فرويد با شبانه ملاقات
ميدهد ادامه راهش به كشتي
نابازيگر هميشه
بيبديل واقعه يك آوانگارد سينماي
هنر حاشيه
فرويد با شبانه ملاقات
آمريكا تئاتر و سينما بازيگر مالكوويچ جان با اختصاصي گفتوگوي
همينگوي ارنست" كه تصويري آن چه.زيباست پاريس از تصويري هر:راضي علي هنر ، و ادب گروه
ايرماي" فيلم در وايلدر بيلي كه تصويري چه و ميدهد ارائه "بيكران جشن" كتاب در"
.است پاريس شهر معرفي سادهدل ايرماي اوليه سكانسهاي.ميگذارد ما روي پيش "سادهدل
خيابانها به هنوز مردم.نشده بيدار خواب از هنوز كه شهري از ميبينيم را تصاويري
ارنست.است شهري چگونه پاريس كه ميدهد توضيح ما به راوي حكم در صدايي.نيامدهاند
در را روشنفكريها وهمه را جوانياش سالهاي همه ميكوشد بيكران جشن در نيز همينگوي
.ميگفتند "گمشده بهشت پاريس" به بود پاريس در همينگوي كه سالهايي.دهد نشان مقدور حد
هنري و ادبي ذوق تا ميرفتند فرانسه به آمريكاييها چگونه كه ديد ميتوان او خاطرات در
زندگي پاريس در ميدادند ترجيح همه جويس جيمز تا گرفته فاكنر ويليام از.بسنجند را خود
آن.نداشتند هم را روز در قهوه فنجان يك پول و ميگذشت سختي به زندگيشان اگر حتي.كنند
بهشت در ميدهند ترجيح هم هنوز آمريكايي هنرمندان ميرسد بهنظر اما است گذشته سالها
بهترين از يكي و هاليوود سينماي آشناي نام بازيگر مالكوويچ جان.بزنند قدم گمشده
گزارش ايناست گذاشته گمشده بهشت به پا روزها اين كه است كسي آخرين آمريكايي بازيگران
.است آورده پاريس تئاترهاي صحنه روي كه كاري درباره مالكوويچ با است گفتوگويي
شروع زودتر.ميكند فرق تئاترها كار ساعت يكشنبهها.ميشود شروع بعدازظهر ساعت 4 نمايش
...هم بعد و خانههايشان برگردند زودتر مردم كه ميكنند
آنها در چراغها و عكسها هميشه كه دومش و اول طبقههاي مثل.است شلوغ پاريس در اتئاتر
.گذاشتهام نام "دوم طبقه ;پاريس" را پاريس مترو.ميزنند چشمك
مجلل ، تئاترهاي.است تئاتر آگهي از پر روزنامهها و ديوارها روي.پايين اين است شهري
از اينجا تئاتر غولهاي از خيلي.دارد حكايتي خودش براي آخري اين كه زيرزميني و مدرن
زيرزميني تئاتر.معروف سنهاي روي ميآيند و ميكنند رشد زيرزميني نفره 20- سالن 30
.ميكند حل را مشكلات از خيلي آزاد تجربه كارگاه يك مثل و نوجواست و پويا
دورهگرد نوازندههاي.واگنها توي.پلهها پايين و بالا از.ميآيد صدا هميشه اينجا
هستند موسيقي دانشجوهاي خيليهايشان البته.دارند عجيبي زندگي.دارم دوست خيلي را مترو
شوهري و زن.ميكنند را كار اين پول براي هم و نوازندگيشان قدرت افزايش براي هم كه
دور را خالي ليوان زن ميشود تمام كه قطعه.هم با دو هرميزنند ويولنسل دارند
به قديمي دوست يك خانه در.دادم گوش ويولنسل هم بودم تهران كه عصري آخرين.ميگرداند
چترش علينيامده باران هنوز و بوده گرمي ماه آنجا ميدانم.خداحافظي مراسم و قهوه صرف
..شده خيس شانزهليزه تمام ميكنيم كه نگاه.باعجله و تند.ميآيد باران.ميكند باز را
ماريني تئاتر
.دارد اجرا هميشه كه هم "هملت".است صحنه روي "گودو انتظار در" از جديد اجراي يك
و چخوف معروف متنهاي از اجراهايي.درشت و ريز نمايشهاي از است پر هم ديگر سالنهاي
امروز براي.ميشناسم را آنها دارم كمكم و شدهاند نوشته تازه كه متنهايي تا برشت
هيستريا.است انتخاب اين اصلي دليل مالكوويچ جان.كردهام انتخاب را (Hysteria) هيستريا
خيلي دارم ذهن در او از كه سابقهاي با.كرده كارگرداني خودش كه است نمايشي اولين
:شده نوشته نمايش ، نام زير برنوشت ، روي.هستم نمايش ديدن كنجكاو
ماريني تئاتر.نيست خبري داستان خلاصه از."رواني بيماري يك از سوررئاليستي قطعههايي"
آن قبلتر گويا كه مربعي اضلاع از يكي روي.است شانزهليزه فرعيهاي از يكي ابتداي در
مدام كه درشكهها با آدمهايي و بوده كافهاي آنجا.ميگفتهاند "ماريني چهارگوشه" را
تئاتر بيروني ديوار روي نئون با مالكوويچ جان و نمايش نام.ميزدهاند لبخند هم براي
كارت خيليهايشان كه تئاتر حرفهاي مشتريهاي از است پر سالن.است شده داده قرار ماريني
.ميآيد گيرمان بليت.ميآوريم شانس.دارند اشتراك
نمايش از قبل
رد طناب يك روي از خونسرد.ايستادهاند منتظر جمعيت.برنداشتهاند را طنابها هنوز
را كارتم.ميگيرد را جلويم مودبانه تئاتر پرسنل از يكي كه جايي تا ميروم جلوميشوم
...بيايم فردا نميتوانم كه هستم شرايطي در و ندارم قبلي وقت ميگويم.ميدهم نشان
ميخواهد ايراني روزنامهنگار يك اينكه گويا است جواني خانم.ميآيد مالكوويچ جان منشي
مالكوويچ آقاي".برميگردد و ميرود.است جالب برايش كند مصاحبه مالكوويچ آقاي با
".ببينيم را همديگر ميتوانيم نمايش از بعد ميگويند
.است ساعت 553
هيستريا
جدا را فضاها در ، يك صحنه انتهاي در.ميآمد باران داشت هم صحنه روي.رفت بالا پرده
حياط ، در بيرون ، بود اتاق به مربوط حياط در پشت و داشت قرار كار اتاق در جلوي.ميكرد
تاريك.بود شب.ميخورد اتاق و باران توي پشت از سرمهاي - سفيد نور.ميآمد باران داشت
از غير.بود لميده اتاق راحتي صندليهاي از يكي روي مردي.روشن - سايه جاها بعضي در و
تصوير قاب اولين.نميشد ديده ديگري چيز تقريبا صحنه كف ميخورد كه باران و اينها
.داشت فضايي چنين هيستريا
كل در.است ايراني فرش صحنه دكور عنصر مهمترين كه شد مشخص شدند روشن چراغها كه بعدتر
كف.خصوص به روز يك در فرويد زيگموند كار اتاق.مانديم باقي اتاق همين توي ما نمايش
سالوادور.ميرسد راه از هم مهمان بعدتر.بود شده پوشانده ايراني اصيل فرش هفت با اتاق
.است فرويد آقاي مهمان دالي
پير.آنها نقض بعدتر و معاني ارائه بر متكي متني.است نوشته جانسون تري را هيستريا
بازيگر كه هم والحق دارد زيادي خيلي احترام اينجا او.ميكرد بازي را فرويد نقش وانك
تضمين را بودنش تئاتر كه بود اجرايي درست حربههاي و تكهها از پر هيستريا.است قابلي
همه بين از اما كردم مطرح مالكوويچ جان با را آنها از بعضي مجال فراخور به.ميكردند
نور تئاتر آينده تئاتر":گفت كه ميافتادم آپيا ياد مدام نمايش طول در اينكه مهمتر آنها
نور هندسههاي حتي يا نور با غريب و عجيب بازيهاي ازنيايد پيش سوءتفاهم ".بود خواهد
تابيده سروقت و درست آنقدر كلوين درجه پايينترين با حتي نور هر اما نبود خبري رنگ و
.همينطور هم ما.ميزدند دست داشتند مردم.گذشت دقيقه پانزده و ساعت دو..كه ميشد
هيچكس ديدم شوم ، بلند خواستم.كردند تعظيم و برگشتند صحنه پشت از بار پنج بازيگران
...نميزند دست ايستاده
مالكوويچ جان
گفت.داديم دست.بود ايستاده آنجا مالكوويچ جان.قرار سر رفتم نمايش از بعد سريع خيلي
كردم احساس كه گفت طوري را اينها.است تنگ وقتش اينكه و بوديم كرده هماهنگ قبل از كاش
.ميشد خالي داشت كمكم سالن ديگر حالابگيرد معمول ژستهاي اين از نميخواهد
جان" فيلم وقتي.كردهام پيدا پيش سال سه را شما كار با ارتباط كليد ميكنم فكر *
ميشود را دارد وجود دو اين بين كه مشتركي نقطه مهمترين.ديدم را "بودن مالكوويچ
بلكه كلاسيك ابزورد جنس از موقعيتهايي در نه كه ابزورديتهاي.كرد ذكر اينطور
زيرسوال از غير ابزورديته اين بارز ويژگي.دارد حضور روزانه زندگي قالب با شده درآميخته
را روش همين نيز "ياسمينارضا" از "هنر".است مستقيم شكل به هنر پوچي بيان معاني بردن
.است مثالش يك دالي حضور شكل.ميشود تاكيد مسئله اين روي نيز هيستريا در.دارد
به.باشد طور همين ميتواند حتما.ميكنيد اشاره "بودن مالكوويچ جان" به كه است جالب
مالكوويچ جان" شدن ساخته سال) سال 1999 در را نمايش اين بار اولين من بدانيد اينكه خصوص
ميگوييد كه اشتراكاتي اين.بردهام صحنه روي شيكاگو در ولف استپن گروه توسط ،"بودن
.دارند حضور حتما
ميلر آرتور كارهاي زمينه در شما ميدانم.نداديد توضيح كارتان ابزورديته شكل مورد در *
سال چند در من اعتقاد به اما است متفاوت هم او ابزورد جنس.داشتهايد تجربههايي هم
...دارد واقعيتري فضاي جديد اينگونه.است تولد حال در جديد ابزورد تئاتر جور يك اخير
.است گرفته قرار دسترس در بيشتر ابزورديته ما دنياي در كه بگوييم بتوانيم طور اين شايد
نيست خاص خيلي موضوع يك ما زندگي در ديگر ميكنم فكر نداشته وجود اين بر سابق اينكه نه
به.شده تبديل زندگي عادتهاي از يكي به.باشيم داشته آن به ويژهاي ديد بخواهيم كه
اجرا اين جاي هيچ در من مثلا.كنيم مطرح واقعيتر را آن ميتوانيم ديگر خاطر همين
بود قرار اصلا و بودند آزاد بازيگران ميزانسن در.كنم تاكيد خاصي نكته روي نخواستم
.نباشد مشخص ميزانسنها
حركت به را ديوارها و ميكنيد سوررئاليستي فضاي وارد را ما وقتي كار انتهاي در ولي *
...دارد وجود تاكيد ميآوريد
.بيايد چشم توي كار آخر تاكيد آن تا نكردم تاكيد جا هيچ در.كاملا.بله
اينكه ضمنكنيم بحث بيشتر ميتوانستيم.بود جالب ابزورديته شدن عادت مورد در نظرتان *
تا هستند شدهتر شناخته ايران در آنها.كنيم صحبت هم فيلمهايتان درباره داشتم دوست
.تئاترهايتان
در شما نميكردم فكر ابتدا بگويم صادقانه.شدم خوشحال خيلي ملاقات اين از من.است جالب
فكر بيشتر خواب از قبل امشبشدهام كنجكاو حالا ولي..كنيد صحبت مسائل اين مورد
...ميكنم
موخره
هنوز مترو واگنبوديم آمده پايين.پارسي فرشهاي روي از.ميآمديم پايين داشتيم
در" برويم بعد يكشنبه گفت.آمده خوشش تئاتر از ميگفت لهجهاش همان با عليبود نرسيده
.است باوقار سل ويولن صداي":تهران عصر آخرين در دوستم به افتاد يادم."گودو انتظار
".ميآيد قديم از انگار
ميدهد ادامه راهش به كشتي
آزرم محسن
و دوستان كه گفت اظهارنظري در و جايي پيشكسوت ، سينمايي منتقدان از يكي پيش ، سال چند
چيز چند سراغ است بهتر بررسيهايشان و نقدها در جوانترش ، دوستان مخصوصا همكارانش ،
اين استدلال.متن موسيقي:چهارم و تدوين:سوم فيلمبرداري ، :دوم بازيگري ، :اول.نروند
كه ميخواهند ، بالايي دانش و هستند تخصصي آنقدر چيزها اين از كدام هر كه بود آن منتقد
واقعيت.ميدهد نويسنده آن بيدانشي از خبر دربارهشان غيركارشناسانهاي اظهارنظر هر
ميان كه سوءتفاهمهايي اعظم قسمت و است صحيح پيشكسوت منتقد اين حرفهاي كه است اين
البته.دارد مسئله همين در ريشه آمده ، پيش سينمايي منتقدان و (عام معناي به) سينماگران
هم اشارهها همان اما ميپردازند ، چيزها اين به اشاره حد در بررسيها ، و نقدها بيشتر
مقالاتي (خاص بهطور) بازيگري درباره كه منتقداني هستند اما.نيستند اعتنا قابل چندان
بررسي را فيلم يك بازيگران بازي يا بازيگر ، يك بازي منتقد ، يك منظر از و نوشتهاند را
درباره بازيگران.نماندهاند امان در بازيگران داوري از اما هم منتقدان اينكردهاند
روبهرو كلمه مشتي با فقط كه چرا درنميآورند ، آنها از سر كه ميگويند مقالات اينجور
به و نيستند عملگرا اصلا كلي جملههاي اين.ميسازند را كلي جملاتي نهايت در كه هستند
هستند توضيحي بشناسد ، بهتر را بازيهايش و خودش تا بازيگر براي باشند كمكي آنكه جاي
يادداشتي در (رحمانيان محمد) تئاتر كارگردانهاي از يكي پيش مدتي.او رفتارهاي درباره
بررسي را "فريد منوچهر زندهياد" بازي تا داشته سعي منتقدش دوستان از يكي كه بود گفته
سخت كمي فهميدنش كه درآمده آب از پيچيده و مبهم آنقدر او نظر به كار نتيجه اما كند ،
و دست و سر با بازيگر كه طور همان.داشت مدنظر حتما بايد كه است واقعيتي هم اين.است
سرگرم دارد اختيار در كه چيزهايي با هم سينمايي منتقد ميكند ، بازي مثال ، براي چشمهايش
.هستند كلمهها باشد داشته اختيار در ميتواند منتقد يك كه چيزهايي آن همه.ميشود بازي
به دقيقا مسئلهدهد توضيح را خود برداشتهاي كلمهها اين با كه است طبيعي بنابراين
پيشروي كه دهد توضيح را عملي (ميخواهد يا) است قرار منتقد.برميگردد دادن توضيح همين
قابل يكجورهايي كه كند كاري و كند جذابتر را خود نوشته آنكه براي خب ، و است همه
.ميكند اضافه آن به را شخصيتري چيزهاي شود ، خواندن
او اول وهله در وگرنه ميكنند ، خراب نوعي به را كار درواقع كه هستند شخصي چيزهاي اين
.ميبينند هم ديگران كه مينشيند چيزي تماشاي به همه مانند هم
منتقدان ، با كه هستند ما بازيگران تنها آيا اينكه به بكنيم اشارهاي اينجا است بهتر اما
درباره (نيستند بلد يا) نميتوانند كه هستند ما منتقدان تنها و دارند مشكل حدودي ، تا
به اوضاع هم دنيا باقي در و است جديتر اين از قضيه اينكه يا بنويسند ، چيزي بازيگري
دنيا باقي در ميدهند ، اجازه برما و دور منابع و داريم خبر كه آنجا تا.است منوال همين
باشيم ، داشته پيشرو هم را سينمايي منتقدان بهترين فهرست اگر.است رنگ همين آسمان هم
نهايت در و نميآيند فراتر معمولا كليات حد از حديثها و حرفها كه ميبينيم هم باز
.عام معناي به بازيگري يا و بازي يك درباره شخصي كاملا ديدگاهي با هستند مقالههايي
است فرانسوي سرشناس منتقد "بازن آندره" مشهور مقاله نمونهها ، دمدستترين از يكي
كل درباره نوعي به مقاله اين.رسيده چاپ به "چيست؟ سينما" كتاب در كه "گابن ژان" درباره
و روكند ما براي را او بازيگري فنون و شگردها نميكند سعي اصلا و است "گابن" كارنامه
عكس ، به ميشود ، ناشي كجا از مثال ، براي "برميآيد روز" در او بازيگري قدرت دهدكه نشان
زمانه كلي روح به را گابن ژان شخصيت و بازي نوع و ميرود كليات سراغ به بازن آندره
هم نهايت در.اوست شخصيت غمبار حالت توضيح در مقاله آن از قسمتهاييميزند پيوند
باقي.اجتماعي چهره يك هم و است ستاره يك هم گابن ژان كه است اين ميماند ما براي آنچه
بر بازيگري" مقاله از ميتوان مثال براي.نيست اين جز چيزي عموما هم منتقدان مقالات
نيز دهه چند اين سينمايي منتقدان بهترين و سرشناسترين از يكي ،"رابينوود" نوشته "پرده
از را ، بازيگران و بازيگري همواره من":مينويسد "وود"دارد دلپذيري شروع كه برد نام
ويژه به يافتهام ، وجهسينما دشوارترين گفت ، دربارهشان مفيدي چيز بتوان كه نظر اين
اينگونه و سرعت اين به آدم ديگر جاي هيچ.باشد ارزشي داوريهاي بنابر كه زماني
آن از يكي وود "آخر جمله"نميرود فرو محض ذهنيتگرايي روان شن در برگشتناپذير
