.پنج شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۹۱- Feb, 27, 2003
گفت و گو با عبدالحسين مختاباد
از تجربيات جديد نبايد ترسيد
من فكر مي كنم طي اين سال ها اتفاقات مفيدي افتاده استيكي از اين اتفاقات آشتي مذهب با موسيقي است
آرش نصيري
002425.jpg

گفت وگوي ما به خصوص در حوزه مسائل مربوط به كلام و شعر خيلي طولاني شد و درست به همين علت در متن پياده شده مصاحبه نيامده است ـ شايد براي بعد و فرصتي مغتنم تر. بهانه شروع صحبت شايد سوژه اي بود كه به ذهن هر كس ديگري هم مي رسيد. به هر حال عبدالحسين مختاباد بعد از سر زبان افتادن دو آهنگ «تمناي وصال» (تا كي به تمناي وصال تو يگانه) و «شبانگاهان» و انتشار دو كاست موسيقي سنتي، براي ادامه تحصيل در رشته موسيقي به انگلستان رفت و الان هم مشغول نوشتن تز دكترايش است و بنابراين گفت وگوي ما از همين قضايا شروع شد. ادامه اش را مي خوانيد و پايانش كه همان بحث كلام و شعر است و باقي قضايا كه در اول همين مقدمه آمده است.
• • •
• بهانه اصلي ما براي اين گفت وگو تأثير تحصيل علم روز موسيقي روي يك موسيقيدان موسيقي سنتي است و يا علمي شدن موسيقي...
... البته من با اين كلمه موافق نيستم چون موسيقي يك علم است چه سنتي باشد و چه به صورت غربي. يك استاد كه در گوشه اي از روستاهاي اين مملكت دارد مثلا دوتار مي زند، يك كار علمي انجام مي دهد كه شايد حتي يك تئوريسين مطرح موسيقي غربي هم نتواند آن كار را انجام دهد. لذا هر كدام در جاي خودش قرار دارد. من با اين كلمه موافق نيستم. مي شود گفت موسيقي شفاهي و موسيقي تئوري. موسيقي علمي و موسيقي غيرعلمي نداريم.
• ما سلسله مدارج موسيقي را در نظر مي گيريم. مثلا همان استادي كه دوتار مي زند شايد در كار خودش استاد باشد ولي منظور ما همان مكتوب كردن آثار موسيقي است كه شما هم فرموديد.
آن يك مطلب ديگر است. طبيعتا شما وقتي با يك فرهنگ جديد، دنياي جديد و موسيقي جديدي آشنا مي شويد و ايده هاي موسيقي را ياد مي گيريد برايتان زيباست. خصوصا موسيقي كلاسيك غربي كه از هر جهت دنياي بسيار عظيمي است كه آدم اگر در آن غور بكند مي تواند بهره خودش را ببرد. آن موسيقي متعلق به بشريت است. واقعا دستاورد بشري است. همچنان كه ما ديگر نمي توانيم بگوييم حافظ متعلق به ايران است. حافظ، مولانا، سعدي متعلق به بشريتند. بتهوون، موزارت و باخ هم متعلق به بشريتند. اينها چيزي را ايجاد كردند كه بشريت دارد از آن استفاده مي كند مثل اديسون كه آمد برق را اختراع كرد.
• ولي به هر حال يك نفر شايد مثلا بعد از ديپلم مي رود غرب و موسيقي كار مي كند و يك نفر ديگر موسيقي سنتي را به صورت حرفه اي كار مي كند و مي رود آنجا براي تحصيل موسيقي. اين دو چه فرقي با هم دارند؟
خيلي فرق دارد. اين سوال خوبي است. اگر شما با شناخت جامع از فرهنگ گذشته و سنت هاي خودتان به غرب برويد خيلي خوب است. احساس نمي كنيد چيزي نداريد. ولي اگر تهي از اينجا برويد نه آنجا را به دست مي آوريد و نه اينجا را. شما تا بخواهيد داشته هاي آنها را كه با خودشان بزرگ شده و با خونشان عجين شده ياد بگيريد خودش عمري را مي طلبد و در دنياي رقابت آنجا، پس مي مانيد. ولي اگر بتوانيد داشته هاي خودتان را به طور كامل در اينجا ياد بگيريد و آن را به عنوان توشه با خودتان ببريد و در كنار آن بخواهيد چيزي به آن داشته ها اضافه كنيد همان مثالي است كه مي گويند: بسيار سفر بايد تا پخته شود خامي. اين سفر يك سفر ديگر است و اين ديگر يك هجرت است. من خودم الان هرچه كه جلوتر مي روم وابستگي و عشقم به فرهنگ موسيقي خودمان بيشتر مي شود و غناي موسيقي خودمان را بيشتر درك مي كنم.
