همزيستي عصر
بخش واپسين _ شايگان داريوش دكتر با گو و گفت
انسان كه قوم يك به محدود خداي كدامميان هر عارفان ديگر و شانكارا اكهارت ، مايستر
گذاشتهاند تفاوت اينهاست همه از اعم كه الوهيت و دارد فرهنگي ارتباط آن با صرفا
نيست آن بر دليل مدرنيته پست آنكه ضمن.باشد ايدئولوژي پايان عصر پستمدرنيته ، شايد *
نمادين جهان با ارتباط در فقط اديان ميان گفتوگوي *است رسيده پايان به مدرنيته كه
ميشويد متوجه ببينيد را بزرگ اديان ميان ارتباطات تاريخ اگر چنانكه.ميكند پيدا معنا
كردند حركت فضا اين در فقط كه
عصر تا نوسنگي عصر از بشر جهانبينيهاي و معرفتها تمام كه ميكنيد اشاره كتابتان در *
آنها از كدام هر از بهراحتي ميتواند انسان و ميگيرد قرار هم دركنار امروزه اطلاعات
امكان نظرشما به آيا.بسازد آنها براساس را زندگيش و باشد داشته را خويش گزينش
دارد؟ وجود تجربهها و سنتها اين شدن ايدئولوژيك
بر تفكري اشكال يا جهانبينيها اين از يكي كه ميآيد بهوجود موقعي ايدئولوژي -
.نيست كم آنها شدن ايدئولوژيك امكان بله ، .شود مسلط ديگران
در چيز همه شما قول به مبنا آن بر و آمد پديد كه جديدي وضعيت با كه بود آن مقصودم*
و مسلط گفتمانهاي عصر به نميتوان ديگر گرفتهاند ، قرار هم با توافق و همزيستي
.انديشيد ايدئولوژيك
نوعي از حاكي خودش آمده ، وجود به كه ارتباطي جديد صورت اين واقع در.است طور همين -
پست دقيق معناي من البته.بگويند آن به هم مدرنيته پست شايد.است ايدئولوژيك پست دنياي
عصر پستمدرنيته ، شايد ولياست شده آن روي زيادي بحثهاي چون نميدانم را مدرنيته
پايان به مدرنيته كه نيست آن بر دليل مدرنيته پست آنكه ضمن.باشد ايدئولوژي پايان
.است رسيده
!مدرنيته پايان نه است مدرنيته شده جهاني وجه مدرنيته پست كه گفت ميتوان واقع در *
نميتوان ديگر ميكنيم ، نگاه دنيا اقتصادي قدرت دومين عنوان به ژاپن به كه هنگامي -
زمينه در كه است كشوري ولي دارد هم بسياري سنتهاي آنكه ضمنكرد اطلاق سنتي كشور آن به
كالاهاي از برخي.دارد جهاني اقتصاد در موثري بسيار نقش و ميكند ابداع فنآوري
بازي ديگري نحو به را نقش اين هم جنوبي كرهاست بينظير خود نوع در ژاپن الكترونيكي
.نميشود خاصي حوزه به محدود مدرنيته كه است اين نشانگر مسائل اين.ميكند
يكي غرب با هم مدرنيته و است منتفي شرق گفتمان آن مقابل در و غرب گفتمان طرح بنابراين *
.نيست
آنها مرزهاي درواقع.است افتاده رونق از غرب و شرق و جنوب و شمال بحثهاي امروزه -
مثلا كه دارم مشاركت مدرن جهان ساختن در همانقدر امروز ايراني مناست ريخته هم به
سهيم جهان اين تكوين و شكلگيري در اعتبار يك به ما همه.آمريكايي فلان يا ژاپني فلان
طبيعتا هستند ، مدرن ابزارها همه كه ميكنيد زندگي جامعهاي كهدر موقعي.هستيم
تفكر نوع يك خودشان همراه آنها چون و باشيد داشته سازگاري ابزارها اين با كه مجبوريد
آن بر دليل مساله اين.كنيد دروني را جديد تفكر اين ناچاريد خواهناخواه ميآورند ، جديد
آن پايه واقع در.نيست شما هويت ناقض مساله اين نباشيد ، ديگر هستيد ، كه آنچه كه نيست
.هستيد خودتان
...است مطرح فردي خود شكل اصليترين در واقع در *
.دارد را خودش خاص بوي و رنگ كه ميكند زندگي جامعهاي در هم فرد همين اما !بله -
تاييد بيشتر بلكهكند عمل فردي دادههاي نقض جهت در شدن جهاني فراگرد كه نميكنم فكر
و شدن جهاني پذيرش جهت در يكي:ميشود ديده متضاد حركت دو شدن جهاني در البته.است آن
مكمل حركت دو اينملي و قومي و اي قبيله هويتهاي به بازگشت و آن نفي جهت در ديگري
چيز همه برگرفتن در عظيم حركت طرف يك از.است نشده پيدا آن تعادل نقطه هنوز اما هستند
تعادل به آونگ اين كجا حال.محلي و قومي مقاومتهاي آن برابر در و داريم سيستم يك در را
.است نوسان حالت در هنوز نميدانم؟ ميرسد ،
از و شدهاند دگرديسي دچار قبل از هم...خرد سوژه ، مانند فلسفي مفاهيم از بسياري *
جديدي تعريف بايد كه ميكند فكر آدم كه طوري به.شدهاند خارج خود كلاسيك تعريفهاي
.كرد وضع آنها براي
نه البته.است شده متزلزل بود ، غرب فلسفه پايههاي كه مفاهيمي از بسياري.است درست -
از عقل و جامعه خرد ، سوژه ، بايد جديد عرصه يك در بلكه باشد ، شده باطل كلي طور به اينكه
عقبتر فرهنگي و اجتماعي تحولات به نسبت سياسي سيستمهاي كه ميكنم فكر.شوند تعريف نو
هم انساني علوم آن بر افزون.بدهند تطبيق آن با را خودشان نتوانستهاند هنوز.هستند
مانده عقب ميشود ، انجام فيزيك و زيستي علوم در كه نوآوريهايي و تجربي پژوهشهاي به نسبت
كه اجتماعي و سياسي تحولات و تكنولوژيك و علمي اجتماعي ، تحولات ميان اعتبار يك به.است
.دارد وجود شكافهايي سازند ، همگام آن با را خودشان بايد
ياد كه حوزههايي ميان توافق و شكافها اين شدن پر امكان آينده در شما نظر به آيا *
دارد؟ وجود كرديد ،
كه ميگويند خوشبينها.بدبين يا باشيم خوشبين كه دارد اين به بستگي پرسش اين پاسخ -
آغاز واقع در.ميبينند بحران فقط لابد هم بقيه و رسيد خواهيم تعادل يك به ما حال هر به
اين در حال هر به.است سپتامبر يازدهم آن بزرگترين كه شد شروع بحران با يكم و بيست قرن
كه چرا ميدانند گذرا مسئلهاي را آن ديگر برخي و ميكنند صحبت تمدنها جنگ از برخي قضيه
يك كه حالي در.باشند داشته وجود واقعي تمدنهاي كه ميدهد رخ تمدنها جنگ موقعي معتقدند
تمدنها جنگ.ميكنند وجود اظهار آن داخل در هم تمدنها بقيه و نداريم بيشتر جهاني تمدن
.بودند همزور تمدنها همه كه داشت معنا موقعي
.بدهند وفق جهاني تمدن شرايط با را خودشان ناچارند تمدنها همه *
.دارند قرار سيستمها سيستم ، اين چرخه درون در تمدنهايديگر -
باشيم؟ جديدتري شكل به گذشته تمدنهاي پيدايي باز شاهد آينده در است ممكن *
و كهن جهانبينيهاي تمام كه ميدهد ايدئولوژيكاجازه پست دنياي چتر شدن باز همين -
مكاتب و يوگا شمنيسم ، از سخن غرب در چقدر !ببينيد.كنند اندام عرضه گذشته حساسيتهاي
.سربرآوردهاند گذشته فرهنگهاي اكتسابات تمام واقع در.ميرود معنوي كهن
اتصالات نحوي به گذشته فرهنگهاي اكتسابات شما قول به اين كه ميرسد نظر به واقع در *
.شدهاند شناور كنوني فضاي در و كردهاند رها را خودشان بومي و تاريخي
در كه مذهبي فرقههاي همه اين مثلا.آمدهاند رو نحوي به.است طور همين دقيقا -
مسئله اين نشانگر همه و همه -هستند هم خطرناك آنها از بسياري البته كه -شده پيدا غرب
.دارد نياز هم معنوي فضاهاي به آدمي كه است
بعد در را انسان ميخواستند كه گذشته مكاتب و ها جهانبيني خلاف بر كنوني ، وضعيت در *
.هستيم وجود مختلف ابعاد برآوردن سر شاهد عكس بر سازند ، محدود وجود از خاصي
همزيستي واقع در.هستند هم با همه است ، شده فرنگوار شهر نوعي به دنيا !بله -
هم ، با چيز همه پيوند و روابط بودن ريزومي دليل به طبيعتااست شده تسهيل فرهنگها
اين همه ميان بتواند آدمي كه است مشكل خيلي.است شده ايجاد هم ذهني آشفتگي گونهاي
هم فكري انسجام نوع يك به انسان حال هر به.سازد برقرار توافق متضاد و ناهمگون اشكال
.است مشكل انسجامي چنين آشفته دنياي چنين در.است نيازمند
طرف يك از.است شده مخدوش هم عمومي حوزه و خصوصي حوزه ميان مرز كه ميرسد نظر به *
شده گسترده چنان فردي حوزه ديگر سويي از و ميكنند عمل فرديت رشد جهت در جهاني ارزشهاي
سعي كه شدهايم روبهرو وضعيتي با امروزه يعني.است دربرگرفته نيز را عمومي حوزه كه
.گردد حفظ هم اقليتها تعدادترين كم حقوق ميشود
تعميم را مسئله همين اگر ولي است ، استوار طبيعت از حراست بر اكولوژي اصل كه همانطور _
كنوني انسان معناكه اين به.ميكند پيدا سرايت هم تمدنها و فرهنگها مسئله به بدهيم ،
هم گذشته خلقيات از برخي شامل اين.كوشد مي خطرنابودي در فرهنگهاي و تمدنها حفظ در
اكولوژي و فرهنگي اكولوژي اجتماعي ، اكولوژي به ميتوان را اكولوژي واقع در.ميشود
سال هزاران از انساني اكتسابات تمام حفظ مصروف دنيا فرهنگ امروز كوشش.داد تسري تمدني
كوچكترين حتي كه ميكنيم سعي اكولوژي در كه همانطور مثلا.ميشود امروز به تا گذشته
توجه فرهنگ و تمدن اجزاء كوچكترين به تا ميكوشيم هم امروزه كنيم ، حفظ را زيستي اجزاء
ميتواند نيز اكنون كرده ، باز را چيز همه و زده كامل دور يك جديد تمدن چون.باشيم داشته
اين در همه و نيست مسلط سياسي و فكري مكتب هيچ كه آنجايي از و دربربگيرد را چيز همه
.دارد نظر اظهار و زيست حق فردي هر هستند ، سهيم گسترده خوان
.مييابد افزايش روز به روز شده شخصي و كوچك فضاهاي سيطره كه ميرسد نظر به حال *
ارزشي دنياست در چه هر.رسيد چاپ به "زيباست كوچك" نام ، به كتابي پيش سال چند-
.است تنوع از پاسداشت نوع يك مسئله اين و دارد
دست به ساله هزار چند اين در انسان كه آنچه به را اكولوژي مفهوم ميتوان واقع در
نيز زمين كره.است جالب نيز زمين بودن سيارهاي پديده منظر اين از.تعميمداد آورده
زمين به آنجا از كه هنگامي از و بعد به ماه كره به سفر اولين هنگام از.است احترام قابل
و احترام شايسته هست آن در چه هر مقدسو چقدر زمين اين كه رسيد ذهنمان به نگريستيم ،
قطع زمين از را نافمان بند توانستيم اينكه صرف.شد مادر زمين بعد به جا اين از.است خوب
بفهميم و كنيم وسيع كيهان به نسبت را ديدمان طريق اين از و بنگريم آن به بالا از و كنيم
.است ساخته فرد يك زمين از مسئله همين- كهكشان اين در شايدهم - تنهاييم جهان اين در كه
لحظه هر كه هستيم آسيبپذير كوچك كره اين از جزيي هم ما خود كه شديم متوجه اينجا از
شصت كه همانگونه.گيرد قرار جدي خطر معرض در هستياش كيهاني فاجعهاي اساس بر است ممكن
نگاه اينكرد نابود را دايناسورها و برخورد زمين به آسماني سنگ يك پيش سال ميليون
.شود احترام قابل هست زمين در آنچه كه شده باعث زمين به سيارهاي
سيارهاي زمين اينكه.هستيم زمين به بيرون از و فراكروي نگاه يك شاهد امروزه واقع در
كوچك كره اين و تنهاست كهكشان اين در شايد و منظومه اين در عجالتا و زيباست و كوچك
كيهانشناسي كه گذشته روزگاران در.برود ميان از است ممكن لحظه هر و آسيبپذير بسيار
گرد ديگر اجرام و سيارهها و است مركز زمين كه ميكردند فكر همه داشت ، سيطره بطلميوسي
و منظومه خود نيست ، چيزي زمين كره.نيست گونه اين كه ميدانيم امروزه ولي ميچرخند آن
بينهايت تا مسئله اين و دارند قرار بزرگتري مجموعه در كدام هر.همينطور هم كهكشانها
يك آن به نسبت طبعا ميكنيم ، پيدا زمين به را وسيع ديد اين كه هنگامي خوب.دارد امتداد
و يافتيم زمين به نسبت را سيارهاي حس اين كه هنگامي از بنابراين.داريم هم فرزندي حس
نسبي معناي هم متفاوت فرهنگهاي جا همين از شود ، حفظ بايد هست آن در هرچه كه شديم معتقد
.كردهاند پيدا منحصربهفرد هم و
آيا.ميكنيد اشاره فراتاريخ در گفتوگو مساله به "جديد افسونزدگي" كتاب در شما *
فرهنگي هر و ندارد وجود مسلطي گفتمان هيچ كه وضعيت همين در درست شما بحث مورد گفتوگوي
ميگيرد؟ شكل شده ، جدا خودش بومي تاريخ از
كه -دارند وجود جهاني ارزشهاي از دستهاي سطح يك در كه همينطور كه اينجاست عجيب -
تاريخي ، زباني ، ارتباط عدم عليرغم كه ميبينيد را عارفاني نيز ديگر سطح در -شد بحثشان
بود تعجب جاي خيلي من براي.دارند جهان درباره مشترك بينش يك هم ، با فرهنگي و اجتماعي
يك ميلادي ، سيزدهم سده آلماني انديشمند يك و نهم قرن هندي متفكر يك است ممكن چگونه كه
از پيش پنجم و چهارم قرن چيني متفكر يك و ميلادي سيزدهم و دوازدهم قرن اسلامي متفكر
ميروند ، آينه سوي آن به كه وقتي خودم تعبير به يا ميرسند حدي يك به هنگاميكه ميلاد ،
ميتوان هم دور عرصه يك در كه ميدهد نشان مساله اينميبينند جور يك را جهان
.تاريخ وراي ديالوگي اما است ، ديالوگ نوع يك هم اين.يافت فرهنگها ميان را شباهتهايي
ولي ميگيرند قرار گفتوگو مبناي جهانشمول ارزشهاي بگيريم ، نظر در را آينه طرف اين اگر
اين با ارتباطچنداني شايد كه ميكنند وارد را خودشان ديگري ارزشهاي آينه ديگر طرف آن
.هست آنها ميان در هماهنگي يك هم باز ولي باشند نداشته آينه طرف
است؟ جريان در آينه طرف هر در متفاوت گفتوگوي نوع دو يعني *
.جدا كاملا عرصه دو در اما ، بله -
باشند؟ داشته همزيستي و گفتوگو ميتوانند خود نوبه به آينه طرف دو اين آيا *
در كردهاند سعي هميشه بزرگ عارفان تمام كه ميدانم را اين ولي نميدانم درست -
جايگزين دارد ، نام الوهيت كه را وسيعتري مفهوم قوميخدا ، محدودكننده مفهوم برابر
كه قوم يك به محدود خداي كدامميان هر عارفان ديگر و شانكارا اكهارت ، مايستر.سازند
.گذاشتهاند تفاوت اينهاست همه از اعم كه الوهيت و دارد فرهنگي ارتباط آن با صرفا انسان
در معنويت كه نيست اين آينه ، طرف اين در چهارعارف اين كردن مطرح از شما مقصود آيا *
آن با ميتواند معنويتي چنين و باشد نظر مورد عرفاني شكل در ميتواند فقط امروز جهان
سازد؟ برقرار گفتوگو باشند ، جهانشمول ارزشهاي كه آينه ديگر طرف
از معنويت كه هنگامي درواقع.كنم مطرح ميخواستم من استكه چيزي همان اين دقيقا -
وارد آينه طرف آن با و بگيرد در را همه ميتواند شود ، خارج قومياش و تاريخي محتواي
.شود گفتوگو
چه جهانشمولش ارزشهاي آن با آينه طرف اين انسان براي معنويتي چنين شما نظر به حال *
باشد؟ داشته ميتواند ضرورتي
از نظر قطع سازد ، مطرح هستي با را انسان عميق تجربه زمينه ، يك در ميتواند -
كه است بنياديني بسيار تجربه قدسي ، امر يا قدسيت با انسان چونتجربهفردي حوزههاي
ميبينيد برگرديد ، تجربه اين موضوع اصل به اگر واقع در.دارند مشتركا را آن تمدنها همه
به.بهرهمندند آن از فرهنگيشان ، و قومي تاريخي ، ويژگيهاي از نظر قطع تمدنها همه كه
.ميشود يكي هم با آينه سوي آن در شانكارا و ابنعربي زبان دليل همين
نياز از گرهي آيا گيرد؟ قرار امروز انسان توجه محل ميتواند آيا قدسي عميق تجربه اين *
ميگشايد؟ معاصر انسان
معنوي بعد از و است جهاني ارزشهاي دسته يك از بهرهمند دنيوي بعد از امروز انسان -
هر فراروي را بازي افق كه شخصي است امري واقع در معنويت اين.دارد مشترك تجربه يك هم
توشه آن از ميتواند ، بخواهد كس هر كه سو آن به است پنجرهاي درواقع.ميگذارد انسان
.برگيرد
تجربه اين فقدان نوستالژيك نگاهي با مرتبا شما كه برميآيد آثارتان از برخي فحواي از *
.ميكنيد دنبال معاصر انسان زندگي در را معنوي عميق
پاسخگوي هيچكدام كرديم ، صحبت آنها از كه جهانشمولي ارزشهاي كه است اين نظرم -
بهدنبال ارزشها اين در نبايد مدرن انسان بنابراين.نيستند انسان وجودي اصيل نيازهاي
پيدا را آن هنر در برخي چنانكهراگرفت سراغشان ديگر جاي در بايد.بگردد آنها
پل چون هنرمنداني.شد مبدل معنويت و مذهب به نوزدهم ، قرن اواخر در هنر مثلا.ميكنند
پروست "گمشده زمان درجستجوي" كتاب.داشتند هنر به نگاهي چنين پروست ، مارسل و والري
نقش ميتواند هم هنر بنابراين.است ابدي لحظههاي بازيافتن در وي درواقعتجربه
براي.است شده مطلق امر با ارتباط وسيله هنر درواقع.كند بازي كيمياگرانه و دگرگونساز
نقطه يافتن از اليوت.استي مانند شاعراني مثلادارد عرفاني جنبه واقعي هنر هر همين ،
.است هنر ساحت در معنوي تجربه يك اين خوب ، .ميگويند سخن جهانگردان در ثابتي
...كه ميگوييد خيال عالم شما كه است چيزي همان به متعلق معنوي يا قدسي تجربه اين *
هم كه زيبا بسيار است جهاني.است انسان وجود از جداناشدني بعد يك خيال عالم اين -
شكل آن در معنا هم و ميشود متمثل آن در محسوس هم درواقع يعني ;معقول هم و است محسوس
.كند تجربه را هستي لطيف جنبههاي بتواند تا ميكند كمك انسان به كه است دنيايي.ميگيرد
نميگيرد؟ شكل عرفاني عميق تجربه همين حول نيز اديان ميان گفتوگوي آيا *
چنانكه.ميكند پيدا معنا نمادين جهان با ارتباط در فقط اديان ميان گفتوگوي !چرا -
حركت فضا اين در فقط كه ميشويد متوجه ببينيد ، را بزرگ اديان ميان ارتباطات تاريخ اگر
كردهاند ، برقرار ارتباط هم با (كهنالگوها) آركيتيپها زبان به ديگر عبارت به.كردند
را گفتوگو امر ميتوانند لذا و هستند مشترك و جهاني نمادها اين.مفاهيم زبان با نه
مفاهيم بار اولين براي كه هنگامي مثال براي.ميكنند سفر بهراحتي اينها.بخشند سهولت
تبديل را مفاهيم نداشتند ، انتزاعي ذهن كه آن دليل به رفت ، چينيها چين به هند از بودايي
طرف اين از يا.كرد پيدا جديدي بار چين در بودايي مفاهيم تمام خوب ، .كردند تصوير به
اتفاقا كه معنوي استعارات فضاي در.بكند اسلامي را مفاهيمهندي كه كرد سعي داراشكوه
حوزه يك تمثيلاز زبان به واقع در.ميكنند سفر مشترك نمادهاي اين است ، خيال عالم همان
تيپهاچون آركينيستند گونه اين مفاهيم كه حالي در.ميكنند سفر ديگر حوزه به فرهنگي
تمثيلي صورتهاي اين ميتوانند دارند ، سروكار انسانها ازلي خاطره يا جمعي ناخودآگاهي با
تغيير تمثيليميتوانند صورتهاي اين البتهكنند منتقل حوزهديگر به حوزه يك از را
.نميدهند جوهر تغيير ولي بدهند شكل
يازدهم حادثه در كه است خوب ببريم ، پايان به را گفتوگو كه اين از پيش دكتر آقاي *
و سياسي و فكري مسائل باب در تحليلي هر كه ميدانند همه اكنون.تاملكنيم كمي سپتامبر
شما نظر به.حادثهباشد اين به توجه بدون نميتواند جهان چه و ملي سطوح در چه اجتماعي
كرد؟ ايجاد جهان سطح در را جديدي پارادايم چه سپتامبر يازدهم
شكافي خود نوبه مسالهبه اين اما كرد مطرح را تروريسممطلق بحث سپتامبر يازدهم -
همه تابا شد بسيج آمريكا عمومي افكار تمام كه طوري به.انداخت آمريكا و اروپا ميان
.بجنگد آن با قوا
اروپا مطبوعات كه بود اين افتاد كه اتفاقي سپتامبر ، يازدهم رابطهبا طبيعتادر
را موضوع اين آنقدر آمريكا شديد واكنش دليل به ولي همدرديكردند امر اين به نسبت ابتدا
:چون حملههايي پس اين از.انداختند آمريكاييها گردن بر تقصيررا آخر كه شكافتند
رفتار طرز اين.يافت رواج... و ميآيد سرشان كه هستند چيزي آن آمريكاييهامستحق
اصلا اينكه باب كتابدر چندين و داد رخ معكوس واكنش پيشيك چندي كه يافت شدت آنچنان
رسيده چاپ به فرانسه در كتاب سه دو زمينه همين در.شد نوشته چيست؟ بودن ضدآمريكايي ريشه
ضد وسوسه" نام روولبه فرانسوا ژان از كتابي:قبيل از.است انداخته راه سروصدا خيلي كه
به كرده سعي كه"دشمنآمريكايي" نام به روژه فيليپ از كتابي و "بودن آمريكايي
كه است جالب آنجايي از كتابها اين چاپ.بپردازد مفهوم اين مفصلتر و تاريخي تبارشناسي
اين درك تحليل هم و بودن آمريكايي ضد كشفعلتهاي براي هم شد بهانهاي سپتامبر يازدهم
اروپايي بيماري به(بودن آمريكايي ضد) مساله اين از مزبور نويسندگان كه طوري مسالهبه
به.است ريشهدار اروپاييها آمريكايي ضد احساسات كه شد معلوم رو اين ازتعبيركردند
غربيها و شود گفته نميشد ، گفته كه حرفهايي از بسياري كه شد باعث سپتامبر يازدهم حال هر
برابر در خودشان ارزشهاي بر و بروند فراتر ارزشها بودن نسبي از -آمريكاييها لااقل -
.كنند فاجعهانگيزغلبه و تروريسممبهم اين
تروريسممبهم؟ چرا *
.است جهان كردن فيكون كن هدفش باشد ، داشته اگرهم و ندارد خاصي هدف كه چون -
است؟ امكانپذير گفتوگوهنوزهم آيا آمده ، پيش وضعيت اين با *
به بايد ساكن به گفتوگوييابتدا هر اما است امكانپذير كه البته -
.بگذارد احترام جهاني اصولي بهعنوان دموكراسي و فردي ارزشهاي
|