همان محض ذهنيتگرايي.باشد وجذاب توجه جالب خيليها براي ميتواند كه است اعترافاتي
همه و ميشوند گرفتار داماش در بازيگري درباره بحث هنگام ما منتقدان اغلب كه است چيزي
آن از هم بازيگران كه است چيزي همان اين حال عين در.ميآيد پديد همينجا از هم مشكلات
.دارند گله
بازيگري سبكهاي مسائل و تاريخچه مقالهاي در پيش ، سالها فقيد ، "دورگنات ريموند"
نماهاي تاثير تحت كه است خنثي بازي تنها كه بود نوشته و بود كرده مرور را پرده براي
.ميكنند مقاومت چيزها اين برابر در فعال بازيهاي عكس به و ميگيرد قرار پيرامون
منتقدان ميگويند كه برسم بازيگراني حرف به تا آوردم "دورگنات" قول از را مسئله اين
باقي كه است مهم برايشان كارگردان آنقدر و هستند "مولف نگره" تاثير تحت آنقدر سينمايي
اقتدار و "مولف نگره" سيطره دركناره اما آنهاست با كاملا حق ، نميبينند را چيزها
چيزهاي نيز و) آن فنون و شگردها و بازيگري درباره منتقدان كامل چندان نه دانش كارگردان ،
ميدهد ، ادامه راهش به كشتي كه است اين واقعيتكرد فراموش نبايد نيز را (ديگر تخصصي
.ببريم سوال زير را زمان و زمين كشتي حركت بابت چه و بخواهيم ما چه حالا
نابازيگر هميشه
رجبي مهران با مصاحبه
نوعي به عبارت اين نيست بد ميافتد جا ما سينمايي فرهنگ در كمكم نابازيگري من نظر به
شود عوض شكلش
ميشود ، ابراز مختلفي واكنشهاي خواهناخواه ، ميآيد ، ميان به نابازيگري از صحبت وقتي
با احيانا يا و ناآگاهانه بعضا اظهارنظر چند از متناش و سطح در كه واكنشهايي
شهرتشان ، و موفقيت كه برد نام ميتوان را فيلمهايي ولي.نميرود فراتر كوتهنظري
يا و اظهارنظري هرگاه اخير ، سال چند در است ، آن در نابازيگران حضور به وابسته عميقا
پشت از ناگهان كه ميآيد ياد به كسي چهره و نام ميشود ، بيان نابازيگري درباره مقالهاي
فيلمهاي محبوب بازيگر كرد كه خودجوشي بازيهاي با و شد پرتاب دوربين جلوي به معلمي ميز
واريان ، زادگاهش به مفرطش علاقه كه رجبي مهران نميكرد فكر كسي شايد.گرفت لقب متفاوت
تلويزيون صفحه و سينما پرده بر روزي ميكشاند روستا آن به فراغت اوقات در را او هنوز
ساعت 8 تهران" فيلم در بازي از كه زماني رجبي پيكان داخل رمضان ، ماه روز اولين.بدرخشد
متوجه او ، هميشگي طنزهاي با كه شد ردوبدل صحبتهايي برميگشت رضويان شهاب ساخته "صبح
شخصيت برازنده كه داشت سادگياي شرايط ، اين با مصاحبه ايننشديم افطار زمان گذشت
آلودگيهاي از و داده قوام را آن عرفاني ، آموزههاي كه شخصيتي بوده او حقيقي و حرفهاي
.است پالوده دارد ، وجود او شغل حولوحوش كه جنبي
رضويان شهاب جديد ساخته صبح ساعت 8 تهران فيلم از نمايي در رجبي مهران
كمانگري بابك
عبارت اين به راجع شما نظر.ميشناسند نابازيگر يك عنوان به را شما همه !رجبي آقاي*
ميدانيد؟ نابازيگر را خودتان شما ، آيا چيست؟
نوعي به عبارت اين نيست بد.ميافتد جا ما سينمايي فرهنگ در كمكم نابازيگري من نظر به
سراغ به طور چه كه ميكنم تعجب گاهي و ميدانم نابازيگر را خودم هنوز من.شود عوض شكلش
آقاي كار "كارنامه روز" فيلم در مثلا.ميكنند انتخاب فيلمي براي مرا و ميآيند من
من.نشد ميخواست او كه طور آن هم آخر در كرديم تمرين بار ده از بيش را پلان يك كرامتي
اصلا من گفتند داشتند كه لطفي با كرامتي آقاي البته آمدي؟ من سراغ به چرا گفتم او به
جرات من صورت ، هر در.نزند زنگ من به ديگر كه خواستم او از من و نميكنم فكر طور اين
.راضيام خيلي هستم نابازيگر اينكه از و بنامم بازيگر را خودم نميكنم
.بدانم نابازيگر از را شما تعريف ميخواستم*
ياد را شغل اين آكادميك صورت به و نرفته بازيگري آموزش كلاس كه است كسي نابازيگر
اوقات گاهي و ميدهد انجام خوبي به را ميخواهد او از كارگردان كه كاري ولي نگرفته ،
به رضويان آقاي ،"صبح ساعت 8 تهران" فيلم در مثال براي.ميكند رها را او كارگردان
نوعي به را مسافرها خواست او از ولي.كند كار چه نگو رجبي به ميگفت بازيگردان
.كند بازيگرداني
شما نوعي به و نكردند تعيين ديالوگ و دادند عمل آزادي شما به كه جا هر ميكنم فكر من*
توصيه فرمانآرا ، آقاي به كيارستمي آقاي كه شنيديم البته.بوديد موفقتر كردند رها را
از يكي ميكنم فكر.ننويسد ديالوگ "آب روي خانهاي" در شما كوتاه سكانس براي بود كرده
.هستيد شما دارد زيادي عمل آزادي كه بازيگراني معدود
از ميكنم احساس من ولي برميگردد كارگردانان بزرگواري به بيشترش قضيه ، اين حال هر به
كلاس سر حتي مختلف مكانهاي در.است هميشگي امري اين و برميآيم خوبي به كردن صحبت عهده
تا ميكند كمك من به خيلي اين ، .نشدهام مشكل دچار وقت هيچ ميكنم صحبت بچهها با كه
عوض را ديالوگها رضويان ، آقاي فيلم همين در.كنم بيان را ديالوگها راحتي به بتوانم
.درآمد آب از خوب بقيه نظر از كه ميگفتم را قبل برداشت ديالوگ من برداشت هر در و كرديم
خود نمادين وجه شما ، عمل آزادي نوعي به ،"صبح ساعت 8 تهران" فيلم در حساب اين با پس*
.داشتيد را عمل آزادي بيشترين شما و ميكرد پيدا را
.ميآمد دست به عمل آزادي اين رضويان آقاي اعتماد و نظر با !بله
ديالوگها كه ميكرديد تصور يعنيميكرديد عوض برداشت هر در را ديالوگها طور چه شما*
ميساختيد؟ ديالوگ فيالبداهه ديگر ، برداشت در اينكه يا نيست مناسب
بهتر ميكردم فكر ميرسيد ، نظر به تكراري ديالوگ ، آن گفتن بار دو خودم ، براي چون !نه
.كنم عوض را ديالوگ اين است
.نداشت مشكلي ميشد ، گفته قبلي ديالوگ همان اگر يعني*
تقريبا چون كنند ، استفاده قبلي برداشت همان از بود ممكن حتي.نداشت مشكلي وجه هيچ به
.بود Okay برداشتها ، همه
بسته نقش ما حافظه در شما حضور از صحنههايي كه است اين مانده ، من ذهن در كه نكتهاي *
وسيله بر سوار شما كه است صحنههايي آمده ، در بهتر فيلم صحنههاي بقيه از عمدتا و
.است فيالبداهه عمدتا ، كه هستيد ديالوگ يكسري گفتن مشغول نقليه ،
و تكاپو در همه عوامل هستيم ، فيلمرو بر سوار ما كه هنگامي است ، دليل اين به شايد
چرتوپرت و ميكنيم سوءاستفاده شرايط اين از ما.است زياد سروصدا همچنين حركتاند
است سخت خيلي فيلمرو روي صحنههاي تكرار اساسا اينكه ضمن.نميشوند متوجه كه ميگوييم
.دارد زياد محدوديت و
داريد؟ فيلمهايي چه جشنواره ، براي امسال*
روز".دارم نقش دو فيلم در من كه حقيقت ، آقاي ساخته "فرشتگان يا فرشته دو" يكي ،
شش كار يك رضويان اميرشهاب آقاي ساخته "صبح ساعت 8 تهران" و كرامتي ، آقاي كار "كارنامه
فكر كه معصومي آقاي عاشقكشون همچنين.دارم را اصلي نقش سوم اپيزود در من و است اپيزودي
خودم وقت هيچ كه دارم بازي جيراني آقاي صورتي فيلم پلان يك در.برسد جشنواره به نميكنم
قايل جيراني آقاي براي كه احترامي همه با.بخشيد نخواهم فيلم اين در حضور خاطر به را
آقاي كه بود گرفتارياي اين.كنم پيدا حضور فيلم در شكل اين به نداشتم دوست هستم
.نميكردم بازي فيلم اين در كاش و نيستم راضي اصلا حال هر در.كرد درست ما براي آلادپوش
است؟ بوده شما براي پرباري سال سال 81 ، پس*
.برسد امسال جشنواره به شايد نرسيد ، پارسال جشنواره به هم هنرمند آقاي فيلم البته !بله
مشكل دچار آنها با تقابل در بوديد ، همبازي حرفهاي بازيگران با شما كه فيلمهايي در*
نميشديد؟
تپقهايي اين ميگفتم آنها به وقتها بعضيميشدند مشكل دچار آنها اتفاقا.اصلا !نه
در مثلا.ميكرديد بازي راحتتر شما نبودم من اگر.است من حضور دليل به ميزنيد كه
وقتها ، بعضي ايشان البته كه آمد پيش مسئله اين بار چند حاتمي ، خانم با رودررويي هنگام
بازيگر ، خانمهاي مخصوصا بازيگرها ، اين از بعضي مقابل در ولي.ميكردند قبول را من نظر
كسي ديگر آنها مدتي از بعد و ميكند جوگرفتگي دچار را آنها كه ميآيد پيش شرايطي يكسري
.آنهاست از بعضي نزد در معرفت نبود دليلش كه نميآورند حساب به را
و بازي كل در دنيا ، اين حال هر به.ميزدم آنها به كنايههايي و گوشه مواقع بعضي من
بيشتر را قضيه بودن زودگذر كه است بازيگري اصل در هم ما شغل اينكه ويژه به است بازيچه
هيچ به آنچناني ژستهاي و حرفهاي افههاي اين كه ميدهد نشان اينها همه.ميدهد نشان
.نيست توجيه قابل وجه
دارد؟ خاصي دليل آيا.نميكنيد بازي را شوهر نقش وقت هيچ شما !رجبي آقاي*
به و جاها خيلي در البته.ندارد وجود من در كنم بازي را شوهر نقش بتوانم كه حسي !بله
به كنم بازي نقشي هر در كه است گفته من به همسرم كه گفتم واقع به نه ، كه طنز به دوستانم
كه ميكنم احساس من ولي ميكند دفاع خودش زنانگي حقوق از ايشان البته.شوهر يك نقش جز
.ندارم بگيرم را شوهر يك حس است قرار كه پلانهايي در بازي توان
روزي ميكرديد فكر آيا هستيد ، گرافيك فوقليسانس گويا بوديد تحصيل مشغول كه زماني*
شويد؟ متفاوت فيلمهاي محبوب بازيگر
پيش ميكردم نگاه را سريالها و فيلمها كه زماني گذشته در ولي.شماست لطف نظر اين
بازيگران بازي به دقت با و است كرده اجرا بد بازيگر اين را ، صحنه اين ميكردم فكر خودم
شغل ، اين از هم خيلي و شوم بازيگر روزي خودم نميكردم فكر وقت هيچ گرچه.ميكردم نگاه
:ميگويد شاعر ولي.ميآمد بدم
دفتر از ميشستم شراب بحث كه مني
كرد فروشم مي پير پيالهكش زمانه ،
!بوديد همكلاس ميركريمي آقاي با شما *
.ليسانس فوق ابتداي و ليسانس دوره در بله ،
ميساخت؟ هم فيلم ميركريمي آقاي موقع آن*
از كه ميديد هم زيادي فيلمهاي و بود خرداد پانزده بنياد سمعيبصري مسئول ايشان
هم با ما و ساخت هم فيلم دو زمان آن در.ميكرد استفاده فيلم ساختن براي آنجا امكانات
.كرديم هم استفاده ايشان وجود از و شديم آشنا همانجا از
رفتهايد؟ هم جبهه به ميركريمي آقاي با شما گويا*
جبهه به را دانشجويان كه زمان آن در.بودم رفته زياد جبهه آن ، از قبل من البته !بله
ما دوستي عمق.داشت ترسناك فضايي واقعا.رفتم فاو به داوطلبانه صورت به من ميفرستادند
.گرفت شكل فاو پرآشوب فضاي همان از
بازي ميركريمي آقاي فيلمهاي در روزي ميكرديد فكر آيا ترسناك ، شما قول به فضاي آن در*
كنيد؟ آغاز ميركريمي آقاي سريال و فيلمها با را خود بازيگري دوران اساسا و كنيد
مدرسه بچههاي سريالهاي در حال هر به.شود فيلمساز ميركريمي كه نميكردم فكر اصلا من
كارم ماه نور زير فيلم با و شدم بازيگري دنياي وارد اتفاقي كاملا طور به هم آن و همت
.دادم ادامه ميركريمي آقاي با را
موفقي نسبتا و متفاوت كار يك است پخش حال در كه سريالهايي بين سركشي ، دوران سريال*
كارهاي به نسبت كمتري كيفيت از شايقي ، سرهنگ نقش در شما بازي اما ، .ميرسد نظر به
شده تعيين پيش از ميزانسن و ديالوگ قضيه همان به ميكنم فكر كه است برخوردار ديگرتان
.بازميگردد
در مثلا چون باشد ، عميق آن در فيالبداهگي نبايد است ، طولاني چون سريال ، كار اساسا
سينمايي ، فيلم مثل كوتاه كارهاي در ولي دهد ، روي حرف اين خلاف چيزي است ممكن بيستم قسمت
مجموعه كل به بيشتري توجه اينكه براي كارگردان ثانيا.كرد جمعوجور را قضيه ميشود
چون.كند حركت سناريو از خارج كه بدهد بازيگرش به را اختيار اين نميتواند باشد داشته
يك از.باشيم داشته متفاوت خيلي پيشنهادات كه نميداديم اجازه خودمان به بود گسترده كار
و خشك و جدي آدم يك نوعي به بايد است آگاهي سرهنگ يك شخصيت ، چون نيز ، ديگر جنبه
.بخواند موجود واقعيتهاي با كه باشد تراشيدهاي
دختران قضيه به جديدي شيوه با كه است فيلمنامهاش سريال ، اصلي قوت نقطه من نظر به*
ولي.ميپوشاند را مستوفي خانم مثل بازيگرانش بد بعضا بازي قوت ، همين.ميپردازد فراري
اين جديد كشف شايد نوعي به سنگين بسيار نقش يك در نوري عاطفه خانم اجراي حال عين در
.باشد سريال
.ميكند ايفا را سختي بسيار نقش كه بكنيم يادي نوري خانم از كه است لازم اينجا !بله
و خنده گريه ، كه داشت زيادي سكانسهاي و ميكرد عوض را صحنه نگاه ، يك با بايد گاهي
.است برآمده نقش پس از خوب هم انصافا و بود گريه دوباره
.است نوري خانم بازي اولين !گويا*
.ميگردد مدرسهاي تئاترهاي به او تجربه و است او بازي اولين !بله
چيست؟ شما براي فيلم و سريال در بازي بين فرق*
آدم فيلم ، دقيقه در 1300 و است طولاني كار ، چون است سخت خيلي سريال ، در بازي من براي
ميشود ساخته دقيقهاي سريال ديگر ، جنبه ازدهد ارائه كه باشد داشته ميتواند هنر چقدر
را انرژيام كه ميكنم سعي شخصا من بنابراينميرسد تهيهكننده به پول دقيقهاي چون
همه و است خصوصي تهيهكننده و ميشود مصرف نگاتيو فيلم ، در ولي كنم تقسيم سريال طول در
عمل دقت و وسواس و احتياط با فيلم ، بازي در خيلي من بنابراين است ، شده تعيين قبل از چيز
.ميكنم
محسوب شما هنري كارنامه در عطفي نقطه من نظر به كه ماه نور زير فيلم به برگرديم*
يك كه بوديد آن بازيگر شما كه پرسوناژي لحاظ از هم و نقش اجراي لحاظ به همميشود
با.گذارديد نمايش به را روحاني يك از جديدي چهره واقع در.بود حساسيتبرانگيز شخصيت
آمديد؟ كنار چگونه حساسيتها اين
با چون.باشم مواظب خيلي بايد كه ميدانستم پوشيدم لباس كه موقع همان از.بود سخت خيلي
حس را آنها سنگين نگاههاي و آورديم دست به را حوزه آن در كار اجازه زياد ، سختي
و خير با تا كن شوخي كمتر باش مواظب كه ميگفت من به هميشه ميركريمي آقاي.ميكرديم
اين خاطر به بايد بعدا كه ميكردم احساس خودم براي اماكنيم تمام را فيلم اين سلامت
يادم من.كنيم عبور سلامت به پرتگاه لبه از تا كرد كمك خدا حال ، هر به.شوم گوشمالي نقش
من به همه شد ، تمام كه فيلم ديدم ، مردم همراه و سينما در را فيلم بار اولين كه ميآيد
من 6 كه گفتم ميركريمي آقاي به شوخي به هم من.ميكنند زنداني حتما را تو كه ميگفتند
به سال چند ساختي فيلم دقيقه كه 90 تو زندان ، ميروم سال دارم 6 حضور فيلم در دقيقه
؟ ميروي زندان
.كرديد كار كسي چه با را فيلمتان سختترين كه بپرسم ميخواهم سوال آخرين براي*
چه او كه نميدانم من راستش.بود كريمي ايرج آقاي با داشتم كه كاري سختترين نظرم به
صفحهاي سه متن يك كه بود اين در كارش سختي ولي است دوستداشتني خيلي آدم ميخواهد؟
ميآمد ريزنويس امتحاني ورقه يك با او بود ، آماده چيز همه كه صحنه سر و مينوشت من براي
از و ميشدم ناراحت هم من.بگويي را اينها بايد الان و است مزحرف ديالوگها آن ميگفت و
الان همين بايد نميشود ميگفت او و بدهد فرصت من به روز يك حداقل كه ميخواستم او
.نميشد خوبي چيز من نظر از ولي ميكردم قبول هم من و كني حفظ را اينها
بيبديل واقعه يك آوانگارد سينماي
و اوجها:ايران در متفاوت سينماي" عنوان با سميناري هنر فرهنگسراي ماه آبان اول هفته
منتقدان از يكي ميراحسان ميراحمد سمينار اين از شب اولين در.كرد برگزار "فرودها
سخنراني اين از گزيدهاي ذيل مطلب.كرد سخنراني كيارستمي عباس سينماي درباره سينمايي
.است
همه جديد تجربهاي با ديگر جايي در ولي شده ركود دچار ما دوران اخير سال دويست در
با هنر حوزه در.هنر و سياست فلسفه ، فرهنگ ، از اعم است ، شده جديد روايت يك داراي زندگي
شد شروع انگارانه بنياد خود محتواي و مضمون با جهان و انسان به نگاه بورژوازي تمدن آغاز
حيثيت دوربين آمدن وجود به با است هنري آفرينش به مربوط كه امور شدن طبيعي براي تلاش و
جديد نشانهشناسي يك وجوه همه در و گرفت را قلم جاي دوربين.شد جديدي مرحله وارد تمدن
چشم انسان و طبيعت خود حوزه در رابطهها تمام به خودش حضور با خواست و آورد وجود به
بدون واقعيت لمس عطش نوعي شد شروع تصويري نشانههاي با كه هنري ترتيب اين به.بدوزد
هر از بيش متحرك تصوير.متحرك تصوير به شد تبديل اتفاق اين.داشت خودش درون در را واسطه
دنياي يك يافتن تثبيت با جديد جهان اين اما.باشد آن توهم يا واقعيت شبيه ميتوانست چيز
سينما راه در بنيادين مسيري تغيير (سينما حوزه در دهندهاش رشد وجوه عليرغم) سوداگر
.ماند باقي ناتمام پروژه يك صورت به نخستين سينماي تاريخ درواقع.داد
را چشم _ سينما و شدند واقعيت با سينما ارتباط مدعي باز كافمن و ورتوف راه ادامه در
نقش كه ميدانيم.ميشود واقعيت ديدن از مانع ايدئولوژي حائل ولي.ميگذارند بنيان
ناكام آرزوي آن ميتوانيم امروزه ولي است ناشدني فراموش واقعگرا آثار ساختن در ورتوف
.بياوريم ياد به راحتي به را
دوباره را آرزو اين شده فراموش خاطره و يافت ادامه...و فلاهرتي در مجددا تجربه اين
.ماندند ناكام...و داري سرمايه شكستناپذير سيستم با اينها همه عملا ولي.كرد مطرح
اين بلكه نبودند ساختن طبيعي همان يعني سينما ، اوليه آرمان بر مبتني هاليوودي شاهكارهاي
.بودند كرده ارتباط قطع نيچه آراي و قرن 19 حتي و روشنگري ايدههاي تمام با شاهكارها
كه بود (مليس) شعبدهباز يك آرمانهاي به آريگويي تكنولوژيك سينماي اين ويژگي مهمترين
هاليوود روح آغازگر درواقع او.بود مشغول تكنولوژي اين كاركردهاي پتانسيل در ذهنش تمام
.(افسانهسازي روح) گشت
كه شديم چيزي ميراثدار ما و كرد رشد و شد متولد ديگر جايي در كه بود پديدهاي سينما
در سينمايي نويسندگان از يكي بار يكنداشتيم خبري آن واقعي كار و ساز از ابتدا از
موجود يك همچون سينما" كه بود نوشته چنين ايران سينماي تاريخ به راجع كتابي مقدمه
منظرهاي از چون مخالفم تفكر اين با من ولي "آمده فرود ما قبيلهاي زندگي بر آسماني
و ادبيات در تصاوير اين و داشت را خودش ذهني تصويرهاي ما ملت ;ندارد واقعيت گوناگون
نيروهاي (سينما) مدرن ابزار يك با برخورد اثر در ميتوانست و بود گرفته شكل فرهنگش
.كند بيدار را خودش آفريننده
در.بگذريم ساختن طبيعي مرحله از سرعت با ميتوانيم كه رسيديم نقطهاي آن به ما اكنون
كوشيد فرم نظر از او بود ، مدرنيته و سنت چالش كه كرد انتخاب را موضوعي اوگانيانس ابتدا
و مبتذل مدرنيزاسيون راه ، ادامه در ولي.شد هم همينطور و برسد قبول قابل زبان يك به كه
و سپنتا و ورزيد مخالفت سينما با شدت به (رضاشاه) او شد ، مانع رضاشاهي جاهلانه
ايران در سينما درواقع.شدند دچار عكاسباشي سرنوشت به و گرفتند قرار فشار تحت اوگانيانس
ايران وارد سرگرمي عنوان به را سينما بيمار شاه يك يعني يافت هستي متناقضي شكل به
دارد بازيگر عنوان به خودش مركز در را شاه اين كه حال عين در سينما ورود اين ولي ميكند
.سينما دل در است رازي گويا و است مستند اثر يك حال عين در
نظام شمشير آن به مربوط ايران اخير سال در 100 هم نمايشنامهنويسي و رمان رشد عدم
.است بوده ما هنرمندان خلاقيت راه سر بر مستبد
سينماي ظرافت حتي كه بود پاافتاده پيش بسيار كه شديم ، روبهرو سينمايي با راه ارائه در
اين در.شد مضحك كليشهاي فرمولهاي يكسري درگير و برنداشت در نيز را سپنتا عامهپسند
زندگي لمس براي انديشگون جهان يك به سينما بازگشت براي تلاشها اولين كه ميبينيم دوران
نشان را ناكام آرزوي اين نيز غفاري فرخ اثر شهر جنوب فيلم.گرفت صورت كندي با خيلي
آنها درباره ميشود كه هستند فيلمهايي نيز آينه و خشت و قوزي شب راه ادامه در.ميدهد
.دانست ايران سينماي فمينيست فيلم اولين ميشود را آينه و خشت فيلم.كرد بحث
با فرخزاد فروغميكنند صحبت شعر زبان به آن در همه كه است اين مشكلش فيلم اين ولي
تاريخ در دهه 40 اصولا.است ايران سينماي در عطفي نقطه است سياه خانه شاهكار ساختن
نگاه اوج جمشيد تخت در سياوش فيلم دراست مهم بسيار ما هنري و سياسي اجتماعي ،
تا ميشود احضار امروز به گذشته و دارد زندگي به مجرد نگاهي كه شاهديم را روشنفكرانه
عباس سينماي بعدها كه است چيزي همان درست اين بدهد ، را امروز مشكلات تمامي پاسخ
.ميپردازد زندگي خود به و ميكند ترك را آن كيارستمي
نان.كنيم ياد كيارستمي از ميتوانيم نيما و هدايت يعني شعر و ادبيات اوجهاي كنار در
سينماي عناصر تمام كه است بيبديل واقعه يك آوانگارد سينماي حوزه در كيارستمي كوچه و
آن جاي به و نميشويم نزديك كيارستمي آثار ژرفناي به ما.دارد خود در را كيارستمي
كيارستمي سينماي كه ميبينيم الان ولي ميكنيم مشاهده را افتاده پيشپا موضعگيريهايي
و بخشيد جان شده فراموش آرزوي آن به كيارستمي سينماي واقع در.است كرده پيدا سبكي اهميت
درونمايههاي در بود شده سركوب ساله هزار استبداد خاطر به كه را نفسي به اعتماد
است فراايدئولوژيك كه ميبينيم را نگاهي كوچه و نان در.مييابيم باز كيارستمي فيلمهاي
راهحلي روزمره مشكل حل براي فيلم اين در.ميورزد مخالفت ايدئولوژي گونه هر با و
صحه فيلم پرسشگري و غيرقطعي وجه بر كه فيلم آخر نماي در و ميشود انتخاب غيرخشن
رفع براي و بينديشد نو از بايد حالا كه پسر شاهديم ، ماست ظرف با را پسركي ميگذارد
كوتاه فيلمي در كيارستمي كه است اينگونه.بگيرد ديگري تصميم سگ با آمدن كنار و مشكلش
.بماند باقي پيشرو همچنان و كند مطرح را پرسشگري روح و قطعيت عدم اينچنين ، ميتواند
هنر حاشيه
فرانسويها معلم كيارستمي*
يكي سفارش به.ميسازد فيلم 10 توليد نحوه درباره آموزشي فيلم يك كيارستمي عباس
و فيلم 10 درباره آموزشي فيلم يك توليد كيارستمي عباس فرانسه ، در سينمايي ازدانشكدههاي
بازيگران) اكبري مانيا و كيارستمي فيلم اين در.كرد آغاز را تهران در آن ساخت چگونگي
تدوين و تصويربرداري بازيگري ، كارگرداني ، درباره دانشجويان به لوكيشنها در (فيلم 10
كيارستمي بهمن ميشود ساخته ديجيتالي طريقه به كه فيلم اين در.ميدهند توضيح فيلم 10
تصاوير را آن از بخشهايي كه فيلم اين از نيمي تاكنون.دارد حضور تصويربردار عنوان به
به كيارستمي حاضر حال در.است شده ساخته ميدهد ، تشكيل فيلم 10 صحنه پشت به مربوط
حضور يونان سالونيكاي جشنواره در فيلم 10 با ماهر امين و اكبري مانيا بازيگرش دو همراه
.گرفت خواهند سر از را فيلمبرداري بازگشت از بعد و دارند
افعاني عوامل با گاريچي دختر *
سومين گاريچي دختر توليد پيش.شد آغاز قندهار و هرات كابل ، در گاريچي دختر توليد پيش
.شد آغاز فيلم اين بازيگران يافتن براي افغانستان شهرهاي در مخملباف سميرا بلند فيلم
و ايران از اصلي عوامل همه است افغانستان و ايران مشترك محصول كه فيلم اين در همچنين
فيلم خانه فيلم اين تهيهكننده بود ، خواهند افغانستان از دستياران و بازيگران كليه
نيمي تاكنون.باشد سال 2003 كن جشنواره در آن نمايش اولين كه ميشود سعي و است مخملباف
فيلمسازي دفتر يك پروژه ، مجري عنوان به مخملباف محسن.شدهاند انتخاب فيلم فني عوامل از
.ميشود انجام كابل و تهران در همزمان طور به فيلم كارهاي و است كرده اجاره كابل در
عياري كيانوش دوراهه *
كارگرداني را دوراهه مجموعه دوم قسمت تا دارد قصد ايران سينماي كارگردان عياري كيانوش
دوم سري در.داشت خواهد حضور اصلي نقش بازيگر عنوان به هاشمي مهدي مجموعه اين دركند
از ايراني ، سفره فيلم همچنين كند ، توليد را مجموعه از ديگر قسمت تا 9 دارد قصد عياري
.دارد قرار اكران نوبت در كارگردان اين
ميآيد عيدفطر قرمزي كلاه*
صحرا.كند اكران فطر سعيد عيد با همزمان را سروناز و كلاهقرمزي دارد قصد صحرافيلم
در آزاد سينماي چند با قرارداد انعقاد با (سروناز و كلاهقرمزي فيلم تهيهكننده) فيلم
قرمزي كلاه اكران فصل اين فيلمهاي ديگر كنار در فطر سعيد عيد با همزمان دارد قصد تهران
هنري فرهنگي مجتمع عنوان با كه تهران فلسطين سينما شنيدهها براساس.كند آغاز نيز را
قرمزي كلاه اكران با رسما عيدفطر روز كرد كار به شروع رشد جشنواره با همزمان رشد
سپري قرمزي كلاه اكران براي مناسب فصل كه معتقدند فيلم صحرا مسئولانشد خواهد افتتاح
.ميدانند آن فروش آمدن پايين موجب نيز را آينده سال تابستان تا كردن صبر ولي شده
|