به گفته مرحوم علامه جعفري آقاي عالي نسب به مدت ۱۵ سال به علامه جعفري اقتصاد آموزش مي دادند و علامه جعفري هم به ايشان حكمت و فلسفه و فقه ياد مي دادند
يكي از دوستان مي گفتند در شوراي طرح هاي انقلاب چند بار بني صدر مي خواست در حوزه مسائل اقتصادي اظهار فضل هاي بي مورد كند كه آقاي مطهري براي ساكت كردن بني صدر مكرر اين جمله را مي فرمودند كه وقتي در جلسه اي آقاي عالي نسب نشسته باشند و موضوع اقتصاد هم مطرح باشد ما همه دو زانو مي نشينيم و فقط گوش مي كنيم
بخش نخست
در پي چاپ گفت وگوي همشهري با مسعود روغني زنجاني رئيس اسبق سازمان برنامه و بودجه كه در آن وي به خاطراتي از ميرمصطفي عالي نسب اشاره كرده بود، جمعي از دوستداران و نزديكان عالي نسب توضيحاتي را درباره شخصيت وي به روزنامه ارسال كرده اند كه در پي مي خوانيد: ايام دهه فجر يادآور زحمات و حماسه هاي فجرآفرينان است. استاد ميرمصطفي عالي نسب از معدود شخصيت هاي شناخته شده در كشور هستند كه نمونه مجسم تاريخ مبارزات انقلاب اسلامي از نهضت ملي شدن صنعت نفت تاكنون بوده اند. سال گذشته به پاس قدرداني از چند دهه فعاليت هاي خستگي ناپذير علمي، صنعتي - اجتماعي و تلاش هاي عدالت خواهانه ايشان در پيشبرد اهداف توسعه كشور بزرگداشتي از سوي موسسه توسعه دانش و پژوهش ايران در دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران برگزار و متعاقب آن نشان درجه يك كار و توليد توسط سيد محمد خاتمي رئيس جمهور محترم به ايشان اعطا گرديد. دبيرخانه اين همايش به منظور شناخت و آشنايي همه نسل ها با يكي از نخبگان برجسته و بي مدعاي كشور اقدام به گفت وگوهايي با تعدادي از شخصيت هاي سياسي، اقتصادي، علمي كشور كرد كه به زودي تحت عنوان «عالي نسب پيوند اخلاق و اقتصاد» به زيور طبع آراسته مي گردد. در آستانه بيست و پنجمين سالگرد شكوهمند انقلاب اسلامي بر آن شديم تا بخش هايي از اين كتاب را به منظور شناخت افزون تر مردم انقلابي كشورمان و ارج نهادن بر تلاش هاي صادقانه و پيگير اين مرد بزرگ در راه اعتلاي اسلام و كشور به چاپ برسانيم. دكتر فرشاد مومني در مورد ويژگي هاي خانوادگي و شخصيتي و علمي استاد ميرمصطفي عالي نسب چنين مي گويد:
آن طوركه از دوستان و نزديكان ايشان شنيده ام، خانواده ايشان چه از نظر نسب و چه از نظر عملكرد، جزو پرافتخارترين خاندان هاي آذربايجان و از سادات جليل القدر هستند. از نظر عملكرد نيز، چه خاندان پدري و چه خاندان مادري ايشان جزو برجسته ترين چهره هاي مشروطيت بودند. خود ايشان بارها تصريح كرده اند كه ايشان اسنادي كه در كتابخانه شخصي شان درباره مشروطيت دارند، از بعضي جهات، منحصر به فرد است كه اين نشاني است بر اينكه خاندان ايشان در دوره مشروطيت، سوابق درخشاني داشته اند. خود آقاي عالي نسب بيان مي كردند كه با برخي از قهرمانان مشروطيت، در ايام كهولت آنها، موانست ها و مجالست هاي طولاني داشته اند و در جريان جزئيات مشروطه قرار داشته اند.
• پدر حاج آقا به چه كاري اشتغال داشت؟
تا جايي كه من مي دانم پدرشان از شخصيت هاي بسيار فعالي بود كه چند سالي را در عتبات به سر برد. خود ايشان در عتبات متولد شده است. پدر حاج آقا از مالكين بزرگ آذربايجان بود و در سطوح كلان تجاري فعاليت مي كرد.
آنچه كه براي من خيلي مهم است شخصيت چندوجهي آقاي عالي نسب است. حساسيت هاي ايشان در زمينه ترويج انديشه ديني و تشيع اصيل، اگر بيش از حوزه فعاليت هاي اقتصادي ايشان نباشد، كمتر از آن هم نبوده است مثلا حاج آقا يكي از بنيانگذاران مجموعه «مكتبه اميرالمومنين» بود كه در نجف با همت مرحوم علامه اميني و شهيد آيت الله محمد باقر صدر برپا شده بود و در هيأت امناي آن نيز عضويت داشت و اگر نگوييم همه، دست كم، بخش عمده تامين مالي امور پژوهشي را كه علامه اميني انجام مي داد و به انتشارالغدير انجاميد به عهده داشت.
ايشان با كانون هاي فرهنگي مختلف نجف، ارتباطات مستحكمي داشت. يك بار علامه اميني با هزينه ايشان، جهت بررسي كتابخانه هاي هند و براي تحرير بخش هايي از كتاب الغدير به اين كشور مسافرت كردند.
علامه اميني از آنجا تلگرافي زده بودند به اين مضمون كه منابع خوبي در اينجا هست كه خوب است به ايران هم آورده شود. آقاي عالي نسب در جواب آن تلگراف، چك سفيدي فرستادند و گفتند كه در اين زمينه مي توانيد به هر اندازه كه بخواهيد هزينه كنيد. ايشان از علامه اميني نقل مي كرد كه خود اين چك سفيد، وسيله اي شد جهت ترويج مكتب تشيع در هند، چون علامه اميني گفته بود كه من چك را نشان مي دادم و مي گفتم علي ابن ابيطالب (ع) چنين شيفتگان و شيعياني در ايران دارد.
ايشان با مراجع بزرگ نظير آيات عظام بروجردي و ميلاني و امثالهم نيز در ارتباط بودند. در واقع هر كدام از آقايان، پس از اينكه ايشان را مي شناختند، در حوزه مسائل اقتصادي، قبل از مشورت با ايشان فتوايي صادر نمي كردند و مكررا از دوستان شنيده ام كه از قول آقاي ميلاني نقل كرده اند كه ايشان چندين بار گفته اند در امور اقتصادي تقليد بر آقاي عالي نسب حرام است.
• آيا مي توانيد مواردي را از تاثير مشورت ايشان در فتواهاي علماي مذكور ذكر بفرماييد؟
به گفته مرحوم علامه جعفري كه با خودم شخصا در ميان گذاشتند آقاي عالي نسب به مدت ۱۵ سال به علامه جعفري اقتصاد آموزش مي دادند و علامه جعفري هم به ايشان حكمت و فلسفه و فقه ياد مي دادند. علامه جعفري مي فرمودند كه وقتي آقاي ميلاني درباره سفته و سرقفلي فتوا دادند، آقاي عالي نسب از ايشان گله و انتقاد كرد؛ چرا كه معتقد بود اين فتوا در واقع ربا را به شكلي تجويز مي كند و علامه جعفري مراتب گله و انتقاد ايشان را به اطلاع آقاي ميلاني رسانده بود. آقاي ميلاني هم خواسته بودند كه اين مسئله در يك جلسه مورد بحث كارشناسي قرار گيرد و به گفته آقاي جعفري، آقاي عالي نسب در يك ساعت، توضيحات خودشان را ارائه كردند و آقاي ميلاني هم سه بار گفتند محظوظ شدم و بهره بردم. در نتيجه هم فتوا را تغيير دادند و هم خواسته بودند كه اين ارتباط به صورت فعال ادامه داشته باشد.
نزديكان مرحوم آقاي آيت الله العظمي بروجردي هم مكررا نقل مي كردند كه آقاي بروجردي علاوه بر آنكه با ايشان جلسات منظم هماهنگي داشتند تقريبا هيچ وقت بدون مشورت با ايشان در مسائل اقتصادي تصميم گيري نمي كردند. خود آقاي عالي نسب به مناسبتي در بيان درجه دوستي و محبت فيمابين مي فرمودند كه اگر به هر علتي از آخرين ملاقات، بيشتر از يك هفته مي گذشت آقاي بروجردي شخصا تلگراف مي زدند و مي گفتند من نگرانم، هر چه سريع تر با من تماس بگيريد.
يكي از دوستان مي گفتند در شوراي طرح هاي انقلاب كه رياستش با مرحوم آقاي دكتر يدالله سحابي بود و مرحوم استاد مطهري، بني صدر، مهندس عزت الله سحابي و آقاي عالي نسب در آن عضويت داشتند، چند بار بني صدر مي خواست در حوزه مسائل اقتصادي اظهار فضل هاي بي مورد كند كه آقاي مطهري براي ساكت كردن بني صدر، مكرر اين جمله را مي فرمودند كه وقتي در جلسه اي آقاي عالي نسب نشسته باشند و موضوع اقتصاد هم مطرح باشد ما همه دو زانو مي نشينيم و فقط گوش مي كنيم چون مي دانيم كه خيلي چيزها براي آموختن نصيبمان خواهد شد. مي گفتند كه بني صدر چندان اعتنايي نمي كرد ولي وقتي كه بحث ها ادامه مي يافت و به صورت جدي درمي آمد، بني صدر هم به ناگزير كوتاه مي آمد و از آقاي عالي نسب به عنوان استاد عالي قدر نام مي برد. شهيد بهشتي نيز در امور اقتصادي با آقاي عالي نسب همفكري مي كرد و از سال هاي پيش از انقلاب هر هفته دوبار با هم مي نشستند و در زمينه مسائل اقتصادي مطالعه و مباحثه مي كردند و در دوره پس از پيروزي انقلاب هم مرتبا با يكديگر تماس و ارتباط داشتند.
شهيد بهشتي مي فرمودند كه ما يك دور كامل كتاب كاپيتال ماركس را با هم خوانديم و حتي روي كتاب هايي كه مي خوانديم يادداشت هايي مي گذاشتيم. به گفته ايشان، مرحوم دكتر بهشتي از متن آلماني كتاب كاپيتال استفاده مي كردند و خود ايشان هم متن انگليسي را مطالعه مي كردند. ارتباط و دوستي اين دو، تا آخرين روزهاي حيات شهيد بهشتي ادامه داشت.
• نقش جناب آقاي عالي نسب در نهضت ملي شدن نفت چه بوده است؟
ايشان مي فرمودند كه با اوج گيري نهضت ملي شدن نفت، من همچون يك سرباز نهضت ملي از ساعت ۶ صبح تا پاسي از شب در نخست وزيري وقت مي ماندم و به دولت و به شخص مرحوم مصدق كمك مي كردم. فعاليت هاي ايشان در نهضت ملي شدن نفت بسيار درخشان بوده و شايسته تامل ويژه اي است.
به گفته خود آقاي عالي نسب ايشان يكي از هفت نفري بودند كه ايده اوراق قرضه ملي را براي كمك به دولت مطرح كرده بودند و براي آن، برنامه عملياتي نوشتند. بنا به گفته ايشان، مرحوم شمشيري از نظر كمك هاي عملي بالاترين سهم را در ارائه كمك بلاعوض به آن اوراق قرضه ملي داشت، بعد از او آقاي عالي نسب بود. يعني ايشان هم در جنبه هاي نظري اين طرح همكاري وسيع داشتند و هم در زمينه عملي آن.
ايشان مي فرمودند پس از ملي شدن نفت كه دولت انگليس اقتصاد ايران را با تحريم بين المللي مواجه كرد مرحوم مصدق مرا صدا كردند و گفتند كه ما اگر بتوانيم در اقتصاد ملي تقاضاي هر چند كمي براي نفت ايجاد كنيم، اين باعث مي شود كه مجبور نشويم لوله هاي نفت را ببنديم. لذا مي توانيم از راه درآمد فروش نفت، هزينه هاي حفاظت و نگهداري از تاسيسات و تجهيزات لوله ها را فراهم كنيم. ايشان مي فرمودند كه من چندين ماه سراسر ايران را گشتم تا صنعتكاري پيدا كنم كه مثلا سماور يا اجاق نفتي توليد كند اما موفق نشدم كسي را پيدا كنم. به گفته ايشان، بزرگ ترين دستگاه كه آن زمان در ايران فعال بود، فقط مي توانست در حد قوطي هاي واكس كفش بسازد و در ايران كسي دستگاه هاي بزرگ تر پرس نداشت. گفتند من به مرحوم مصدق گزارش دادم كه در ايران كسي را نداريم كه بتواند در اين زمينه فعاليت كند؛ مرحوم مصدق خيلي متاثر شد و من از ناراحتي ايشان متاثر شدم و به او گفتم كه من خودم اين كار را خواهم كرد. در اين راه موانع متعددي وجود داشت؛ موانع اجتماعي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و موانع فني و تكنولوژيك. هر كدام از اينها شاخه اي است كه ايشان از هر كدام از آنها خاطرات بي شماري را براي من تعريف كرده اند. ايشان بر همه اين موانع غلبه كردند و مي فرمودند وقتي كه اولين سماور نفتي را به صورت آزمايشي تهيه كرديم، مصدق با ديدن آن گريه كرد و صورت مرا بوسيد و بعد دستور داد كه اين سماور به صورت سمبليك، به طور شبانه روزي در كاخ گلستان كه مقر نخست وزيري آن زمان بود، روشن باشد و به عنوان يك افتخار ملي در معرض ديد همه كساني باشد كه در نخست وزيري آمد و شد داشتند.
همزمان با اين سماور، اجاق خوراك پزي را هم راه انداختند كه به طور سنتي بازار آن در ايران در انحصار كمپاني والور انگليس بود كه ايشان اين اجاق پزي را هم جايگزين والور انگليس كردند كه آن هم داستان هايي دارد كه فوق العاده حماسي است و نكات بسيار عجيبي در آن وجود دارد. مثلا مي فرمودند پس از كودتا، دولت كودتا با كمپاني والور همدستي كرده و عليه عالي نسب اقامه دعوا كردند.
•دكتر سيد محمدرضا بهشتي در خصوص مراتب علمي و دانش استاد عالي نسب چنين مي گويد:
يكي دو مورد كه خوب است ذكر كنم اين است كه بعضي وقت ها كساني كه مي خواستند پايان نامه بنويسند براي مشورت سراغ آقاي عالي نسب مي رفتند كه اين هم براي من جالب بود چرا كه ايشان كسي بود كه از بازار شروع كرد بعد وارد كار صنعت شد و پنجاه سال سابقه صنعت داشت و در واقع صنعت متحرك ايران بود و وقتي شروع به صنعت كرد كه حتي امكانات و ماشين آلات در حد قوطي سازي هم وجود نداشت. ايشان از آنجا شروع كرده و به چنين جايي رسيد.
آقاي عالي نسب، آدم بسيار باهوشي هم هست، نه فقط در سطح اقتصاد خرد بلكه چيزي كه جالب است ديد اقتصادي كلان ايشان است. اين هم نكته قابل توجهي است چون معمولا كساني كه در زمينه اقتصاد خرد كار مي كنند، حتي وقتي به سطوح بالاتر مي رسند باز هم با ديد اقتصادي خرد به مسائل مي نگرند اما ايشان با ديد اقتصاد كلان و ملي به مسايل نگاه مي كردند. بنابراين احساس مي كرديم با كسي روبه رو هستيم. كه منافع شخصي اش باعث نمي شود كه به مسائل ملي بي توجهي كند. او برخلاف بعضي ها كه كارهاي خلاف خود را به حساب زرنگي مي گذارند، معتقد بود زرنگي آن است كه يك كشور بتواند به لحاظ صنعتي و اقتصادي تكان بخورد.
آقاي عالي نسب هم زبان انگليسي را خوب مي داند و هم زبان فرانسه را. مطالعات ايشان بسيار گسترده بود. ايشان از ذهن جواني برخوردار بود و اين را تا حدود زيادي تا حال حاضر نيز حفظ كرده و بسيار جالب است كه كسي در بازار باشد و چنين روحيه اي را نيز حفظ كند. لذا ايشان يك تافته جدا بافته بود. با از آنجا كه ذهن و عمل ايشان متوجه مسائل ملي بود، طبعا با ديگران اصطكاك پيدا مي كرد و لذا روابطش با ديگر بازاريان، چندان گرم نبود. بعضي از دوستاني كه مي شناسم از ايشان به تندي و تلخي ياد مي كنند كه چرا ايشان كه در سطوح بالاي تصميم گيري دخالت دارد و مشاوره مي دهد، صنفي برخورد نمي كند و چرا نگاه ملي دارد.
ايشان در اوضاع نابسامان پس از انقلاب نيز يكي از افراد بسيار موثر بود و زير بار كارهايي مي رفت كه كسي جراتش را نداشت. مثلا در آن اوضاع، كارخانه ايران ناسيونال را از بحران نجات داد به طوري كه پيكان هاي توليد سال هاي ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ داراي كيفيت بالايي بود و به پيكان عالي نسب معروف شد و اين به علت كيفيت كار و مديريت ايشان بود. ايشان صنعت ايران را خوب مي شناسد.
ادامه دارد