نابسامان خانواده
با كه نميكشد طولي شد والدين روابط سردي و بياحساسي آفت دچار خانواده روح كه هنگامي
گرماي يافتن و امنيت و عشق سراب دنبال به فرزندان مرد ، و زن مشترك زندگي در عشق مرگ
ميكنند جستجو خانه جز به را جايي خانواده ، كانون گمشده
در و مييابند ارتباط يكديگر با آن اجزاي رو اين از و دارد (dynamic) پويا ذاتي هستي
اجزاي مخصوصا -هستي اجزاي متقابل مناسبات يا متقابل روابط.ميافتند موثر يكديگر
نيز انساني جامعه در.آيد پديد آنها ميان سازگاري يا تعادل نوعي كه ميشود سبب -جاندار
.برقرارند سازگاري يا تعادل و متقابل مناسبات انواع
يكديگر با الزاما انساني جامعههاي از يك هر در گوناگون سازمانهاي كه آنجايي از
.سازگارند و متعادل يكديگر به نسبت رو اين از دارند ، متقابل مناسباتي
اين اركان عنوان به همسران بگيريم ، نظر در اجتماع اهميت با سازمان يك را خانواده اگر
روابط سلامت و مناسبات در تعادل صورت در كه دارند ، مناسباتي هم با ارتباط در سازمان
و ميگردند يافته سامان و سالم خانوادهاي در سازگار و سالم فرزنداني رشد باعث متقابل
.ميسازد را نابسامانيها و نابهنجاريها از دور به جامعهاي هم كنار در سالم خانواده
ثانيابراي و مرد و زن سعادت براي سالمي محيط اولا كه است خانوادهاي سالم خانواده
.آورد فراهم كودكان تربيت
و آسايش مرد ، و زن خوشي تامين بر علاوه آن محيط كه است اين سالم خانواده مشخص وجه يك
.گرداند ميسر نيز را كودكان صحيح پرورش
باشند نداشته درستي پرورش و نباشند برخوردار آسايش از خود خانوادگي محيط در كه كودكاني
.داشت نخواهند سعادتمندي زندگي آينده در محتملا
كودك به و يكديگر به نيستند ، عصبي و خردهگير مادر و پدر سالم خانواده در رفته هم روي
از.ميدهند قرار نوازش مورد را كودك معتدل طرزي به و دارند مساعي اشتراك دارند ، اعتماد
ذكر را آن مورد دو كه ميآيد بهدست نتايجي اجتماعي سازمانهاي متقابل روابط مطالعه
.ميكنيم
سازمانها بين هماهنگي يا سازگاري هرگاه -1
درهم برسد تعادلي به مجددا نتواند اگر و.ميشود پريشاني دستخوش جامعه رود بين از
.است آشكار خوبي به جوامع انحطاط دورههاي در بيتعادلي اين و ميشكند
هيچگاه فردشان ، منحصربه خصوصيات و پيچيدگيها با زوج ، يك عنوان به انسان دو بين سازگاري
با تنها كه هماهنگي اين آمدن بهوجود صورت در.نميآيد پديد كامل و صد در صد بهطور
و گذشت
گوناگوني تهديدكننده عوامل هجوم مورد همواره ميگردد ، حاصل طرفين شرايط گرفتن نظر در
بخصوص و غيرمادي عوامل كه باشند غيرمادي يا و مادي ميتوانند عوامل اينميگيرد قرار
.هستند دارا را پراهميتي نقش همسران سازگاري زمينه در فرهنگي ،
با سازمان آن هماهنگي و دهد روي اجتماعي سازمانهاي از يكي در شديد تغييري چون -2
ميسر سازمانها ساير تغيير اگر و ميافتد خطر به جامعه تعادل رود ميان از ديگر سازمانهاي
.ميكند سقوط جامعه كه نميگذرد ديري آورد دوام جامعه بيتعادلي و نشود
يا روستايي جامعهميشود متزلزل كمتر باشد ، بركنارتر تغيير از هرچه جامعه بنابراين
در.است پريشاني معرض در پويا جامعه يا شهري جامعه از كمتر مراتب به ساكن جامعه
در اما.ميشود كاسته طلاق و توليدمثل و زناشويي شماره از اقتصادي ملايم بحرانهاي
و نامشروع كودكان زايش و غيرقانوني جنسي آميزشهاي دامنه بر اقتصادي شديد بحرانهاي
به فرزندان شديد وابستگي يافته ، تقليل خانواده در پدر اعتبار.ميشود افزوده بيكاري
از همچنين.ميگسلند هم از بيشتري شدت با ناساز خانوادههاي مخصوصا و ميشود كم والدين
.ميسپارد افزايش راه جنايت و خودكشي و شورش و شده كاسته حكومتي سازمانهاي تاثير
اجتماعي نقش تغيير خانواده ، در سازش عدم و اختلافات زمينه ايجاد در مهم عوامل از يكي
.ميباشد (زوجها) طرفين از يكي
به است ، سطح هم اجتماعي پايگاه داراي كه همسري مقابل در مرد ، يا زن اگر مثال عنوان به
گردد اجتماعي پايگاه تحول دچار ديگري پيشرفت عوامل يا و تحصيل واسطه به و زمان مرور
مقابل طرف كه ميكند پيدا نمود زماني مساله اين البته.ميآيند پديد اختلالات و تفاوتها
رويكردها گونه اين با خانوادهها اكثر در كه نباشد دارا را مورد اين تحمل قدرت و گنجايش
.هستيم مواجه
در مردان اجتماعي پايگاه ارتقاء پذيرش همواره كه ، است ذكر قابل نيز ظريف بسيار نكته اين
نتيجه در ميشود ، مشاهده كمتر مردان در تقابل اين و ميگردد واقع قبول مورد زنان نزد
.ميشود ديده بيشتر مردان سوي از ناسازگاري و مخالفت
.ميباشد ضروري اجتماعي پايگاه و نقش توضيح به اشاره بحث شدن روشنتر براي
و است شده نهاده گروه اعضاي از بعضي يا يكي برعهده كه است معيني فعاليت اجتماعي ، نقش
.نميشوند مقرر جامعه وسيله به مستقيما ميگيرند صورت فرد يك وسيله به كه نقشهايي همه
بر اجتماعي نقشهاي رو اين از ميكند ابتكار و مداخله مورد اين در نيز خود هركس ، يعني
.محقق نقشهاي و محول نقشهاي:نوعاند دو
خوانده محول نقش اصطلاحا ميكند تعيين افراد براي جامعه كه نقشهايي:محول نقشهاي -1
.ميشود
به ميآيند پديد جديدي نقشهاي محول ، نقشهاي چارچوب در فرد دخالت اثر بر:محقق نقش -2
تفاوت او محول نقشهاي با و ميشوند اجرا فرد وسيله به عملا كه نقشهايي ترتيب اين
اجراي براي جامعه يك اعضاي همه امكانات البته.مينامند محقق نقشهاي را مييابند
.نيستند برابر خود محقق نقشهاي
مساله اين كه ميشويم مواجه نقشها ستيز با گاه شده ، ذكر متفاوت نقش دو گرفتن نظر در با
اين از و شدهاند متنوع گروههاي داراي گوناگون تحولات اثر در كه ميآيد پيش جوامعي در
سازگار يكديگر با ميكنند تعيين فرد براي متفاوت گروههاي كه نقشهايي موارد بعضي در رو
.ميآيد پيش نقشها ستيز مشكل پس نيستند ،
برعهده كه ديگري نقشهاي يا نقش اجراي با نقش يك اجراي كه است اين نقشها ستيز از مقصود
فعاليتهاي در ميخواهد كه شخصي كنوني متمدن جوامع در مثلامييابد مغايرت است فرد
را خود خانوادگي فعاليتهاي دامنه كه است ناگزير باشد درخشان چهرهاي سياسي يا شغلي
.بورزد غفلت نيز خويش خانوادگي مصالح از بسا چه و نمايد محدود
اين از ميگيرد ، صورت فردي انگيزههاي روي از و است شخصي نيازهاي جزو محقق نقش اجراي
.ميزند سرباز محول نقش اجراي از خويش مطلوبات به رسيدن براي فرد گاهي جهت
تحرك بواسطه مرد يا زن اگر:كه است روشن نكته اين گرديد ، ذكر كه توضيحاتي به توجه با
-است بالاتري اجتماعي پايگاه به اجتماعي پايگاه يك از شخص انتقال همانا كه -اجتماعي
ناسازگاريها پيدايش و افكار جدايي بناي گردد ، همسرش با متفاوت فرهنگ و تفكر داراي
و ادراكات ترتيب اين به.ميشود ايجاد اندكاندك اجتماعي طبقه فاصله و ميشود گذاشته
اختلافات ، اثر بر و شده كمرنگتر بهتدريج طرفين مشابه كمابيش خواستهاي و عواطف
متقابل كنش يكديگر با نميتوانند آساني به همسران نتيجه در و ميآيند بوجود تعارضات
.باشند داشته اجتماعي
عادات برخي مانند عواملي شوهر ، و زن سني و فرهنگي و سياسي و اقتصادي اختلافات از گذشته
.ميگردد همسران روابط تيرگي باعث جنسي ، و رواني مختصات و
جمله از شدهاند ، شناخته كمابيش مياندازد جدايي شوهر و زن بين كه را گوناگوني عوامل
موارد تمام بر علاوه...و بدگماني و دروغگويي و تندخويي و حسادت و بيوفايي و بيمهري
.ميكند ايفا زناشويي نااستواري در مهمي بسيار نقش نيز همسران جنسي روابط شده ، ذكر
انتظارات و عادات معلول گاهي و است طبيعي انحرافات يا ضعف از ناشي گاهي همسران اختلافات
كه چنان دارند عميقتري تاثير خانواده افق تيرگي در نيز اخير عوامل.است متفاوت
و سليقه داراي خود خانواده و صنف و طبقه اوضاع مطابق جنسي امور در كس هر:گفتهاند
او انتظارات كه صورتي در و مينگرد خود جفت به معيني انتظارات با و ميشود معيني عادات
زاده جنسي مسائل بيشتر كه گفت ميتوان بنابراين ميافتد ، ناخرسندي به نشود برآورده
.هستند اجتماعي مقتضيات
پي در نيز نابسامانيهايي و مشكلات كه ميآيد پيش دگرگونيهايي جامعه پويايي جريان در
كه ميباشد اخلاقي و فرهنگي نابههنجاريهاي اجتماعي ، دگرگونيهاي توابع از يكي.دارد
پويايي جريان طي در.دارد خانواده بيساماني در ريشه نابههنجاريها اين از قسمتي
و بيشتر ديگر ، اجتماعي و سياسي امور كنار در خانواده ، اساسي امر به بايد اجتماعي ،
افرادي خاستگاه و اجتماعي شئونات تمام بستر خانواده كه چرا شود ، رسيدگي و توجه دقيقتر
گردش به را جامعه فرهنگ و اقتصاد چرخ پويا و سالم انديشهاي و جسم با بايد كه است
.درآورند
مشترك زندگي در (نوع هر از)جدايي و سازش عدم موجب كه اختلاف ، موارد از مورد چند به
بيش مجالي همسران ناسازگاريهاي علل تمام برشمردن اما.گرديد اشاره اجمال بهطور ميگردد
ناسازگاريهاست اين نتيجه به اشاره شده ، ذكر مطالب بيان از اصلي مقصود.ميطلبد اين از
.ندارد فرزندان تيرهبختي و والدين جدايي جز سرانجامي كه
اين در است ، قانوني و كامل بهطور جدايي آن وجه يك.ميافتد اتفاق صورت دو به جدايي
.ميدهند تشكيل جديدي مشكلات و مسائل با همراه را جداگانهاي زندگي زوجين از يك هر صورت
جدا يكديگر از قانوني بهطور مرد و زن كه است ترتيب اين به مساله اين ديگر صورت
سفيد گاوپيشاني اصطلاح به و اجتماعي آبروي حفظ جمله از مختلف ، دلايل به بلكه نميشوند ،
خانواده در است عاطفي طلاق همان كه ديگري شكل به و يافته استحاله آنان نزد طلاق نشدن ،
ناتوان و رنجور يكديگر با ستيز مقام در را مرد و زن تنها نه روند اين.مييابد تجلي
بر بهتدريج كه است جسماني و روحي رنجهاي ناسازگاريها اين تاثير كمترين بلكه ميسازد
.ميگردد وارد فرزندان
ناممكن آن از رهايي كه ميشود تبديل مخوفي زندان به مرد و زن مشترك زندگي ترتيب اين به
از يكي فرار يا و خيانت قبيل از نابههنجاري اتفاقات موارد گونه اين در اغلب كه ميگردد
يافت جهان ادبيات حيطه در بهخوبي آن نتايج و زندگيها نوع اين آثار).ميدهد روي طرفين
.(ميشود
كه نميكشد طولي گرديد ، والدين روابط سردي و بياحساسي آفت دچار خانواده روح كه هنگامي
گرماي يافتن و امنيت و عشق سراب دنبال به فرزندان مرد ، و زن مشترك زندگي در عشق مرگ با
عنكبوتي خانه به يا نهايت در و ميكنند جستجو خانه جز به را جايي خانواده ، كانون گمشده
خود با را خانواده سوءنابساماني آثار و برده پناه ديگر فساد ويرانههاي به يا و اعتياد
و زن بين سازش عدم ريشههاي يافتن جهت در بايد كه است معتقد نگارنده.ميكشند سو هر به
موارد رواني ، مشاورههاي يا و خانوادگي مشاورههاي با و گيرد انجام تلاش حداكثر مرد ،
در مرد و زن تفاهم و آيند نظر به لاينحل مشكلات كه صورتي در و نمود فصل و حل را اختلاف
پيشرفت از قانوني طلاق راهحل با آنگاه نباشد ، امكانپذير هيچوجه به مشترك زندگي
در اگر كه چرا.نمايند جلوگيري ميگردد گوناگون نابههنجاريهاي منجربه كه نابسامانيهايي
جدايي بار نهند ، سرپوش همسران ، بين ناگشوده گرههاي و نشده حل مسائل بر مشترك ، زندگي
آثار بسا چه و كرد خواهد سنگيني نيز خانواده فرزندان دوش بر آنان تفاهم عدم و احساسي
گسسته هم از قانوني طلاق با كه است خانوادههايي برابر چندين نابسامانيها اينگونه سوء
.است شده
ناشي اختلافات دامنه است ، گشته پنهاني گسيختگي دچار عاطفي طلاق اثر بر كه خانوادهاي در
و زن روان و روح تخريب بر علاوه ترتيب اين بهمييابد گسترش روز هر زوجين سازش عدم از
.ميگردد سختتر فرزندان جان در گوناگون نابههنجاريهاي و بزهكاري ريشههاي مرد
عقلائي طبائي محبوبه سيده
شناسي جامعه زمينه:منبع
نيمكوف و برن آگ:تاليف
|