سكوت شاعر
مشرقي نارون
منتقد نگاه
ادبيات حاشيه
فرانسه بيستم قرن نويسندگان
سكوت شاعر
سپانلو محمدعلي با گفتوگو ايراندر معاصر ادبيات
هميشگياش ، پوشي خوش و بلند نسبتا قد درخشنده ، چشمان با:رحماني سيامك هنر ، و ادب گروه
حتي شايد و سودا پر سر همان.است دور سالهاي زده عصيان دانشجوي همان چيز هر از بيش
دسته ميتوانستي پنجاه و چهل دهههاي در كه است روشنفكراني دسته از آن ، از بيش و پيش
كه است آشنا چهرهاي ميان آن از يكي اين وكني پيدا آشنا نام كافهاي در را دستهشان
كار به واژهها كردن مصرف براي كه ظرافتي همان با دارد ، رفتارش در كه دقتي همان با حالا
از پيش لحظه چند همين انگار پيكرش ، گرداگرد بر سيگار دود جاوداني هاله همان با و ميبرد
.است آمده بيرون تاريخ ورقهاي لاي
بستهاند سفر بار يك به يك غولهايش كه هيجانانگيز نسل آن از بازماندهاي سپانلو ع.م
بر را شورشي گروه آن آرمانهاي همچنان كه است شاعري يكي اين و بپيوندند اسطورهها به تا
باز و است نمانده كثيرشان جمع از اندكي جز امروز كه مزاج آتشين گروه آن.است گرفته دوش
.نماندهاند ميدان در معدودي جز نيز وارثان آخرين همين از
و دور سالهاي روزنامهنگار.سكوت و نجواها شاعر.زمزمهها و فريادها شاعر او اينك
به برايش كه چه آن همه نگرانيهايش ، و كتابها با.سالها اين همه پژوهشگر و نويسنده
هميشه مثلميكنيم پيدا فرصت خيابان در قديمياش خانه در را سپانلو.است مانده يادگار
پا به همهمهاي آن در كتابها كه خانهاي در او با كردن گفتوگو و است آماده و قول خوش
راست يك تجملشان كه اثاثهاي ميان در.ميكند ميهمان كمياب لذتي به را آدمي كردهاند ،
.كنند حكايت پرشور جمعهاي آن از و شدها و آمد آن از تا آمدهاند او جواني سالهاي از
دنيارا ميخواهد كه است تابي و پرتب دانشجوي هنوز انگار كه او مهربان و سنگين نگاه زير
آن از دل ابرها و است كرده فراموش را آفتاب كه خاكستري شهر اين در.كند زبر و زير
.ميآيد باد كه كوچهاي در نميكنند ،
سر به گذار دوران در ايراني جامعه ميشود گفته كه شرايطي در.كنيم شروع زبان بحث از *
زبان در را خودش تغييرات اين ميكنيد گمان ميكند ، تجربه را سريعي تحولات و ميبرد
و زبان در تحول شما نظر به كه بدانيم ميخواهيم همچنين.ميدهد نشان شكلي چه به فارسي
دارند؟ يكديگر بر متقابلي تاثيرات چه اجتماعي زمينههاي ساير
زبانشناسي يا ميداند زبان تاريخ كه كسي شايد كه است عمدهاي بحث اين ميكنم فكر
بيشتر هرچه ميكنم سعي.بدهد آن به دقيقتري جوابهاي بتواند متخصص ، يك يعني ميداند ،
براي ژورناليسم حوزه در زبان كه ميدانيم حال هر بهادبيات زمينه به ببرم را شما پاسخ
گوناگون ، رشتههاي در ژورناليسم به ميشود تقسيم هم آن تازه كه يافته ويژهاي توسعه خودش
ميشود ، مطرح فلسفي بحثهاي در كه زباني ميشود ، مطرح علمي بحثهاي در كه زباني يا
اين تمام در زبان ، در تغييراتميشود ديده مثال براي ورزشي گزارشهاي در حتي كه زباني
آن و بزنيد ورق را پيش سال پنجاه روزنامههاي اگر شما يعني.است محسوس كاملا حوزهها
در فلسفه ، درميبينيد حتما را عمده تحول اين كنيد ، مقايسه امروزي نمونههاي با را
عوارض يا اهميت به دادن پاسخ.مردم محاورات در حتي و روزمره گزارشهاي در جامعهشناسي ،
ادبيات مورد در كه آنچهكارشناسي امروز اصطلاح به مطالعه و است مطالعه محتاج تغيير اين
فرمول.است زبان كردن غني و دادن گسترش ادبيات وظيفه طبيعت كه است اين بگويم ميخواهم
ما را اين "ميكند غنيتر را طايفه زبان شاعر" كه است اين ميبرد كار به اليوت كه معروف
و ما شاعران تكيهكلامهاي از بسياري.ميبينيم روزمرهمان زندگي در بيش و كم
و محاورات سبك گفت ميشود حتي.است شده ايران مردم روزمره زبان وارد جملهبنديهايشان
نگارش عمل كه معتقدم مناست اين است مربوط شعر به كه قسمتي.است داده تغيير را مقاولات
شعر در بهخصوص و ما ادبيات در امروز.است ديگري بخش آفرينش و تخيل عمل و است بخش يك
همچنان ولي دارد اهميت فينفسه اينكه با زبان يعني.است شده فراموش دوم مسئله اهميت
كه _ ميشود تعبير معنازدايي به و است درگرفته كه جديدي بحثهاي.باشد معنا حامل بايد
چه به كه نميفهميد را آن كسي ميگفتي پيش سال پنجاه اگر كه است جديدي واژه هم اين
نظر به بحثها اين.كني حذف زبان از را معني و برداري را پاككن يك اينكه مثل.معناست
كسي اگر كه است رسيده اينجا به كار ادبيات در اينكه علت به.است شبههبرانگيز كمي من
چهار را آن "گام" و بگذارد اينجا را آن "هن" كند ، نصف ميتواند را هنگام كلمه كند فكر
خاطر بهاست داده انجام را خود رسالت كه ميكند فكر خود خودي به بگذارد ، پايينتر خط
است تردستيهايي قبيل از كارها نوع اين كه ميكنم فكر من.است كرده كاري زبان با اينكه
است ، پوچ نمايشي فقط اين يعني.نميآيد بيرون هم خرگوش يك حتي كلاه درون از آخر در كه
عمل كه است اين من شخصي نظر اما.دربيايد هم خرگوشي است ممكن احيانااغلب البته
ميتوانيد تازه معناهاي جاي به شما.تازه معناهاي كردن حمل براي است پلهاي زبان فيزيكي
در طبيعتا.تازه جادوي و سحر حتي بگوييد جديد ، انديشههاي بگوييد تازه ، تصوير بگوييد
هم نويسنده شماي تخيل حتي شود ، بيدار خواننده تخيل است ممكن زبان ، خودي به خود حال هر
القايي چشماندازهايي به گفت ميشود.برسيد ديگري معاني به آن از بعد و شود بيدار
.است هنر از بخشي اين.دهيد توضيح را آن نميتوانيد اما ميكنيد حسش كه فضاهايي.ميرسيد
به و ميبرد لذت انسان بگوييم اينكه جز.داد توضيح نميشود را هنري خوب آثار واقع در
.ميشود دگرگوني دچار حال هر
.بگذرد دورهاش تا كرد صبر بايد را اجتماعي موجهاي يا تبها از بعضي كه ميكنم فكر من
بود شده كهرسم سال يا 15 از 10 ميكنمبعد حس كردهام پيدا را برگشت حس اكنون من
كه جايي به ميگيرد صورت دارد بازگشتي بپردازدانگار انسان درونيتر امور ادبياتبه
اين و بخواهند روشنايي و بخواهند دانش بخواهندو اطلاعات ادبيات از خوانندگان دوباره
برميگردد دارد دوباره موج اينكه يعني
رنگ و شلوار پاچه ريش ، و سر موي مدل به دارد شباهت خيليگذشت خواهد دورهاش هم بيشك
است؟ جورش چه ديگر اين چه؟ يعني كه ميشوند برانگيخته بعضيها وقتها بعضي.لباسها
مثلا زنها ، شبيه شدهاند مردها (لباس مد اين با) حالا كه ميگفتهاند زماني است يادم
كه ديگران براي بود شگفتانگيز خيلي پوشيدند شلوار بار اولين براي زنها وقتي اينكه يا
به نيازي زمان طول در اما بپوشد؟ شلوار كسي چه بپوشد؟ دامن بايد كسي چه پس ميپرسيدند
وجود آنها در تخيلانگيزي چيز يا آفرينش اگر.ميشوند عوض مدها.نيست خوردن حرص همه اين
بگويم ميتوانم همينقدراست همينگونه هم شعر و ادبيات در.ميماند باقي باشد داشته
و تخيل به اهميتي كه بگوييم و كلمات با بازي به باشيم قانع نميتوانيم ادبيات ، در كه
.نميدهيم آفرينش
زبان با كردن بازي يا ميكنيد ، اشاره آن به معنازدايي بردن كار به با شما آنچه اما*
و ميكند تهي معنا از را زبان شما زعم به كه فرماليسم سوي به غلتيدن و شعر و ادبيات در
شدن دور همين ميكنيد فكر.ميآيد كجا از ميكند ، دور است آن برعهده كه رسالتي از را آن
شرايط معلول چه تا زباني تردستيهاي به كردن دلخوش و معنا آفرينش و تخيل در خلاقيت از
است؟ برخاسته بسترهايي چه از احيانا و بوده اجتماعي
اشاره اجتماعي مسائل بازتاب به وقتي معمولا.است اجتماعي تحولات بازتاب مسلما اين
از يكي من نظر به.ميكنند اكتفا سياسي و اقتصادي پارامترهاي يا معيارها به فقط ميكنند
كنيد فكر.است رواني پارامتر گذاشته را خود اثر و داشته وجود اينجا در كه مهمي متغيرهاي
هر در است تاريخي _ اجتماعي سرخوردگيهاي نتيجه كه آنچه و ميگوييم واكنش آن به كه آنچه
يك كنيد فرض.كنيم وضع قانوني آن براي نميتوانيم كه اينجاست.دارد خاصي رواني نمود كس
دارد ، مختلفي نتيجههاي افراد در مرامي ناكامي يك يا اقتصادي سقوط يك اجتماعي ، شكست
برميخوريد ، نوميدي چهرههاي به وقتها بسياري اينكه با نميشوند ، نااميد همه حتما
فكر كه هستند كساني كرد ، عوض بايد را نقشه ميكنند فكر كه ميكنيد پيدا هم را كساني
..و ميكنند صادر اجتماع براي جديد نسخه بعضي.كنند عوض را شخصيشان زندگي بايد ميكنند
تصور كه ميبينم اقشاري در رواني آشفتگي گونهاي واقع در من ميزنيد ، شما كه مثلي در.
افراط دچار ما كه وقتي مواردي ، در حتي.كرد نفي را گذشته عصياني حركتي با بايد ميكنند
ميخواهيم يعنينپذيريم هم را گذشته از سازندهاي نكته هيچ ميخواهيم ميشويم ، تفريط و
ابتدايي ميخواهد كه چقدر هر.بسازيم ديگري چيز بكوشيم و كنيم ويران را گذشته كل به
كه بدهد اميدواري ميتواند يكسو از خلاق ، و باهوش آدمهاي وسيله به چيز همه نفيباشد
قضيه اين با را ما است ممكن ديگر سوي از و شويم روبهرو نوظهور و ابداعي چيزي با ما
بدون و ناگهاني بهطور و ندارد گذشته در ريشه كه ببينيم را آفرينشي كه كند روبهرو
يا ميگيرد انجام نابغهها وسيله به يا آفرينشهايي چنين.است آمده عمل به كافي مطالعات
هميشه.است كمتر آفرينشهايي چنين در نابغهها نقش متاسفانه اما.ديگران وسيله به
سبك حتي و انديشگي محصولات در را مرج و هرج از چشماندازي دليل همين به.بوده اينطور
چيز من كه مربوطند جامعهشناسي مباحث به اندازه از بيش اينها.ميبينيم امروز زندگي
بخواهد انديشه بدون نوظهور كار يك اينكه براي حال هر به امانميدانم آنها از زيادي
احمقها با بيشتر ما و كميابند بسيار اما نوابغ.باشيم طرف نوابغ با بايد ما باشد موفق
.مواجهيم
در انقلابهايي مدعي و ميآيند وجود به هنري آفرينشهاي مسير در كه جرياناتي و موجها *
اغلب دربودهاند هميشه كنند دگرگون را چيز همه ميخواهند و هستند خود زمان و زمينه
اين از بسياري كنار در اما.اخير قرون در بهويژه مختلف تمدنهاي در و تاريخي دورانهاي
اجتماعي حركتهاي بر كاملا كه كرد پيدا ميشود را مشخصي جريانهاي جريانات ، و موجها
در ايران غالب ادبيات و شعر به ميتوان مورد اين در.بودهاند تاثيرگذار خود زمان
مصدق ، حميد رحماني ، نصرت همچون نامهايي به ميتوان و كرد اشاره چهل و سي دهههاي
در راهبردي نقشي شعر در بهويژه كه جرياني.برخورد..و ثالث اخوان شاملو ، كسرايي ،
وضعيت از شما برداشت.باشد خود زمان زنده زبان توانست و گرفت عهده به اجتماعي تحولات
هفتاد دهه هنرمند ميكنيد فكر.چيست ايراني امروز هنرمند و روشنفكر و امروز ايران
در و بپردازد خود جامعه مسائل بيان به و كند ايفا خوبي به را خود اجتماعي نقش ميتواند
باشد؟ پيشگام حركتها
.ميكند تفاوت موضوع فلسفي لحاظ از ولي.بكند را كار اين ميتواند البته نظري لحاظ از
اجتماعي قضاياي در حضور به ملتزم را خود كس هر ميكنيد اشاره آن به شما كه دورههايي در
در كه رواني واكنشهاي ميكنم گمان.كند ايفا را خود نقش كه ميخواست و ميدانست
فلسفي پايه ميبينيم كمرنگ را ادبيات اجتماعي كاربرد ما و آمده وجود به گذشته سالهاي
.بپردازد جامعه امور به مستقيم بايد ادبيات بود معتقد كه افراطي تفكري نتيجه.دارد
.ندارند جامعه قبال در تكليفي هيچ هنرها و ادبيات آن بنابر كه است شده تفريطي اين حالا
طرد باشند اجتماعي ميكنند سعي كه آثاري بيانصافانهاي بهطور امروزه گفت بايد حتي
به اجتماعي توازن لحاظ از كه است دورههايي.كرد بررسي بايد را دورهها آن.ميشوند
.داشت را خودش خريدار آمده پديد آثار هم ميكرد وظيفه احساس شاعر هم كه بود رسيده جايي
يك كه گفت بايد اما.بود كرده ايجاد جامعه اقتضائات را دوره آن كه گفت ميشود واقع در
و انتظار ادبيات از كسي هر حال هر به كه است اين آن و هست نسلها تمام بين مشترك اصل
موضوع.است آدمي قلب ته ايندارد را آفتاب و روشنايي و بهتر زندگي يك و رهنمود آرزوي
اينجا.نيست مسائل اين به پرداختن ادبيات كار اصلا كه است نظري و تئوريك بحثهاي ديگر
به چون نميكند اعلام اما ميبرد لذت چيزي يك از انسان گاهيميشود ديده تناقضي يك
كه ميكند فكر يا دارد ، وجود خوشايند اين براي عقلاني و منطقي دلايل كه نميآيد نظرش
.نيست نظريهها و تئوريها با مطابق امر اين
كه بود شده رسم كه سال يا 15 از 10 بعد ميكنم حس.كردهام پيدا را برگشت حس اكنون من
انگار _ است درست هم خيلي من نظر به البته كه _ بپردازد انسان درونيتر امور به ادبيات
و بخواهند اطلاعات ادبيات از خوانندگان دوباره كه جايي به ميگيرد صورت دارد بازگشتي
قبل دوره اوضاع به راكسيوني دوره آن اگر من ، نظر به.بخواهند روشنايي و بخواهند دانش
دوباره موج اينكه يعني اين و است ساله دوره 10 ، 15 اين به راكسيوني دوره اين حالا بود ،
.كرد حساب سليقهها روي نميشود منتهي.برميگردد دارد
قبلا حتيشد خواهد چه كه گيرد صورت قطعي قضاوت كه نميدهد اجازه رفتوبرگشتها اين
اجتماعي انسان يك بهعنوان ميگفتي اجتماعي شعر اگر شما كه بود اين اعتقادم من هم
قول به.كني خدمت جامعه به بايد آن طبق كه فوقالعادهاي وظيفه بهعنوان نه ميگفتي
مدني انسان زندگي اين.نداري وظيفه ميشود ، منعكس شعر در اين و رنجوري شما نيما معتبر
شاد يا ميشود رنجور ميگذرد پيرامونش در كه مسائلي از كه است عاطفه و قريحه و حس داراي
آونگوار سليقهها كه ميكنم فكر من.ميشود منعكس اثرش در قهري بهطور اين و ميشود
اين آياشويم نوسان همين دچار هم فرهنگ سازندگان ما خود است ممكن.ميكند تغيير
و گفت نميتوان هم كارشناسي مطالعات تمام با است؟ زلزله آغاز يااست زلزله پسلرزه
اين آن و باشد اشتباه هست هم ممكن كه دارم احساسي غريزي بهطور من اما.داد متقن جواب
برگرديم ما اينكه نه.شد خواهد آغاز ديگري دوره و رسيده خود اشباع به دورهاي يك كه است
اجتماعي جنبه ادبيات دوباره ، .ميكند پيدا را خودش راههاي ادبيات نه ، چهل ، دهه به
.كرد خواهد پيدا بيشتري
در.نبود مطرح اصلا سپهري آن به نزديك دورهاي در و بود مطرح
خيلي رحماني ما دوره در
نشان ايننبود مطرح رحماني ديگر و شد خيليمطرح سپهري دورهاي در موج ، برگشت اثر
شعر دوستدار و خواننده بهعنوان.برسيم كامل يقين به نبايد موردما دو هر در كه ميدهد
دارد كه كسي بهعنوان اما.شود عوض روز هر هم سليقهات و بپسندي را چيزي هر آزادي شما
مورد يا شاعر يك بودن مقبول اساسا ميكند ، موردقضايا در نقدي يا ادبي و فرهنگي قضاوت
عملا.نميكند تعيين ارزش بودن كمتيراژ و بودن همينطورپرتيراژ و شاعر يك نبودن قبول
يكي درجه آثار است ممكن _ معمولا البته _ است متوسطي آثار پرتيراژ آثار كه ميبينيم ما
اين پس.است متوسطي آثار پرتيراژ آثار كه دنياست همه رسميدر اين اما شوند پرتيراژ هم
خواننده هم و بگويد چيزي هر است آزاد شاعر هم.نخواهدبود ما تاريخي قضاوت معيار تيراژ
اين و بود خواهد متاثر خود بر و دور از زندگيميكند كه كسي هر اما.است آزاد انتخاب در
را كاري آگاهانه هم گاهي گرچه.شد خواهد منعكس اثرش در بهطورناخودآگاه و خودبهخود
اجتماعي سفارش واقع در يعني ميكند ، فرمايش خودش به هنرمند كه است اينزمان در.ميكند
.ميگيرد
كه ميگويم هرچه مننميگويي شعر "آنطوري"
ديگر چرا كه ميگويند من به وقتها بعضي
آنطوري داري وظيفه تو نه ، ميگويند ندارم را احساس آن يا و نميكنم فكر "آنطوري" ديگر
ميدارد دوست كه چرا ميدهد در تن آدم گاهگاهي و است اجتماعي سفارش نوعي اين.بگويي شعر
من تصور.داري دوستشان كه هستند كساني نماينده آنها و دارند انتظار او از كه را كساني
در را زبانش با بازي دوره شعر.خودش عاطفي ريشههاي به برميگردد دوباره شعر كه است اين
بوده پوچي دوره اينكه نه و است گرفته آن از بهرههايي چه اگر و است رساندن پايان به حال
براي درآمد ذهني سابقه شكل به درآمد ميراث شكل به و شد تهنشين چيزهايي تنها اما باشد
.عاطفي و شخصي شعر به ايران ادبيات قديم سنت همان به برميگردد دوباره شعر اما.آينده
از مردم همواره كه است انتظاري ميكنيد صحبت آن از شما كه اجتماعي سفارش سپانلو ، آقاي*
داشته راهبري نقش طبقه اين تا داشتهاند جامعه اليت طبقه و روشنفكران هنرمندان ، طبقه
به اعتراض اين هم الان.است بوده بحرانهايي دچار جامعه كه دورههايي در بهويژه.باشد
از بيش شايد.نميكند ادا خوبي به زمينه اين در را خود نقش كه است وارد روشنفكران طبقه
جهاني و مطرح هنرمندي كه ميشود گرفته كيارستمي عباس به ايراد اين _ مثال براي _ همه
نمينويسند امروز زبان به هنرمندان كه است اين ايراد و نويسندگان و شعرا به كمتر و است
آن يعني.نميزنند خود آثار در ميخواهند مردم كه را حرفي و نميسازند يا نميگويند يا
نه شمانميشود پذيرفته يا نميشود گرفته هنرمندان طرف از ميگوييد شما كه سفارشي
چه مورد اين در بكنيد قضاوت بخواهيد اگر بيروني ناظر يك بهعنوان هنرمند ، يك بهعنوان
.ميگوييد
شعر سمت به جدياش افكار همه كه _ ايران ملت _ است ملتي انتظار اين كه باشد يادتان
آثار.است بوده جدي افكار هنرنمايي ابزار شعر و است بوده وسيله هميشه نثر و است بوده
كنيد ، نگاه كه را سعدي تا فردوسي شاهنامه تا مولوي مثنوي از ايران ادبيات بحثبرانگيز
.است شعر از هم توقعشان بيشتر و آموختهاند شعر از آموختهاند كه را چيزهايي بيشتر مردم
.است ايران همچون كشورها بعضي مال تنها و است استثنايي خيلي كه است تاريخي ميراثي اين
از كه نيست احتياجي دارند مدني علوم و فلسفه مانند عمدهاي شاخه كه اروپا مثل جايي يعني
ولي كنند مطرح را انتقادي جنبههاي چنين گاهي تئاترها در شايدبخواهند چيزي چنين شعر
اما.شود وارد شكل اين به هنر كه نبوده احتياجي اصولا عقلي علوم و است بوده فلسفه وقتي
مردم كه هست دورهاي يكميبينيم تناقض آن در ما كه است فارسي ادبيات بحث اينجا
ميآيند هم روز يكانداخت روز اين به زد گول را ما شما شعرهاي همين ميگويند ميآيند
كه روزي همان.ميگويند شعر تاثير از دو هر و نميگوييد شعر وقتها آن مثل چرا ميگويند
بگو را شعر آن كه بگويند ميخواهند واقع در انداخت روز اين به را ما شما شعر ميگويند
!را برعكساش ولي
سفارش اگر او.بگيرد سفارش نرفته چون است ، موفق كارش در ميگويي تو كه سينماگري همين
.مفاهيم طوطيان.كند تكرار را ديگران حرفهاي بايد كه ميشود طوطياي به تبديل بگيرد
از دورهها اين در درخشاني بسيار استعدادهاي.است همينگونه ما ادبيات دورههاي از بعضي
به نبايد افراط آن اما.خلاقيتاش دنبال به برود بايد هنرمند معتقدم من و رفتهاند بين
حرف هيچ بخواهد قيمتي هر به فيلمساز يا نويسنده يا شاعر يك كه شود منجر تفريط اين
در.باشد ما شخصي حرف اجتماعي حرف باشد لازم است ممكن كه چرا.نكند بيان را اجتماعي
هست ، اجتماعي حرفهاي آن در كه برسي عاطفي و دروني نتيجهگيري يك به تو است ممكن واقع
خود با صداقت چيز ، هر از بيش شايد كه است اين تصورم من بگويي؟ را آن عكس ميخواهي حالا
.ديگران نفي شكل به نه لجبازي ، شكل به نه اما نكردن ، تقليد چيز هر از بيش و است مهم
كه داشتم رفقايي من ;بشناسد خوب را ديگران بايد نكند تقليد انسان اينكه براي اتفاقا
سالي آن ميكني باور !ميگيريم قرار تاثير تحت نميخوانيم را كتابها اين ما ميگفتند
اين كه داستاننويس رفقاي از بعضي با داشتم دعوايي چه من بود درآمده تنهايي سال صد كه
در.ببرند را مردهشورت واقعا !ميگيرم قرار تاثير تحت من نه ، ميگفتند كه بخوان ، را
.برسي ديگري خلاقيت يك به تو تا كند تحريك را تو بايد اين واقع
.بود تقليدي آن تاي نود درآمد تنهايي سال صد تاثير تحت كتاب تا صد اگر هم بعدا البته
ايجاد فوقالعادهاي كار آمد وجود به ايران داستاننويسي در كه پري و جن دوره اين يعني
آن از غير نه ، اما كرد ، پيدا ميشد را كتابهايي از بخشهايي يا استثنائاتي شايد.نكرد
را كار اين بايد.دارد انسان بودن رنجور به بستگي اجتماعي سفارش...حالا.نكردند كاري
.نباشيم بسته ما كه است اين من توصيه فقط.ميدهي انجام را كار اين.ندارد بايد.بكني
از كه را اين بگيريم امابخوريم چراغ دود برويم نيست لازم.نيست من تخصص اين نگوييم
به آدميزاد در ديگري تركيب ميشود ، ديگري آلياژ خودش براي ميرود هم اينميآيد اجتماع
.ميآورد وجود
.كنيد نگاه را موضوع بيرون از بلكه هنرمند يك ديد از نه شما كه بود اين من تاكيد اما *
را انتظارات آن واقعا است گرفتن شكل حال در كه اتفاقي آن شما ، نظر از ببينم ميخواستم
عمل خود وظيفه به دارند كه خلاقيتي و توان حد در هنرمندان.نه يا ميكند برآورده
.ميمانند باز آن از مختلف دلايل به يا ميكنند
به شمانميشود تكرار تاريخ بكنيم ما كه كوششي هر چرا؟ حالا.نه كه ميكنم فكر من
زبان زبان اجتماعي حركتهاي پيشاپيش كه ميبينيد كنيد نگاه تا 1360 بين 1340 سالهاي
زبان كه نميكنم گمان من بيفتد اتفاق ايراني جامعه در تحولي دوباره اگر حالا.است شعر
را اجتماعي سفارش اين ما شاعران كه است ممكن.باشد داشته عهده به را نقشي چنين شعر
و ميگذاشت سرش روي را شعر اين روزي كه مشتري آن اما.بكنند اجرا را آن و بپذيرند
زبان با و بگويد ميخواهد ديگري چيز حالا "...برخيزي اگر تو برخيزم ، اگر من" ميگفت
وقتي امااست پيشگويانه زيادي مقدار ميگويم اينكه.ميگويد هم _شعر از غير _ ديگري
به بعدي اتفاق كه ميكنم گمان من.ميكنم رجوع خودم الهامات به ندارم چارهاي من كه
.ميشد بيان شعر با چيز همه ايران انقلاب تا اقلا سال 1340 از كه حالي در نيست شعر زبان
.نميشود تكرار ديگر چيزي چنين ولي ميدهد رخ هميشه تحولات
دانشگاه.نميشود بيان شعر با مسائل اين و دارد را خودش مسائل هم الان دانشجويي جنبش
بدهد ، روي ايران جامعه در كه تحولي هر كه بگويم ميتوانم من و است جامعه حساس شاخك هميشه
با پيش سال بيست مثل قديم ، مثل دانشگاه ، همين و است لمس قابل دانشگاه در قبل مدتها از
آن با كنيد مقايسه را دانشگاه در حاضر شعرهاي و سخنرانيها شما.نميكند حركت شعر زبان
برايشان آن مفهوم بيشتر هم شعر پاره اين از اما بنويسند شعري پاره يك است ممكن.موقع
غلط صددرصد شايد و ميفهمم غريزي بهطور من كه است چيزي آن اين.بودنش شعر نه است ، مطرح
جواب اشراق و رويا با شايد ميكنم سعي ندانم را سوالي جواب وقتي گفتم كه همانطور.باشد
.نيست مطمئن هم خيلي كه كنم پيدا را آن
وجود به فرهنگ و شعر و ادبيات براي كه وضعيتي در عمومي رسانههاي نقش ميكنيد فكر شما*
محلي؟ و خرد رسانههاي و ملي رسانههاي.چيست است آمده
شما.ميدهد منفي نتيجه سرعت به كند عمل بد اگر و است حساسي بسيار امر رسانه ببينيد ،
"مسلماني رونق ببري خواني نمط دين به قرآن تو گر":ميگويد كه شنيدهايد را شعر آن حتما
ميخواهند اول از.ميدانيد را آخرش تا اول ازببينيد را تلويزيوني ميزگردهاي مثلا.
اثر بر كه نيستند حقيقت جستوجوي در اينها يعني.چيست است معلوم كه كنند ثابت را چيزي
به اصلا من.شود ثابت امري اينكه براي است نمايشي واقع در.بيايد وجود به افكار برخورد
در.باشد معلوم پيامش انتهاي ابتدا از كه است اين رسانه كار اماندارم كاري آن ماهيت
همان يا شنيداري و ديداري رسانههاي كه است رسانه پرامكانترين مورد در من بحث واقع
برعكس را نتيجه دستگاهها اين در كردن عمل بد ميكنم فكر منهستند تلويزيون و راديو
.است درست پس گفته درست پس گفته راديو را كلمه فلان ميگفتند كه بود زماني يك.ميكند
.ميكنند تلفظ غلط را معروف كلمات حتي.ندارد حد كه ميشنويم غلط آنقدر ما حالا اما
زبان لحاظ از كه داشت سيستمي حداقل قبلا.است غلط تاريخهااست غلط آماري اطلاعات
امكان.ندارد اهميتي نكات اين حالا و ميزدند درست حرف تاريخ و اطلاعرساني فارسي ،
تمام چيزي چنين يا محض اشتباه يك بدون برنامه اين و بنشينيد برنامهاي پاي شما ندارد
چطور.ميخوانند غلط را كلمات ميخوانند ، غلط را اسمها حتي كه است عجيب بسيار اينشود
چطور كنيد گوش شما را معروفي اين به اسم آخر بش ، ميگويند را بوش جورج كه ميشود
غلط را تلويزيون تلويزيون ، خود يعني !تلوزيون ميگويند را تلويزيون يا.ميگويند
اشتباهات سمت به ميكند رهنمون را ما اما نباشد مهم خيلي خود خودي به شايد اين.ميگويد
غلط پانصد ميتواند كند دنبال را برنامهها هفته يك كند حوصله كسي اگربزرگتر
نوعي دانش جز داريم نياز آن به ما آنچه من نظر به هم بعدبلااستثنا دربياورد اينطوري
به را آن بتوانيد بايد شنيدهايد جايي را كلمهاي شما ببينيد.است تداعي.است هوش
قبلا چيزي.هم با مرتبط پيوسته ، دارد نياز حواسي به زندگي.بدهيد ربط آن از پس حرفهاي
علم كه جايي.نيست اينها اصلا اما.ميكند اشاره آن به باطن در كنوني حرف كه شنيدهايد
هم ريسك جرات مديري هيچندارد اهميت گذشته تداعي.ندارد اهميت انصاف ندارد ، اهميت
درد كه را سري.نكند تغيير وقت يك كه چسبيدهاند دستي دو را موجود وضعيت همه ندارد
.بوده همينطور هميشه.نيست هم الان مال اين.نميبندند دستمال نميكند
رسانههاي ميكنيد فكر.خاص بهطور شعر و ادبيات.چطور فرهنگ انتشار و ترويج در*
چطور هنر گونههاي اين با برخورد در ميكنيد تاكيد آنها روي شما كه شنيداري و ديداري
دارند؟ نقشي چه بهويژه ، معاصر ، ادبيات و شعر تقويت يا توسعه در ميكنيد فكر.ميكند عمل
.بوده همينطور هم هميشه و ميشود گرفته نديده رسانهها اين طرف از معاصر ادبيات و شعر
وقتي حتي باشد ، برده هدايت صادق از اسمي هم _ انقلاب از پيش _ قديم راديوي نميكنم فكر
و نميشد برده يوشيج نيما از اسمي هم ما جواني زمان در كه دارم ياد به كاملا من.مرد
تا چهار خاطر به هم آن.كرد چاپ اطلاعات روزنامه كوچك خبر يك فقط كرد فوت نيما كه وقتي
را او قشنگ حياتش ، زمان در حتي ميشد ، اشاره او به هم اگر.بودند آنجا كه بود نوپردازي
را ، قوقوليقوقو مثلا را ، شعرهايش بياورند را اسمش اينكه بدون.ميكردند مسخره
كشور اين رسمي رسانههاي كه نديدم من هيچوقتكردن مسخره به ميكردند شروع و ميآوردند
.بودهاند محافظهكار هميشه.بودهاند عقب هميشه.باشند ايران فرهنگ اصلي تحول با همزمان
جوان ما كه دورهاي همان در يعنيميكند را خودش كار اجتماعي حقيقت يكسو از اما
دو كه را هدايت و نيما.ميكنند مسخره را اينها ميديديم ميكرديم گوش را راديو و بوديم
تاثير تحت ما هم موقع همان بودند ، كرده ايجاد بزرگي تحول چون ميكنند ، مسخره بودند سمبل
.شد عوض چيز همه تدريج به و راديو فرمايشات تاثير تحت نه بوديم آنها آثار
ميشود گرفته شنيدارينديده و ديداري رسانههاي طرف معاصراز ادبيات و
شعر
از اسمي هم_ انقلاب از پيش _ قديم راديوي بودهفكرنميكنم همينطور هم هميشه و
هم ما جواني زمان در دارمكه ياد به كاملا مردمن وقتي باشدحتي برده هدايت صادق
روزنامه كوچك خبر يك فقط كرد فوت نيما كه ووقتي نميشد يوشيجبرده نيما اسمياز
كرد اطلاعاتچاپ
آن سازنده كه است اين خاطر به هم بخشياست سياسي دلايل به عقبماندگي اين از بخشي
بهتر و است نگرانكنندهاي و مضطربكننده افكار داراي يا ميشود تلقي اپوزيسيون آثار
.ميكند را خودش حركت و ميكند را خودش انتخاب جامعه كه حالي در.نشود صحبتي او از است
دو بين فاصله ميكرد ، صحبت معاصر ادبيات مورد در كه كتابي كه بود زماني هست يادم من
.بود گرفته نديده را فاصله اين آلاحمد روي بود پريده جمالزاده از.كرد حذف را دوره
كتابش.اينجا به بود آمده آنجا از صاف.را اينها همه و چوبك صادق و علوي بزرگ و هدايت
.است پيش سال پانزده مال.هست
با رسمي ادبيات همان بگذاريم را رسانهها استفاده مورد ادبيات اسم باشد بهتر شايد پس*
.دارد جامعه ادبيات با كه فاصلهاي همان
هر به ولي.ميشود تدريس دانشگاه در كه ادبيات مثل است ، همانطور هم رسانه ادبياتبله
را بنده شعر مثلا دانشجوها.نميكنند تلقي جدي ادبيات را رسمي ادبيات هم دانشجوها حال
اينها مشابه و دانشگاه در ادبي انجمنهاي.اينجاست دارد وجود كه عجيبي تناقض.ميخوانند
از مديران كه است جالب و سخنراني و شعر شب براي برويم من امثال كه دارند بسياري اصرار
در كنم رخنه ميخواستهام من كه انگار.نباشد چيزي چنين كه دارند عجيبي اصرار طرف آن
بهعنوان ما كه ميبينيد پس.دادهام جا برنامهشان در اصرار با را خودم و آنجا
كه كساني اما.جاهايي چنين به نداريم راه _ بيشتر دوستانم و كمتر من _ فرهنگ سازندگان
كتابهاي در كه آنچه به نيستند قانع هستند فرهنگي پيغامهاي گيرنده و هستند خواننده
و تئاتر سينما ، ميبينيد كه هست وقتيميكنند را خودشان كار هنرها.شده نوشته درسي
نقاش اماتنهايي به نميتواند دولتي ، امكانات از استفاده به دارد احتياج اينها مانند
چاپ خودش براي هم جا يك و ميخواهد كاغذ برگ يكاست راحتتر نويسنده.است راحتتر
استفاده امكاناتي از بايد آنها گفت بايد انصافا.است مشكلتر بحثشان آنها اما.ميكند
.مطرحند كه ميسوزد كساني براي دلم من و دارد مشكل اينطور كه كنند
زبان يك ميشود استفاده شبكههايي چنين در خاص بهطور كه زباني.چطور زبان مورد در*
بسا چه و آمريكايي هم آن.است انگليسي زياد بسيار كلمات اضافه به پرغلط كاملا فارسي
!حتي لسآنجلسي اسلنگهاي شامل
مقدم حسن كه كاري.باشد يادتان را برگشته فرنگ از جعفرخان.بگذارد تاثير نميتواند.نه
.شد حيف و مرد سل از سوئيس در جواني در كه بود مستعد بسيار روشنفكران از يكي او و كرد
اين بگويم من كه دارد اشكالي چه تازهكلمات همين با ميزند حرف همينجوري يكي هم آنجا
با را اين بيا _ لسآنجلسيها مثل _ بگويم من افتاده جا خيلي كه مدرناست "مدرن" خيلي
تنگ برايت دلم خيلي يعنيكردم (miss) ميس را تو خيلي ميگويند.كنيم (Share) شير هم
.ندارد اشكالي هيچ بگويند زبانشان به ميآيد ميزنند حرف دارند كه اينها.شده
تازهاي واژه هر آمدن از و موافقيد زبان تحول جور هر با اصلا شما ميدانم كه جايي تا*
.ميكنيد استقبال فارسي زبان به هم
گلستان ، ابراهيم آقاي ميدانم چه يا نوعي من.ديدهام را اين من.ندارد اشكالي هيچ
آن به مينويسد وقتي ولي ميبرد كار به انگليسي كلمه تا هزار دو ميزند حرف كه وقتي
.ميبرد كار به فرانسه كلمات از كلي زدن حرف در بود ، همينطور آلاحمد.مينويسد تميزي
و محاوراتش در مثلا را هدايت.مينوشت تميز را فارسي هم بسيار مينوشت وقتي ولي
كه آنهايي.نيست مسئلهاي اين نه.مينوشت و ميگفت چطوري ببينيد برويد نامههايش
است محاوره كه هم آنچه.نميگيرند قرار تاثير تحت ميسازند را ادبيات و فرهنگسازند
.ميرود و ميآيد و داريم ما كه تكيهكلامهايي همين مثل.ميرود و ميآيد
كه زباني.كردهايد صحبت اين از پيش شما هم اينترنت در استفاده مورد زبان مورد در*
كه ميگويند اينها امثال و پنگليش يا فارگليسي آن به و فارسيزبانهاست استفاده مورد
نرمافزارهاي وجود با...انگليسي حروف از استفاده با است فارسي به نوشتن همان
بوديد معتقد زماني شما است راحتتر چون مينويسند زبان اين به اغلب هم هنوز فارسينويسي
.ميكرديد استقبال هم خط تغيير از و نيست مشكلي هم اين حتي كه
شدت به اكثريتشان كه است جالب هستند خارج در كه ايرانيهايي.است ديگري بحث يك آن
اكونوميست بدهد كنسرت آنجا رفت ايران از كه خانمي ميآيد يادم.دارند ايران به دلبستگي
آنجا كه بچههايي اينكه براي.وابستهاند هم به بدانند آنكه از بيش ايرانيان كه نوشت
بودم فرانسه در من ديدنش ، براي رفتند نميشناختند را خانم اين اصلا و بودند آمده دنيا
نوشته رويش كه بود زده ايران بزرگ پرچم يك اتاقش در بود آمده دنيا آنجا كه پسري ديدم و
نميتوانند فارسي خط اينها.جامجهاني مقدماتي مسابقات صفردر ايرلند _ ايران 3 بود
.بخوانند را فارسي كتابهاي ميخواهد دلشان اينها.بلدند را فارسي زبان ولي بنويسند
ورزشي روزنامه و ميگيرد را اينترنت كه ديدهام غالبا.بخوانند را ايران روزنامههاي
بچگي از را خط ما.شد چه موضوع فلان ببين بخوان را اين بيا ميگويد پدرش به آورده را
چطور بايد فهميد نميشود و ندارد اعراب چون است مشكل فارسي خط نه ، اگر گرفتهايم ، ياد
.بخواني چطور و بنويسي
آنجا نسل ، اين براي بسازيم لاتيني خط ما كه است اين است مطرح آنجا كه پيشنهادي
البته هم آنجا.ميزنند را حرفها اين هم جديدتر آدمهاي و ميشود برگزار سمينارهايي
ماست ، مليت نشانه خط ميگويند كه آدمهايي و دارد وجود ناسيوناليستي حاد افكار اين
.باشيم داشته خط دو ميگويند بعضيها اما غيره و ميرود بين از اينها
اين و دارد آرامي و ساده قواعد.آموختن براي است سادهاي زبان فارسي زبان ميكنم حس من
فارسي در داريد انگليسي صرف در كه استثنائاتي همه اين ببينيد شما.است مشكل كه است خط
نداشتيم فارسي خط به نداشتيم فارسي به كتاب همه اين ما اگر.دارد راحتي گرامر.نداريد
بايد را كتاب ميليون چندين ما.است دير ديگر اما.كنيم لاتين را خطمان ميگفتم اصلا من
بنابراين.كرد عوض ميشود چطور را مدارس آموزش سيستم تازه و خط اين به برگردانيم
تركها سبك به هم ما فارگليسي ، اين جاي.باشيم داشته خط دو اينكه جز نداريم چارهاي
خط يك S زيراست "چ" اين ميگويند ميگذارند سويل يك C زير.بگذاريم وسط حروف بياييم
يك.ميخوانند و كردهاند راحت هم را لاتين تركيبات.است "ش" اين ميگويند ميگذارند
و دارد ايراني ريشههاي هنوز كه نسل آن با بشود ارتباط وسيله كه كنيم درست بايد چيزي
فكر بدانند ايران مورد در را چيزي هر و ايران ادبيات ايران ، اخبار ميخواهد دلشان
آوريم ، وجود به را آن ناچاريم كه خطي با است خطرناك اين كنيم فكر آنكه از بيش ميكنم
.بنويسيم و بخوانيم
بودن؟ خطي دو اين و دارد جهان در سابقهاي كاري چنين *
من چيز يك و بود چيزي چنين ميانه آسياي براي ساختند روسها كه سيريليك خط مثلا.بله
.بخوانند نميتوانستند را روسي هم آنها چون كار ، اين براي شد درآوردي
در ميكنيد فكر يعني.ديگر شود مضمحل فارسي خط كه ميروند سمت اين به نهايت در و*
ندارد؟ وجود زبان و خط اين حفظ براي لزومي آينده
ما اگر.ميماند خط و زبان اين پس ميآموزيم و ميخوانيم درس خط و زبان اين با ما
ساده را A.B.C حروف ميخوانند انگليسي زبان حال هر به كه بچهمدرسهايها براي بتوانيم
كه نداريم احتياج ما يعني.ميشود حل مشكلات از بسياري برداريم ، را تركيبي حروف و كنيم
.داريم را "K" چون بدهد "ك" صداي C كه نداريم احتياجي داريم را "Z" چون بدهد "ز" صداي S
اين و فارسي خط يك بكنيم حرف با 20 را لاتين الفباي همان و برداريم ميتوانيم را اينها
اين مدرسه در دارد كه بچهاي.دارد اشكالي چه.بدهيم درس بچهها به هم مدرسه در را
هم فارسي بگويد كند كم را تايش هشت ميتواند خواندن انگليسي براي ميگيرد ياد را الفبا
فارسي.باشيم داشته رابطه بتوانيم ما اينترنت به برود اين آنوقت.نوشت اينطوري ميشود
سازندهاي پيشنهاد اين.نشود هم فارگليسي شما قول به كه بنويسيم خط آن با و بزنيم حرف
با حال هر به هم من و شنيدم آنجا را طرح اين خودم من است مطرح كشور از خارج در كه است
.ميگويند راست ديدم.مخالفم حرفها اين و است مقدس فارسي خط ميگويند كه مليگراها اين
چه نميدانم.بخوانند را ايراني مطالب اينترنت روي ميخواهند و هستند بچهها هزار چندصد
.بگويم
باري چه سرانجام داشتهاند كشور از خارج به ايرانيان كه مهاجرتي سيل اين ميكنيد گمان*
به را شرايطي يا ميشود ايراني فرهنگ شدن جهانيتر باعث.داشت خواهد ايراني فرهنگ براي
.شود سپرده فراموشي به و شود مستحيل فرهنگها ديگر ميان در ما فرهنگ كه ميآورد وجود
فرهنگ ريشههاي من نظر به رفتهام كه سفرهايي اين در.كردهام فكر خيلي قضيه اين به من
.شود نابود چيزها اين و فرهنگي تهاجم مثل حرفهايي با كه است آن از عميقتر بسيار ايران
مهاجر از پر هم غرب در.كنند مهاجرت است ممكن كه هستند آدمهايي دنيا مردم تمام طبيعتا
شما به بالاخره تا ميكنيد صحبت نفر يك با سال چهار يا سه دو ، آمريكا در شما اما.است
اول هفته همان اغلب ميگويد اول سال همان باشد اگر ايراني ولي است لهستاني كه ميگويد
اما.باشد نداشته هم ايراني پاسپورت باشد ، آمده دنيا آنجا اصلا شايد اين.ميگويند هم
.است حرفها اين از غنيتر ريشهها
روي اساسي بهطور حتي ، ميكنند مطرح فرهنگي تهاجم عنوان به كه چيزي نميكنم تصور من
دولت يكي آن به را ملت مثلا.است دولتي حرفهاي اينها.بگذارد اثر ما ادبيات و فرهنگ
اين به من ميكند محكوم بيانصافانهاي بهطور را فرهنگ فلان مثلا يا ميكند مشكوك
به ايران از را چيزي يك اينها كه اولا.است ايران نفع به مهاجرت اين كه ميرسم نتيجه
از خيلي كه است ممكن برميگردانند ما به واسطه با را چيزي يك هم بعد ميبرند ، جا همه
واقعا مننيست عام اين ولي بروند و كنند فراموش را پدري خانه كل به و اصلا اينها
وابسته هم به آن از بيشتر بسيار ايرانيها بود نوشته اكونوميست كه معتقدمهمانطور
چيزي يك ولي ميكنند انكار هم را گذشته ميدهند ، هم فحش وقت يك.بدانند خودشان كه هستند
.دارد وجود توجهي قابل جمعيت در كهنه ريشههاي و قومي خاطره يكجور تيپ ، آرك مثل
آمريكا در بچههايم چون.ميآيم و ميروم كه است سال بيست.كردهام فكر اين به خيلي
و ميروم شعر شبهاي و سخنرانيها براي.هستند اروپا در وابستگانم از يكسري.هستند
به پدري و بود آمريكا و ايران بازي كه هست يادم وقتي يك.كردم دقت اينها به خيلي ميآيم
تيم تيمي ، كدام طرفدار تو ميگفت آمده بار آمريكايي فرهنگ با و شده متولد آنجا كه پسرش
و بود آمريكا مرهون كه بچه اين كه بودم حيران من و است آمريكا كه كشورت تيم يا بابات
وا را او كه بود ديگري چيز يك نبود پدرش رودربايستي خاطر به فقط آنجا ، از چيزش همه
.ايران بگويد كه ميداشت
اينها !كيارستمي عباس و دايي علي.بودند موثر نفر دو هم قضيه اين در كه گفت ميشود
.ميداد افتخار آنها به ايرانيها براي بودن ايراني كه كردند كاري
كرده تهيه كارتهايي ما عيد براي گذشته سالبگويم اينجا ميخواهم كه هست موضوعي يك
تمبر بخورد رويش تمبر بايد پاكتها اين.بفرستيم كشور از خارج دوستان براي كه بوديم
گفتيم چه هر !نداريم تمبر ميگفت پست اداره مسئول اما.چسباند آن روي بايد تمبر.ايراني
تمبر يك يا تمبر جاي به ميزدند مهر يك.نداريم گفت است كشور اين فرهنگ نشانه تمبر آقا
.نداشت جا اصلا كه ميچسبانديم پاكت يك روي بايد را تايش پنج و بيست كه داشتند "مرغ"
به كه بودند كرده چاپ تمبري آمريكاييها كه آمد ما براي آمريكا از نامه يك موقع همان
را آن هم آمريكا دولت.خوشرنگ و زيبا خط با !"مبارك شما عيد":بود نوشته آن روي ايراني
.بود كرده چاپ
را كار اين چرا شما كه گردشگري مجله در نوشت مطلبي موقع همان عظيمي آقاي من دوست
از اصفهان ، از عكسيندارد وجود خوشگل توماني دويست و توماني صد تمبر يك.نميكنيد
هم ايران فرهنگ ميرود ، كه اين كه بفرستم و پاكت اين پشت بزنم من كه جا هر از تختجمشيد
رضازاده تمبر ميخواهند كه حالا.بكنند را كار اين حضرات كه هست وقتش الان.باشد پشتش
تاي پنجاه نباشيم مجبور كه گرانقيمت تمبر.كنند چاپ نوروز براي هم تمبري كنند چاپ را
به.باشد قشنگ باشد شيك.كند چاپ تمبر ايران پست دستگاه.بچسبانيم پاكت يك روي را آن
مينياتورهاي.بگذارند مينياتور.بگذارند ثلث خط.باشد داشته "مبارك شما عيد" فارسي
اين با ببينيم نرويم هم باز عيد شب اميدوارم داريم وقت هنوز پشتش بگذارند را بهزاد
خط با شده انتخاب دقت با بسيار كه كارتي براي.ميكنند كثيف را پاكتها پشت نكبت مهرهاي
.شده نوشته تبريك آن روي تميز و خوش
مشرقي نارون
ادبي يادداشت
غلامي احمد
رمان.اوست رمانهاي بهترين از يكي شد چاپ سال از 20 بعد كه مجابي جواد "گمشده باغ"
شقه جهاني و شده شقه تاريخي ايران ، معاصر تاريخ:دارد تاريخگرايانه تفكري و زيرساخت
رنگ عكس با "گمشده باغ" داستاناست اشرافي خانوادهاي رويايي باغ "گمشده باغ".شده
گربه مثل ريزي عناصر بر تكيه با همانجا از و ميشود آغاز اشرافي خانواده يك از باختهاي
هولناك تصوير با و آغاز ديوار روي نردبان و برنار موسيو سگ و خاصهتراش طاهر ميرزا
خاصهتراش طاهر ميرزا.مييابد ادامه كودتاگران خونين كشتار و خاقان رفتن گرمابه
ميرزا.است كرده خيانت همپالگيهايش به و خدمت خاقان به او.است داده لو را كودتاگران
محملي فرودست طبقهاي از دلاك انتخاب.ميرسد قدرت به خيانتكار و خادم نقش با طاهر
ميكند عبور ما شاهانه رگهاي از كه خوني":است خانواده اين در عصيان روند براي منطقي
يك.است ساخته نامتعادل را ما هميشه تركيب ، اين.است درآميخته صفت گدا خوني با ناخواسته
"...ميدهد را بوينوكران و رنگ ديگر تپشي دارد ، شاهانه تپشي نبضمان دم
و روشنفكران شرايط نمايانگر او وضعيت.عقاب پسران از يكي.است "شاهي" داستان روايتگر
بازيافتن براي جستوجوگر نسل و تلخي و شكست نسل.اميد و بيم در نسلينويسندگاناست
.خود هويت
در داستان.دارد را امروزي اثر يك شادابي و طراوت فرم هم و مضمون لحاظ به هم گمشده باغ
آدمهاي آنهاشدهاند پرداخت بهخوبي آن شخصيتهاي اما دارد فرودهايي و فراز خود روايت
همه نويسنده.يادماندني به و باور قابل منشهاي و رفتارها با.واقعياند و محسوس
.ميكند معرفي خواننده به خوبي به فرعياند چه و اصلياند كه را آنها چه را شخصيتهايش
خانواده پدر عقاب.است داستان آدم فرعيترين كه بني تا گرفته خاصهتراش طاهر ميرزا از
در و است دلبسته خود زميني گنجهاي به كه اشرافي عوامانه منش همان با است يكدنده و لجوج
طرلان ، :كند جبران خانوادهاش براي تازه برگي كردن رو با را خود واپسماندگي اينكه روياي
خانواده رويايي گنج درواقع كه او گنج و نميرسد رويا اين به امازنش و شهباز شاهي ،
.ميرود يغما به بيرحمانه است
از بيش حتي كسي هر از بيش را خودش كه بيمهر ادعا ، پر پرحرف ، است آدمي مانجان ،
:ميدهد نشان خوبي به را خودخواهي اين ظريفي تصوير در نويسنده.دارد دوست فرزندانش
.ميكند محروم آن از تكهاي خوردن از را فرزندش اما ميخورد را غذا گوشتهاي او كه زماني
باغ پايبند عاقبت او دارد ، غليان بيشتر او در فرودست طبقه خون كه است شخصيتي طرلان
حفظ و باغ ساختن و پدر گنج روياي در و ميبرد بهسر شاهي مطلقه زن با و ميشود پدري
.است پدرش هويت
اين انتخاب.ميكند مطالعه زمين فرسايش و باد روي او.است عقلگرا و مدرن آدمي شهباز
كه دارد زيرنظر را سرزميني بادقت شهباز.دارد نويسنده هوشمندي از نشان شهباز براي شغل
.ميفرسايد را آن باد همواره
شاهي.اوست گمشده باغ داستان محوري آدم.است روشنفكر و نويسنده داستان ، روايتگر شاهي
تكه او.است شده گرفتار اجتماعي - سياسي فرودهاي و فراز و گرداب در كه است روشنفكري
جستوجوگري از نااميدي ، و ياس ازحسادت از مرگ از عشق ، از.است چيز همه از پارهاي
...مشرقي فردوس ايجاد روياي و گريز راه يافتن براي
و واقعگرايانه نگاهي مجابي جواد.است عامي آدمهاي و روشنفكران رابطه گمشده حلقه شاهي
نقد را حكومتش و مردم شاهي ، او.دارد خود اجتماعي و سياسي حوادث آدمهاي به منصفانه
و عقدهها دچار خود مكنونات تخليه در و روايتها تاويل در ميكوشد و.ميكند
از مجابي جواد.ميدهد تاثيرگذار صميميتي اثر به مسئله همين.نشود رايج كينهتوزيهاي
را آنان كه دورهاي از.رجا و خوف در هم و هستند مردد هم روشنفكران كه ميگويد دورهاي
.سرخورده مردم از و غريبهاند نو نسل ميان در آنان.داشتهاند نگاه منفعل
بچيند هم كنار را پازلهايي ميخواهد درخشان تصوير دو دادن قرار هم كنار در با نويسنده
داده دست از را خود فرزند كه مادري.ميشود نيز موفق كه بينجامد همدلانهاي نگاه به كه
ترديد ، زمانها آن احساس و لحظات.ميدهد دست از فجيعي شكل به را دخترش كه شاهي و
داستان اصلي ، داستان دل در.ميشود روايت خوبي به ابهامآميز آينده و سردرگمي
بدنه در كه ميشود روايت نيز داستانهايي خرده است ، مشرقي فردوس دنبال به كه خانوادهاي
يادماندني به شخصيتهاي از يكي نازي.نازي و بيتا خزانگل ، داستان ، ميگيرد شكل اصلي
با همراه و مييابد توسعه منطقي داستان ، در و ميشود پخته آرام آرام او شخصيت.است
به نسبت خواننده در را همدلي احساس آنچه.ميكند غافلگير نيز را ما شاهي كردن غافلگير
با او كه اجباري شراكتي.است برادرانش با چيز همه در او بودن شريك برميانگيزد شاهي
بخش در بيتا و شاهي رابطه به بخشيدن عمق براي شايد مجابي.مينگرد آن به وسيع ديدي
اين عمق فشردگي و ايجاد نهايت در تا ميكند ايجاد ملايم نوانسي "نيمرخ به نامهاي"
مناسبي راه يا نداشته زيادي ضرورت بخشيدن عمق و تاكيد اين نظرم به.بدهد نشان را رابطه
.است نبوده كار اين براي
منتقد نگاه
"مرواريد گوشواره با دختري" كتاب به نگاهي
كردن درست سالاد روي ميزانهوشاز تشخيص
زند صاحبان سجاد
از بعد و ميشده نوشته متن اول كه است بوده صورت اين به نوشتن و نقاشي رابطه همواره
يعني ميافتد ، اتفاق هم مورد اين عكس گاهي البته.ميشود كشيده طرحي آماده ، متن يك روي
.است نبوده توجه قابل چندان كار اين نتيجه معمولا اما ميشود ، نوشته چيزي نقاشي روي از
و بيحس و مياندازد مدرسه انشا موضوعهاي ياد به بياختيار را آدم نوشتهها اينگونه
تريسي" شاهكار اما.داشت زيادي انتظار نميشود نوشتهها ، دست اين از معمولا.حالاند
.خواندني و جذاب اثر يك به است ضعف نقطه اين كردن تبديل دقيقا "شواليه
قرن در كه دارد تكيه نقاشي يك بر "مرواريد گوشواره با دختري" بلند داستان پايه و اساس
به ميشود مجبور خانواده ، فقر دليل به دختري.است شده كشيده ورمر يان توسط و هفدهم
قبلياش ، شغل دليل به داده ، دست از حادثه يك در را چشمهايش كه دختر پدربرود خدمتكاري
نقاش خانه در داستان وقايع بيشترميفرستد نقاش ورمر خانه به را او كاشيسازي ، يعني
اما.نميگيرد قرار توجه مورد چندان ابتدا در "گرييت" كه ترتيب اين به ;ميافتد اتفاق
كه روزي برميگردد ، آنها ديدار اول روز به توجه اين و دارد او به پنهاني توجهاي نقاش
گذاشتن هم كنار از نقاش و بود خانهشان آشپزخانه در سالاد كردن درست حال در گرييت
نقاش علاقه.ستود دل در را گرييت هوش و آمد سرشوق بسيار رنگهايشان براساس سالاد اجزاي
نقاش ، همسر ورمر ، خانم كه بود كافي كوچك توجه همين اما نيامد ، زبان به هيچگاه دختر به
كاترينا شد ، نقاش خانه وارد گرييت وقتي.باشد نداشته دختر به نسبت خوبي حس اول روز از
مادرش گفته به.ميآورد دنيا به را بچهاش پنجمين بعد چندي تا و بود باردار ورمر ،
.است بوده باردار هميشه تقريبا كاترينا ،
فقط اما.است نكرده رفتن راه به شروع هنوز كه پسري چهارمي و دخترند خانواده اول بچه سه
ده زحمت به كه خانواده بزرگ دختر ،"مرتگه".است ملموس داستان در دوم و اول دختر حضور
كند ، برقرار گرييت با خوبي رابطه توانسته نتيجه در دارد ، پدر شبيه رفتاري دارد ، سال
براي مرتبا و دارد را خودش خاص شيطنتهاي.است رفته مادرش به دوم ، دختر "كورنليا" اما
و خانه شستوشوي خواروبار ، گوشت ، خريدن به شروع در گرييت كار.ميكند ايجاد مشكل دختر
كه اين بدون را نقاش اتاق بايد او.ميشود محدود نقاش كار اتاق كردن تميز مهم بسيار كار
دقيق چشمهاي با نقاش براي كار ، اين البته و كند تميز باشد ، خورده تكان آن در چيزي هيچ
به زيرزمين از گرييت شود ، بيشتر نقاش كار سرعت آنكه براي بعد ، كمي اما.است سخت بسيار
تازه كودك نگهداري براي دايه حضور البته.ميدهد مكان تغيير نقاشي كارگاه نزديك اتاقي
داده انتقال بالا اتاق به گرييت كه ترتيب اين به ;ميشود كار اين سبب آمده دنيا به
نقاش وردست تقريبا فراستاش ، و هوش نشاندادن و نقاش به كردن كمك با او و ميشود
.ميشود
"ون روي".اوست حامي شهر سرمايهدار مرد "ون روي" و ميكشد نقاشي دو سالي تقريبا نقاش
اما.باشند هم كنار در نقاشي ، يك در او و گرييت كه ميخواهد و ميبندد دل گرييت به
بود ، شده كشيده ون روي كنار در كه دختري قبلي ، نقاشي در.دارد واهمه كار اين از دختر
دردناك بسيار پروتستان و مذهبي دختري براي اين و بود شده گم آمده ، بالا شكم با بعد كمي
نواختن حال در دخترش دو كنار در كه كرد قبول ون روي نهايت در.بود پذيرش غيرقابل و
.باشد داشته جدا صورت به را گرييت نقاشي و شود كشيده پيانو
به را مختلف رنگهاي ميتوانست حالا دختر و يافتند ادامه هم كنار در تقريبا نقاشي دو
بعد.او عاشق قصاب پسر "پيير" و كارش دلبسته نقاش بود ، نقاش دلبسته او.كند فراهم دقت
يان" نقاشي تنها او.شد تمام گرييت نقاشي نقاشي ، زن كاترينا ، گوشواره كردن آويزان از
با دختري".است مهم خودش فقط و شده كشيده پيشزمينهاي هيچگونه بدون كه است "ورمر
شده ، چاپ هم كتاب آخر در كه نقاشيها.است استريپ كميك يك شبيه درست "مرواريد گوشواره
مهم نكته.ميبينيم تازهاي چيزهاي روايت در آنها ، كنار در ما و ميشوند عوض يكي يكي
را خواننده آنها ، نوشتن با "شواليه تريسي" كه است جالبي و ريز نكات به پرداختن ماجرا ،
افراط به چندان هيچگاه اما ميپردازد ، جزئيات به كه اين با نويسنده.ميكند شگفتزده
كتاب ضعف نقطه عنوان به بشود شايد كه نكتهاي تنها.بيفتد اطناب به كارش كه نميافتد
ميكند ، ازدواج قصاب پسر با دختر داستان ، پايان دراست داستان پايان آورد ، شمار به
بايد را گوشواره كه كرده وصيت مرگ از بعد هم نقاش و ندارد خوبي مالي وضع نقاش خانواده
نقاش خانواده كه قرضي عنوان به را آن پول و ميفروشد را گوشواره گرييتبدهند دختر به
گوشواره با دختري جذابيت به قصهاي براي پايان ، اين و ميپردازد او به دارند ، شوهرش به
.است1 متوسط پاياني واقعا مرواريد
:پينوشت
چشمه نشر امامي ، 1381 ، گلي ترجمه شواليه ، تريسي نوشته مرواريد ، گوشواره با دختري.1
ادبيات حاشيه
يلدا برگزيده نويسنده از ديگر رماني *
بود ، شده يلدا ادبي جايزه برنده "باد در برهنه" رمان خاطر به اخيرا كه محمدعلي ، محمد
نام به است سهگانهاي از اول بخش كتاب ايناست كرده منتشر "حوا و آدم" نام به رماني
و آدم حضرت كتاب اين در.است شده نوشته شفاهي و مكتوب منابع براساس كه "عشق اول روز"
اعتقادها ، خرافهها ، به نگاهي با كه ميشود روايت حوا ، دختران از يكي اقليما ، توسط حوا
انتشارات "حوا و آدم" ناشر.مينگرد قهرمانان عادي زندگي جوانب از بسياري و روحيهها
بيباران ، رعدوبرق بازنشستگي ، :از عبارتند محمدعلي محمد آثار از ديگر برخي.است كاروان
.است كارنامه ماهنامه داستان بخش دبير او.پنهان نقش و به 1985 مانده سال پنج
فلسفه و ادبيات ماه كتاب نشستهاي *
.شد اعلام جاري سال پايان تا فلسفه و ادبيات ماه كتاب فلسفي ادبي ، برنامههاي فهرست
انقلاب ، خيابان در واقع كتاب خانه محل در سهشنبه هر ظهر از بعد پنج ساعت كه نشستها اين
و بيهقي:بهمن از8 عبارتند ميشوند برگزار شماره 1178 جنوبي ، صباي و فلسطين بين
سينا و سيدي مهدي ابومحبوب ، احمد دكتر ياحقي ، جعفر محمد دكتر حضور با) ما عصر مخاطبان
اسوار موسي نوشته "عرب امروز شعر پيشگامان" كتاب بررسي و نقد نشست:بهمن ، 15(جهانديد
:بهمن ، 29(نيسي برگ كاظم و موحد ضياء دكتر آيتي ، عبدالمحمد اسوار ، موسي حضور با)
با) معناشناسي بر مقدمهاي:اسفند و 13 ، 6(اباذري يوسف دكتر حضور با) باختين ميخائيل
.(سجودي فرزان دكتر و افراشي آزيتا دكتر شعيري ، حميدرضا دكتر صفوي ، كورش دكتر حضور
درميآورد ادا نميميرد ، نويسنده *
به ورجاوند نشر توسط "درميآورد ادا نميميرد ، نويسنده" نام به فرهنگي حسن رمان آخرين
پست انسانشناسي در كه ميكند اشاره قطعيتهايي عدم به رمان اين.شد خواهد چاپ زودي
شده تعريف كنش به اينكه از پيش شخصيتها.است گرفته قرار نظريهپردازان مدنظر مدرنيته
كنند نقش ايفاي بخواهند مكاني و زماني چارچوب يك در اينكه از قبل و باشند داشته اعتقاد
حقيقت در.ميشوند خارج خود روايت ارائه از بعد و شده داستان وارد لشكر سياهي بهعنوان
را خود كه افرادي حتميت ميان شكاف ايجاد براي كه است روايتهايي خرده از مملو رمان اين
.است شده خلق ميدانند عالم بر محاط
خود حتي رمان كاراكترهاي ديدگاههاي ارائه براي نويسنده و است سياسي رمان ، اين زيرساخت
بازار به سال 82 ارديبهشت در صفحهاي رمان 290 اين.است كرده حذف متن از نيز را نويسنده
.شد خواهد اضافه نشر
فرانسه بيستم قرن نويسندگان
يوسفي حامد
آن سرپرست ديهيمي ، خشايار كه ميدانند دارند خاطر به را "قلم نسل" مجموعه كه كساني
جهان معاصر انديشمندان و نويسندگان با فارسيزبانان آشنايي در توجهي قابل نقش مجموعه ،
كه كرد ترجمه سياسي فلسفه حوزه در كتابهايي ديهيمي مجموعه ، آن از پس.است داشته
در را "روسي نويسندگان" عنوان تحت دايرالمعارفي سرپرستي و بود آن ناشر نو طرح انتشارات
.شدند مواجه خوانندگان مناسب استقبال با مجموعهها اين دوي هر كه شد عهدهدار ني نشر
ويرايش و سرپرستي به فرانسه بيستم قرن نويسندگان عنوان تحت را مجموعهاي ماهي نشر اينك
ژيد ، آندره عناوين با اول جلد چهار جلدي ، چهل مجموعه اين از.دارد چاپ زير ديهيمي خشايار
اين مترجمين.شد خواهند توزيع آينده هفته و شده منتشر آراگون لويي و كولت فوكو ، ميشل
.كوثري عبدالله و نصرتي ليدا احمدي ، بابك ديهيمي ، خشايار:از عبارتند ترتيب به جلد چهار
كتاب بازار به سال آخر تا است چاپ زير اينك كه نيز مجموعه دوم جلد چهار اين بر علاوه
،(كامراني حشمتالله) كوندرا ميلان ،(سحابي مهدي) پروست مارسل.ميشوند وارد
كه مقدمهاي در ويراستار.(ديهيمي خشايار) سارتر پل ژان و (سرخوش نيكو) آلنربگرييه
را ادبياتها و فرهنگها تاثيرگذارترين از يكي فرانسه":است آورده نوشته ، مجموعه اين بر
از فلسفي و ادبي فكري ، جريانهاي از بسياري.دارد و داشته اروپايي كشورهاي مجموعه در
بيستم قرن در ادبي (آوانگارد) پيشرو جريانهاي اكثر خصوصا و گرفتهاند ، نشات فرانسه
مجموعه همين از" كه است داشته ابراز ادامه در اودارند فرانسوي ادبيات و فرهنگ در ريشه
اگر و يافت خواهند انتشار هم فرانسه شانزدهم و هفدهم هيجدهم ، نوزدهم ، قرنهاي نويسندگان
برخي ".شد خواهد اقدام هم كشورها ساير نويسندگان مورد در ترتيب همين به بود مجالي باز
عبدالله) والري پل:از عبارتند "فرانسه بيستم قرن نويسندگان" مجموعه كتابهاي از ديگر
صفيه) دوبوار سيمون ،(سرتيپي سياوش) مالرو آندره ،(سياوشي پيروز) سنتاگزوپري ،(كوثري
...و (ميرعباسي كاوه) يونسكو اوژن ،(روحي
|