اجتماعي مهندسي شناختو
هايك
(بخش واپسين) نژاد غني موسي دكتر با گو و گفت در بردگي و آزادي
آصفنخعي فروزان:از گفتوگو
Asef@ Hamshahri.org
بر سوالم در دليل همين به باشد بهتر كنيم باز بيشتر را بحث اين اگر ميرسد نظر به *
بحث.دارد قرار بحث اين مركز در رفاه دولت نظر اين از.ميكنم تاكيد هايك تفكر رشد بستر
سازمان يعني آن حقوقي بازوي و نوين نظم ساختن براي دوم ، جهاني جنگ از پس فاتح دولتهاي
هايك اكنون.است بوده تعيينكننده بسيار جهاني قطب دو به تقسيمبنديجهان و متحد ملل
مديريتهاي تحت كه اي آزادي.كند تفسير باز را انسانها آزادي مناسبات ، اين در است مايل
دو فضاي بگويد هايكميخواهد.ميشود قرباني دارد بيشتر چه هر سودآوري براي سازمانها
فضاي تمامي به و است كرده تنمان بر را دشمنمحوري و تخاصم لباس جهاني ، دوجنگ و قطبي
بشري جامعه سرد ، جنگ پناه در ميترسد هايك اينرو است ، از بخشيده روح و شكل ما
زندگي
پوپر
سرمايهداري جامعه بلكه نيست ، نازيسم و سوسياليستي جامعه مختص تنها كه بشود فرهنگي دچار
.است دولتها وسيله به چيز همه كنترل يعنيبرميگيرد در نيز را
داشت يقين او.است بوده شوروي جماهير اتحاد فروپاشي شاهد يعني.كرد فوت سال 1992 هايك _
چرا؟ نميكند ، شادماني و خوشحالي ابراز فروپاشي ، خيلي از پس ولي.ميگيرد صورت فروپاشي كه
در و محدوديتها آزادي ، لباس دراوست همراه عمر اواخر نگرانياشتا هايك ميكنم فكر
هرچند.بود شكلگيري حال در غربي ، جامعه در حقوق كردن پايمال از جديدي نوع حقوق ، لباس
ناشي نگرانيهاي ولي گرفت ، صورت دولتزدايي جهت غربي جوامع در وتحولاتي تغيير دهه 80 در
اين از زيرا.پابرجاست كماكان جديد ومحافظهكاري دموكراسي سوسيال قالب در ازصنعگرايي
بردگي به را وآنان كنند محدود انسانها سعادت و خوشبختي رستگاري ، نام به را آزاديها كه
نميتوانيد شما ميگفت او است ، هايك نگراني بزرگترين اينندارند ابايي هيچ بكشند ،
آگاهي آن به كه چيزي ميخواهيد چرا بنابراين چيست؟ انسانها رفاه و رستگاري بدانيد
كه بكنيد چيزي قرباني را انساني كرامت شانو ميخواهيد چرا.كنيد درست نداريد ،
.بدانيد نميتوانيد يا و نميدانيد
رالز جان
محافظهكارها يا و دموكراسي سوسيال به تنها را هايك نگراني ميتوانيم كه نيستم معتقد *
به بالا از و دولتي ساختارهاي سوي به دموكراسيهم ليبرال قطبي ، دو فضاي در.كنيم محدود
برنيانگيزد؟ را هايك چون ايدئولوژيكي انديشمند نميتواند امر اين است ، رفته خودش پايين
روابط چارچوب در روابطاجتماعياش ، در مدرن انسان است معتقد هايك است ، درست بله _
.ميگيرد خو سازماني نظم به زيرا ميكند ، فراموش را آزادياش و ميگيرد قرار سازمانها
هايك.ميبيند خودجوش نظم مقابل در را سازماني نظم او.صنعگراست هم سازماني نظم
(سازمان) كوچك و بزرگ بنگاههاي در يا هستند ، دولت كارمندان يا مدرن انسانهاي ميگويد
واقعي تجار شما دليل همين به.ميگيرند فرا را آن منطق و سازماني نظم و كارند به مشغول
در كه افرادي زيرا ميكنيد ، مشاهده بيشتر شرايطكنوني به قديمنسبت ازمنه رادر
سازماني روابط با بلكه نميشوند ، آشنا بازار و تجاري روابط با مستقيما هستند ، سازمان
تجارتحاصل و آزاد بازار روابط در كه اصلي موضوع آن انسانها ، بنابراين ميگيرند ، خو
كه است بزرگي خطر اين ميگويد هايك.ميشوند بيگانه آن با و كرده فراموش را ميشود
و آينده به نسبت ليبرالها ، از بسياري مانند هايك البته.ميكند تهديد را مدرن جوامع
شايد است معتقد هايك.نبود خوشبين خيلي بياورد ، دوام غرب در آمده وجود به آزادي كه اين
بسته پرانتز اين اگر كه بود اين هايك نگراني منتها شود بسته آمده پرانتزبوجود اين
با.شويم مواجه انسان ميلياردها حتي و ميليونها مرگ و جهاني فاجعه يك با است ممكن شود
اين از شد ، خواهد گرفته انسانها از اطلاعات به زياد دسترسي امكان پرانتز اين شدن بسته
و زيستي محيط معيشتي ، اقتصادي ، نظر از انساني فاجعه يك به آن از ناشي اطلاعاتي فقر رو
.شد خواهد منتهي انساني بين روابط
جريان يك در ميكرد گمان آيا ميداد سازمان را انديشههايش هايك كه هنگامي *
صنعگرايي به آن ايجاد در يا مييابد سازمان انديشههايش تكاملي و خودجوش خودبهخودي ،
ميكرد؟ يكديگرجدا از را تكاملي اراده و صنعگرا اراده چگونه ميشد؟هايك متوسل نيز
نام به انجمني دوم ، جهاني جنگ از بعد كه اين از غير نداد ، سازمان را چيزي هايك-
همه كه بود معتقد هايك.كرد تاسيس سوئيس در آزادي از حمايت براي پرلن مون انجمن
دور آزادي آرمان از بهتدريج غرب ، در سياسي ردهبالاي مسئولين و روشنفكرها عليالخصوص
جلوي بايد است معتقد مذكور انجمن تاسيس با هايك.نميكنند درك را آن اهميت و ميشوند
ميگفت هيوماست كانت و هيوم ديويد مكتب شاگرد كه ميكند تاكيد او.بگيرد را وضع اين
بد ، عقايد.است عقايدشان محصول آنان اجتماعي و فردي زندگي و انسانها روابط جامعه ،
بحث اين به خوبي به تئوريعلم ، در هايك.ميسازند خوب جامعه خوب ، عقايد و بد جامعه
حال در انديشهها ميگويد و ميدهد قرار اساس اين بر را خود شناخت تئوري و پرداخته
.شود اصلاح نيز مسير تا كنيم اصلاح را آنها بايد تخريباند
انديشه اصلاح هايكبراي چرا پس نميگنجد ، مهندسي حوزه در مردمان عملي شناخت اگر *
نهاد؟ نام مهندسي هايك حركت بر نميتوان آيا روي هر به ميكند ، تاسيس انجمن
شود ، ابداع مساله يك حل براي شيوهاي كه است اين مهندسي مفهوم از منظورتان اگر -
كنيد مهندسي را جامعه يك يا انسان شما كه مهندسي آن به هايك است ، معترف اين به هايك بله
.ندارد اعتقادي
به خوبي به انسانشناسيشان بحثهاي در نيز ماركسيستها دموكراسيو سوسيال حال هر به *
به را بيگانه خود از انسان كه كردهاند ابداع شيوههايي ومعتقدند پرداختهاند امر اين
... توليد ابزار بر مالكيت نحوه به انسانشناسي از دليل همين به ميرساند ، وآزادي رهايي
ايجاد براي مهندسي از نوع چه به هايك حال هر به كه بدانيم است مهم اين اما ميپردازند
كند؟ برخورد ميتواند چگونه خود با انسان است ، معتقد تغييرات
كاري چنين نميتوانند كنند ، عوض را خود انسانها كه باشد معنا اين به اگر مهندسي -
طراز انسان مايلند صنعگرايان اما.اصلاحكنند را ريشههايشان ميتوانند تنها بكنند ،
تحول و فرهنگ سال هزار صدها محصول انسان ماهيت. نميتوانند كه حالي بسازنددر نوين
نيز ماكنيد متحول را آن خود ، ساله يا 100 كوتاه 90 عمر با ميخواهيد چگونه است ،
گونه اين انسان كه حالي در كنيم ، تربيت ميخواهيم كه گونه آن را انسانها خواستهايم
محصول انسان كه ميشود اين بر ناظر بدهيم ديني پاسخي بخواهيم اگر البته.نميشود تربيت
.نميشود عوض انسان است ، نكرده اراده او وقتي تا و است خداوند آفريده نيست ، كسي دست
روشنفكر طبقه به نيز هايك ميداد ، اصالت اقتصادي طبقه به ماركس ميكنماگر تصور *
قبول اگر كنيم ، حال مقايسه افلاطون با بتوانيم را او اندازهاي تا شايد ميدهد ، اصالت
علم ماهيت فوكو ، در تعبير به اگر و ميپذيرند مسئوليت قدرتشان براساس انسانها كه كنيم
كلي بطور ويا هايك مثل پيچيدهاي وفرد ساده فرد ميان تمايز ، در باشد نهفته قدرت
حوزه به آيا كنند ، مي احساس شرايط براساس كه مسئوليتي ميزان در بويژه و روشنفكران ،
نميشوند؟ وارد اجتماعي مهندسي
و بيشتريدارد مسئوليت انديشمند ، يا انتلكتوئل كه است اين شما منظور اگر -
انديشمندان چوناست معتقد اين به هايك بله ميكنند ، فرق عادي آدمهاي با انديشمندان
و سياستمداران انديشمندان ، از عادي مردم.ميسازند را ديگران انديشههاي كه هستند
.ميسازد محفل و انجمن هايك كه است اين اهميت حائز موضوع پس.ميكنند تبعيت بزرگانشان
.ميداند درست خودرا مسير او
كليه بر اشراف عدم پوپربپردازيم پوپر و هايك ديدگاههاي تمايز به باشيد مايل اگر *
طرز به هايك اما ميداند ، عقل محدوديت و انسان شناخت توانايي عدم از ناشي را موضوعات
ايجابي وجه در بلكه (عقل محدوديت و شناخت توان عدم) سلبي وجه از نه را امر اين عميقتري
به هايك كه باشد منظر همين از شايد ميداند ، گنگ معرفت حوزه در عملي شناخت حضور يعني
و تجربهها درباره خود بحث در پوپر ولي دارد ، اعتقاد بازار سازوكار در خودجوش تكامل
در ديدگاه دو اين آيا رسيد ، فقرا فرياد به بايد كه است معتقد قرن ، اين درسهاي
كرد؟ نخواهند انتخاب را مختلف راههاي سياسي ، و اجتماعي اقتصادي ، برنامهريزيهاي
به موارد از بسياري در و ميدادند ، اهميت بسيار معرفتشناسي به هايك و پوپر _
كه چيزي آن ميگويد هايك دارند ، اعتقاد دانش محدوديت به دو هر ميدادند ، ارجاع يكديگر
را آن من ميكند ، جدا انتقادي عقلانيت از را آن و مينامد سادهلوح عقلانيت پوپر
همان من تحولي عقلانيت.ميكنم جدا تحولي عقلانيت از را آن و مينامم صنعگرا عقلانيت
اختلافاتي يك ، هر سوي از مطرح مصاديق در ميرسد نظر به اما.است پوپر انتقادي عقلانيت
اختلاف يكديگر با تئوريها تجربي آزمون زمينه در هايك و پوپر البتهدارد وجود نيز
تئوريها بودن علمي براي معياري را آن و دارد اعتقاد تجربي ابطالگرايي به پوپر.دارند
آن ، از وي تفسير و تعبير ولي ميپذيرد ، را پوپر تئوري كه اين عليرغم هايك.ميكند مطرح
در چه و نفي در چه تئوري ، تجربي آزمون است معتقد هايك.ميكند مطرح پوپر كه نيست مفهومي
همان واقع در مينامد ، آزمونپذيري پوپر چه آن اين بنابر نيست ، امكانپذير اثبات
هايك كرديد ، مطرح پوپر توسط فقر رفع جهت دخالت به راجع شما چه آن اما.است انتقادپذيري
(است نشده منتشر هنوز) آزادي ، و قانونگذاري قانون ، كتاب سوم جلد در نيست ، آن مخالف نيز
امثالهم ، و معلولين و افتادهها كار از و فقرا به كمك جهت در ثروت مجدد توزيع ميگويد
بازار نظم و آزادي مخل كه باشد گونهاي به بايد كمكها منتهي است ، انساني و شريف حركتي
.نشود
به ما ، نادانستههاي كه اين بر مبني خود جهاني سه نظريه با پوپر دكتر ، آقاي *
اما ميشود ، نزديك وي به گنگ معرفت درباره هايك نظريه با ميدهند رنگ ما دانستههاي
قابل آن قواعد شدن ، ايجاد از پس كه است گنگ معرفت حوزه در هايك خودجوش تكامل منبع
معنا كتاب طبيعت ، مغز ، حوزه سه علي روابط در پوپري علمي تكامل اما است شدن تنظيم
.است پوپري شناخت حوزه از تر عام و فراختر بسيار هايكي شناخت حوزه رو اين از مييابد ،
اقتصاد ، جامعه ، به نگاه نحوه كننده تعيين شناخت دو اين از يك هر الزامات حال عين در
به كمك ميزان است معتقد هايك فرموديد كه همانگونه مثلا بود ، خواهد...و عدالت فقر ،
يك عنوان به را دولت دخالت بهتر عبارت به گيرد ، قرار تقابل در بازار بانظم نبايد فقرا
ولي نيست ، پوزيتيويست كه آن با پوپر گذشته ، اينها از.نميپذيرد فقرا به كمك جهت قاعده
پوزيتيويسم از هايك كه حالي در ميپذيرد ، اجتماع و طبيعت حوزه دو در را ابطالپذيري روش
ميكند ، تاكيد حوزه دو از يك هر در مجزا روش كارگيري به و تمايز بر و ميكند انتقاد
طبيعي مهمي تفاوتهاي چنين تكاملي ، جامعه بر هايك تاكيد و است باز جامعه بر تاكيدش پوپر
ميكند؟ نمايان را خود نيز اجتماعي حوزههاي در كه است
در اما باشد ، متفاوت بايد طبيعي علوم با اجتماعي علوم در روش ميگويد هايك بله -
علوم تحليل و تجزيه براي كه متدلوژياي يعني نيست ، گانه دو هايكي ، روششناسي اساس ،
مطالعه مورد واحدهاي رفتار ميگويد ولياست يكي ميبرد ، كار به اجتماعي علوم و فيزيكي
البته.دارد وجود طبيعي علوم در كه است اشيايي آن رفتارهاي از متفاوت اجتماعي علوم در
چون كساني توسط هم پوپري تجربي ابطالپذيري كه آن ضمن.نيست روشن خيلي بحث اين زواياي
ميتواند كه معيارهايي و ابطالپذيري چگونگي مانند است ، شده باريكبينانه بسيار لاكاتوش
تفكر در سوبژكتيويته و ذهنيت عامل تئوري اين با همچنين.باشد داشته وجود آن براي
ذهني عامل كه بگوييم ميتوانيم هايك مورد در ولياست شده پررنگتر پوپر ، تجربهگرايانه
طبيعي و فيزيكي علوم بررسي در حتي است معتقد هايك. وجوددارد ابتدا از سوبژكتيويته ، و
.است مهمي تفاوت هم اين البته.است سوبژكتيويستي انسان رويكرد نيز ،
محافظهكارانه بسيار حقوقي بخش در ويژه به هايكي خودجوش و سوبژكتيويته نظم اما بله ، *
نيز پوپري ديدگاه در سنتها ميانديشد ، آن به پوپر باز ، جامعه در كه حقوقي نظم تا است ،
اين با هايكي ديدگاه در بشوند ، انتقادي نظم ايجاد مانع كه آنقدر نه ولي دارند ، اهميت
هايك بلكه بگيرد ، قرار سنتي نظم با تقابل در نميتواند اما دارد ، وجود انتقادي نظم كه
.ميكند تبديل قانون به را خودي به خود نظم حقوقدان است معتقد
فرعي نام با سومش كتاب در وي است ، نكرده نفي هيچگاه را حقوقي ابداعات هايك البته -
جامعه اساسي قانون خودجوش ، نظم مبناي بر كه ميدهد توضيح آزاد ، جامعه يك اساسي قانون
به خودجوش نظم به اين بنابر.شود نوشته بايد چگونه و بوده مسائلي چه واجد بايد آزاد
مسير از جامعه چون.است لازم حقوقي ابداعات ميگويد كه اينجاست.نميكند اكتفا تنهايي
انجام را مجريه قوه كار قانونگذاري ، جاي به اروپا مجلس مثلا زيرا است ، شده منحرف آزادي
.شود تاسيس مجلس دو بايد كه است معتقد هايك رو اين از (اروپايي پارلمانهاي)ميدهد
رفتار كلي قواعد تعيين معناي به قانونگذاري به بايد تنها كه خبرگان مجلس نام به مجلسي
ديگري و است ، نداشته وجود تاكنون كه چيزي يعني بپردازد ، انسانها ميان روابط و جامعه در
دفاع ، فرهنگي ، آموزشي ، مسائل اجتماعي ، برنامههاي اجراي و بودجه تخصيص به كه دولتي مجلس
.ميپردازد اينها مانند و ديپلماسي داخلي ، خارجي ، امنيت
به راجع حاضر بحث اما.است مرتبط هايكي يوتوپياي و حكومتي كلان ساختار به بحث اين *
مهندسي را حوزهاي انسان ، پوپري ديدگاه در بهتر عبارت به.است ساختار درون از اصلاح
ديدگاه در و ميزند ، گام به گام و تدريجي مهندسي به دست يعني ميسازد ، و ميكند
.تكاملياند روند حاصل ها ساخته نيست ، چنين يكي ، محافظهكارانهها
مهندسي نوعي به و صنعگرا بيشتري مقدار هايك به نسبت پوپر كه است اين منظورتان اگر-
، درست است پوپر به نسبت كمتر خيلي يا نيست گونه اين هايك ولي است معتقد اجتماعي
اما.باشند هم به شبيه كه نميكنيم پيدا را نفري دو هيچ صورت ، هر در.ميگوييد
.است يكي آنان ، كلي انديشههاي
ناشي گرايشهاي و شخصي علايق ميتوان چگونه مينامد ، كانتي را خود هايك ، دكتر ، آقاي *
در.كرد جمع كانت وظيفهگرايي با ، دارد وجود نيز كلاسيك ليبراليسم در كه را آن از
برسد ، تكليف به تا بزند ، كنار به را جبرها تمام بايد انتخاب ، براي شخص كانت ، وظيفهگرايي
جبرها بيترديد ، باشد ، ابتدايي حسي شناخت پايه بر اگر ويژه به شخصي ، علايق حوزه در اما
ميگسترانند؟ افراد اعمال بر را خود سايه
انديشه در قانون حكومت پايههاي از يكي واقع در.است ليبرال متفكر بزرگترين كانت -
وظيفهگرايي.ندارد آن از ناشي گرايشهاي و شخصي علايق با نيز تضادي هيچ و.است كانتي
و منافع با تضادي هيچگونه كه است كلي قواعد اساس بر و قانون چارچوب در عمل معني به
فرمولبندي اسميت ، آدام فرمولبندي ميگويد بحث شدن روشن براي هايك.ندارد شخصي احوال
ميگويد ، سخن منافع از زيرا.نيست جمعي و فردي منافع ميان هماهنگي ايجاد در موستوفايي
كه است انساني آزاد انسان بهتر ، عبارت بهبگويد سخن اهداف از است بهتر كه حالي در
نيز را منافع و است اعم اهداف.است قانون چارچوب در (منافع نه و) اهداف دنبال
چيزي چه و است هدف چيزي چه كه اين البته.است كانتي سخن اين جهت اين از.دربرميگيرد
.برميگردد نيز اشخاص نگاه نوع به منافع ،
كنيم ، دنبال جامعه در استقرار براي را هايك عهد به وفاي شمااگر فرمايش بر بنا *
شود؟ تلقي هدف ميتواند
را آن بايد همگان كه كلي است قاعدهاي عهد ، به وفاي چون است ، وظيفه نيست ، هدف خير -
تعقيب را اهدافتان نميتوانيد شما نباشد عهد به وفاي اگر.است وظيفه پس كنند ، رعايت
تا نميشود متحقق آزادي سيستم آن بدون.بدهيد مضمون اهداف به نميتوانيد همچنين.كنيد
بين از و ميشود نقض آزادي بهتر عبارت به.برويد فردي اهداف دنبال به آن چارچوب در
.ميرود
خدمات از كه است منافعي ميكند تعيين ديگران قبال در را ما مسئوليت آنچه ميگويد هايك *
در تاكيد اين آيا مزبور ، خدمات كردن فراهم در آنان شايستگي نه ميگردد ما عايد آنها
به شايستگيها ، به توجه جاي به ما زيرا است ، توافق در وظيفهگرايي با نو ، ليبراليسم
.ميكنيم توجه بيشتر ميشود عايدمان ديگران عملكرد از كه منافعي ميزان
هايك قاموس در فايدهگرايي تنها نه باشد ، ميتواند تفاهم سوء يك از ناشي بحث اين -
به كه ليبرالها از دستهاي به خود هايك.است فايدهگرايي مخالف او بلكه نيست ،
عهد به وفاي و منافع بين اگر است معتقد آنكه ضمن ميكند انتقاد معتقدند ، فايدهگرايي
درچارچوب است ، قواعد با اولويتباشند وفادار عهدشان به بايد آدميان بيايد ، وجود به تضاد
.ميكنند پيدا مشروعيت اهداف كه است قواعد
چارچوب در تنها افراد ميگويد كانت.هرگز شد ، ثروتمند ميتوان راهي هر از آيا مثلا
نساختن ضايع يا عهد به وفاي يعني رفتاري ، كلي قواعد اين.بشوند ثروتمند ميتوانند قواعد
آنها آزاديبا دارند ، اوليه و اصلي جنبه قواعد اين.است قانون حكومت همان ديگران ، حقوق
.ندارد وجود آزادي برداريد را آنها اگر ميشود ، تعريف
به وفاي ميگوييد اكنون كه حالي در است ، آزادي بحث هايك ، محوري نكته كه فرموديد شما *
نيز آزادي نباشند ، آنها اگر و دارند اولويت آزادي بر مالكيت ارزش قانونگرايي ، عهد ،
داشت؟ نخواهد وجود
شرايطي چه در ولينشود ديگري اراده تابع انسان يعني آزادي گفتم كه همانگونه
قانون ، حكومت درذيل تنها آمد؟ خواهد وجود به فردي آزادي بر مبتني و صلحآميز جامعهاي
با آزادي ميكند ، مشخص همگان آزادي براي محدودهاي قانوناست همين ليبراليسم تمام
.ميشود محدوديتهاييتعيين
آزادي و ليبراليسم ميگويند و ميشود تبليغ ايران در كه است چيزي آن خلاف درست اين
دو قانون و آزادي پس.بدهد انجام ميتواند بخواهد چه هر كس هر واينكه ولنگاري يعني
و است حاكم قواعدكلي سلسله آن بر كه نظمي است ، نظم نيازمند جامعه زيرا سكهاند يك روي
حاكم جنگل قانون و مرج و هرج چارچوب ، اين از خارج كنند ، رعايت را قواعد ميپذيرند همه
.است
و مالكيت قوام عهد ، به وفاي چون اخلاقي معيارهاي با و نيست بنياد خود آزادي بنابراين *
.هستند تعريف قابل ميروند ، شمار به اخلاق جوهره سه ، اين هايك زعم به كه مالكيت انتقال
.است قواعد اين اجراي اجتماعي ، واقعيت عينيت در آزادي ، بله ، -
كانتي ، نمود و بود اساس بر سياست و حقوق اقتصاد ، شناسي ، معرفت روانشناسي ، بخش در هايك*
سنت به اتكاء با هم رالز ميرسد ، آزادي بر مبتني ديدگاه به و ميكند بنا را خود معرفت
تئوري هايكبه متضاد و مخالف جهت در و ميكند احيا را نخستين وضعيت كانتي ، قرارداد
دارد خودجوش رفتاري از حكايت برسيم ، مختلف نگاه دو به تفكر يك از اينكه ميرسد ، عدالت
صنعگرايانه؟ يا
در يكديگر با ميگيرند وعدالت آزادي نظريه درباره رالز و هايك كه نتايجي اينكه -
.ندارد رالز انديشههاي با تناقضي هيچ اش انديشه كه ميگويد صراحت با هايك هستند ، تضاد
اقتصاددانان كليه حاضر حال در.ميكند مطرح هايك از ديگري تئوريك سيستم رالز منتهي
.نميبينند خود انديشههاي با تناقضي آن در و ميپذيرند را رالز عدالت تئوري ليبرال
موضوع فهم ابتداي در مهندسي معني به ميكند مطرح رالز كه جهلي پرده در و نخستين وضعيت *
قضيه اين حكم ، صدور جهت كند پيدا دست منافع از خارج و مطلق نسبتا بيطرفي يك به تا است
رالز در
منجر كه تصادفي نوع هر است مايل رالز حتي است ، عدالت فضاي بعدي موارد همه كننده تعيين
از شود ، آن دخالت مانع و كند پيشبيني را ميشود عدالت فضاي پاشيدن هم از يا اختلال به
به رسيدن اخلاقي روش را انصاف و عادلانه تصميمگيريهاي نتايج را عدالت وي جهت اين
به تعهد و قوانين چارچوب در توافق ليبرالها ، و هايك كه صورتي در ميكند ، معني عدالت
انديشه ميكنم فكر جنابعالي خلاف بر البته ميدانند ، عدالت اساسي شرط را مربوطه توافق
متقابل منافع تامين در را عدالت هابز از پيروي به كه هيوم همچون را هايك محافظهكارانه
در عدالت از رالز غايتگرايانه درك ميرسد نظر به حال هر به كرد ، بررسي بايد مييابد
هر گفت نميتوان و باشد تضاد در هايك نهايت در و هيوم و هابز ابزارگرايانه فهم مقابل
را آن اصول و عدالت رالزآنان صنعگرايي ميزان در ويژه به هستند كانتي نسبت يك به دو
پيدا عدالت اصول به رسيدن براي راهي بايد كه است معتقد و ميداند انسان ساخته اساسا
از خارج عدالت كه ميداند سنتي و رسوم بر مبتني را عدالت هيوم از تاسي به هايك اما كرد
سادگي به رالز و هايك انديشه تمايز در بتوان كه نيست چيزهايي اينها.ندارد معياري آنها
گذشت؟ آن از
با را عدالت هايك اما وضعيت ، را عدالت او ، كه است اين در هايك با رالز تفاوت -
بر شما اگر ميگويد رالز.هستند متفاوت بلكه نيستند ، متضاد اينها ميدهد ، توضيح رفتار
بكنيد زياد جامعه در را نابرابري بودند ، كرده عنوان ماركسيست چپهاي چه آن خلاف
اكثريت ضع و جامعه در نابرابري افزايش با و (درآمد توزيع يعني اقتصادي نظر از نابرابري)
.ميگويد را همين نيز هايكاست عادلانه وضعيت اين بشود ، بهتر قبل به نسبت مردم
است؟ عدالت بحث گيري شكل چگونگي به ناظر من سوال كه حالي در است نتيجه به ناظر بحث اين *
وضعيت هايك كه تفاوت اين با.ميگويند را سخن يك دو هر نتيجه در ولي بله -
چيز عدالت است معتقد هايك زيرا. عادلانه وضع نه داند مطلوبمي وضع را ، رالز عادلانه
ندارد ، ربطي عدالت به ديگر است ، عادلانه چون است مطلوب وضع اين اينكه ولي است ديگري
.ميرسند هم توافق به من نظر به بلكه نيستند تضاد در نگاه دو بنابراين
آن بايد عدالت تئوري با رو اين از فايدهگراست غرب سيستم معتقداست رالز ظاهرا ولي *
مانع كه باشد زياد قدر آن بايد دولت دخالت كه است معتقد دليل همين به.كند بازسازي را
ميان از اقتصادي انگيزه و كارايي تا باشد كم هم آنقدر ولي شود ، معين حدي از بيش ثروت
ابتدا از وي آنكه ضمن نميشود ، ايجاد عادلانه وضعيت آن نباشد دخالت اين اگر لذا نرود ،
نگاه در كه حالي در ميكند تاكيد عدالت ، اصول به رسيدن و عدالت وضعيت ساختن روي بر
موجودند؟ قبل از اصول اين هايك
قابل رو اين از است ، رفته را ديگري مسير هايك منتها است درست سخناش نيست بحثي بله
سيستم آنكه ضمن.متفاوتند يكديگر با نيستند ، هم تضاد در.نيستند يكديگر با مقايسه
.است مستتر درآن فايده بلكه نيست ، فايدهگرا سيستم ليبراليسم ،
.قرارداديد اختيارمان در كه وقتي از تشكر با *
.ميكنم تشكر شما از هم من -
|