شبكهاي هويت و سيارهاي تفكر
شايگان داريوش دكتر با گفتوگو
تفكر با هم كهكوشيده است كساني جمله از معاصر متفكر ;شايگان داريوش دكتر:اشاره
گفتمانهاي در بررسي و غور از آن كنار در هم و گردد آشنا هندو و اسلامي بهويژه شرقي
زمانه نبض همواره تا كوشيده رو اين از.است نبوده غافل نيز غرب اجتماعي و فكري و فلسفي
اخير كتاب تا "ازلي خاطره و ذهني بتهاي" كتاب از.كند حركت آن با همگام و بشناسد را
.است سرگذرانده از را بسياري فكري تحولات "سيار تفكر و تكه چهل هويت جديد ، افسونزدگي"
گوناگون ابعاد در انسانها سرگشتگي و سياليت از است روايتي "جديد افسونزدگي" كتاب
عصري چنين در.كند بازگو خوبي به را اينترنت عصر فلسفه ميتواند كه است كتابيوجود
از دائما بلكه نيستند ، محبوس خودشان سرزميني و تاريخي خاص قلمروهاي در ديگر انسانها
.ميكنند سير ديگر وضعيت به وضعيتي
به شايگان دكتر با تا شد انگيزهاي است ، رسيده سوم چاپ به كه "جديد افسونزدگي" كتاب
.گفتوگوبنشينيم
انديشه و فرهنگ گروه
"غرب برابر در آسيا" كتاب روي بر بحث از را حاضر گفتوگوي كه مايلم !شايگان دكتر آقاي *
كه ميكنم آغاز كتاب آن از دليل اين بهبرسم "جديد افسونزدگي" كتاب به سپس و كنم آغاز
پيوند هم به -زياد زماني فاصله وجود با -را كتاب دو هر مشترك لااقل امر يك ميكنم ، فكر
در را آسيايي گفتمان شما غرب ، برابر در آسيا كتاب در.است هويت شناخت هم آن و ميزند
مسئله اين از كه ميبينيم جديد افسونزدگي كتاب در ولي ميسازيد مطرح غربي گفتمان برابر
از و ندارد وجود فكري مسلط گفتمان هيچ كنوني جهان در كه كردهايد عنوان و شدهايد دور
به معاصر هويت از بنابراين بگوييم ، سخن شرق گفتمان يا غرب گفتمان از نميتوانيم رو اين
.كرديد تعبير سيار تفكر يا چهلتكه هويت
كمي خودتان ، قول به و داريد شرق به تمايل اگرچه غرب ، برابر در آسيا كتاب در
.نميكنيد تعريف ميبريد ، نام آن از كه را هويتي حال بههر اما درآوردهايد ، شرقيبازي
نقاط غرب برابر در آسيا كتاب كه ميرسد نظر به اما !نميدانم چرا؟ ميكنيد رهايش مبهم
است؟ بوده آگاهانه مسئله اين آيا.دارد بسياري مبهم
بودم ، آورده (غرب برابر در آسيا) كتاب آن در كه مسئله چند به هنوز من !ببينيد -
افرادي غربزدگي نظريه برابر در واكنشي من نظر اين درواقع.است غربزدگي يكي:دارم اعتقاد
مرض مثل درست.است غرب نشناختن غربزدگي كه گفتم آنجا در من. بود آلاحمد جلال مانند
كسي غربزده.نميشويد غربزده ميشويد ، غربي بشناسيد را غرب شما اگر.است آفتابزدگي
.دارد را زدهشده فرد حالت كه است
.دارد منفعل حالت غربزده فرد درواقع *
غربزده "غربزدگي" كتاب در احمد خودآل مثلا.است منگي حالت يك.است درست -
يعني سازم روشن را آن نه اين نه فضاهاي خواستم كه بود اين كتاب ، آن در دوم مسئله.است
...و ناهنجار رفتارهاي بيمحمل ، تفكر
ميرسيد؟ آن به ديگر نوعي به "جديد افسونزدگي"كتاب بعدادر كه وضعيتي همان يعني *
شكل هنوز و است مطرح خام بهطور "غرب برابر در آسيا" كتاب در ولي ميرسم !بله -
كه "غربي تفكر مقابل در آسيايي تفكر":عنوان با دارد هم دوم بخش يك كتاباست نگرفته
مسئله ايناست نوستالژيك لحن يك.است شرق طرف به كتاب لحن بخش آن در.است مقايسه نوعي
اينگونه كتاب لحن فقط گفتم ، كه همانگونه اما بگذارند ، انگشت آن روي برخي كه شده باعث
.است بوده فرهنگي و ذهني خانهتكاني نوعي كتاب اين از هدف درواقع.است
بود؟ خويشتن به بازگشت نوعي نويددهنده نوستالژيك ، لحن اين آيا *
.بود خويشتن به بازگشت نظريه رواج اوج سالها ، آن كه چرا هست آن در مقداري يك !بله -
درست موقعها آن چيست؟ خويشتن كه شدهايم متوجه تازه هماكنون كه ميكنم فكر
.نميدانستيم
يك يا بوده سالها آن در ايران جمله از آسيايي كشورهاي خاص خويشتن به بازگشت اين آيا *
است؟ بوده جهاني حركت
اين درواقع.داريم را بازگشت اين نمونه هم غرب در.است نبوده ايران و آسيا خاص !نه -
گروههاي انواع.ميشود شروع هفتاد و شصت دهههاي فرهنگ ضد جنبشهاي با غرب در مسئله
به واكنش نوع يك درواقعهستند دوران اين محصول..و بيتلها هيپيها ، به موسوم
را هيپي جوان يك و بودم آمريكا در شصت سالهاي در ميآيد يادم مثلا.است بوده مدرنيته
به و ميكرد اشاره حركت درحال ماشينهاي به وي.مينواخت ويولن بزرگراهي كنار در ديدم
به بازگشت نوعي نيز آنها بنابراين.ميروند دارند دايناسورها !كنيد نگاه:ميگفت من
اجتماعي و فكري جنبشهاي در بعدها غرب در جريان اين البتهميكردند مطرح را سنتها
نوشته فضايي چنين در غرب برابر در آسيا كتاب روي هر به.شد دروني مدرنيته پست به موسوم
متوجه كمكم من قسمت آن در كه دارد "جديد انديشي تاريك" نام به هم آخري بخش كتاب.شد
.بغلتيم جديدي تاريكانديشي به ميتوانيم نباشيم ، خودمان حرفهاي مواظب اگر كه شدم
روشن آن از بخشهايي كه است كتابي روي هر به.دارد هم را خود از نقد بذر كتاب درواقع
.شدهاند رها مبهم بخشهايش از برخي ولي است
نام به ديگري كتاب "جديد افسونزدگي" و "غرب برابر در آسيا" كتاب ميان فاصله در
.است كرده پيدا ديگري شكل جديد تحولات به توجه با هم كتاب اين.دارم "فرهنگي اسكيزوفرني"
اسكيزوفرني" كتاب آيا كه گفت من به (گيسورمان)فرانسوي متفكران از يكي پيش روز چند
مطرح را جالبي مسئله كه ديدم من دارد؟ همخواني "جديد افسونزدگي" كتاب با "فرهنگي
چهلتكه هويت كتاب ولي بود من نسل به متعلق فرهنگي اسكيزوفرني كتاب كه چرا ميكند ،
.است متفاوت مسائلشان طبعا و است (ساله 25) كنوني نسل به مربوط
هستيد ، گذشته نسل به متعلق كه داريد اذعان خودتان اينكه به توجه با شما كه است جالب *
وفق شرايط اين با را خودتان توانستيد چگونه.است معاصر نسل مسئله كه نوشتهايد كتابي
دهيد؟
كدام هر.دارد نهفته خود در را تحول تاريخ يك كسي هر كتابهاي و شود متحول بايد فكر -
يك ناقص ، كتابهاي مجموعه.است ناقص تنهايي به كتاب هر درواقع.ميدهد نشان را دوره يك
تطبيق زمانهاش با بايد فرد هر فكر و نميزند كس هيچ را آخر حرف.ميدهد تشكيل را كل
كتاب و"چيست؟ مذهبي انقلاب"كتاب تا ،"غرب برابر در آسيا كتاب" از.كند پيدا
من فكري تحول مراحل اينها ،"جديد افسونزدگي"كتاب نهايت در و "فرهنگي اسكيزوفرني"
داري كه راهي مثل.ميگيرم قبليام كتابهاي از را كتابم هر موضوع من درواقع.هستند
ولي هستند منزل ذاتشان در مرحلهها اين...و سوم منزل دوم ، منزل اول ، منزل ;ميروي
.نيست كدام هر پيمودن جز چارهاي
كه است اين سازم برقرار ارتباط جديد نسل با توانستهام كه امر اين دليل روي هر به
درست نميشود عوض فكر كه كند گمان فردي ، اينكهكنم دنبال را دنيا تحول كردهام سعي
.است متحول فكر امر ، درواقع.نيست
و تكه چهل هويت فرعي عنوان با "جديد زدگي افسون" كتاب به بپردازيم اكنون !دكتر آقاي *
جوانان گرايش شدهام مطلع كه گونه آن و است رسيده سوم چاپ به ميكنم ، فكر كه سيار تفكر
طبق روشنفكري محافل كه توجهي از بگذريم حال.اند كرده كتاباستقبال ازاين سوم نسل و
بوده چه كتاب اين به جوانان توجه دليل كه ميكنيد فكر.داشتهاند آن به خودشان علايق
است؟ كرده جالب جوان مخاطبان براي را آن كه دارد وجود كتاب در مسايلي چه واقع در و است
.سخت هم و است ساده هم كتاب اين.شد چاپ بار سه كتاب اين كه بود عجيب هم خودم براي -
شامل حاضر كتاب واقع درنه ديگر برخي و ميشود خوانده روان خيلي آن بخشهاي از برخي
را كتاب مسئله اين.فرهنگهاست تاريخ و روانشناسي فلسفه ، :قبيل از علمي مختلف رشتههاي
همان علتش شايد شده ، فراوان استقبال كتاب اين از چرا امااست آورده بيرون يكدستي از
از مهمي بخش آنكه بويژه.باشد "سيار تفكر و تكه چهل هويت جديد ، افسونزدگي" ;عنوان
زندگي ، شيوههاي بر آمريكا در نود سالهاي در كه دارد فرهنگي چندگانگي به اختصاص كتاب
فرهنگي چندگانگي بحث دارم ، اطلاع كه جايي تا البته.است بوده تاثيرگذار دانشگاهي تدريس
اولواكنش ميافتد ، كه اتفاقي هر غرب در ولي نيست روز مسئله ديگر و شده دروني هماكنون
و شصت سالهاي مثل.ميشود دروني رفته رفته اتفاق آن مدتها از پس آنگاه و ميشود ايجاد
فردي آزاديهاي بحث زمان آن در مطرح موضوعات تمام آمد ، بوجود فرهنگ ضد جنبش كه هفتاد
طرز نيز و درسي برنامههاي وارد مرور به كه بود مدرنيته مسايلضد و مختلف
.گرديد مردم تفكر
كه است اين آن ، جواناناز زياد اقبال و شود مي كتاب اين به مربوط كه آنچه ولي
كه دارند علايقي ايران امروز جواناندارند را وضعيت همين شايد ايران در جوانان بسياري
دارند ، توجه ديني مسايل از برخي به ميآيد ، خوششان عرفان از مثلا:است متضاد ظاهر به
از برخي در مطالعه به مدرنيتههستند ، مظاهر به علاقمند ميبرند ، لذت راك موسيقي از
را اينها كه ، هنگامي خب..مندندو علاقه اينترنت و رايانه به ميپردازند دور خاور اديان
مثل درست.درنميآيند جور هم با گوناگون وجوه اين كه ميشوند متوجه ميكنند ، جمعبندي
.است شده چندگانه و برداشته شكاف هويتشان كه است اين
به داشت ، هويت چندين واحد آن در ميتوان چگونه كه است همين اتفاقا كتاب ، موضوع چون
ميكنم فكر رو اين از كرد ، زندگي راحت آنها با بتوان و بيايند در جور هم با همه كه طوري
.شدهاند گونه اين نيز خودشان كه چرا كرده جذب را جوانان "تكه چهل هويت" مسئله اين كه
شناختي معرفت و شناختي هستي از اعم مختلفي ابعاد چه تكه چهل هويت اين بر شما نظر به *
داد؟ ارائه آن از تعريفي ميتوان آيا اصولا.است مترتب
و خيلييكپارچه هويتهاي ديگر انسانها وضعيتي چنين در كه است اين مسئله اولين -
متافيزيكهاي فروپاشي دليل به امروز دنياي در گفتهام ، كه همانگونه.ندارند سخت بسيار
چيز هيچ ديگر.است رفته سوال زير...و عقل حاكميت خرد ، يكپارچه ، هستي مفهومهاي كهن
نوعي شده ، قبلي وضعيت جايگزين كه چيزي آن.است شكسته هم در دنيايي واقع در.نيست منسجم
تمام كه شده سبب ارتباطات عظيم شبكه اين طبيعتا.است چيز همه ميان متقابل ارتباط
و فرهنگها سطح در مثلا.شوند مرتبط مختلف وجوه در شكلي به فنآوري و دانش بخشهاي
ما اينكه نه. هستيم روبهرو تمدنها و فرهنگها گفتوگوي آن تبع به و چندگانگي با تمدنها
در ناخواه بلكهخواه نه ، باشند ، داشته گفتوگو هم با اينها بخواهيم
.گرفتهاند قرار هم با گفتوگو حال
تعبير رگهسازي دو به كه شده ايجاد پديدهها ميان برخورد فضاهاي گونهاي آنكه ديگر
اين از.هستند بينابين فضاهاي در انسانها همه.هستند چندگانه و مرزي نيز هويتها.ميشود
.كردهاند پيدا سيال تفكر دليل همين به و كنند سفر ديگر حوزه به حوزه يك از ميكوشند رو
مجزا هم از تكنولوژي و دانش حوزههاي يعني موارد اين همه كنوني ، وضعيت از پيش تا *
سازگاري اين چيزي چه ديگر عبارت به.شدهاند مرتبط يكديگر با كه شده چه اكنون اما بودند
است؟ بخشيده سهولت را
در ديگر و دادند دست از را يكپارچگيشان غربي غير تمدنهاي كه موقعي از من عقيده به -
غربي غير تمدنهاي كه ميبينيم هجدهم و هفدهم قرن از.ندارند قرار خودشان تاريخ مدار
به بازگشت به شروع رو اين از.ميدهند دست از را خلاقيتشان كه چرا نيستند ، خودشان ديگر
را مسئله اين نمونههاي ميتوانيم ايران و هند چين ، در.ميكنند اصلي متون و گذشته
.است دكارت با همزمان شيرازي صدراي حكيم ميلادي هفدهم قرن در مثلا.ببينيم
يك آغاز تازه دكارت ولي رسيده خودش كمال به كه است تفكر جريان يك پايان ملاصدرا
علت هر يا و فتوحات استعمار ، علت به مدرن فرهنگ بعد به نوزدهم قرن از.است جديد دوران
با ارزش دسته يك جديد فرهنگ اين.ميكند رخنه دنيا جاي همه در و ميشود جهانگير ديگري
هستند انسان جوهره به مربوط ارزشهايي ازاينها برخي كه-بد چه خوب چه حال -ميآورد خودش
.شوند تعبير شمول جهان ارزشهايي عنوان به ميتوانند لذا.ندارند تعلق خاصي فرهنگ به و
هستند؟ تشخيص و بررسي قابل وجوهي چه در جهانشمول ارزشهاي اين *
كه قوا تفكيك با سياسي ، زمينه در -دارند1 بروز محل زمينه چند در ارزشها اين -
اساسي قانون تدوين بر عظيمي تاثير منتسكيو كه ميدانيم.است منتسكيو نمونهاش بهترين
يعني بگيرد را قدرت جلوي ميتواند قدرت تنها كه ميگويد منتسكيو.است داشته آمريكا
قوا توازن واقع در.ميكنند كنترل را ديگري كدام هر شوند ، تفكيك هم از قوا كه هنگامي
خارج خودش خاص مجراي از قدرتي هيچ كه است مسئله اين تضمين گانه سه قواي تفكيك بوسيله
.نگردد حاكم ديگر قدرتهاي بر و نشود
كه معنا اين به.ميگذارد تاثير نيز انسانها حقوق با رابطه در مسئله اين اينكه دوم ،
.فردي حقوق از دفاع يعني امر اين.شود ثابت خلافش اينكه مگر هستيد بيگناهي آدم شما مثلا
دفاع روي هر به.كند ثابت را آن دولت كه ميشوم محكوم صورتي در ولي هستم آزادي فرد من
از جداي بشر اين.ميشود بشر حقوق اينها همه مجموعه.ميگيرد قرار اصل انساني آزادي از
ليبراليسم صورت به را خودش هم توليد شيوه و اقتصاد در سوم ، .است طبقه و قوميت نژاد ،
اينكه بر مبني است ، بحثي اينجا البته.ميدهد نشان..و آزاد بازار اقتصاد ، آزادي يعني
هم را سوسياليسم مقداري كه سرمايهداري يا باشد بايد آمريكايي سبك به سرمايهداري آيا
باشد؟ پذيرفته خودش در
حوزه بر حدي تا بايد دولت آنكه براي است بهتر دوم وجه طبيعتا كه ميكنم فكر من
كمي بايد و بمانيم حذر بر وحشي سرمايهداري اين از بايد ما.باشد داشته نظارت اقتصاد
دز يك بايد ديگر عبارت به.كند دفاع..و كارگران حق از و كند كنترل را آن دولت
قدر.باشد وحشي خيلي ميتواند سرمايهداري كه چرا باشد سرمايهداري در هم سوسياليسم
است ، اقتصادي ليبراليسم گونهاي باشد ، مفيد هماكنون ميتواند كه آنچه كه است اين مسلم
دولتي اقتصاد نيز و خورده خودكامهشكست و سوسياليستي سيستمهاي تجربه هماكنون كه چرا
.ميشود خارج دور از كمكم نيست ، صرفه به مقرون لذا و است زياد پاش و ريخت آن در كه هم
مسئوليت يعني است ، اخلاقي مسئله چهارم ، .است آمده بوجود آزاد بازار و رقابت نوع يك لذا
شريك كه بشود مسئول ميتواند هنگاميفرد كه معنا بدين.مدني جامعه مقابل در شهروندان
ساختار در شهروندان مشاركت بنابراين.است قيمومت تحت فرد صورت اين غير در باشد ، قدرت در
شهروندان اگر امروز دنياي در كه مضافااين.است سيستم اين ناشدني جدا اجزاي از قدرت
ديگر ، عبارت به.نميكند پيشرفت جامعه نكنند ، شركت اجتماعي و سياسي اقتصادي ، فراگرد در
مردم نباشد ، دموكراسي اگر.است انسان رشد براي ضروري نياز يك نيست ، تجمل ديگر دموكراسي ،
.شوند مي منفعل آن دنبال به و نميدانند مسئول را خودشان
ملي مسائل نقش و اهميت از مشترك ارزش چهار اين گسترش كه گفت ميتوان درواقع يعني *
ميسازد؟ مطرح جهاني و كلان سطح در را آنها و ميكاهد
.ميشود فرهنگي و قوم نژاد ، دين ، هر از فارغ انساني هر شامل وجه چهار اين !بله -
.هستند ارزشهايجهاني درواقع
.ميگيرد شكل جهاني دهكدهاي لوهان مك تعبير به يا شدن شهري جهان سيستم نوع يك *
سياسي و اقتصادي فرهنگي ، :بعد سه با يعني ;دارد ابعادمتفاوتي شدن جهاني البته -
نيز فرهنگي تحولات و دموكراسي ، اقتصادي بعد با بايد شدن بنابراينجهاني.است همراه
اتفاق ناخواه خواه مساله اين است ، اجتنابناپذير كه شدن جهاني با روي هر به.شود همگام
و مختلف عناصر ميان پويا پيوندهاي و متقابل ارتباطات شبكه دليل به چرا؟ ميافتد ،
جديدي اتصالات ايجاد كه رونده ساقههاي مانند به شبكهها همين سريع تحول نيز و ناهمگون
.ميشوند متحول و ميكنند رشد همواره نيز اتصالات اين و ميكنند
.نيست متصور آنها براي پاياني و آغاز واقع در *
با چيز همه آن بهواسطه كه دارد سيناپس ميليارد صدها مغز.است مغز خود ساختار مثل -
.ميگردد مرتبط يكديگر
ارشاد محمدرضا:از گفتوگو
دارد ادامه
|