دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸۲- Feb, 17, 2003

ترجيح اصلاحات بر خاتمي
گفت وگو با معاون حقوقي و پارلماني رئيس جمهوري بخش پاياني
مهم نيست خاتمي موفق است يا نه بلكه مهم نهادينه شدن اصلاحات در مردم است كه من اين روند را نسبت به سير اصلاحات در تمام دنيا يك سير رضايت بخش مي دانم
001164.jpg
عكس: رضا معطريان
• دستاورد مصاحبه با CNN براي آقاي خاتمي و روند اصلاحات چه بود؟
من يك خاطره در اين زمينه تعريف كنم چون فكر مي كنم براي ثبت در تاريخ مفيد است. شبي كه ما مصاحبه آقاي خاتمي را ضبط مي كرديم مسئول روابط عمومي رياست جمهوري كه از گذشته در آنجا بودند پول زيادي را پيشنهاد كردند (احتمالا در سابق هم اين طور بوده است) براي اينكه اين مصاحبه را به صورت آگهي تبليغاتي براي چاپ به روزنامه هاي مختلف دنيا بدهيم. اما بدون آن هزينه ها اين مصاحبه چاپ شد و فضايي درست كرد كه همه افكار عمومي دنيا را متوجه خود كرد. برنامه رئيس جمهور مردمي كه CNN پخش كرد و نود دقيقه با آقاي خاتمي مصاحبه كرد به دليل علاقه به ايشان نبود. بلكه به اين دليل بود كه مردم اين ماجرا را تعقيب مي كردند كه ببينند چه اتفاقاتي رخ داده است. در واقع ما تا اين حد فرصت هاي جهاني داشته ايم. به عنوان مثال خانم امانپور كه با آقاي خاتمي مصاحبه كرده بود مي گفت من سال هاست پشت صفحه CNN ديده مي شوم اما بعد از اين مصاحبه كه به كانادا رفته بودم مردم من را به يكديگر نشان مي دادند و مي گفتند خاتمي. اين به معناي خريد افكار عمومي جامعه و ايجاد فرصت هاي بسيار بزرگ است. لذا اگر فرصت سوزي هايي شد اين فرصت سازي ها را هم خاتمي ايجاد كرده است.
همچنين سفرهاي رسمي كه براي اولين بار رئيس جمهور ايران به كشورهاي اروپايي انجام داد كه اگر هم مشكلاتي به وجود آمد از جانب ما بود نه از جانب آنها. در واقع در اوج يك حركت اصلاح پذير سياسي، اين جريان پيش آمد تا جايي كه اگر كلينتون هم آمد و يك موضع متفاوتي داشت به اين دليل بود كه جز اين راه ديگري در برابر افكار عمومي خود نداشت. وقتي افكار عمومي داخلي اش چنين رئيس جمهوري را پذيرفته است دليلي ندارد كه مخالفتي كند. اما در همين فاصله اگر اشتباه نكنم هفت بار تظاهرات عليه مصاحبه آقاي خاتمي با CNN صورت گرفت. لذا از فرداي روز مصاحبه با CNN تمام دغدغه آقاي خاتمي اين بود كه چگونه مشكلات اين مصاحبه را برطرف كند يعني به جاي اينكه به عنوان يك چهره ملي كه مردم او را پذيرفته اند و با يك مصاحبه توانسته است افكار عمومي دنيا را نسبت به ايران برگرداند، بايد به عنوان يك متهم به تظاهرات و اعلاميه ها پاسخ گويد. در چنين فضايي كلينتون رئيس جمهور سابق آمريكا مي آيد و مطالبي را مطرح مي كند و اين موقعيت بسيار پرغروري براي جامعه اسلامي بود. زماني كه آقاي خاتمي در سازمان ملل بودند در مراسمي كه با حضور سفرا به عنوان مراسم هزاره صورت گرفت و تمام كساني كه شركت كرده بودند روساي كشورها بودند و به قول خودمان همه «من» بودند و كسي «نيم من» نبود و همه رئيس جمهور بودند، راه حل را در اين ديدند كه غير از كلينتون كه سخنران اول بود بقيه با قرعه كشي انتخاب شوند. بنابراين از سفرا دعوت كرده بودند و در حضور آنها قرعه كشي را انجام دادند و قرعه به رئيس جمهور فرانسه افتاد كه روز سوم بود. آقاي خاتمي هم در روال طبيعي اش آخرين سخنران بعدازظهر روز اول كه صبح اش كلينتون صحبت كرده بود قرار گرفت. در چنين شرايطي سازمان ملل پيشنهاد كرد كه سخنراني آقاي خاتمي را جلوتر بيندازند و اين تنها سخنراني بود كه جابه جا شد. بنده اينها را غرور ملي مي دانم؛ ضعف نمي دانم اينكه رئيس جمهور آمريكا، سخنراني رئيس جمهور ايران را گوش كند و برگردد و بدون اين كه خاتمي از اصول خود و از غرور خود برگردد و حتي شايد بدون اين كه ادب را رعايت كند و در چنين مواردي تشكر يا احوالپرسي كند مانند بقيه افراد شركت كردند و رفتند. اين ها فرصت هايي است كه خاتمي ايجاد كرده است. يعني ايشان بين چنين واقعيت هايي گير كرده بودند. ممكن است الان كسي قضاوت كند و بگويد اگر اين كار را مي كرد بهتر بود. لذا من معتقدم آقاي خاتمي فرصت سوزي نكرده است، ايشان به خوبي فرصت هارا درك مي كردند دليل آن را هم در اين مي دانم كه زمان انتخابات مرحله دوم آقاي خاتمي راديكال ترين چهره اي بود كه به صحنه آمد. يعني علي رغم اين كه جامعه را به التهاب و درگيري نينداخت اما در مرحله دوم انتخابات كه زمان تصميم گيري بود از همه راديكال تر بود و خيلي هم جدي ايستاده بودند كه با وضعيت فعلي كشور نمي توان كار كرد. زماني كه همه يك بار ديگر به ايشان مراجعه كردند و درخواست حضور ايشان در انتخابات را مطرح كردند. آقاي خاتمي گفتند ظاهرا من در مورد اين كه نبايد بيايم تنها مانده ام و اگر فردا هر اتفاقي رخ دهد دوستان گمان مي كنند كه من به خاطر خود نيامده ام. لذا من با وجود اين كه مي دانم چه مي شود اما در انتخابات شركت مي كنم.
• در واقع همه معتقد بودند كه ايشان بايد در انتخابات حضور داشته باشند اما نظر خودشان خلاف اين بود؟
بله.
• انتقاد ديگري هم مطرح مي شود. در قبل از دوم خرداد هنجارهايي وجود داشت مانند چانه زني هاي پشت پرده. زماني هم كه آقاي خاتمي آمدند علي رغم اين كه تصور مي شد شفافيت و جامعه مدني و مردم سالاري كه شعار ايشان است باعث كاهش صحبت هاي پشت پرده خواهد شد نه تنها اين مسائل كمتر نشد بلكه بيشتر هم شد. نظر شما در اين مورد چيست. چرا كه اين هنجارها مربوط به زمان جامعه مدني و مردم سالاري و شفافيت نيست؟
بله. اما بعد از تحقق جامعه مدني است كه چنين امكاني فراهم مي شود. با اعلام جامعه مدني هم كه جامعه مدني محقق نمي شود. جامعه مدني يعني مردم اصل قرار گيرند، براساس نظر مردم مديريت منتقل شود و روال طبيعي روالي باشد كه مردم مي خواهند. با اعلام آقاي خاتمي مبني بر اين كه ما جامعه مدني مي خواهيم تنها مسير حركت به سمت جامعه مدني كشيده مي شود. اما جامعه مدني محقق نمي شود و تا زماني هم كه جامعه مدني محقق نشده است نمي توان توقع استفاده از ابزار جامعه مدني را داشت. شما طوري صحبت مي كنيد كه گويا جامعه مدني محقق شده است اما ما با هنجارهاي غيرجامعه مدني رفتار مي كنيم. در حالي كه بسياري از اين نوع رفتارها مي توانست به تحقق جامعه مدني بينجامد. يعني يك فرصت گذار از دوران گذشته به دوران تحقق جامعه مدني بود. بايد عرض كنم كه علي رغم وجود همه بحران ها و مشكلات من روند سرعت اصلاحات در ايران و نهادينه شدن آن را موفق مي دانم. چرا كه مهم نيست خاتمي موفق است يا نه، محبوب است يا نه. بلكه مهم نهادينه شدن اصلاحات در مردم است؛ كه من اين روند را نسبت به سير اصلاحات در تمام دنيا يك سير رضايت بخش و در برخي موارد حتي موفق تر از سير دنيا مي دانم.
• به اين دليل كه هزينه هاي كمي براي جامعه ايجاد كرده است؟
به دليل اين كه هزينه هاي كمي ايجاد كرده و به دليل اين كه يكسري جريانات اصلاح طلبي در جامعه به وجود آمده اند و تحقق جامعه مدني قرار نبوده با خشونت صورت گيرد. اگر خشونت ايجاد شود معلوم نيست چه نتايجي به بار مي آورد. در واقع وضعيت اجتماعي ما يك وضعيت ويژه است، اين نكته را هم اضافه كنم كه من مي توانم شهادت بدهم كه هر اتفاقي را كه بعدها از نظر سياسي به يك فاجعه تبديل مي شد، آقاي خاتمي پيش بيني مي كرد و نسبت به آن حساسيت نشان مي داد و محكوم مي كرد. وي صحبت مي كرد كه اين مسئله نتيجه اي براي جامعه نخواهد داشت جز اين كه ما هزينه آن را بپردازيم و بحران بين المللي درست كنيم و اين ظلم در حق ملت ايران است. در حالي كه در اين منطقه ايران تنها كشوري است كه در حال تجربه دموكراسي است اما بيشترين فشار حقوق بشري و مخالفت با دموكراسي در سطح جهاني بر ايران وارد است. از يك طرف به دليل دشمني و مخالفت عده اي كه قصد انتقام گيري را دارند و از طرف ديگر هم به دليل بدرفتاري هاي يك عده برخوردهايي رخ داد كه هيچ نتيجه اي در پي نداشت. پس حيثيتي كه از ملت ايران و انقلاب ايران رفت چه مي شود. من به عنوان يك ايراني و يك انقلابي مدعي اين هستم كه اين حيثيتي كه بي دليل از ما در دنيا رفت را چه كسي بايد پاسخ بدهد.


خزر، آرامش قبل از طوفان
در حالي كه هر يك از كشورهاي ساحلي حاضر به عقب نشيني از موضع خود نيستند تاكيد بر تقسيم دريا به ۵ قسمت مساوي و گرفتن ۲۰ درصد از منابع درياي خزر بايد در اولويت سياست خارجي ما باشد
001170.jpg
عارف واحدناوان
در حالي كه تمامي نگاه هاي محافل سياسي و بين المللي به خاورميانه دوخته شده و بغداد به مركز ثقل تحولات جهاني تبديل گشته است، روزنامه «الوطن» چاپ عربستان از قول يك منبع آگاه در ايران، از توافق ايران با روسيه بر سر پذيرش سهميه ۱۶ درصدي از منابع خزر خبر داد. بلافاصله پس از آن، «حميدرضا آصفي» سخنگوي وزارت امور خارجه با اعلام اينكه ما محدوده ۲۰ درصدي خود را داريم هشدار داد: «اجازه ورود به حريم خود را به هيچ كشوري نخواهيم داد. »
وي همچنين اذعان داشت: «دستگاه هاي ذي ربط در حال انجام اقدامات لازم در محدوده ۲۰ درصدي هستند. »
«كمال خرازي» نيز با تاكيد مجدد بر اداره خزر به صورت مشاع گفت: «اگر قرار بر تقسيم باشد ما سهميه ۲۰ درصدي خود را خواهيم گرفت. »
به نظر مي رسد پس از مناقشه ايران و جمهوري آذربايجان بر سر حوزه مورد اختلاف البرز تحرك ديپلماتيك ايران براي احقاق منافع ملي از اين پهنه آبي آغاز شد.
گرچه ايران پيش از اين، دنباله رو سياست روسيه بود، اما اين مناقشه همراه با گفت وگوهاي مستقيم روسيه با جمهوري آذربايجان، قزاقستان و تركمنستان و دعوت نكردن ايران به اين مذاكرات از سياست دوپهلوي مسكو در مسائل خزر پرده برداشت و فرصتي را براي تهران فراهم آورد تا با در نظر گرفتن منافع ملي، در سياست خارجي خود در اين حوزه تجديد نظر كند.
اما نكته عجيبي كه هنوز هم در اظهارات مقامات رسمي كشورمان مشاهده مي شود اصرار بر اداره درياي خزر به صورت مشاع است، سياستي كه بارها از سوي كشورهاي حاشيه خزر به شدت رد شده است. در اين ميان، تنها روس ها بحث مشاع را آن هم فقط در سطح مي پذيرند و به تقسيم دريا در بستر بر مبناي خط مياني اصرار دارند كه در آن صورت سهم ايران از اين پهنه آبي تنها ۵/۱۲ درصد خواهد بود و جمهوري هاي آذربايجان و قزاقستان به ترتيب سهميه اي ۲۲ و ۳۰ درصدي را كسب خواهند كرد.
اكنون و در حالي كه هر يك از كشورهاي ساحلي بر مواضع خود اصرار مي ورزند و حاضر به عقب نشيني از موضع خود نيستند، تاكيد بر تقسيم دريا به ۵ قسمت مساوي و گرفتن ۲۰ درصد از منابع درياي خزر بايد در اولويت سياست خارجي ما باشد. البته هم زمان با مذاكرات ديپلمات هاي ايراني با همتايان خود بايد عوامل ذي ربط نيز فعاليت هاي حفاري و نصب اسكله در محدوده ۲۰ درصدي را آغاز كنند.
بي شك آغاز فعاليت هاي حفاري و نصب اسكله هاي موردنظر در محدوده آب هاي ساحلي از منظر عرف بين المللي مي تواند تهران را در چانه زني هاي ديپلماتيك در موقعيت بهتري قرار دهد. امري كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان بايد بسيار زودتر صورت مي گرفت.
از اين رو، بايد منتظر ماند و ديد براساس اظهارات سخنگوي وزارت امور خارجه دستگاه هاي ذي ربط چه تدابير و اقداماتي را در محدوده ۲۰ درصد تعيين شده انجام خواهند داد؟


رئيس صددرصد ـ بخش پاياني
حذف مخالفان
پروين امامي
چند هيأت خبري ديگر ـ از جمله خبرنگاران نيجريه اي، آذربايجاني و تركيه اي ـ هم همراه ما به مقصد سامرا به راه افتادند. در اتوبوس به مطالعه بروشوري كه از طرف سفارت در اختيار ما قرار گرفته بود و اطلاعاتي كلي در مورد تركيب جمعيتي و جغرافيايي عراق ارائه مي كرد، مشغول شدم. براساس اطلاعات مندرج در اين بروشور متوجه شدم جمعيت عراق براساس آخرين سرشماري ها ۲۳ ميليون نفر است كه ۶۸ درصد جمعيت آن شهري و ۳۲ درصد روستايي و عشايري هستند. از اين جمعيت همچنين ۶۵ درصد را شيعيان، ۳۲ درصد را اهل سنت و ۳ درصد را مسيحيان تشكيل مي دهند و به لحاظ قوميت ۶۵ درصد عرب، ۱۵ درصد كرد و ۱۰ درصد از ساير قوميت ها هستند.
001167.jpg

وقتي درباره تركيب جمعيتي و سهم مذاهب در تقسيم قدرت سياسي با مترجم رسمي گروه صحبت كردم وي تاكيد كرد «مذهب اساسا در سلسله مراتب قدرت نقشي نداشته و در ساختار نظام سياسي عراق شيعه، سني و كرد همگي سهيم هستند. » وي براي اثبات مدعاي خود حضور «سعيد صحاف» و «سعدون حمادي» شيعه، «طه محي الدين» كرد و «طارق عزيز» مسيحي را نمونه آورد.
در مسير سامرا بالاخره مراقبان گروه اجازه دادند براي نخستين بار از يك اثر باستاني و تاريخي بازديد به عمل بياوريم: «قلعه ملوية» كه برجي بلند و ماذنه اي تاريخي است، در زمان هارون الرشيد پايه ريزي شده و در زمان خليفه معتصم (۲۲۱ تا ۲۲۶ هـ. ق) و خليفه متوكل (۲۳۲ تا ۲۴۶ هـ. ق) به تدريج كار ساخت آن به اتمام رسيده است.
در جوار اين ماذنه مسجدي قرار داشت كه قدمت آن همانند قلعه ملوية به هزار و ۲۰۰ سال پيش مي رسيد و ارتفاع ديوارهاي آن ۱۰ متر و به قطر ۶۵/۲ متر و عرض ۴۴ متر برپا شده بود. اين مسجد كه به نام مسجد جامع اشتهار داشت در حال بازسازي و تعمير و پي ريزي فونداسيون جديد بود.
بعد از بازديد از قلعه ملوية كه به شكل حلزوني و با پله هاي مارپيچ تا ارتفاعي بالغ بر پنجاه متر اوج گرفته بود و به لحاظ قرار داشتن در فضاي باز شاهد وزش بادهاي شديد بود، به سمت سامرا حركت كرديم. سامرا شهري بسيار مستضعف و محروم به نظر مي آمد. زوار حرم هاي متبركه واقع در اين شهر عمدتا عرب بوده و ظاهرا به نسبت ديگر شهرهاي زيارتي عراق از امكانات اقتصادي و معيشتي كمتري بهره مند بودند.
001173.jpg

پس از انجام مراسم زيارت و بازگشت به بغداد، در لابي هتل به ما اطلاع داده شد كه چند بار از سفارت ايران براي ما پيغام گذاشته شده است. در تماس با سفارت با دعوت شامي از سوي سفير و ساير مسئولان سفارت مواجه شديم. ما طي حضور شش روزه در بغداد، دو بار با نماينده سياسي ايران در عراق ـ كه فعلا وي به لحاظ برقراري ارتباط سياسي دو كشور در حد كاردار، رابط سياسي دولت تهران با بغداد است ـ معاونين وي و برخي اعضاي سفارت ايران ديدار كرديم. بار نخست در محل ساختمان سفارت و مرتبه ديگر در ضيافت شامي كه كاردار به افتخار هيأت خبرنگاران ايراني در يكي از رستوران هاي مصفاي روباز كنار دجله برگزار كرد. هر دو بار طي گفت وشنيدهاي مفصل با برخي ويژگي ها و مختصات جامعه عراق آشنايي بيشتري پيدا كرديم؛ جامعه اي كه مردم آن از يك سو بر در و ديوار خانه ها و مغازه هاي خود عكس ها، پلاكاردها و شعارهايي با مضامين افراطي در حمايت از صدام را مي آويزند و از سوي ديگر زندگي آميخته با هراس و ستايش هاي تملق آميز از كسي تجربه مي كنند كه خود مي گويند ده بدل دارد؛ بدل هايي كه عموما در مراسم مختلف به جاي صدام حضور مي يابند و هيچ گاه هيچ شهروند عراقي نمي تواند دريابد كه «القائد» ـ صدام حسين ـ كدام يك از آنان است. ملت عراق طي بيست و چهار سال اخير حاكميت مردي را بر كشور خويش از سر گذرانده اند كه با تنها كساني كه ارتباط مستقيم دارد، محفلي كوچك از مشاوران و فرماندهان مورد اعتمادش است؛ مشاوران و فرماندهاني كه عمدتا اعضاي درجه اول خانواده يا بستگان نزديك قبيله اي وي در شهر تكريت هستند. رهبر عراق در واقع مردي است كه از بيم جان حتي در كاخ هاي هشت گانه خويش استراحت نمي كند و شب ها همچون روحي سرگردان در چادرهاي مخفي، ساختمان هاي امن و پناهگاه هايي شب را به صبح مي رساند كه در آنها نشاني از تفاخر زندگي شاهانه متناسب با خودكامگي هاي وي ديده نمي شود و هراس آورترين خاطره اي كه حاكميت وي در حافظه جمعي ملت عراق باقي گذارده اين است، الرئيس صدام حسين رهبري است كه بدون ترحم مخالفان خود را حذف مي كند.


حاشيه ايران
• مسعود بهنود در شبكه اول سيما
پخش فيلم «خانه عنكبوت» با بازي مسعود بهنود در سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي از سيماي جمهوري اسلامي تعجب ناظران را برانگيخت. اين فيلم كه دو روز بعد هم تكرار شد در سال هاي اوليه دهه ۶۰ ساخته شده و به مجادلات دروني چهار چهره نمادين از ضدانقلاب مي پردازد كه عبارتند از يكي از مقامات عالي رتبه ساواك، يك تيمسار ارتش، يك سرمايه دار و يك روشنفكر (نويسنده و هنرمند)، ظاهرا اين چهار نفر جهت انجام يك كودتا عليه جمهوري اسلامي در خانه اي ساحلي گرد مي آيند كه قرار است مكمل حمله نظامي ايالات متحده آمريكا به طبس باشد. اما با شكست حمله آمريكا، طرح كودتا هم شكست مي خورد و جمع پريشان چهار نفره به جان هم مي افتند و در نهايت همه به دست هم كشته مي شوند. مسعود بهنود پيش از اين در گفت وگويي با سيد ابراهيم نبوي (كتاب پس از حرف آخر، انتشارات همشهري، ۱۳۸۱) گفته بود كه برخي اين فيلم را (كه داستانش را بهنود نوشته است) توبه نامه او خوانده اند و برخي ديگر تا آنجا پيش رفتند كه خواستار حذف نام بهنود از پرده سينماها شدند. اين در حالي است كه دو دهه بعد شبكه اول تلويزيون رسمي كشور دوبار اين فيلم را پخش كرد و نام بهنود را هم از عنوان فيلم حذف نكرد. بهنود در اين فيلم نقش همان روشنفكري را بازي مي كند كه گويا سوابق ضدرژيم پهلوي دارد اما با اولين دستگيري به رژيم ملحق مي شود. بهنود گفته است بيشتر قصد داشتم چهره روشنفكران اطراف فرح را به نمايش بكشم. سه ستاره سينماي ايران جمشيد مشايخي، داوود رشيدي و عزت الله انتظامي به ترتيب نقش ساواكي، تيمسار و سرمايه دار را بازي مي كنند و نقش روشنفكر هم در آغاز به پرويز فني زاده پيشنهاد شده بود كه با فوت ناگهاني او اين نقش به بهنود واگذار شد. كارگردان فيلم نيز عليرضا داوودنژاد بود كه برادرش محمدرضا نقش فرد پنجم حاضر در خانه عنكبوت را بازي مي كند. نكته جالب توجه در فيلم خطابه اي است كه هماهنگ كننده اصلي كودتا درباره ميرزا ملكم خان به زبان مي آورد. وقتي بهنود با اشاره به تصوير ملكم خان از او به عنوان غربزده ياد مي كند از سوي فرد ساواكي پاسخ مي شنود كه غربزدگي معنايي ندارد وقتي از شوروي و چين تا ژاپن و هند همه غربي هستند و چيزي به نام شرق وجود ندارد. وي همچنين با نظر افراطي تيمسار (كه يادآور رضاخان است) مبني بر حذف دين و روحانيت مخالفت مي كند و مي گويد ملكم خان خواستار حذف ناگهاني دين نبود بلكه مي كوشيد با گسترش حوزه تجدد، نقش دين را كمرنگ كند. بدين ترتيب مشابه بسياري از فيلم هاي دهه اول سينما و خطابه در خانه عنكبوت درهم آميخته مي شود. خطابه اي كه به قلم مسعود بهنود نوشته شده است. قابل ذكر است كه دادگاه مطبوعات مسعود بهنود را به زندان محكوم كرده اما در فاصله طرح حكم در دادگاه تجديدنظر و ابلاغ آن او به خارج از ايران مسافرت كرده است. بهنود يكي از روزنامه نگاران و نويسندگان مطبوعات روشنفكري و اصلاح طلب در دو دهه گذشته بوده كه معمولا مقالات وي با حساسيت ويژه اي پيگيري مي شد تا اينكه در سال ۱۳۶۹ براي چند ماه بازداشت و سپس محاكمه شد.

ايران
ادبيات
اقتصاد
جهان
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |