يكشنبه ۴ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۸۷- Feb, 23, 2003
آمريكا و بحران شبه قاره هند ـ ۱
قبايل اتمي
گستردگي فقر منجر به اين گشته كه دولت هاي پاكستان نتوانند حمايت عمومي را در جهت اقدام به گشايش هاي ديپلماتيك با هندوستان به دست آورند چرا كه فقر گسترده توده هاي مردم را به سوي پذيرش نگرش هاي افراطي بيگانه ستيزسوق داده است
 
001797.jpg

گروه بين الملل، دكتر حسين دهشيار: انگاره هاي رفتاري، معيارهاي قضاوت، برآوردهاي تحليلي و نيز نگرش هاي ارزشي برآيند توازن بين دگرگوني هاي روابط و استمرار پديده ها در صحنه بين المللي هستند. تغيير و تحول همواره برآمده از نوآوري ها در حيطه هاي سياسي، نظامي، فرهنگي و اقتصادي است. نوآوري ها از نظر شكلي و ماهوي، الگوهاي اقتدار را به شدت متأثر مي سازند، به گونه اي كه سمت و سو و نيز ميزان گستردگي و مشروعيت، كاملا بر اساس آن شكل مي گيرد. در عين حال تداوم و استمرار انعكاس دهنده ماهيت هرج ومرج طلب جامعه بين المللي است. عدم وجود هنجارهاي مشترك و الزام آور در رابطه بين بازيگران سبب اين بوده است كه قابليت پيش بيني عملكرد دولت ها به عنوان مرجع ترين عناصر عرصه جهاني امكان پذير گردد. با توجه به اين واقعيت است كه سعي كشورهاي برتر نظام، شكل دادن خصلت و جهت گيري هنجارها و رويدادها براساس نيازها و منافع خود است. يكساني گسترده تلقيات و ديدگاه ها كه لزوما براساس ارزش هاي قدرت برتر جهاني قوام مي يابد، منجر به اين مي شود كه هزينه هاي اعمال قدرت بازيگر مرجع نظام كاهش يابد و منافع و دستاوردهاي كسب شده به وسيله اين كشور در ارتباط با هزينه ها افزايش يابد. به دنبال فروپاشي ساختارهاي متعارض سياسي و نظام هاي ارزشي چالش گر رهبر جهان غرب در آخرين سال هاي دهه هشتاد، دولت ايالات متحده آمريكا براساس واقعيات جديد حاكم جهاني منطقه شبه قاره را در اولويت بندي هاي سياست خارجي خود قرار داد. هرچند كه اين بدان معنا نيست كه اين منطقه تا پيش از اضمحلال اتحاد جماهير شوروي از اهميت در نظر طراحان سياست خارجي آمريكا برخوردار نبوده است، بلكه حكايت از اين دارد كه ارزيابي ها و تحليل هاي اين كشور از شبه قاره هند به كلي درهم فرو ريخت، الگوهاي قديمي تعارض و منازعه توجيه تئوريك و عملياتي خود را از دست دادند و تعاريف جديد از معضلات امنيتي و پيچيدگي هاي ارزشي شكل گرفتند.
درگير شدن هند و پاكستان در سه جنگ در سال هاي ۴۸ ـ ۱۹۴۶ ، ۱۹۶۵ ، ۱۹۶۱ و در يك قدمي قرار گرفتن اين دو كشور در آستانه جنگ در سال هاي ،۱۹۸۴ ،۱۹۸۶ ۱۹۹۰ ، ۱۹۹۹ و ۲۰۰۱ خود گواه بر ويژگي هاي ثبات زداي منطقه براي صلح جهاني است. اما آنچه امروزه اهميت ويژه اي به ماهيت روابط دو كشور هند و پاكستان و تأثير آن بر تعاملات بين المللي مي دهد، استراتژي متمايز آمريكا در مقام مقايسه با دوران جنگ سرد است كه به جهت اين استراتژي ايالات متحده عملا محاسبات خود را از تأثيرات كشمكش هاي بين المللي در چارچوبي متفاوت بنا كرده است. آلفرد ماهان، نظريه پرداز برجسته ژئواستراتژيك معتقد بود «هركس اقيانوس هند را كنترل كند محققا آسيا را زير كنترل خود دارد. » و اين نظريه دقيقا همان چيزي است كه طراحان سياست خارجي آمريكا در دستور كار خود دارند. توانايي آمريكا در كنترل تعاملات منطقه و استعداد در مديريت عوامل ثبات زداي فراوان كه رابطه بين دو كشور هند و پاكستان را مسموم و مستعد جنگ گسترده ساخته از عمده اهداف اين كشور است. اين نياز به جهات نظامي، سياسي، اقتصادي و انساني براي آمريكا به عنوان قدرت برتر گريزناپذير مي نمايد، چرا كه عدم موفقيت در تنظيم و جهت دهي به تعاملات هند و پاكستان محققا چالشي جدي و به شدت مخاطره آميز براي مدير امنيتي سيستم حاكم بين الملل است.
در خلال دوران جنگ سرد يك بينش مشترك واحد جهاني وجود نداشت چرا كه گروهي از كشورها به قطب كمونيسم و گروهي ديگر هم به قطب سرمايه داري اقتدا مي كردند. بدين جهت يك تصور يكسان از خطر، منبع و چگونگي مقابله با آن وجود نداشت. تلاش آمريكا به دنبال سقوط قطب كمونيسم بر اين اساس بوده است كه يك تصور يكسان از خطر به وجود آورد. تفاهم جهاني در زمينه وجود خطر همسو و يكسان محققا منجر به تأمين منافع حياتي و جهاني آمريكا به عنوان قدرتمندترين كشور مي گردد. براي تحقق اين تفاهم جهاني اين ضرورت براي آمريكا به وجود مي آيد كه بعضي از بحران ها را به جهت ملاحظات خاصي كه عمده ترين آنها الزامات امنيتي است اولويت خاصي را قائل شود و در اين راستا است كه بحران هند و پاكستان اهميت مي يابد. بسياري بر اين عقيده هستند كه شبه قاره هند خطرناك ترين مكان در جهان است و اين ادعاي خود را معطوف به سوابق تاريخي، ساختارهاي شكننده سياسي، اسف بار اقتصادي، منازعات قومي، كشمكش هاي مذهبي و از همه اينها ملموس تر توانمندي هسته اي دو كشور مي كنند. مجمع عمومي سازمان در ۱۶ دسامبر سال ۱۹۶۱ به دنبال درخواست سريلانكا قطعنامه اي را به تصويب رساند مبني بر اينكه حوزه اقيانوس هند «منطقه صلح» است. آنچه را كه از سال ۱۹۴۶ شاهد بوده ايم و محققا حوادث سال هاي اخير همه بيانگر اين هستند كه اين كمترين سنخيتي با واقعيات محيطي و عملكردهاي كشورها نداشته و ندارد. هند و پاكستان در ادامه نزاع بين مسلم ليگ و حزب كنگره ايجاد شد و اين خود حاكي از مزمن بودن بحران و بالطبع دشواري گسترده در حل و فصل آن است. نزاع بين قومي و بين مذهبي به دنبال استقلال دو كشور در سال ۱۹۴۶ به يك بحران مستمر بين دو كشور تبديل شد و نزاع، خصلتي دولتي يافت و منجر به اين گشت شاهد بحراني باشيم كه سرشت سياسي، فرهنگي و نظامي يافته است. دولتي اسلامي، تك فرهنگي، اقتدارگرا و تحت كنترل نظاميان پاكستان با دولتي عرفي، چندفرهنگي، بهره مند از دموكراسي نوع جهان سومي و فارغ از كنترل نظاميان هند به دليل هراس امنيتي درگير بحراني هستند كه از بحران هاي پيچيده جهاني است. كشورهاي منطقه شبه قاره كه بااهميت ترين و مطرح ترين آنان دو كشور هند و پاكستان هستند از نظر توانمندي نظامي، اقتدار سياسي، بنيادهاي اقتصادي، سطح توسعه و ظرفيت هاي رشد و ترقي كاملا غيرمتقارن هستند و اين يكي از مهم ترين عواملي است كه اين ضرورت را براي آمريكا ايجاد مي كند تا با به وجود آوردن يك تصور خطر يكسان براي تمامي كشورهاي منطقه و بالاخص هند و پاكستان سعي در تعديل پيامدهاي بحران نمايد.
001800.jpg

در اين راستا است كه مبارزه با تروريسم و افراط گرايي مذهبي محور سياست آمريكا در رابطه با هند و پاكستان قرار گرفته است. محوريت مبارزه با تروريسم و افراط گرايي مذهبي به دنبال صعود جورج دبليو بوش به قدرت و بالاخص به دنبال حوادث يازده سپتامبر جهت دهنده سياست خارجي آمريكا ماهيت بخش سياست اين كشور شده است. هرچند كه عدم تعادل در توانمندي ها وجود دارد بايد آگاه بود كه هند و پاكستان با مشكلاتي يكسان دست به گريبان هستند. دو دولت در طول بيش از پنجاه سال گذشته نشان داده اند كه فاقد توانايي ديپلماتيك، استحكام سياسي، قابليت هاي اقتصادي و قدرت مانور داخلي براي حل اين مشكلات هستند و دقيقا بدين دليل عمده ايالات متحده آمريكا در پي سقوط شوروي نزديك ترين متحد هندوستان به موقعيت ويژه اي در شكل دادن به چگونگي حل و فصل اختلافات بين هند و پاكستان دست يافته است. يكي از عمده ترين مشكلاتي كه هند و پاكستان با آن درگير هستند و فضاي امنيتي نامساعدي را شكل داده است فقدان توسعه انساني، فقدان نمادينگي ملت سازي و نبود امنيت ملي در هر دو كشور است.
آنچه شاهد هستيم اين است كه بين هند و پاكستان از سال ۱۹۴۶ تاكنون بحران هاي شديد و مزمني وجود داشته است. جمعيت در دو كشور بيش از يك ميليارد و سيصد ميليون نفر است كه متوسط درآمد سرانه آنها حدود پانصد دلار است. بيش از چهل درصد فقراي جهان در جنوب آسيا زندگي مي كنند كه قسمت اعظم و عمده آنها در اين دو كشور سكونت دارند. بيش از چهل درصد جمعيت پاكستان زير خط فقر زندگي مي كنند و همين عملا منجر به اين گشته است كه دو كشور در خصوص شاخص هاي انساني در رده هاي پايين طبقه بندي كشورهاي جهان قرار گيرند. هندوستان به عنوان كشوري كه در بين كشورهاي جهان سوم اين ادعا را دارد كه در حيطه تكنولوژي جديد به سطوح بالايي دست يافته است و در زمينه نرم افزاري و برنامه ريزي براي كامپيوتر از موقعيت برجسته برخوردار است از اقتصادي در اندازه هاي اقتصاد هلند برخوردار است كه جمعيتي برابر با ۱۶ ميليون دارد. كشوري كه از قدرت هاي درجه سوم اروپايي محسوب مي شود و داراي كمترين تمايز و برجستگي در اروپا است. هندوستان بيش از ۱۰۰ ميليارد دلار بدهكاري دارد. اين ميزان بدهكاري خارجي براي كشوري كه در سال ۱۹۹۶ توليد ناخالصي بيش از ۳۵۶ ميليارد دلار داشت، بيش از آن چيزي است كه شاخص اميد به زندگي را در بين مردم تقويت كند. كسري بودجه هندوستان بيش از يازده درصد توليد ناخالص داخلي است اين شرايط اقتصادي باعث گرديده است كه هندوستان در موقعيتي قرار بگيرد كه به رغم وسعت زياد، جمعيت فراوان، منابع گسترده و ظرفيت هاي فراوان و متنوع انساني، قادر به برآوردن حداقل هاي زندگي از نقطه نظر رفاهي و عمراني براي تعداد وسيعي از مردم نباشد. وضعيت منجر به اين گشته است كه شكنندگي داخلي شكل گرفته و تداوم يابد. عدم وجود امكانات رفاهي و گستردگي فقر شرايطي را سبب شده است كه رابطه دوجانبه و متقابل بين مردم و دولت قوام نيابد و دولت از توانايي بسيج مردم براي مبارزه با معضلات و مردم از نياز به حمايت از حكومت فارغ باشند. پاكستان از نقطه نظر اقتصادي محققا در شرايط به مراتب نامطلوب تري در مقام مقايسه با هندوستان قرار دارد. اقتصاد پاكستان حدود يك ششم اقتصاد هندوستان است. در اين كشور كمتر از پانزده درصد بودجه سالانه خرج هزينه هاي رفاهي مي گردد كه با توجه به توليد ناخالص نزديك به ۶۵ ميليارد دلاري اين كشور در ۱۹۹۶ كه تقريبا يكي از بالاترين درصدهاي توليد در طول سال هاي اخير بوده است بسيار حقيرانه به نظر مي آيد. بدهي پاكستان حدود ۳۰ ميليارد دلار است كه تقريبا نزديك به نصف توليد ناخالص اين كشور است. با توجه به رشد فزاينده اقتصادي كشور چين كه دشمن استراتژيك هندوستان محسوب مي شود و دشمني ديرينه اين كشور با دهلي نو، اين باور در بين رهبران و نخبگان هندي وجود دارد كه معضلات اقتصادي نقش فزاينده اي در ضعف اين كشور براي مقابله احتمالي با خطرات شكل گرفته از سوي پاكستان و چين بازي مي كنند. فقر اقتصادي مخصوصا در پاكستان نقش بسيار مخاطره آميزي براي امنيت اين كشور و پويايي سياسي در اين كشور بازي مي كنند. فقر اقتصادي و فساد سياسي بستر نامناسبي را فراهم آورده است كه افراط گرايي قومي ـ مذهبي در جامعه پا بگيرد كه نه تنها ثبات داخلي را به شدت به خطر انداخته است بلكه از قدرت مانور اين كشور براي ترغيب ديگر كشورهاي جهان مخصوصا آمريكا در خصوص وجود تهديد امنيتي از جانب هندوستان عليه پاكستان مي كاهد. گستردگي فقر منجر به اين گشته است كه دولت هاي پاكستان نتوانند حمايت عمومي را در جهت اقدام به گشايش هاي ديپلماتيك با هندوستان به دست آورند چرا كه فقر گسترده، توده هاي مردم را به سوي پذيرش نگرش هاي افراطي بيگانه ستيز سوق داده است. افراط گرايي مذهبي كه در بين ايالات مرزي پاكستان مخصوصا در بين پشتون ها كه اقليت جمعيت را تشكيل مي دهند از پذيرش بيشتري برخوردار است اين امكان را از دولت هاي حاكم دريغ كرده است كه به ايجاد نگرش غيرايدئولوژيك و منفعت محور در رابطه با چگونگي حل اختلافات تاريخي با هندوستان اقدام كند. با وجود اينكه در سطح بين المللي به دليل درهم ريختن ساختارهاي متداول در نيم قرن گذشته ماهيت مناقشات عوض شده است اما در رابطه بين دو كشور هند و پاكستان كشمكش ها همچنان بر محور چارچوب هاي سنتي فعال هستند. گسل هاي جهاني مخصوصا در بين كشورهاي مطرح نظام بين الملل امروزه ديگر فاقد مبناي ايدئولوژيك و ارزش هاي متفاوت و جهان بيني متمايز و در راستاي همسويي و يكپارچگي پنداري و مفهومي هستند. اما مناقشه دو كشور هند و پاكستان همچنان برخاسته از نگاه ايدئولوژيك به واقعيت حاكم بر منطقه است كه اين به جهت ماهيت قومي ـ مذهبي بحران است كه ريشه در ارزش هاي كاملا از هم متمايز مردم دو سرزمين هندو و مسلمان شبه قاره دارد. درك ارزشي از موضوعات و مشكلات باعث گرديده است كه دو دولت كاملا اسير خواست ها، نيازها و اولويت هاي گروه هاي افراطي قومي و مذهبي در كشورهاي خود قرار گيرند و نتوانند از فرصت ها و امكانات براي حل و فصل منازعات كه سرمايه هاي اقتصادي، انساني و فرهنگي را دو كشور به بيراهه برده است به نحو احسن و مطلوب بهره ببرند. هرچند كه ماهيت مناقشات عوض نشده واضح است كه الگوهاي مناقشات عوض شده است كه اين خود در كنار مشكل فوق الذكر در تشديد بحران و عدم كارآيي دو دولت در ايجاد مصالحه نقش مهمي را بازي مي كند. افراط گرايان قومي و مذهبي با بهره برداري از تكنولوژي جديد توانسته اند با كمترين ميزان هزينه بالاترين خسارات را به بار آورند و همين منجر شده است كه عملا گروه هاي افراطي در هر دو كشور با اينكه در اقليت هستند از قدرت چانه زني بسيار بالايي برخوردار گردند. چنين توانايي برخاسته از توسل آنها به اقدامات تروريستي براي رسيدن به خواست هاي خود است. گروه هايي از قبيل سپاه صحابه، جيش محمد و نيز افراطيون هندو موفق بوده اند كه با شعله ور ساختن هيجانات قومي و مذهبي توده هاي فقير كه از كمترين درصد اميد به زندگي و رفاه اقتصادي برخوردار هستند به تداوم كشمكش هاي تاريخي كمك كنند. مشكلات بعد از دوران جنگ سرد كه با از بين رفتن پوشش منازعه شرق و غرب آشكار گشته است يعني فرسايش سيستم ملت ـ دولت، افراطي گرايي مذهبي و افزايش ملي گرايي قومي امروزه در بطن فقر گسترده و عدم توسعه انساني در دو كشور هند و پاكستان بيش از هميشه و به گونه اي بنيادي تر فضاي امنيتي حاكم بر منطقه را بحران خيز و ناپايدار ساخته است. اين عقب ماندگي اقتصادي به اين مفهوم است كه هرگونه نزاع و درگيري منجر به ايجاد خسارات جبران ناپذير مي گردد. زيربناهاي ضعيف اقتصادي توانايي مردم را براي جذب و كنترل پيامدهاي برخاسته از منازعات به شدت كاهش داده است كه اين ضرورتا آسيب پذيري و بالطبع به افراط گرايي توده ها منجر مي شود. در كنار مسئله فقر كه در بستر آن افراط گرايي هاي قومي، مذهبي و فرهنگي در دو جامعه رونق و بسط يافته است.
مسئله كشمير هم به عنوان مكملي بختك وار حضور دارد. موضوع كشمير حيطه مناسب و مطلوبي را فراهم آورده است در جهت اينكه گروه هاي افراطي با تمسك به مسئله اي كه بار امنيتي آن كاملا حياتي است، فضايي مساعد براي تداوم منازعه و تقليل فضاي چانه زني ايجاد كنند. راهكارهاي مورد استفاده گروه هاي قومي و مذهبي درگير در اين بحران استفاده از سلاح هاي متعارف نيست بلكه توسل به عمليات تروريستي در دو سوي خط كنترل براي تحقق خواست هاي آنان است. جنگ غيرمتعارفي كه گروه هاي افراطي استفاده مي كنند با توجه به سهولت دستيابي به راهكارهاي مورد استفاده در نشريه بحران و جلوگيري از سر گرفتن مذاكرات جدي و پرثمر بوده است. گروه هاي افراطي كه براي تحقق خواست هاي خود در كشمير به عمليات تروريستي متوسل شده اند در كوتاه مدت درصدد ايجاد بي نظمي و اختلال در اركان جامعه و در بلندمدت خواهان سرنگوني رژيم هاي حاكم غيرمطلوب از نقطه نظر سياسي هستند. گروه هاي سياسي افراطي كه از موضوع كشمير براي تداوم بحران بين دو كشور استفاده مي كنند محققا فاقد پايگاه گسترده در بطن جامعه هستند. اما توانسته اند با استفاده از روش هاي تروريستي و اقدامات افراطي به نفوذ سياسي و اجتماعي گسترده اي در سطح جامعه دست يابند و از اين طريق بر فعاليت هاي دستگاه هاي حاكم تأثيري فزون داشته باشند. جمعيت كشمير حدود يك درصد مجموع جمعيت دو كشور است در حالي كه حدود ۲۵ درصد نيروهاي نظامي دو كشور به طور دائم در كشمير مستقر شده اند و اين باعث گرديده است كه امكان جنگ به واقعيتي غيرقابل انكار تبديل گردد. كشمير منطقه اي است كه مناطق شمالي آن تحت اداره پاكستان است و منطقه جامو كشمير كه به وسيله هندوستان اداره مي شود و منطقه كشمير آزاد قرار دارد. ادعاي هندوستان بر كشمير بر اساس سند توافقي است كه به وسيله مهاراجه هندوي كشمير در سال ۱۹۴۶ با هندوستان بسته شد. براساس اين سند دولت هاي متوالي در كشور هندوستان اعلام كرده اند كه اين منطقه بخشي از كشور است و جزء لاينفك آن است و با هرگونه مذاكره بر سر آينده اين منطقه مخالفت مي كنند و نيز با مصوبه هاي ۱۹۴۸ و ۱۹۴۹ سازمان ملل كه خواهان همه پرسي هستند به شدت مخالف هستند، هرچند كه سه چهارم جمعيت اين منطقه مسلمان هستند.
مسلمان بودن اكثر جمعيت كشمير ضرورت نگاه ملي به موضوع كشمير را براي رهبران هر دو كشور اجتناب ناپذير ساخته است و اين خود از عوامل مهم در محدود ساختن حيطه امتياز دادن بوده است. يك سوم سرزمين كشمير تحت كنترل پاكستان و دوسوم آن تحت كنترل هندوستان است كه از اين نقطه نظر نظامي هندوستان را در موقعيتي قرار داده است كه از توانمندي بالاتري براي مذاكره با پاكستان برخوردار باشد. از نظر پاكستان منطقه كشمير يك منطقه مورد اختلاف است بنابراين ضرورت دارد كه كشور هندوستان با توجه به خواست مراجع و قوانين بين المللي درصدد رفع اختلاف برآيد. نگاه هندوستان كاملا در تقابل با درك پاكستان مي باشد چرا كه از نظر هندوستان منطقه كشمير متعلق به هندوستان و بخشي از خاك اين كشور محسوب مي شود، بنابراين هيچگونه گفت و شنودي در مورد آينده و موقعيت اين منطقه پذيرفتني نيست چرا كه ناقض حق حاكميت هندوستان است.

نگاه اول
شبه قاره افراط گرايان
فرزانه روستايي
با توجه به بافت داخلي پاكستان، تهديد چندي پيش ژنرال پرويز مشرف رئيس جمهور پاكستان به استفاده از سلاح هاي اتمي عليه هند و به منظور پايان دادن به اختلاف و مجادله بر سر كشمير از آن دست اظهار نظرهايي نيست كه ميتينگ هاي سياسي يا رژه هاي نظامي را تزئين مي كند.
بي ترديد چنين اظهارنظري بدون مطالعه و مشاوره با سياست سازان پاكستاني اتخاذ نشده است. سه سال پيش پاكستان درست چند روز پس از انفجارهاي اتمي هند،چند انفجار اتمي را در مرزهاي غربي خود و در استان هاي همجوار با ايران انجام داد و با اين اقدام يك كشور بسيار فقير ۱۴۲ ميليون نفري را كه حدود ۶۰ ميليون نفر آن در زير خط فقر مطلق زيست مي كنند به جرگه دارندگان سلاح هاي اتمي وارد كرد. از سال ۱۹۴۶ كه كشور پهناور هند به دو كشور هند و پاكستان تجزيه شد پاكستان هنوز در شوق و اشتياق تسويه حسابي پرشور و ماندگار و تا آخرين نفس با هندي ها مي سوزد. همان شور و اشتياق امروز مسلح به موشك هايي است كه منتهي اليه شرق هند را نيز در تيرراس كلاهك هاي هسته اي خود دارد و انتظار روزي را مي كشد كه عقده گشايي كند.
چنين اشتياقي را در جهت مقابل و در ميان هندوهاي افراطي هند نيز مي توان يافت. جناياتي كه هندوهاي افراطي گاه و بيگاه در نقطه اي از هند عليه مسلمانان به راه مي اندازند آنچنان كه سال گذشته در گجرات رخ داد نقطه مقابل احساسات افراطگرايان بي منطق پاكستاني در هند است، اما تفاوت دو گرايش ضد اسلامي و ضد هندويي دو طرف در اين است كه دولت هاي محلي و دولت مركزي هند در اكثر موارد اشتياق چنداني به حمايت و سازماندهي احساسات بدوي هندوهاي افراطي ندارند و حتي، هنگامي كه اتال بيهار واجپايي رهبر حزب افراطي هند و بهاراتيا جاناتا به قدرت رسيد خط مشي به دور از جريانات افراطي را در سرلوحه خود قرار مي دهد. وي رسما اعلام كرد كه خط مشي اتمي هند «First Strike» يا ابتكار در وارد آوردن اولين ضربه اتمي نيست و تاكيد كرد هند فقط در شرايطي كه مورد تهاجم قرار گيرد از خود دفاع خواهد كرد.
اما در پاكستان، ژنرال پرويز مشرف كه به اذعان بسياري و در مقايسه با ديگر رهبران سياسي يك و نيم دهه گذشته پاكستان از سابقه نسبتا روشن و سالمي برخوردار است در راستاي جلب حمايت توده هاي مردم و راه انداختن فقيرترين اقشار اجتماعي به شعارهاي افراطي عليه هند متوسل مي شود و شكم هاي گرسنه ۶۰ ميليون پاكستاني را با سر دادن شعار عليه هند و در فراق كشمير آرام مي نمايد. بنا بر يك مطالعه، در سال ۱۹۴۶ و در آستانه انفكاك هند و پاكستان ۲۵۰۰۰ مسجد در سراسر هند متحد وجود داشت. اكنون و پس از ۵۳ سال حدود ۵۰۰۰۰۰ مسجد فقط از سوي دولت پاكستان ثبت شده و احتمالا به همين تعداد مسجد ثبت نشده در پاكستان وجود دارد. به عبارت ديگر، به ازاي هر ۱۴۲ نفر پاكستاني يك مسجد رسمي، غيررسمي يا خصوصي در پاكستان فعال است كه متعلق به شاخه هاي مختلف ديني هستند و در موارد بسياري يكديگر را نيز قبول ندارند. همين مساجد از سال ۱۹۸۹ با حمايت هاي داخلي و خارجي و با همياري نهادهاي سياسي و امنيتي به تدارك و تجهيز مدارسي پرداختند كه موتور جنگ هاي جهادي طالبان را در افغانستان گرم كرد. پس از حدود ۱۳ سال، اكنون رژيم طالبان با چنين ريشه هاي عميقي در پاكستان سرنگون شده است. رژيمي كه بنابر اظهارنظر قاطع بي نظيربوتو به ابتكار سازمان امنيت پاكستان ISI و اينتلجنت سرويس انگليس و با حمايت شيوخ عرب تشكيل شده بود. همان سازماندهي كه منجر به تشكيل رژيم طالبان شد با اندكي جرح و تعديل هنوز در پاكستان فعال است و مسئول اصلي بسياري از ترورهاي خونين و تسويه حساب هاي قومي مذهبي در پاكستان است.
همين سازماندهي امروزه فعل و انفعال هاي سياسي اجتماعي پاكستان را رقم مي زند و همگام با جريان هاي راست افراطي استراتژي دفاع ملي پاكستان را عليه هند و نيز به بهانه عودت كشمير رقم مي زند. اين در حالي است كه معادلات جديد امنيتي شبه قاره هند نقش هاي جديدي را تعريف كرده است. در اين نقش پاكستان ديگر متحد استراتژيك آمريكا نيست و تجمع نيروهاي آمريكايي در افغانستان و آسياي ميانه معادلات جديدي را ترسيم مي نمايد. اين تحول منطقه اي تنها وزني را كه براي اداره كنندگان افكار عمومي يك پاكستان خارج از مدار غرب باقي مي گذارد ادامه اصرار بر بازگشت كشمير و نيز تهديد هند است. ادامه چنين خط مشي علاوه بر اينكه ثبات اقتصادي پاكستان را به دليل فشار بودجه نظامي بر كل ساختار اقتصادي مختل مي سازد هند را نيز همچنان در وضعيت مشابه و بلاتكليفي نگه مي دارد. به اين ترتيب يك شبه قاره بي ثبات باقي مانده و كشميري كه مي تواند بهانه آغاز يك درگيري اتمي باشد.
به رغم اينكه هندوهاي افراطي هند اعلام كردند كه پس از حوادث ۱۱ سپتامبر آماده اند تا در زير پرچم آمريكا به قلع و قمع مسلمانان و به ويژه پاكستاني ها بپردازند، برگزاري يك انتخابات آزاد در كشمير و تحت نظارت ناظران بين المللي تنها عاملي است كه امكان بقاي صلح و ثبات را در منطقه تضمين مي نمايد. كشميري كه خود تكليف خود را معين كند موهبتي است كه به پاكستان فرصت مي دهد به بازسازي ويرانه هاي خود بپردازد و نعمتي است كه وعده اندك ناني را براي ميليون ها هندوي فقير فراهم مي آورد.

حاشيه جهان
• اسپري فلفل فاجعه آفريد
001803.jpg
در يك كلوب شبانه در شهر شيكاگو كه قبلا دادگاه به علت مزاحمت براي اهالي محل دستور تعطيلي آن را صادر كرده بود، نيروهاي امنيتي براي خاتمه دادن به دعواي بين چند نفر از اسپري فلفل استفاده كردند. كسي فرياد زد: «تروريست ها حمله كردند!» و فاجعه آغاز شد.
افرادي كه در سالن رقص حضور داشتند و سن آنها اغلب بين ۲۰ تا ۳۰ سال بود به طرف در خروجي هجوم آوردند. از آنجا كه كلوب تنها يك در خروجي داشت، ازدحام پشت در بيش از حد شد و مردم وحشت زده يكديگر را زير پا له مي كردند.
در اين حادثه حدود ۲۱ نفر جان خود را از دست دادند. پليس علت مرگ آنها را خفگي و حمله قلبي اعلام كرد. در عين حال تعداد زيادي نيز مجروح شدند. از تعداد دقيق مجروحان اطلاع دقيقي در دست نيست، زيرا بسياري از آنها توسط دوستان يا خويشاوندانشان به بيمارستان هاي مختلف برده شده بودند. مقامات محلي صاحبان باشگاه را مقصر مي شمارند و دستور تعطيلي اين باشگاه را صادر كرده اند. آنها ادعا مي كنند كه از قبل قرار بوده است اين باشگاه به دليل ايجاد مزاحمت و همچنين استاندارد نبودن ساختمان آن تعطيل شود، اما وكيل باشگاه تقصير را متوجه نيروهاي امنيتي مي داند كه در داخل باشگاه ايجاد وحشت كرده اند. وي مي گويد اگر قرار بوده اين باشگاه تعطيل شود چرا از راديو و تلويزيون ها در مورد آن تبليغ مي شده است. از سوي ديگر بازماندگان برخي از قربانيان از باشگاه شكايت كرده اند و پدر جسي جكسون، از دوستان سابق مارتين لوتركينگ، جداي از پليس و مقامات محلي يك كميته تحقيق در اين مورد تشكيل داده است. او مي گويد: ممكن است پليس و مقامات محلي خود از مسببان اين حادثه باشند، پس چگونه مي توانند خودشان در مورد خودشان تحقيق كنند.

نگاه روزنامه نگار
دموكراسي در داخل تجاوزگري در خارج
محمد خالدالازعر
اكثر كساني كه توهم دموكراتيك بودن رژيم اسرائيل را پذيرفته اند، به طوري عمدي از اين تناقض چشم پوشي مي كنند كه چگونه ممكن است دولتي دموكراتيك دست به اقداماتي سختگيرانه و استبدادي بزند و يا چون نخبگان حاكم بر رژيم صهيونيستي چنين برخوردهايي را با محيط پيرامون خود و حتي بر ضد شهروندان فلسطيني خود [فلسطيني هاي ۱۹۴۸] داشته باشد. وقتي از اينگونه افراد پرسيده مي شود كه چنين رفتار دوگانه اي را توضيح دهند، به طور تعجب آورتري پاسخ مي دهند... اين تناقض نيست. گاه مي تواند يك رژيم سياسي در داخل دموكراتيك باشد و در خارج سلطه جو يا ديكتاتور!
طرفداران اين انطباق، به انديشه همسويي رفتارهاي داخلي و خارجي، از جهت سياسي و اخلاقي ستم مي كنند. از طرف ديگر آن ها يكي از ديدگاه ها و نظريات جا افتاده در علوم سياسي و پيوند يك رژيم با كاركردهاي بيروني اش در يك روابط بين المللي را نقض مي كنند. زيرا مضمون اصلي اين نظريه مي گويد سياست خارجي هر كشوري در امتداد سياست داخلي آن است. طبق اين همسويي كلي و منطقي كساني كه در درون رفتاري مبتني بر فضيلت نداشته باشند به آساني اندرز و نصيحت را نمي پذيرند و به طور معمول اين افراد يا رژيم ها از يك نفاق دروني رنج مي برند. حال افرادي عادي باشند يا مقامات يا سردمداران فكري و در هر جايي يا جايگاهي... ديگران را به نيكي دعوت كرده و خود را از ياد مي برند.
شايد تعجب آور اين باشد كه همين مقايسه دقيق را كه تمام فرهنگ هاي بشري مطرح مي كنند، تقريبا به طور كامل از الهام هاي مربوط به فهم روابط بين المللي و به طور خاص عنوان شده از سوي ليبراليسم غربي تلقي مي كنند اين ادراك نسبت به رواج رژيم هاي سلطه جو، نژادپرست و ديكتاتور هشدار مي دهد زيرا آن ها نه تنها عامل نشر براي ملت هاي خود هستند و حقوق نسل هاي مختلف را پايمال مي كنند، بلكه اساسا در وجودشان انگيزه هايي است كه به احتمال قوي باعث شعله ور شدن جنگ ها و تجاوزات مرزي در محيط منطقه اي و بين المللي آن ها مي شود.
به كمك اين نظريه بسيار جذاب بود كه ضرورت مقابله با رژيم هاي فاشيستي يا دولت هايي كه در نيمه قرن گذشته به دولت هاي محور موسوم شدند توجيه شد. رهبران اردوگاه متفقين در آن زمان مدعي بودند جز با نابودي چنين رژيم هايي صلح بين المللي پديد نمي آيد. بعدها، اردوگاه سرمايه داري همين گفتمان را با بعضي تعديل هاي لازم براي هماهنگي با مقتضيات روز براي مقابله با رژيم هاي سوسياليستي تكرار كرد.
البيان
ادامه دارد

جهان
اقتصاد
ايران
زندگي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |