غريب خاك
افغانها تلخ طنز
سياست حاشيه
بازتاب
غريب خاك
كابل در مخملباف محسن زندگي از نزديك نماي
سبوكي افشين: طرح
دخترش را فيلمها از يكي است سينمايي بلند فيلم دو توليد مشغول كابل در مخملباف
روسيه از سينما فوقليسانس افغاني فيلمساز"برمك صديق" را ديگري آن ميكند كارگرداني
يكي در خانهاش در را ايراني معروف سينماگر مخملباف ، محسن:بنييعقوب ژيلا سياسي ، گروه
همراهم قول به و داشت تن بر افغاني لباس.ديدم افغانستان پايتخت كابل ، خيابانهاي از
".است شده آنها شبيه هم قيافهاش كمكم كه بوده دمخور افغانها با آنقدر"
،"سميرا" فرزندانش ،"مرضيه" همسرش ميكند ، زندگي كابل در خانوادهاش همه با مخملباف
در طبقه ، دو خانه يك در آنها.هستند آنها با هم خواهرش و مادر حتي"ميثم" و "حنا"
محل هم كه خانهاي.ميكنند زندگي كابل مركزي خيابانهاي از يكي در "قصابها" كوچه
همكاران كه گروهش همه و خانواده مخملباف ، زندگي محل.زندگيشان محل هم و است كارشان
.آمدهاند افغانستان به فيلم يك ساختن براي و هستند سينمايياش
كردن آماده براي تلاش در نفر چند و است شام موقع كه ميرسيم مخملباف خانه به زماني
مخملباف ، بزرگ دختر "سميرا".همه از بيشتر عمهاش و ميثم البته..غذا تقسيم و سفره
را يخچال در مهرباني با دارد ، تن بر را مشكياش مانتوي هنوز و رسيده راه از تازه كه
"...بردار داري دوست چه هر":ميگويد و ميكند باز افغان كوچك پسر براي
نوشابه بزرگ شيشه يك آخر دست و ميكند نگاه يخچال داخل خوراكيهاي به مبهوت و مات پسر
"حنا...حنا":ميگويد هم بعد و ميگيرد آغوش در و ميكند انتخاب را
تلفني تماس يك برقراري براي برادرش و سميرا امشب وقتي كه ميكند تعريف من براي مخملباف
.بودند ديده خانهشان نزديك پارك در را او بودند ، رفته بيرون خانه از
او.است نخوابيده كه است شب چند ولگرد سگهاي ترس از كه بود گفته سميرا به گريه با پسر
دورافتاده نقاط از يكي در همسرش با كه خواهر يك جز به] را خانوادهاش اعضاي تمام
ماهها ، اين تمام در و داده دست از آمريكا بمبارانهاي در [ميگذراند روزگار افغانستان
فراهم خود براي ناني لقمه گدايي با روزها و خوابيده پارك در را شبها سرما ، و گرما در
ميكنند ، تعارف غذا او به وقتي است ، بيخبر او از كه خواهري ياد به حالا..است آورده
دختر حنا ، دنبال به بعد و ".ميخواهم را حنا خواهرم نميخواهم ، غذا من":ميگويد يكريز
.ميرود مخملباف كوچك
.بود خواهد ما با ديگر سال چند تا بچه اين نميدانم هم خودم واقعا":ميگويد مخملباف
فرق هم واقعا.بربيايد زندگياش عهده از و شود بزرگ كه ماند خواهد ما با آنقدر اما
به مخملباف ".ديگر كس هر يا و حنا سميرا ، بياورد ، ما خانه به را او كسي چه نميكرد
.است شده "افغانستان" گرفتار شديدا كه ميشود سالي سه _ دو خودش گفته
همين خاطر به.بسازد را قندهار سفر فيلم داشت قصد كه بازميگردد زماني به دلبستگي اين
مقدماتي تحقيقات تا كرد سفر افغانستان به مخفيانه طور به پيش سال سه كه بود هم فيلم
از زيادي گروه مهاجرت با بود همزمان سفر اين.دهد انجام فيلم اين ساخت براي را خودش
را هرات غمانگيز روزهاي آن خاطرات زياد اندوه با مخملباف.هرات شهر حاشيه به روستاييان
:ميكند تعريف من براي
در اتفاقاتي چنين كه نميشد باورم اصلا من و بودند مردن حال در گرسنگي از روستاييان"
نه.نميآورد ميان به آن از حرفي ما كشور در كس هيچ اما است وقوع حال در ما همسايگي
نوار در كه زماني..جهان خبري رسانههاي حتي نه و تلويزيون _ راديو نه و مطبوعات
پياده پاي با ميخواستند كه ميديدم را مهاجريني ميساختم ، فيلم افغانستان و ايران مرزي
برسند زابل مثل شهري به اينكه از قبل آنها از برخي اما برسانند ، ايران مرزهاي به را خود
...بودند رفته مين روي ميآمدند ، كه راه در هم بعضيهايشان.ميمردند بيماري و گرسنگي از
از وقتي.باشند محروم حد اين تا مردمي مرزهايمان ، حاشيه در كه نميشد باورم من و
كه ميكنيم فراموش و ميافتيم آفريقا ياد به فوري ميآيد ميان به حرفي فقر و گرسنگي
روز هر و روز هر مسائل اين ديدن با مخملباف و "...ما كنار در است آفريقايي افغانستان
.افغانها و افغانستان دلبسته و گرفتار بيشتر و شد متاثرتر
اينجا در را زندگي دشواريهاي و ميكند زندگي افغانستان با كه است سال چند مخملباف
خودش قول به.ميفشارد را قلبش كه ميبيند را مسائلي روز هر هم هنوز اما.است ديده
آزار را تو روز هر و نميشود عادي تو براي وقت هيچ فلاكت و فقر همه اين ديدن انگار"
".ميدهد
سميرا لشكرهاي سياهي
روي زيادي تاثير كه است مسائلي جمله از سميرا فيلم براي لشكر سياهي كردن پيدا ماجراي
.است گذاشته مخملباف
در ميشود حاضر زن يك سختي به افغانستان در.ميگشت لشكر سياهي دنبال فيلمش براي سميرا
تعصباتي دارد ، وجود افغان خانوادههاي در كه است كوري تعصبات هم دليلش كند ، بازي فيلم
:ميگويد من به اينباره در مخملباف.بود طالبان پيدايش اصلي زمينه مخملباف قول به كه
حاضري ميگويي آنها به وقتي.ندارند سينما از درستي تصور حالا نه و قبلا نه افغانها"
هم فيلم داستانبخوانند آواز يا و برقصند بايد يا ميكنند تصور كني ، بازي فيلم يك در
".آواز و رقص با همراه و اند شده هم عاشق كه پسري و دختر ماجراي جز نيست چيزي لابد
گرسنه كه شوند حاضر لشكر سياهي بهعنوان سميرا فيلم در شدند حاضر كساني فقط بالاخره
دست به خانوادهشان و خود براي مزدي و ناني لقمه فيلم در بازي با ميخواستند و بودند
تعطيل را فيلمبرداري شد مجبور كرد ، آغاز را آنها با كار سميرا كه روزي نخستينبياورند
"...ميرسيديم آنها به غذايي نظر از بايد ابتدا بودند ، گرسنه خيلي آنها":كند
بود ، كرده فيلمبرداري افغاني لشكر سياهي پنجاه و يكصد با را فيلمش سميرا كه هم روز يك
غذا هنوز كه ميگفتند كساني آخر در اما كردند ، توزيع آنها ميان غذا پانصد ناهار موقع
براي تا بود كرده پنهان چادرش زير در و بود گرفته غذا چند كس هر كه چرا.نخوردهايم
.بودند نخورده غذا روز چند كه ببرد كودكانش
بياييد افغانستان اگربه
:ندارد تمامي افغانستان درباره مخملباف حرفهاي
به اگر اما برسد نظر به اغراقآميز نديدهاند را اينجا كه كساني براي من حرفهاي شايد"
هم سفر از قبل اگر حتي كنند ، عبور كنارش از بيتفاوت نميتوانند هرگز بيايند اينجا
هرگز.نميتوانند هم باز كنند ، توجهي اينجا در كس همه و چيز همه به باشند گرفته تصميم
".نميتوانند
من به لحظهاي از بعد و ميشود خيره شده ، پوشانده موكت با كه اتاق كف به هم بعد
از اگر حتي بگذريد ، بيتفاوت نميتوانيد ميبينيد را چيزها اين وقتي !نه":ميگويد
".باشيد نداشته را آن به توجه قصد هم ابتدا
جراح يك براي دلار 13
بيمارستان يك به درمان براي شد ، بيمار سختي به وقتي مصاحبه اين از پيش روز چند مخملباف
دسته آن چرا" كه پرسيد جراح يك از آنجا در وقتي.كرد مراجعه كابل اكبرخان وزير محله در
باز وطنشان به حالا شدند ، پزشك آنجا در و رفتند اروپا به كه افغاني مهاجران از
جراح يك بهعنوان من حقوق" كه شنيد را پاسخ اين "كنند؟ كمك خود مردم به تا نميگردند
افغاني مهاجران كه كرد زندگي حقوق اين با ميشود آيا.است ماه يك در دلار تا 13 حدود 12
"گردند؟ باز اينجا به
كابل دولتي بيمارستان بهترين و جديترين بيمارستان اين كه حالي در مخملباف گفته به
دارويي بيماريها از بسياري براي و ميگيرند حقوق كم قدر اين جراحهايش ميشود ، محسوب
.ندارد وجود آن در
اموئي احمدي بهمن:عكس افغاني لباس در مخملباف
از يكي در قبل روز چند كه ميافتم افغاني پزشك ،"محمد" ياد به مخملباف حرفهاي اين با
از و است تقلبي افغانستان در موجود داروهاي بيشتر":بود گفته من به كابل درمانگاههاي
حتي روزها اين !ميدانيد":بود گفته من به همچنين محمد ".است شده ما كشور وارد پاكستان
".است دشوار واقعا اينجا در باشد ، آمده هم ايران از كه داروهايي يافتن
چشمهايش ميزند ، حرف من براي افغانستان مردم زندگي دشواريهاي درباره وقتي مخملباف
پماد دوهزار حدود ميآمدم ، افغانستان به ايران از بار اين وقتي":ميشود محزون و خسته
با.باشد نداشته سالك كه ميبينيد را كسي كمتر اينجا !ميدانيد آخر.آوردم خودم با سالك
خيلي گفتنش فقط حرف اين البته.كرد جلوگيري سالك عوارض از ميتوان ارزان خيلي پماد يك
اينجا به سالك پماد ميليون بيست بايد حداقل كه چرا.دشوار بسيار عمل در و است راحت
همه با !مخملباف آقاي":ميگويم.كنيد مبارزه بيماري نوع يك همين با بتوانيد تا بياوريد
چه اينجا در شما بگوييد ، من به مشخص طور به حالا زديد ، افغانستان درباره كه حرفهايي
"هستيد؟ كابل در خانوادهتان همه و شما چرا اصلا ميكنيد ،
اين رفع براي چيزي قدر آن و دارد وجود اوليه نيازهاي آنقدر افغانستان در":ميگويد
اگر مثلا.نميكند فرقي بيايد ، افغانستان به دليلي هر به كس هر كه ندارد وجود نيازها
شما از چيزي حتما بازگشتيد وقتي ديگري ، كار هر براي يا و باشيد آمده گزارش تهيه براي
باقي افغانستان در را قلبتان از بخشي ميكنيد احساس و ميماند باقي اينجا در
تاكنون مخملباف ".بياييد اينجا به دوباره و دوباره داريد دوست كه است اين.گذاشتهايد
دوباره باشد كرده آرزو كه است كشوري كمتر اما است ، كرده سفر دنيا كشور پنجاه _ چهل به
فقط كشور پنجاه _ چهل اين ميان در":ميگويد اينباره در خودش.بازگردد آنجا به روزي
تنوع خاطر به هم آن رفتم ، هند به كه زماني بار يك.شدهام حالتي چنين دچار بار دو _ يكي
دارد غريبي خاك كه چرا.آمدم افغانستان به وقتي هم بار يك و آن در فرهنگها شگفتانگيز
