هجري هفتم قرن در شهروند و شهردار
نبرد يك درسهاي
هجري هفتم قرن در شهروند و شهردار
اشاره
در موضوع پيشينه از آگاهي و اطلاع بدون كشور در شهري مديريت وظايف و ساختار تبيين
.بود خواهد مشكل بسيار كه شد ميتوانمدعي است ، محال نگوييم اگر اسلامي ، تمدن و فرهنگ
"هفتم قرن در شهرداري آيين" كتاب به توجه با كه است شده سعي نوشتار اين در رو اين از
و شود تبيين و تعريف قرن اين در شهري مديريت اختيار ، در منابع ساير و"اخوه ابن" نوشته
شرايط شهرداري ، وظايف شهر ، در حكومتي مسئولين ساير با آن رابطه حكومت ، در آن جايگاه
و معماري مقررات و ضوابط و شهروندي حقوق و شهر رابطهمديريت ،(شهردار) محتسب سمت احراز
.شود تحليل عمل ، مورد شهرسازي
(شهرداري)حسبت تعريف
در اسلامي اجتماع نظم نگاهداري حسبه يا احتساب" است آمده فارسي دايرهالمعارف در
حسبه يا احتساب ديوان.يكديگر حقوق و حدود به تخطي از مردم جلوگيري و مرافعات و معاملات
و شهرداري ادارات اختيار در اكنون كه ميداده انجام كارهايي قديم اسلامي بلاد در
و بازار كار به رسيدگي اسلامي ، اداري اصطلاح در "حسبت" (1).است دادگستري و شهرباني
..اينهاست نظير كارهاي و كسبه تعليمات و كلاهبرداريها از جلوگيري و فروش و خريد و خيابان
فردي صورت از كه است منكر از نهي و معروف به امر يعني ديني واجبات از يكي واقع در
احياءعلومالدين در غزالي محمد امام (2).است آمده در اجتماعي صورت به و شده خارج
آن ناروايي و ظاهرشود بيتجسس را محتسب و بود موجود حال در كه منكري هر را حسبت
السلطانيه الاحكام ماورديدر ابوالحسن (3).است كرده تعريف باشد ، معلوم و بياجتهاد
آنچه منهيات از اما..دارد باز تهمت مظان و شك موارد از را بايدمردم محتسب:است گفته
به امر" انجام يعني حسبت امر واقع در (4).نمايد پردهدري يا كند تجسس نبايد باشد نشده
و ناس به متعلق زمينه سه در را منكر از نهي و معروف اخوه ، ابن".منكر از نهي و معرف
كه قسمت آن ميداند قسم سه را خدا مورد در ازمنكر نهي.ميداند ناس و خدا به متعلق
به مربوط سوم قسمت نهايت و ميشود منهيات به مربوط كه قسمت آن ميشود ، عبادات به مربوط
معين اوصاف يا كند مخالفت عمد به نماز وضع با كسي كه آن مانند عبادات.ميشود معاملات
آن عمل كه آن مگر كند ، تاديب را مرتكب و نهي را آن كه محتسباست به..دهد تغيير را آن
(5).باشد امامي از پيروي به كس
معروف مسكون ، وطن در شود ترك گاه هر جمعه نماز امر مانند حقالله به متعلق معروف
:ميشود تقسيم دسته دو به ناس حق به مربوط
كه اين يا آن ، حصار ويراني يا شهر بودن بيآب مانند عام ناس حق به مربوط معروف -1
(6).نكنند مالي راكمك او مردم و آيد در شهر به سبيل ابن
. معوقه ديون و معوقه حقوق مانند خاص ناس حق به مربوط معروف -2
با ازدواج درباره مجردان اولياي مواخذه چون حقالله و ناس حق بين مشترك معروف -3
(7).طلاق هنگام به عده داشتن نگه به زنان الزام نيز و زنان
حكومت در محتسب جايگاه -1
وظيفه كه ميداند زماني از اسلامي كشورهاي شهرهاي در حسبترا پيدايش خلدون ابن
و ميكرد مراقبت و نظارت عموم طور به كشور سياسي امور در سلطان و شد جدا خلافت از سلطان
از "عباسي عصر در اصناف"كتاب در (10).آمد در مستقل پايگاه و منصب يك صورت به حسبت
در.است كرده ذكر دولت توسط اصناف اقتصادي قدرت محدودسازي ضرورت را حسبه ايجاد عوامل
در دولت دخالت و يافت شدت اصناف بر نظارتمحتسب ،(زمان) مرور با كه است آمده كتاب اين
بركنار يا و بگمارد را اصناف شيوخ كه يافت حق سلطان كه گونهاي به شد بيشتر اصناف امور
(11).نمايد
در كه است آمده بازالعريني سيد نوشته "حسبه فياحكام نهايهالرقبه مقدمه" كتاب در
راه شيعه و سنت اهل ميان مذهبي كشاكشهاي" اسلامي ، سرزمينهاي از بسياري در هجري ششم قرن
به اسلامي بلاد در ذمه اهل كه ميرفت آن بيم و بود برخاسته هم صليبي جنگهاي و بود يافته
در آنچه و بودند ذمه اهل صنايعاز و حرف صاحبان بيشتر كه خاصه كنند ، ياري صليبيان
امر اين و بود محتسب وظايف جزو در باطنيه حركات و امور كه است اين است توجه قابل اينجا
(12).ميگيرد قرار بحث مورد اسلامي دولت در آن پيدايي و حسبت اصل كه ميكرد ايجاب
:است تقسيم عمدهقابل بخش دو در آن موجده دلايل با مرتبط محتسب وظايف واقع در
دين علماي تام علاقه مورد كه -پيشهها و حرف مورد در شرعي احكام و دستورات اجراي -1
.بود
(13)بازار در دولت مالي منافع حفظ -2
محتسب جايگاه موقعيتو -2
شهر مديريت درنظام
اين شناخت كه بود روابطي داراي نيز مديرانشهر ساير با هجري هفتم قرن در محتسب
روشن را دوره اين در شهري مديريت ساختار و يكديگر با عناصر اين ارتباط تبيين نيز عناصر
و اداري قضايي ، مالي ، وظايف تقسيم مختلف ، سرزمينهاي در و مختلف ادوار در.ميسازد
داراي عهدصفويداروغه در چنانكه.است داشته تفاوتهايي شهر مختلف مسئولين بين انتظامي
اجراي صحت بر صرفا محتسب و اصناف از ماليات جمعآوري وظيفه كلانتر انتظامي ، وظايف
محتسب ، (14).است داشته نظارت پيشهوران و رفتارهايكسبه زمينه در عرفي و شرعي احكام
.ميروند شمار به عهد اين در شهري مديران مهمترين از كاردان و امير قاضي ،
قاضي و محتسب رابطه -21
;بيابيم در را آنها وظايف تفاوت و ببريم پي محتسب و قاضي ارتباط نحوه به كه اين براي
:از عبارتند تفاوتها اين.پرداخت بايد آنها وظايف موضوع تفاوت به آن از قبل
اگر كند ، تفحص منكر از نهي و معروف به امر مربوطبه امور در محتسبميتواند" -1
.كند اقدام نميتواند شاكي مدعي وجود به جز قاضي ولي نباشد ، ميان در شكايتي چه
منكرات به مربوط آنچه در نگهبانان بر آن موجب به كه است سلطهاي را حسبت مامور -2
.نيست سلطه رااين قاضي و دارد نظارت باشد
تجاوز و تعدي درشتي ، و سلطه از محتسب استفاده و است شده نهاده ترس پايه بر حسبت -3
.نيست منصب از
ترك درباره تفحص نيز و آنهاست از ممانعت و ظاهر منكرات درباره تفحص محتسب ، وظيفه -4
.است محتسب وظيفه تنها امر اين و است آن داشتن برپا و ظاهر نيكوي
عقد مانند نميشود منكراتديده ظواهر در كه است دعواهايي به رسيدگي قاضي وظيفه -5
(پوشاك خرج) كسوه و فسخ و فرض و
و دليل اقامه انكار صورت در اما.شود اقرار بدان كه است حقوقي به حسبتمنحصر -6
.است قاضي وظايف از كه است لازم گواهان
آنها دادن انجام از قاضي سهولتاغراض ، و تعميم لحاظ از كه را اموري محتسب -7
(15).ميكرد خدمت نيز قضا منصب به ترتيب بدين و ميداد انجام ميجست ، احتراز
اين غير ودر نهد قاضيگردن حكم به كه وادارد را متهم كه داشت وظيفه محتسب -8
.كند تعزيز را وي صورت
ميكرد ابا مدعيان كار به رسيدگي از و ميورزيد قصور وظيفهاش انجام در قاضي اگر -9
قاضي كه داشت وظيفه محتسب ميورزيد ، كينه يا و داده دشنام را افراد ورزيدهو خشم يا و
(16).دهد اندرز و پند را
عمروبن ابو خانه در بر -داشت برعهده را بغداد جانب دو حسبت كه - بنبطحاء ابراهيم"
عمرو ابو منتظر و نشستهاند در بر كه ديد را گروهي و بگذشت بود قاضيالقضات كه حمار
را خود حاجب ابراهيم.بود كرده گرم را هوا و دميده آفتاب و بنشيند داوري بر تا هستند
در انتظار از و نشسته آفتاب گرماي زير در بر مردم كه بگو را قاضي:گفت و خواند فرا
(17).بازگردند تا برگو را خود عذر كه آن يا بنشين محاكمه به يا رنجند ،
،(كسي حق دادن كم) بخس چون دارد ، عهده به را آشكار منكرات به رسيدگي وظيفه محتسب -10
تمكن صورت در وام تاخير يا بها يا كالا در تدليس يا غش يا وزن يا پيمانه در فروشي كم
.دارد مشابهت قاضي وظايف با آدميان حقوق به رسيدگي كليت در لذا و وامدار
كه آنگاه را مدعي محتسب كه اينهاست ، در محتسب قاضيو وظايف مشابهت دوم مورد -11
.كند مجبور حق ايفاي به راداشته مدعي بازگردانيدنحق توامان و ميكند تعدي به اقرار
(18).است العده و ناروا امر اين در تاخير زيرا
اميد و محتسب -22
كه دهد فرمان را آنان و حاضرشود كاردانان و اميران مجالس در كه داشت وظيفه محتسب
.برخواند ايشان به است شده وارد باب اين در كه را واحاديثي كنند نيكي و مهرباني مردم به
(19)
محتسب مقابل در گماشتگان و پادشاهان وظيفه سياستنامهاش در طوسي نظامالملك خواجه
(20).است دانسته وظايفش انجام در او دست داشتن قوي را
متطوع و محتسب -23
اين نداشت دوش بر حكومتي وظيفه متطوع كه حالي در ميشد برگزيده سلطان توسط محتسب
:داشتند تفاوت يكديگر با جهت نه از عنوان دو
.است كفايي واجب متطوع حسبت ولي ولايت حكم به است عيني واجب حسبتمحتسب -1
عمل متطوع حسبت اما پرداخت ، نتواند بدان جز و اوست تصرفي حقوق از محتسب و حسبت -2
.بپردازد ديگر كار به ميتواند و نافلهاست
شكايت مرجع كه متطوع برخلاف شده ، گماشته منكر از نهي باب در شكايت براي محتسب -3
.نيست
.ندارد وظيفهاي چنين متطوع و كند رسيدگي شاكي شكايت به كه است واجب را محتسب -4
را وي و اوست وظيفه زيرا گيرد ، ياران منكر از نهي براي لازم موارد در بايد محتسب -5
.ندارد وظيفهاي چنين متطوع اما باشد توانا بدان بايد و گماردهاند كار بدين
حق متطوع و نكند تجاوز حدود از و كند تعزير ميتواند ظاهري منكرات مورد در محتسب -6
.ندارد تعزير
.بگيرد مقرري خود حسبت برابر در بيتالمال از ميتواند متطوع برخلاف محتسب -7
و بازار در نشستن جاهاي مانند دارد راي شرعياجتهاد نه عرفي امور در محتسب -8
.نيست حقي چنين را متطوع و ميكند برقرار خواست چه هر خود اجتهاد طبق كه روزنهها تعبيه
(21)
و بردارد ميان از را آنها بتواند تا كند پيگيري را ظاهر منكرات كه است محتسب بر -9
داوطلب اما دهد ، فرمان آن دادن انجام به تا كند تفحص است شده ترك كه نيكي كارهاي از نيز
(22).ندارد وظيفهاي چنين
محتسب سمت احراز شرايط -3
مصالح و بازبينيكارها رعيتو احوال در نظارت براي وي نايب يا امام سوي از شهردار
:بود ذيل ويژگيهاي داراي و ميشد تعيين آنان
و قاطعيت -مدبر 8 -اسلام 7 به مومن -قادر 6 -عادل 5 -عاقل 4 -بالغ 3 -آزاد 2 -1
(26).باشند داشته واهمه وي از عام و خاص -شرع 10 احكام به آشنا -دين 9 در درشتي
.كنند حسبت ميتوانند ماذوننيستند چه اگر رعايا *
لحاظ را خدا خشنودي كارها انجام در.باشد داشته مطابقت هم با وي كردار و گفتار -11
در را(ص)خدا رسول آيين كه سزاست را مستحب شرعي مستحبات و سنتها همه رعايت(27)كند
و جامه كوتاهي و وپاكيزگي ناخن گرفتن و عانه و بغل موي پيراستن و شارب كردن كوتاه مورد
بر علاوه وظايف اين كه پيداست و كند رعايت شرعي مستحبات و سنتها همه و زدن خود بر مشك
(28).دهد انجام بايد كه است راتبه مستحبات فرايضو
كه نپذيرد هديه پيشهوران و كسبه از و باشد امن كه يا و برگيرد چشم مردم اموال از
چه باشد ، خوشخو و رو گشاده و گفتار نرم حسبت هنگام در محتسب كه بايد (29).باشد رشوه
(30).است مقصود به رسيدن و دلها گرايش سبب اينروش
مديريت براي لازم ويژگيهاي از محتسب كه است آن بيانگر روز آن جامعه واقعيات اما
.است موضوع اين بيانگر دوران آن شعراي شعر و شهريبرخوردارنبود
نيز او كه مگوييد ، عيب محتسبم با
است مدام عيش طلب در ما چو همواره
ببرد ياد از خود وفسق شد شيخ محتسب
بماند كار ، آن در كه ، بين ما دل و زبان از
***
زنهار ننوشي شهر محتسب با باده
اندازد جام به سنگ و بادهات خورد كه
دارد ادامه
نوذرپور علي دكتر
نبرد يك درسهاي
بخش واپسين _ شرق واكنش ، غرب پيشرفت
قرن آخر در واسكودوگاما ;پرتغالي دريانورد كه وقتي.افزايش حال در و بود واقعي خطر
آسيا و اروپا مابين را جديدي راه شد هند درياي آبهاي وارد و گشت آفريقا دور پانزده
كه ونيز جمهوري م سال 1502 دربود خاورميانه براي مهمي بسيار پيامدهاي داراي كه گشود
او تا فرستاد مصر سلطان دربار به سفيري بود شرق از دادوستد امر در اروپا مركز اصليترين
سلطان آغاز در كند ، مطلع داشت كشور دو مشترك تجارت براي جديد آبي راههاي كه خطري از را
كم ملاحظهاي قابل نحو به او گمركات درآمد كه چندي از پس ولي نكرد پيغام اين به توجهي
آبهاي در پرتغاليها ضد بر مصر جنگي ناوگان.كرد مسئله اين به معطوف را خود توجه شد
امر همين و نيافتند توفيقي چنان آنان با مقابله در ولي نمودند فعاليت به شروع شرقي
همه الحاق و عثماني تركان از سالهاي 15171516 در مصري سلاطين شكست در مسلما
.بود موثر عثماني امپراطوري به مصر تسلط تحت سرزمينهاي
هم آنها ولي گرفتند عهده به را پرتغاليها با مقابله امر عثمانيها مقطع اين در
بدون سرخ درياي در و آفريقا شاخ اطراف در عثماني ناوگان درگيري.نيافتند توفيقي چندان
خوب مثال يك.نداشتند موضوعها اين به هم علاقهاي چندان اصولا عثمانيها و بود نتيجه
استانبول به سفيري سال 1563 در بود مسلمان كه او.است سوماترا در حاكمي كمك درخواست
كه كرد ذكر حتي و خواست كمك نواحي آن از پرتغاليها دفع براي عثماني سلطان از و فرستاد
به عثماني امپراطور حمايت صورت در مسلمانند كهغير مناطق آن حكام ديگر از تن چندين
زيگتوار و مالت محاصره كه بودند ديگري مسائل مشغول عثمانيها ولي گرويد ، خواهند اسلام
دولت بالاخره سال دو گذشت از پس.بود آن جزو بزرگ سليمان مرگسلطان و مجارستان در
رهسپار نظامي برگ و ساز از مملو كشتي چند و جنگي كشتي از 19 مركب ناوگاني عثماني
.نرسيدند مقصد به وقت هيچ كشتيها اين اكثر ولي كرد ، سوماترا
تغيير يمن به عثماني پايگاههاي از دفاع براي وقت تنگي علت به ناوگان اين اعظم قسمت
حاكم وليرسيد آتجه به ديگر جنگافزارهاي و باروت و توپ حامل كشتي دو فقط و دادند مقصد
مقابل در بايد كه آنطور نتوانست رسيده راه از كمك اين از استفاده وجود با آتجه
.نشد موفق پرتغاليها كردن بيرون در و كند مقاومت پرتغاليها
به كه بودند اقبال خوش شايد عثمانيها -قصد به چه و اهمال روي از چه -حال هر به
كه آنان سبك كشتيهاي كه چون نشدند كشانده پرتغاليها دريايي نيروهاي با وسيعي مقابله
سنگين كشتيهاي با مقابله توان مسلما بود شده ساخته مديترانه درياي كوتاه سفرهاي براي
.نداشت بودند برتر مهمات داراي و شده ساخته اقيانوسي سفرهاي براي كه را پرتغالي
از تجارت ضرر به تنها نه دور خاور و اروپا بين تجارت براي دريايي باز راههاي گشايش
پايگاههاي ساختن برپا به منجر بلكه شد ميگذشتند ، خاورميانه از كه زميني راههاي
آن دريايي قدرت صاحب كشورهاي بوسيله دريايي بزرگ راههاي آن مسير از نقاطي در دريايي
ايجاد آغاز نقطه زودي به پايگاهها اين.شد انگليس و هلند و پرتغال عمدتا يعني زمان
جانب از خاورميانه كه نگذشت چندي ترتيب اين به و شدند مناطق آن در كشورها آن مستعمرات
.گرفت قرار محاصره تحت عملا استعمارگر اروپايي دول
سرزمينهاي در جنوب به پيشروي حال در نيز روسها.نبود خاورميانه به منحصر خطر ،
مركز قدرتمندترين از نواحي آن حكمرانان كه است طبيعي و بودند مركزي آسياي مسلماننشين
به شروع سال 1568 در عثمانيها پاسخ در.بخواهند كمك عثماني دولت يعني زمان آن مسلمانان
مابين بعد سال و كردند سرخ درياي و مديترانه درياي بين سوئز خاك تنگه در كانالي ساختن
سوقالجيشي و تجاري هدف ، مورد دو هر در.كردند كانال احداث به شروع دن و ولگا رودهاي
درياي به مديترانه از را خود دريايي قدرت ميخواست وسيله بدين عثماني امپراطوري و بود
شد معلوم بعد چندي كه طور آن ولي.برساند آن از فراتر و سرخ درياي و خزر درياي و سياه
دردسرهايش كه مدتي از پس و نبود اهميت با آنقدرها عثماني دولت ديدگاه از پروژهها اين
مركز سر بر كشمكش به معطوف را خود توجه عوض در عثماني دولت.شد گذاشته كنار به شد آشكار
سر بر مسيحيت و اسلام مابين اصلي نبرد صحنه اينجا آنان ديدگاه از چونكرد اروپا
.بود دنيا بر فرمانروايي
پيروزيهاي با دريايي و زميني نبرد صحنههاي در غرب دنياي موفقيتهاي
ساير از خطرناكتر و گسترده بسيار نهايتا كه تجاري زمينههاي در صداتري و سر كم
اروپاي بار اولين براي (آمريكا)نو دنياي كشف.شد همراه بود ، شرق دنياي براي شكستها
را آنها دور آسياي مستعمراتي حاصلخيز سرزمينهاي و كرد نقره و طلا از بينياز را مسيحي
.داشتند خاورميانه به نياز آن براي سابقا كه كرد محصولاتي توليد به قادر بار اولين براي
داشته كافي اندازه به خود تنها نه توانستند اروپاييها را قهوه و شكر مثال طور به
ساير همچنين.كنند صادر بودند ، كننده تهيه سابقا كه خاورميانه كشورهاي به بلكه باشند
حاصل كه شدند مواجه مشابه ، رقابت با مواجه خاورميانه از شده صادر دستي صنايع و اجناس
اين در.بود دور خاور مزد ارزان بسيار كارگران با اروپا صنعتي و تجاري مهارتهاي ادغام
.نيامد بوجود چنداني توجه ولي شد بلند دهنده هشدار صداي چند باز هم مقطع
جوامع خارجي و داخلي امور در آنان با ملازم تحولات و رويدادها اين هرحال به
وضع رفته هم روي و شد باعث را نويني مشكلات و كرد تشديد را قديمي مسائل خاورميانه
بوجود خاورميانه در فرهنگي و اجتماعي بالاخره و اقتصادي زمينههاي در بغرنجپردامنهاي
.آمد
اين اواسط تا.بود مانده باقي يكسان تقريبا قوا توازن هفدهم قرن سالهاي اكثر طي در
مقابله داخلي مشكلات مشغول عثمانيها كه حالي در بود سيساله جنگهاي مشغول اروپا قرن
موفقيت تركها براي آغاز در كه شد شروع جمهوريونيز با جنگ سال 1645 در.بودند شرق با
موفق بودند كرده مسدود را داردانل تنگه بود سال چندين كه ونيزيها در 1656.نبود آميز
سال همان در.كنند كسب پيروزيهايي و فرستاده تنگه داخل به را خود دريايي نيروي شدند
او صدارت مدت در و رسيد عثماني اعظم وزير مقام به آلباني پاشاهاي از يكي محمدكوپرولو
تحول عثماني دولت (16781661)احمدكوپرولو او جانشين و پسر صدارت دوران و (1656-1661)
و نظامي نيروهاي توانستند فراوان وانرژي مهارت و قساوت با حاكم دو اين.كرد حيرتآوري
از.گيرند سر از را اروپا براي كشاكش و دهند جديد سازماندهي را امپراطوري اقتصادي اوضاع
براي عثماني كه بود نقطه اين دربود اوكراين سپس و لهستان وجوش پرجنب ناحيه لحاظ اين
ادعايي گونه هر تركها م در 1681 رادزين قرارداد عقد با.شد درگير روسيه با بار اولين
سياه درياي در تجاري حقوق قزاقها كه كردند قبول و دادند دست از را اوكراين به نسبت
.بود بزرگ پرمخاطره دوران يك شروع و جديد دشمني با رويارويي آغاز اين.باشند داشته
زن برادر كه پاشا مصطفي كار.بود شده منسوب جديدي اعظم وزير ميان اين در
امپراطوري به را كوپرولوها دوران عظمت كه دارد وظيفه ميكرد حس بود محمدكوپرولو
به منتهي كه كرد آغاز اتريش امپراطوري عليه را جديدي جنگ او سال 1682 دربازگرداند
تاريخنويسان را محاصره اين عثمانيدر شكست.شد سال 1683 تابستان در وين شهر دوم محاصره
وين در شكست.نوشتند عثماني حكومت عمر تاريخ در شكست بزرگترين با برابر عثماني زمان آن
مجارستان در بادا ناحيه سال 1686 در.داشت همراه تركها براي را ديگر شكستهاي تعدادي
.رسيد خاتمه به نيز مجارستان در عثماني تسلط نيم و قرن يك ترتيب اين به و رفت دست از
ماه در.گشود اروپاييان براي را تازهاي موقعيتهاي وين از عثماني نيروي نشيني عقب
يك تشكيل پاپ ، خير دعاي و موافقت با مالت و توسكاني لهستان ، ونيز ، اتريش ، مارس 1684
و شد همراه اتحاد اين با نيز روسيهدادند عثماني نيروهاي با جنگ براي را مقدس اتحاد
شهر روسيه نيروهاي سال 1696 در.داد جنگ اعلان عثماني دولت به موقع آن تزار ;پطركبير
درياي سواحل در روس تسلط تحت نقطه اولين اين و كردند تسخير را سياه درياي ساحل در آزوف
و انگليس و هلند وساطت با.شد صلح مذاكرات به حاضر عثماني دولت كه بود اينجا.بود سياه
اتحاد و عثماني امپراطوري بين صلح قرارداد سال 1699 در بالاخره طولاني مذاكرات از پس
امضاء ميشناخت رسميت به را اروپاييان پيروزيهاي همه عثماني دولت آن در كه اروپا مقدس
.شد امضاء روسيه با قراردادي چنين نظير آن از پس كمي و شد
به مجبور بلكه دادند دست از را بسياري سرزمينهاي تنها نه عثمانيها
و ديپلماسي پذيرش و خارج دنياي با گذشته رفتارهاي طرز و كهنه ايدههاي انداختن دور
به كامل تسليم صلح قراردادهاي و نبودند بازنده كاملا جنگ در آنها.شدند وساطت و مذاكره
از كه را آنچه از كمي كه شد قادر حتي عثماني دولت هجدهم قرن اوايل در.نميآمدند حساب
ضررهاي و تلفات و وين در بزرگ شكست آن نتايج حال هر به ولي بگيرد پس باز بود ، داده دست
صحنههاي در فقط كه دروسيبود فراواني درسهاي حاوي و آيندهساز تركها براي آن متعاقب
.ميشود فراگرفته آن متعاقب و نبرد
لوئيس برنارد نويسنده
تدين خسرو: از ترجمه
|