چهارشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۲۹۹۰ - Feb.26,2003
نگاهي به پيامدهاي تخريب محيط زيست و مهاجرت دهقانان
مهاجرت ناگزير به حلبي آبادها
در سرتاسر جهان سوم تخريب زمين عامل اصلي مهاجرت دهقانان فقير به محلات كثيف و حلبي آبادهاي شهرهاي بزرگ بوده است
002400.jpg
جان اشتاين بك در رمان تاريخي برجسته خود- خوشه هاي خشم- تاريخچه اي از تجزيه و فروپاشي اقتصادي و زيست محيطي مزارع آمريكاييهاي ساكن دشتهاي غربي و مركزي آمريكا در خلال دهه ۳۰ را ارائه داد. در آن دوران كشاورزان كوچك كه در چنگال فقر و قرض گرفتار بودند وجب به وجب به كشت محصولات دست زدند تا زنده بمانند. كم حاصلي و سلب مالكيتهاي متعاقب آن ساختمان جامعه روستايي را بر هم زد و هزاران خانواده را واداشت كه در جست وجوي معاش به سمت غرب حركت كنند. بعدها اكثريت اين مردم كه قبلا مالك زمين يا سهم كار بودند كارگر مهاجر شدند.
گر چه اشتاين بك هيچگاه كلمه پناهنده را بكار نبرد، قهرمانان داستان او پناهنده زيست محيطي بودند. بي گمان بحران اقتصادي آمريكا تأثير عميقي در كشاورزي آن داشت اما در واقع اين تخريب شديد محيط زيست بود كه توفان شن نام گرفت و بالاخره كشاورزان را وادار به ترك زمينهايشان كرد. روشهاي دوام ناپذير كشت و زرع خاك را فقير و آن را براي فرسايش در مقابل آب و باد مستعد كرده بود. با عميق تر شدن خشكسالي كه ويژگي برجسته آن دوره بود- حاشيه ايمني اقتصادي مردم روستا نابود شد. امروز اين داستان در بسياري مناطق جهان تكرار مي شود. در همه قاره ها زمينهاي كشاورزي به تدريج تخريب مي شوند. اين تخريب در كشورهاي در حال توسعه اي كه اكثريت مردم آن را كشاورزان تشكيل مي دهند از همه جا حادتر و اثرات آن هم وخيم تر است. در كانادا فرسايش خاك به علت كاهش محصول سالي حدود يك ميليارد دلار خسارت وارد مي كند. اما كاناداييها گرسنگي نمي كشند. برعكس در آفريقا تخريب سريع منابع زمين،زندگي ميليونها نفر را به خطر مي اندازد.
تخريب زمين معمولا با فقر همراه است. در واقع اين دو يك دور باطل را تشكيل مي دهند. در سراسر جهان سوم كشاورزان معيشتي بار زندگي خود را بر دوش زمينهايي نهاده اند كه از مواد مغذي تهي شده و خاك سطحي خود را از دست داده اند و در مقابل فشارهاي طبيعي مانند خشكسالي يا بارانهاي سنگين قادر به مقاومت نيستند.
002405.jpg

به يك معني مي توان اين زارعين را قربانيان شرايط محيط زيست به شمار آورد. گرچه در بسياري از كشورهاي درحال توسعه توليد ناخالص ملي بيشتر متكي به محصولات كشاورزي مي باشد، اما تعداد كشورهايي كه سرمايه گذاري آنها در بخش كشاورزي بيش از منبع لازم براي حمايت از كشت محصولات پول ساز صادراتي باشد، اندك است. پايين بودن قيمتهاي تعيين شده توسط دولت، ناكافي بودن اعتبارات و خدمات توسعه و شرايط غيرعادلانه اجاره زمين وجه مشخص بسياري از كشورهاي در حال توسعه است. اين مسائل باعث مي شوند تا كشاورزان نتوانند باروري زمين خود را به روش پايدار افزايش دهند. در نهايت زمين آنها به قدري تهي و ناتوان مي شود كه ديگر قابل احيا نيست و زماني كه كار به اينجا مي رسد مردم ناچار به مهاجرت خواهند بود. بر اثر افزايش جمعيت خانواده و تشديد فقر، كشاورزان تصميم هايي براي افزايش باروريشان مي گيرند كه در دراز مدت هم از نظر زيست محيطي و هم از نظر اقتصادي فاجعه آميز است. آنها زمينهايي را كه بايد آيش داده شوند به زير كشت مي برند، زمينهاي محدودي را كه دارند بين اعضا خانواده تقسيم مي كنند، تعداد زيادي بچه مي آورند تا در كارهاي مزرعه آنها را كمك كنند و درختان بسيار نادر را براي اين كه به صورت سوخت و علوفه مصرف كنند قطع مي كنند. اينها همه كارهايي است كه گرچه ممكن است مقدار ناچيزي به محصول فرداي آنها بيفزايد اما بي گمان باعث مي شود كه وقوع قحطي اجتناب ناپذير گردد. امروزه مهاجرت دسته جمعي مردم به صورت نماد پاياي گرسنگي درآمده است. در كشور اتيوپي كارمندان اداره رفاه حركت دهقانان به سمت مراكز توزيع غذا را به عنوان شاخص وضعيت مناطق روستايي به كار مي برند. در ناحيه شمالي كشور در حدود ۴ ميليون هكتار از زمين هايي كه زماني آباد و حاصلخيز بود جاي خود را به بياباني موسوم به «صحاري سنگي» داده است. در ژوئن ۱۹۸۸ سفارت آمريكا در آديس  آبابا گزارش داد كه: چيزي نمانده كه حدود يك ميليون نفر از ساكنين مناطق مرتفع به علت قحطي به طور غيرمترقبه دست به مهاجرت بزنند. فرسايش خاك و از دست رفتن سريع باروري زمين ترديدي بر جاي نمي گذارد كه خشكسالي بعدي موج جديدي از پناهندگان زيست محيطي به راه خواهد انداخت.
تازه بسياري از كساني كه از تخريب زمين فرار مي كنند پناهندگان زيست محيطي به شمار نمي آيند زيرا خيلي ساده به كشت زمينهاي حاشيه اي مي پردازند. در آفريقا هزاران نفر به اردوگاههاي امدادي پناه مي برند. اين اردوگاهها اكنون به صورت يكي از ملزومات دائمي آن قاره در آمده است. بقيه به مناطق شهري مي روند. انتقال انبوه مردم به شهرها كه از اواسط قرن بيستم در جهان سوم رخ داده بيشتر به علت مجموع عواملي كه زمينه ساز تخريب زمين بوده اند صورت گرفته است.
برنامه محيط زيست سازمان ملل مي گويد:  در سرتاسر جهان سوم تخريب زمين عامل اصلي مهاجرت دهقانان فقير به محلات كثيف و حلبي آبادهاي شهرهاي بزرگ بوده است. اين روند جمعيت نااميدي و بي پناهي را بوجود آورده كه در مقابل بيماري و فجايع طبيعي آسيب پذير و مستعد شركت در جنايت و جنگهاي داخلي هستند. اين برنامه مي افزايد: اين مهاجرتها هم بر مشكلات انباشته پيشين شهرها مي افزايد و هم در عين حال كوششهايي را كه در جهت تجديد آباداني و توسعه مناطق روستايي به عمل مي آيد- به علت فقدان نيروي انساني و دل بريدن از زمين - به تأخير مي اندازد.
در يك بررسي كه توسط برنامه محيط زيست سازمان ملل (UNEP ) به عمل آمده برآورد شد كه ۵/۴ ميليارد هكتار از اراضي دنيا- معادل ۳۵ درصد سطح خشكي زمين- در مراحل مختلف بيابان زايي قرار دارند. بيش از ۸۵۰ ميليون نفر از مردم دنيا در اين مناطق زندگي مي كنند و بسياري از آنان با خطر از دست دادن خانه و زندگي خود بر اثر تخريب زمين روبه رويند. حدود ۱۳۵ ميليون نفر در مناطقي ساكنند كه در شرايط بيابان زايي شديد قرار دارند.
«هارولد درگن»  دانشمند خاك شناس دانشگاه تكنولوژي تگزاس مي  گويد: ۵۰ ميليون نفر از ساكنان چنين مناطقي به مرحله اي رسيده اند كه قادر به تأمين زندگي خود نيستند. همچنين، درصد ناشناخته اي از آن ۵۰ ميليون نفر مجبور خواهند شد تا شيوه زندگي مبتني بر كشاورزي را ترك گفته و به دنبال معاش به شهرهاي پرجمعيت بروند.
قاره آفريقا كه به علت بارندگي هاي متغير و خاك ضعيف،آب و هواي خوب براي كشاورزي ندارد بيشترين تعداد پناهندگان زيست محيطي را به راه انداخته است. قسمت اعظم آنها متعلق به مناطق ساحلي هستند، ساحل منطقه اي است كه چندين ناحيه كشاورزي- زيست بومي مختلف را در برگرفته و از غرب به شرق آفريقا در عرض ۹ كشور از موريتاني و سنگال گرفته تا به سودان گسترده شده است. در منطقه ساحل كه در تمام دنيا بزرگترين منطقه اي است كه با خطر از دست دادن تمام زمينهاي قابل كشت خود روبه روست بيابان زايي در حال تشديد است. هر چه قابليت سكونت اين منطقه كمتر مي شود جابه جايي مردم هم بيشتر مي شود به طوري كه ۲۰ سال گذشته جمعيت شهري اين منطقه چهار برابر شده است.
در چند دهه گذشته دو خشكسالي شديد در ساحل روي داده است. در خشكسالي اول كه از ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۳ ادامه داشت چيزي بين ۱۰۰ تا ۲۵۰ هزار نفر از مردمي كه خيلي دير به فكر مهاجرت افتادند به كام مرگ فرو رفتند. بسياري از مردم ساحل در گريز از اين سرنوشت به طرف جنوب و غرب حركت كردند و به كشورهاي ساحلي آفريقا رفتند. همين كه مهاجرت مردم به داخل و خارج مرزهاي اين منطقه آغاز شد، بسياري از روستاييان به آنها پيوستند. اين عده به صفوف روبه رشد دهقانان بي چيز كه قبلا به شهرهاي كشور پناه برده بودند اضافه شدند. در بوركينوفاسو(كه قبلا ولتاي عليا ناميده مي شد) نزديك يك ميليون پناهنده زيست محيطي معادل يك ششم جمعيت كشور، به شهرها مهاجرت كردند.
تا سال ۱۹۷۴ در نيجر ۲۰۰ هزار نفر از مردم كاملا به توزيع غذا در شهرها و اردوگاهها وابسته بودند. در مالي ۲۵۰هزار نفر يعني معادل ۵ درصد جمعيت آن به طور كامل به كمك و اعانه متكي بودند. كشور ساحل عاج كه اقتصاد نسبتا پيشرفته و باثباتي دارد به صورت مقصد نهايي بسياري از پناهندگان گريزان از صحراي روبه رشد در آمد.
جمشيد ثابتان فدايي
ادامه دارد

مدار رسانه اي شوراها - ۳
محاق بي حالي
محمدعلي زم
وجه مشترك كار يك قطعه ساز صنعتي، يك معمار ساختماني، يك خياط، يك دندانپزشك، يك تراشكار، يك شاعر، يك ورزشكار حرفه اي، يك فيزيكدان چيست؟ پاسخ آسان است. همگي آنها در كار خود از الگو، نمونه يا ماكت استفاده مي كنند. اين پاسخ آسان زماني كه سخن از شاخه هاي حرفه و دانش در حوزه علوم اجتماعي به ميان آيد بسيار پيچيده و مشكل مي شود. در حوزه علوم اجتماعي كه دانش مديريت در انواع و اقسام خود بخشي از آن است ما تاكنون عالمانه عمل نكرده ايم. در واقع مشكل از اين جا آغاز مي شود كه در حوزه فيزيك و شيمي و رياضي و امثال آن ما به قوانين، مدل ها و نظريه هايي معتقديم كه ثابت و نظام مندند و براساس آن ها مي توان هر طرح علمي يا عملي را به پيش برد. هيچ كس در مورد اين كه زمين جاذبه دارد يا عدد ۱۰ از ۳ بزرگ تر است اختلافي ندارد و همه كس به خوبي مفهوم مثلا تبخير را مي فهمد اما در حوزه هاي فرهنگي، سياسي و اقتصادي ما با مشكل مفهومي مواجهيم. معناي دقيق بسياري از پديده هاي اجتماعي يا فرهنگي هنوز مورد توافق عموم دست اندركاران نيست. اينترنت و كاربري هاي آن، ماهواره، كودكان خياباني، حريم حقوق فردي، موسيقي مجاز و غيرمجاز و جامعه مدني مصاديق ساده اي از صدها پديده يا واقعيت است كه هنوز هيچ تعريف مشخص و محكمي براي آن ها ارائه نشده است. حتي در حوزه علوم انساني وضع بهتر از حوزه علوم اجتماعي است. دست كم كلمات داراي معاني كم و بيش پذيرفته شده اي هستند كه براساس آن ها سخن مي گوييم، شعر مي خوانيم، شادي مي كنيم يا مويه و زاري مي نماييم. اين آشفتگي مفهومي بستر ده ها معضل و مشكل عملي و اجرايي است. يكي از آن ها بي اعتنايي به اهميت الگوسازي و مدل يابي در حوزه هاي مديريت اجتماعي، فرهنگي و سياسي است.
يك كتاب آموزش خطاطي را برداريد و كار يك خطاط را با آن مقايسه كنيد. ميزان موفقيت خطاط با اولين نگاه مشخص مي شود. اين كار را در مورد عملكرد صاحبان اكثر صنايع و فنون مي توان تكرار نموده و هر بار اميدوار بود كه محك مناسبي براي تعريف و تعيين زاويه انحراف و سنجش ميزان موفقيت يا شكست حرفه مورد نظر وجود دارد. حال يك كتاب ابتدايي مديريت را كه حتي در سال دوم رشته مديريت دولتي يا بازرگاني يا اداري و امثال آن در مقطع ليسانس تدريس مي شود برداريد و سعي كنيد عملكرد يكي از مديراني را كه مي شناسيد براساس آن محك بزنيد. كار آساني نخواهد بود. دليل آن اين است كه عمده اين كتاب ها براساس الگوهاي مديريت غربي نوشته شده است و نه مناسب نمونه برداري و الگويابي براي مديريت كشور ماست و نه محك مناسبي براي ارزيابي و سنجش ميزان موفقيت مديران ماست. اين واقعيت ساده كه مديريت بايد بومي شود سال ها پيش از سوي سازمان ملل با شعار «جهاني بينديشيم، بومي عمل كنيم» تبليغ شد اما نتيجه عملي آن حمايت از نظريه نابخردانه نظم نوين جهاني بود. در همان سال ها و در حالي كه بسياري مديران ما سرگرم تأسيس جناح و راه انداختن دسته هاي سياسي بودند هم قاره هاي دور نگه داشته شده ما اين واقعيت ساده را دريافتند كه براي اصلاح ساختار مديريت خويش به نظريه پردازي و الگويابي مطابق با مقتضيات و مصالح ملي خويش نيازمندند. نتيجه اين كه امروز پس از گذشت كمتر از دو دهه، الگوهاي مديريت ژاپني و مدل هاي مديريت كره اي در دانشگاه هاي آمريكا تدريس مي شود و مديريت چيني هم مي رود به اين صف بپيوندد. مشكل عدم الگو و ماكت، فصل مشترك هزاران معضل هاي اجرايي در حوزه هاي مختلف مديريت كشور ماست كه شوراها يكي از مصاديق آن است. در واقع به اعتقاد من براي جلوگيري از تشتتي كه در برخي شوراها شاهدش بوديم يكي از ساده ترين راهكارها الگويابي است.
مقررات و قوانين فراگير - از جمله قانون شوراها - قبل از اجراي سراسري و ملي بايد در منطقه اي محدود به صورت آزمايشي اجرا شوند و فراز و نشيب و پي آمدهاي آن بطور علمي و واقعي مورد كنكاش و رسيدگي قرار گيرد. بررسي كاستي ها و ناهنجاري ها در ظرف هاي محدود، مديريت جامعه را واقع بين و از آسيب پذيري و كنش پذيري ها مصون مي دارد. كنترل بازخورد عملكردهاي مديريتي در شكل محدود، به طور موازي شرايط و شيوه هاي اصلاح خطا و ايرادهاي محتمل در سطح وسيع تر ملي را در اختيار مديران ارشد كشور مي گذارد.
ترويج اهميت و تبيين دامنه وسيع تأثيرگذاري عملكرد شوراها بر مديريت كل كشور به نوبه خود بر عهده مديريت رسانه اي نظام شوراهاست. اين مديريت بايستي در مدار رسانه اي خود نظام شوراها را براي قانونگذار و مجري قانون از يكسو و براي آحاد مردم از سوي ديگر به درستي تبيين كند. در غير اين صورت دستاورد شوراها براي مديريت اجرايي غير قابل تحمل و براي عموم مردم غير قابل اعتنا شده و در نتيجه اين اقدام ملي كه مي توانسته است در خدمت اقتدار فرهنگي نظام و اصلاح مديريت كلان كشور قرار گيرد در «محاق بي حالي» گرفتار خواهد شد.
راهكار سوم: فرصت فهم جمع غيرسياسي

محيط زيست
اجتماعي
اقتصادي
انديشه
حقوق شهروندي
خارجي
سياسي
شهري
علمي
علمي فرهنگي
ورزش
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   انديشه   |   حقوق شهروندي   |   خارجي   |   سياسي   |   شهري   |   علمي   |  
|  علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   ورزش   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |