ميكنم رقابت خودم با
ادبيات حاشيه
ميشود متولد شاهزادهاي ببوسي را قورباغهاي اگر
در آمريكا معترض نويسنده ونهگات كورت
:روندشاو فرانكفورتر با گفتوگو
ميكنم رقابت خودم با
دندان چشم برابر در چشم:تثبيتكرد را جمله اين پيش سال هزار سه بابل پادشاه حمورابي
نكش را ديگري خانواده:بيشتر نه و كمتر نه بود اين دقيقا او منظور دندان برابر در
خواهد انتقام ما همه از سادهلوح بوش جورج و است ناگهاني انتقام اما نسوزان را خانهاش
گرفت
طالعي جواد:ترجمه
كشور ، اين اومانيستهاي انجمن رئيس و آمريكايي آلمانيتبار نويسنده "ونهگات كورت"
سالهاي در او ، .بود كشورش سلطهجويانه سياستهاي منتقدان پرسروصداترين از يكي روزگاري
از پس اما.آورد روي ادبي خلاقيتهاي به تنها و گزيد دوري سياسي صحنه در حضور از گذشته ،
بهانه را نيويورك تروريستي فاجعه بوش دبليو جورج ديد كه هنگامي سال 2001 سپتامبر يازده
و داد دست از را خود آرامش ديگر بار است ، داده قرار جنگطلبانه سياستهاي گرفتن سر از
از ديگر بسياري همراه ونهگات كورت پيش ، چنديپيوست ضدجنگ و معترض روشنفكران جبهه به
بوش ، دبليو جورج جنگطلبانه سياستهاي به اعتراض در آمريكا ، صلحطلب روشنفكران
.يافت گسترده طنيني عمومي افكار در كه كرد امضا "ما نام به نه" عنوان با بيانيهاي
شهرت به "پنج شماره سلاخخانه" پرفروش رمان انتشار با سال 1969 به آلمانيتبار ، نويسنده
شمار به آمريكا متحده ايالات متعهد ادبيات برجسته چهرههاي از زمان همان از و رسيد
موجودي به ويروس يك پخش از پس انسانها آن در كه او ، "كالاپاگوس" طنز رمان.ميآيد
اساس بر.است شده شناخته آمريكا امروز ادبيات در كلاسيك اثر يك ميشوند ، تبديل هيولايي
نيك و ويليس بروس كه ساخت فيلمي سال 1999 رودولف آلن ونهگات ، "قهرمانان صبحانه" رمان
هشتاد ونهگات كورت امسال ، نوامبر يازدهم روز.كردند بازي را آن اصلي نقشهاي نولتي
گفتوگويي وي با روندشاو فرانكفورتر آلماني روزنامه ادبي بخش مناسبت ، همين به.شد ساله
:ميگذرد گرامي خوانندگان نظر از اينجا در آن متن كه داد انجام
* * *
است؟ چطور حالتان ونهگات ، آقاي مبارك تولدتان *
خودم نسل مردهكشي انتظار هرگز.زندهام اما نيستم ، كردن زندگي سزاوار من ، خوب كاملا
اين از.است پيري عيب اين ، .مردهاند من دوستان بيشتر:است شده طور اين اما.نداشتم را
!ميكند عصبيام اين.كنم پارك درست نميتوانم ديگر گذشته ،
جورج "ضدترور جنگ" با مخالفت زمينه در ويژه به.ميرسيد نظر به فعال خيلي تازگيها *
ناگهاني؟ چنين چرا و چرا؟.بوش دبليو
نهفته آن پشت كه اخلاقي و عراق جنگ با.ندارم مخالفتي تروريستي ضد برنامههاي با من ،
صلح و دارد نخست نقش سرگرمي آن در كه است سياستي خواهان بوش دبليو جورج.مخالفم است
!است ملالآور نسبتا
كند؟ سرگرم را خلقش تا ميجنگد صدام عليه بوش يعني *
خوب خيلي تلويزيون ، .دادن نشان قدرت قيمتي هر به و كردن جلبتوجه:است او شغل اين.بله
من.داشت وجود فراواني تراژديهاي دوقلو برجهاي دوروبر طبعاميكند همكاري او با
عجيب اما.ببخشم را تروريستها توحش نميخواهم ابدا و بدهم نشان كم را آن رنج نميخواهم
تنها ما ، ملتميآيند كنار ماجرا اين با چگونه نيويورك از دور انسانها كه است آنجا
تلويزيون در پيش سال يك از بيش كه آنچه از همچنان ما ، .است خوراك اين كننده دريافت
من چه؟ از.ميكنند نيرو تجديد سنديهگو در انسانها حتي.ميكنيم نيرو تجديد ديديم ،
.ميكنند نيرو تجديد كننده سرگرم نمايش يك براي اكثريت ميكنم گمان
را آمريكاييها از بسياري كه خشمي آيا.كرديد تجربه نيويورك در را سپتامبر يازده شما ، *
نيست؟ قبول قابل برايتان برميانگيزد تروريسم با جنگ از پشتيباني به
توجيه را چيزي هيچ اين اما.هستند...و عصبي خشمگين ، هراسآلوده ، آدمها طبعا
اين.داريم كار و سر رواني جنون پيشرفته موارد با ما طرفدارانش ، و بوش مورد در.نميكند
.شدهاند خل كاملا آدمها
زندگي شهر اين در كه است سال سي از بيش خودتان شما.بزنيم حرف نيويورك از بگذاريد *
است؟ كرده تغييراتي چه تروريستي ضربات زمان از شهر اين ميكنيد ،
ما ، اقتصادي نظم كه دريافتيم ما.بودم نيافته ورشكسته حد اين تا را نيويورك هرگز من ،
ما ، پيشرفته تكنولوژي عجايب تماماست شكننده حد چه تا سهام ، بازار مركزياش هسته با
مسخره چيزهاي همه و ما هوايي دفاع سيستم ما ، ميكروبي سلاحهاي ما ، مدرن مخفي سرويسهاي
كه است تاسف باعث.شديم بيدار خواب يك از ما ، .بيفايدهاند كه دادند نشان ديگرمان ،
.بود پردوامتر ديگر مسائل همه از بورسها شدن بسته خاطر به ناراحتي
"تكتيرانداز" زنجيرهاي قتلهاي خاطر به اخيرا.دارد ادامه هم تروريستي ضربات از ترس *
اتوبوس ، راننده شدند ، مواجه خطر با هم كوچك شهرهاي در روستاييان ناگهان واشنگتن سراسر در
.كسي هر بچهها ،
سرزمين اينجا ميدانيد؟.دارند اسلحه همه تقريبا آمريكا در.بوده طور همين هميشه
آمريكايي هم من.ميشوند پيدا مليتي و نژاد هر از تقريبا انسانها اينجا.است پهناوري
است پاسخي سر بر بلكه نيست ، هولناك جنايتهاي سر بر مسئله.نميكنم خطر احساس اما هستم ،
ما:ميشود گرفته بالا دست جهاني صلح در آمريكا سهم.ميدهند آن به سياستمداران كه
كه بودهايم ملتي تنها ما امروز ، به تا وكرديم كشف را هيدروژني بمب و اتم بمب و مسلسل
.كند پرتاب غيرنظاميان از پر شهري سر بر را اتمي بمب يك كه برسد جنون از حد آن به
كتاب دركردهاند پيشبيني را سپتامبر يازده واقعه ظاهرا كه هستيد كساني جمله از شما *
سال 2001 در را جهاني نظم پاشيدن هم از يافت ، انتشار سال 1990 در كه "پوكوس هوكوس"
شد ، منتشر سال 1997 در كه نيز "زمان زلزله" خود رمان تازهترين در.كردهايد تشريح
.ميشود بنيادي بحران يك دستخوش سال 2001 در هم باز نيويورك
در.ميكنيم فكر ما كه است آن از كنندهتر تعيين زمان روند كه ميشوم متوجه همواره من
انفجار زماني فاصله تنها.دارند وجود تراكمي و فشار نقطههاي همواره جهان ، زمان محور
سوي از حتي كسي ، هر سوي از ميتوانند جديد تكنولوژيهاي.ميشود كوتاهتر آنها
.شدهاند برنامهريزي فاجعهها كه است طريق اين از.شوند گرفته كار به مغزها خبرهترين
پس آمريكا ، روشنفكران ويدال ، گور و چامسكي نوآم سانتاگ ، سوزان مثل منتقداني از صرفنظر *
است ، داشته سابقه كمتر تاكنون كه بهگونهاي يا كردند اختيار سكوت يا سپتامبر يازده از
چرا؟.گرفتند را جمهوريخواهان جانب
آشكارا ما ، .رسيدهايم جايي به كه نداريم باور ديگر است مدتها ما اينكه براي
.نميكند فرقي برايمان اما شدهايم ، خراب ما ، .هستيم خودمان سياره كشتن دستاندركار
