دوشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸۲- Feb, 17, 2003

استراتژي فرار به ماه
بهترين زمان براي حمله به عراق
حتي اگر بهترين سناريو در مورد جنگ با عراق محقق شده و جنگ با پيروزي سريع آمريكا خاتمه يابد از آنجايي كه جنگ با عراق با سلاح هايي انجام مي گيرد كه در انبارها موجود است اميدي به رونق اقتصادي آمريكا در دوران جنگ جهاني دوم وجود ندارد
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
001146.jpg

اقتصاددانان و دولتمردان آمريكايي از سه سال پيش به اين طرف هر روز توجيه جديدي براي علت ضعف اقتصاد آمريكا تراشيده اند. آخرين آن ها فضاي نااطميناني حاكم در اثر احتمال جنگ با عراق است. طبق اين نظريه چشم انداز جنگ با عراق، گذشته از بالارفتن قيمت هاي نفت باعث ايجاد عدم اطمينان شديد در بين شركت ها و مصرف كنندگان شده است، به طوري كه تصميمات و برنامه هاي مربوط به هزينه هاي سنگين خود را به تعويق انداخته اند و به محض آنكه اين فضاي عدم اطمينان برطرف شود، دوران رونق از راه مي رسد.
براي همين صاحبان صنايع هر چند آشكارا نمي توانند تمايلات خود را ابراز كنند، اما در خفا آرزو مي كنند كه اين جنگ هر چه زودتر شروع و البته خيلي زود هم تمام شود تا ابرهاي ترديد پراكنده شوند. نيكلاس يوخم، مدير بزرگ ترين موسسه گردشگري آلمان مي گويد: «براي همه ما بهتر است كه اين جنگ هر چه زودتر شروع شود و تا آن جا كه ممكن است كوتاه و بدون دردسر باشد. »
مارك زندي، اقتصاددان سايت اينترنتي Economy.Com مي گويد: «اقتصاد آلمان، فرانسه، مكزيك و ژاپن همه در حالت ركود است و علت آن سايه مهيب جنگ است. اگر جنگ طبق سناريوي آماده شده پيش برود خيال همه راحت خواهد شد و اقتصاد به سرعت به رونق خواهد رسيد. » اين استدلال كه در شرايط كنوني جنگ براي اقتصاد بهتر از صلح است، طرفداران قدرتمندي در ساختار قدرت آمريكا دارد. در ماه نوامبر هياتي متشكل از اقتصاددانان ارشد بانك هاي سرمايه گذاري ـ گلدمن زاكس، دويچه بانك و سولومون اسميت بارني ـ روند احتمالي تغيير بهاي نفت، اعتماد مصرف كننده و ديگر متغيرهاي اقتصادي را از طريق چهار سناريوي احتمالي بررسي كرده اند و به اين نتيجه رسيدند كه در صورت پيروزي سريع جنگي ائتلافي اقتصاد آمريكا به رشد قدرتمندتري خواهد رسيد تا اين كه اصلا جنگي درنگيرد. گروهي از مديران شركت هاي لندن، متشكل در موسسه مديران، نيز گزارشي منتشر ساخت كه در آن ادعا شده بود يك جنگ كوتاه مدت بهاي نفت را تا بشكه اي ۲۰ دلار پايين خواهد آورد و ارزش بازارهاي سهام را تا ۵ درصد افزايش خواهد داد و اين امر به بازگشت اعتماد مصرف كننده و بازرگانان كمك شاياني مي كند.
گزارش موسسه مديران در پايان چنين نتيجه مي گيرد: «به لحاظ اقتصادي، جنگي كوتاه مدت از نجنگيدن يا عدم تغيير رژيم عراق بهتر است زيرا ترديدها را برطرف خواهد ساخت.» حتي در كشوري مثل آلمان كه شديدترين مواضع را در برابر جنگ دارد، اين احساس روبه افزايش است كه اگر حمله اجتناب ناپذير است، بهتر است هر چه زودتر آغاز شود. اخيرا ولفگانگ كلمنت، وزير اقتصاد آلمان پيش بيني خود را براي رشد توليد ناخالص ملي در سال ۲۰۰۳ به ميزان تنها يك درصد پايين آورد و اضافه كرد كه تازه اين چشم انداز تيره و تار تاثيرات غيرقابل پيش بيني اما مسلما منفي جنگ با عراق را در بر نمي گيرد.
مارك ولز، اقتصاددان ارشد دويچه بانك تخمين مي زند كه ادامه وضعيت فعلي به مدت ۶ ماه، رشد اقتصادي منطقه يورو را تنها به دليل افزايش قيمت نفت تا ۶/۰ درصد پايين مي آورد. او مي گويد: «به عقب افتادن عمليات نظامي هزينه هاي سنگيني بر ما تحميل خواهد كرد.»
اما ببينيم واقعا مسئله جنگ عراق چقدر بر اقتصاد آمريكاتاثير داشته است و آيا اين اشتياق براي جنگ دليل مستند و براساس آمار و ارقام اقتصادي دارد يا خير: از اواسط سال ،۲۰۰۰ اقتصاد آمريكا با نرخ سالانه اي به ميزان ۳/۱ درصد رشد كرده است. البته برخي دوره ها ميزان رشد بالا، برخي مواقع پايين و در برخي موارد نيز حالتي راكد داشته است. (نرخ رشد براي سه ماهه آخر سال ۲۰۰۲ فقط ۶/۰ درصد بوده است). هر دوره افت اقتصادي نظريه جديدي را به وجود آورده است: فروپاشي دات كام، تركيدن حباب بازار سهام، حوادث ۱۱ سپتامبر، رسوايي هاي شركتي و كاهش اعتماد سرمايه گذاران. هميشه هم فرض بر اين بوده كه رونقي چشمگير در پيش است.
واقعيت اين است كه اين نظريه ها بيشتر مبناي روانشناختي داشته است تا اقتصادي. اقتصاددانان ترجيح مي دهند به توجيهات موقت متوسل شوند تا اين كه اعتراف كنند اقتصاد آمريكا با افت بلند مدت يا ركود اقتصادي مواجه است. بهتر است چنين فرض كنند كه با رفع مشكلات موقت، اقتصاد به دوران رونق باز خواهد گشت. تئوري جنگ با عراق نيز از اين مقوله خارج نيست. اخيرا بانك مركزي آمريكا (فدرال رزرو) نيز در بيانيه اي بر اين نظريه صحه گذاشت. در اين بيانيه آمده است: «جوانب ريسك هاي ژئوپولتيكي تاثيري مستمر بر هزينه هاي مصرفي دارد؛ هرگاه اين ريسك ها از بين برود، طبق نظر اغلب تحليلگران اقتصادي رونق اقتصادي ظهور خواهد كرد.»
001152.jpg

اما چند مسئله مانع پذيرش چنين نظريه اي مي شود: اول اين كه مشكلات موقت در اغلب موارد واقعا موقتي نيستند. علت از بين رفتن اعتماد سرمايه گذاران صرفا رسوايي هاي مربوط به حسابرسي شركت ها نيست. آنچه باعث اين امر شده كاهش سود و ضررهاي هنگفت بازار سهام است. طبق آمار وزارت بازرگاني آمريكا، در سه ماهه سوم سال ۲۰۰۲ سود شركتي در ايالات متحده ۱۰ درصد پايين تر از دوره اوج رونق اقتصادي در سال ۱۹۹۶ بوده و سهام آمريكايي تقريبا ۵ تريليون دلار از ارزش خود را از دست داده است. از سوي ديگر بسياري از بدترين مشكلات اقتصاد جهان، از وام هاي بازپرداخت نشده ژاپن تا بازار كار آلمان و افت اقتصادي آمريكا هيچ ربطي به جنگ عراق ندارد.
البته درست است كه چشم انداز جنگ با عراق بر نگراني هاي اقتصادي افزوده است، اما شركت هايي كه ادعا مي كنند به اين دليل پروژه هاي خود را به تعويق انداخته اند، تنها بخشي از حقيقت را مي گويند. حقيقت آن است كه بسياري از اين پروژه ها در هر حال به دليل ضعف زيربنايي اقتصاد محتوم به تعليق بوده اند. آنچه بيش از هر چيز اهميت دارد، تصوير كلي اقتصاد است و اين تصوير بدون در نظر گرفتن بحران عراق هم تيره و تار است. خوشبيني چيز خوبي است اما آنچه در اقتصاد حرف اول را مي زند، آمار و ارقام است و اين ارقام به هيچ وجه اميدواركننده نيست. استدلال ديگري كه براي كمك جنگ به اقتصاد مي شود، اين است كه از طريق بالابردن هزينه هاي نظامي دولت، جان تازه اي به اقتصاد دميده مي شود. مثلا در جنگ جهاني دوم كارخانه هاي جديدي براي تجهيز ارتش آمريكا سر برآورد و اين امر به خروج ايالات متحده از بحران اقتصادي كمك كرد.
اما جنگ با عراق با سلاح هايي انجام مي گيرد كه در انبارها موجود هستند و با توجه به اين كه سهام با بدترين كاهش ارزش خود از سال هاي دهه ۱۹۳۰ بدين سو روبه رو هستند، اميدي به رونقي مشابه وجود ندارد. و تازه اين در صورتي است كه بهترين سناريو در مورد جنگ با عراق محقق شود و جنگ با پيروزي سريع آمريكا خاتمه يابد. اگر جنگ به خيابان هاي بغداد كشيده شود و تلفات نيروهاي آمريكايي و انگليسي زياد باشد؛ يا احيانا دولت هاي عرب توليد نفت خود را كاهش دهند يا مانع دسترسي نيروهاي غربي به پايگاه هاي نظامي خود شوند؛ اسرائيل درگير جنگ شود و القاعده در لندن و لس آنجلس دست به بمب گذاري بزند؛ صدام از روي استيصال چاه هاي نفت كشور را به آتش بكشد يا متوسل به استفاده از سلاح هاي كشتار جمعي گردد، آن وقت است كه سناريوي «فرار به ماه» موسسه مديران لندن تنها راه چاره آمريكا خواهد بود.
تايم


تركش هاي عضو جديد
جابه جايي نقش هند و پاكستان در شبه قاره
001161.jpg
دوهفته پيش مقامات پاكستان به ديپلمات هاي ارشد هندي دستور دادند طي ۱۲ ساعت به كشور خود بازگردند. اخراج ديپلمات هاي ارشد هند و پاكستان در طرف مقابل و بازگشت آنها به موطن نقطه اوج دور جديد مناقشات هند و پاكستان است كه با ادعاهاي هند در مورد كمك مالي پاكستان به گروه هاي جدايي طلب كشمير آغاز شد.
از سرگيري مناقشات دو طرف بر سر كشمير طي دو هفته گذشته بار ديگر جهانيان را متوجه بحراني كرد كه بيش از سي سال است دو طرف را در مناقشه اي طولاني گرفتار كرده است و با توجه به دستيابي هند و پاكستان به سلاح هاي هسته اي، منطقه و جهان را دل نگران احتمال در گرفتن جنگي هسته اي كرده است. طي سي سال گذشته و به رغم آنكه هند و پاكستان دوبار با يكديگر جنگيدند اما اخراج ديپلمات هاي ارشد دو طرف حتي در دوران جنگ هم سابقه نداشت و همين مسئله موجب شده تا بسياري از صاحب نظران از وخامت اوضاع در شبه قاره هند ابراز نگراني كنند.
