رستگاري و ديني گرايي كثرت
تحولات گستره و شدن جهاني
رستگاري و ديني گرايي كثرت
تكميلي تحصيلات دانشكده در فلسفه بازنشسته استاد و دين فيلسوف هيك ، جان:اشاره
خداي و شر":كتابهاي نويسنده وي.است انگلستان بيرمنگام دانشگاه پيشين استاد و كلارمونت
در ديگري مهم آثار و "جاودان زندگي و مرگ" ،"دين فلسفه" ،"معرفت و ايمان" ،"مهربان
.است مسيحي جديد الهيات
به مختلف اديان نگرش زاويه از را رستگاري مساله هيك جان ميآيد پي از كه مقالهاي در
.كند تبيين را آن پلوراليستي نگرشي با تا كوشيده و گذاشته بررسي و بحث
اساسا ديني ، -فرهنگي متفاوت بسيار ميانمجموعههاي در (رذايل طور همين و)شخصي فضايل
دارد وجود ديگران با ازخودگذشتگي با توام رفتار آنها همه در و هستند همسان بسيار
در مختلف ديني سنتهاي دعاوي زاويه از را ديني (پلوراليسم) چندروگرايي مسائل ما
محوري حق به خودمحوري از انسان تحول سعادت از منظور.ميكنيم بررسي سعادت آوردن فراهم
آنجا تا و -رستگاري فضاهاي عنوان به جهان بزرگ اديان شناختن رسميت به رويكرد اين.است
.ميانجامد -رستگاري ايجاد در يكسان بيش و كم تاثير با بگوييم ميتوانيم كهما
الوهي واقعيت از آنها متفاوت دركهاي بيانگر(الف) بزرگ اديان متفاوت صدق دعاوي
پاسخهاي منعكسكننده (ب) ;است متفاوت فرهنگي -ديني "عينكهاي" واسطه به واحد ، نهايي
آنها صحيح پاسخ دانستن البته كه است معاد و مبدا باب در مشترك پرسشهاي به آنها متفاوت
.است آنها متفاوت تاريخي حافظهاي نشاندهنده (ج) و ;نيست ضروري رستگاري براي
نگرش معنوي ، آداب باورها ، با يك هر دارد ، وجود متعدد ديني سنتهاي كه واقعيت اين
را آنها كه ما از برايكساني آشكار مشكلي خاص ، فرهنگي خصلت و هنري صورتهاي اخلاقي ،
سنت هر زيرا.ميآورد پديد ميدانند الهي ذات به پاسخي بلكه انساني ، پديده يك صرفا نه
و مينمايد تفوقناپذير و مطلق مهم ، نسبتا معنايي به تلويح ، به يا صراحت به را خود
اغلب ديني ، حيات متفاوت جريانهاي اين بين رابطه مساله.ميداند كامل ميثاقي حق بر مدعي
مشترك وجوه كه حال عين در زيرا.است ميشده طرح آنها متفاوت اعتقادي نظامهاي حسب بر
:ميشود يافت ميان اين در نيز ريشهاي تفاوتهاي دارد وجود آنها آموزههاي بين گوناگوني
اگر ;غيرشخصي يا است شخصي (بناميم حق را آن پس اين از بدهيد اجازه) الوهي واقعيت آيا
شده صادر [خدا از] يا است [عدم از] مخلوق هستي آيا ;سهگانه يا است يگانه است ، شخصي
نو از مكررا ميكنيميا زندگي دنيا اين در بار يك تنها ما آيا;است ازلي يا است ،
مورد رقيب صدق دعاوي اين زاويه از كه مادام ديني تكثر درك مشكل.غيره و شد؟ خواهيم زاده
.مينمايد دشوار فوقالعاده گيرد ، قرار توجه
خواهد موثرتر دهيم قرار بررسي مورد ديگري زاويه از را مساله اگر ميكنم فكر من اما
.آن تحصيل براي موثري زمينه يا رستگاري آوردن فراهم در مختلف سنتهاي دعاوي حسب بر بود ،
كه ميبرم كار به نحوي به اينجا در را آن من چه گر است ، اساسااصطلاحيمسيحي رستگاري
ميتوانيم كلي ، معناي اين به.برگيرد در جهان عمده سنتهاي ساير در را آن كاركردي نظاير
پديد دين كه حالي در زيرا:رستگارياند به نيل ديگر ، طرق اديان اين و مسيحيت بگوييم
مسير در را زندگي كه -هست و -بود اين اصلياش دغدغه طلايي دوران از پيش زمان در آمده
ميلاد ، از پيش اول هزاره ،"طلايي دوران" در كه طلايي دوران از پس سنتهاي برد ، پيش ثابت
-اسلام و مسيحيت بودا ، آيين يهوديت ، هندو ، آيين عمدتا -دارند آن در ريشه يا گرفته نشات
.ميپردازند انسان وضعيت در عميق تحول به اساسا
تعريف گونهاي به را رستگاري متفاوت رويكردي در كه دارد وجود نيز امكان اين البته
براي.آورد پديد را آن بتواند خاص سنت يك تنها كه گردد مبدل ضروري حقيقتي به كه كنيم
كفارهاي مرگ واسطه به گرفتن قرار خدا عفو مورد را رستگاري مسيحيت ديد از اگر مثال ،
در بدانيم ، كليسا ، يعني خدا [گناه از] رستگار جامعه به رامتعلق آن و كنيم تعريف مسيح
بودايي فرقه ديد از اگر ديگر طرف از.بود خواهد مسيحي رستگاري اساسا رستگاري صورت اين
درمهكايه از خود از رها تجلي يك نتيجه در و بيداري يا ساتوري به نيل به را آن مهايانه
.اليآخر و بود خواهد بودايي آزادي اساسا رستگاري صورت ، اين در كنيم ، تعريف شدن ازلي
بپردازيم ، آنها مقايسه به و بنشينيم عقب قدمي متفاوت برداشتهاي اين از اگر ما
من گمان به.كنيم تصور ديگر گونهاي به را آنها مناسب و طبيعي بسيار طور به ميتوانيم
بسيار حالت يك از عميق تحولي از بنياديتر برداشتي متفاوت صور ميتوان را برداشتها اين
بينهايت است ، مرتبط حق با درستي به اينكه واسطه به كه كرد قلمداد وضعيتي به ناخوشايند
فضيلت از هبوط:ميكند بيان را معمولي انسانهاي خطاكاري خود روش به سنتي هر.است بهتر
به نامتناهي ذات تجزيه يا خدا ، از بيگانگي و اخلاقي ضعف وضعيت يا بهشتي ، سعادت و
تباه جهاني فرآيند در را ما درگيري فراگير طور به كه محورياي خود يا كاذب ، فرديتهاي
.درميآورد ناگواري تشويشو توامبا نافرجام تجربه صورت به ما براي را آن و ميسازد
در نيز را امكان اين كه ميكنند اعلام را بهتري بينهايت امكان حال عين در سنتها اما
در را خود;خدا شريعت با زندگي تطبيق از ناشي ابتهاج:ميكنند بيان مختلفي مفاهيم قالب
كه است مسيح بلكه ميكنم ، زندگي نيستمكه ديگرمن" كه طوري به كردن ، تسليمخدا مسيح
;خدا حضور در جاودان زندگي به سوق ،(غلاطيان 220 به پولس نامه) ".ميكند زندگي من در
تعالي ;بهشت نعيم به هدايت و خدا با آشتي بنابراين و خدا برابر در (اسلام) كامل تسليم
ورود و خود ديدگاه بر غلبه ;برهمن بينهايت ابتهاج - آگاهي -وجود با يگانگي تحقق و خود
تعيناتچيزي رستگاري از متفاوت برداشتهاي اين من نظر به.نيروانه آرام بيخودي به
كه است جديد جهتگيري يك به محوري خود از انساني وجود تحول كلي ، تقرير در كه ، هستند
امكان كه است اين ميشود داده بشارتيكه سنت هر در و است (حق) الوهي واقعيت آن محور
يا گرفت پيش در دنيا دار اين در را آن ميتوان و است دسترس در بالفعل بهتر ، بينهايت
را عظيم خير اين به نيل راه سنت هر.نمود آغاز دنيا اين در را آن گرفتن پيش لااقلدر
قرآن نظر مورد كه آنگونه مطيعانه زندگي مسيح ، از پيروي تورات ، به ايمان:ميكند مطرح
جهان ، در فعاليت عرفاني ، بصيرت:هندو بزرگ مارگاي سه يا بودايي ، درمه هشتگانه طرق است ،
.خدا به مخلصانه سرسپردگي
كارآمد زمينهاي كه گويند مي يك هر.رستگارياند راههاي جهان ، بزرگ اديان بنابراين
رخ و بدهد رخ ميتواند حقمحوري به خودمحوري از انسان تحول آن در كه تشكيلميدهند را
رابطه دروني معنوي كيفيت نميتوانيم ما كنيم؟ داوري چگونه دعاوي اين مورد در.ميدهد
به رابطه ، اين چگونه كه ببينيم ميتوانيم اما كنيم ، مشاهده مستقيما را حق با انسان
و انساني شخصيت يك معنوي و اخلاقي كيفيت در انسان ، جهتگيري نافذترين و عميقترين عنوان
تا را رستگاري طرحهاي اين ما گويا بنابراين.است موثر ديگران با زن يا مرد يك ارتباط
اين.كنيم ارزيابي ميتوانيم هستيم انسان زندگي در آثارشان مشاهده به قادر كه آنجا
سختي به گرچه است ، خارجي واقعيت يك آن موضوع زيرا.باشد تجربي عام معنايي به بايد تحقيق
نميتوان نيز پيشين نظريهپردازي با و داد قرار ارزيابي مورد و كرد تعريف را آن ميتوان
.يافت دست آن به
آنها بر كه افرادي در كه ميبرم كار به جهتگيرياي به بهتر ، عبارت به يا كيفيت ، به
كار به نحوي به را آن من كه مسيحي اصطلاحي است ، تشخيص قابل ميكنيم قديساطلاق اصطلاح
اين در.برگيرد در ماهاتمارا و موكتي ، جيوان ستون بودي آرهت ، مانند نظايرش كه ميبرم
گونهاي به ميشود ، خدا حيات از جزيي كه اين عنوان به مختلف انحاء به خودانساني موارد ،
ميشود مبدل كسي به يا ;"است بدن به بدن عضو يك نسبت مانند سرمدي ، خير با نسبتاو" كه
با شخصي به كه اين عنوان به يا ;است كرده نفوذ او درون به برهمن لايتناهي واقعيت كه
از آنها جهتگيري ژرفترين در تغييري.ميشود توصيف ميشود ، مبدل بودا ازلي طبيعت
.وجوددارد -است يافته تجلي يك هر خاص سنت در حق كه آنگونه -حق محوريت به خود محوريت
و شود آزاد بسياري قيود از تا مييابد ، تعالي آماده بسيار را خود شخص وضعيتي ، چنين در
اين.كند زندگي واقعيت حقيقت ، خدا ، براي وسيلهاي عنوان به كه شود دارا را اختيار اين
جهان از كه هستند قديساني:است عمده الگوي دو داراي تحولي چنين كه است لازم يادآوري
متحول پي در كه هستند هم قديساني و ميپردازند تامل يا عبادت به و كنارهگيريميكنند
يا سياستمدار ، ژاندارك و بود تامل اهل كه نوريچ اهل جوليان وسطي قرون در:جهانند ساختن
آگاهي كه حاضر عصر در.سياستمدار گاندي ماهاتما و عارف اوروبيندوي سري حاضر ، قرن در
و تحليل راميتوان اقتصادي و سياسي موروثي ساختارهاي كه بردهايم پي همه و است اجتماعي
و اجتماعي صورتهاي به درآمدن براي بودن قديس داد ، تغيير هدفدار طور به و كرد بررسي
متفاوت نوعي باشند ، كه سنخ هر از قديسان امااست اوليه دورههاي از آمادهتر ، سياسي
.رفتهاند پيش بسيار رستگارانه تحول صرفادر آنها ;نيستند ما بقيه از
اما.مشاهده قابل رفتاري گونههاي از است عبارت رستگارانه تحول اين اخلاقي جنبه
است ، زندگي [نوع] يك مشخصه كه ميرسد درجهاي به وقتي كه ، را رفتاري نوع آن چگونه
آيا كنيم؟ تعيين است ، الوهي واقعيت سوي به جهت تغيير از متناظري درجه منعكسكننده
كنيم؟ استفاده كار اين براي.. يا اسلامي يا بودايي مسيحي ، اخلاقي معيار از ميتوانيم
معيار از اخلاقيشان ، بينشهاي اساسيترين درسطح ديني سنتهايبزرگ كه است پاسخاين
با ايثارگرانه رفتار به كه متفقند نكته اين در سنتها اين زيرا.ميگيرند بهره مشتركي
همان اينبدهند هنجاري و محوري نقش شفقتميناميم ، يا محبت را آن ما كه چيزي ديگران ،
بپسند نيز ديگران براي ميپسندي خود براي چه هر كه اصل اين معمولادر كه است نكتهاي
ميخوانيم است باستان عهد به متعلق كه هندو ي ماهاباراتا در رو اين از.ميشود بيان
توهينآميز خودش براي را آن كه باشد داشته رفتاري ديگران به نسبت نبايد هرگز انسان"
...كه او" باز.(پروه1137 انوشه) ".است صداقت قاعده خلاصه ، بهطور اصل اين.ميكند تلقي
موجودات سعادتهمه به علاقهمند هميشه كه كسي ميرساند ، سود طبقات همه از اشخاص به
.(پروه 14524 انوشه) ".است كامياب بهشت به صعود در...نيست متنفر كس هيچ از كه كسي است ،
همه ميكند ، مراقبت فرزندش از كه مادري همچون" ميخوانيم ، بودايي نيپاته سوته در
در سراسر را آنها بايد گونه اين زنده ، موجودات همه به نسبت انسان روح را ، روزهايش
با كه" باشد اين درپي بايد انسان كه ميشود گفته ما به جيني مقدس كتاب در (149)".برگيرد
سوتره) "شود رفتار خودش با ميخواهد كه كند رفتار گونهاي به جهان مخلوقات همه
.( i10i.كيتانگا33
"نميپسندي خود كه نكن كاري ديگري حق در":است گفته (ژن) انسانيت توضيح كنفوسيوسدر
[ديگران] منافع" نيك انسان كه تائوميخوانيم آيين مقدس كتاب در.(i10i.منتخبات 33)
(شانگ ، 3 تايي) ".را آنان ضررهاي نيز و ميكند تلقي بود ، خود آن از اگر كه آنگونه را
ديگران حق در كه است نيك هنگامي تنها طبيعت آن" كه ميدارند اعلام زرتشتيان مقدس متون
آشنا مسيح آموزه با.(دينك 945 دادستان) "ندهد انجام نيست خوب خودش حق در را آنچه
آنها با همانگونه نيز شما كنند ، رفتار شما با انسانها ميخواهيد كه آنگونه "هستيم ،
نفرتانگيز تو خود براي آنچه" ميخوانيم يهود تلمود در.(لوقا631 انجيل)"كنيد رفتار
در و (شبات 319 بابلي ، تلمود)"است تورات تمام اين.مده انجام زيردستانت به نسبت است ،
برادرش براي كه كسي مگر نيست حقيقي مومن" كه ميخوانيم را (ص)محمد سخنان مسلمانان حديث
آشكارا اصلي اديان همه.(مقدمه 9 ماجه ، ابن)".ميخواهد خود براي را آنچه بخواهد
دفعي قابل رنج هيچ ظلميو هيچ كند ، عمل اساسي اصل اين مبناي بر كسي اگر كه معتقدند
.شد خواهد حكمفرما جا همه در بشري خانواده حيات بر صلح و داشت نخواهد وجود
سنتهاي در بالفعلمردم رفتار به و برگرديم شفقت/ محبت عام اصل اين از وقتي
درمييابيم ميكنند ، زندگي نحو اين به حد چه تا آنها كه كنيم تحقيق كنيمو توجه متفاوت
مطلب تحقيق ، ادامه براي ما.است گرفته صورت مهمي مساله چنين باب در تحقيقاندكي چه كه
مسافرانتكميل رويايي گزارشهاي و حكايتها توسط كه كلي برداشتهاي از غير توجهي قابل
و محبت شاهد وفور به خودمان ، جامعه درون همسايگانمان بين مادر.نداريم است ، شده
در كه هندو ماهيگير خانوادههاي بين در كه گفتهاند ما به مثال براي و هستيم خيرخواهي
فداكاري و محبت از ملاحظهاي قابل سطح ميكنند زندگي مدرس ، ساحلي شهر در چوبي كلبههاي
تاريخهاي زندگينامه ، .ميشنويم مناطق ساير از مشابهي گوناگون گزارشهاي و ميشود ديده
تايلند ، در بودايي زندگي آفريقا ، در مسلمانان روستايي زندگي از حكايتهايي و اجتماعي
زندگي باب در كه همانطور ميخوانيم ، را نيويورك در يهودي زندگي و هند در هندويي زندگي
برايمان تصور اين _ امروز هم و گذشته در هم _ ميكنيم مطالعه جهان كنار و گوشه در مسيحي
متفاوت بسيار مجموعههاي اين ميان در (رذايل طور همين و)شخصي فضايل كه ميآيد پديد
با ازخودگذشتگي با توام رفتار آنها همه در و هستند همسان بسيار اساسا ديني ، -فرهنگي
شفقت ، و محبت همانند كه پيداست ناگفته.ميشود تلقي ارزش با بسيار و دارد وجود ديگران
و فراوان بسيار طور به كه هستيم نيز بدخواهي و خودپسندي كينهتوزي ، حرص ، بيرحمي ، شاهد
.دارد رواج جوامع همه در يكسان بيش و كم ظاهرا
برداشت يك بر مبتني و تصادفي كه ميدهد تشكيل را دادهها از مجموعهاي اينها همه
آساني كار تنها نه زمينه اين در صحيح قضاوت كه كنم تاكيد ميخواهم واقع در.است كلي
اطلاعات نداريم ، كاملي اطلاعات تنها نه ما زيرا.است مشكل بسي برعكس كه نيست ،
دورههاي در انسان زندگي گوناگون طبيعي شرايط پرتو در بايد داريم كه هم را پراكندهاي
در كه چيزي آن تمام من نظر به.كنيم تفسير سياسي و اقتصادي مختلف شرايط در تاريخ متفاوت
معتبري دليل كه است سلبي و احتياطآميز نتيجه اين يابيم دست آن به ميتوانيم حاضر حال
محبت ، كه باشد كرده ثابت ديني بزرگ سنتهاي از خاصي سنت اينكه پذيرفتن براي نداريم
.است كرده ايجاد سنتها ساير از بيشتر شفقتي
دارد ادامه
هيك جان:نويسنده
ذاكري مهدي:ترجمه
تحولات گستره و شدن جهاني
بخش واپسين - جهاني عرصه در سياست و اقتصاد فرهنگ ،
:است فرايند اين تحولات گستره مبناي بر شدن جهاني به نسبت رهيافتها از ديگري رويكرد
و سياسي صاحبنظران برخي:بينالمللي روابط ساختار تغيير مثابه به شدن جهاني -1
روابط ساختار تغيير از ناشي را سياست و فرهنگ اقتصاد ، شدن جهاني فرآيند بينالمللي
سه در اساسي تحولات شاهد تغيير ، اين مسير در كه معتقدند گروه اين.ميدانند بينالملل
عرصه بازيگران تنها دولتها كه مفهوم اين به بازيگران تغيير (الف:هستيم ذيل مولفه
بيشتري عمل ابتكار مليتي چند شركتهاي و غيردولتي سازمانهاي بلكه نيستند ، بينالمللي
عوض (ج.نميبرد جايي به راه ديگر بسته بازي كه معني اين به بازي قواعد تغيير (ب.دارند
رقابت هدف با بازي زيرا نيست ، رقيب حذف ديگر جهاني ، عرصه در بازي از هدف يعني بازي شدن
دوباره كه دارد را فرصت اين بازنده شدن جهاني روند در لذا ميپذيرد ، انجام همكاري و
.شود بازي وارد
ادامه را جهاني بحث كه هستند انديشمنداني:جهان شدن غربزده مثابه به شدن جهاني -2
گسترش كه فرق اين با دنيا ، كردن مدرنيزه و شدن غربزده يعني ميكنند ، عنوان مدرنيزاسيون
از جديدي انواع ظهور آن كنار در و تكنولوژي و جمعي ارتباطات نام به پديدهاي
.است شده شدن جهاني نام به پديدهاي شدن مطرح باعث اجتماعي -سياسي خودآگاهيهاي
شدن جهاني كه است معتقد نيز ديگري ديدگاه:جهان شدن آمريكايي مثابه به شدن جهاني -3
اروپايي روشنفكران حداقل كه بود زماني كه چرا جهان ، شدن آمريكايي يعني فيالواقع
حاضر حال در اما ميكردند ، نگاه آمريكايي فرهنگ به تحقيرآميزي ديد با تقريبا
كه است معتقد ادامه در ديدگاه اين هستند ، جهان در هنري كالاي جدي صادركننده آمريكاييها
حاضر حال در اگر كه چرا است ، دموكراسي بحث شدن آمريكايي مثابه به شدن جهاني دوم ويژگي
از بخشهايي در جز دنيا نقاط همه در را موج اين كنيم ، نگاه جهان در دموكراسي روند به
شاخصههاي از يكي دموكراسي اين بنابر.ميبينيم شده نهادينه حتي و يافته نفوذ آفريقا ،
.ميكند پيدا پر و بال مقدار اين دموكراسي چرا كه اين و است شدن جهاني مهم
شدن جهاني فرهنگي بعد خصوص در ديدگاه اين:تمدنها شدن يكسان مثابه به شدن جهاني -4
نبود جهشي زياد هم حركتشان و بودند تنيده هم در تمدن و فرهنگ گذشته در كه است ، معتقد
خاصي سرعت و جهش "تمدن" زندگي ، مكانيسمهاي و ابزار سرعت و تحولات پرتو در تدريج به ولي
.كرد پيدا
به پا نميتواند و است بطئي و آرام فرهنگ سرعت و حركت شرايطي ، چنين در اين بنابر
ميگيرد ، قرار تاثير تحت كه اين گو باشد ، همگام تمدن سريع دگرگونيهاي و جهشها پاي
انقلاب زاييده كه هستيم جهاني تمدن تحقق و تجلي يا ظهور جهت در واقعا ما بنابراين
ظاهر پيشرفته جوامع در بار اولين منطق اين كه جا آن از منتهي است ، ارتباطي و تكنولوژيكي
ساخته تمدن اين چون و ميگذارد جاي بر نيز را خود گريزناپذير آثار بكند ، گذر جا هر شده ،
...و سلطهگري و سرمايهداري و تاريخي ريشههاي و سنتي خاص ارزشهاي است ، غرب پرداخته و
تنوع اين از معقول استفاده اگر كه فرهنگهاست تنوع و تعدد دارد ، وجود كه مسالهاي.دارد
.كند ايجاد را پويا فرهنگي ميتواند شود جديد تحولات و فرهنگها
جهانيسازي ، عملي نتيجه است معتقد ديگر ديدگاه:جديد استعمار مثابه به شدن جهاني -5
كنوني وضع بر كه است اقتصادي و فرهنگي سياسي ، ابعاد داراي و ملتهاست استعمار نوعي به
و منافع نظر از چالش اين در عرب ملتهاي خصوصا ملتها و ميگذارد منفي تاثير ملتها
اجتماعي و اقتصادي اهداف با بايد بلكه سياسي ، نظر از بايد تنها نه خود توانايي
.برخيزند مقابله به نيز جهانيسازي
ايالات در نيز آن مركزيت كه ديدگاه اين:جهان شدن يكسان مثابه به شدن جهاني -6
بسان را جهاني جامعه كه است كنندهاي يكپارچه نيروي شدن ، جهاني است معتقد ميباشد متحده
دربردارنده كه است اقتصادي پديدهاي سو يك از يكپارچه بافت اين.ميآورد در همگوني بافت
ماهيتي داراي ديگر سوي از و ميباشد خدمات و كالا تجارت و فناوري انتقال سرمايه ، گردش
از يك هيچ اما.ميشود شامل را ارزشها و هنجارها عقايد ، آرا ، گسترش كه است غيراقتصادي
به منحصر و كيفي ويژگي چه آن بلكه نميشود ، محسوب معاصر دنياي در نويني امر اينموارد
شدن كمرنگ و ارتباطات فنآوري عنصر ميرود ، شمار به امروز عصر در شدن جهاني فرآيند فرد
ملي منافع و قدرت شدن پراكنده موجب ملي ، سطح در امر ايناست كنوني دنياي سياسي مرزهاي
.ميشود
را شدن جهاني كه است معتقد ديدگاه اين:جهان شدن سرمايهداري مثابه به شدن جهاني -7
در نقطهاي صورت آنبه به بايد بلكه دانست ، غيرمترقبه و خلقالساعه پديده يك نميتوان
.كرد نگاه سرمايهداري تاريخ تكامل مسير
تمام شناختن رسميت به ضمن ديدگاه اين:جهان يكسانسازي عدم مثابه به شدن جهاني -8
به ميدان از براي تلاش ميخواهد آنها از غربي ، فرهنگي هويت جمله از و فرهنگي هويتهاي
راستا همين در و سازند متوقف را غالب فرهنگ يك ساختن فراگير و ديگر فرهنگهاي كردن در
فرهنگي در موجود فرهنگهاي تمام شدن هضم از جلوگيري براي است راهي "غرب و اسلام گفتمان"
صورت سنن و آداب و هنر گوناگون افقهاي بردن بين از براي و شدن جهاني هدف به كه سلطهجو ،
گفته به و است واقعيت از گريز شدن جهاني پديده درك از گريز كه ، آن بالاخره و ميگيرد
جهاني اگرميكند انكار نيز را خود واقع در ميخيزد ، بر واقعيت انكار به كه آن فلاسفه ،
برجهان سياسي رسم و راه يك و اقتصادي مدل يك ارزشي ، نظام يك فرهنگ ، سيطره مفهوم به شدن
كار در و كرده تن بر ادب و فرهنگ فاخر جامه كه است امپرياليسم بارز نمونه واقع در باشد ،
نبايد و نميتوان جهانگرايي گونه اين با است خويش پيرامون ملتهاي تسليم و وسوسه و فريب
.بود خواهد تاريخي بزرگ اشتباه يك آن برابر در شدن تسليم و شد همنوا
شدن جهاني تاريخچه
را شدن جهاني اگر.است جديد كاملا سو يك از و قديمي سو يك از مفهومي شدن جهاني
مفهوم بدانيم ، اين بشر حقوق گسترش و جهاني عدالت بهمعناي انتزاعي ، آرماني ، مفهومي
ميان در شدن جهاني ديدگاه سير خط پيگيري.است شده بازگو مختلف اديان و پيامبران توسط
قابل والرشتاين و ماركس دوركيم ، ماكسوبر ، آراي در جامعهشناسان و نظريهپردازان
به وبر ديدگاه و است افسونزدايي از ناشي كه خردابزاري و صوري عقلانيت.است ريشهيابي
كلي قانون به بدبينانه اعتقاد يك اساس بر..."وبر".. دارد ، روند يك از حكايت حال هر
و مادي تراكم كار ، تقسيم بحث "دوركيم"...ديد ميتوان را روند يك آن ، در كه است رسيده
بر ناظر همگي كه ميسازد مطرح را ارگانيكي به مكانيكي همبستگيهاي تبديل و اخلاقي تراكم
نظام نظريه با والراشتاين و بينالملل نظام بحث با ماركس همچنين.است شدن جهاني نوعي
شدن جهاني اگر اما(10)..ميكنند طرح را شدن جهاني نوعي بينالملل كار تقسيم و جهاني
عرصههاي در عميق تحولات ايجاد شد ، ارائه كه تعاريفي به توجه با آن ، عيني معناي در را
بالاخره و دوقطبي نظام و كمونيسم فروپاشي زمان از كه است جديد مفهومي بدانيم ، گوناگون
.است يافته عينيت سرد جنگ پايان
فضاي نظر از هم زيرا ميرفت ، شمار به شدن جهاني براي عمدهاي مانع سرد جنگ فضاي..
زيادي موانع غرب و شرق بلوكبنديهاي لحاظ به هم و رواني شرايط نيز و ايدئولوژيكي فيزيك ،
الگوهاي از بسياري كه گونهاي به داشت وجود مفاهيم از وسيعتري حوزههاي اطلاق براي
.ميگرديدند مستثني شدن جهاني شمول از رفتاري
و مياني خرد ، سطوح در رفتاري الگوهاي كليه تا ميگرديد سبب سرد جنگ ايدئولوژيك فضاي
كمكهاي اعطاي از خودداري يا اعطا موضوع.گيرند قرار ارزيابي مورد آن اساس بر كلان
در مختلف راهبردهاي اتخاذ بينالمللي ، ائتلافهاي و اتحاديهها از خروج و ورود خارجي ،
انجام چارچوب اين در روشن و درست تعيين و ملي هدفهاي در اولويتبندي خارجي ، سياست
.ميگرديدند
سو يك از است بوده همراه سرد جنگ پايان با كه شدن جهاني روند تشديد ترتيب اين به...
روشنگري اصول و پايهها دادن قرار سوال مورد با ديگر طرف از و دوقطبي نظام فروپاشي باعث
و تنوع چندگانگي ، امر همين و است شده هدفغايي و بنياد ، وحدت مفهوم سه ريختن هم به موجد
با عمدتا كه كثرتگرايانه مردمسالاري شرايط اين تحت.است داشته همراه به را كثرت
سلطهگرايانه حالت كه -اجتماعي مردمسالاري مقابل در دارد ، سروكار تعارضها و تفاوتها
(11)"...ميگيرد قرار -است امكانپذير اصلي تفاوتهاي حذف با و داشته
.است موجود روزنامه دفتر در پانوشتها*
|