در سرتاسر جهان سوم تخريب زمين عامل اصلي مهاجرت دهقانان فقير به محلات كثيف و حلبي آبادهاي شهرهاي بزرگ بوده است
جان اشتاين بك در رمان تاريخي برجسته خود- خوشه هاي خشم- تاريخچه اي از تجزيه و فروپاشي اقتصادي و زيست محيطي مزارع آمريكاييهاي ساكن دشتهاي غربي و مركزي آمريكا در خلال دهه ۳۰ را ارائه داد. در آن دوران كشاورزان كوچك كه در چنگال فقر و قرض گرفتار بودند وجب به وجب به كشت محصولات دست زدند تا زنده بمانند. كم حاصلي و سلب مالكيتهاي متعاقب آن ساختمان جامعه روستايي را بر هم زد و هزاران خانواده را واداشت كه در جست وجوي معاش به سمت غرب حركت كنند. بعدها اكثريت اين مردم كه قبلا مالك زمين يا سهم كار بودند كارگر مهاجر شدند.
گر چه اشتاين بك هيچگاه كلمه پناهنده را بكار نبرد، قهرمانان داستان او پناهنده زيست محيطي بودند. بي گمان بحران اقتصادي آمريكا تأثير عميقي در كشاورزي آن داشت اما در واقع اين تخريب شديد محيط زيست بود كه توفان شن نام گرفت و بالاخره كشاورزان را وادار به ترك زمينهايشان كرد. روشهاي دوام ناپذير كشت و زرع خاك را فقير و آن را براي فرسايش در مقابل آب و باد مستعد كرده بود. با عميق تر شدن خشكسالي كه ويژگي برجسته آن دوره بود- حاشيه ايمني اقتصادي مردم روستا نابود شد. امروز اين داستان در بسياري مناطق جهان تكرار مي شود. در همه قاره ها زمينهاي كشاورزي به تدريج تخريب مي شوند. اين تخريب در كشورهاي در حال توسعه اي كه اكثريت مردم آن را كشاورزان تشكيل مي دهند از همه جا حادتر و اثرات آن هم وخيم تر است. در كانادا فرسايش خاك به علت كاهش محصول سالي حدود يك ميليارد دلار خسارت وارد مي كند. اما كاناداييها گرسنگي نمي كشند. برعكس در آفريقا تخريب سريع منابع زمين،زندگي ميليونها نفر را به خطر مي اندازد.
تخريب زمين معمولا با فقر همراه است. در واقع اين دو يك دور باطل را تشكيل مي دهند. در سراسر جهان سوم كشاورزان معيشتي بار زندگي خود را بر دوش زمينهايي نهاده اند كه از مواد مغذي تهي شده و خاك سطحي خود را از دست داده اند و در مقابل فشارهاي طبيعي مانند خشكسالي يا بارانهاي سنگين قادر به مقاومت نيستند.
|
|
به يك معني مي توان اين زارعين را قربانيان شرايط محيط زيست به شمار آورد. گرچه در بسياري از كشورهاي درحال توسعه توليد ناخالص ملي بيشتر متكي به محصولات كشاورزي مي باشد، اما تعداد كشورهايي كه سرمايه گذاري آنها در بخش كشاورزي بيش از منبع لازم براي حمايت از كشت محصولات پول ساز صادراتي باشد، اندك است. پايين بودن قيمتهاي تعيين شده توسط دولت، ناكافي بودن اعتبارات و خدمات توسعه و شرايط غيرعادلانه اجاره زمين وجه مشخص بسياري از كشورهاي در حال توسعه است. اين مسائل باعث مي شوند تا كشاورزان نتوانند باروري زمين خود را به روش پايدار افزايش دهند. در نهايت زمين آنها به قدري تهي و ناتوان مي شود كه ديگر قابل احيا نيست و زماني كه كار به اينجا مي رسد مردم ناچار به مهاجرت خواهند بود. بر اثر افزايش جمعيت خانواده و تشديد فقر، كشاورزان تصميم هايي براي افزايش باروريشان مي گيرند كه در دراز مدت هم از نظر زيست محيطي و هم از نظر اقتصادي فاجعه آميز است. آنها زمينهايي را كه بايد آيش داده شوند به زير كشت مي برند، زمينهاي محدودي را كه دارند بين اعضا خانواده تقسيم مي كنند، تعداد زيادي بچه مي آورند تا در كارهاي مزرعه آنها را كمك كنند و درختان بسيار نادر را براي اين كه به صورت سوخت و علوفه مصرف كنند قطع مي كنند. اينها همه كارهايي است كه گرچه ممكن است مقدار ناچيزي به محصول فرداي آنها بيفزايد اما بي گمان باعث مي شود كه وقوع قحطي اجتناب ناپذير گردد. امروزه مهاجرت دسته جمعي مردم به صورت نماد پاياي گرسنگي درآمده است. در كشور اتيوپي كارمندان اداره رفاه حركت دهقانان به سمت مراكز توزيع غذا را به عنوان شاخص وضعيت مناطق روستايي به كار مي برند. در ناحيه شمالي كشور در حدود ۴ ميليون هكتار از زمين هايي كه زماني آباد و حاصلخيز بود جاي خود را به بياباني موسوم به «صحاري سنگي» داده است. در ژوئن ۱۹۸۸ سفارت آمريكا در آديس آبابا گزارش داد كه: چيزي نمانده كه حدود يك ميليون نفر از ساكنين مناطق مرتفع به علت قحطي به طور غيرمترقبه دست به مهاجرت بزنند. فرسايش خاك و از دست رفتن سريع باروري زمين ترديدي بر جاي نمي گذارد كه خشكسالي بعدي موج جديدي از پناهندگان زيست محيطي به راه خواهد انداخت.
تازه بسياري از كساني كه از تخريب زمين فرار مي كنند پناهندگان زيست محيطي به شمار نمي آيند زيرا خيلي ساده به كشت زمينهاي حاشيه اي مي پردازند. در آفريقا هزاران نفر به اردوگاههاي امدادي پناه مي برند. اين اردوگاهها اكنون به صورت يكي از ملزومات دائمي آن قاره در آمده است. بقيه به مناطق شهري مي روند. انتقال انبوه مردم به شهرها كه از اواسط قرن بيستم در جهان سوم رخ داده بيشتر به علت مجموع عواملي كه زمينه ساز تخريب زمين بوده اند صورت گرفته است.
برنامه محيط زيست سازمان ملل مي گويد: در سرتاسر جهان سوم تخريب زمين عامل اصلي مهاجرت دهقانان فقير به محلات كثيف و حلبي آبادهاي شهرهاي بزرگ بوده است. اين روند جمعيت نااميدي و بي پناهي را بوجود آورده كه در مقابل بيماري و فجايع طبيعي آسيب پذير و مستعد شركت در جنايت و جنگهاي داخلي هستند. اين برنامه مي افزايد: اين مهاجرتها هم بر مشكلات انباشته پيشين شهرها مي افزايد و هم در عين حال كوششهايي را كه در جهت تجديد آباداني و توسعه مناطق روستايي به عمل مي آيد- به علت فقدان نيروي انساني و دل بريدن از زمين - به تأخير مي اندازد.
در يك بررسي كه توسط برنامه محيط زيست سازمان ملل (UNEP ) به عمل آمده برآورد شد كه ۵/۴ ميليارد هكتار از اراضي دنيا- معادل ۳۵ درصد سطح خشكي زمين- در مراحل مختلف بيابان زايي قرار دارند. بيش از ۸۵۰ ميليون نفر از مردم دنيا در اين مناطق زندگي مي كنند و بسياري از آنان با خطر از دست دادن خانه و زندگي خود بر اثر تخريب زمين روبه رويند. حدود ۱۳۵ ميليون نفر در مناطقي ساكنند كه در شرايط بيابان زايي شديد قرار دارند.
«هارولد درگن» دانشمند خاك شناس دانشگاه تكنولوژي تگزاس مي گويد: ۵۰ ميليون نفر از ساكنان چنين مناطقي به مرحله اي رسيده اند كه قادر به تأمين زندگي خود نيستند. همچنين، درصد ناشناخته اي از آن ۵۰ ميليون نفر مجبور خواهند شد تا شيوه زندگي مبتني بر كشاورزي را ترك گفته و به دنبال معاش به شهرهاي پرجمعيت بروند.
قاره آفريقا كه به علت بارندگي هاي متغير و خاك ضعيف،آب و هواي خوب براي كشاورزي ندارد بيشترين تعداد پناهندگان زيست محيطي را به راه انداخته است. قسمت اعظم آنها متعلق به مناطق ساحلي هستند، ساحل منطقه اي است كه چندين ناحيه كشاورزي- زيست بومي مختلف را در برگرفته و از غرب به شرق آفريقا در عرض ۹ كشور از موريتاني و سنگال گرفته تا به سودان گسترده شده است. در منطقه ساحل كه در تمام دنيا بزرگترين منطقه اي است كه با خطر از دست دادن تمام زمينهاي قابل كشت خود روبه روست بيابان زايي در حال تشديد است. هر چه قابليت سكونت اين منطقه كمتر مي شود جابه جايي مردم هم بيشتر مي شود به طوري كه ۲۰ سال گذشته جمعيت شهري اين منطقه چهار برابر شده است.
در چند دهه گذشته دو خشكسالي شديد در ساحل روي داده است. در خشكسالي اول كه از ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۳ ادامه داشت چيزي بين ۱۰۰ تا ۲۵۰ هزار نفر از مردمي كه خيلي دير به فكر مهاجرت افتادند به كام مرگ فرو رفتند. بسياري از مردم ساحل در گريز از اين سرنوشت به طرف جنوب و غرب حركت كردند و به كشورهاي ساحلي آفريقا رفتند. همين كه مهاجرت مردم به داخل و خارج مرزهاي اين منطقه آغاز شد، بسياري از روستاييان به آنها پيوستند. اين عده به صفوف روبه رشد دهقانان بي چيز كه قبلا به شهرهاي كشور پناه برده بودند اضافه شدند. در بوركينوفاسو(كه قبلا ولتاي عليا ناميده مي شد) نزديك يك ميليون پناهنده زيست محيطي معادل يك ششم جمعيت كشور، به شهرها مهاجرت كردند.
تا سال ۱۹۷۴ در نيجر ۲۰۰ هزار نفر از مردم كاملا به توزيع غذا در شهرها و اردوگاهها وابسته بودند. در مالي ۲۵۰هزار نفر يعني معادل ۵ درصد جمعيت آن به طور كامل به كمك و اعانه متكي بودند. كشور ساحل عاج كه اقتصاد نسبتا پيشرفته و باثباتي دارد به صورت مقصد نهايي بسياري از پناهندگان گريزان از صحراي روبه رشد در آمد.
جمشيد ثابتان فدايي
ادامه دارد