صبح روز دوشنبه سوديرايواي كميسر عالي هند در اسلام آباد به همراه چهار تن ديگر از كاركنان سفارت هند پس از دريافت دستوراتي كه آنها را ملزم به ترك خاك پاكستان مي كرد اين كشور را ترك گفتند. پاكستان در بيانيه صادره، اين پنج نفر را به اقداماتي خلاف شأن ديپلماتيك متهم كرد، اتهامي كه در زبان ديپلماتيك معادل جاسوسي است. پيش از آن دهلي نو، جلال عباس جيلاني سفير پاكستان در هند را اخراج كرده بود كه روز بعد پاكستان با صدور بيانيه اي خواستار ترك خاك اين كشور از سوي هيأت ديپلماتيك هندي شد. هند در توجيه اخراج جيلاني ادعا كرده بود كه او هزاران دلار در اختيار شورشيان جدايي طلب كشمير قرار داده است.
در واقع ريشه دور جديد مخاصمات به حدود سه هفته پيش باز مي گردد، زماني كه منابع پاكستاني از سرنگوني يك فروند هواپيماي جاسوسي بدون سرنشين هندي بر فراز خاك اين كشور خبر دادند و اندكي بعد هند از دستيابي به شواهدي خبر داد كه نشان مي دهند پاكستاني ها نيازهاي مالي گروه هاي كشميري را تامين مي كنند. جنگ رواني دو طرف و باراني از اتهامات با اخراج وابستگان ديپلماتيك طرف مقابل در اواخر ماه ژانويه اندكي آرام گرفت اما با اخراج باقيمانده اعضاي هيأت ديپلماتيك پاكستان در هند اين تنش ها دوباره از سرگرفته شد.
اگر چه اين اولين بار نيست كه هند و پاكستان بر سر كشمير در مقابل هم صف آرايي مي كنند اما دنياي امروز ديگر شباهتي به شرايط گذشته حاكم بر منطقه ندارد. همين چند سال قبل هند متحد استراتژيك روسيه بود و پاكستان دوستي ارزشمند براي واشنگتن كه به عنوان خط مواصلاتي رويارويي با ارتش سرخ در افغانستان و پس از آن تقويت موضع طالبان عمل مي كرد اما امروز آمريكا درصدد تغيير آرايش نيروها و جابه جايي گسترده در مهره هاي شطرنج معادله قدرت بين المللي است. هند نه تنها دشمن آمريكا نيست كه واشنگتن به صراحت هند را متحد استراتژيك خود و قدرتي در حال ظهور مي خواند كه در كنار روسيه بايد اژدهاي زرد را مهار كنند. آمريكا آن چنان به هند و آينده روابط دو طرف اهميت مي دهد كه مقامات ايالات متحده فعالانه در تلاشند جايگاه بين المللي هند را ارتقا دهند و اين كشور را از قدرتي منطقه اي به مهره اي تأثيرگذار در سطح بين المللي تبديل كنند.
هفته گذشته روزنامه آمريكايي اينترنشنال هرالد تريبون در سرمقاله اي به قلم ريچارد ويلكوكس مقاله اي منتشر كرد كه همنوايش مويد تلاش آمريكا براي بهبود روابط با هند است. مقاله اين روزنامه با يادآوري تلاش هاي ماه هاي اخير ايالات متحده براي همگرا كردن ديدگاه ها در سازمان ملل با هدف برخورداري هند از كرسي دايمي در شوراي امنيت آغاز مي شود. نويسنده مقاله سپس با يادآوري اينكه اكنون مواضع و منافع آمريكا و هند همگرا شده اند برخورداري بزرگ ترين دموكراسي جهان از كرسي دايمي در شوراي امنيت را كاملا منطقي دانسته است. مقاله هرالد تريبون سراسر تمجيد از هند و ارتقاي روابط اين كشور با ايالات متحده است.
هرالد تريبون تنها مخالف جدي عضويت دايم هند در شوراي امنيت را چين معرفي مي كند البته به افزايش نگراني هاي پاكستان هم اشاره شده اما تأكيد شده هند ابرقدرت و عضو دايم شوراي امنيت برخوردي ميانه روتر با پاكستان خواهد داشت. تلاش آمريكا براي عضويت دايمي هند در شوراي امنيت را مي توان به مثابه تغيير ديدگاه آمريكا نسبت به شبه قاره هند دانست. پاكستان كه زماني نزديك ترين متحد آمريكا در منطقه بود اكنون با فشارهاي آشكار و نهان آمريكا مواجه شده است. متحد كليدي آمريكا در جنگ با طالبان اكنون به پناه دادن به فراريان القاعده طالبان و اشاعه تروريسم متهم مي شود و اين اتهامات آن چنان جدي است كه مشرف از احتمال حمله آمريكا به پاكستان و قرار گرفتن اين كشور در فهرست دشمنان آمريكا خبر داد. سياست هاي متناقض و نه چندان شفاف پاكستان در قبال افغانستان و فعاليت گروه هاي افراطي در اين كشور خشم آمريكاييان را برانگيخته است. آمريكا به منابع انرژي آسياي ميانه چشم دوخته است. گزارشي كه روز يكشنبه هفته گذشته از سوي شبكه BBC در مورد بحران هند و پاكستان پخش شد مبين ديدگاه هاي جديد آمريكا و غرب نسبت به پاكستان است. در اين گزارش تأكيد شده سركوب سال گذشته گروه هاي افراطي پاكستان از سوي مشرف و ممنوعيت فعاليت برخي از اين گروه ها مويد اين واقعيت است كه دولت پاكستان از قدرت كافي براي جلوگيري از ادامه فعاليت اين گروه ها برخوردار است اما از سرگيري فعاليت گروه هاي شبه نظامي افراطي پاكستاني به منزله فقدان وجود عزم و اراده لازم براي سركوب آنها تلقي شده است.
ادامه تحريم هاي اقتصادي پاكستان، كه پس از آزمايش هسته اي اين كشور در سال ۲۰۰۱ از سوي ايالات متحده وضع شده به رغم همكاري همه جانبه پاكستاني ها در جنگ با افغانستان دليل ديگري است كه نشان مي دهد پاكستان ديگر متحد استراتژيك آمريكا تلقي نمي شود و همين عوامل بوده كه پاكستان را به گرايش بيشتر به شرق ترغيب كرده است اما مشكل اينجاست كه روسيه امروز ديگر آن ابرقدرت پرقدرت دوران جنگ سرد نيست كه بتواند از اسلام آباد حمايت كند.


نگاه روزنامه نگار
فرداي روز جنگ
001155.jpg
آلن كاريچ*
همه مي دانند كه پس از حمله آمريكا به افغانستان كه يكي از فقيرترين كشورهاي جهان است چيز زيادي تغيير نكرد. اوضاع افغانستان باز هم آشفته شده و وارد مسيري مبهم و بي سروته شد. حامد كرزاي كه از سوي واشنگتن براي اداره امور اين كشور تعيين شده و تحت حمايت نيروهاي خارجي بود نتوانست قدرتش را به خارج از كابل نيز تسري بخشد. القاعده كه در واقع سبب آغاز جنگ بود متلاشي نشد و تنها نتيجه حملات آمريكا به افغانستان مخفي شدن گروهي از اعضاي القاعده در مناطق كوهستاني اين كشور و مستقر شدن گروهي ديگر از اعضا در نقاط مختلف جهان بود. در حالي كه اذهان عمومي و جوامع سياسي در سراسر جهان از حمله آمريكا به افغانستان حمايت مي كردند. عليرغم اين در انتخابات ۲۰۰۲ پاكستان، احزابي كه به طور آشكار دنباله رو طالبان بودند پيروز شدند. اگر به اين شرايط عميق تر نگريسته شود به نظر مي رسد كه امپراتوري آمريكا بايد اين ها را به عنوان شكست تلقي كرده و محزون شود. اكنون در مورد عراق حتي اگر سازمان ملل نيز همكاري نكند، مطمئنا نيروهاي آمريكايي حمله خود را آغاز كرده و وارد بغداد مي شوند كه نتيجه اش نيز سقوط صدام خواهد بود البته اگر ژنرال هاي عراقي زودتر دست به كار نشده و صدام را از بين نبرند! چه كسي باور مي كند كه عراق تحت تحريم و منزوي در اين سال ها بدون آنكه سلاحي خريده و يا فرصت مدرنيزه كردن ارتش را پيدا كرده باشد بتواند در مقابل نيروهاي آمريكايي مقاومت كند. اما در مورد تسليحات كشتارجمعي عراق! صدام در دهه هاي ۱۹۶۰ و ۱۹۸۰ نتوانست پروژه دلخواهش را عملي كند چرا كه براي اين كار كمك كشورهايي چون آمريكا، فرانسه، انگليس و آلمان ضروري بود. البته در زمان جنگ ايران و عراق، واشنگتن بغداد را به توسعه اين سلاح ها تشويق مي كرد. عراق در سال هاي جنگ به رغم مفاد معاهده ۱۹۲۵ Cenevre از سلاح شيميايي استفاده كرد. در آن دوران رونالد ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا بدون آنكه به تخلفات عراق توجه كند به اين كشور سفر كرده و روابط ديپلماتيك را ميان دو كشور محكم تر كرد (۱۹۸۳) اما بعد از آن عراق تحت تحريم سازمان ملل قرار گرفت و ديگر امكان توسعه پروژه توليد سلاح هاي بيولوژيك و شيميايي را نيافت. در سال هاي ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۸ بازرسان تسليحاتي سازمان ملل قسمت اعظم عراق را كنترل كردند اما هيچ چيزي كشف نكردند. اگر واقعا منظور آمريكا جلوگيري از توليد سلاح هاي كشتارجمعي در عراق بود ابتدا بايد از كره شمالي كه به وضوح داراي كلاهك هاي هسته اي است شروع مي كرد. اما آمريكا با تاكيد بر اينكه حمله نظامي به كره خطرناك خواهد بود از عنوان كردن چنين موضوعي نيز تقريبا چشم پوشي كرد. اما حمله به عراق موضوع سهلي براي نيروهاي آمريكايي بوده و فشاري به آمريكا وارد نخواهد كرد. اما مردم عراق چه خواهند شد؟ مردمي كه ده سال ضايعات جنگ عراق عليه ايران را متحمل شده و بعد از آن نيز تحت تحريم قرار گرفتند و بدتر از همه اينها سال ها تحت حاكميت ديكتاتوري قدرتمند به زندگي ادامه دادند. اكنون باز هم مردم عراق تاوان پس خواهند داد. بدبختي پشت بدبختي در كشوري كه ديگر پايه هاي اساسي توسعه اش تخريب شده است. باز هم ميليون ها انسان خواهند مرد، بي آبي، بي غذايي، فلاكت، نبود امكانات بهداشتي همه و همه گريبانگير مردم عراق خواهد شد حتي كمك هاي سازمان ملل نيز كفايت نخواهد كرد. اما عليرغم تمام اينها استراتژيست ها و سياستمداران جنگ طلب آمريكايي چنين پيامدهايي را كوچك شمرده و در هيچ كجاي تصميم گيري شان به آن بها نمي دهند. حال بعد از ورود آمريكا به عراق چه خواهد شد؟ حاكم بغداد چه كسي خواهد بود؟ آيا يك گروه نظامي اين كشور را اداره خواهد كرد يا اينكه منتخبين بومي و محلي سردمدار خواهند شد؟ هيچ يك از اين ها هنوز شفاف نشده است. بوش نيز سعي مي كند از مباحثه اين موضوع در حكومتش جلوگيري كند. به نظر مي رسد كه آمريكا در عراق با همان مشكلات و محدوديت هايي مواجه خواهد شد كه نيروهاي انگليسي در جنگ جهاني تجربه كردند. از يك سو اعضاي حزب بعث و در سوي ديگر جماعت و گروه هاي ديني، اتحاديه عرب و معارضين عراقي آمريكا را در شرايط سختي قرار خواهند داد. در سال هاي ۱۹۶۶ تا ۲۰۰۲ خاورميانه شاهد پنج جنگ بود. نبردي تازه در اين منطقه تنها باعث شدت يافتن بي ثباتي خواهد شد. مردمان شمال و جنوب خاورميانه در مقابل هم قرار خواهند گرفت. به رغم اينكه آمريكا مدعي برقراري دموكراسي و آزادي در خاورميانه عربي است، نفرت عليه آمريكا شدت يافته و تفكراتي شبيه افكار اسامه بن لادن و افراطي گري نيز متعاقبا رشد بيشتري خواهد كرد و عراق و مردم آن نه تنها به آزادي نخواهند رسيد بلكه وارد دالان تاريك تري خواهند شد كه اين دامنگير تمام مردمان منطقه بوده و شايد سرنوشت خاورميانه عربي را به كلي تغيير دهد. اين تصوير فرداي روز حمله آمريكا به عراق است چيزي كه دولتمردان كاخ سفيد به آن اشراف دارند اما آن را قرباني توسعه طلبي ديوانه وار خود خواهند كرد.
* مدير هيأت تحريريه روزنامه فرانسوي ديناميتيك لوموند


حاشيه جهان
• تلاش واهي، اتهامات تازه
آژانس هاي اطلاعاتي ايالات متحده براي چندمين بار طي يك سال و اندي گذشته ادعا كردند سعد، پسر ارشد بن لادن و برخي از فعالان و رهبران ارشد القاعده در ايران پناه گرفته اند. روزنامه آمريكايي واشنگتن پست كه اين خبر را منتشر كرده به نقل از مقامات ارشد سيا و اف بي آي ادعا كرد سعد كه پس از حملات يازده سپتامبر به يكي از رهبران ارشد القاعده پس از پدرش تبديل شده در ايران است اما تاكيد شده به درستي مشخص نيست او و ساير اعضاي القاعده كه در ايران به سر مي برند چه نوع مراوداتي با تهران دارند! روز پنج شنبه گذشته جورج تنت، رئيس سيا كه براي اداي توضيحاتي در مورد وضعيت القاعده و تهديدي كه از جانب اين گروه متوجه ايالات متحده است به كنگره رفته بود تاكيد كرد گزارشات كسب شده وجود اعضاي ارشد القاعده در ايران را تاييد مي كند. پيش از اين نيز در برخي گزارشات منتشره ادعا شده بود ايران به گروهي از اعضاي القاعده كه علاوه بر سعد، ايمن الظواهري مرد شماره دو القاعده هم در بين آنان است پناهندگي داده است. اين اولين بار است كه عالي ترين مقام سيا در اين باره شخصا اظهارنظر كرده است. گفتني است سخنگوي وزارت خارجه ايران اظهارات تنت را به شدت تكذيب كرد.

• ديدار طارق عزيز با پاپ
001149.jpg

طارق عزيز معاون نخست وزير عراق كه اوايل هفته جاري به رم سفر كرد تا با پاپ ژان پل دوم رهبر كاتوليك هاي جهان ديدار و گفت وگو كند در ملاقات با پاپ به رهبران كشورهاي اروپايي هشدار داد از حمايت از حمله آمريكا به عراق اجتناب ورزند. او حمله آمريكا به عراق را جنگ صليبي عهد مدرن توصيف كرد كه عواقب شديد و مصيبت باري به دنبال خواهد داشت. طارق عزيز در اظهاراتش در ديدار با پاپ گفت: «اگر ساير كشورها و به ويژه كشورهاي مسيحي اروپا در جنگ عليه عراق مشاركت جويند اين اقدام در جهان اسلام و در بين اعراب به مثابه جنگي صليبي عليه اسلام تلقي خواهد شد. » اظهارات اخير طارق عزيز را بايد دنباله تهديدات اخير عراقي ها عليه آمريكا، انگليس و ديگر متحدان آمريكا دانست كه از احتمال در گرفتن سلسله عمليات ضدغربي گسترده در خاورميانه و سراسر جهان خبر داده بودند.

• شكست عراق در كمتر از يك روز
الكساندر هيگ وزير امور خارجه ايالات متحده در دوران رياست جمهوري ريگان روز جمعه پيش بيني كرد جنگ زميني ايالات متحده با عراق در كمتر از يك روز و با مغلوب شدن عراقي ها به پايان برسد. هيگ كه با راديو آمريكا سخن مي گفت ادعا كرد: «جنگ با عراق در كمتر از چند ساعت به پايان خواهد رسيد. » او در اظهاراتش گفت پيش بيني او جنگ هوايي عليه عراق را شامل نمي شود. هيگ كه زماني فرمانده ناتو بوده است گفت به جاي آغاز جنگ خونبار خانه به خانه براي امحاي نيروهاي وفادار به صدام، كافي است نيروهاي مهاجم شهرهاي عراق را مسدود كرده و مانع ورود و خروج عراقي ها از شهرهاي بزرگ اين كشور شوند. او همچنين همه پيش بيني ها در مورد وقوع ناآرامي گسترده در خاورميانه پس از حمله آمريكا به عراق را غيرواقعي توصيف كرده است.

• معاملات سري روسيه و چين
001158.jpg

روزنامه آمريكايي واشنگتن تايمز روز شنبه از تحويل اولين سري هواپيماهاي جنگنده بمب افكن فوق پيشرفته روسي سوخو ۳۰ به چين خبر داد كه در اين گزارش كه به نقل از منابع اطلاعاتي ذكر شده آمده پيش از اين روس ها معاملات تسليحاتي خود را آشكارا و بدون پنهان كاري انجام مي دادند اما اين بار و به دليل فشارهاي پكن قرار شد تحويل اين هواپيماها و ساير تسليحات پيشرفته خريداري شده از سوي چيني ها در خفا و بدون درز اخبار آن به مطبوعات انجام شود. براساس اطلاعات محرمانه پنتاگون روس ها همچنين قرار است تعداد قابل توجهي موشك هوا به سطح AS16X بسيار پيشرفته و دقيق را نيز طي ماه هاي آتي به ارتش چين تحويل دهند. در مقاله واشنگتن تايمز تاكيد شده خريدهاي تسليحاتي اخير چين از روس ها كه علاوه بر دو مورد مذكور هواپيماي سوخو ،۲۶ هواپيماي ترابري A50، هلي كوپتر Mi17 و موشك هاي AA22 را نيز شامل مي شود بخشي از تلاش هاي چين براي تقويت توان نظامي خود و دستيابي به برتري كامل نظامي در تنگه تايوان است.

• ممنوعيت فعاليت گروه هاي اسلامگرا
روز جمعه گذشته دادگاه عالي روسيه در حكمي دور از انتظار ادامه فعاليت ۱۵ گروه اسلامگراي روسي را ممنوع اعلام كرد. مقامات مسكو ادعا دارند اين گروه ها روابط نزديكي با شورشيان چچن دارند و به همين دليل ادامه فعاليت آنها را مغاير با منافع روسيه تشخيص دادند.
يكي از سخنگويان كرملين پس از صدور اين حكم ابراز اميدواري كرد كشورهاي غربي با توجه به اين حكم از ادامه فعاليت اين گروه ها جلوگيري كنند. در فهرست پانزده گروه مذكور عناوين و اسم هايي چون القاعده، اخوان المسلمين، لشكر طيبه به چشم مي خورد كه اساسا گروه هايي غيرروسي هستند و صرفا به دليل جلب نظر غربي ها و همراه ساختن آنان با حكم صادره از سوي دادگاه روسيه در فهرست ۱۵ گروه غيرقانوني گنجانده شده اند.

جهان
ادبيات
اقتصاد
ايران
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |