قوم يك سرسختانه زندگي
انقلاب تا نو موج از متفاوت سينماي
مادريام سرزمين آوازهاي بازتاب
سايه در "روشن سايه"
قوم يك سرسختانه زندگي
"مادريام سرزمين آوازهاي" فيلم كارگردان قبادي بهمن با گفتوگو
عباسي جميله
مادران شدن آواره دارم ياد به كردستان كوهستاني و سردسير مناطق از من كه تصاويري
هستند اينها من اصلي دغدغه هستند من نوعي خواهران و برادران و فرزندان
همچون "مادريام سرزمين آوازهاي" ايران ، سينماي كرد كارگردان قبادي بهمن فيلم دومين
فستيوالهاي در كه است جشنوارهاي فيلمي "اسبها مستي براي زماني" او اول فيلم
و كردستان مسائل به قبادي بهمن ديگر بار فيلم اين در.است درخشيده خوش بينالمللي
.ميپردازد سرزمين آن مردم مشكلات
از خارج در همزمان شده گذاشته عموم نمايش به سينما يك در تنها تهران در كه فيلم اين
ايرانيان از بهتر خارجي تماشاگران براي آن ديدن امكان و است داشته خوبي اكران ايران
اولش فيلم كه قبادي بهمن با اروپا و ايران در فيلم اين اكران بهانه به.است شده فراهم
به عاليقاپو سنتي چايخانه در كرد ، كوتاه فيلمسازي عرصه وارد را كرد جوان سيصد _ دويست
.شوند آشنا وي نقطهنظرهاي با بيشتر علاقهمندانش تا نشستيم گفتوگو
***
است؟ "اسبها مستي براي زماني" فيلم تداوم و ادامه "مادريام سرزمين آوازهاي" آيا *
و بازارچه آن منهاي اما.ميگذرند كردستان در دو هر است يكي سرزمين فيلم دو اين در
آن در و ميساختم را اسبها مستي وقتي.ندارد وجود فيلم دو اين بين شباهتي قاچاق ماجراي
شب هر من و دارند غريبي و جالب قصه آنجا افراد از هركدام ايوب جز به ديدم بودم منطقه
بروم كنم ول را يكي اين.يكي اين سراغ بروم و كنم ول را ايوب ميگفتم و ميشدم پشيمان
من.است غريب و عجيب آدمهاي از پر كردستان.هستند قصه از پر آدمها اين.يكي آن سراغ
صحنه همان بازسازي كه راداشتم قاچاق مسئله و بازارچه لوكيشن به بازگشت فيلم اين در
فعلا و دارد وجود آنجا در معضل اين همچنان كه معني اين به.بود اسبها مستي براي زماني
روز يكاست قصه يك داراي سرزمين اين در كسي هر اينكه بعد.نشده پيدا برايش راهحلي هيچ
ديگر يكي با ديگر روزي شايدميرويم راه آوازخوان يك با داريم هم امروز بوديم ايوب با
.بسازم فيلم بتوانم بازارچه اين آدمهاي از
و است فيلم محور كه است زني آوازخوان و خواننده هناره "مادريام سرزمين آوازهاي" در *
اصلي مسائل اين از ميشويم؟ مواجه فيلمساز اصلي مسائل با آن طي كه ميگردد موجب را سفري
.بگوييد
اين به ما كه بود بهانهاي داستان آن.نيست من مسئله حقيقتا زنان براي خواندن موضوع
.ببينيم را امروز كردستان از مختلفي بخشهاي و شويم همسفر آدمها اين با و برويم سفر
هناره جستوجوي بهانه به.كنم تعريف متفاوت گونهاي به را قصه ميخواستم اصل در
و قصه از پر كه سرزميني بشنويم سرزمين اين در را ديگر كوتاه قصه پانزده _ ده ميخواستيم
.غريب و عجيب اتفاقات از پر است ، داستان
است؟ كرد ملت گوناگون دردهاي و رنجها باورنكردني گاه و كوتاه قصههاي اين و *
حداقل فيلمهايم با بتوانم كه هستم اين درصدد من و است كرد ملت رنج قصهها اين.بله
و رنجها تاريخ ابتداي از كه قومي.بكاهم را قوم اين رنجهاي از كمي و بگذارم تاثير
ديگر سرزمينهاي در كمتر كه است سرسختانهاي زندگي قوم اين زندگي.بوده او با مشقات
شدن آواره دارم ياد به كردستان كوهستاني و سردسير مناطق از من كه تصاويري.ميبينيم
همين.هستند اينها من اصلي دغدغه.هستند من نوعي خواهران و برادران و فرزندان مادران ،
كه كساني اولين و است عراق _ آمريكا جنگ امكان آن هر ميكنيم صحبت هم با داريم كه الان
كول به جنازه و كول به بچه كه هستند كردي مادران و پدران همين ميشوند آواره آن اثر در
وجود رنجها اين.است من اساسي مسئله اينميكنند فرار تركيه و ايران مرزهاي سوي به
آنها براي راهحل يافتن و آنها كردن كم درصدد كه هستم آدمي هزاران از يكي من و دارند
.كنيم درك را فجايع آن عمق نميتوانيم ندهيم نشان را رنجها اين تا.است
و جنگ هستند مشابه مشكلات داراي سوريه و تركيه و ايران و عراق كردهاي شما فيلم در *
است؟ آنها مشترك مسائل از محروميت
مرز ايران كردستان.شدهاند واقع مرزي مناطق در كرديد ذكر شما كه كشوري چهار هر كردهاي
كساني اولين بگيرد در كشورها اين بين جنگي اگر.است ايران مرز تركيه كردستان است ، عراق
يك سال هر كه ميدهم را اين احتمال من و هستند كشورها اين كردهاي ميشوند جنگ درگير كه
سرمايهگذاري و اقتصاد نميآيند هرگز هم دولتها.باشيم داشته خاورميانه ، منطقه در جنگ
نيست هم كردستان به مختص كه مرزي مناطق اين.كنند مصرف كشور مرز و حاشيه در را كلان
كشورهاي در.دارد وجود محروميتي چنين هم بلوچستان و سيستان در هستند شديدي محروميت دچار
.است محرومي شدت به و مرزي استان كردستان تركيه خود درافغانستان پاكستان ، هست ، هم ديگر
كردها عادت جنگ ميگوييم كه همچنان شده عادت خاورميانه منطقه در جنگها اين هرحال به
آن درصدد ميبايد و است شده عادت خاورميانه كشورهاي بين جنگ كه ميگوييم هم را اين است
.كنيم عوض را سرزمينمان نميتوانيم.كنيم دور خودمان از را جنگها اين كه باشيم
و است مقدس ما براي و اينجاست ايران.دهيم انتقال ديگر جاي به را ايران نميتوانيم
.كنيم دور جنگ از را خودمان ميبايد
گرفتار هم درونمرزي و داخلي مناقشات در گاه و دارند باخود هم مسائلي كردها اما *
چيست؟ كردها داخلي مسائل انگيزه درباره شما نظرهستند
اصيل ايرانيان كردها.ميشود ديده تركيه و عراق در بيشتر درگيريها نوع اين ايران در
كرد من كه دارد وجود دموكراسي قدر آن آن در كه است كشوري هرحال به ايران و هستند
عراق و تركيه در ولي.بسازم آن مردم مشكلات و كردستان درباره فيلمي مشكلي بيهيچ بتوانم
تهران ميآيم كه وقتي كرد من.است زياد مركزي حكومت با كردها درگيري و نيست اينگونه
تركيه در ولي ميشوند قايل احترام برايم حد از بيش هستم كرد كه ميگويم كردها غير به و
در ريشه كه كردها.بكشند ترا ميخواهند عربها و تركها هستي كرد بگويي اگر عراق يا
كه همچنان.هستند باستان ايران بخشهايياز كشورها اين تمام.ندارند تركها و اعراب
به ايران حكومت كه است اين من خواسته.شده تكه تكه هم كردستان شده ، تكه تكه بزرگ ايران
و شود بهتر مناطق اين وضع روز روزبه اميدواريم.كند بيشتري توجه و رسيدگي مناطق اين
آسايش.هستم معتقد همه براي آسايش به فقط منگردد تامين مناطق اين مردم آسايش و رفاه
و مادران راحتي و رفاه اصليام دغدغه و هستم فرهنگي كرد يك من.ما مادران و پدران براي
ايران قبادي بهمن من تماميتنشوند آواره آنها درگيري كمترين با كه است كرد فرزندان
بخش يك اما است مادري سرزمين ايران كل ايراني هر براي.است كردستان استان قلبم و است
.ديگر فرهنگ يك دل در فرهنگ يك است خاصتر بخش به وابسته و دارد ويژه
اين آياآمدهاند كجا از گوناگون حرفههاي و مشاغل و آدمها بودن متحرك و سيار *
كردهايد؟ زندگي خودتان شما را اسكان عدم و دربهدري صحنههاي
به لحظه همان از ميآيد دنيا به كه كردي هر.كردهاست ما زندگي از بخشي بودن سيار اين
هست يادم.است متحرك تصاوير است من خود ذهن در كه تصاويري اوليناست دربهدر آمدن دنيا
.ميديدم غريبي و عجيب تصاوير من و ميرفتيم روستا آن به روستا اين از مادرم آغوش در
روستاها به بانه از شبانه ما بوديم آواره اسبها مستي روستاي همان در سال چند ما خود
و دايي مادرم ، پسرعموي سه و مادرم عموي من ، عموي هشتساله جنگ در.ميكرديم فرار
در.بوده مسئله بزرگترين جنگ طايفهمان و ما زندگي در همواره.شدند شهيد همگي خالهام
بعد كرديم فرار سنندج به بانه از ما و بود بانه شد بمباران كه جايي اولين عراق با جنگ
از يكي جنازه تشييع به بار هر و ميكرديم سركشي بانه به بايد هرماهشد بمباران سنندج
كردهاي براي افتاده اتفاق همه اين شهرنشين من براي وقتي كنيد فكرميرفتيم اقوام
از فرقون چرخ در را معلولم پدربزرگ و من بار يك.افتاده اتفاقاتي چه مرزنشين و روستايي
گاري يا فرقون سوار را پيرها و بچهها قوي آدمهايميدادند فراري خاكي جاده به شهر
اولين براي سال هيجده از بعد كه فلجم پدربزرگ شب آن هست يادمميكرديم فرار و ميكردند
اين.ميديد توپ و گلوله از پر آسماني ميديد را آسمان و ميآمد بيرون خانه از بار
سيار هم ما خود خانواده ديدهام ، زيادي بسيار آدمهاي من.نميكند رها را انسان تصاوير
آواره گشتهام را كردستان شهرهاي همه بوده نظامي پدرم كه كرد يك عنوان به من بودهاند
سه دو هر عكاسي براي هم من خود.باشيم نكشيده سرك آنجا به كه نبوده روستايي و بودهايم
نميتوانند و هستند قوي بسيار من ذهن در تصاوير اين.رفتهام آوارهها سراغ يكبار سال
.شوند پاك
بهره طنز و موسيقي از ميدهد نشان را بسيار درد و رنج كه فيلم اين تلطيف براي شما *
.دهيد توضيح كمي باره اين در لطفابردهايد
موسيقي و طنز از روانشان و روح تلطيف براي كردها خود.نگذاشتهام فيلم در را اينها من
و شادي عاشق كردها.كردهام استفاده فيلم در شكل همان به هم من كه ميكنند استفاده
انجام قوي بسيار كردها صلهرحم.هستند فرهيخته و مطالعه اهل اكثرا آنها.هستند موسيقي
آنها.است ظاهرسازي براي هم گاهي كردها خوشرويي و مهماننوازي و شادابي و طنزميشود
براي مبارزه نوعي موسيقي و طنز درواقعكند غلبه آنها به نتواند درد و رنج ميخواهند
.است كشتار و كشت و دربهدري و سختي با مبارزه براي اسلحه نوعي موسيقي و طنز.كردهاست
شما فيلم دو مشتركات از زيبا و پربرف كوهستانهاي و سردسيري چشماندازهاي ميان اين در *
.بگوييد كوهها اين از كمي لطفا است
كوهستاني فيلمهاي جشنواره در ايتاليا در من.دارد سردشمني ما با هم طبيعت ميكنم فكر
كوهستان از پوسترهايي و كارتپستالها و ميكردند ستايش كوهستان از داشتند همه بودم
روز هر ما كوههاي در.است ما دشمن كوهستان چون هستم كوهستان دشمن كه گفتم من.داشتند
به من و داده جاي خودش در را زيادي مينهاي ما كوههاي ميشوند كشته بزرگ و بچه چندين
.ببرم لذت آن زيبايي از و بزنم قدم كردستان زيباي كوهستان در نميتوانم شما مثل راحتي
.بدهيم دست از را خود جان و برود مين روي پايمان است ممكن لحظه هر هستيم ما كه مناطقي در
دادهاند؟ تغيير عراق در گمشدهاي به را آن نام فيلم ، اروپايي پخشكنندگان چرا *
جذب براي فيلم جديد نامكرديم موافقت هم ما و داد پيشنهاد فرانسوي كمپاني را جديد اسم
رنج همه اين گروهم و من.ندارم مخالفتي آنها ديدگاه با هم من و بوده تماشاگر بيشتر
روبهرو سالن كمبود با كشور در كه خودمانشود ديده كه ساختيم را فيلم اين و كشيديم
را "مادريام سرزمين آوازهاي" فيلم بتوانند بيشتري عده ايران از خارج در شايد هستيم
.كنند تماشا
انقلاب تا نو موج از متفاوت سينماي
حسيني سيدحسن
ايران در متفاوت سينماي سمينار عنوان تحت سميناري پيش چندي هنر ، فرهنگسراي فيلم كانون
موج از متفاوت سينماي درباره جلسه اين مدعوين از يكي بهعنوان حسيني سيدحسن.كرد برگزار
محقق و منتقد اين صحبتهاي از كوتاه گزيدهاي زير مطلب كه كرد سخنراني انقلاب تا نو
:سينماست
***
صورت زيادي تلاش و شد جديدي مرحله وارد قيصر و گاو شدن ساخته با ايران سينماي سال 48 ،
دوره به محدود ايران سينماي كليت ايران سينماي بدنه عمده بخش گرفتن ناديده با كه گرفت
صحت مورد در ميتوان كه است بوده حاكم نخبهگرايي نوعي نگاه اين در.بشود بعد به 48
صرف يا و بگيريم تحول مبداء مشخص طور به را سال 48 اينكه درباره و كرد شك آن كليات
اين تفاوت اساسا يا و آوريم شمار به امتيازي كشور سينماي بدنه براي را بودن متفاوت
قرار توجه مورد نكته دو است لازم ابتدا در كنيم بررسي را سينما اصلي جريان آثار با آثار
مقابل در كه است نامتعارف سينماي همان متفاوت سينماي از منظور اگر آنكه اول بگيرد
فيلم جريان.نداشتهايم متعارف سينماي ما كه بدانيم بايد ميگيرد ، قرار متعارف سينماي
مجموعه يكسري از شدهاند تشكيل گرفتند شكل مقابلش در متفاوت فيلمهاي اين كه فارسي
اين.ميشناسيم استاندارد فيلم يك عنوان به ما كه كممايه معيارهايي و بيقاعدگي
ما كه وقتي بنابراينشدهاند قاعده و الگو يك به تبديل خود زمان طول در بيقاعدگيها
از مقابلش در نميشود نداريم ، كشور داخل سينماي در بدنهاي و اصلي جريان خودمان
كه ميبينيم ايران سينماي تاريخ در ما كنايي خيلي شكل به.كنيم ياد نامتعارف فيلمهاي
بدنه اين كنار در توليد اين واقع در گرفته ، صورت تلاشي متعارف فيلم يك توليد براي وقتي
ژانر ايران سينماي تاريخ در اينكه ديگر.ميشود محسوب نامتعارف حركت يك خودش نامتعارف
در (..و مشترك مضمون و ساختار از پيچيدهاي الگوي معناي به ژانر) ندارد وجود
قاعدههاي آن با قياس در نامتعارف فيلمهاي (هاليوود مثل) دارد مشخص ژانرهاي كه سينمايي
در.ميشود مشكل دچار كار اين است ، ژانر فاقد كه ايران سينماي در ولي ميشوند مشخص اصلي
اينها.گرفتهاند حدودي تا را ژانر جاي كه داريم الگو تعدادي ايران سينماي در واقع
زماني محدوده در و شدهاند روبهرو تجاري موفقيت با خاص دورهاي در كه هستند فيلمهايي
مهدي) ولگرد فيلم نمونه عنوان به.كردهاند آنها از پيروي به شروع اصلي جريان بقيه ديگر
دهه اول نيمه در كه شد باعث كرد فروش تومان هزار سال 500 آن در كه (1331/ رئيسفيروز
.گرفتهاند فيلم آن از واقع در را قراردادهايشان كه ببينيم ملودرامي فيلمهاي 30
دليل به فيلمفارسي بلكه نداريم فيلمفارسي نام به مشخصي پديده قبلي تعاريف برخلاف
تغييرمي مختلف دورههاي در قواعدش ميدهند شكل را خاصي دورههاي كه الگوها فيلم همين
و شود شكسته قراردادها آن كه آمده عمل به تلاشهايي دوره هر در بنابراين.كند
سال نميتوانيم و باشيم شاهد را متفاوتي كارهاي دوره هر در ما و بگيرد صورت نوآوريهايي
اصطلاح به دوره در حال هر به اما.بدانيم ايران متفاوت سينماي يا نو موج مبداء را 1348
.شاهديم را كارگردان حدود 30 و فيلم از 90 بيش موجود نظرات مبناي بر انقلاب تا نو موج
هيچ فيلمها و فيلمسازها اين از خيلي كه است اين ميكند توجه جلب واقع در كه نكتهاي
هم كنار در نو موج عنوان به را آنها تا گرفته صورت كه تلاشي برخلافندارند هم به ربطي
تفاوتهاي سينما به نگرش يا و پرداخت نوع يا و رسانه از درك لحاظ به اما دهند قرار
فريدون مغولها ، / كيمياوي پرويز و قيصر / كيميايي مسعود بين مثلا.دارند هم با زيادي
در بايد بنابراين.نيست ارتباطي هيچ ساده ، اتفاق يك / ثالث شهيد سهراب و دشنه / گله
.باشيم فيلمسازها كارهاي طبقهبندي براي الگوهايي دنبال تاريخي لحاظ به مسئله اين بررسي
ميكند جدا اصلي جريان از را آنها كه است فاصلهاي همان ميآيد نظر به كه الگويي اولين
كيميايي ، مسعود مسير اين در.كرد طبقهبندي را آنها جريان اين براساس ميتوان كه
هاشمي ، زكريا صياد ، پرويز كريمي ، نصرت حاتمي ، علي گله ، فريدون نادري ، اوليه فيلمهاي
.ميشوند نزديك (فارسي سينماي) سينما اصلي جريان به مقدم جلال قريب ، شاپور ميرلوحي ، رضا
فرم و هستند اروپا سينماي تاثير تحت كه ميبينيم را فيلمسازهايي طيف اين مقابل
شده شناخته عناصر از كامل گسست يك بر است مبتني انتخابي مضامين نوع و فيلمسازيشان
آوانسيان ، رهنما ، ثالث ، شهيد كيمياوي ، به ميتوان مشخص طور به بين اين در.روايي سينماي
از كدام هيچ در كامل طور به كه بودند نيز فيلمسازهايي طيف دو اين بين.كرد اشاره اصلاني
كه اصلي اختلاف يك.كيارستمي و بيضايي مهرجويي ، مثل نميشوند داده جاي شده ذكر الگوهاي
يعني ميكردند انتخاب آنها كه بودند الگوهايي همان داشتند اصلي جريان با فيلمسازها اين
آنتونيوني تاثير مثلا.ميبينيم را اروپا سينماي به گرايش بيشتر فيلمسازها اين آثار در
فرخ / زنبورك فيلم روي بر پازوليني فيلمهاي تاثير يا و داريوش هژير / بيتا فيلم بر
نفسافتاده از دوبارهسازي حتي يا كيمياوي / مغولها روي بر را گدار فيلمهاي و غفاري
در كوروساوا مخصوصا ژاپن سينماي از تاثيرپذيري يا و شيردل / چهارم روز صبح در را
شويم ، قائل تمايزي و تفكيك ميشود هم فيلمسازها اين خود بين اما.بيضايي بهرام فيلمهاي
بيضايي ، مثل داشتند تئاتري خاستگاه آنها از دستهاي.كنيم بررسي را آنها خاستگاه يعني
شروع در چون داد قرار دسته همين شمار در ميشود هم را مهرجويي داريوش حتي و انور حاتمي ،
فيلم در را آن نمود و كرد كار ميآيند تئاتر از كه بازيگراني و ساعدي غلامحسين با كار
خصوصي تلويزيون در كه بودند تئاترهايي مجموعه چهرهها اين كار ريشه واقع در.شاهديم گاو
به تئاتر از چهرهها اين وقتي.ميشدند پخش (تا 46 39) سال مدت 7 به ثابت حبيبالله
ميزانسن و تقطيع نوع در كه ميآورند خود با هم را تئاتر عناصر و ويژگيها ميآيند سينما
به دلبستگي يا و حاتمي علي ساختههاي در تصوير بر كلام چيرگي يا و شاهديم ، فيلمها اين
شهيد و كيمياوي مثل ديگر دسته.بيضايي بهرام آثار در درونمايه يك عنوان به نمايش عنصر
اين متفاوت سينمايدوران آن خاص تفكر و بود اروپا سينمايي مدارس خاستگاهشان ثالث
به.بشوند سينما وارد ديگر عرصههاي از بتوانند روشنفكرها كه كرد ايجاد فضايي سالها
احمدرضا مقدم ، جلال تقوايي ، ناصر مثل چهرههايي مطبوعات و ادبيات عرصه از مشخص طور
عرصه وارد (دوره اين متفاوت آثار ترانهسراي) قنبري شهريار و نوري اسماعيل احمدي ،
.شدند سينمايي
آنها كه بود صورت اين به دوره اين به نو موج اصطلاح اطلاق در ايراني منتقدين نقش اما
با (بود داده رخ متفاوت فرهنگي فضاي يك در كه) فرانسه نو موج تاثير تحت ميخواستند
.كنند بازتوليد را (فرانسه نوي موج) فضا همان متفاوت آثار اين از استقبال
سعي و نداشتند مولف تئوري از درستي درك دوره آن منتقدين كه است اين ديگر مهم نكته
كه آنجا از.بدهند را مولف يك قالب قيمت هر به علاقهشان مورد فيلمساز به كه ميكردند
كوشش منتقدين نبود ميسر فيلمها طبقهبندي امكان و نداشت وجود ژانر ايران سينماي در
موجود فيلم در كه را احتمالي امتياز هر مولف تئوري از خود درك همان براساس كه ميكردند
كه ميشد باعث دوره اين مضموني نقد.ميگذاشتند خود ذهني پرداخته ساخته مولف پاي به بود
يك عنوان به را اين منتقد ميشد ، تكرار فيلمساز يك فيلمهاي در مضمون و تم يك صرفا اگر
يك تكرار صرف كه شاهديم مولف تئوري معتبر نقد نمونههاي در ولي ميكرد تلقي امتياز
و پيشرفت و دستمايه يك با فيلمساز كار نحوه بلكه بيايد حساب به اهميت كه نيست مضمون
آن نقدنويسي الگوي اين از اگر.ميكند پيدا ديگر فيلم به فيلمي از تم آن كه است گسترشي
مشترك مضمونهاي داراي ميتوانيم را فيلمفارسيسازها آثار از خيلي كنيم ، پيروي سالها
اين با ميتوان را ياسمي سيامك مثال عنوان به.بياوريم حساب به مولف را آنها و بدانيم
از خيلي در دهيم قرار ملاك را مضمون يك تكرار بخواهيم اگر پس.آورد حساب به مولف نگاه
نقدهاي اين مقابل در متاسفانه.ميشود ديده مشترك نكات اين كارگردانها آن فيلمهاي
در چيزي ميپرداختند فيلمها اين به تندي انتقادهاي با كه هم جرياني هدايتي و حمايتي
شائبه بيشتر قيصر به داريوش هژير و طاهري / كاووسي نقدهاي مثال عنوان به.نداشتند چنته
اصلي جريان فيلمهاي بين اختلافاتي وجود عليرغم.ميكردند تداعي ذهن به را شخصي برخورد
مشاهده فيلمها اين بين هم اشتراكي وجوه (اجتماعي سياسي مسائل به نگاه نوع دو) متفاوت و
ميشود ياد آن از متفاوت جريان پيشقراول عنوان به كه را قيصر مثال عنوان به.ميكنيم
.ميكند ارائه ديگري شكل به شاهديم فيلمفارسي در كه را تجددستيزي گرايش همان
مادريام سرزمين آوازهاي بازتاب
ميكند محدود را انسان ذهن جازدن در
او دلمشغولي كه چرا ميكند ، كردستان گذاشتن پا زير صرف را خود وقت دوسوم قبادي ، بهمن
كردن سفر اما ميدارد نگاه محدود را انسان ذهن زدن جا در":ميدهد توضيح او.است عكاسي
فردي به منحصر فضاهاي شگفتآور ، مكانهاي استثنايي ، برخوردهاي.ميدهد انديشيدن امكان
كني ، زندگي را آن حتما بايد و كرد پيدا فيلمها در نه و كتابها در نه نميتوان كه هست
براي بهانهاي "مادريام سرزمين آوازهاي" ".ميسازد غني مرا تصورات كه است چيزي اين
پير آوازخوان سفر داستان فيلم.است زندگي و عشق بزرگداشت همچنين عراق ، كردستان به رسيدن
خود ، سابق همسر جستوجوي به كه ميكند تعريف نوازندهاش پسران همراه به را ايراني كرد
كردستان در بتواند تا كرده فرار ايران از است ، آوازخوان كه زن اين.ميروند "هناره"
تصور كه ميشود متوجه ميرسد ، كه آنجا به ميرزا بيهوده ، اما.شود مشغول كار به عراق
آن در كه فيلم ، .است داشته شده ، بمباران مركزي حكومت توسط كه منطقه اين از اشتباهي
اين خاطرات فيلم اين.است شده برداشت واقعي داستاني از دارد ، برجسته نقشي موسيقي
.ميآميزد درهم كارگردان خاطرات با را موسيقيدان خانواده
را خانوادهاي ديگر ميدهم ، ارائه امروز عراق از تصويري من":ميكند تاكيد قبادي بهمن
خو جنگ به آنچنان مردم اين.باشد نداده دست از را خود نزديكان از يكي كه نميبينيد
دنيا.است شده عادي كاملا جنگ.ميكنند زندگي بازي ، يك همچون را آن ديگر كه كردهاند
دوربين جايزه سينماگر اين سال 2000 ، در ".ميافتد دارد اتفاقي چه واقع در كه بداند بايد
دريافت خود ، بلند فيلم اولين "اسبها مستي براي زماني" فيلم براي را كن جشنواره طلايي
فيلم حدود 30 ميشد ، حمايت خانوادهاش توسط مادي نظر از كه كار اوايل دراست كرده
نزديكانش از او."سينما آموختن براي بود تمريني":ميكند نشان خاطر وي.است ساخته كوتاه
داستان است ، مهم او براي امروز كه برنامهاي.ميگيرد فيلم خود سرزمين روزمره زندگي و
.است او با رابطهاش و پدرش
مه 2002 لوفيگارو 23 از لاتيل سوني
قبادي براي بلند پروازي
سال دو بود ، كرده بهتزده خشنودي با را ما كه قبادي بهمن "اسبها مستي براي زماني" از
سال ، اين در شده ، ممكن ناگهان كيارستمي ، از جدا ايران سينماي از ديگر سرگذشتي.است گذشته
در ترتيب ، اين بهاست شده گذاشته محك به "مادريام سرزمين آوازهاي" با ديگر ، بازگشتي
در هم باز.بود خواهد بهتر بار دومين همواره كه ميرسد نظر به زندگي ، همچون نيز سينما
تنها اين.دارد جريان عراق و ايران جنگ كه ماههايي در ايران ، سمت هستيم ، كردها سرزمين
كه است عراقي صوت مافوق هواپيماهاي صداي (نواي) است ، فيزيكي صدايي نيست ، نظري ديدي
.ميكنند بمباران بيوقفه را مرزي روستاهاي
و پيرميرزا آوازخوان براي ويژه ، به.ميماند زنده "زندگي" مداوم ، تهديد اين آسمان زير
از ردپايي تا سوارند چرخ سه موتور بر زمان اين در كه برات ، و اوده نوازندهاش ، پسر دو
به كه ميرود آنان جستوجوي.بيابند كرد مشهور زن آوازخوان و ميرزا قديمي همسر "هناره"
كه زناني يتيمان ، اردوگاه وسيع ، كشتارهاي ويرانشده ، روستاهاي:برسد خود نقطه بدترين
همين در وحشت ، از بود ممكن فيلمي هر كرده تغيير شيميايي بمبارانهاي اثر بر چهرههايشان
بهتزده را ما و ميآيد پيش است باورنكردني آنچه سنگلاخ ، جادهاي پيچ در.گردد متوقف جا
آموختن براي.ميكند اداره باز هواي در را خود كلاس كه است آموزگاري:ميگذارد جاي بر
خط را آسمان عراقي ضدهوايي شكارچيان كه حالي در خود سال كم شاگردان به "هواپيما" مفهوم
از دستهاي با درس و است آزادانهاي شوخطبعي و نااميدانه طنزي گويي ميكنند ، خطي
.است كافي همين جنگ ، عليه بر تصوير يك تنها.ميرسد نتيجه به كاغذي كوچك هواپيماهاي
مه 2002 ليبراسيون 24 _ از ال جي
خشم از و شادي از
تعلق قبادي بهمن به مطمئنا باشد ، داشته وجود آن شاعرانهترين نوع از افتخاري برگ اگر
بسيار كه خالص عواطف از كوچكي شاهكار "اسبها مستي براي زماني" از پس.گرفت خواهد
"مادريام سرزمين آوازهاي" اكنون گرفت ، پاداش طلايي دوربين يك كن در پيش سال دو عاقلانه
براي زماني" همانندميفرستد سينماگر مادري سرزمين ايران ، كردستان به را ما دوباره
در را جا همه آن فراگير حضور اما نميشود ، ديده اكران در عراق _ ايران جنگ "اسبها مستي
مرزي روستاهاي روي بر كه عراقي صوت مافوق هواپيماهاي صداي با منظم فواصل در صدايي ، نوار
پرواز در مردم سر فراز بر همواره كه بدبختي اين مقابل درميگيرد فرا ميكنند پرواز
دعواهاي و شدن عاشق رقصيدن ، خواندن ، آواز به نميدهند ، راه خود به نگراني كردها است ،
اردوگاههاي شده ، بمباران روستاهاي تصويرهاي.ميدهند ادامه بچهها مانند جنجالبرانگيز
كردستان در شده ، دگرگون چهرهشان شيميايي بمباران اثر بر كه زناني اجساد ، پناهندگان ،
آنچه پرسنگلاخ ، جادهاي شتاب در آن از پس و است راه در هميشه اتفاق بدترين ايران ،
خود كلاس آموزگاري:برميآورد سر نميرود ، آن به اميدي آن از بيش يا است ، تصور غيرقابل
هواپيما كه ميدهد توضيح خود شاگران براي كه حالي در ميكند ، اداره باز طبيعت در را
ناگهان ، و ، ميدهند ادامه وزوز به عراق ضدهوايي شكارچيان آسمان ، در.ميكند كار چگونه
!ميرسد پايان نقطه به كاغذي هواپيماهاي دستهجمعي پرواز با درس
"قبادي بهمن" جنگ ضد بر سلاحي همچون شعر و شوخطبعي خشونت ، از دنيايي در شادي از تصويري
.ميكنند معجزه ديگران كه ميسازد فيلم همانگونه
مه 2002 نيسمتن 25 از ريويير تييري
سايه در "روشن سايه"
هدايت حسن اثر "روشن سايه" فيلم به نگاهي
نجفي نسيم
مجموعه از شده تشكيل "روشن سايه"ميطلبد را خود رسم و راه ناگفتهها گفتن براي سينما
فضاي در و نشده پشتيباني شخصيتسازي و قصه جهت از كه است جسارتآميز ظاهرا ديالوگ چند
تاثير و توجه جلب براي سياسي ظاهر به طعنههاي بيان.ميشوند رها فيلم خالي و كسالتبار
منو گرمه پشتم من":همانند شده سپرده است فاسد و رذل ميشود گفته كه شخصيتي به بيشتر
به اصولا كه "يه ديگهاي كار محل جا اين دكوره ، كافه اين":يا "بندازي گير نميتوني
زمان زيرا باشند داشته نميتوانند سياسي كارايي هيچ داستان ، بودن مكان و بيزمان دليل
زن از تو":علوي كارگاه ديالوگهاي يا ونيست مشخص وجه هيچ به تاريخي لحاظ از داستان
و ".بزني دستبند بهش نتوني اما كنه اعتراف راحت مجرم سخته چقدر":يا "نميگذري هم مرد ،
برجسته نقاط جملات اين ".ميشم عاشقت منم پيشبري جور همين اگر":هاجر ديگر طرفي يا
فيلم فضاي با آيا اما باشند برانگيزاننده و جذاب است قرار كه هستند فيلم ديالوگهاي
..و سياسي ناگفتههاي بيان كه باشيم اجتماعي شرايط در است ممكن ميرسند؟ نظر به هماهنگ
و ناگهاني آزاديهاي هجوم دوره شروع از مسلما اما آيد نظر به پرجاذبه تماشاگر براي.
ناخنكهاي اصطلاح به و مسائل سرسري طرح و ميگذرد طولاني مدتي بيان ، در نسبي البته
يك ارائه درصدد تاملي قابل انسجام وقتي.نميكند راضي را مخاطب ديگر عاشقانه و سياسي
ميماند باقي كاركرد بدون و گنگ كار ، اجزاي نيست ، ديالوگها و صحنهها از كلي معناي
و نشانهها اما است علوي چون هم درونگرا شخصيتي به پرداختن بهاي جزئيات كردن رها شايد
از كورسوهايي.است شده القا تصنعي و اغراقآميز صورتي به نيز او از شده ارائه حالتهاي
كه بوده آن بر كارگردان قصد كه ميدهد نشان بيرون دنياي اتفاقات با دروني سير يك تلاقي
اعترافات طريق از گوشهاي و علوي محمد روياهاي و خواب در قضايا از گوشهاي شدن روشن با
دوران با كه را رازي و خورده پيوند هم با علوي بيرون و درون دنياي دربندي ، بيشائبه
ناپخته و ناكافي اهداف اين به رسيدن راهكارهاي اما.سازد نمايان است ارتباط در او جواني
آن به ناقص گونه اين ميتواند چطور است انسان يك دنياي بر فيلم اصلي تاكيد وقتياست
علوي ، كه زماني از مثال طور به.است خورده جدي لطمه جهت همين از فيلم.باشد شده پرداخته
و فرزندان و زن دنياي به و مرده او ميكنيم پيشبيني ميبيند ، خود روياهاي در را فرنگيس
مانند ديگر شخصيتهاي حضور با اما.نميداند هنوز خود ولي گذاشته پاي رفتگانش ساير
منطق هيچ وقتي و ميشود برآب نقش حدسمان روياها ، مابين آنيك خانم و علوي معاون دربندي ،
سبب كارگردان ، توسط موضوع از شدن رد سرسري گونه اين نميشود ، ما پيشبيني جايگزين ديگري
كه هم انتظاري به كه است اين مشكل.ميشود راه ادامه بودن دلچسب از نااميدي و دلسردي
حال هر به فيلم ، كسالتآور روند وجود با ما.نميشود داده پاسخ شده ايجاد مخاطب براي
را آنيك توسط او شدن ديده يا و علوي دفتر به فرنگيس روح تلفنهاي مفهوم تا منتظريم
علوي تصوير وقتي نهايت در و نميشود چنين اماكنيم باور را آن طريقي به يا و دريابيم
خلق گنگ دنياي در تماشاگر بلكه نشده گرهگشايي تنها نه ميگيرد جاي دوربين قاب در متوفي
چندان نه صحنه چند مجموعه با تنها درمييابد و ميماند باقي سردرگم كارآگاه ، براي شده
.ميمانند باقي باور غيرقابل و شده تحميل زمينهسازي ، هيچ بدون كه بوده روبهرو جذاب
و نمايشي ديالوگهاي شاهد دوم ، سكانس كهدر درمييابيم آوريم ، ياد به را فيلم شروع اگر
دومين همان در فيلم واقع در.بودهايم علوي كارآگاه انزجار ابراز و دربندي اغراقآميز
در پس آن از و ميشود متوقف جا همان اما ميكند معرفي را شخصيتهايش عجله با سكانس ،
شخصيتها و ميگذراند وقت علوي روياهاي و افسردگيها خستهكننده و طولاني كردن تصوير
سكون دچار نوعي به و ندارند خود معرفي براي چيزي ديديم ، سكانس همان در آنچه از بيش ديگر
ميخواهد اما داشته نگاه سطح همين در را داستانش آدمهاي كارگردان واقع در.ميشوند
.بود خواهد ناممكن مسلما كه ببرد پيش همچنان را داستان
كجا از اين.نميكند ايجاد كنجكاوي و تعليق هيچ است جنايت و قتل كه روايت بستر حتي
او درونگراي شخصيت و كارآگاه است قرار را بستر اين اصلي هسته واقع در.ميشود ناشي
و سكون و نگرفته انجام درست قتل خشونتآميز بستر در ساكن شخصيت اين تلفيق اما دهد تشكيل
از كه چرا.نميگيرد قرار بيروني جريانات با تضاد در درستي به شخص اين دنياي سكوت
و تكراري ديالوگها.است نشده برده بهره درست دستاوردي چنين براي نياز مورد ابزارهاي
ديدارهاي نيز و بردارد در را تكراري كلمات همان دربندي و كارآگاه ديدار چند ;است محدود
فاسد و رذل شخصيت به نه ما ميگذرد ، دلتنگيها بيان به صرفا كه هاجر و علوي كارآگاه
قاعده اين از نيز هاجرميكنيم همذاتپنداري علوي با حتي نه و ميبريم راه دربندي
گذشته ، آن ازميماند باقي بيهدف و ناكارآمد او گذشته زندگي به شدن وارد.نيست مستثني
چند هر باشد آگاه بايد زن اين سابقه از دوستي سال سه طول در هم آن كارآگاه ، يك مسلما
معرفي را ضعيف شخصيتي بلكه نيست كارآگاه يك شبيه وجه هيچ به داريم علوي از كه تصويري
"دربندي" از باشد كرده تلاشي اينكه بدون نيز را خود قتل معماي جواب حتي او.ميكند
عزتالله بازيميافزايد فيلم كسالتباري به هاجر بازيگر بيروح بازي.ميخواهد
وقتي ميدانيد ، و ندارد را خود هميشگي جذابيت فيلم ، ضعفهاي تحتتاثير نيز انتظامي
يك به را شما و مانده باقي همگسسته از كار اجزاي عنوان به آنها قصه و حرفها شخصيتها ،
را شما و ببرد پيش از كاري نميتواند نيز هنرپيشه بازي عمق نميشوند ، رهنمون منطقي سير
.دهد قرار تحتتاثير
|