باعث محزون غربت و غريب خاك همين.ميكند خودش گرفتار را آدم بدجوري كه محزوني غربت و
".فيلمسازي خاطر به فقط نه هم آن البته.شود تكرار و شود تكرار افغانستان به سفرم شده
دخترش ، را فيلمها از يكي.است سينمايي بلند فيلم دو توليد مشغول كابل در فعلا مخملباف
سينما فوقليسانس با افغاني فيلمساز "برمك صديق" را ديگري آن.ميكند كارگرداني سميرا ،
و سينمايي معاونت مثل چيزي" مخملباف قول به كه هست هم "فيلم افغان" رئيس برمك.روسيه از
نه.امكاناتي هيچ بدون البته ".است ايران در خودمان فارابي سينمايي بنياد يا
كه داشتند خراب دوربين يك فقط.فيلمبرداري دوربين يك حتي نه و استوديويي نه لابراتواري ،
.شود تعمير تا فرستاد ايران به را آن مخملباف
دو هر متخصصان.ميشود ساخته افغاني _ ايراني مشترك تيم يك توسط فيلم دو هر واقع در
ياد تا ميكنند فعاليت گروه دو اين در آموزشي صورت به افغانها و هستند ايراني گروه
نخستين بتواند افغانستان حرفهاي تيم نخستين فيلم دو اين از پس تا كنند تجربه و بگيرند
فستيوال راهاندازي تدارك در همچنين روزها اين مخملباف.بسازد جديد دوران در را فيلمش
سفر فيلم بازيگر] "پذيرا نيلوفر" تا ميكند تلاش مصرانه او.است كابل فيلم بينالمللي
براي را تازهاي فضاي فستيوال اين كه است اميدوار او.شود فستيوال اين رئيس [قندهار
:كند ايجاد افغانستان سينماي
در.است بيگانه تصوير با كلي طور به اخير دهه در بهويژه مشكلاتش ، دليل به افغانستان"
همه ايناست شده ساخته كشور اين در بلند و كوتاه فيلم چهل فقط گذشته سال يكصد تمام
.بنويسد هفته يك در را كشور اين سينماي تاريخ همه ميتواند آدم و است افغانستان سينماي
ميخواهم يعنيكنيد صحبت آن بازماندههاي با و ببينيد را فيلم چهل اين است كافي فقط
سالها اين در سينما سالنهاي.است خلاصه حد اين به تا افغانستان سينماي تاريخ بگويم
كه است روسي فيلم يا دارند سينما از مردم كه تصوري.دادهاند نشان هندي فيلمهاي بيشتر
سينماهايشان هم هنوز كه است هندي فيلم يا ميداد نشان سينماها روسها ، تسلط زمان در
".ميكنند اكران
افغانستان براي سينما ، براي فقط نه
متفاوتي كارهاي كه همچنان.ميدهد انجام افغانستان سينماي براي متفاوتي كارهاي مخملباف
كه كرد درخواست ايران سينماي تهيهكنندگان از پيش چندي او.افغانها و افغانستان براي
نمايش كشور اين سينماهاي در تا بدهد هديه "فيلم" افغانستان مردم به توانش درحد كس هر
مخملباف.شد اهدا افغانستان سينماي به سينمايي فيلم سي فراخوان اين از بعد.شود داده
ايجاد هندي فيلمهاي با رقابتي هم كار اين با ميخواستم":ميگويد من به اينباره در
ايران فيلمهاي بدترين حتي كه چرابدهم تغيير سينما از را افغانستان مردم تصور هم كنم
.است زندگي مختلف جنبههاي انعكاس ايران سينماي اصلادارند خود در اجتماعي نكته يك هم
داراي خاص مخاطب با فيلمهايش تا عام مخاطب با هنرياش فيلمهاي از ايران سينماي يعني
".است متفاوت بسيار هند سينماي با و است اجتماعي وجه يك
قبول كابل سينماهاي فعلا.كردهاند عادت خيلي هند سينماي به افغانستان مردم چون
سود.بدهند اختصاص ايراني فيلمهاي نمايش به را (سانس) نوبت يك فقط شب هر كه كردهاند
.شود هزينه كابل فيلم جشنواره نخستين برگزاري براي است قرار فيلمها اين نمايش
هرات در مدرسه دو
هر.است هرات در بزرگ مدرسه دو ساخت مشغول سميرا فيلمهاي درآمد با روزها اين مخملباف
.زمين متر هزار پنج و زيربنا متر و 480 هزار كلاس ، 2 با 28 كدام
بعدها كه بود كرده آغاز ايران خارجه امور وزارت قبلا را مدرسهها اين از يكي ساخت
نخستين در مخملباف.است تكميل حال در مخملباف گروه توسط اينك كه كردند رهايش نيمهتمام
.كرد آغاز افغاني نوجوانان و كودكان كردن باسواد براي را تلاشش طالبان سقوط از پس روزهاي
كه بودند بچههايي آنها از بعضي.بودند مانده بيسواد جنگ سالهاي در كه كودكاني همان
نكرده پيدا تحصيل اجازه هرگز مادرانشان و پدران غيرقانوني اقامت خاطر به ايران در
.بودند
كه بود هم خاطر همين به.داشت امكانات و پول به نياز گرفت نام "سبز نهضت" كه حركت اين
از بسياري.كرد ايران روزنامههاي در آگهي درج به اقدام مردمي كمكهاي جذب براي مخملباف
صفحات در رنگي صورت به كه آگهيهايي.دارند ياد به را آگهيها اين هنوز ايرانيها
به را مردم كه جملهاي و افغان دختر يك از تصويري با ;ميشد چاپ اصلاحطلب روزنامههاي
ميليون شصت حدود آگهيها اين چاپ هزينه.افغاني كودكان آموزش براي كمك ;فراميخواند كمك
اما.نگرفتند را آگهيها اين پول افغان كودكان نفع به روزنامهها اين اما بود تومان
اين":ميگويد مخملبافبودند كرده كمك تومان ميليون يك فقط مردم ;بود چه نتيجه
به مطبوعات ساير از بيشتر روزها اين كه است مطبوعاتي به حتي مردم بياعتمادي نشاندهنده
".دارند باور آن
البته زد ، حرف مردم با ساعته يك برنامه يك در و يونان تلويزيون در مخملباف اين ، از پس
پروژه براي دلار هزار هشتاد ساعت يك همان در مردم.شكسته انگليسي يك با خودش قول به
.كردند واريز بود ، كرده اعلام مخملباف كه يونسكو حساب شماره به افغاني كودكان آموزش
براي توجهي قابل پول نتوانست خودش كشور در مخملباف چرا بود؟ افتاده اتفاق اين چرا راستي
براي پول همه آن يونان مردم شد باعث ساعتهاش يك حرفهاي اما.كند جمع افغان كودكان
و رسمي تبليغات دهه دو نتيجه افتاد ايران در كه اتفاقي آيا.كنند واريز افغان كودكان
ميداد؟ نشان چنين اين را خود آثار اكنون كه بود افغانستان مردم نفع به دولتي مستقيم
كابل يتيمخانه
نوسازي و تجهيز گرفته او از را زيادي وقت روزها اين كه مخملباف پروژههاي از ديگر يكي
كه كودكاني.ميكنند زندگي يتيم كودك هشتصد يتيمخانه اين در.است "كابل يتيمخانه"
كشته يكديگر عليه پدرانشان جنگ در آنها بيشتر.شدهاند كشته جنگ در مادرانشان و پدران
.يكديگر عليه افغانستان اقوام جنگ ;شدهاند
وجود آن در بهداشتي دستشوييهاي و حمام حتي و بود بد خيلي يتيمخانه اين در بهداشت وضع
.است شده دستشويي ده و حمام ده صاحب اكنون يتيمخانه اين پروژه همين قالب در اما.نداشت
را يتيم كودكان تا آورد پزشك يك مركز اين براي مخملباف كه بود هم برنامه همين براساس
.دهد قرار درمان و بهداشت پوشش تحت
از بسياري كه دريافت ميكرد ، تلاش افغاني كودكان سوادآموزي براي ايران در وقتي مخملباف
آنها سلامت براي فكري اول گرفت تصميم كه بود هم خاطر همين به.هستند بيمار كودكان اين
تخصصي مختلف رشتههاي در ايراني پزشكان زمان همين در.بپردازد آنها آموزش به بعد بكند ،
.كردند درمان رايگان به را كودكان اين از زيادي تعداد و شدند مخملباف با همكاري به حاضر
كودكان رايگان صورت به و بروند افغانستان به آمادهاند هماكنون كه هستند پزشك آنها 24
.دهند قرار جراحي و درمان تحت را افغاني
براي پزشكان تا كنيم فراهم را جراحي انجام شرايط اگر":ميگويد باره همين در مخملباف
زحمت هزار با افغاني يك كه است اين از بهتر خيلي بيايند افغانستان به بيماران درمان
چشمپزشكي حالا همين.كند جراحي آنجا در را چشمش يا قلب تا برود ايران به و بگيرد ويزا
در را مرواريد آب به مبتلا بيمار هزار دو است حاضر دارد ، عضويت نفره گروه 24 همان در كه
".شود فراهم اينجا در جراحي انجام شرايط كه شرطي به كند ، جراحي ماه دو عرض
.ميكنيد زندگي آنها مسائل و افغانستان مردم با كه مدتهاست شما !مخملباف آقاي:ميپرسم
است؟ كدام مردم اين مشكلات مهمترين شما مثل آدمي نظر از بدانم ميخواهم
خرج":است مالي منابع نبود بزرگترينش كه دارد بزرگ مشكل سه افغانستان مخملباف نظر از
اما.است داده نفت را مدرن نسبتا جامعه يك به افتاده عقب سنتي جامعه يك از ما عبور
كه نيست اين از صحبت اصلا الان.ندارند هم را آن مشابه چيزي حتي ندارند ، نفت افغانها
!نه.كند بازگشايي را مدارس ميخواهد جديدي دولت حالا و كردهاند تعطيل را مدارس طالبان
كرده ادعا دنيا.كنند اداره را مدارس ميخواهند بودجه كدام با كه است اين مسئله امروز
اين فعلاكرد خواهد كمك افغانستان به دلار ميليارد نيم و چهار سال پنج طول در كه است
فرض بر حتي اما ميگذارم ، كنار به نه ، يا شد خواهد عملي وعده اين واقعا آيا كه را بحث
پاسخ افغانستان مردم ضروري و اوليه نيازهاي از بسياري به نميشود مبلغ اين با هم تحقق
".داد
عنان كوفي با مخملباف حرفهاي
پرشكوه ضيافت يك به مخملباف محسن آمد ، ايران به ملل سازمان كل دبير "عنان كوفي" وقتي
به مخملباف.بودند داده ترتيب تهران در عنان كوفي افتخار به ايراني مسئولان كه شد دعوت
:گفت ايراني مسئولان به و نوشت ملل سازمان دبيركل براي نامهاي ميهماني اين در حضور جاي
عنان كوفي آقاي به را نامه اين من ، حضور جاي به لطفا اما نميآيم ، ميهماني اين به من"
".بدهيد
افغانستان به دنيا اهدايي دلاري ميليارد نيم و چهار مبلغ درباره نامه اين در مخملباف
افغاني ميليون بيست بر وقتي دلار ميليارد نيم و چهار !عنان آقاي":بود نوشته اينطور
افغاني 225 هر به سال پنج طول در است قرار زمين كره كه بود خواهد اين معنايش شود تقسيم
:ميگويد اينباره در مخملباف "سال يك در دلار افغاني 45 هر براي يعني.كند كمك دلار
.كند كمك تومان يكصد روزي افغاني هر به است قرار زمين كره كه است اين ايرانياش مفهوم"
اثر در گدامانده ملت اين وضعي چنين در.بدهيم نان يك روزي افغاني هر به است قرار انگار
".بيشتر نه و بدهد ادامه خود گدايي به ميتواند فقط خارجي و داخلي شرايط
چطور واقعا !عنان كوفي آقاي":بود نوشته ملل سازمان دبيركل براي همچنين مخملباف
به تاريخي عقبافتاده دوره يك از را آنها افغاني ، هر براي دلار سالي 45 با ميشود
از نوعي به انگار و ندارد اقتصادي منبع هيچ كه كشوري هم آن.كرد وارد "امروز دنياي"
يعني _ قبل دهه دو به را افغانستان بتوانيم اگر حتي.است جامانده جهان فرهنگ عمومي حركت
وارد نه ميشوند دامداري دوره وارد تازه بازگردانيم _ وحشتناك خرابيهاي اين همه از قبل
".ميكنند زيست آن در جهان مردم كه زماني
كلان تكدي
يك درواقع كه كند كمك درخواست دنيا از مدام اينكه جز جديد دولت تاكنون مخملباف گفته به
:بگيرد خود به فعالتري نقش نتوانسته است ، كلان تكدي نوع
طمعانگيز چيز هيچ آن در كه است اين تاريخي جهت به افغانستان مشكل !ميدانيد اصلا"
نقشي و سهم بالاخره كشوري هر امروز دنياي در.ندارد وجود امپرياليسم از بعد دوران براي
كشوري هر كه است اين منظورم..يكي و صنعت يكي و دارد نفت يكي.دارد جهاني اقتصاد در
هيچ جهاني ، اقتصاد به ورود براي افغانستان اما.دارد جهان تجارت در عرضه براي چيزي
".است شده ايزوله كاملا هم خاطر همين به.ندارد
تصور":ميكند بازگو چنين افغانستان فعلي و قبلي جامعه از را خودش تصور مخملباف
درصد كه 75 چرا.بود دامداري روسها حمله از قبل افغانستان درآمد منبع مهمترين ميكنم
اگر شما.است نداشته وجود آن در كشاورزي جدي امكان وقت هيچ پس است ، كوهستاني كشور اين
وجود سدي اصلا كه ديد خواهيد برويد ، افغانستان ديگر كجاي هر به پنجشير دره جز به
كه مراتع جز نبود چيز هيچ پسسيل يا است خشكسالي يا.كند مهار را آبها تا ندارد
را آنها اجتماعي ساخت كه بود دامداري اقتصاد همين.كنند دامداري آن در فقط ميتوانستند
اتفاقي تنها.شد حفظ هم شوروي حمله از بعد اقتصادي مدل اين.است كرده سنتي و قبيلهاي
و جهاد عرصه به و شد "مجاهد" به تبديل "چوپان" كه بود اين افتاد ، افغاني شخصيت در كه
ميرفتند ، چوپاني دنبال قبلا كه افغانيها.داد اشتغال تغيير يعني.كرد ورود مقاومت
و آنها اهدايي بودجههاي با و غرب توسط هم آن شدند مجاهد به تبديل روسها حمله از بعد
.بود بودجه نيازمند مقاومت و جهاد حال هر به.همسايه كشورهاي مالي منابع با حتي يا
كه بكنيد را تصورش.نداشتند ثروتي كه افغانها اما ميداد نفت را عراق با ما جنگ هزينه
پس.كند تامين بايد چگونه را زندگياش هزينههاي ميشود ، مجاهد به تبديل دامدار يك وقتي
افغانستان.غربي كشورهاي از يا شود تغذيه همسايه كشورهاي از يا اينكه جز نداشت چارهاي
قرارداشت ، جهان ابرقدرتهاي تمام وسط كه خاكريزي بود ، شده تبديل بزرگ خاكريز يك به
ايران مثل رسيدهاي قدرت به تازه ايدئولوژيك كشورهاي هم بعد و...آمريكا و چين روسيه ،
ميتوانستند وقتي نداشتند مالي منابع خودشان چون افغانها بنابراين.شدند اضافه آنها به
مزدور به سرعت به مجاهد نتيجه در.بدهند را آنها مقاومت خرج ديگران كه كنند ايستادگي
"...شد تبديل
با را حرفها اين من":ميگويد و ميكند مكثي ميكنم ، نگاه مخملباف به تعجب با وقتي
همين به و دارم دوستشان كه چرا ميگويم ، دارم افغانها به نسبت كه احترامي و علاقه همه
برابرشان در درستي به را افغانها تصور بايد يعني.كنم نقدشان بايد معتقدم هم دليل
اينكه بدون _ مجاهد يك از و مجاهد يك به ساده چوپان يك از طور چه كه ببينند تا گذاشت
آن و شد كشور يك "مزدور" گروه هر واقع در.شدند تبديل مزدور يك به _ باشند متوجه
.كنند حفظ را خود استقلال توانستند منفي موازنه با ماندند باقي اصيل كه هم بخشهايي
با تا گرفتند كمك روسها همان از بعدها جنگيدند ، روسها با ابتدا قوم يك مثلا
.بجنگند پاكستانيها
شدن مدرن به منفي واكنش
تلخ تجربه ديگر بار يك افغانستان به شوروي جماهير اتحاد حمله از بعد مخملباف اعتقاد به
با همزمان كه بود "خان امانالله" تجربه هم آن و شد تكرار سرزمين اين در گذشته
مدرن را افغانستان جامعه بود ، كرده تلاش ايران در "پهلوي محمدرضا" و تركيه در "آتاتورك"
شدن مدرن و شهرنشيني براي را لازم پتانسيل افغانستان جامعه كه بود اين واقعيت اما.كند
نتيجه در.بود مرحله اين از گذر براي لازم بودجه نداشتن هم دليلش مهمترين شايد.نداشت
".سنگين شكستي ;خوردند شكست داشت ، دامداري اقتصاد در ريشه كه قبايلي ساختار همان از
زياد حوصله با است ، كرده مطالعه افغانستان جامعه روي بسيار سالها اين در كه مخملباف
بار دو كه است جامعهاي افغانستان":ميگويد من براي سرزمين اين روي را مطالعاتش نتايج
اما.روسها توسط هم بار يك و اماناللهخان شاه توسط بار يك.شد تلاش شدنش مدرن براي
اين روسها كه كنيد باوربود منفي شدن مدرن برابر در بار دو هر افغانستان جامعه واكنش
اين روسها ، عقبنشيني از بعد.كردند ويران افغانها خود كه نكردند ويران را اينجا قدر
چه اگركردند ويران را كابل يكديگر عليه جنگ در كه بودند افغان مختلف اقوام و گروهها
نميشد ، روبهرو افغانها منفي واكنش با اگر شايد اما بود استعماري حركت يك روسها حركت
كابل خيابانهاي در مردم از بسياري روزها اين.ميآورد ارمغان به آنها براي مثبتي اثرات
ياد كمونيستها دوران در كشورشان رئيسجمهور آخرين "محفوظ نجيبالله" از نيكي به
بسيار كه بيامرزدش خدا كه ميگويند حسرت با متاسفند ، شدنش كشته از كه حالي در و ميكنند
".كرد خدمت ما به
آوارگي سال يا 20 فيلم 20
آمده دنيا به كابل در تهران جاي به اگر كه است گفته خودش به بارها روزها اين مخملباف
درست اين و بود كشيده آوارگي سال گذشته ، 20 سال در 20 فيلم ساختن 20 جاي به حالا بود
كه 20 درصدي است350 رفته افغانستان مردم درصد بر 35 سالها اين در كه است چيزي همان
ديگر كه شد متوجه كابل به ورودش از كوتاهي مدت از بعد مخملباف.كشيدهاند آوارگي سال
در مدرسهسازي و كتابخانه ساختن افغاني ، كودكان آموزش به كمك فيلمسازي ، ميان نميتواند
خودش قول به و پرداخت كارها اين همه به تقريبا كه بود اين.شود قائل تفاوتي افغانستان
".عواطف دست به افتاد و شد قاطي چيز همه كمكم"
افغانها تلخ طنز
كرمي مهران
سال در (دراني) ابدالي احمدشاه برآمدن و افشار نادرشاه مرگ با افغانستان معاصر تاريخ
از ايران دردناك جدايي عنوان به تاريخ اين از افغانها از برخي.ميشود آغاز 1747
ما تصور در.است تلخي طنز بردارنده در ايرانيها براي كه موضوعي.ميكنند ياد افغانستان
نه ايراني ديدگاه از اصولا.است بوده ايران از بخشي ديرباز از افغانستان ايرانيها ،
دورتر كمي گرجستان ، ارمنستان ، آذربايجان ، تركمنستان ، چون ديگري كشورهاي كه افغانستان
ايران از اجزائي پاكستان و عراق ،(تركيه) صغير آسياي از بخشهايي تاجيكستان ، و ازبكستان
اين.شدهاند جدا ميهن مام پيكر از استعمار و انيرانيها زور ضرب به كه بودهاند بزرگ
خود همسايگان با دوستانه روابطي بتوانيم كه اين از را ما همواره گذشته به نگاه نوع
قومي ، زباني ، خويشاوندان بزرگتر برادر خواستهايم هميشه چون.است بازداشته باشيم ، داشته
شمار به مستقل معاصر بينالمللي حقوق براساس امروزه كه باشيم ملتهايي ديني و فرهنگي
را پدرخوانده يا بزرگتر برادر نقش كوچكتر برادر است ، معلوم پيش از هم نتيجه.ميروند
.باشد زور پر زور افغانها قول به آنكه مگر نميپذيرد ،
كه دارند مشتركاتي گذشته از كشورها اين همه ميبينيم بنگريم ، گذشته به منصفانهتر اگر
براي درخوري متاع و ميبالند مفاخر همين به فقط آنكه شگفت و ميبالند آن به امروزه
است بوده گونهاي به همواره مشتركات اين به نگاه نوع.ندارند معاصر تمدن بازار در ارائه
از برجنبههايي و كند قلمداد خويش انحصاري ريگ مرده را آن است كوشيده متعصبانه يك هر كه
و بكشد محو قلم ميشود ، يادآور را آنها سهم و ميكشد رخ به را ديگران نقش كه گذشته
يا است داشته تركي به هم اشعاري مولوي بپذيرند نميتوانند زبانها پارسي.بگيرد ناديده
از پيش سال چند.ميدانند خود آن از تنها را گنجوي نظامي و شرواني خاقاني تركزبانان
اي:معروف بيت از لاهوري اقبال منظور كه بود شده پرسيده تاجيكستان كشور شاعران از يكي
هم او و است كدام / شما بيابان در سوزم لاله چراغ چون / شما جان و من جان عجم جوانان
و داشت علاقه خيلي تاجيكان به اقبال چون.ميگويد را تاجيك جوانان است معلوم خوب گفت
.بود خودش كشور جوانان فقط تاجيكستاني شاعر اين منظور البته
شايد دارند را روابط بدترين هم ، به كشورها نزديكترين غيردموكراتيك جهان در چرا كه اين
مشتركاتي اينها از كدام هر با ايران ;افغانستان آذربايجان ، عراق ، .باشد سبب همين به
اما.كند سيراب را تشنگياش از بخشي و شود آن جايگزين نميتواند ديگري كشور هيچ كه دارد
كه دارد وجود ديگري به كدام هر سياسي نگرش در سويهاي دو انحصارطلبي و تمامتخواهي
.مينماياند را خود سياست در و دارد تاريخي و فرهنگي ريشهاي متاسفانه
كه دارد ظريفي تغيير ايراني نگاه بارز جلوه اين براي عقاب و شير كتاب در بيل جيمز
بوده جهان مركز ايران ايرانيها ، ما ديد از."عالم قبله" ;ماست خود ادبيات از برگرفته
آسيا از بزرگي بخش بر نادر شاه يا عباس شاه كه موقع آن چه بود ، عالم قبله هم شاه.است
.ميزد جا در خود تاريخ ادوار ضعيفترين در ايران كه قاجاريه زمان در چه و ميراند حكم
نتوانسته گاه هيچ است آن معرف افغاني تلخ طنز كه موصوف دوران در زمامدارانش و ايران ملت
دوران به همچنان و يابد دست خود كاستيهاي و تواناييها جايگاه ، از واقعي تصوري به است
.است كرده دلخوش گذشتهاش پرشكوه
و رفتارها عامل كودكياش دوران از بخشي در را فرد متوقفشدن فرويد مكتب روانشناسان
پدرش با كودك كه است دوراني سالگي پنج يا چهارميكنند ذكر بزرگسالي در او كنشهاي
تقليد را رفتارش يا ميپوشد را او لباسهاي رقابت اين در شدن پيروز براي و ميكند رقابت
و نميپسندد را مادرش جز شخصيتي تيپ بزرگسالي در شود ، متوقف مرحله همين در اگر ميكند ،
خودشيفتگي آن به كه دارد وجود دوراني كودكي سنين در همچنين.ميداند ايدهآل را او
ميكند توجه خود گفتار و رفتار اندام ، چهره ، به بيشتر دوران اين در فرد گوييميگويند
دچار (Narcesism) خودشيفتگي بيماري به هم بزرگسالي در شود ، متوقف مرحله اين در اگر و
همان به خويش شكوه پر گذشته به نگاهمان داريم باهم را بيماري دو اين ما گويي.ميشود
رقيب ادعا اين در او با هم ديگران چوناست خويش باستاني گذشته شيفته كه ميماند كودكي
را ديگران سهم تا ميآوريم رو آن به كه است ستيز و جنگ تنها منازعه حل مكانيزم و هستند
و ميبينيم را گذشته آن تنها خويش وجود آينه در طرفي از و بگيريم ناديده مشترك ميراث در
در دارند باشكوهي گذشته و سنت تاريخ ، فرهنگ ، كه كشورهايي.بكشيم آن از دست نيستيم حاضر
آنها.بكنند دل آن از نميتوانند و مشتركاند خود پرشكوه گذشته و خويش به نگاه نوع اين
به و داده دست از را نوآوري و نوزايي توان بازمانده ، تمدنسازي و امروز به توجه از
موهوم خوان بر را ديگران نميتوانند كشورها اين.شدهاند تبديل تمدنساز ملل پيروان
با را ناكامي و كاميابي شكست ، و پيروزي آنها گذشته چون البته و ببينند سهيم خويش تمدني
انيرانيها" شكستهاست در آنها سهم ميبخشند ، شريكانشان به كه را چيزي تنها دارد ، هم
توجيه براي ما معمولا كه است گزارهاي اين ".بودهاند ايراني تمدني انحطاط عامل
ايفا ما تمدنسازي در گروهها اين كه سهمي به ولي ميبريم كار به خود تاريخي شكستهاي
گفتمان در.نداريم را انحطاط و شكست پذيرش تاريخي شجاعت يا نميكنيم توجه كردهاند ،
شده نخنما بازي همين شاهد بهگونهاي نيز اصلاحطلب و محافظهكار راست ، و چپ امروز
نگاه نوع درواقعميشود هم پيچيدهتر ميكند ، پيدا قومي جنبه بازي اين وقتي اما.هستيم
.ميكند تبيين و تعيين سياست حوزه در را رفتارمان كه است فرهنگي حوزه در ما
كاتوليك آنها مذهب كه دارد خود در را ايتاليايي و آلماني فرانسوي ، مليت سه سوئيس كشور
سوئيسي را خود پروتستان آلماني و كاتوليك ايتاليايي يا فرانسوي اما است ، پروتستان و
در است كرده ملزم را خود مدارس كانادا دولت....و آلماني يا فرانسوي نه ميدانند
كتاب حتما ميخوانند ، درس كلاس يك در واحد فرهنگ يك از نفر چهار از بيش كه مدرسهاي
اقليت كه مونترال يا تورنتو ايرانيان بدينسان گيرد قرار او اختيار در زبان آن به درسي
به را خود مادري زبان و فرهنگ كه دارند را حق اين اسكيموها يا ميروند شمار به
كاناداست مردم همه براي فرصتي بلكه نيست ، آنها حق فقط اين ولي دهند انتقال فرزندانشان
آن كسي است طبيعي و شود بهرهمند ديگر فرهنگهاي مواهب از كثيرالمله كشوري عنوان به كه
آن قوت بلكه نميداند زبان فرانسه يا انگليسي كانادايي سياسي يا فرهنگي ضعف حساب به را
.ميآورد پديد آنها در را بودن كانادايي مشترك حس همه از مهمتر چون.ميرود شمار به
مهمتر برعكس يا شدهاند جدا ايران از افغانستان و آذربايجان بدانيم كه نيست مهم چندان
.بگيريم بهره خويش تمدني بازسازي براي خود گذشتگان ميراث از بتوانيم چگونه كه است اين
ميتواند ميكند زندگي پارس كنار در تركمن و بلوچ عرب ، كرد ، ترك ، ايران كشور در اينكه
را خود فرهنگ و موسيقي زبان ، ملي ، ميثاق و مشترك حس پايه بر كه باشد ايراني قوت نقطه
به.دهد افزايش آن بهينهسازي و خويش سرنوشت تعيين در را مشاركتپذيري و بخشد غنا
را مشترك هويتي و دارند اشتراك مولفه چند يا يك در كه كشورهايي با روابط در همينسان
دست است امروزي جهان در بقا شرط كه بهتر روابط و همكاري براي مبنايي به ميدهند تشكيل
حرفي جهانيسازي فرايند در ميخواهند كه است كشورهايي ناگزير آينده منطقهگرايييابند
راهي شوند ، فرايند اين وارد منفرد صورت به بخواهند كه كشورهايي.باشند داشته گفتن براي
فرهنگي غناي قمار اين در ناگزيرند و ندارند جهاني نظام زورمندان شروط همه پذيرش جز
داريم نياز منطقهگرايي اين به تاجيكان يا تركان افغانها ، چه ما ، چه.ببازند را گذشته
بپوشيم ، چشم خود تاريخي ادعاهاي از پارهاي از بايد ناگزير مشترك فصلي به رسيدن براي و
.كردند چنين ايتاليا و انگليس آلمان ، فرانسه ، چنانكه
سياست حاشيه
دقيقهاي مكالمه 2*
همسرم از كه هفته دو از بعد بالاخره:گفت شده بازداشت نويسنده ،"جباري عليرضا" همسر
مكان از اما كردم صحبت همسرم با دقيقه دو حدود و گرفتند تماس ما با بوديم بياطلاع
.بياطلاعيم وارده اتهامات از و نگهداري
لرستان در غذا اعتصاب *
در است سال يك از بيش كه (شهريور 79) خرمآباد حادثه متهمان از يكي "مرادي پرويز"
به غذا اعتصاب در خرمآباد مركزي زندان در تاكنون ماه آبان از 30 ميبرد ، سر به زندان
حادثه متهم از 160 زنداني آخرين پيش چندي كه است آن اقدام اين انگيزه گويا.ميبرد سر
.ميبرد سر به زندان در مرادي تنها اكنون و شده آزاد آباد ، خرم
اطلاعاتي انزواطلبي *
وظايف انجام در اخير سال دو يكي در اطلاعات وزارت:گفت "روز سياست" روزنامه مسئول مدير
قرار مشاركت حزب افراطيون تاثير تحت تبليغاتي لحاظ از و كرده اتخاذ را انزواطلبي يك خود
و ميكرد كشف را (نظرسنجي) پرونده اين اطلاعات وزارت خود كه ميرفت انتظار است ، گرفته
قوهقضاييه ، پژوهشي ، مراكز آشكار تخلفات به توجه با ولي ميگذاشت قضاييه قوه اختيار در
.است شده عمل وارد خود
جزايري شهرام و سيما و صدا*
صدا تفحص و تحقيق كميسيون گزارش قرائت از جلوگيري تلاشبراي از مجلس نمايندگان از يكي
.داد خبر مجلس علني صحن در سيما و
بازگشت كديور محسن*
دوره يك گذراندن از پس مذهبي و سياسي امور در صاحبنظر و دانشگاه استاد كديور محسن
گذشته تابستان وي.بازگشت ايران به شنبه روز "هاروارد" دانشگاه در تدريس و مطالعاتي
تدريس و تحصيل به "هاروارد" دانشگاه در پاييز ترم و كرد آغاز را خود مطالعاتي دوره
مختلف رشتههاي تدريس به مدرس تربيت دانشگاه در زمستان ترم در است قرار كديور.پرداخت
روزنامه مورد در كه آزادي از دفاع انجمن جلسه در شب شنبه بازگشت ، از پس او.بپردازد
شش طي انجمن رئيس نايب "حكمت علي".داشت بهعهده را آن رياست و شركت شد ، تشكيل نو حيات
.است داشته بهعهده انجمن اين در را كديور محسن وظايف گذشته ماه
"الدعوه حزب" با ديدار*
حزب" نام به عراق شيعه گروههاي از يكي رهبر با سفيد كاخ عاليرتبه مقامهاي از يكي
رهبران كه گفته اينباره در عراق ملي كنگره رهبر "چلبي احمد".است كرده ديدار "الدعوه
ديدار پنتاگون و آمريكا خارجه امور وزارت مقامهاي با لندن در اين از پيش الدعوه حزب
و كرده ديدار الدعوه حزب رهبران با تهران ، در وي كه افزوده همچنين چلبيبودند كرده
.كند نمايند كمك آمريكا به است قرار كه معارضين ائتلاف وارد نيز را آنها است ، كرده سعي
علياكبر" جمله از سياسي چهرههاي برخي.است شيعي عراقي مخالف گروه يك الدعوه حزب
.دادهاند هشدار آنها فعاليت به نسبت اخيرا "محتشميپور
نشدهاند آزاد *
بود آمده مطلبي "بسته درهاي پشت مذاكرات" عنوان تحت شنبه روز شماره در شده درج گزارش در
آزاد تهران به اروپا اتحاديه نمايندگان سفر از قبل صدر و پورزند آقايان اينكه بر مبني
.ميبرد سر به مرخصي در نيز پورزند و نشده آزاد تاكنون صدر آقاي حاليكه در.شدهاند
بازتاب
سياست حاشيه در اقتصاد
ستون اين در "الزهرا جامعه بنياد" پيرامون شده درج خبر درباره ساسان عام سهامي شركت
/مورخ 21/10 صفحه 23 در منتشره مطلب به عطف":است آمده توضيح اين در.كرد ارسال توضيحي
براي ذيل توضيح فرماييد دستور دارد تقاضا محترم روزنامه آن سياست حاشيه در ستون 81
به مذكور مطلب در:شود چاپ صفحه همان در عمومي افكار تنوير و مطبوعات قانون رعايت
اشاره مينو شكلات و دنا لاستيك رازي ، چسب مهرام ، كارخانجات سهام خريد و الزهرا بنياد
و نداشته خارجي وجود الزهرا نام به بنيادي داريم اطلاع ما كه آنجايي تا كه است شده
وجود سهامداران ليست در الزهرا بنياد نام كه مشخصاند كاملا فوق شركتهاي سهامداران
عرض پاسخ در.دارد ساسان شركت به ربطي چه مطلب اين كه بفرماييد است ممكن.ندارد
از يكي مشاركت با الزهرا بنياد":دادهايد اطلاع مطلب انتهاي در شما كه ميكنيم
قيمت گران نوشابه اين دارد قصد "سينالكو شركت" آمريكايي نوشابه توليدكنندگان بزرگترين
الزهرا ، بنياد ترتيب بدين و "نمايد توزيع ايران سراسر در سپس و تهران شمال در ابتدا را
نوشابه توليد امتياز كه ساسان شركت همان ندارد خارجي وجود ما اطلاعات طبق كه را
معرفي نمود ، خواهد عرضه بازار به زودي به را آن و داشته اختيار در را "سينالكو"
خواننده اطلاع به كذب خبر چهار كوتاه پاياني بخش همين در كه حالي در نمودهايد ،
.رساندهايد
به ساسان شركت توسط مستقلا و بينالمللي سينالكوي شركت مشاركت بدون سينالكو توليد.1
.ميگيرد صورت سينالكو شركت فرمول از استفاده با و ،"الزهرا بنياد"
.آمريكايي نه ميباشد آلماني شركت يك سينالكو شركت2
عرضه بازار در موجود نوشابههاي قيمت معادل و نبوده گرانقيمت سينالكو نوشابه.3
.ميشود
امكانات ، افزايش با و ميگيرد صورت كشور شمالي شهرهاي و تهران سراسر در نوشابه توزيع.4
مطلب اين كه است عجيب ما براي پايان در.يافت خواهد گسترش ايران سراسر به توزيع گستره
كه است معتقد وزين روزنامه آن آيا !است شده چاپ سياست حاشيه ستون و سياست جهان صفحه در
"؟!است كرده چاپ را سياست حاشيه در و سياسي خبر يك
|