خاكستري سياه سپيد ،
مدرن موزههاي در شكسپير
نيست مهيا شرايط
پيشدرآمد
انقلاب از پس موسيقي وضعيت
خاكستري سياه سپيد ،
"افسانهزمستان" لباس و صحنه طراحي به نگاهي
پري نقدي ليلا
"شكسپير ويليام" اثر زمستان قصه
هيل دومينيك:كارگردان
اسكاتلند از اسميت گريگوري:طراح
شهر چهارمين واندي ، شهر در است انگلستان سازمانهاي مهمترين از يكي كه رپ واندي تئاتر
فعاليتهاي شركت يك تنها سازمان اين.دارد قرار كشور اين شرقي ساحل در و اسكاتلند بزرگ
بازيگران شركت تنها چون ديگري مهم موسسات بلكه نيست ، نمايش و تئاتر زمينه در توليدي
شركت و است اسكاتلندي مدرن رقصهاي اصلي شركت كه اسكاتلندي رقص تئاتر اسكاتلند ،
.است داده جاي خود در بريتانياست ، محلي هنري مهم شركتهاي از يكي كه را كاميونيتي
بينالمللي بخش در را شكسپير ويليام اثر "زمستان افسانه" نمايشنامه امسال گروه اين
پرداخته نمايش اين لباس و صحنه طراحي به نوشتار اين در گذاشتهاند نمايش به فجر جشنواره
.ميشود
عوامل همهكنند خود مجذوب را بيننده بازيگرانش فقط كه نيست تئاتري ،"زمستان افسانه"
اين.گذاشتهاند نمايش به خوبي به را خود موثر حضور اسميت گريگوري اثر طراح جمله از
صحنههاي و لباسها با نوزدهمي قرن نمايش يك كه جهت آن از صحنه و لباس طراحي در حضور
لباسها سياه و سپيد رنگهاي نمايش اول پرده در.است اهميت حائز شد كشيده تصوير به مدرن
اين وهم از كمي صندليها سبز و رنگي لكههاي البته.ميآميزند هم در تيره دكورهاي با
توهم شدن عميقتر با زمان هم.است تيرگي شروع تازه اينجا گويي اماميكاهد صحنه
.ميشوند تشديد خاكستريها و شده كاسته سپيد رنگهاي از همسرش به او شدن مشكوك و لئونتز
كنار در است ديگر حياتي نشان بارورياش و شده واقع سوءظن مورد كه _ هرميونه _ زن تنها
مرد.ميگذارد نمايش به را پرحرارت نهچندان هم آن قرمز ، رنگي لباسش خاكستريهاي
اين همه و بياورد دنيا به را دخترش زندان و تنهايي در كه ميكند محكوم را او تيرهپوش
در كه را دخترك ميكند تلاش پائولينا.ميگيرند شكل سياهرنگ زمينه همان در اتفاقات
توسط را او و ببيند را سپيدي نميتواند پدر ولي بدهد پدرش به شده پوشانده سپيد پارچهاي
ادامه تيرگي.بخورد رقم گرمتر جايي در سرنوشتش تا ميبرد دستي دور جاي به خود مشاور
كرده سعي كلاغ صداي و صحنه انتهاي در آبي بكگراند طراح كه دادگاه صحنه در حتي مييابد ،
.است افتاده اتفاق باغ يك شايد و باز فضاي در صحنه اين كه بفهماند تماشاچي به
و خاكستري و سياه شلوارهاي و كت از نشاني ديگر و پوشيدهاند سياه پالتوي بار اين مردها
و پاك است ، سپيد اواست سپيدپوش بار اين زن و نيست سپيد لباسهاي و تيره كراواتهاي
پيام پوشيدهاند را بنفش روحاني رنگ كه زن دو كه اين با.گناه و آلودگي گونه هر از عاري
كه مهربان پائوليناي تلاشهاي.نميپذيرد مرد ميآورند ، پيشگو جانب از را زن پاكي
دست از را همسرش و فرزند لئونتز و نميرسد جايي به زن و پوشيده كرم رنگ با پالتويي
.دارد پي در را مرد پشيماني و ياس تيرگي و _ مرگ _ ميدهد
اجزاي همه گويي.ميگذارد نمايش به را خود عظمت و شكوه دكور تدريج به بعد صحنههاي در
مورد و شوند جابهجا ميتوانند لزوم صورت در و شده چيده هم كنار در پازل يك مثل آن
اصلي دكور و ميرود پايين و بالا صحنه انتهاي مشبك پنجرههاي.گيرند قرار استفاده
در آن قسمت هر از ميشويم متوجه يكباره صحنهها بعضي در.ميشود جدا وسط از سياهرنگ
ميان اين در.مييابند خودنمايي براي جايگاهي تصوير و نور با يا ميشود گشوده كوچك
كه چرا صحنهها تعويض براي حتي كند ، حذف را نور بهانهاي هر به نميداند لازم نورپرداز
را بكگراند و ميآيد پايين صحنه امتداد در بزرگ بسيار پرده يك صحنه طراح تمهيد با
.ميپردازند خود كار به پسزمينه همين با بازيگران شود ، قطع نمايش بيآنكه ميپوشاند
تيرگيها كرده ، تغيير چيز همه ميشود ، متوجه ناگهان بيننده و ميرود بالا پرده وقتي
از سرشار جواناني و روستايي خانهاي.است شده آن جايگزين نشاط و شادي و رفتهاند كنار
زيبا شيوهاي به رنگندارد حضوري تيرگي ديگر.ميشوند ديده عشق و شادماني و نشاط
اين _ دختر عشق راز شدن برملا با كمكم..و آبي سبز ، نارنجي ، قرمز ، ميكند ، خودنمايي
با رابطه بهداشتن متهم كه مردي پوليزين پسر با روستايي _ است شده تبعيد دختر همان
صحنه از رنگها شاهزادگي ، از پسرش خلع بر مبني پوليزين تهديد و بود شده لئونتز همسر
و تيرگيها و لئونتز قصر وارد باز.ميشود تيرهتر كمي چيز همه آرامي به و ميشوند خارج
خيلي كه باوفا پائوليناي با و آمده رفتهاش دست از عزيزان مزار بر او.ميشويم سياهيها
سياه كه شده رانده پسر و دختر هنگام اين در.ميزند حرف شده پيش سال شانزده از پيرتر
براي وقفهاي يك هم باز.ميشناسد را دخترش لئونتز و ميآورند پناه او به پوشيدهاند
شادي ، و رنگ و هيجان دوباره و ميآيد وجود به سفيد پرده آمدن پايين با بعدي دكورهاي
.زيبايند پيوند اين نويدبخش
در پازل يك مثل آن اجزاي همه گويي ميگذارد نمايش به را خود عظمت و شكوه دكور تدريج به
گيرند قرار استفاده مورد و شوند جابهجا ميتوانند لزوم صورت در و
شده چيده هم كنار
به كه (زن) هرميونه لباس سپيد رنگ و ميرود پيش خوشي و خوبي به چيز همه آخر صحنه در
يك مثل او.ميشود حاكم ديگران لباس تيرگي بر ميشود وارد چرخ يك روي بر تنديسوار شكلي
تنديس اين به بخشيدن روح با.مينماياند زيبايي به را پاكياش و ميدرخشد سياهي در نگين
يكديگر به شوهر و زن و ميروند سياهيها ميگيرد ، ديگر رنگ چيز همه پائولينا توسط
مشبك شيشههاي پشت در _ بود مرده هرميونه با كه پسري همان _ پسر كه حالي در مينگرند
به _ تئاتر طراح _ اسميت گريگوري.مينگرد آنها به دارند چشمگير حضوري ديگر كه سفيد
روند پيشبرد در كارگردان و بازيگران به توانستهاند _ نورپرداز _ موفات ريچارد همراه
.بيافرينند تماشاچي براي را زيبا و بديع فضايي و كرده شاياني كمك نمايش كلي
مدرن موزههاي در شكسپير
اسكاتلند از كاري زمستان قصه درباره
منتقد نگاه
روزبهحسيني
حسادت عدالت ، صداقت ، نفرت ، خيانت ، عشق ، .است ابدي - ازلي تمهاي نويسنده شكسپير اساسا
ميشنوي ، اخلاق درس كني حس آنكه بدون كه ميآميزد هم به چنان را تمها اين گاه و...و
اين.مينهي نام ش"زمستان قصه" گاه كه مييابي قصهاي واژهها و كلمات اين تركيب از
ميبينيم ، تئاتريمان صحنه بزرگترين بر شكسپير اصلي زبان به را شكسپير از متني كه اتفاق
شكسپير شيوه بيانگر شدت به شيوه و كلام و متن در اجرا آنكه ويژه به است فرخندهاي اتفاق
چشمانت جلوي شكسپير كلمات بيدرنگ ميبيني كه را بازيگران عاطفي بيان و حس صدا ، .است
.ميروند رژه
آدمهاي شخصيتهاي ساخت و ساكن ميزانسنهاي بازيگران ، حركات و موسيقي و صحنه لباس ،
را شكسپير از غيركلاسيستي لااقل يا مدرن اجرايي كه ميدارد وا اين پذيرش به را ما نمايش
.نشستهايم نظاره به
شكسپير از آنچه از غير جهاني با پرده جلوي و ميافتد پردهاي نمايش ، از بخشهايي در
و امروز گزارشگر دنياي به ميزند گريز متن از اجرا ميشويم ، روبهرو ميرود انتظار
.ميبيني ديگري شكل و قالب در نمايش توي آدمهاي كنار در را نمايش از بيرون شخصيتهايي
روايتش يكديگر براي و تماشاگر براي بلكه نميكنند ، زندگي را قصه بازيگران بخشها اين در
.ميكنند
نكته اين اما دارد ، محفوظ جايي ايران در تئاتر مخاطب براي اجرا اين آموزههاي بيترديد
آوانگارد تئاتر شيوههاي و ساختارشكني و برداشت آداپتاسيون ، كه ميشود موكد ذهن در را
.نشست تماشا به هم موزهها از خارج بتوان را شكسپير خلاق تم تا باشد راههايي تنها شايد
"خون قطره يك" نمايش درباره
هندي غريبان شام
حكايت و بيايد تنها مردي تا است گشوده راهي شمعها ميان جايي "چهارسو" صحنه راست گوشه
به و ميكند سماعي و ميآيد.گويد باز هندي حركات و زبان به را كربلايش نقل و (ع) حسين
و انبيا و آفريدگار ثناي و مدح از پس خودمان تعزيه نسخهخوانان و نقالان رسم و شيوه
.ميگويد باز عاشورا ايام نقل اوليايش
براي لازم نشانههاي و صحنه ابزار سادهترين از استمداد با نفره تك صورت به نمايش
گل گاه و پيراهني با گاه.ميكند عوض را صحنه شمعها كردن روشن و خاموش با عاشورا روايت
نواي با گاه و ميشود گفته باز بريدهاش دستان و آب مشك و عباس حكايت آبي تشت و سرخي
و نميدهد تغيير را ادا و لحن بازيگر.نمايش تكگوي حس و كلام در فرودي و اوج موسيقي
راوي اصوات بلندي كوتاه در تغيير اندكي با تنها.نميكند برخواني را واقعهاش اشخاص
و قصهگو تنها بلكه نميكند عاشورا آدمهاي جامهپوشي او.ميشود شخصيتها تمامي مستقيم
.است واقعه آن مرثيهخوان
قدم را تعزيه _ قصه ميتوان و است فهم قابل تقريبا هندي زبان وجود با نمايش در كلام
است فهم قابل كاملا زباني لحاظ به را صحنه هر و حكايت هر پايانبند.كرد دنبال قدم به
فاتح نصرت" قواليهاي در يقينا كه است آشنايي گوش اشعار از برگرفته تماما كه چرا
.ميشود خالي كمكم سالن كه نگذشته نيمه از نمايش.شنيدهايم "عليخان
نميتواند عاشوراست و (ع)حسين روايت بطن در آنچه و مضمون به مربوط مسئله يقينا
ديگر سالنهاي به سالن از خروج به وادار را تماشاگر كه است نمايشي گويش نوع باشدبلكه
عظيم خيل و نشستهايم خودمان ايراني تعزيههاي و نقل پاي بارها و بارها ما همه.ميكند
آميختگي همه ، اين با.ديدهايم بزرگش آن شبيهسازيهاي يا تعزيه _ سوگ پاي را جمعيت
بسيار هندي نمايش هنر ، و فرهنگ در _ ايرانيان ما خاصه _ تاريخي _ ديني باورهاي و تشيع
.دارد تامل جاي
نيست مهيا شرايط
اركستر رهبر صهبايي ، منوچهر با گفتوگو
رسولي مرضيه
عنوان به را آنها همه و ميشوند اركسترها جذب سريع افراد نوازنده كمبود خاطر به
رشته اين حرفهاي آدم ميرود كنسرواتوار به كس هر اروپا در اما ميشناسند موزيسين
نميشود
ايران در ندارد لزومي بود كرده فكر هم صهبايي منوچهر دارد؟ كارايي اصلا كلاسها اين
آن نميكنند ، فعاليت بيشتر كه اركستر چند حال هر به چون.بگذارد اركستر رهبري كلاسهاي
او و بود زياد پيشنهاد و متقاضي اما.هستند غيرفعال را سال بيشتر كه اركسترهايي هم
.بود راضي بسيار كارش نتيجه از البته و كند امتحان بار يك گرفت تصميم
چند از روز پنج ميكند ، اداره را آن مشايخي عليرضا كه تهران موسيقي گروه پيشنهاد به
گذاشت ، ابوا و اركستر رهبري كلاسهاي نفر ده براي فشرده صورت به بود ايران در كه را روزي
رهبر يا شوند آهنگساز يا دارند دوست اصولا موسيقي علاقهمند ايرانيهاي خودش گفته به
.نيست كافي علاقه تنها اما.برود دارد ، كه آرزويي دنبال به است كسي هر حق اين و اركستر
تحصيلي مراحل باشد ، آورده وجود به هم را شرايطش بايد شود ، موفق كاري در ميخواهد كه كسي
را كار اين.باشد خوبي موزيسين بعد و باشد كرده شروع نوازندگي از باشد ، گذرانده را
.رفتن تخصص دنبال به بعد و شدن عمومي پزشك اول كنيم ، مقايسه پزشكي با ميتوانيم
و اروپايي سيستم از مخلوطي صهبايي منوچهر قول به موسيقي آموزش سيستم ايران در اما
باشند داشته موسيقي عاليه تحصيلات ميخواهند كه كساني آمريكا در معمولااست آمريكايي
محقق) موزيكولوگ يا شود موزيسين ميتواند يا فرد اروپا در اما ميروند دانشگاه به
.(موسيقي
رهبر و آهنگساز بالاتر مراحل در و نوازنده تعليم به مختص بيشتر اروپا كنسرواتوارهاي
و توليد كارشان حقيقت در آهنگساز استثناي به موسيقيدانان از گروه اين و هستند اركستر
اما دارند كار و سر موسيقي با عملي و مستقيم صورت به معمولا آنها.است موسيقي اجراي
محقق و است موزيكولوژي به منحصر موسيقي تحصيلات آنجا.است ديگري طور وضع دانشگاه در
هم در چيز همه ايران در.گذاشت فرق بايد دو اين بين.موزيسين نه ميكند تربيت موسيقي
نوازنده ، كمبود خاطر بهسياسي مفسر يا باشيد سياستمدار شما نميكند فرقي.است آميخته
در اما ميشناسند موزيسين عنوان به را آنها همه و ميشوند اركسترها جذب سريع افراد
ميتوانند كساني تنها نميشود ، رشته اين حرفهاي آدم ميرود كنسرواتوار به كس هر اروپا
وجود تضميني هيچ البته.باشند برجسته كه كنند انتخاب خود حرفه عنوان به را رشته اين
بودن زياد دليل به اين و كند كار حرفهاي صورت به رشته آن در بتواند فرد كه ندارد
سال از 30 بيشتراست ديگري طور وضعيت ايران دراست رشتهاي هر در متخصصان و آدمها
و موسيقي محقق تربيت آن از هدف و شده تاسيس موسيقي رشته و زيبا هنرهاي دانشكده كه است
در و ميكنند مشخص را پنهانش زواياي مينويسند موسيقي تاريخ كه كساني بوده ، موزيكولوگ
محقق خواندهاند ، درس دانشكده اين در كه كساني اما.ميكنند تحقيق تئوريك صورت به آن
با اين و باشند موسيقي مجري كه خواستهاند يا رفتهاند آنجا به مدرك براي يا نشدهاند
.است مغاير موسيقي دانشكده يك هدف
به تهران در ابوا ، سوليست و اركستر رهبر موزيكولوژي ، رشته در دكتر _ صهبايي منوچهر
(تهران كنسرواتوار) موسيقي عالي هنرستان وارد ابتدايي دوره گذراندن از بعد و آمد دنيا
آموزش (پيانو) صدقي شفيقه و (آهنگسازي) ناصحي حسين ،(ابوا) كادلتس آنتون نظر زير و شد
.ديد
سن تا تهران ، كنسرواتوار عالي دوره گذراندن با زمان هم متوسطه ، دوره كردن تمام از بعد
هنرستان رئيس":ميگويد.داشت همكاري تهران سمفونيك اركستر با سوليست عنوان به سالگي 25
.كنم تدريس ابوا ديگر هنرجويان براي كه خواست من از و بود غريب غلامحسين زمان آن در
".بودم هم تدريس مشغول تحصيل با همزمان من بنابراين
هم شرايط آن در اما بودند ، خارجي اپرا و اركسترها مهم نوازندههاي تمام زمان آن در
و تهران در برنامههايي ماه هر.بود تهران سمفونيك اركستر اول نوازنده صهبايي منوچهر
اركستر با سوليست عنوان به او و ميشد ديده تدارك مجلسي موسيقي گروههاي با شهرستان
افتاد خود تحصيلات تكميل فكر به سال 1354 در.ميكرد اجرا كنسرتهايي تلويزيون و راديو
رفت اروپا به موزيكولوژي و اركستر رهبري زمينه در تحصيل و هنري فعاليتهاي ادامه براي و
آنان سوي از زودي به و ديد تعليم ايتاليا و اتريش فرانسه ، آلمان ، از استاداني نظر زير و
.شد پذيرفته همكار عنوان به
مسابقه در سال 1978 در برد ، را فرانسه در ويرتووزيته مسابقه اول جايزه سال 1976 در او
وزارت طرف از را مسابقه اين طلاي مدال و اول مقام و كرد شركت بلژيك در اركستر رهبري
اول ابوا نوازنده استخدام مسابقه برنده سال 1979 در و كرد دريافت كشور اين هنر و فرهنگ
اركستر اين ابواي سوليستي سال 1991 تا و شد سوئيس در "گالن سن" شهر سمفونيك اركستر براي
اما ميپرداخت هم تدريس كار به آن كنار در و ميكرد رهبري سال در بار چند را آن و بود
پرنده مثل من":ميآورد خود كه دليلي به كرد استعفا اركستر كار از بعد به سال آن از
".باشم آزاد ميخواهم ميمانم ،
و ميكند تدريس اتريش "فلدكيرش" شهر موسيقي عالي مدرسه در است ، سوئيس مقيم حالا صهبايي
ايران به خانواده ديدار براي.دارد همكاري مختلف اركسترهاي با ميهمان رهبر عنوان به
برگزاري مثل ميپذيرد را آن تاخير با گاه كه ميشود پيشنهاداتي او به ميآيد ،
كرد رهبري را بهمن فرهنگسراي اركستر كه سال 1377 از.ابوا و اركستر رهبري مستركلاسهاي
سمفونيك اركستر با شب ، چند هم سال 1376 در.است نداشته ايران در هنري حضور الان تا
.كرد همكاري تهران
شش اجراهاي برنامه از نوازنده يك كه باشد نظمي چنان داراي بايد او گفته به كه اركستري
يك به بيشتر تهران سمفونيك اركستر براي نظم اين اماباشد آگاه سالهاش يك حتي يا ماهه
.است شبيه رويا
برقرار اركستر اين با همكاريم شرايط اگر":بود گفته مصاحبهاي در پيش سال چند صهبايي
.است آن كارهاي به بخشيدن ترتيب و نظم جدي اقدام اولين ميكنم فكر شود ،
بعد.آنهاست يكايك براي دلگرمي ايجاد و بيشتر تمرين به اركستر اعضاي تشويق بعدي اقدام
".شود توجه آن به حتما بايد كه اعضا رفاهي و مالي تامين هم
مسائلي بر علاوه هم تهران سمفونيك اركستر ثابت رهبر صهبايي ايرج كه است مواردي اينها
چندان نه شرايط پردامنه ، و دقيق اجراي زماني مدت از اركستر شدن جدا و دورماندن" چون
چند اين در صهبايي منوچهر حال هر به.دارد تاكيد آن بر "نوازنده كمبود و دلخواهسازها
محمد ساخته عاشورا سمفوني اجراي براي ارشاد وزارت موسيقي مركز با آمد ايران به كه روزي
با را آن جاري ماه اسفند است قرار و است رسيده توافقهايي به تقريبا شريفيان سعيد
از قبل تا و ميگذرد آن ساخت از سال چندين كه قطعهاي.كند اجرا تهران سمفونيك اركستر
را خود ديگر دغدغه صهبايي.بود شده ذكر بودجه و نوازنده كمبودساز ، نشدنش اجرا دليل اين
ميداند ، ايران سمفونيك موسيقيدانان شده فراموش آثار ضبط و اجرا بازسازي ، جمعآوري ،
و ايران سمفونيك موسيقي تاريخ درباره تحقيقي و مطالعه به ميلادي سال 1993 از همين براي
صدايي چند موسيقي" نام به رسالهاي ميلادي سال 1999 در و پرداخت ايراني آهنگسازان آثار
دارد ، نياز اصلاحاتي به كه صفحهاي تز 572 اين.داد ارائه استراسبورگ دانشگاه به "ايران
.شود منتشر فرانسه در است قرار
قارههاي و اروپا در است سالها كه ايراني موسيقيدان و اركستر رهبر يك عنوان به من"
از دارد ، خود زادگاه فرهنگ به زيادي علاقه و است مشغول هنري فعاليتهاي به جهان ديگر
اين در و گرفتهام سمفونيك ساختههاي تكميل و بازبيني گردآوري ، به تصميم پيش سال چند
و فني نادرستيهاي تصحيح او ، نوشته دست دقيق مطالعه آهنگساز ، با مستقيم تماس از راه
ايراني آهنگسازان به قطعههايي اين بر علاوه.كردهام استفاده تكنيكي ضعفهاي نقطه
".نخشكد وجودشان در هنري آفرينش چشمه زندگي ، دشوار وضعيت وجود با شايد تا دادهام سفارش
دسترس در و آورده ديسك روي بر و كرده ضبط را كارها اين عمده كه ميكند عنوان او
حشمت ناصحي ، حسين باغچهبان ، ثمين از ساختههايياست داده قرار هنر اين علاقهمندان
مصطفي و مسعوديه محمدتقي حنانه ، مرتضي مشايخي ، عليرضا شريفيان ، سعيد دهلوي ، حسين سنجري ،
.كمالپورتراب
خود وطن به موسيقي تجربه و تحصيل از پس كه هست و بوده اين هدفش هميشه صهبايي منوچهر
لزومي فعلا يا نيست مهيا وطن شرايط شايد آورده دست به اكنون را تجربه اين.برگردد
.ندارد
پيشدرآمد
فجر موسيقي جشنواره
ايران در موسيقي آسيبشناسي براي بستري
شهرنازدار محسن
و آشكار تفاوت سرزمين ، اين در هنرها ساير جايگاه و وضعيت با ايران ، در موسيقي جايگاه
و توضيحات ارجاعات ، به نياز ما "اسفبار وضعيت" توجيه و تفسير براي ;دارد اسفبار وضعيتي
.شويم آشنا بيشتر آن پيچيده زواياي با تا داريم فراواني مثالهاي
در موسيقي" جريان معضلات دلايل بهعنوان ميتوان زير موضوعات از اجمالي بهطور اما
:كرد ياد "ايران
ايران در موسيقي مخدوش اجتماعي جايگاه -
متضاد سياستگذاري و سياستگذار موازي سازمانهاي -
ايران در موسيقي عليل آموزش -
ايران در هنر اين فقهي مشروعيت نامعلوم موقعيت و حرمتها -
نيز زير شرايط معلول شده ياد موارد بر علاوه "ايران موسيقي" معضلات و كاستيها اما و
:هست
سالار استاد سنتي نظام -
آن مباني اضمحلال شرايط در سنت به متعصب باور -
شفاهي سنت انزواي و دستگاهي موسيقي بزرگان درگذشت -
دستگاهي موسيقي رپرتوار به نگاه و انتقال شيوه در تغيير -
موسيقي جشنواره هجدهمين بهانه به كه است يادداشتهايي عنوان موضوعات ، اين از كدام هر
.نگاشت خواهيم آينده شمارههاي در فجر ،
ماه ، بهمن هنري جشنوارههاي ميان در اگر و است پيش در فجر موسيقي جشنواره هجدمين اما و
شده ياد شرايط معلول كه آن بر علاوه نيست ، برخوردار جشنوارهها ساير اصالت و قوام از
با موسيقي ماهيت تفاوت و فجر هنري جشنوارههاي اجتماعي ظهور علل درباره نكاتي حاوي است ،
بالندگي بستر مثلا اجتماعي ، تازه شرايط بروز اگر انقلاب ، از پس.هست نيز هنرها ساير
.شد برقرار برعكس رابطهاي موسيقي درباره كرد ، فراهم را ايران سينماي
بسياري مهاجرت و انزوا به ايراني ، موسيقيدانان به ننهادن ارج و موسيقي انواع ممنوعيت
هنرمنداني اصطلاح به دست به موسيقي جريان و شد منجر سرزمين اين جدي موسيقيدانان از
همسو هنر اين سياستگذار مراكز در موسيقي محدودكننده سياستهاي با يكسو از كه افتاد
فضايي در خويش دامن تطهير براي ديگر سوي از و كردند بازي را موسيقي مميز نقش و شدند
.آوردند وجود به را موسيقي نظري مباني كليگوييهاي بر مبتني و گنگ مفاهيم از سرشار
را فجر جشنوارههاي برگزاري فرمايشي مناسبت تئاتر ، و سينما هنرمندان كه بود چنين اين
موسيقيدانان و كردند تلقي خود هنر دولتي حمايت براي مناسب بستر يك پيدايش وجهالمصالحه
اين.شدند بدل هنري اپوزيسيون اقليت جامعه به فجر ، موسيقي جشنواره در حضور تحريم با جدي
موسيقي جشنواره فرمايشي ساختار بر و شد منجر جدي موسيقيدانان بيشتر انزواي به تعارض
ميتوانست كه سينما صنعت يا و تئاتر هنر در داستان متنروايي طرفي از.زد دامن نيز فجر
در تئاتر و سينما هنرمندان جامعه حضور پذيرش در باشد ، داشته نيز انتقادي موضوع
انتزاعي ذات دليل به موسيقي در كه نقشي ميكرد ، ايفا مهمي نقش فجر هنري جشنوارههاي
فراتر نيز جشنواره فرمايشي ماهيت از بالطبع و نمييافت بروز امكان هنر ، اين مفاهيم
.نميرفت
:است شده فراهم فجر موسيقي جشنواره برگزاري براي متفاوتي شرايط امروزه حال اين با
.ندارد فجر هنري جشنوارههاي ماهيت به نسبت فرمايشي برداشت عمومي افكار -
و مديريت اجازه و آورده هم گرد را موسيقي جامعه مختلف اقشار ايران موسيقي خانه -
...است شده فراهم نيز ايران موسيقي براي موسيقي جامعه سياستگذاري
هنر كميت و كيفيت برآيند يعني.است كشور در موسيقي جريان از نمايي موسيقي ، جشنواره
فضاي جشنواره تعريف اين با.ميرود صحنه روي به موسيقي جشنواره در سال هر موسيقي ،
نقش موسيقي خانه شرايطي چنين در.هست نيز ايران در موسيقي جريان آسيبشناسي براي مناسبي
نظارت و جشنواره ثابت دبيرخانه تشكيل.بگيرد عهده بر بايد هم را جريان اين آسيبشناسي
كناره و منزوي هنرمندان از اعتماد جلب و شركتكننده گروههاي انتخاب و گزينش بر كيفي
برگزاري در موسيقي خانه وظايف جمله از است بهتر نيز ايران در موسيقي جريان از گرفته
.شود تلقي فجر موسيقي سالانه جشنواره
خانه اين است ، ايران موسيقي خانه به منتسب كه كوتاهيهايي و كاستيها همه از صرفنظر
اجراي دولتي محمل بهعنوان فجر موسيقي جشنواره برنامهريزي و هدايت در بايد و ميتواند
كه جشنوارهاي آمدن وجود به حال اين با.كند ايفا را خود واقعي نقش ايران ، در موسيقي
به مستلزم باشد ، موسيقي به مربوط جشنوارهاي شكلگيري قواعد و استانداردها بر مبتني
در موسيقي وضعيت آسيبشناسي روند در و آينده يادداشتهاي در كه است شرايطي آمدن وجود
.پرداخت خواهيم نيز آن به ايران ،
انقلاب از پس موسيقي وضعيت
خرم همايون
اين دارد وجود ايراني موسيقي در ربعپرده كه اين دليل به بگويم شجاعانه ميخواهم
به نسبت اضافهتري امكان از زيرا شود مبدل جهاني موسيقي يك به ميتواند موسيقي
است برخوردار دارند نيمپرده فقط كه موسيقيهايي
حدودي تا موسيقي ، در سازندگيها از زيادي تعداد حاضر حال در كه بگويم ساده بياني با
چندان موسيقي براي "ابتذال" كلمه كاربرد آنكه دليل به "ارزش كم".ميكند جلوه كمارزش
آن در بيان احترام كه كلامي و شعر مورد در ميتواند كه است واژهاي "مبتذل" !نيست مناسب
موسيقي فعلي وضعيت بخواهيم اگر و متفاوت است مقولهاي موسيقي اما.كند صدق نشده ، رعايت
حركتهاي گرچه ما ، امروز موسيقي.نميرسد نظر به مشكل از خالي ببريم ، سوال زير را
باشد موسيقي شايسته كه كاري حد به هنوز اما است ، داشته بهبود براي جستهوگريختهاي
موسيقي.است مانده بيمصرف گودالي داخل در اما است پاك گرچه كه آبي مانند.است نرسيده
تنوع و تحرك براي تلاش كه ميبينيم عمل در متاسفانه.باشد داشته تحرك بايد ايراني اصيل
شماري انگشت افراد معدود از تنها.است خطيري وظيفه كار اين البته.است نشده ايجاد آن در
.هستند آن انجام به قادر هنرمندانه آثار خلق در تسلط و تجربه سابقه ، برحسب كه برميآيد
يك براي است ، رايج ما كشور در ايراني اصيل موسيقي بهعنوان امروز آنچه كه است آن مسلم
در موسيقي ، كه شده باعث بيتجربگي همين من عقيده به.نيست راضيكننده فن اهل موسيقيدان
نميشناسند ، آن تكنيكي جنبههاي از را موسيقي كه مردمي و كند طي نزولي سير اخير سالهاي
و يكنواخت موسيقيهاي همين ايراني اصيل موسيقي كه برسند باور اين به رفتهرفته
اين اما شنيدهام ، جوانها دهان از بارها من خود كه است جملهاي اين.است ملالتبار
آن يكنواخت اجراهاي است ، يكنواختي حس القاكننده آنچه است ، يكنواخت كه نيست ما موسيقي
.است
آن ، مقامات گستردگي دليل به ايراني موسيقي كه ميبينيم كنيم ، برخورد آگاهانه قدري اگر
شنوندههاي در متفاوت احساسات بر تاثيرگذاري و تنوع براي بالايي بسيار قابليتهاي
ظاهر غربي موسيقي از متنوعتر بسيار حتي ميتواند موسيقي اين كه بگويم اگر.دارد متفاوت
ايراني موسيقي علمي مطالعه عمر يك سر از نيست ، من شخص دلمشغوليهاي اين دليل به شود ،
و دارد وجود تونال صورت به مينور و ماژور اصلي مقام يا گام دو تنها غرب موسيقي در.است
اما.است همسايه گامهاي از درست نسبتا استفادههاي از برخاسته غربي ، موسيقي در تنوع
اعمال با و علمي صورت به بايد كه دارد وجود "مدال" صورت به مقام دوازده ايران موسيقي در
است احساس از نوعي زبان ما موسيقي از مقام هر.كرد سازندگي و كار مقامها اين روي ذوق ،
.بيايد بيرون ذوق و دانش صاحب دهاني از است كافي كه
اين دارد وجود ايراني موسيقي در ربعپرده كه اين دليل به بگويم شجاعانه ميخواهم
اضافهتري امكان از زيرا شود مبدل جهاني موسيقي يك به عملي تلاش با ميتواند موسيقي
اين به رياضي ذهن با بياييد.است برخوردار دارند نيمپرده فقط كه موسيقيهايي به نسبت
اما ميرسد فاكتوريل 12 به حداكثر نتها تركيب نيمپردهاي موسيقي در.كنيم نگاه محاسبه
.است نجومي رقم آن حاصل كه ميرسد فاكتوريل 24 به رفع اين ايراني ربعپردهاي موسيقي در
كه گرفتنها قرار هم كنار و تركيبها همين امكانات از استفاده يعني موسيقي در سازندگي
به رسيدن لازم شرط نيز بالقوه عوامل اين از استفاده در استادي و مهارت وجود به البته
.است دلنشين موسيقي
|