دمدستي شوخيهاي
توفان سرزمين
ميكنيد زندگي بار دو فقط شما
هنر حاشيه
دمدستي شوخيهاي
"زهرماري آبگوشت" نمايش كارگردان آبسالان ، آرش كارنامه
رضامعطريان:ها عكس
صحنه طراحي با كه است آبسالان آرش نويسندگي و كارگرداني تجربه آخرين "زهرماري آبگوشت"
:ساعت 15 روز هر...و عبدلي ، شهرام يزداني ، پيام ضيايي ، مهرداد بازي و احصايي سيامك
تبعيت ايراني نمايشهاي الگوهاي از نمايش اين.ميآيد صحنه به چهارسو تالار در عصر 17
اين در تماشاچي.است شده تفكر و تامل قابل اثري به تبديل علمي بازنگري يك در و كرده
آشنا تاريخي تلخ واقعيتهاي با ميبيند ، را خنده و طنز از لايهاي آنكه ضمن نمايش
آبگوشت در آبسالان.است رويت قابل ديگر شكل به آن از نمونههايي هم امروز كه ميشود
اگر كه دارند خود در كافي پتانسيل آنقدر نيز ايراني نمايشهاي كه ميكند اثبات زهرماري
آفريده آنها از امروزيني و بديع شكلهاي گيرند ، قرار استفاده مورد دقت و حوصله كمي با
.ميخوانيد گزارش اين در كه كردهايم گفتوگو نمايشهايش درباره او با.شد خواهد
آشفته رضا
حسن زندهياد زيرنظر سال 63 از و كرد آغاز مشهد در سال 60 از را تئاتر آبسالان ، آرش
در سال 68 در.گرفت پي رسمي صورت به _ دهه 60 نمايشنامهنويسان بهترين از يكي _ حامد
_ كارگرداني سال 72 از و شد قبول تهران دانشگاه زيباي هنرهاي دانشكده تئاتر رشته
فقط سال 77 تا كارش عمده.گذراند مدرس تربيت دانشگاه در فوقليسانس مقطع در را بازيگري
.بود كرده تجربه دانشگاهي سطح در را كارگرداني و بود بازيگري
را آن سال 77 در كه است آبسالان كارگرداني به نمايشي "هيولا يك جنجالبرانگيز دادگاه"
وكيل بين دادگاه يك در كه است بيگناه يك كردن محكوم قصه نمايش اين.آورد صحنه به
موكل يك سر بر را پنهانشان خصومتهاي ميخواهند آنها و دارد ، وجود دعوا دادستان و مدافع
را او ميخواهد مدافع وكيل و كند محكوم را موكل ميخواهد دادستان.كنند پياده محكوم يا
با آبسالان.شد خواهد موكل شدن نفله باعث نهايت در دو اين بين قدرت نزاع.بدهد نجات
اين در كه كند تبديل موثر نمايش يك به را موقعيت اين ميخواست گروتسك شيوه به نگاهي
.ماند ناكام تقريبا تجربه
كارگرداني زمينه در آبسالان تجربه دومين مرند برهاني نادر نوشته "بخواهد اگر باران"
با و اجتماعي كاملا نمايش اين.آورد صحنه به سايه تالار در را آن سال 79 در كه است
لو با انقلاب اوان در همسرش كه ميشود متوجه تولدش شب در زنيبود سياسي مسائل به نگاهي
صحنه از را دوستش غيراخلاقي طرز به است ، بوده هم او عشقي رقيب كه دوستانش از يكي دادن
بود نوشته راديو براي را "زهرماري آبگوشت" او.كند ازدواج دختر با بتواند تا كرده بيرون
را تمرينات كه زماني.كرد آماده صحنه اجراي براي را آن مرند برهاني توصيه به بنا كه
بنابراين.دارد فاصله خيلي دارد ، انتظار كه چيزي آن با نمايشنامه اين كه ديد كرد ، شروع
.نوشت را تازه نمايشنامه يك موجود داستاني طرح براساس و گذاشت كنار را راديويي ورسيون
خيلي زهرمارخان.است مستوفي عبدالله قاجار تاريخ كتاب از مهجوري روايت زهرماري آبگوشت
واقعياش اسم او.ميزند سينه به خيلي هم را او سنگ كه است آقامحمدخان به وفادار
جرات كسي و ميآيد سفيري كه اجنبي با مذاكره سر.است افشار ايل رئيس و خان نصرالله
جواب سفير به شاه خواهران از يكي كند ، مذاكره سفير آن با شاه نبودن در كه نميكند
قضيه آقامحمدخان.كند تنبيه را خواهرشاه كه ميگيرد تصميم زهرمارخان بنابراين.ميدهد
بزرگها بعدبيندازند آبجوش ديگ توي را زهرمارخان كه ميدهد دستور و ميفهمد را
.ميكند شورش افشار ايل بكنيد ، را كار اين اگر كه ميكنند پادرمياني ميآيندو
و است قاجار پادشاه فدايي خيلي كه آنجايي از زهرمارخان اما ميبخشد را او آقامحمدخان
آنجا در شود ، اجرا بايد اول حكم همان كه ميكند استتاكيد يكي مرد حرف كه بوده معتقد
.ميشود تمام خوشي با واقعه
ميبيند ، آنچه به نسبت مخاطب تا ميشود طراحي تراژيك شكلي به پايان نمايش در اما
.سازد برقرار آن با بهتري ارتباط اثر بيمايه گرفتن با و نماند بيتفاوت
او.ميكند بازي يك به تبديل را تاريخي _ نمايشي موقعيت اين صحنهاي ورسيون در آبسالان
برپايه كه ايران در نمايشي شيوههاي از بهرهگيري و فاصلهگذاري فن از استفاده با
.ميكند طراحي را نمايشش ساختار و قالب گرفتهاند ، شكل فاصلهگذاري و تئاتري قراردادهاي
اين:ميگويد است ، كرده استفاده ايران در نمايشي شيوههاي همه از چرا اينكه درباره او
نمايشي كاراكترهاي از ميتوانيم را مختلفي كاركردهاي ما.دارد نمايش ساخت به بستگي
از خارج در كه است حادثهاي بيان كلاسيك نمايشهاي در وظيفهاش يك پيك مثلا.ببريم
دادم ، نقال به را نقش اين من.ميكند بازگويي صحنه در را آن و است ، پيوسته وقوع به صحنه
در بعد.ميكند بيان صحنه در را جانخراش صحنه يك ما نقال.ميكنيم نقالي ما يعني
نبض كه است كسي او من براي كه است بازي سياه اجرايي شيوه بيانگر كه داريم تلخكي كارمان
بهجا شيرهاي كريم از كه آثاري وقتي.ميفهمد خوب خيلي را اجتماعي و سياسي جريانهاي
كه جاها بعضي چقدر و داشته خوبي اجتماعي ذهن او چقدر كه ميبينيم ميخوانيم ، است ، مانده
.است كرده هنرش از استفاده با موقعي به وساطت بدهند ، انجام كاري نميتوانستهاند بقيه
فاجعه دادن رخ از قبل كه ميكند فاش را شوم بازي يك راز زهرماري آبگوشت نمايش در تلخك
خاصيتي ما بحرطويل مثلا.است بوده مدنظر برايم ادبي ساختارهاي بعد.ميدهد هم هشدار
اجنبي با خانم باريك مقابله در شد ، پارالل برايم خاصيت اين.دارد غربي تكنوي با معادل
.تكنو به اجنبي و بحرطويل به خانم باريك كردن نزديك يعني.كردم استفاده شيوه دو اين از
از گوشهاي كه مصيبتخواني از حتي كردهام استفاده مختلف شيوههاي از گوشهاش هر در
بود قرار اگر.دارند را خودشان تعاريف خودشان دل در شيوهها اين چون.است ايراني تعزيه
يك آن از بايد مينوشتم ، خوشساخت نمايشهاي ساختار براساس را زهرماري آبگوشت من كه
را نمايش زمان فاصله و نمايشي قراردادهاي اين با ولي.ميآمد وجود به ساعته دوسه نمايش
.ميدهم كاهش دقيقه به 80
عصر در كه همانطور:ميگويد و نميداند ، مهم را قاجار دوره انتخاب نمايش كارگردان
دوره الان هم ما براي بيايد ، بيرون آن از وسترن سينماي تا است بهانهاي طلا جويندگان
به كرد ، بيان معاصر زمان در نميشود را حرفها يكسري دارد ، مرز لبه خاصيت يك قاجار
ما كه دورهاي دمدستيترين.بكند ايجاد حساسيت خيلي براي و بربخورد است ممكن خيليها
از خيلي دوره برويم ، عقبتر بخواهيم اگر ما.است قاجار كنيمدوره ميتوانيماستفاده
.است كرده فرق خيلي فجر اجراي به نسبت صحنه طراحي زمينه در فعلي اجراي.شد خواهد دور ما
_ شطرنجي زمينه از استفاده به توجه با _ صحنه
طراحي فجر در كه است معتقد آبسالان
را طرحي او.است بوده پارسال جشنواره زمان در كمبودهزينهها دليل به اين.نداشتهاند
كه ميدهند پيشنهاد گروه بچههاي صحنه ، بودن خالي به توجه با و ارائه صحنه نياز بر بنا
دنبال به او چون شود ، ايجاد هارموني صحنه در كه اينخاطر به فقط.بكنند شطرنجي را زمينه
بودنش دمدستي و طرح آن سمبليك وجه با آبسالان.است نبوده تصويرخاص يك ارائه و مفهوم
طور به را نمايش صحنه طراحي كه ميكند دعوت احصايي سيامك بنابرايناز است ، نيامده كنار
.گيرد برعهده تئاتريكال خاص تكنيكهاي به متكي اجراي به رسيدن راستاي اصوليدر
افشاريان ايمان.است كرده عوض را بازيگرانش از تعدادي ماجرا ناگزيري بنابر كارگردان
بود ، سريال يك درگير دلاوري امير ميبرد ، سر به كشور از خارج در كاري سفر بنابر
.نميداد جواب بازيگرها ارنج تغييرات اين با و ميشدند عوض بازيگرها از تا دو بنابراين
دلايل اين بنابر آبسالان.نميشدند چيده درست و نداشتند هارموني مهرهها ديگر حالا
ميكند ، بازي را تلخك نقش كه ضيايي مهرداد وجود.شد مهرهها بين در تغيير يك به مجبور
.است بوده او بالاي تجربههاي و بيشتر تسلط خاطر به
شده داده بازيها به منسجمتري شكل بازيگران جديد انتخابهاي به توجه با كه است گفتني
نمايش اين در.نيست خبري بود ، مشهود فجر اجراي در كه جزيي و ريز نواقص آن از ديگر و
به توانستهاند مجموع در البته و دارند قدرتنمايي فرصت كافي اندازه به بازيگرها همه
.برسند هماهنگ اجرايي
كه است ابتدايي دقيقه تا 15 در 10 نمايش نبودن برقرار فعلي اجراي در موجود ايراد تنها
بقيه از جداي ابتدايي قسمت بنابراين است ، شده موقعيت و شخصيتها معرفي صرف طولاني زماني
و ميداند ، طولاني را مقدمه و است واقف نكته اين به هم آبسالان.ميرسد نظر به قسمتها
ابتدا از و دارد ، زيادي تاكيد نمايش كميك وجه به متاسفانه تماشاگر:ميگويد باره اين در
صحنه شدن تاريك با كه شدم متوجه من شب چند در مثلا.است خندهدار لحظات ديدن منتظر
دنبال من.نداشتهام را تماشاگر خنداندن قصد من اصلا.كردند خنديدن به شروع تماشاگراني
مقدمهچيني نمايش ابتداي بيشك.داشت همراه به هم را كميكي لحظات كه بودم پرداختهايم
.شود وارد آسيب نمايش به كه دارد امكان بكنيم ، كم را مقدمه اين ما اگر و دارد ، طولاني
اين در نكته تا چند.بكنم كوتاه را آن از بخشي تا هستم آن مطالعه حال در حال عين در
احكام از يكي بيگانگان با مراوده ممنوعيت شود ، پرداخته آنها به بايد كه دارد وجود دقايق
داشته را خودش ديالكتيكي روند بايد ديالوگ هرحال بهماست فرضي جامعه اين شديد بسيار
با صحنهها همه دقيقه اين 15 از بعد.بزند آسيب است ممكن اين از غير به وگرنه.باشد
و محكم گرهافكنيهاي با نيز نمايش قصه و ميگيرند ، شكل مناسب تركيببنديهاي و هماهنگي
اين كه ميكند تاكيد همچنان آبسالان.ميكند پيدا سوق نهايي گرهگشايي سمت به باور قابل
آشپزخانه آدمهاي و محيط بايد اينكه اول است ، داشته مجزا چيني مقدمه دو به نياز نمايش
.ميشدند بازي يك وارد ديگر مقدمهچيني يك با آنها محيط اين در سپس و معرفي درباري
.است كرده طولاني را نمايش ابتداي زمان مقدمهچيني دو اين توالي
اين كه ميگويد باره اين در آبسالان است؟ شده كار بداههپردازي شيوه به نمايش اين آيا
اتود چندين ميان از يعني.است نبوده آن معمول شيوه و تعريف طبق گروهي شكل به كار
اين آنان كارگاهي شيوه بلكهاست نگرفته شكل نهايي اجراي و متن آنها تصحيح و بازيگران
.بكنند ميخواهند كار چه كه ميدانستهاند قبل از دستيارش و آبسالان كه بوده طور
را كارگردانيشان شيوه آنها.داشت خواهند كار در زنپوش نقش تعداد يك كه ميدانستند
بسازند ، حرمسرايي ميخواهند ميدانستند كه آنجا از.كردند شده برنامهريزي و هدفمند
.شوند نزديك شخصيتها به آنها كه ميدادند بازيگران به اتودهايي
اصلي مسئله اما است موجود متن اين در قدرت مسئله كه ميپذيرد "زهرماري آبگوشت" نويسنده
ميگذارند ، كنار را خود خرد نمايش اين در آدمها.است بوده تقليد متن اين در او
من "!كار شد هم فكر !اه" كه ميكند اعتراض ديالوگهايش از يكي در آشپزباشي كه همانطور
تقليد كه نميكند فرقي.كردهام مطرح كار اين در را آن و ميدانستم خودم معضل را تقليد
تقليد اين از شاه ميشود ، درست آنها از تقليد به بنا فرنگي ترشي يك.باشد بارهاي چه در
.دارد بدآموزي چون شود ممنوع بعد من بيگانگان با مراوده كه ميدهد دستور و نميآيد خوشش
دم راحتي به كه بگيرد شكل فردي هيولاي كه است ممكن بيندازيم كار از را عقلمان ما وقتي
.نميدهد تله به
بعضي است ، آمده صحنه به سالها اين در كه طنزي نمايشهاي در گفتارها و رفتارها عرياني
بخشي كه داشت اذعان باره اين در آبسالان.است نبوده اجرا و متن اهداف با سوي هم اوقات
او.ميشود ظاهر صحنه در مرز و محدوده با اما خود خواست به بنا عريانيها اين از
عرياني اين از ديگر بخشي بنابراين و ميداند ، خود اعتقادات از بخشي را اخلاقگرايي
شسته كاملا نمايش.بدهد بازيگران به كار اين در بود لازم كه زمينهاي به برميگردد
بنابراين.است روحوضي حال عين در كه دارد آكادميكي و شده مطالعه ساختار و رفته
براي و دارد خودش دست در را تماشاگر نبض بازيگر كه است روحوضي جزءلاينفك بداههپردازي
بازيگر دست در بداههپردازي اين.ميكند بداههپردازي دارد ، نگه خودش همراه را او آنكه
و دارد ، وجود بازيگر بداههپردازي و متن از تلويحي عنوان به عرياني اين هرحال به.است
به بنا كه ميداند لفظي شوخيهاي شامل را ايراني فرهنگ از بخشي اونيست آن منكر او
بازيگران بداهه به نسبت آبسالان.است گذاشته متن در را آن از بخشي ذهنش اخلاقي اصول
اجتماع از را شوخيها اين بازيگر ناچار به اما.كنند رعايت را لازم حد كه ميدهد هشدار
بوده...و سعدي زاكاني ، عبيد ميرزا ، ايرج آثار در حتي قاعده اين و ميآورد صحنه به
شوخيها دستيترين دم از بگيرد دست در را تماشاچي نبض آنكه براي بازيگر بنابراين.است
.ميكند استفاده
توفان سرزمين
3_ جهان مدرن تئاتر بر ايبسن هنريك تاثير
برادبري مالكولم
سهيلي سعيد:ترجمه
وابستگي اين داشت ، همراه به را پرثمري و تازه وابستگي او براي آلمان به ايبسن مهاجرت
او شهرت سبب نيز آلمان تئاتر كوششهاي متعاقبا كه است ، ژرمني فرهنگ از او شدن بهرهمند
از بيش دهه 1870 در آلمان واقعگراي و پيشرو علمي ، جامعه شكوفايي.گرديد تئاتر دنياي در
كه بود ، ايبسن انديشه تاثير زير و گرديد ايبسن فلسفي و علمي آگاهي بيداري ، سبب چيز هر
:گفت كرد ايراد كپنهاگ دانشگاه در سال 1871 در كه خود مهم سخنراني طي (براند گئورك)
قرار تحليل و مباحثه مورد را جاري مسائل و مشكلات كه است آن مدرن و پيشرو ادبيات امروز
دنبال به و كرد ، ديدار ايبسن از درسدن شهر در (براند) سال 1872 در كه هنگامي.دهد
از كه سرزميني عنوان به اسكانديناوي:نوشت ايبسن داشتند ، يكديگر با كه طولاني گفتوگويي
جريانهاي با را خود توانست نخواهد هرگز است ، مانده دور فرهنگي جريانهاي و توفانها
.كند همساز مركزي اروپاي هنري تازه
براي ليبراليسم محدوديتهاي و انسان آزادسازي فردگرايي ، از هنگام اين در ايبسن
آدمي وجدان و شعور آزادي فكر ، و روح آزادي اجتماعي ، آزادي از سخن.ميگفت سخن جامعهنو
اميل اين از پيش او.ميدانست زولا اميل عقايد با مغاير را آن ايبسن كه ارزشهايي همه و
دست براي كه داشت اعتقاد كسي هر از بيش ايبسن.بود كرده محكوم جبرگرايي به را زولا
در ويژه به را روانشناختي شيوههاي بايستي ادبيات ، و هنر در نو ارزشهاي به يافتن
يكي ايبسن هنريك:داشت اظهار (براند جورج) كه است سبب بدين شايد و گرفت كار به ادبيات
.است مدرن جنبش در بزرگ شخصيتهاي از
كنار بر مبني او تصميم و بودند تازهاي مفهومهاي از حاكي حقيقت در او ، مدرن درامهاي
آينده و او هنري زندگي در نيز نثر كار به بيشتر پرداختن و شاعرانه ، كار گذاشتن
موضوعات او ادبي ، تازه انتخاب اين باگذاشت جاي به عمدهاي تاثير جهان مدرن درامنويسي
جستوجو.ميشدند مربوط بشري آينده به و آينده براي كه ميكرد ، جستوجو را مضاميني و
سنتي بحرانهاي با ارتباط در و خود ، زمانه در مطرح و روشن ، پرسشهاي به پاسخ يافتن براي
و رهايي با تعارض در سو يك از كه فرهنگها ، متن در و زمانه در موجود اخلاقي و
كار.داشتند مغايرت نيز ادبيات و هنر واقعي خاستگاه با ديگر سوي از و انسان آزاديسازي
روشهاي دانستن مستلزم بود ، كرده پيشه تئاتر در دهه 1870 در ايبسن كه را تازهاي هنري
.بود روانشناختي كاربردي شيوههاي و درامنويسي تازه
(جامعهنو) عنوان با نمايشنامهاي نو ، هنري پرداخت شيوههاي از آگاهي با سال 1869 در او
درام نيز سال 1873 در سپس.گرديد محسوب زمان موفق سياسي - كمدي نمايشنامه كه نوشت را
كه نمايشنامهاي.كرد ارائه هنر جهان به را (گاليله و قيصر) خود مشهور جهاني - تاريخي
رمانتيك - تاريخي رمانهاي دوران به بازگشتي و ميگفت سخن الحاد و مسيحيت ميانه جدال از
اين با بود ، شده نوشته منظوم زبان به ايبسن آثار ساير خلاف بر اخير نمايشنامه داشت ،
.بود زمانه متداول و هنري زبان نثر ، از بيشتر نظم زبان كه استدلال
به نمايشنامهاي پرداختن كه زيرا است ، تئاتر جهان در ايبسن بزرگ توفيق زمان سال 1877
در ظاهرا چند هر داستان اين.رسانيد خود هنري شهرت اوج به را او (جامعه نهادهاي) نام
نمايش اين صحنههاي است ، گرفته شكل او ذهني جهان در حقيقت در اما آمده ، پديد نروژ جامعه
عرضه خود بيننده به داشت ، مدرن هنر با كه را تضادي و ويكتوريايي دوران ارزشهاي زوال
و دورنگيها سوداگري ، جايگاه كه است سرزميني اينجا:ميكند عنوان او.ميكرد
اتاق ميگذارد ، نمايش به را داستان اساس كه نمايشنامه اصلي صحنهاست تنگنظريها
(لونا) نام به مدرن زني كه است زماني صحنه اين دراماتيك رويداد شگفتترين.است بورژواها
بتابد اتاق درون به بيرون نور تا ميبرد ، كنار به را پردهها او است ، بازگشته آمريكا از
اصلي مايه خمير صحنه اينبدمد (كوچك جامعه) اصطلاح به اين درون به را تازهاي هواي و
كه است اي (تازه زن) بازگشته آمريكا از زن شخصيت و ميگذارد ، نمايش به را ايبسن هنر
.است دگرگوني و تحول منادي
واقعي وظايف نمايشنامه اين ميگرديد ، تلقي بيانيهاي منزله به جامعه ، اركان نمايشنامه
را آن پيامدهاي و اجتماعي مسائل و مشكلات ميكرد ، گوشزد آن مسئولين به را جامعه نهادهاي
و جوانان مردان ، و زنان ميان ستيزه و تضاد ديگر گونهاي به نمايشنامه اين.ميكرد تحليل
.ميآورد بيان و تفصيل به را آينده و گذشته و پيران
ميكنيد زندگي بار دو فقط شما
جيمزباند فيلمهاي هنري مدير خاطرات
آدام كن
تزرورو اميرعباس:ترجمه
ادوات و ابزار و چشمگير صحنهآرايي باند جيمز فيلمهاي بصري ويژگيهاي اصليترين از يكي
خلاقيت ابتكار ، كه است بديهي.ميگيرد قرار شخصيتها استفاده مورد كه است غريبي و عجيب
انگليسي آدام كن.دارد صحنهآراييها اين جذابيت در انكارناپذير نقشي هنري مدير نبوغ و
تا نو دكتر از را باند فيلمهاي هنري مديريت صحنه ، طراحان بهترين و خبرهترين از يكي
صحنههاي يادماندنيترين به از بخشي بيترديد و است داشته عهده بر مونريكر سفينه
.اوست خلاقيت و فكر محصول باند فيلمهاي
نو 1962 دكتر
چون دهم ، انجام را آن كه گرفتم تصميم خواندم را "نو دكتر" اول صفحه كه 100 هنگامي
محدودي بودجه.ميشناختم را يانگ ترنس طور همين و (باند تهيهكنندگان) سالتزمن و بروكلي
براي.بود موفق انتظاري غيرقابل طور به فيلم.داشتند عجله هم همه و بود اختيارمان در
و چهارصد فقط كار اين براي كه ميكردم طراحي رتيل اتاق نام به اتاقي بايد فيلم آخر صحنه
اتاق اين در.ميكردم اجرا و طراحي را آن سريع خيلي بايدداشتم اختيار در پوند پنجاه
با ساده طراحي يك.بود رتيل قفس يك آن روي كه ميز يك و در يك صندلي ، يك جز.نبود چيزي
.بود باند جيمز بعدي فيلمهاي طراحي روي كلي ايده طرح ، اين واقع در.باورنكردني تاثيري
.باشد من كار موثرترين كار اين كه كنم فكر طراحي ، از نوع اين در حال هر به
گلدفينگر 1964
مكاني هيچبود ساختگي كاملا گلدفينگر در (آمريكا دولت طلاي ذخيره محل) ناكس فورت درون
چگونه يا لاو استرنج دكتر" فيلم در كه جنگي اتاق از ساختگيتر حتي.ندارد وجود آن شبيه
دلگيري جور يك.ساختم "كوبريك" براي "بورزم عشق اتم بمب به و بردارم ترس از دست آموختم
آلماني اكسپرسيونيسم تاثير دليل به ميكنم فكر كه دارد ، وجود طراحيها در كه تاريكي و
وقتي اماغيره و "كارليگاري دكتر مطلب" شبيه فيلمهايي.شدهام بزرگ آن با من كه است
چيز هيچ مبناي بر را آنها كنيد ، نگاه منفي شخصيتهاي و فرماندهي مقرهاي اين همه به كه
.من تخيلات جز نميبينيد
بال 1965 تندر
بودم ، شده زده كنفرانس اتاقهاي و فرماندهي مقرهاي فرم از ديگر من فيلم ، اين براي
وسيله با صندليهاي از ميز ، جاي به بگذارم ، كنار را فرمها اين كه گرفتم تصميم بنابراين
از يكي كه رسيد نظرم به بعد.كردم استفاده بودند ، هم روبهروي رديف دو در كه كنترل
تلاشم.بود خائنين براي صندلي اين.شود خالي و برود زيرزمين به ناگهاني طور به صندليها
كنفرانس اتاق ديگر مورد.بدهم جنايتكارانه اسباب اين به هم طنز حس يكجور كه بود اين
بالا وقتي كه طرف دو در بزرگ گوبلن پارچه تا دو با بود بزرگ خيلي اتاق اين.بود ارتش
يك كاملا هم قايق.ميدادند قرار ديد معرض در را عمليات از بزرگ نقشه دو ميرفتند ،
حدود 60 سرعتي با ميخواستيم داستان منفي شخصيت براي تفريحي قايق يك ما.بود جديد تجربه
فروشي Hydrofoil يك به اتفاقي طور به.نداشت وجود زمان آن قايقي چنين !دريايي گره
در ميبينيد فيلم در كه شكلي به بعد و خريديم دلار هزار را 10 آن ما.كرديم برخورد
!آوردم
ميكنيد 1967 زندگي بار دو فقط شما
كه كردم فكر خودم و برخورديم آتشفشانها به بوديم ، ژاپن در لوكيشن انتخاب مشغول وقتي
و نوشتم يادداشتهايي و شدم مشغول.باشد اينها از يكي داخل منفي شخصيت اگر ميشود جالب
و خواندند را يادداشتها آنها.دادم نشان "گيلبرت لوئيس" كارگردان و بروكلي به بعد
بروكلي.نداشتم نظري هيچ من برميدارد؟ خرج چقدر چيزها اين ميآيد ، جالب نظر به:گفتند
دردسرهايم آن از بعد كنم فكر:ميگفتم بدهي؟ انجامش ميتواني دلار ميليون يك با گفت
با را كار اين گرفتم تصميم.ميساختم هم را آتشفشان قله داخل درياچه بايد.شد شروع
خروج و هليكوپتر فرود براي كه بود طوري و داشت قطر فوت حدود 70 دهم ، انجام فايبرگلاس
كار اين با كس هيچ نميكني؟ استفاده ماكت از چرا ميگفتند بعضي.ميشد بازوبسته موشك
كه جا هر.داد فريب را تماشاگر نبايد كه داشتند عقيده تهيهكنندگان.نبود موافق
طناب با كه داشتيم كار بدل ميساختيم2000 واقعي اندازه در را وسايل بايد ميتوانستيم
جادوي با امروزه اما.است واقعي قضيه اين كه ميدانست تماشاگر و ميآمدند پايين
فكر.نيست واقعي صحنهها اين كه ميداند هم تماشاگر و ميشود ساخته اينها همه كامپيوتر
.بود اوليه باند فيلمهاي موفقيت بزرگترين اين كنم
ابدياند 1971 الماسها
وقت هيچ من.بسازد هيرز هاوارد دوستش منزل در را خودش فيلم بيشتر كه گرفت تصميم بروكلي
مهمترين از يكي در من الهام منبع ساختمان ، يك نوك در او خانه اما.بودم نديده را او
زمينه در او ايدههاي بعضي از كردم سعي خانه اين طراحي هنگام.بود فيلم اين طراحيهاي
به مايل يونيورسال اما.شود ساخته هاليوود در بود قرار فيلم.كنم استفاده هم فضا
.ميخواستند ارزانتر آمريكايي هنرپيشه يك آنها.نبود كانري به دلاري ميليون پرداخت 2
.ساختيم انگلستان در را فيلم اما كردند ، پرداخت را كانري دستمزد آنها حال هر به
داشت 1977 دوستم كه جاسوسي
خود در را زيردرياييها كه كشتي جاي به بزرگ خيلي تانكر يك از كه كرديم فكر ابتدا در
كشتيها اين از يكي ميتوانست كه داشت بيليونر دوست يك بروكلي.كنيم استفاده ميداد جاي
من به بروكلي نداشتيم تضميني هيچ هم ما و بود زياد انفجارها حجم چون اما.بدهد ما به را
!بسازم مدل يك كه گفت
بزرگ فضاي يك به احتياج زيردرياييها دادن جا براي.بود شده تشكيل قسمت دو از تانكر
آسانسور دوتا و زنگنزن فولاد از پوشش يك آن براي و ساختم فولاد با را آن كه داشتيم
آپارتمان.آمد "ويلسون هرولد" سر هم آن افتتاح براي.دادم قرار انتها در هم روبهروي
دكور آن داخل را صدفوتي بزرگ اتاق يك چگونه من كه نپرسيد كس هيچ.بود هم استراسبورگ
!دادم قرار
هنر حاشيه
انتظار سال هفت*
قشقايي تالار در نادري عليرضا نويسندگي و كارگرداني به "نبرد خط پشت پچپچههاي" نمايش
در سال 74 در كه است جنگ آغازين سالهاي درباره نمايش اين.ميشود اجرا ساعت 19 روز هر
از روز دو موقع آن در.شد روبهرو ناشناس عدهاي شديد واكنش با و اجرا دانشجويي جشنواره
پيام اصلاني ، فرهاد نبرد ، خط پشت پچپچههاي نمايش در.شد ممانعت تئاتر جشنواره اجراي
پروين مصطفي و پويا محمد رفيعي ، جليل صمدپور ، رضا محموديان ، حسين كاوري ، احمد يزداني ،
در "رحمان حكايت چندين از حكايت چهار" نمايش نويسنده و كارگردان اين از.ميكنند بازي
.ميپردازد آبادان در جنگ آغازين روزهاي به كه شد خواهد اجرا فجر يكم و بيست جشنواره
آهسته صداي با دارم دوستت *
صبري زهرا كارگرداني به و يثربي چيستا نوشته "آهسته صداي با دارم دوستت" نمايش
روابط درباره نمايش اين.شد خواهد اجرا سايه سالن در ماه بهمن نهم روز در احتمالا
سنجري ، ايرج تيرانداز ، سيما صامتي ، ژاله.است همديگر با زندگي ناگزير لحظات در آدمها
.هستند نمايش نقشهاي ايفاگران آهي حافظ و فائزي داريوش جوزاني ، مجيد
جشنواره در چولي روبرتو*
،(زمستان داستان) انگلستان كشورهاي از نمايش فجر 9 تئاتر جشنواره يكمين و بيست در
با) آلمان ،(ميشوند زيادي نفر سه و شركتند يك نفر دو) دانمارك ،(ژوليت و رومئو) پرتغال
سوئيس ،(خون قطره يك) هند ،(اشتوتگارت تئاتر گروه از خشمگينان و چرمي پوزه - گروه دو
از نمايشي كه است حالي در ايندارند حضور (مكبت) كانادا و (اسم يك) تركيه ،(هملت)
.نميشود ارائه بود ، جشنواره بينالمللي بخش ثابت پاي تا 80 سال 77 از كه چولي روبرتو
استادان و صاحبنظران سوي از زيادي نظرهاي و نقد ايران در چولي حضور پيرامون البته
خانه" نمايش چولي حضور با فجر تئاتر جشنواره مرور بخش در امسال.شد مطرح كشور تئاتر
در نمايش اين.شد خواهد اجرا سنگلج تالار در ماه بهمن و 5 روزهاي 4 در "آلبا برناردا
.شد مواجه زيادي نقدهاي با و اجرا شهر تئاتر اصلي تالار در جاري سال تابستان
خون قطره يك*
كه است هندوستان كشور "هاواري خانوادگي تئاتر" گروه از كاري "خون قطره يك" نمايش
.هستند آن هنري كارگردان جونز سالي دكتر و كارگردان ماجيدي آشوانا
از مستبد ، حاكم مقابل در پيش سال حدود 1400 در كه است انسان داستان 72 خون قطره يك
و (ع)حسين امام ظالم يزيد كه ميشود آغاز زماني از داستان و كردند دفاع خود انساني حقوق
اين و است (ع)حسين امام ايثار روايت خون قطره يك..و ميراند مدينه از را خاندانش
همواره دروغ و كند نابود را حقيقت و صلح رهروان نميتواند زمين روي بر قدرتي هيچ كه
"خون قطره يك".بردارد ميان از را راستي ذرهاي نميتواند هرگز دروغ هزاران است ، دروغ
.ميرود صحنه به چهارسو تالار در ماه بهمن دوم و يكم روزهاي در
رستم جامه در زني *
رفته شاهنامه اسفنديار و رستم سراغ به خود كارگرداني تجربه اولين در دشتآراي آروند
عناصر از استفاده با و امروزي كاملا فضايي در را رستم نقش بار اولين براي زن يك و است
شاهنامه از است برداشتي ماجرا.ميكند اجرا شده تئاتري و نوين زباني با و متفاوت بياني
نام "خوان هشتمين" كه شغاد نابرادرياش دست به چاه در رستم شدن كشته داستان و فردوسي
هيچ رستم كه چرا) بوده رستم كابوس هميشه كه اسفنديار "خوان هشتمين" اين در.است گرفته
بين كنش و ميآيد سراغش به (نداشت اسفنديار چون پهلواني جوان كشتن و كردن كور به ميلي
.ميافتد اتفاق رهايي سمت به دو اين
هيچ اجرا در اما ميافتد ، اتفاق چاه در جديد داستاني و است كلاسيك كاملا متن ساختار
در زياد احتمال به و است رضاييراد محمد نوشته "خوان هشتمين".است نشده بازسازي چاهي
.آمد درخواهد اجرا به شهر تئاتر سايه سالن در فجر تئاتر جشنواره يكمين و بيست روز اولين
خصوصيات از.بقائيان مهدي و رحيمي ميلاد ناصح ، هدا:از عبارتند نمايش اين بازيگران
تئاتر جوان كارگردان پورآذري حميد توسط كه است آن ساده و متفاوت صحنه طراحي نمايش ديگر
.است شده انجام دارد ، كارگردان مقام در را كاري جشنواره اين در نيز خود كه
زنده اجراي با و افكتيو موسيقي بيشتر كه شده ساخته دارش آنكيدو توسط نمايش موسيقي اما
.است اجرا موازي پيشبرد جهت در خود
|