شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸۰- Feb, 15, 2003

• تلفات كلون سازي
000906.jpg
اولين گوسفند كلون شده استراليا كه ماتيلدا نام داشت در اثر بيماري ناشناخته اي درگذشت. مدير مركز تحقيقات و توسعه استراليا گفته است تمام كوشش ها براي پيدا كردن علت اصلي مرگ اين گوسفند ناكام مانده است.
ماتيلدا در آوريل ۲۰۰۰ و به طريق كلون سازي متولد شد. فرايند تولد اين گوسفند شبيه فناوري به كار رفته براي تولد دالي نخستين گوسفند كلون شده جهان است كه در سال ۱۹۹۶ در اسكاتلند به دنيا آمد.


• حساسيت به كتري
000903.jpg
به گفته متخصصين آبي كه در كتري هاي الكتريكي فلزي قديمي به جوش مي آيد ممكن است باعث ايجاد حساسيت هاي پوستي شود گفته مي شود دليل ايجاد حساسيت پوستي به اين مسئله بر مي گردد كه با جوشيدن آب بعضي از عناصر تشكيل دهنده كتري در آب حل شده و باعث تحريك پوستي در افرادي مي شود كه از اين آب نوشيده يا استفاده كرده اند.
به گفته يكي از كارشناسان هر چند كه ممكن است آب توسط اين عناصر آلوده شود، اما خطر چنداني در بر ندارد. وي گفته است نوشيدن آبي كه در اينگونه ظرف ها به جوش مي آيد مشكلي ندارد و جاي هيچگونه نگراني نيست فقط ممكن است در افرادي كه به نيكل حساسيت دارند اثر بگذارد.


شو من يك نمايش واقعي
000909.jpg
تاكنون دو گروه مدعي شده اند كه انسان را كلون كرده اند. يكي از آن ها كه عضو يك فرقه مذهبي است در روز ۲۶ سپتامبر، به دنيا آمدن اولين دختر كلون شده را اعلام كرد و گفت كه تعداد بيشتري نوزاد كلون شده در راه است. خبري مبني بر وضع حمل قريب الوقوع يك نوزاد كلون شده قبلا توسط يك پزشك ايتاليايي اعلام شده بود ولي جامعه علمي اين پزشك را يك شومن تلقي كرده و ادعاهاي او را ناديده گرفتند. ادعاي جديد هنوز مورد تاييد قرار نگرفته است چرا كه اجازه آزمايش DNA از جانب مدعيان خبر و همچنين والدين نوزاد داده نشده است. حتي اگر ثابت شود كه ادعاهاي صورت گرفته در مورد كلونينگ نوزادان فريبكاري بوده است اين كار ادامه خواهد يافت. بنابراين به واقع لازم است كه دولت ها حدود قانوني كلونينگ توليد مثلي را مشخص سازند. بعد از آنكه «دالي» اولين گوسفند كلون شده پا به عرصه گيتي گذاشت، كلونينگ انسان تنها نيازمند زمان بود. با اين وجود طي اين ۶ سال در بيشتر كشورها كار چنداني براي قانونمند كردن اين محدوده پزشكي صورت نگرفت. انگلستان يكي از قريب به ۲۰ كشوري است كه در آن كلونينگ توليد مثلي غيرقانوني شده است. تلاش ها در سازمان ملل متحد براي ايجاد يك معاهده بين المللي بي نتيجه مانده است، البته بايد در نظر داشت كه تجارب سازمان ملل حتي براي منع توليد سلاح هاي ميكروبي موفقيت آميز نبوده است. طبعا رسيدن به يك اجماع نظر در مورد كلونينگ انسان مشكل تر است چرا كه در اين جا همه كساني كه مايل به پيشبرد اين امر هستند نه در فكر قتل و كشتار بلكه در جست وجوي رحمت و خوشبختي افرادند. آن هايي كه قادر نيستند بچه دار شوند و يا بچه هاي خود را از دست داده اند بيش از همه از كلونينگ توليد مثلي دفاع مي كنند. بسياري از افراد در برخورد با كلونينگ، پاسخ ساده اي يافته اند: آن را غيرقانوني اعلام كنيد. در آمريكا اين اميد وجود دارد كه نه تنها كلونينگ توليد مثلي بلكه كلونينگ درماني نيز غيرقانوني اعلام شود. بدون شك از نقطه نظر پزشكي، مخاطره كلونينگ توليد مثلي بسيار زياد است. به ازاي هر حيوان كلون شده، تعداد بيشتري از بين رفته و از ميان آن هايي كه زنده مانده اند تعداد قابل توجهي دچار نقص عضو شده اند. دانشمندان هنوز نمي دانند كه دلايل اين مرگ و مير زياد و عوارض ژنتيكي چيست. بنابراين تا قبل از يافتن چنين پاسخ هايي، اقدام بر روي انسان كار عاقلانه اي نيست. برخي از اخلاق گرايان معتقدند كه انسان نبايد در امر خلقت دخالت كند. اين عده البته همين اعتراضات را در مورد IVF و حتي سقط جنين نيز صورت مي دهند. برخي ديگر مي گويند كه اگر كلونينگ، قانوني و متداول شود بسياري از افراد به دلايل خودخواهانه نظير زنده كردن كودك يا عضوي از خانواده كه مرده است اقدام به كلونينگ مي كنند. آن دسته اي كه گمان مي كنند كلونينگ انسان، دخالت در امر آفرينش است موضع قطعي و مطمئني عليه كلونينگ دارند. بدون شك استدلال آن دسته اي كه مخاطره كلونينگ انسان را مطرح مي سازند مستحكم است. ولي دلايل كافي براي ساير مخالفين وجود ندارد. براي آن دسته از والديني كه تلاش هايشان براي غلبه بر ناباروري موفقيت آميز نيست يك نوزاد كلون شده به اندازه يك نوزاد معمولي عزيز و دوست داشتني است. ايجاد كلون از فرد (يا آن طور كه معمولا گفته مي شود فتوكپي يك فرد) تفاوت چنداني با آنچه كه طبيعت با دوقلوهاي همسان تخم مي كند، ندارد. زماني كه پيشرفت هاي پزشكي بتوانند مخاطرات كلونينگ انسان را كاهش قابل ملاحظه اي دهد لازم است قانونگذاران، كلونينگ انسان را همانند بسياري ديگر از اقدامات آزمايشگاهي تحت لگام قانوني در آورند. بدون شك بايد تحقيقات در زمينه كلونينگ انسان ادامه يابد وليكن اين تحقيقات مي بايست تحت كنترل قانوني قرار گرفته و مجازات سنگيني براي متخلفين در نظر گرفته شود.
در بررسي هاي مربوط به كلونينگ درماني، جنين هاي حاصله مي توانند موضوع پژوهش هاي علمي باشند. دانشمندان از اين طريق خواهند توانست دلايل مرگ و مير فراوان و ضايعات توارثي را مشخص سازند. بدون شك اقداماتي كه آمريكاييان در زمينه غيرقانوني كردن كلونينگ توليدمثلي و درماني كرده اند اشتباه است. يك منع قانوني هميشگي بر تحقيقات كلونينگ بدون شك عواقب بدتري از قانونگذاري دقيق خواهد داشت. اگر اولين دختر كلون شده واقعا يك كپي از مادر خود باشد موانع پيش روي دانشمندان براي كلونينگ چندان ترسناك نخواهد بود. اهداف سياست هاي مربوط به كلونينگ انسان مي بايست توسط آن دسته اي تعيين شود كه بيش از آماتورها در اين زمينه اطلاع دارند. تجربه مبارزه با موادمخدر در سر تا سر جهان به ما نشان داده است كه غيرقانوني كردن اين مواد، تقاضا براي مصرف آن را كاهش نخواهد داد. نااميدي و نياز يك جفت نازا بسيار قدرتمندتر از نياز يك معتاد به مواد مخدر است. بنابراين براي آنكه كلونينگ انسان به بي راهه نرود مي بايست به چنين افرادي اميد داد و در يك گفت وگوي آزاد به جامعه نشان داد كه چه خطراتي براي مادران و كودكان كلون شده وجود دارد. در عين حال مي بايست به همه اطمينان داده شود كه تحقيقات، تكنولوژي كلونينگ را آرام آرام توسعه داده و نهايتا آن را به شيوه اي سالم و بي خطر تبديل خواهد كرد. در آن صورت است كه افراد به جاي مراجعه به آزمايشگاه هاي زيرزميني، صبورانه به انتظار مي نشينند تا راه و رسم درست را انتخاب كنند.
Economist, 4, Jan.2003


ژن خودخواه
000900.jpg
چرا مردم هستند ـ ۱
«ژن خودخواه» يكي از پرفروش هاي جهان كه تاكنون بيش از يك ميليون نسخه از آن به چاپ رسيده نخستين كتاب جانورشناسي جواني بود كه در سال ۱۹۶۶ با آن تحسين جهانيان را برانگيخت. تيراژ يك ميليوني و ترجمه به بيش از ۲۰ زبان زنده دنيا براي كتابي كه در گروه علم براي عموم طبقه بندي مي شود بيش از حد انتظار بود. اكنون با جست وجويي سطحي در اينترنت مي توان به تأثير گسترده افكار اين زيست شناس انقلابي در زمينه هايي كه به ظاهر ارتباط مستقيمي با نظريه تكامل ندارند پي برد. پيش بيني هاي داوكينز اكنون به حقيقت پيوسته و تكامل به عنوان يك واقعيت فراگير تبديل به مبنايي براي انديشيدن به پرسش هاي اساسي بشر شده است. به منظور ارزيابي بازخورد اين ستون از خوانندگان و علاقه مندان به تبيين هاي تكاملي حيات تقاضا مي شود ضمن معرفي و ذكر سن و ميزان تحصيلات خود، درباره آن در آدرس selfish-gene1@hotmail.com اظهارنظر كنند.
•••
حيات هوشمند روي يك سياره هنگامي به بلوغ مي رسد كه نخست از علت وجودي خويش سوال كند. اگر موجودات برتر فضايي تاكنون از زمين ديدار كرده باشند، نخستين پرسشي كه به منظور ارزيابي سطح تمدن ما خواهند پرسيد، آن است كه: «آيا آنها تاكنون تكامل را كشف كرده اند؟» موجودات زنده، بدون آنكه بدانند چرا، به مدت سه هزار ميليون سال روي زمين زندگي كرده بودند تا آنكه سرانجام حقيقت بر يكي از آنها آشكار شد. نامش چارلز داروين بود. اگر منصف باشيم بايد بگوييم كه ديگران نيز اشاراتي به حقيقت داشته اند، اما اين داروين بود كه نخستين بار در مورد علت وجود ما شرحي منطقي و قابل دفاع ارائه كرد. داروين براي ما امكان پذير ساخت تا به كودك كنجكاوي كه پرسش او عنوان اين فصل است، پاسخي معقول بدهيم. ديگر ناچار نيستيم به هنگام روبه رو شدن با مسائل عميق فرار كنيم: آيا حيات معنايي دارد؟ ما براي چه هستيم؟ انسان چيست؟ جانورشناس برجسته، جورج گيلورد سيمپسون (G.G.Simpson) پس از طرح اين آخرين پرسش، درباره آن چنين مي گويد: «نكته اي كه اكنون مي خواهم به آن اشاره كنم آن است كه تمام كوشش هايي كه پيش از سال ۱۸۵۹ براي پاسخ به اين پرسش صورت گرفته بي ارزش است و بهتر است همه آنها را به كلي ناديده بگيريم.» امروزه نظريه تكامل همان قدر مورد ترديد است كه نظريه چرخش زمين به دور خورشيد، اما مفاهيم انقلاب داروين هنوز به طور كامل درك نشده است. جانورشناسي در دانشگاه ها هنوز در اقليت است و حتي كساني كه اين رشته را براي تحصيل انتخاب مي كنند، اغلب بدون درك اهميت فلسفي عميق آن چنين تصميمي مي گيرند. فلسفه و رشته هايي كه به «علوم انساني» معروفند هنوز چنان تدريس مي شوند كه گويي داروين هرگز در اين دنيا نزيسته است. بدون ترديد اين اوضاع با گذشت زمان تغيير خواهد كرد. به هر حال، هدف اين كتاب دفاع عمومي از داروينيسم نيست. در عوض پيامدهاي نظريه تكامل در مقوله اي خاص را بررسي خواهد كرد. هدف من تحقيق در زيست شناسي خودخواهي و فداكاري است.
غير از علايق آكادميك، اهميت انساني اين موضوع نيز آشكار است. اين مسئله تمام ويژگي هاي زندگي اجتماعي ما، عشق و نفرت، جنگ و همكاري، بخشش و دزدي، حرص ما و سخاوتمندي ما را تحت تأثير قرار مي دهد. اينها را مي توان درباره «تهاجم» اثر لورنتس، «قرارداد اجتماعي»، اثر آردري و «عشق و نفرت» اثر ايبل ـ ايبسفلت نيز ادعا كرد. مشكل اين كتاب ها آن است كه نويسندگانشان تمام و كمال موضوع را اشتباه فهميدند. به اين دليل اشتباه فهميدند كه درباره طرز كار تكامل دچار سوءتفاهم شدند، آنها به اشتباه فرض كردند كه مسئله مهم در تكامل، نفع گونه (يا گروه) است نه نفع فرد (يا ژن). طرفه آنكه اشلي مونتاگ (A.Montagu) بايد از لورنتس به عنوان فرزند خلف انديشمندان قرن نوزدهمي معتقد به «چنگ و دندان خون آلود طبيعت» انتقاد كند. آنطور كه من نگرش لورنتس به تكامل را فهميده ام، او و مونتاگ در نپذيرفتن مفاهيم موجود در اين عبارت مشهور تنيسون (A.Tennyson، ۱۸۹۲ ـ ،۱۸۰۹ شاعر انگليسي ـ م)، دست كم در يك مورد كاملا شبيه هم فكر مي كنند. برخلاف هر دوي آنها، من فكر مي كنم «چنگ و دندان خون آلود طبيعت» به شكل تحسين برانگيزي درك مدرن ما از انتخاب طبيعي را جمع بندي مي كند. بيش از آنكه استدلال خودم را مطرح كنم، مي خواهم به طور كوتاه توضيح دهم كه اين چه نوع استدلالي هست و چه نوع استدلالي نيست. اگر به ما گفته شود كه مردي در دنياي گانگسترهاي شيكاگو، زندگي طولاني و موفقي داشته است، مجاز خواهيم بود درباره اش حدس هايي بزنيم. ممكن است انتظار داشته باشيم كه او ويژگي هايي نظير سرسختي، انگشتاني سريع و توانايي جذب دوستان وفادار داشته باشد. اين استنباط ها بدون اشتباه نخواهند بود، اما مي توان درباره شخصيت مردي اگر بدانيم در چه شرايطي زنده مانده و موفق شده است، برداشت هايي كرد. استدلال اين كتاب آن است كه ما و تمام جانوران ديگر ماشين هايي هستيم كه توسط ژن هايمان ايجاد مي شويم. مانند گانگسترهاي موفق شيكاگو، ژن هاي ما نيز در بعضي موارد ميليون ها سال در يك دنياي به شدت رقابتي بقا يافته اند. اين به ما حق مي دهد كه در ژن هاي مان انتظار ويژگي هاي خاصي را داشته باشيم. من نشان خواهم داد كه بارزترين ويژگي مورد انتظار در يك ژن موفق خودخواهي بي رحمانه است. اين خودخواهي ژن معمولا منجر به خودخواهي در رفتار فرد خواهد شد. اما، همانطور كه خواهيم ديد، شرايط ويژه اي هست كه در آن يك ژن با تشويق شكل محدودي از فداكاري در سطح فرد جانور، بهتر مي تواند به اهداف خودخواهانه اش دست يابد. كلمات «ويژه» و «محدود» در جمله آخر داراي اهميت اند. هرچقدر هم كه آرزومند باشيم طور ديگري فكر كنيم، عشق مطلق و سعادت گونه به عنوان يك كل مفاهيمي هستند كه از نظر تكاملي هيچ معنايي ندارند.
Dawkins, R. 1999. The Selfish Gene. Oxford U.P.


حاشيه علم
• عمر دوباره ماهواره ها

000897.jpg
قرار است به زودي از ماهواره هاي قديمي تلويزيون براي ارائه خدمات راديويي به رانندگان خودروها در اروپا استفاده شود. سازمان فضايي اروپا (Esa) مصمم است از اين ماهواره ها علاوه بر پخش موسيقي براي ارائه اطلاعات در زمينه ترافيك و پيش بيني وضعيت آب و هوايي استفاده مي كند. كارشناسان در نظر دارند با ادامه استفاده از اين ماهواره ها فرصت پنج ساله اي بيابند تا بتوانند طي اين مدت يك شبكه راديويي را آماده سازند. در عين حال اسا نيز پيش از اين آزمايشات لازم را براي تغيير كاربري را انجام داده و هم اكنون نيز در صدد طراحي يك آنتن راديويي ارزان قيمت هستند كه بتواند امواج اين ماهواره را دريافت كند.


فقط به خاطر تو
000894.jpg
تأثير تفاوت هاي فردي در تجويز دارو
محققان تلاش مي كنند تا در آينده اي نه چندان دور هر بيماري براساس وضعيت ژنتيكي خود مورد درمان قرار گيرد و تنها به علائم باليني و روش هاي معمول آزمايشگاهي بسنده نشود
بعضي افراد به بعضي داروها خوب پاسخ مي دهند، بعضي به آنها حساسيت نشان مي دهند و بعضي به آنها پاسخ نمي دهند. يك دارو ممكن است باعث بهبودي فرد بيماري شود اما همان دارو ممكن است براي بيمار ديگر حكم سم را داشته باشد. به زودي پزشكان براي پي بردن به اينكه چه دارويي براي شما مناسب است، به آزمايش هاي ژنتيك روي مي آورند. زن جواني كه دچار مشكلات روحي شده است، پس از تحمل رنج فراوان به پزشك معالج خود مراجعه مي كند. پزشك پس از معاينه به افسردگي شديد او پي مي برد و با لحني اطمينان بخش به او مي گويد: «ما بايد DNA شما را بررسي كنيم تا ببينيم چه دارويي براي شما از بقيه مناسب تر است. »
سپس پزشك به او نزديك مي شود، تار مويي از سرش جدا مي كند و سخن خود را اين گونه ادامه مي دهد: «بعدازظهر نتيجه اين آزمايش مشخص مي شود و براي شما دارويي را تجويز مي كنم كه با مصرف آن به زودي حالتان بهتر خواهد شد.» چنين سناريويي چندان هم دور از دسترس نيست. براساس پيشرفت هايي كه بسياري از شركت هاي فناوري زيستي و دارويي داشته اند، به زودي بيماران داروهايي را مصرف خواهند كرد كه با ساختار ژنتيكي آنان مطابقت دارند. به اين ترتيب، از اتلاف وقت و پول فراواني جلوگيري خواهد شد كه اكنون به علت معالجه هاي غيرموثر شاهد آن هستيم. به علاوه، عوارض جانبي ناتوان كننده ناشي از مصرف داروها نيز به حداقل مي رسد. در حال حاضر، پزشكان به اين زن جوان دارويي به نام «پروزاك» تجويز مي كنند و ۴ تا ۶ هفته منتظر مي مانند تا دريابند آيا او جزء آن ۴۰ درصد افراد خوش شانسي هست كه اين دارو به آنان كمك مي كند. براي شناسايي دارويي كه براي درمان افسردگي وي مناسب است، ممكن است ۶ ماه ديگر زمان لازم باشد تا چهار داروي ديگر نيز روي او امتحان شود.
دكتر «دانيل كوهن» كه متخصص ژنتيك شركت «ژنويست» در پاريس است مي گويد: «يك آزمون ژنتيكي سريع، جايگزين ماراتن اين آزمون و خطا خواهد شد كه به منزله پيشرفت بزرگي در درمان بيماري ها محسوب مي شود و هزينه هاي بهداشتي را براي كل جامعه كاهش مي دهد. » اين مطلب، در واقع وعده علم «فارماكوژنوميك» است، علم نوپايي كه هدف آن ارائه توضيحي براي اين واقعيت است كه چرا برخي از مردم به برخي از داروها به خوبي پاسخ مي دهند، در حالي كه برخي ديگر اين طور نيستند. از چنين دانسته هايي مي توان براي طراحي آزمون هاي تشخيصي استفاده كرد كه امكان انتخاب داروي مناسب را براي هر بيمار فراهم مي سازند. در برخي موارد، اين رويكرد جديد كه ژن ها را اساس قرار داده مي تواند به نجات جان بيماراني بينجامد كه احتمال دارد به برخي از داروها واكنش هاي كشنده اي بدهند.
پزشكان با تجربه از اين موضوع آگاهند كه بيماران به طور متفاوت به داروها واكنش نشان مي دهند. آنان مي دانند كه عوامل زيادي از جمله سن، جنس، وضعيت سلامتي و اينكه آيا بيمار به طور هم زمان داروي ديگري را مصرف مي كرده، در تعيين اثربخشي يك دارو بر يك بيمار و نوع و شدت اثرات و عوارض جانبي آن موثرند.
اكنون مي دانيم كه ژن ها نيز تاثير قابل ملاحظه اي بر چگونگي واكنش فرد به دارو دارند. افراد مختلف، انواع خاصي از آنزيم هايي را به ارث مي برند كه بر چگونگي تغيير و تبديل داروها در بدن و جذب و دفع آنها تاثير مي گذارند.
واكنش هاي ناگوار دارويي تنها در سال ۱۹۹۴ باعث مرگ بيش از ۱۰۰ هزار نفر در آمريكا شده اند. متاسفانه، اين واكنش ها اغلب در بيماراني رخ مي دهند كه ميزان استانداردي از يك دارو را دريافت كرده اند. براي مثال، در دهه ۱۹۵۰ ميلادي، پزشكان دارويي به نام «سوكسينيل كولين» را پيش از جراحي به بيماران تجويز مي كردند كه باعث شل شدن ماهيچه ها پيش از عمل مي شود. اما چندين بيمار كه اين دارو پيش از بيهوشي به آنان تجويز شده بود، هرگز به هوش نيامدند. در واقع، دارو باعث فلج شدن عضلات تنفسي و در نتيجه خفگي آنان شده بود. پزشكان دريافتند كه آن بيماران نگون بخت، شكل جهش يافته آنزيمي را در بدنشان دارند كه در دفع سوكسينيل كولين از بدن دخالت دارد و در نتيجه تجمع بيش از اندازه دارو در بدنشان، جان خويش را از دست داده اند. اين تنها موردي نبوده كه ژن ها در پاسخ هاي دارويي خطرناك، دخالت داشته اند. اوائل دهه ۱۹۴۰ ميلادي، پزشكان دريافتند كه تعداد قابل ملاحظه اي از بيماران مبتلا به سل كه از داروي ضدباكتري «ايزونيازيد» استفاده مي كردند، در درست و پاي خود احساس درد، سوزش و ضعف داشتند. اين افراد دارو را به كندي از بدن خود دفع مي كردند. اين دارو بايد به سرعت به شكل غيرسمي تبديل شود. اين كار را آنزيم «N ـ استيل ترانسفراز» تسهيل مي كند. شكلي از اين آنزيم كه دارو را به كندي سم زدايي مي كند، كمياب نيست. ۴۰ تا ۶۰ درصد از سفيدپوستان، اين شكل از آنزيم را دارند. بعدها مشخص شد اين تفاوت در پاسخ به دارو كه در افراد ديده مي شود به تفاوت در ژن هاي رمزدهنده اين آنزيم مربوط مي شود. اينجا حوزه اي است كه فارماكوژ نتيك مي تواند به ما كمك كند. فارماكوژميك، دانشي است كه درباره ارتباط بين پاسخ بدن افراد مختلف به داروها و تنوع موجود در توالي ژن هاي آنها مطالعه مي كند. برخي از ژن ها، «پلي مورفيسم» يا چند شكلي ژنتيكي دارند. به عبارت ديگر، بعضي ژن ها در افراد مختلف يك جمعيت به صورت هاي متفاوتي يافت مي شوند كه «الل» نام دارند. براي مثال، يك دسته آنزيم هايي كه در تغيير و تبديل داروها در بدن بسيار موثرند، «سيتوكروم هاي P450» هستند.
يكي از اين سيتوكروم ها كه «Cyp2D6» ناميده مي شود، حداقل سه نوع الل متفاوت دارد. اگر فردي الل وحشي را داشته باشد، سرنوشت دارو در وي طبيعي است. وجود الل هاي جهش يافته به تغييرات عميقي در سرنوشت داروها مي انجامد. برخي جهش ها به توليد Cyp2D6 بسيار فعال يا با فعاليت بسيار پايين مي انجامند. در حالت اول، بدن به سرعت دارو را دفع مي كند. در نتيجه فرد پاسخ رضايت بخشي به دارو نشان نمي دهد. در حالت دوم، به علت كاهش دفع دارو، فرد با تجمع دارو در بدن و حساسيت هاي دارويي روبه رو مي شود كه گاهي حتي مي تواند به مرگ او منجر شود. از اين رو، ممكن است سه نفر به يك بيماري دچار شوند و پزشك براي هر سه نفر يك دارو (آن هم به مقدار يكسان) تجويز كند، اما پاسخ سه بيمار به دارو بسيار متفاوت باشد.
ما از مدت ها پيش، از پاسخ متفاوت افراد به داروها آگاه بوديم و مي دانستيم كه يك دارو حتي مي تواند براي فردي حكم سم را داشته باشد، اما راهي براي پيش بيني آنها نداشتيم. فارماكوژنوميك مي خواهد شرايط را عوض كند. تهيه نمونه DNA از فرد (براي مثال با كشت سلول هاي مخاط دهان، مقدار بسيار كمي خون و حتي يك فوليكول مو، مي توان به مقدار مناسبي DNA دست يافت) و بررسي ژن هاي موثر در سرنوشت دارو با كمك دستگاه PCR، امكان پيشگويي نحوه پاسخ افراد به دارو را فراهم مي سازد. محققان تلاش مي كنند تا در آينده اي نه چندان دور، هر بيماري براساس وضعيت ژنتيكي خود مورد درمان قرار گيرد و تنها به علائم باليني و روش هاي معمول آزمايشگاهي بسنده نشود. از اين رو، درمان افراد «موردي» يا «شخصي» مي شود. به اين مفهوم كه «هر دارو به يك مقدار به هر بيمار» جاي خود را به «يك دارو با مقدار ويژه براي يك بيمار» مي دهد. در آينده، طراحي دارو نيز براساس ويژگي هاي ژنتيكي افراد مختلف يك جمعيت صورت مي گيرد. به عبارت ديگر، «داروي جهاني» جاي خود را به «داروي جمعيتي» مي دهد. در سال ۲۰۰۰ ميلادي، تنها در ايالات متحده ۸/۱۲ ميليون دلار صرف تحقيق در اين زمينه شد. امروزه گاهي بيمار چندين بار به پزشك مراجعه مي كند تا وي داروهاي مختلفي را روي او امتحان كند. ولي در آينده، پزشكي مولكولي با كمك فارماكوژنتيك، ميزان مراجعه بيمار به پزشك را به حداقل مي رساند، چيزي كه ممكن است براي بعضي ها خوشايند نباشد!
New Scientise, 14 Nov. 1998
Nature Biotechnology, 16:492-3, 1998

علم
ادبيات
اقتصاد
ايران
جهان
زندگي
سينما
فرهنگ
موسيقي
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  سينما  |  علم  |  فرهنگ   |
|  موسيقي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |