسطورهاي معناي نوعي به فيلم ، طول در اشيا حتي.است شده گرفته كار به عامدانه
...مسافران در آينه مثلا مييابند ،
;بينديشم جزء جزء به ميكند مجبور مرا و ميطلبد دقت كه است حرفه اين ;نيستم حسابگر من
در و شرمنده خودم برابر در مرا و ميكند فاش مرا بيدقتي پرده روي صورت اين غير در چون
شروع خود به خود معاني و اشيا حكومت ساختن يا نوشتن طول در.ميكند رسوا ديگران برابر
ميشود شروع روزي واقعيت ازميكند منظم و ميگيرد را آنها فقط من ذهن و دست و ;ميشود
اين هست؟ آينهاي عقدي هر سر نميداند كه كيست.ميرود شده عادت ظواهر پشت و عمق به و
ميكنيم اجرا را آن عادتي طور به.است كهن آيين يك حال عين در و است روزمره واقعيت يك
.باشيم كرده جستوجو را آن معناي بيآنكه
باشو ، از.شماست آثار در ديگري مهم مايه ما ، اعمال به آن پاسخ و طبيعت بودن زنده*
در.كرد سراغ را مايه اين ميتوان تارا چريكه در قبلتر و مسافران تا كوچك غريبه
مردگان نتيجه در و ميدهد پاسخ بزرگ خانم اعتقاد و ايمان به طبيعت اصلا مسافران
آن قضيه مثل است ، فيلم مهم شخصيتهاي از يكي اصلا طبيعت ديگر سوي از.برميگردند
...خانه حياط در درختها
و ميميرند پيشتر نسل مسنتر افرادامروزيشدنيم مرز در يا ;شدهايم امروزي ما
باشيم دريافته ما يا باشند ، داده توضيح ما براي آنكه از پيش را معاني و آيينها بسياري
بيآنكه ميكنيم زندگي همچنان ما را بعضيها.ميبرند خودشان با بخواهيم ، توضيح كه
چيزي زندگي شكل اصلا چون ميشوند فراموش اصلا ديگر بعضي و بدانيم ، را آنها معناي
نيست حياطي اصلا حالا نداشت ، معني آب حوض و درخت بدون خانه پيش چندي تا.ميشود ديگري
انديشه در اما شده ، هنر درخت كردن ريشهكن و آب دادن هدر حالا.باشد آبي حوض و درخت تا
پيشتر نسل چون بود ، واجب حرمتشان و داشت ، جان آب و داشت جان درخت پيشتر نسلهاي
تولد بادرخت و آب به مگر نيست آبادي و نيست انسان نباشد ، درخت و آب كه جا هر ميدانست
او نام به كه درختي كسي مرگ با كه شنيدهايم بسيار و ;ميكاشتند او نام به درختي بچه هر
و داشتند عاطفه هم به و گفتوگو هم با طبيعت و انسان.خشكيده يا پژمرده بودهاند كاشته
چريكه تاراي كه همچنان ;است نسل اين از مسافران بزرگ خانم.ميدادند پاسخ يكديگر به
.دارند گفتوگو آن با و مربوطند طبيعت با كه كوچك غريبه باشو ، جان نايي و تارا
چون فيلمي در برعكس اما كه داشت ، وجود عيان تلخي نوعي اوليه ، فيلمهاي و رگبار در *
.ميشود چندان دو تلخي اين سگكشي در بعدتر ولي ميشود ، تبديل اميد به تلخي اين مسافران
ميبينيد؟ چطور شما خود را سير اين
رگبار درميكند پيروي مرسوم خوش پايان از بيآنكه هست اميد فيلمها اين سه هر در
پيش در را حكمتي آقاي معلمشان روش روزي شايد كه است احتمالي دانشآموزان آن به اميد
چيزي حال هر به روزگار ، اين در خود حضور به دادن معنا براي فقط چشمداشتي بدون و بگيرند
نسل به و ميزند پس را مرگ كه است زندگي غريب شور آن به اميد مسافران در.ميسازند
جدال اين عرصه كه است كساني آن به اميد سگكشي در.ميگيرد را آينه كه آينده
پناه خود در نهفته خلاقيت و خود ارزشهاي به و ميكنند ترك را مادي درندهخويانه
.ميبرند
خود در را تلخي نوعي ميناميد "خود در نهفته خلاقيتهاي" به رجوع شما كه چيزي اين خود *
رجوع بايد خود خلاقه ارزشهاي به كس هر كه - اينقضيه مثبت جنبههاي از جداي.دارد نهان
مجبور سالها اين طي شما خود شايد كه هست هم انزوا گوشهگيريو نوعي منفياش جنبه - كند
.شدهايد آن پذيرفتن به
چرا نفهميدم سالهاكردهام بينيازي مناعلام.نشدهام چيزي پذيرفتن به مجبور من
حق آن داشتن كه - روزمره شغل ازكنند قطع حرفهام جهان با مرا ميكوشيدندرابطه افرادي
ساختن و فيلمها عرضه يعني فيلمسازي كار و نمايش ، بردن صحنه بر تا - است كسي هر
غلط اين دادن رواج و من كار دادن نمايش يا من ، با كار ديگراناز دادن پرهيز و فيلمتان ،
اين كه جايي تا.غيره و هزينهسازم و بدخلق و سختگير من و نميفهمد مرا فيلم كسي كه
مسئولان بعضي از وقتي ولي ;ميفهميدم را آن بود حرفهاي رقابتهاي قلمرو در چرك بازي
.نيست و نبوده فهم قابل ديگر ميزد سر رسمي
و كردند من كار از جلوگيري صرف كرد ، متفاوت فيلم دهها ساختن صرف ميشد كه را كوششي
بگويم تا كشيدم كنار بمانم تك آنكه از زودتر چه؟ برابر در و چه؟ برايكردنم ورشكست
.است من درون در آنچه يعني فرهنگم با نه ولي كنيد قطع حرفه با مرا رابطه ميتوانيد
افتاديد؟ مسافران دوباره فكرنمايش به كه شد چطور *
قابل و ;است دسترس در تناوب به يا هميشه سينما مطرح يا مهم فيلمهاي جهان جاي همه در
.است پياپي نسلهاي توسط آنها ، شكلي و معنايي ارزشهاي بازيابي و بازبيني ، و دوبارهنگري
ادعا كه سينمايي مهم فيلمهاي از يك هيچ.است دادن رخ حال در بزرگي غفلت ايران در
چطور فيلمها اين كه نيست مهم برايش كسي حتي و ;نيست همگان دسترس در دارد سال صد ميكند
ويراني حال در نسخههاي بازسازي و نجات براي كوششي و ;ميشود نگهداري شرايطي چه در و
و هنوز فيلمهايروشنفكرانه بعضي ميشوند خوشحال كه كساني هستند حتي بگويم صريح.نيست
بپوسند خود جعبههاي در قبل فرهنگي و روشنفكرانه فيلمهاي يا نيامده ، در نمايش به هرگز
ضمنا كه - كشور اين فرهنگ از جنبهاي با دشمني يا بياعتنايي همه اين.بروند ميان از و
و جشنوارهها همه اين با.است عجيب - است وابسته آن به بسيار ما معاصر فرهنگ اعتبار
نجات براي بودجهاي و برنامه كوچكترين سينما ، دوروبر بازيهاي و مسافرتها و همايشها
از نويي نسخههاي تهيه و آنها اصلي صداي و نگاتيو بازيابي و گذشته مهم فيلمهاي
;ميسازيم فيلم خودمان كوشش و خرج به ما.نشده گرفته نظر در سال صد اين مهم فيلمهاي
نيازمند اين و نداريم را آن به مربوط فناوري و فيلمها بازسازي مالي توان ولي
كه است تجربهاي مسافران نمايش.است سينما دولتي برنامهريزان جدي كوشش و سرمايهگذاري
نه.ميكند باز هم را ايران سينماي ديگر مهم فيلمهاي دوباره نمايش راه شود موفق اگر
پشتيباني به اميدوار فقط و دستگاه و سازمان هيچ از حمايتي نه و داريم تبليغاتي بودجهاي
مرتب نمايش به سپيده سينما گردانندگان.مطبوعاتيم و مردم ايران ، سينماي علاقهمندان
از مسافران نمايش و ;دادهاند نشان علاقه - استثنا بدون - ايران سينماي مهم فيلمهاي
و ايران سينماي مهم فيلمهاي بازسازي و بازيابي و حفاظت لزوم كه است اين اميد به من نظر
عملا و يادآوري فردا ، و امروز نسل براي فيلمها اين نمايش تجديد و نو نسخههاي تهيه
.شود پيشنهاد
بگوييم مرگ از نخواهيم هرچند
اكبري مينا
داريوش" ساخته "گاو" فيلم فارابي سينمايي بنياد همكاري با سپيده سينما گذشته سال وقتي
و شد گشوده باارزش فيلمهاي دوم اكران بحث گذاشت نمايش به دهه گذشت 4 از پس را "مهرجويي
.ميكند تجربه سينما همين در را خود دوم اكران مسافران ، سال ده از پس حالا
جنس عرضه معناي به بيشتر دوم اكران سينما ، سالنهاي ظرفيت به توجه با ما كشور در اما
.شود محروم خود معمولي حقوق و حق از بسياري از فروشنده بايد كه ميشود تلقي دوم دسته
نام اكران مرده ماه را آن اقتصادي كارشناسان كه ماهي در را مسافران چون فيلمي مثلا
يك در - فرهنگي فيلمهاي از سالنها نبودن خالي براي - ديگر تجاري آثار كنار در ميبرند
كه فرهنگي و اقتصادي فعاليت نوع ديگر سوي از.درميآورند نمايش شهربه مركز در سينما
به كند عرضه را فيلم متفاوتتري جايگاه از است قرار مييابد تبلور فيلمها دوم اكران در
و اضافات با است كالايي عرضه بلكه نيست ، جنس يك فروختن بار دو دوم ، اكران ديگر عبارت
.است اثر به مخاطب تازه نگاه حاصل جديد اضافات كه تازه اجتماعي شرايط در يا جديد معلقات
.ميآورد وجود به را فيلم يك دوم اكران شرايط اين مجموعه
نمايش به دهه چند گذشت از بعد را "آخرالزمان اينك" فيلم "كاپولا فورد" وقتي مثلا
ساخته "ET" كه زماني يا و ميكند تدوين فيلم با را قديمي راشهاي دقيقه ميگذارد 30
اضافه كامل فصل يك جديد نسخه در ميشود اكران ديگر بار سالگي بيست در اسپيلبرگ استيون
در و ميگردد اعمال آن در است سپتامبر حوادث 11 از ناشي كه را بسياري تغييرات و ميشود
.ميشود ديجيتالي تصحيح فيلم صحنههاي تمام آخر
و عرضه متعادل شرايط يك به مربوط دوم ، اكران براي مثالها و پيشفرضها اين همه اما
اين.دارند هم با تناسبي آن عرضه امكان و سينمايي توليد حجم كه شرايطي يعني.است تقاضا
را قديمي فيلمهاي تماشاي عطش و ميكند مهيا دوم اكران براي را فضا خود به خود تناسب
اصولا و درهم توصيفي غيرقابل شكل به ايران سينماي در اكران بازار ولي.ميدهد افزايش
عدم.است چيز همه بيتناسبي در بههمريختگي و بيسروساماني اين ريشه.است ريخته هم بر
كيفيت تناسب عدم سينماها ، با جديد شهري مناطق تناسب عدم سالنها ، تعداد با جمعيت تناسب
سالنها سن تناسب عدم نمايش ، امكان با توليد تناسب عدم تماشاگران ، انتظارات با سالنها
...عدم جديد ، نسل خواستههاي با سينما حاشيهاي جذابيتهاي تناسب عدم جديد ، معماري با
درباره تحليلي هر كه رسيد نتيجه اين به كه آنجا تا داد ادامه ميتوان را فهرست اين
اكران از گفتن سخن ميان اين در حالا.است چيز همه بيتناسبي حاصل ايران سينماي در اكران
فيلمهاي از سينما چنته نبودن خالي شده ، ارج كم هنرمندان بزرگداشت دارد؟ معني چه دوم
نمايش صنفي شوراي به تهيهكنندگان رد دست و 3 درجه 2 فيلمهاي گسترده هجوم در متفاوت
طعم تازگي به كه فيلمساز يك براي اقتصادي امكان ايجاد يا و مرده ، ماه در اكران براي
.است چشيده سالها از پس را اقتصادي موفقيت
باشد چه هر اما باشد ميتواند اينها از كدام هر سال ده از پس مسافران مجدد نمايش علت
.نيست دوم اكران
اول اكران شكل در تغييري هيچ كنوني شرايط در شهر مركز در سينما يك كردن خارج اگر
ميآيد ، نظر به اما.ميافتد اتفاق اين خاص مواردي در فقط سال طول در چرا پس نميگذارد
همه مثل ميتوان هم را مسافران اكران.گرفت جدي ايران سينماي در را اتفاقي هيچ نبايد
دچار را آدمي آينده در گرفتنش جدي كه چرا دانست اتفاق روزها اين سينماي پديدههاي
.ميكند نااميدي
هر ميشود تبديل مرثيه به هميشه آخر در ما كشور در سينمايي اكران شرايط درباره نوشتن
.بزنيم حرف مرگ از نخواهيم كه چند
روزها اين آواز
مادريام سرزمين آوازهاي فيلم حاشيه در
ميراحسان ميراحمد
يا نو ، سبكي به است آگاهي و آفرينش پيروزي پايدار آواز ،"مادريام سرزمين آوازهاي" آيا
از و ميشود شنيده جهاني سياست يك حنجره از روزها اين آنچه با همنوا زيركانه است آوازي
نظر به سياسي خيلي پيشاپيش پرسش اين ميجويد؟ سود خود سلطه سود به مردم عليه جنايت
ايران نامتعارف و رويكردگرا سينماي از فيلمي ،"مادريام سرزمين آوازهاي" البته و ميرسد
زيباييشناسانه مباحث افق در را آن بايد و دارد را خود تيره و منفي و مثبت وجوه كه است
.كرد بررسي
تلاش نيز و است (قبادي نگاه منظر از) زندگي از تصويري ارائه فيلم اين مثبت وجوه از اما
فيلم منفي وجوه اتفاقا.فاجعهبار فضايي بازتاب براي مدرن و كلاسيك روايت آميزش براي
ميآورد گرد را روايت پازل قطعات چون كه كنايي آگاهي آن همه.ميرود فرا سطح همين از هم
.است مشكلاتي داراي فرم هم و
در مثلا.باشند مربوط نو ساختاري به جسورانه دستيابي عدم به ميتوانند مشكلات اين
گرفته شكل "كجايي برادر آه" تاثير تحت كه دارد وجود طنزآميز آبسورديته از رگههايي فيلم
سود سفري فرم و برادر دو همخواني و عوده كميك و گيج و لجباز شخصيت آواز ، آن ، عناصر از و
نيافته را نو ساختار يك به عناصر اين كردن بدل و تبعيت از رهايي توان قبادي.است جسته
آوارگي كنايي ارتباط و ميشنويد هم را ديگر آواهاي نو نگاهي با بايد او صورت آن در چون
ميآيند حساب به مردمي آوارگي علل از يكي كه ميگرفت پي را سياسي گروههاي و كرد مردم
ريشه به طنزآميز لحني با بايد صورت آن در همچنين.ميگذرد آبسورد فضايي در ارتباطشان كه
وارد آزاديبخش و ناجي هيات به قاتلان اما آفريده را آن جهاني نظم كه نگريست فاجعهاي
.است آميخته تلخ طنز و آبسورديته نوعي با فاجعه اوج در روابط اين همه شدهاند ، معركه
عقب و گورگيوار تكصدايي ايدئولوژيك نگرش يك به چسبيدگي خاطر به همچنان قبادي اما
رويكردگرا سينماي چندصدايي و قطعيتستيز شالودههاي سطح تا را خود نگاه نيست قادر مانده
.دهد ارتقا ايران سينماي نوي سبك و
آن من ادعاي.دارد فيلم اركان و عناصر ديگر و روايت در ويژهاي اصول خود براي سبكي هر
به ويژه زباني با كه است ايران در فيلمسازي سبك مهمترين ما ، رويكردگراي سينماي كه است
ما بر كه آنچه به نسبت و ميكند باخبر همديگر حال از را ما و ميجويد تقرب زندگي
جان ، درخت دايره بماني ، ده ، مثل فيلمهاييميگسترد آگاهي تصوير ، زبان با ميگذرد ،
اين از نيز ،"مادريام سرزمين آوازهاي" فيلم مثل ديگر فيلم دهها و سيب باد ، نامههاي
و رنجبار فضاي از مردم زندگي به رويكرد با كه آثاريميآيند شمار به خاص آثاري منظر
اين از و هست نيز ما سينماي نخستين داعيه اين و برميدارند پرده ميرود آنها بر كه ستمي
كه دانست بايد ضعف هر عليرغم و هستند ارجمند و آگاهيبخش آثاري مذكور فيلمهاي نظر ،
سرگرمي و سود را هدفش كه تجاري و مبتذل سينماي با و دارند محترم و گواهيدهنده جايگاهي
نگاه و آگاهي فيلمي است كافي آيا كه است آن من مهم پرسش اماهستند متفاوت ميدهد قرار
و استتيكي لكنت با همراه فيلمها اين آگاهيهاي اگر يا دهد؟ ارائه تلخ واقعيتي از رايجي
منظر در فيلمي افق اگر آيا ندارد؟ عيبي باشد ، سطحيگري و يكسويهنگريها غلطها ، داراي
قابل باشد همراه مسلط سياست وسيله به زندگي تحريف و مغشوش آگاهي افق با اصلياش ادعاي
.بزنم حرف نكته همين دوروبر ميخواهم نوشته اين در نيست؟ نقد
"وطن _ مادر" يك كه است آزادي جستوجوي در زن فرديت تنها نه "هنار" بيشك قبادي فيلم در
او دختر هرچند ميشود ، كشيده نابودي و آوارگي به كه است كرد مردم آزاديخواهي رمز يك و
و آوارگي در لااقل تا شد خواهد بازگردانده ايران به دوباره معنوياش هستي تداوم نشان به
نماي ضمنا اين و باشد داشته وجود او براي امنيتي عراق ، هولناك اردوگاههاي در كوچ ،
ما پس !كند جبران را اشتباهش ميكوشد اينكه از قبل كه است قبادي اول فيلم معكوس پاياني
...و زن موقعيت فاجعه نيز و داريم سروكار ميبرند كه رنجي و مردم آوارگي مرثيه با
حال ببرد ، پيش به را ما مسير اين در ميكوشد مدرن روايت و كلاسيك روايت آميزه با قبادي
مقاله يك از عميقتر ميدهد؟ ارائه ما به عميقتري آگاهي و نو نگاه او آيا ميپرسيم
اول؟ فيلم اشتباه مثل است؟ كرده اشتباه اثرش اجراي در قبادي آيا كليشهاي؟ سياسي
حق ما آيا كدامهاست؟ شمرد مادريام سرزمين آوازهاي براي ميتوان كه اشتباهاتي حال
:كنيم صادر زير مطالب شكل به خواست كيفر يك نقد ، جاي به داريم
.نيافته سرانجامي كه مدرن قواعد و كلاسيك قواعد از آميزهاي !سبك در التقاط نوعي _ 1
.واحد صداي يك با و ايدئولوژيك القاي بر مبتني كهنه نگاه يك گزينش _ 2
سرچشمه حذف و زدن خط و كرد مردم وضعيت فاجعه از سطحي و ناتمام آگاهيرساني _ 3
مسئله از سلطه نظام كه چشماندازي با همافقي و دهشتبار موقعيت اين علل و چراييها
ريشههاي پوشاندن و !جهاني سياست نيازهاي طبق واقعيت تحريف به خدمت و ميدهد ارائه
هيچ بدون !صدام جنايت و ايران در مردسالارانه سنتهاي استهزاء به آن كردن محدود و فاجعه
سياستهاي و پرده پشت در بينالمللي بازيگر نيروهاي مداخله بزرگتر فاجعه به اشارهاي
مردم آوارگي و رنج عوامل از يكي خود كه آواره احزاب و كرد سياسي رهبران كوتاهبينانه
.هستند كرد
و "ناتمام قطعه" يا و "هورام چريكه" نظير شدهاي تجربه ساختارهاي از سردستي تقليد _ 4
و قطعيتستيزانه اصول فقدان و ايران رويكردگراي و نوين سينماي ژرف شالودههاي درك عدم
هميشه مثل مايلم رويكردگرا سينماي از دفاعم عليرغم حال هر به وار ديگر نگاهي نوي منظر
را شخصيتها موقعيت ترسيم درباره اشتباه و فيلمنامه در فضاسازي روايت ، خطاهاي آزادانه ،
عليه جوسازي هيچ به كاري و دهم قرار بحث مورد خود چشمديد از فيلمنامه نگاه مشكل با توام
.ندارم قبادي سينماي
.است شخصي كاملا لحظهاي اين است ، اثر يك آزادانه نقد در مهمي لحظه فيلم ، تماشاي لحظه
تاثير و لذت عدم حس نميتوانستم واقعا ميديدم را "مادريام سرزمين آوازهاي" فيلم وقتي
ساختار و روايي ساختار قلمرو در فيلم مشكلات لحظه به لحظه ادراك با را فيلم تماشاي از
نخست لحظه ، هر در هرچند داريم "عقلي _ حسي" واحد موجوديت مابگيرم نظر در جداگانه بصري
ميانديشيم منضبطتر و منظمتر بهطور آن به بعد.ميگيرد فرا را ما محسوس پديده يك حس
چه قبادي فيلم آخرين فيلمنامه بپرسيم ميتوانيم حال.ميگيرد شكل اوليهمان آگاهي و
فيلمسازي قلمرو در متعارف روايت اصول با را فيلمنامه اين داريم حق ما آيا دارد؟ مشكلي
به بگوييم و بسنجيم داشته ، وجود تاكنون كه متفاوتي سينماي قواعد با برعكس يا داستاني ،
اين در دارد؟ فاصله تاثيرگذار اثري از قبادي فيلم قواعد ، اين يا آن با انطباق عدم خاطر
شده ، تجربه نامتعارف روايت يا و متعارف روايت قواعد كردهايم فراموش حقيقتا ما صورت
آوازهاي و آوردهاند وجود به را خود قواعد فيلمها و بودهاند آثار همان محصول خود
فيلم يك ناتواني دليل پس.كند تاسيس بيسابقه قوانيني ميتواند نيز مادريام سرزمين
موجود پيش از كليشههاي و اصولگرا نقدهاي تحليل و تجزيه مدل از تبعيت عدم يا تبعيت
فردي اول وهله در هم ، فيلم يك بودن بيتاثير يا موثر درباره داوري گفت ميتوان.نيست
يا تاثيرگذار را فيلمي مختلف درجات به كساني نو ، يا كلاسيك روايت مختلف سبكهاي دراست
يك تاثير عدم يا تاثير علل توجيه از سينما نوعي ويژه مخاطبان اگر اما.مينامند بيروح
معيني اشتباهات و خطاها مستدل بهطور اثر در يا و بازماندند خود آگاهي به اتكا با فيلم
نوآوري ، هر فاقد يا و معنادار ، و هدفمند گزينش نه و بود خامدستي محصول كه كردند گوشزد را
و لكنت نميتواند آن كلي سبك كه هستيم روبهرو ضعيفي اثر با ما گفت ميتوان صورت آن در
سينماي مهر خوردن محض به كه است آن معني به سخن اين.كند جبران را افتادگياش پا پيش
چه "مادريام سرزمين آوازهاي" ببينيم.نمييابد نجات فيلم آن فيلمي ، بر متفاوت ،
نه؟ يا بوده موفق نامتعارف وجوه اين اجراي در قبادي و دارد نامتعارفي جنبههاي
* * *
ميگوييم تا.دارد فرق هاليوود سينماي در متعارف روايت با مسلما قبادي آخر فيلم روايت
در روايات نامتعارفترين حتي آوريم نظر به را كامل تضاد يك توقع نبايد تمايز و تفاوت
و پيروزي و علي روابط و كشمكش و تعليق از تازهاي يا پوسيده شكلهاي آوانگارد ، سينماي
.دارند نهفته را شده گرفته نظر در اهداف و منظور حصول عدم يا حصول و شكست
بازنمايي براي هنجارها رايجترين و علي شبكه پيرنگ ، با متفاوت ديگري برداشت مسلما ولي
و كلاسيك روايت قواعد با كه دارد وجود متعارف سينماي در شخصيت روانشناسي و داستان شفاف
براي مبارزه و شخصيتها معلولي و علت متقابل تاثيرات و شفاف كشمكش و تعليق و فرود و اوج
سبب به را متفاوت روايت آن نبايد و ندارد الگو اين به اعتقادي و ميستيزد مقصود به نيل
پيرنگ جاي به ديد بايد اما.كرد نفي سنتي داستانگويي و رمان ميراث اين به پايبندي عدم
با را عاشقانه عامهپسند داستانهاي و خصوصي روابط دوگانه ساختار خوبي به كه كلاسيكي
مينشيند؟ بديعي و نو پيشنهاد چه ميآميزد اجتماعي _ انساني قلمروهاي ديگر
شكل سبب به طبيعتا است؟ انديشيده ما بيداري و دادن تكان براي تمهيدي چه فيلم واقعا
نظر مورد نميتواند اينجا در عامهپسند سينماي هيجانآفرين عوامل آن نامتعارف روايت
لايهبندي كدام و انديشهانگيز ايهام و ابهام كدام نو ، روايي شكل كدام آن جاي به باشد
كه اشتباهي.است شده ما بر تاثير يا و ماجرا درباره تفكر به ما دعوت به منجر روايي
دليل به ميانديشند كه است آن دارد رواج سادگي از سرشار و زندگي بر متكي سينماي درباره
.است عميق و شده انديشيده استتيكي تفكر هر و بداعت فاقد سينما اين ساده بيان در موفقيت
رويداد ما براي لحظه هر كه چيزياست خلاقيت همين نامتعارف روايت يك در مهم نكته
از فراتر بسي هنري فيلم روايتمينهد نمايش به را نشدهاي پيشبيني آگاهي و غيرمترقبه
باشيم آماده بايد هنري فيلم از لحظهاي هر":برميدارد گام داستاني سينماي متعارف اصول
يك.شويم روبهرو ميآورد پديد تغيير داستان روند در كه آشكار روايت از فرآيندي با كه
روانشناسي به توسل با كه آيد پديد فواصليشود رها نيمهتمام صورت به است ممكن صحنه
اضافي قطعاتي يا اطلاعات داشتن پنهان نتيجه است ممكن تاخير ".نيستند توضيح قابل شخصيت
پيونددهنده حلقههاي فقدان دليل به هنري فيلم.شوند آشكار بعدا بايد كه باشد
ميان ارتباط ايجاد براي رمزي و پوشيدهتر پيوندهايي از كلاسيك ، ساختار گفتوگوهاي
كردن جور و جمع هاليوود ، سينماي تمهيدي الگوي از نيز صحنهها.ميكند استفاده داستانها
.نميكنند پيروي جديد رويداد كردن آغاز و قديم رويداد خط
مفصلا ديگر جاي كه دارد شكلي و محتوايي گوناگون نكات مادريام سرزمين آوازهاي فيلم
از منبعث نيروي يك با ايران كردستان قسمت طنز مسلما.داد خواهم بررسي مورد را آنها
برادر آه شيوه به او و است هماهنگ سنتي فضايي به فيلمساز اقتصادي نگرش با آبسورديته ،
زاييدن براي زن هفت گرفتار كه را مردمي حال عين در رحماني استوار و عوده شخصيت با كجايي
استهزا به را نظم يك كل و بيتوجهند ميرود كرد مردم بر كه فاجعهاي به و هستند پسري
مشكل ديگر سيماي مصيبتبار و سياه و جدي لحن با ميكوشد عراق كردستان بخش در و ميگيرد
سهلانگارانهاي مسير تاثير تحت فيلم متعدد نكات همه اما.گذارد نمايش به را كرد مردم
با كه بيافريند بيتاثير اثري عجله با تا ميجويد سود تراژيك شرايطي تصوير از كه است
دوران مزاياي از بايد هم را اطلاعرساني امكان اين اگرچه.دارد همسرايي امروزي آوازهاي
.است كرده مشكل فاجعهها از و همديگر حال از را جهان مردم گذاشتن بيخبر كار كه دانست ما
ساده خواب
جبلي حميد ساخته سفيد خواب فيلم به نگاهي
آشوري عليرضا
فيلم اين مفرط سادگي البته است ساده بسيار آن اجزاي بقيه مثل سفيد خواب تكنيكي ساختار
شود بدل مستند شبه اثري به راحتي به ميتوانست كه است بهگونهاي
هيچ در هم وقت هيچ و ميشود ساخته كم آنها مشابه كه است فيلمهايي جمله از "سفيد خواب"
بودن بد يا خوب از فارغ فيلمي چنين ساختن.ندارند برعهده را اول نقش خاصي سينمايي جريان
بسيار است فيلمي سفيد خواب.دارد جرات و دل به نياز آن ساخت كه است كاري فيلم ، صرف
از فيلم اين سادگي.است پناهي يا طالبي فيلمهاي جنس از متفاوت آن سادگي ولي ساده بسيار
كليشهاي ماجراي.است فيلم داستان فراوان سادگي عامل ، اولين.ميگيرد منشا مختلفي عوامل
شخصيت يك محوريت با صرفا و برگي و شاخ و حاشيه هيچ بدون دقيقا پسر پير يك ازدواج
و كنش هيچ تقريبا و ندارد ديگري اصلي شخصيت هيچ تقريبا رضا جز به فيلم.ميشود روايت
بر فقط فيلم حوادث و نميشود ديده فيلم اندك بسيار شخصيتهاي بقيه و رضا بين واكنش
پيشبرد در نقشي فيلم شخصيتهاي بقيه ديگر عبارت به.ميگيرد شكل رضا كنشهاي مبناي
است پسري پير رضا.ميآيد حساب به فيلم محور تنها رضا و نميكنند ايفا فيلم حوادث
صفت ، كودك شخصيت.ميآورد در سر واقعي دنياي از يكباره روياهايش دختر كه خيالاتي
راحتي به كه است بهگونهاي رفتارياش ويژگيهاي و ظاهر به توجه با رضا شيرين و خيالاتي
جبلي حميد درخشان بازي ولي بيفتد تماشاگرجا ذهن در كودن و احمق فردي عنوان به ميتوانست
سفيد خواب داستان.ميدهد نجات كاملا را فيلم و ميكند جلوگيري ذهنيتي چنين ايجاد از
براي ايزوله كاملا فضايي ايجاد باعث فانتزيك فضاي اين.ميگذرد فانتزيك بسيار فضايي در
در ميتوانست سفيد خواب شايد كه است حدي به بودن ايزوله اين.ميشود فيلم حوادث رخدادن
روابط و اجتماع شهر ، از اثري تقريبا ايزوله كاملا فضاي اين در.دهد رخ ديگري كره
فيلم در رضا واسطه به چيز همه شد اشاره كه همانطور و نيست آن عام مفهوم به اجتماعي
فيلمهاي آشناي تيپهاي از كاريكاتورهايي صرفا فيلم شخصيتهاي بقيهميكند پيدا معنا
خاطر به كه رضا براي سوءتفاهم وجود و شخصيتها اين با رضا رابطه.هستند ايراني قديمي
ديدن هنگام تماشاگر.باشد فيلم دراماتيك نكته تنها شايد (اطرافيان و) اوست بودن خيالاتي
را فيلم كنجكاوي با رضا خرابكاريهاي از ترس و سوءتفاهمها همين خاطر به تنها سفيد خواب
حرف يا پيام هيچگونه و ندارد گفتن براي خاصي حرف تقريبا سفيد خواب وگرنه ميكند دنبال
بدون ايزوله ، فضايي با فيلم يك كه اين تصور.نميشود پيدا آن در سلنبهاي قلنبه
به اتكا با صرفا پيام و حرف بدون و داستان در نوآوري بدون تاثيرگذار ، فرعي شخصيتهاي
استفاده بدون دقيقا جبلي كه كرد اذعان بايد ولي است ترسناك اساسا شود ساخته شخصيت يك
.است رسانيده انجام به خوبي به را ترسناك كار اين فوق نكات از يك هيچ از
مفرط سادگي البتهاست ساده بسيار آن اجزاي بقيه مثل سفيد خواب تكنيكي ساختار
عمل در ولي شود بدل مستند شبه فيلمي به راحتي به ميتوانست كه است بهگونهاي خوابسفيد
داستان مفرط سادگي اضافه به ساختار سادگي اين اما.است نيفتاده اتفاق اين خوشبختانه
و كند بسيار ريتم فيلم ، آن اواسط در بهخصوص دقايق بعضي در تا ميشود باعث فيلم
كه دراماتيك موثر عوامل حضور عدم به برميگردد ، كند ريتم اين كه كند پيدا كسالتآوري
سفيد خواب كه ميشود ايجاد سوال اين كه است دقايق همين در.ببرند جلو به را فيلم داستان
و خيالات در او غوطهخوردن و شهر در رضا مداوم پرسهزدن شود؟ منتهي چيزي چه به است قرار
و ميگيرد خود به تكراري حالتي كمكم ميشود ايجاد فيلم زنهاي براي كه تفاهمهايي سوء
ميتواند سادگي به تماشاگر حال هر به.ميآورد فشار تماشاگر ذهن به پيش از بيش فوق سوال
پيشبيني مطابق كارگردان آيا كه اين كنجكاوي و بزند حدس را ماجرا اين عاقبت و آخر
را تماشاگر دقايق اين در كه است دليلي ديگر ، نحوي به يا و ميكند تمام را فيلم تماشاگر
در سفيد خواب فيلم ، ريتم نسبي افت همين جز به حال هر بهميكند ترغيب فيلم تماشاي به
.ميكند دنبال را فيلم علاقه با او اعمال سادگي و رضا جذاب شخصيت واسطه به دقايق اكثر
اين فراوان قابليتهاي و است فيلم مثبت نكته اصليترين و بزرگترين جبلي حميد بازي
.ميكند ثابت ديگر بار را بازيگر
است ، نشده استفاده ايران سينماي در احسن نحو به هرگز او تواناييهاي از كه بازيگري
قرمزي كلاه تداعيكننده اينقدر فيلم در جبلي حرفزدن لحن و ديالوگها كاش اي البته
از استفاده بدون شلوغكاري ، و شعار بدون كه است فيلمي سفيد خواب مجموع در.نبود
را لازم ارتباط تماشاگر با بيواسطه و صميمي و ساده كاملا دراماتيك ، رايج فاكتورهاي
صميمانهاي و مثبت حس ولي نميرود بالاتر متوسط فيلمي حد از هرگز گرچه و ميكند برقرار
سينماي فعلي وحشتناك وانفساي اين در ميكند ، ترك را سالن آن با تماشاگر پايان در كه
.كيمياست واقعا ايران
زندگي و مرگ ميان انتخابي
"مسافران" بر يادداشتي
ع.م
بيشتر و پيشتر _ پيوستهاند هم به ريسماني چون كه _ بيضائي فيلمهاي زنجيره در مسافران
اين اينكه ضمن ميآورد ، خاطر به را فيلم آن رمزآلود هواي و حال و ميزند پهلو كلاغ به
بازتاب را سازندهاش انديشههاي و دغدغهها مستقيمتر _ سال چند و چندين پس از _ بار
از معني يك به اما باشد ، سازندهاش فيلم بهترين كه مفهوم اين به نه مسافران.ميدهد
وقتي شايد:آخر فيلم چهار ميان در خصوص به) بيضائي سينماي مختصات همه بازتابنده جهاتي
از.است سازندهاش علايق و دغدغهها تمامي و (سگكشي و باد با گفتوگو مسافران ، ديگر ،
_ ميگذارد نمايش به را زوائد و حشو بدون و پالوده كاملا سينمايي به فيلمساز گرايش سويي
كه ;دارد پرهيز روي حاشيه نوع هر از و ميرود مطلب اصل سراغ به بيواسطه و مستقيم كه
فيلم در احوالپرسي و سلام حتي نوع هيچ كه شكلي به هست ، هم ديالوگنويسي شيوه در حتي اين
به نما هر كه شكلي به تدوين شيوه تا ميزنند ، حرف موجز و مختصر خيلي همه و ندارد وجود
آخر فيلم چهار در كه) پيچيدهتر تكنيكي به فيلمساز علاقه تا _ شده كوتاه امكان غايت
در شديدا سويي از مسافران ، در و مييابد تجلي دوربين پيچيده حركات در و شده عيانتر
از قبل يعني فيلم اول نيمه در استادانه ميزان چه كه ببينيد:است قصه هواي و حال خدمت
ماهرخ هواي و حال در را ما و هستند بيشتر دوربين حركات آن ، حولوحوش و واقعه خبر رسيدن
سكون بار اين و ميشوند كمتر چقدر عزا ، يعني دوم نيمه در و ميكنند شريك جشن مراسم يك و
رغم به _ فيلم اول نيمه در ما اينها ، دو هر نتيجه در و:است موثر چقدر دوربين گاه از هر
روشن رنگهاي البته و _ هستيم شريك صحنه شاد هواي و حال در چقدر _ تصادف خبر دانستن
تمهيدات همه مدد به فيلم ، دوم نيمه در و _ ميافتند موثر شديدا شده گرفته كار به دقيقا
.(ميزند حلقه چشممان در اشك راحتي به اشاره
مورد
با كه كسي براي آن فهم كه شكلي به است ، آييني / اسطورهاي آشكارا فيلم اما سويي از
تا ابتدا از اينكه ضمن.است غيرممكن تقريبا باشد بيگانه ايراني اسطورههاي و آيينها
هيچگاه تعزيه به را شيفتگياش بيضائي.است تعزيه به دين اداي نوعي واقع در فيلم انتهاي
حتي پيشتر خود (عموها تا پدربزرگ از) خانوادهاش اعضاي از برخي اينكه ضمن نكرده ، پنهان
از يك هر.است امروزي شكل به تعزيه يك اجراي اصلا فيلم نتيجه در.نوشتهاند تعزيه
نوعي دقيقا نشستهاند ، تماشا به آن در همه كه مراسمي و مييابند نمادين وجهي شخصيتها
ذكر _ اغراقآميزي طرز به شايد تعزيه سبك به و _ ميآيند شخصيتها از يك هر.است تعزيه
در شخصيتها كه آگاهياي پيش اينكه ضمن.مينشينند آنها تماشاي به بقيه و ميكنند مصيبت
خود ميكنند ، معرفي را خودشان دوربين به رو اصلا بعد و ميدهند خود مرگ درباره فيلم اول
را شخصيتهايش و ميدانيم را آن ماجراي پايان جملگي ما اينكه و تعزيه به است رجوعي باز
.ميشناسيم قبل از
مرگپرستي به و بوده زندگي ستايشگر همواره بيضائي.زندگي درباره است فيلمي مسافران اما
_ اميدي با و ميكند سنگين سمت اين به را ترازو كفه پايان در نتيجه در.دارد انتقاد ما
مراسم.ميرساند پايان به زندگي نفع به را چيز همه _ يافت نتوان آثارش ديگر در شايد كه
و ميگيرد داشت ، لازم خواهرش از كه را تاييدي ماهرخ و ميشود بدل عروسي به باز عزا
ماهرخ ، عروسي جز ندارد خواستهاي طبعا خواهر.مييابد روشني به ميجست كه را نشانهاي
بر باشد تاييدي مهر تا ميآورد را _ آينه _ خانواده امانتي خندان لبي با نتيجه در
دنياي زنان ديگر همچون _ ماهرخ پيشترزندگي ادامه و زندگان براي اميدي و او رضايتخاطر
كند ، انتخاب را دومي (اميد و تلخي يا) زندگي و مرگ ميان كه ميپذيرد نوعي به _ بيضائي
.كند زندگي و باشد زنده تا ميكند تن بر را عروسي لباس شكوهمند صحنهاي در نتيجه در
در حيران و مات فيلم شخصيتهاي كه زندگي ، مفهوم كل از ميشود نمادي هم خانه اين مجموعه
است پيچيدهاي چيز نظارهگر خود سيال ، دوربين با _ بيضائي _ راوي و سرگردانند آن ميان
امكانپذير را مصائباش پذيرش آن ، به ايمان و اميد _ فقط و - سرانجام كه زندگي ، نام به
.ميكند
بازتاب
"رفته برباد" بحران دو از يكي
جعفري مجتبي سرهنگ
رفته ، برباد" عنوان تحت مسبوطي مقاله روزنامه آن يك تيتر ستون در مهر 1381 سهشنبه 23
.گرديد چاپ اكبري مينا قلم به هنر و ادب گروه در "حوزه سينماي بحران باد ، نامههاي بحران
ميرسد نظر به اما كرد اشاره مطبوعاتي قوانين به نميتوان توضيح اين چاپ براي چند هر
چاپ با تا است لازم اجتماعي ، مسائل شفافيتسازي فرهنگ گسترش و خوانندگان آگاهي جهت
.گردد برطرف شده مطرح موضوعات سوال مورد و مبهم نقاط مناسب پاسخهاي و توضيحات
يك به رسيدن در نقشي چه "باد نامههاي" كه كنم مطرح را سوال اين ميدانم لازم ابتدا در
بدون را داستان همين اميني اگر مطمئنا ميكند؟ اجرا ارتش و مردم بين مناسب تعامل
كرده رعايت را امانتداري آنكه ضمن ميكشيد تصوير به غيرواقعي داستانپردازي و اغراقها
.نميكرد پيدا نمايش منع براي هم دليلي و شده مواجه بيشتر عمومي اقبال با ترديد بدون بود
از نمونههايي است ، اندازههايي و حد چه در اشكال اين و دارد اشكال فيلم كجاي
در فيلم آنچه با موجود واقعيتهاي تطبيق عدم:ميكنيم مرور هم با را فيلم صحنههاي
ورود براي مشمولان ازدحام مثال طور به.است كشيده تصوير به سربازي زندگي شروع با رابطه
به معين تاريخهاي در است كافي تصوير اين از صحيحي درك دريافت براي پادگان به
گرفتن سبقت هم از و كردن شلوغ ازدحام ، نميشود ديده آنچه شود مراجعه موردنظر پادگانهاي
لباس با و شده اوضاع شدن شلوغ به منجر نهايتا كه سربازان تقسيمبندي و ثبتنام.است
بدترين در كه لباس دريافت چگونگي يا و ميروند سينهخيز و گرفته قرار تنبيه مورد شخصي
و صوت ضبط صداي و داستان اصلي محور مورد در اما.است شده كشيده تصوير به ممكن شكل
:شود مطرح خلاصه شكل به ميشود سعي كه دارد وجود مواردي آن جانبي مسائل
دهه اجتماعي وضعيت در اگر اغراقآميز شكل اين به هم آن صوت ضبط از صدا شنيدن جذابيت _1
خانههاي گلي طاقچه كه دهه 80 آغاز در نه باشد قبول قابل شايد ميشد كشيده تصوير به 40
شنيدن براي شهرستاني سربازان ولع و حرص.است رايانهاي سيدي چند به مزين نيز روستايي
مطلق فقر بيانگر صرفا ميچرخد صوت ضبط دست به دست و تخت به تخت كه شكلي به صوت ضبط صداي
.است غيرواقعي نماي يك و بزرگ دروغ تحقيق به كه است صوتي تكنولوژي به شهرستانيها دسترسي
طول در كه دارد مراسمي و مراحل نظامي پادگانهاي تمام در استثنا بدون سربازان پذيرش _2
ضمن تا گردد فراهم دورافتاده خود خانواده از كه جواني براي مناسب محيطي ميشود سعي آن
سرباز بالندگي و رشد براي زمينهاي سربازي سخت ظاهر به محيط رواني و روحي اثرات كاهش
.گردد فراهم
عمومي آموزشهاي ارتقاي و پرورش زمينه در مسئول نهادهاي و فرماندهي مراتب سلسله _3
تا ميگيرند كار به را خود تلاش تمام اجتماعي و عقيدتي زمينه در ويژه به سربازان ،
دوران اين از و كرده افتخار احساس زندگي ، دوران ارزشمندترين از سال طي 2 از بعد سربازان
.نمايند ياد نيكي به
ناهماهنگي ، ميآيند ، گرد دورهم اجبارا كه مختلف افراد از ناهمگوني جمع در است بديهي _4
از متاثر مستقيما موضوع اين و باشد داشته وجود ناهمگون رفتارهاي نامناسب ، برخوردهاي
در كه است افراد اجتماعي و خانوادگي پرورش سال بازتاب 18 و بوده جامعه عمومي وضعيت
مسائل اينگونه اصلاح بر تلاش و سعي ايران اسلامي جمهوري ارتش ويژه به مسلح ، نيروهاي
هميشه سازماني امكانات از استفاده در دارد سعي كه كارشناس يك نظر از حال هر به.است
اهداف اين سوي به راهي تنها نه "باد نامههاي" نمايد لحاظ را سازمان اهداف به وصول
موجود روشنايي بر تاريكي از پردهاي واقعيتها ، دگرگون نمايش با بلكه نميگشايد
.ميگشايد
|