دوران در و بكنيم بايد چه بعدي قدم در ميگويد ما به مهرباني با كه داريم تلويزيوني
شاهد ما آن جاي به.است نداشته جايي ملي فرستندههاي در دولت ، سياست از انتقاد اخير ،
را امكان اين تكنولوژياست بيسابقه كشورمان تاريخ در كه بودهايم واحدي رواني جبهه
لحاظ به كه كنند دريافت رسانههايي از را اخبار امروز آمريكاييها كه ميآورد فراهم
.ميشوند روشن واحد چيز يك دادن نشان براي اخلاقي
ميكنند؟ چه بزرگ فرستندههاي در دموكراتها *
.ندارد حضور آگهيدهندگان و تصميمگيرندگان ميان آنها از چنداني تعداد
ميكرد؟ فرقي بودند اگر *
به آنها.ندارد ضرورتي نامطلوب روزنامهنگاران كردن خنثي كه است مدتها ديگر اكنوننه
در اغلب اما دارند ، وجود روزنامهنگاراني چنين.ميشوند رانده صحنه از سادگي
مثل ناوابستهاي روزنامههاي
اكنون آمريكا ، درميخواند كسي ندرت به را روزنامهها اين اما"The Nation"
صحرا ، توفان عمليات و كويت جنگدارند محدودي بسيار نقش تلويزيونها برابر در روزنامهها
كه هستيم صنعتي كشور آخرين امروز ما ، .كرد آماده خوبي به را كارها امر ، اين تحقق براي
.است كننده سرگرم نهان در موضوع ، اين كه زيرا داريم ، اعدام مجازات
.بوديد كرده اختيار سكوت گذشته سالهاي در هم خودتان شما *
.مييابم درست را اين من و است بوده چنين پيش سالها از.نپرسيد چيزي من از هيچكس
.شوم حالت اين مزاحم نميخواستم من و بودند شادمان و مغرور مردم
آندرسون ، لري ساراندون ، سوزان با همراه پيش ، هفته چند.ميكنيد را كار اين حالا اما *
طي آمريكا ، سرشناس چهرههاي از ديگر بسياري و گيليام تري استون ، اليور انو ، بريان
.داديد قرار اعتراض مورد را بوش سياست "Not In Our Name" عنوان با بيانيهاي
.نميپذيرند را ما دولت "نخست ضربه سياست" همه آمريكا در دهيم نشان ميخواستيم ما
به اينكه يا نميكند؟ تضمين را پيروزياي كه مخالفيد عراق جنگ با دليل اين به شما *
ميكنيد؟ رد را آن اخلاقي لحاظ
خودمان از دفاع براي را لازم كارهاي همه و بياوريم فرو را متقابل ضربه حتما بايد ما ،
تروريسم از عراق ميگويد كه ترتيب اين به جنگ ، اين سوژه.اينطور نه اما بكنيم ،
.است افسانه ميكند ، پشتيباني بينالمللي
چيست؟ شما پيشنهاد *
دليل اين به بوش ، .ميكند كار بد سيستم اين.كنيم بهتر را اطلاعاتمان سيستم بايد ما ،
ميليونري است ، متوسطي موجود بوش دبليو جورج.نميداند را آن معناي كه ميشود جنگ وارد
مثل آدمهايي و است انتقام جستوجوي در او ، .ميكند بازي را كابوي يك نقش كه است
آدمها كه است اين جنگ معني اماميآورد حساب به انسان از كمتر را طالبان جنگجويان
تجربه دوم جهاني جنگ در سرباز ، عنوان به من را ، اين.ميآورند فرود را متقابل ضربههاي
مطرح را پرسش اين تازگي به ديناسيون ، روزنامهميدانيم هم ويتنام از را ، اين.كردم
.است اين اصلي نكته "ميكند؟ ايمنتر را شما جنگ اين آيا":كرد
ميدانستيد؟ توجيهپذير را عراق عليه جنگ است ، اتمي سلاح داراي عراق كه ميشد ثابت اگر *
.نه
چرا؟ *
صدام سوي از تهديد:ميكنم تكرار.ميبرد كار به را آن صورت اين در اينكه براي
چيزهايي يك افسانهپردازي زمينه در من ، .ميكند تعريف ما براي بوش كه است افسانهاي
.ميدانم
نفت سر بر تنها حقيقت در عراق تنش كه است يافته محبوبيت خيلي چپها ميان انديشه اين *
نيست؟ افسانه يك هم اين.است
مربوط هم نفت به مسئلهاست مسئله كردن ساده است ، نفت سر بر تنها موضوع بگوييم اينكه
.است سرگرميها وسيله به جمهور رئيس ساختن محبوب سر بر ماجرا اما چيز هر از بيش.ميشود
متحده ايالات در شهروندي حقوق تدريجي ساختن محدود متوجه اخير بيانيه ديگر انتقاد يك *
دهه 50 آغاز در كارتي مك سناتور "جادوگران شكار" با را فعلي وضعيت شما ، .است آمريكا
نيست؟ دشوار قياس اين پذيرش.كردهايد مقايسه
نميتوانند را كسي است شده نوشته آمريكا متحده ايالات اساسي قانون متمم در.وجه هيچ به
قرار دستاويز را كنوني اوضاع دولت اما.چرا بگويند دقيقا او به آنكه مگر كنند دستگير
توجيه ميزند ، موج ما سر بالاي كه ترور خطر با را كتاب و بيحساب دستگيريهاي و داده
براي.داشت نام كمونيسم خطر زمان آن فقط.كرد را كار همين مشابه كارتي مكميكند
.باشند داشته را عربها شبيه وضعيت كه نيست جالب ميكنند ، زندگي آمريكا در كه انسانهايي
است؟ پيشروي حال در انتقام فرهنگ آيا *
حكايت تيپي از ميگيرد ، قرار پسند مورد همواره و است نوشتن قابل سادگي به كه داستاني
.است كرده شليك برادرش به پشت از ناخلفي آدم كه چون داده ، دست از را كنترلش كه ميكند
سالني به نقرهاي دلاري يك سكه يك پرداخت با او ، ميرسد؟ پايان به چگونه داستان اين
انديشه دو هر.است معمولي اين ، ميكند شليك او به و مييابد را قاتل ميشود ، وارد
".ميبخشيم را گناهكارانمان ما كه همانطور ببخش ، را ما" و است برابر ماده با انرژي
اهانت مورد مرگ حد در را تو كسي اگر بود خواهي مردي چه تو غيرآمريكايي ، يا اماآمريكايي
را آدم اين.دارند را كار اين انتظار تو ، از ندهي؟ نشان واكنش بلافاصله و دهد قرار
:كند استناد حمورابي به كه است علاقهمند خيلي اخيرا شارون ، آريل.ميكند ديوانه
بوش جورج و.است ناگهاني انتقام ، اما.نسوزان را خانهاش نكش ، را ديگري خانواده
.است شومن يك او نهايت ، در.گرفت خواهد انتقام ما همه از سادهلوح ،
ميكرد؟ بايد كار چه.است جانافكندي از پس جمهور رئيس محبوبترين او حاضر حال در *
ضربات به نظامي حتي و سخت پاسخ يك من ، .ميگفت جدي را حمورابي ميبايست او اما.بله
انتقام نقش ما رئيسجمهور.ميدانم اجتناب غيرقابل و درست هميشه مثل را ، تروريستي
حمله عراق به او ، ميپردازد همگان شكار به و ميكند بازي را حق بر گيرندهآدمهاي
.كرد خواهد نابود را همه او ، .كرد خواهد
هر از بيش جهان ، بر آمريكا سلطه كه ميشود آن از حكايت "قهرمانان صبحانه" شما رمان در *
.شود پرتاب هواپيما از چيز همه كه است گرفته قرار پايه اين بر چيز
از گربه مثل كه است يافته بنياد انسانهايي موجوديت بر خارجي ، سياست توجه قابل بخش
Get"كه كردم ابداع كامپيوتري بازي يك من چهل ، دهه پايان در.ميشوند وارد بخاري لوله
ديگري بازي بايد آينده در شايد.ميشد مربوط اول جهاني جنگ به و داشت نام "The Kaiser
!باشد "Get Bin Laden" اسمش كه كنم طراحي
گرفته موضع عراق جنگ با مخالفت در سرسختي با كه است غربي كشور تنها آلمان حاضر حال در *
.است
مثل.بخورد شكست آن در است ممكن آدم و چه يعني جنگ ميدانند آلمانيها اينكه خاطر به
.هولناك بسيار نتايج با شطرنج بازي يك
.بود آمريكاييها سوي از آلمان تحقير سر بر سخن آلمان جمعي رسانههاي در *
تصميم كه ميكنم احساس من اما داشت وجود حكومت سطح در ناراحتيهايي.است مسخره اين
از تصميم اين خاطر به كس هيچ.شد روبهرو بسيار نسبتا احترام با عمومي افكار در آلمان
.نيست متنفر آلمانيها
.داريد آلماني خانوادگي ريشه خودتان شما *
من آلماني زبان متاسفانه.آمد ايندياناپوليس به آلمان از "ونهگات كلمنس" من پدربزرگ
تعطيل كارخانههاي:شدم متاثر شدت به و كردم ديدن درسدن از من پيش ، سالها.است خراب
جهاني جنگ دو عوارض از احتمالا ما ، .تراشيدهها كله و لوكس مغازههاي ركود ، بسيار ، شده
.شد نخواهيم رها هرگز
دارد؟ چيزيكم چه شما ديدگاه از غرب *
.داشت وجود جهان در زيادي اميد كردم ، نوشتن به شروع من كه وقتي.ايدئولوژي كمي شايد
آينده امروز ، .داشت اعتقاد جهان مشترك رشد بخش سلامت تاثير و جنگها همه پايان به آدم
سرگرم است مدتها و آمدهاند كنار امر اين با انسانها.است محدود آشكار صورتي به بشريت
.دارد حقيقت اما است ، هراسآور كمي اين ، .هستند ديگري چيزهاي
و بورس سهام اسلحه ، :دارند بزرگ سرگرمي سه مردمتان كه كردهايد ، تاييد شما حال ، هر در *
.پلاكارد
انسانشناس گروه يك اخيرا اما ندانيد ، شما شايد.تلويزيون در جنگ تازگي به و.بله
خانهشان به گذشته هفته.داشتند اقامت آمريكا متحده ايالات در تحقيق منظور به مريخي
توي":گفت آنها سخنگوي پرواز ، از پيش.بود شده داغ خيلي برايشان دنيا كه چون كردند فرار
Blow اين توي چيزي چه:اول.كرد نخواهيم درك هرگز مريخيها ما كه هست چيز دو آمريكا
"كنيد؟ تماشا مردن موقع را ديگران كه داريد علاقه اينقدر شما چرا:دوم.هست Jobs
اجتماعي نقد با علمي و تاريخي داستانهاي ميان ارتباط ايجاد مديون را خودتان شهرت شما *
.هستيد تخيل سراسر و طنزآميز و
اينطور ميدانم زمان مناسب را سبك اين كه دليل اين به من ، .هستم طور اين من خب ،
:است اين امروز نويسنده يك مسئله.كردم آن يافتن صرف زيادي وقت من درواقع.نمينويسم
.ميشوند بيشتر هميشه و هستند خوب و زياد آنها.دارند وجود هم هنوز كهنه كتابهاي تمام
من از جوانها وقتي امروز ، .دهد انجام بهتري كار نميتواند ديگر آدم رشتهها ، بسياري در
."كنيد امتحان را ولتر كانديداي":ميدهم پاسخ اغلب بخوانند ، بايد چه كه ميپرسند
ميدانيد؟ همه از بهتر را كتابتان كدام *
از بسياري براي كتاب ايناست s cradleصCat كتاب احتمالا من كوچك ناوگان بادبان
به بازگشت داروي انسانگرايي ، .دارد برجستهاي نقش كتاب اين در مذهب.است مهم انسانها
.هستم آمريكا اومانيستهاي انجمن رئيس پيش سالها از من ، .آمريكا تاريخ در صلح
هستيد؟ سوسياليست هم هنوز *
اعتبار از وجه هيچ به اعتقاد اين من براي.دارم اعتقاد اقتصادي عدالت به من.طبعا بله ،
.است نيافتاده
ميشود؟ هم بدبينتر ميشود پير وقتي آدم *
هزار هفت و سي به.است دردناك نسبتا وقتها بعضي زندگي.شدهام مايوستر فقط من.نه
اين با و بودند بهتر من از كه بسياري نويسندگان به يا كنيد نگاه نيويورك در بيسرپناه
.كردند ترك را صحنه همه
مينويسيد؟ هم هنوز *
خودم حريف ديگر و ميكنم رقابت خودم شخص با من.خوب چندان نه اما مينويسم ، روز هر
.مييابد كاهش آنها خلاقيت قدرت ميشوند پير وقتي نويسندگاناست طبيعي اين اما.نيستم
فكر.بودم نويسنده سال پنجاه از بيش من ببينيد ، .مينوشت بد نسبتا اواخر همينگوي
دلم بروم؟ خانهام به دارم اجازه حالا.دادم انجام ميتوانستم كه را كاري آن ميكنم
اين در كه است سالها.آمدهام آن از كه جايي.بازگردم "سرخپوستان چوب" به ميخواهد
.خستهام من.شدهام پير سرزمين
داريد؟ مرگ از تصوري چه *
معجزهآسا خواب.ميخوابم علاقه با منندارم بدي تصور.ميرود خواب به سادگي به آدم
.نيست راحت چندان آن برعكس زندگي.است
ادبيات حاشيه
انساني قصه يك *
- علمي ژانر نويسندگان بزرگترين از يكي هنوز اما است ، شده پير گرچه لم ، استانيسلاو
و شرقي اروپاي تخيلي - علمي نويسندگان بين لهستاني نويسنده اين.ميشود محسوب تخيلي
و آينده تصوير به غربي اروپاي نويسندگان است ، معتقد او.است قائل تفاوت غربي
كشف - لم خود جمله از - شرقي اروپاي نويسندگان اما.علاقهمندند آن تكنولوژيهاي
كه نيز - سولاريس - نويسنده اين ماندگار اثر بهترين.دارد اهميت برايشان فلسفي ايدههاي
كوبريك استنلي فضايي 2001 اديسه براي رقيبي تا درآورد تصوير به را آن تاركوفسكي آندري
چيزي نه ميپردازد ، بشر طبيعت كشف به لم استانيسلاو.است مدعا همين جهت در تلاشي باشد
دارودسته) كلوني جورج همراه به (بروكوويچ ارين) سودربرگ استيون كه نماند ناگفته.كمتر
جيمز عقيده به كه رمانياست كشيده تصوير به را رمان اين ديگر بار (اوشن نفره يازده
.انساني انديشههاي قصه است ، انسانها قصه فيلم اين تهيهكننده (بيگانه) كامرون
باز باز دهان با*
رسانده چاپ به گديس ويليام از آتلانتيك انتشارات كه است كاري آخرين "باز باز دهان با"
بيستم قرن نويسندگان بزرگترين از يكي اما نيست ، شدهاي شناخته چندان نويسنده گديس.است
.پينچن توماس و بلو سال آپدايك ، جان همچون ديگري بزرگ نويسندگان كنار در است ، آمريكا
شاهكاري كدام هر منتقدان نظر به بنا كه است رمان چندين صاحب او.يافت وفات در 1998 گديس
آمريكا سبك صاحب نويسندگان و متفكران بزرگترين از يكي گديس.ميشوند محسوب خود نوع در
.است
هستيم قرباني ما *
.است گفته جديدش رمان در ساله كرايتون 60 مايكل كه است چيزي همان اين.هستيم قرباني ما
.ميكشد يدك خود با را كرايتون خلاقانه افكار همچنان كه است رماني جديد نام "قرباني"
مرز هميشه بودهاند ، مرزشكن خود نوع در كه است بوده داستانهايي نويسنده هميشه كرايتون
پرفروش نيز سينمايياش نسخه كه ژوراسيك پارك رمان جمله از شكستهاند ، را پرفروشترين
آن با مبارزه درصدد دانشمندان از جمعي كه است مصنوعي طاعون يك داستان "قرباني".بود
.ميكند پر را آن جاي هيجان عوض در باشد داشته كم سبك لحاظ به جا هر داستان.هستند
رولينگ.كي.جي معماي *
- كتابخواني به كمك بينالمللي طرح از حمايت در جادوگر پاتر هري خالق رولينگ.كي.جي
ساتبي ، حراجي در فروش و ارائه براي را معمايي - توسعه حال در كشورهاي براي كتاب جمعآوري
واژه تعدادي كارت روي 93 رولينگ.است كرده طراحي لندن ، حراجيهاي بزرگترين از يكي
شايد فصل ، جمله38 از.ميشود حل نظر مورد معماي آنها دادن قرار هم كنار با كه نوشته
ميميرد ، جديد ، معلم خانگي ، جن شد ، اخراج جارو ، رون ، جلد ، طولانيترين ، كند ، تغيير
.ميشود برگزار دسامبر دوازدهم حراجي اين.متاسفم
چين در حيوانات مزرعه *
.است برده صحنه روي را اورول جورج حيوانات مزرعه چيني ، ساله سي كارگردان جون ، چنگ شانگ
كه اين از چيني هنرمندان ميكند ، نارضايتي احساس چين در سانسور مسئله جوناز چنگ
كه است طبيعي.دارند شكايت سخت نميشوند حمايت دولت طرف از هنر ارباب و ناشران
از بسياري توقيف و سانسور اما است ، كاري هر انجام مهم اركان از يكي مالي استفادههاي
نامهاي طي چين رسمي مقامات.است كرده نزديك ورشكستگي آستانه به را كشور اين هنرمندان
با مغاير را كتاب اين چين مقامات.شدهاند حيوانات مزرعه از فصل چند حذف خواستار رسمي
.كرد ممانعت كتاب اين انتشار ادامه از چيني ناشر بنابراين ، .ميدانند كمونيست حزب اهداف
اجرا مناسب كه نوشته تغييراتي با و اورول جورج رمان از اقتباس با را نمايشنامه اين شانگ
اورول جورج حيوانات مزرعه رمان شورشي رهبران كه خوكي سه.باشد كشور اين فرهنگ و چين در
اقتباس در.هستند - تروتسكي و استالين لنين ، - شوروي جماهير اتحاد رهبر سه نماد هستند
در فرهنگي انقلاب كشتار خاطر به بعدها كه است مائو همسر و زن خوكها اين از يكي شانگ
انتخاب دلايل از يكي":ميگويد شانگ.گرفت قرار نكوهش مورد بسيار تا 1976 سالهاي 1966
تحت آدمها.كنم آگاه اجتماعي نارساييهاي به نسبت را چين مردم كه بود اين اورول قصه
اما...داري راي حق تو.ميكنند واگذار را خود حقوق نتيجه در ميگيرند ، قرار فشار
".كني استفاده آن از نميتواني
ميشود متولد
شاهزادهاي ببوسي را قورباغهاي اگر
دنكيشوت
نصيريها سميه
;دارد جذابيت برايشان بسيار كه ميگذارند پا عجيبي دنياي به ميخوابند وقتي انسانها
از و ندارند دسترسي آنها به هرگز واقع عالم در كه ميبينند روياهايي خواب عالم در چون
هم هميشه خوابها اين اما.ميدارند دوست بسيار را رويايشان و خواب دنياي كه است رو اين
ميبيني غريبي و عجيب كابوسهاي خواب در گاهي.نيستند دوستداشتني و لذتآور آنقدرها
.بگذاري زندگان دنياي به پا و بگيري فاصله خواب عالم از سريعتر چه هر ميخواهد دلت كه
تبديل شاهزادهاي به قورباغه آن و بوسيدهاي را قورباغهاي خوابببيني كه اين مثلا
اسم به كوچولويي بچه پسر روياي اين اما.ميماند غريب و عجيب كابوس يك به بيشتر است شده
.بود كريستوفر
شبها جهت همين به.بود داده دست از قلبي ناراحتي خاطر به را پدربزرگش كريستوفر
اتفاقا.ميزند قدم سرد برفهاي روي كه ديد خواب شب يك.ميديد غريبي و عجيب خوابهاي
پابرهنه و سرما.بود كرده ماهيگيري آنجا در پدربزرگش با بارها كه رودخانهاي كنار در
داد توضيح كريستوفر به و شد ظاهر كوتولهاي كه اين تا ميرسيد عادي كاملا نظرش به بودن
را پاهايش سرمايش كه شد واقعيتي رويايش بعد به لحظه آن از و است سرد خيلي اينجا كه
كتاب يك در را خلقت اسرار كه بود شده آشنا كوتولهاي با رويا و خواب عالم در.ميلرزاند
به تخيلات دنياي در را كريستوفر قديمي كتاب همان روي از اتفاقا و بود خوانده قديمي
اومپين و كرد معرفي معروف شاهزاده يك را خود كريستوفر كه جايي آن تا بود رسانده باور
.كرد دعوت خانهاش به كيك پن خوردن براي را ما جوان شاهزاده اين كوتوله
;بود زده رقم خودش براي رختخواب در چشمانش بستن با كه بود پاگذاشته دنيايي به كريستوفر
كرد باز دوباره و بست بار چندين را چشمانش.ميزد سوسو چشمانش نيني.ميترسيد حالا اما
خوابش آنقدر.بود گذشته حرفها اين از كار اما كند ، پيدا نجات وحشتناك خواب اين از تا
داوطلب خواب از او كردن بيدار براي صبحها مادرش يا پدر بايد حتما كه بود شده سنگين
واقع عالم ساعت چند قطعا و بود مانده باقي صبح تا ساعتي چند هنوز متاسفانه و ميشدند
.بود خواب و تخيل عالم در ساعت چندين گذراندن با برابر
داشت ، واقعيت جنبه حالا كه را ، خوابش و تخيل گرفت تصميم.نداشت چارهاي كريستوفر
هم چون ;نميآمد خوشش قورباغهها از او.بگذراند را روزگار تلخ واقعيت اين با و بپذيرد
بوسه قورباغه يك زمخت صورت به شد مجبور خواب عالم در اما كريه ، و زشت هم و بودند لزج
.بزند
به محكوم كريستوفر.است بيارزش واقع جهان در است حاكم خواب و تخيل جهان بر كه قوانيني
بايد و است شاهزاده يك بود كرده ادعا چون ;بود رويا و خواب عالم قوانين رعايت و اجرا
شاهزاده به تبديل ببوسي ، را قورباغهاي اگر تخيل ، دنياي در.ميكرد رعايت را سختي قانون
كريستوفر چون كه رسيدند نتيجه اين به خوابآلود قورباغه بچه هزاران و اومپين و شد خواهد
تبديل بوسه يك واسطه به و است بوده قورباغه هم خودش روزي يك حتما پس است ، شاهزاده يك
و زشت چاق قورباغه يك و ميكرد تلافي را خودش موفقيت بايد حالا پس است ، شده شاهزاده به
.ميكرد بدل شاهزادهاي به بوسه يك واسطه به هم را ديگر كريه
و خواب عالم منطق.باشد داشته پاسخ منطق كه نيست واقعيت عالم مثل تخيل و خواب عالم
بوسهاي با را زشت قورباغه كه كرد مجبور زور به را كريستوفر اومپين پس.است زور رويا
.داشت كم قصه آن كه كند شاهزادهاي به تبديل
ديدند شدهاش گشاد چشمان خواب عالم در و كرد را كار اين.نداشت چارهاي هيچ كريستوفر
.گرفت لقب قورباغهها قصر شاهزاده كه شد تبديل جواني شاهزاده به زشت قورباغه كه
به را قورباغهاي بوسهاي با بتواند كه نميشد باورش.بود كرده حيرت كريستوفر
.افتاد اتفاق اين تخيل عالم در اما كند ، بدل شاهزادهاي
فلاكت از را رويايش و خيال سرزمين مردمان كه اين از شاد.غمگين هم بود شاد هم كريستوفر
رو رويايش عمر كه اين از غمگين و غصهدار و بود كرده شاهزادهاي صاحب و بود داده نجات
حتي و ميگشت باز واقع عالم به بايد و بود شده تمام رويايش عمر متاسفانه.بود تباهي به
قورباغهها قصر دنياي به و ببندد را چشمانش دوباره ديگر شب كه نداشت هم را قدرت اين
.دهد انجام شگفتانگيز كارهاي اومپين با و بازگردد
;ميگذاشت هم روي ترس با را چشمانش.ميترسيد بخوابد ، ميخواست وقتي بعد ، به شب آن از
بايد شاهزادهاي و پري و جن و ديو كدام با ببندد را چشمانش كه بار اين ميدانست چون
داد ، ادامه را زندگي جريان ميشود هم خواب عالم در كه بود آموخته را نكته يك تنها.بجنگد
قواعد با را تخيل و رويا زندگي فرمولهاي داشت دوست كه بود اين كريستوفر اشتباه اما
دچار بالاخره.ميانداخت بزرگي دردسرهاي به را او اشتباه اين.بسنجد خود واقعي زندگي
تنبل و تنها كريستوفر يا است خواب عامل وقار با شاهزاده نميدانست.بود شده سردرگمي
پيدا قورباغهاي پارك و خانه و كوچه و خيابان در گاه هر بعد ، به شب آن از.بيداري عالم
همه كه اين از غافل شود ، خلق شاهزادهاي تا ميبوسيد و ميكرد بغلش محكم ميكرد
.ميكردند1 خطاب ديوانه را او اطرافيان
دوم ، 1378 چاپ هرمس ، نشر بازياري ، مهرداد ترجمه گوردر ، ياستين قورباغهها ، قصر.1
|