نقدي بر يك گزارش
كاري بس دشوار
براي نيل به نتيجه اي چنين مهم ما نيازمند استدلالي منطقي هستيم كه آمار و اطلاعات
و نظرخواهي در حكم مصالح و ابزار كار و نه نتيجه و انجام آن است
|
|
دكتر كاميار موقرنژاد*
پرداختن به مسئله پژوهش در كشور ما كاري است دشوار و نقد پژوهش از آن نيز دشوارتر.چندي پيش در صفحه زندگي مطلبي با عنوان آلزايمر فرهنگي به چاپ رسيد. پس از انتشار گزارش مطالبي در تاييد و تكذيب مطلب به دست ما رسيد. معاون پژوهشي دانشگاه مازندران نقدي بر اين مطلب نوشته است كه مي خوانيد:
• • •
مقاله اي كه با عنوان آلزايمر فرهنگي در روزنامه وزين همشهري در تاريخ ۲۶ آذرماه ۱۳۸۱ منتشر شد فرصتي به دست داد تا مسئله و مشكل پژوهش در كشور ما بار ديگر مورد نقد و بررسي قرار گيرد. شايد در شرايط فعلي كشور ما كمتر موردي مانند اين مسئله مورد اتفاق نظر همه صاحب نظران و مسئولين امور قرار گرفته باشد. جاي خوشحالي است كه اين امر از دايره محدود بحث هاي دانشگاهي خارج شده و در حيطه هاي گسترده تر اجتماعي مورد علاقه و توجه عموم مردم قرار گرفته است. روشن است كه همين حساسيت عمومي به مسئله پژوهش را مي توان هم معياري براي شعور و سطح بالاي فرهنگي مردم دانست و هم به عنوان وسيله اي براي تنوير افكار و آشنايي عموم با روش هاي علمي نقد و بررسي مسائل به كار گرفت. البته نگارنده از مقاله اي كه در روزنامه كثيرالانتشار همشهري منتشر مي شود توقع بيان مطالب به شيوه نه چندان جذاب علمي كه در مجلات و نشريه هاي تخصصي براي جمعي محدود ارائه مي شود را ندارد و به چنين امري نيز راغب نيست، زيرا نيك مي داند كه همين اقبال همگاني به اهميت پژوهش از جمله بزرگ ترين سرمايه هايي است كه مي تواند پشتوانه عظيم و واقعي امر پژوهش تلقي شود و از اين رو بايد از كليه دست اندركاراني كه بحث و نقد پژوهش را به ميدان وسيع تر اجتماع كشانده اند، تشكر كرد.
موضوع مقالاتي كه در باب مسائل مختلف نگاشته مي شوند را مي توان به دو نوع و يا گروه اصلي تقسيم كرد. يا اين مقالات جنبه توضيحي دارند يعني مطالب يا اطلاعاتي در مورد وضعيت موجود يا خواص و رفتار پديده اي طبيعي و يا حادثه و رويدادي خاص ارائه مي دهند و يا اينكه با ياري گرفتن از الگويي نظري به بيان علت رويدادها يا پيش بيني پديده ها و احتمالا رفع ايرادها و ارائه راه حل براي مشكل يا مسئله اي خاص مي پردازند. البته موضوع بسياري از مقالات را مي توان به نوعي آميزه اي از هر دو دسته بالا برشمرد، يعني اينكه مقاله سعي مي كند با ارائه شواهد و دلايل موجه فكر، نتيجه گيري و يا پيش بيني خاصي را به خواننده القا كند. مقالات علمي نيز از اين لحاظ تفاوتي با مقالات معمولي ندارد و در آنها نيز سعي مي شود با ارائه شواهد و دلايل درستي مطلب يا مطالب اصلي به اثبات برسد و يا اينكه علت پديده اي كشف يا نتيجه و بازتاب كنشي پيش بيني شود. تفاوت اصلي ميان مقالات علمي و غيرعلمي روش و شيوه علمي است كه در دستيابي بدين هدف مورد استفاده قرار مي گيرد. نگارنده نه در خود آن توش و توان و نه در اينجا آن مجال و امكان را مي بيند كه به توضيح و تشريح تفصيلي روش علمي بپردازد، ولي شايسته مي بيند كه با ارائه چارچوبي كلي از اصول شناخته شده روش علمي به چون و چرا درباره رعايت معيارهاي پژوهش علمي در مقاله آلزايمر فرهنگي بپردازد، چرا كه لزوم رعايت معيارهاي روش پژوهش علمي در مورد موضوع نقد پژوهش شايد از لزوم رعايت آن براي هر موضوع ديگري موجه تر باشد.
در روش علمي كه پس از گاليله، كپلر و نيوتن در علوم متداول گشت، استفاده از اطلاعات متناسب در حكم پايه تمام نتيجه گيري هاي بعدي است. اين توجه و اعتنا به نتايج تجربي از جمله دلايل اصلي تمام پيروزي هاي علوم نوين در مقايسه با علوم سترون و بي حاصل پيش از آن بوده است.
از دوران انقلاب علمي به بعد اهميت اندازه گيري و ارائه اطلاعات تجربي درست نه تنها كاهش نيافته بلكه افزايش چشمگيري يافته به طوري كه روش هاي آماري و نمونه گيري براي اين امر ابداع گشته و دامنه استفاده از اين روش ها به عرصه هاي علوم غيررياضي نيز كشيده شده است. در مقاله آلزايمر فرهنگي نيز سخن از نتايج تحقيقي به ميان مي آيد كه براساس آن ۹۵ درصد اعضاي هيأت علمي دانشگاه هاي كشور مسائل و مشكلات تحقيق را صرفا مسائل غيراقتصادي دانسته و تنها پنج درصد از محققان به مسئله كمبود بودجه هاي تحقيقاتي اشاره داشته اند. نتيجه اي بس شگرف و مهم كه بايد پس از صرف توان و زمان كافي حاصل شود ليكن در توضيح چگونگي دستيابي بدين مهم تنها به نظرات برخي از اعضاي هيأت علمي و معاونين دانشگاه ها اشاره مي شود. اين نتيجه گيري بسيار مهم كه به نظرات كليه اعضاي علمي دانشگاه ها تعميم داده شده است براساس كدام مطالعات ميداني صورت گرفته است؟ چند درصد از اعضاي هيأت علمي دانشگاه ها مورد پرسش قرار گرفته اند؟ آيا اين نظرخواهي در ميان تمام دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي مختلف دولتي و غيردولتي صورت گرفته و يا اينكه تنها در محدوده خاصي انجام پذيرفته؟ اگر اين تحقيق در حيطه خاصي انجام شده از كجا معلوم كه بازتاب نظرات كل جامعه دانشگاهي باشد و شايد تنها نشانگر بد عمل كردن فرد يا افرادي در آن محدوده خاص باشد. اگر چنين مطالعات ميداني گسترده اي صورت گرفته، چرا مسئولين و متوليان امور دانشگاه ها از وجود اين تحقيق مطلع نشده اند؟
از جمله مشخصات ديگر روش علمي نوين احتياط در به كار بردن ارقام و دادن اهميت و اعتبار به نتايج كمي است. محقق امروزي در استفاده از اعداد آن گشاده دستي و اسرافي را كه ما در محاورات روزمره خويش به كار مي بنديم روانمي دارد. اين نسبت پنج درصدي عنوان شده در آمارگيري نشان از چيست؟ توجه كنيد كه در روش هاي نمونه گيري و آمارگيري علمي دقت در نتايج آمارگيري متناسب با تعداد نمونه ها است و چنين دقتي را تنها مي توان از يك آمار گيري جامع و گسترده و نه از يك نظرخواهي محدود انتظار داشت، چندي پيش در حوزه معاونت پژوهشي دانشگاه مازندران از حدود يك سوم اعضاي محترم هيأت علمي در مورد مشكلات اصلي امر پژوهش نظرخواهي شد كه پرسشنامه هاي آن هنوز موجود است. بر طبق اين نظرخواهي بيش از ۸۸ درصد از استادان دانشكده هاي مختلف دانشگاه مازندران كه به اين پرسشنامه پاسخ دادند، اصلي ترين مشكل پژوهش را مواردي چون نبود امكانات و بودجه لازم، كم بودن ميزان حق التحقيق و اشتغال زياد به تدريس برشمردند كه مي توان همگي را به نوعي با عامل كم بودن بودجه پژوهشي دانشگاه ها مرتبط دانست. روشن است كه نتايج اين نظرخواهي با نظرخواهي مورد استناد مقاله فوق الذكر متفاوت است ولي ما به خود اين اجازه را نمي دهيم كه نتايج نظرخواهي فوق را در حكم عقايد كل جامعه دانشگاهي كشور بدانيم زيرا كه در سطحي محدود (دانشگاه مازندران) انجام شده و مسلما قابل انطباق با كل كشور نيست. سخن ديگر آنكه بايد ميان نتيجه گيري هاي علمي و نتايج نظرخواهي ها تفاوتي قائل شد. حتي با فرض وجود انتقاد و نارضايتي در ميان اعضاي هيأت علمي در مورد ناكارآمدي ها و ضعف هاي ساختار تشكيلاتي نظام آموزش عالي در كشور نمي توان تنها به واسطه يك آمارگيري محدود و شايد غيرعلمي كمبود بودجه هاي پژوهشي هيچ نقشي در آن ايفا نمي كند. در مسائل علمي هيچ نظرخواهي و اتفاق نظري جاي تجزيه و تحليل و استدلال منطقي را نمي گيرد، اگر قرار بود ملاك درستي نظريات علمي نظرخواهي و آمارگيري باشد، نه نظريه گرانش نيوتن، نه نظريه نسبيت اينشتين و نه نظريه خورشيدمركزي هيچ كدام مقبوليت و اعتبار لازم را نمي يافتند و همگي در همان ابتدا رد مي شدند. حتي اگر آمار ارائه شده را نيز قبول كنيم باز جاي تجزيه و تحليل منطقي در مقاله بسيار خالي است. براي نيل به نتيجه اي چنين مهم ما نيازمند استدلالي منطقي هستيم كه آمار و اطلاعات و نظرخواهي در حكم مصالح و ابزار كار و نه نتيجه و انجام آن است.
با وجود تمامي گفته هاي بالا نگارنده مايل است خاطرنشان سازد كه هيچ گاه به دنبال پرده پوشي و انكار ضعف هاي موجود در ساختار سازمان ها و نهادهاي متولي امر پژوهش نبوده كه حتي مسئولين بلندپايه امر پژوهش خود معترفند تا نتيجه مطلوب فاصله زيادي داريم، ليكن مي پندارد امر مهم پژوهش سزاوار نقدي علمي و نتيجه گيري هايي اصولي است.
* عضو هيأت علمي و مدير پژوهشي دانشگاه مازندران
|