يقين سرچشمههاي
به برايمان معتبر و درست اعتقادات آنرو از تفكر راه هر كه مطمئنيم اوقات از بسياري
ميگيرد مايه شناخت سرچشمه يك از كه آورد خواهد وجود
;اشاره
يافتن پي در غالبا آنان بويژه ميكنند ارزيابي را انديشيدن الگوهاي فيلسوفان
.كنند يقين ايجاد اخلاقي اصول درباره و جهان درباره كه برآمدهاند تفكر براي الگوهايي
استدلالهاي و نيستند ، يقيني اعتقادات كدامين كه اين به بردن پي براي است راهي فلسفي شك
.است يقيني بيش و كم كه ديگري اعتقاد به اعتقاد يك از عبور براي هستند راهي منطقي
يقيني را آنها ديگر فيلسوفان كه كردهاند شك اعتقاداتي در فيلسوفان از بسياري
منطقي استدلالهاي اعتقادات اين تاييد براي كه كوشيدهاند ديگر فيلسوفاني و انگاشتهاند
.بيابند
انواع و منطقي استدلالهاي از استفاده با ما ، كه معتقدند خوشبينانه خردگرا فيلسوفان
آنان.برسيم يقين به اخلاقي اصول درباره يا جهان درباره ميتوانيم مشابه ، استنتاجهاي
نظر در را شك افراطي صورتهاي است يقيني پايه چه تا اعتقاداتشان كه اين اثبات براي
.ميگيرند
انديشه و فرهنگ گروه
و قطعي ممكن حد تا پاسخهايتان كه ميخواهيد و ميخواهيد پاسخهايي و داريد پرسشهايي
شما كشور چيست ، طبيعي رويدادهاي از برخي توضيح:دارند متعدد انواع پرسشها.باشند مسلم
كرد ، خواهد چه بعدا قوي احتمال به دوستتان گيرد ، پيش در بايد سياسي نوعمناسبات چه
براي كه آنجا از و قبيل اين از و آيد پيش بهادار اوراق بازار براي است ممكن حادثهاي چه
ندارد ، وجود باشد راه بهترين كه آشكاري ساده راه هيچ دلخواهتان پاسخهاي به رسيدن
.گيريد نظر در را گوناگون راههاي آنها به رسيدن براي ميتوانيد
و بود خواهد انديشيدن براي راهي پرسشها براي پاسخ به رسيدن زمينه در عمومي راه هر
را انديشيدن راه اما.دارد را آنها ارزيابي قصد فلسفه كه است چيزهايي اقسام از يكي اين
اين كه ميشود خاصي كيفيتهاي به توجه عطف موجب انگاشتن دانش كسب براي تدبيري منزله به
دست درست پاسخهاي به راه اين در كه مايليدباشد آنها فاقد يا واجد است ممكن تدبير
يعني -باشد معيوب چندان كار روش شايد باز برسيد هم درست پاسخ چند به اگر حتي اما.يابيد
دريافت آنچه كه بگوييد نتوانيد كه -باشد استوار پيشداوري يا حدس پايه بر است ممكن
داده شما به غلط و صحيح پاسخهاي از آميزهاي است ممكن يا.است معتبر يا يقيني ميكنيد
دادن تشخيص براي راهي آيا و است چگونه غلط به صحيح نسبت كه بپرسيد ناچاريد آنگاه و شود
.نه يا دارد وجود آنها
به برايمان معتبر و درست اعتقادات آنرو از تفكر راه هر كه مطمئنيم اوقات از بسياري
زمين در راه آن گويي كه است چنان.ميگيرد مايه شناخت سرچشمه يك از كه آورد خواهد وجود
بساوايي و گوش و چشم قبيل از خود ، حواس معمولا ما مثلااست شده كشيده استواري بسيار
مسلم معمولا ميبينيم ، را چيزي هرگاه.ميانگاريم شناخت اعتماد قابل سرچشمههاي را
خود حواس راه از صرفا ميتوانيم آنچه براي اما.است واقعي چيز آن كه ميانگاريم
ديگري اعتماد قابل سرچشمههاي يافتن پي در اينرو از و دارد وجود حدودي بياموزيم
ميكنند فلسفه در فراوان جلوهگريهاي كه مطمئني سرچشمههاي از دوگونه.برميآئيم
استفاده هنگامي سرچشمهها از يكي عنوان به مرجعيت از ما.عقل و مرجعيت از عبارتند
اعتماد آنها به ميتوانيم بريم گمان كه شويم متوسل معتقداتي از مجموعهاي به كه ميكنيم
دانا شخصي عقايد يا كتابي ، محتويات يا فرهنگ ، هر سنتي معتقدات است ممكن اينها.كنيم
تواناييهاي به كه ميگيريم بهره هنگامي سرچشمهها از يكي عنوان به عقل از.باشند
.كنيم اعتماد استدلال و تفكر زمينه در خودمان
همين آنها از يكي.دارند وجود فراواني احتمالي مراجع.گيريد نظر در را مرجعيت نخست ،
از است عبارت ديگر يكي"ميداند هركس آنچه" -است ما فرهنگ متعارف و رايج عقايد
كارشناسان:برخوردارند ويژهاي كيفيتهاي از كه است اشخاصي عقايد ديگري.مقدس كتابهاي
صورتي در را علم (.دارند را مرجعيت حكم كودكان اكثر اعتقادات براي والدين).خردمندان و
شود تلقي درسي كتابهاي از مجموعهاي عنوان به بيشتر كه آورد شمار به مراجع جزء ميتوان
تبيينهاي و نظريهها كه كارشناساني.آنها آزمودن و نظريهها به رسيدن روش منزله به تا
چرا و بيچون را آنها مردم بيشتر كه مييابند دست عقايدي به ميدانند را علمي متعارف
به علمي درسي كتابهاي معتقدند ميگويند آنان به طبيبانشان آنچه به مردم.ميپذيرند
.ميشود نگريسته مقدس كتابهاي چشم
هستند صورتهايي معمولا اينها.ميبخشند مرجعيت به عظيم پايگاهي فلسفهها از برخي
منطقي و معقول امري جامعه سنتي اعتقادات انگاشتن درست كه نظر اين يعني سنتگرايي ، از
اعتقاداتي با نخست.ميشود بيان مرحلهاي سه فرايندي صورت به غالبا سنتگرايي.است
(خردمند يا هوشمند مردمان بهويژه البته و) مردمان معمولا كه ميكنيد آغاز را كارتان
ميرسد دستتان به كه را تازهاي اطلاع هرگونه سپس.ميكنند اعتماد احساس آنها درباره
سنتي اعتقاد از زمينه اين در را آن ممكن نحو هموارترين به كه ميكوشيد و ميكنيد بررسي
مثلا -كنيد وارد اصلاحي يا تغيير سنتي عقيدهاي در كه شويد ناگزير است ممكن).بگنجانيد
دادههاي كه ناچارشويد است ممكن يا -نميكند صدق خاصي موردهاي در عقيده اين كه بگوييد
به شايد مورد دو هر اين تعداد اما بزنيد ، توهم برچسب آنها به هم شايد و نپذيريد را تازه
تركيب خوش اطلاعات و شده اصلاح سنتي عقايد به كه حالي در سرانجام ، (.باشد حد كمترين
.كنيد نتيجهگيري مربوطند شما به كه پرسشهايي به پاسخ از ميكوشيد مجهزيد ، تازهاي
.ميسازد ميسر را مردم ميان مشترك زمينهاي ايجاد كه است آن سنتگرايي مهم ويژگي يك
هر كه باشد داشته وجود مرجعيتي اگر دارند ، نظر اختلاف چيزي درباره مردم كه هنگامي يعني ،
ميتوانند معمولا آنگاه بپذيرند اعتقادات سرچشمههاي از يكي عنوان به را آن طرف دو
بنياديترين.سازد متقاعد را ديگري يكي كه جايي تا بيابند سازنده بحثي ادامه براي راهي
تلقي مراجع مثابه به را خود حواس ما كه است موقعي ميسازد وقوع قابل را امر اين كه راهي
مثلا ، آيا ، كه باشند داشته نظر اختلاف يكديگر با مورد اين در نفر دو كه كنيد فرض.كنيم
كه متفقالقولباشند دو هر اما نه ، يا دارند وجود سياه و نارنجي راه راه گربههاي
صورتي در آنها پس.ميدهند ما به پيرامون جهان درباره صحيحي اطلاعات ما چشمهاي
سياهي و نارنجي راه راه گربه بتواند آنان از يكي كه كنند حل را نظرشان اختلاف ميتوانند
(تجربهگرايي فلسفه)."يكي هم اين بفرما ، " كه بگويد و دهد نشان ديگري به
راه راه گربه هيچ كه كنيد فرض.نميانجامد مشاجره فصل و حل به هميشه امر اين اما
پيدا سياه و نارنجي راه راه جانور يك شخصي كه كنيد فرض يا يافت ، نتوان سياهي و نارنجي
جامعتري توافق يابد ادامه بحثي كه آن براي پس."نيست گربه كه اين" بگويد ديگري و كند
[سليم عقل يا] متعارف شعور بر مبتني عادي اعتقادات بتوانند دو هر آن شايد.است نياز مورد
او پس گربهاند ، مادرش و پدر و است شبيه گربه به جانور اين" بپذيرند مرجع عنوان به را
علم قوانين در" بپذيرند مرجع منزله به را معاصر علم بتوانند دو هر شايد يا "است گربه هم
در مهم نكته "باشد امكانپذير بايد رنگها تركيب اين كه است شده گفته گربهها وراثت
جوابي دادن با صرفا را مردم مشاجرات معمولا اعتقادات به مربوط مرجع كه است آن اينجا
مردم كه ميآورد فراهم مشتري زمينه مرجع آن اوقات ، بيشتر.نميكند فصل و حل آنها به
.بيابند توافق براي راهي تا دهند ادامه زمينه آن از را كار ميتوانند
مخالفت مرجعيتي هرگونه با شكاكاناست شكاكانه نگرش سنتگرايي دشمن بزرگترين
چه يعني ، "نباشد؟ اعتقاد بنبست از جزيي مرجع اين خود كه بدانيم كجا از":ورزيد خواهند
واقعيت اين تحريف موجب كه ندهد دست به را پاسخهايي از الگويي مرجعيت كه داريم تضميني
است؟ نادرست ميگويد مرجع آنچه از بسياري كه شود
.باشد مرجع حكم فرهنگدر يك اعتقادات كه ميشود دريافته آسانتر هنگامي نگراني شدت
شدن معتقد ضابطه اگر آنگاه باشند ، نادرست بشدت فرهنگ يك اعتقادات از برخي كه كنيد فرض
هرگز شديد نادرستيهاي اين از شايد باشد ، سنتي اعتقاد با چيز آن بودن سازگار چيزي به
بيماريها همه كه باشد اين سنتي اعتقادات از يكي كه كنيد فرض مثلا).شد رها نتوان
ميشد ديده ريزبين زير در هرآنچه كه باشد اين ديگر اعتقاد و خبيثهاند ارواح وجود نتيجه
واقعي هرگز ميشوند ديده ريزبين زير در كه ميكروبهايي آنگاه.نيست پندار جز چيزي
(.آمد نخواهد شمار به بيماري عوامل و علل هرگز نتيجه در و شد نخواهند انگاشته
از.ندارد وجود اخلاقياي يا علمي مرجعيت هيچ كه نگيريد نتيجه گفته اين از
.نميشود حاصل نتيجهاي چنين اصلا اعتقادي بنبستهاي اين با مرتبط نگرانيهاي
را شكاكي فرد كه است دشوار بسيار سنتگرا براي كه است اين گرفت ميتوان كه نتيجهاي
مرجع آن و ميكند ادعا كه دارد معتبري مرجع براستي اعتقاداتسنتي منشا كه سازد متقاعد
هرگز شكاك اما باشد ، سنتگرا با حق است ممكناست راستين اعتقادات منشا واقعا معتبر
.شد نخواهد متقاعد
ادعايي اول شخص آنها از هريك در.است شده آورده كوتاه گفتوگوي چهار زيرين سطور در
به ميگويند آنچه براي گويندگان از تعدادي.ميگيرد قرار دوم شخص اعتراض مورد كه ميكند
.ميدارند روا شك ديگر گويندگان ادعاهاي به آنان از تعدادي و ميشوند متوسل مرجع
ميجويد؟ توسل مرجعهايي چه به آنان از هريك ميشوند؟ متوسل مرجع به گويندگان كدام
موتور سه و اتومبيل دو كه هروقت.كند محاسبه ميتواند من گربه كه ميكنم گمان:ماتيو
.ميدهد تكان بار پنج را دمش او ميكنند عبور خانه جلوي از سيكلت
.است نادان گربه كه ميدانند همه.نگو چرند:ميريام
.باشند منظمي و خوشقيافه و باهوش آدمهاي خودم ، مثل فرزندانم ، كه دارم انتظار:مارك
صفات فرزندانمان بيشك پس ;است فهميده و خوشقيافه و باهوش تقريبا من مثل هم زنم ببين ،
.برد خواهند ارث به را ما
كه وقتي باشند؟ والدينشان شبيه بايد فرزندان كه داري اطمينان اينقدر كجا از:نيومي
پرورش روش همان به آنها كه باشد علت اين به شايد ميشوند شبيه والدينشان به فرزندان
حال هر در.باشد تصادف كار فقط هم شايد يا.داشتهاند را تجربهها همان و يافتهاند
.درآيد كار از -سركش و سرزنده يا -نامرتب و زشت نفهم ، تركهات و تخم اگر نكن تعجب
رنگ يك از روحي كه است امكانپذير آدمهايي بين فقط عشق كه ميگويد من مرشد:لوك
كه است كرده كمكم همين و آموخت من به او را مطلب ايناست ارغواني من روح.باشند داشته
آن ميتوانم حتي.دارد سير سبز روح همسرم اما.سردرآورم زندگيم درباره زيادي چيزهاي از
.شويم جدا هم از ناچاريم دليل همين به.است بدي خيلي تركيب اين.ببينم را
منظورم است؟ گرفته صورت آزمايشهايي عشق و رنگ نظريه اين سنجيدن براي آيا:ليا
قطعي و ثابت بهطور را نتيجهها بتواند آزمايشگر آنها در كه است واقعياي آزمايشهاي
بينشان باشند يكديگر شبيه خيلي آدمها كه وقتي خواندم روانشناسي كتاب يك در.كند تعيين
آزمونهاي همسرت و تو مورد در كه باشد بهتر شايد.عشق تا ميشود ايجاد دوستي بيشتر
.آيد عمل به شخصيت مناسب
.است داده توضيح را مردها شدن كچل علت كه خواندهام انسان تكامل درباره كتابي:ژان
چون و ميشدند آويزان مادرانشان موهاي به نوزادان پيش سال ميليونها كه ميرسد نظر به
داشته بلند موي مردها كه نبود نيازي نداشتند نوزادان كار به كاري دهه 1970 تا مردها
كه ميبينم حالا اما ميشوم ، كچل ديگر سال چند تا كه اين از بودم غصهدار واقعا.باشند
.است طبيعت نقشه طبق بر امر اين
بدبيني با است شده داده پيش سال ميليونها وقايع درباره كه را نظريهاي هر من:ژوديت
گذشته در كه است بوده ممكن چيزي هر ميدانيم ، كه جايي تا واقع در.ميكنم نگاه زيادي
.اند خوب واقعا كچل مردهاي از خيلي كه ميكنم گمان و باشد افتاده اتفاق
خرد
از بسياري بتوانند كه دارند انديشيدن قدرت آنقدر آدميان.است انديشيدن توانايي خرد
بحثهاي در ميتوانند همچنين آنان.دهند سروسامان جوامعشان به و كنند حل را علمي مسايل
برهانهاي ميتوانند و دهند تغيير را يكديگر اعتقادات كه بكوشند و جويند شركت پيچيده
فلسفه.انديشيدنند مختلف تقريبا انواع اينهابفهمند هم را علمي نظريههاي و رياضي
فقط آنان گويي كه چنان بود ، كرده آغاز انسانها از خامي و ساده نسبتا تصوير با را كارش
و سنتي اعتقادات قبيل از مرجعيتهايي با است ممكن يا كه دارند انديشيدن قدرت نوع يك
پيشرفت سير در فلسفه ، .باشد تعارض در آنها با يا سازگار است شده نوشته كتابها در آنچه
متمايز يكديگر از را خردورزي گوناگون انواع و درآمده به سادهانديشي از تدريج به خود ،
نه هم باشد ، آن اعتقادت دلايل به بردن پي توانايي فقط خرد كه كنيد فرض فعلا ، .است ساخته
.انديشيدن قدرت با بلكه معتبري مرجع هيچگونه به توسل با
دارد ادامه
مورتون ادم:نويسنده
مجيدي فريبرز:ترجمه
|