• پس با توجه به صحبت شما، معيار درست آن است كه بهتر است اين هجرت كننده مجهز برود. . .
صددرصد. در اين زمينه شما يك شخصيت ممتاز مثل دكتر شريعتي را داريد كه مي رود غرب و مي بينيد كه چه دنيايي را با خودش مي آورد. اين به اين خاطر است كه ايشان يك گذشته عميق سياسي، مذهبي و اجتماعي داشته و در غرب با دنيا و فلسفه آنجا آشنا شده و توانسته آن تحولات را درك كند. در موسيقي هم همين طور است.
• شما با چه پيشينه و تجهيزاتي رفتيد؟
من بيش از ده دوازده سال به طور جدي كلاس هاي موسيقي سنتي ايراني را دوبار و سه بار دوره كردم. تمام گوشه هاي سازي و آوازي موسيقي ايراني را مطالعه كردم. كتاب هاي زيادي درباره موسيقي ايراني خواندم. نوارهاي بي حد و حصري در زمينه موسيقي ايراني از زماني كه به صورت نوار از گذشتگان هست، از مرحوم قمر، از طاهرزاده، از تاج و غيره همين طور شنيدم تا معاصرين. لذا فرهنگ موسيقي خودمان را خوب مي شناسم و مي دانم اين موسيقي چيست. لذا با اين ايده، حركت كردم و مي كنم.
002420.jpg

• و در خانواده اي هم بزرگ شديد كه اهل موسيقي است...
بله. اين تأثير كودكي ماست كه محيط، يك محيط آماده بوده. پدرم مداح خوبي بود و آواز خوب مي خواند. مادرم هم همين طور و كلا خانواده ام، خانواده فرهنگي و هنري بودند و هستند.
• بگذاريد در مورد آموزش موسيقي صحبت كنيم و در ابتدا اينكه آيا فرآيند آموزش موسيقي در ايران و غرب را مي شود با هم مقايسه كرد؟
آموزش موسيقي در ايران دچار سردرگمي شده است. وقتي هنرستان موسيقي آمد مثل همه كارهاي ديگر ما و رفتارهاي ما كه بلافاصله گذشته مان را فراموش كرديم، نيامد كه در كنار موسيقي سنتي مان و همدوش با آن حركت كند. البته يك دوره اي گذشت تا اين سيستم خود را اصلاح بكند. ولي خوب اين اتفاق كه جامعه و بعضا حتي موسيقيدان هاي ما در برابر هجوم ناگهاني فرهنگ غرب، خودشان را باختند و سيستم سنتي و كلاسيك موسيقي ايراني را از جهت آموزش دچار خدشه كردند، عدم تعادل ايجاد شد و موسيقي ما دچار ضربه شد. بعدا ما مي بينيم كه آهنگسازاني مثل روح الله خالقي، صبا و ديگران آمدند اين تعادل را ايجاد كردند ولي همان برشي كه در يك لحظه ايجاد شد، اين عدم اطمينان را در موسيقي ما ايجاد كرد و هنوز اين مطلب وجود دارد. الان در دانشگاه ما تكليف معلوم نيست كه چه كار مي خواهيم بكنيم. در هنرستان ها ما بلاتكليفيم. سيستم آموزشي ما هنوز نامطمئن است. در حالي كه به قول آن شعر بيدل دهلوي كه: «من نمي گويم زيان كن يا به فكر سود باش / اي زهردو بي خبر در هر چه هستي زود باش» در هر صورت ما بايد اين سيستم را درست كنيم. الان در دانشگاه گلداسميت كه من درس مي خوانم، در دپارتمان اپوستيموكولوژي آن يك استاد هندي مي آيد و با همان حروف ابجد هندي به دانشجويش سي تار درس مي دهد و در اتاق بغل آن يك آقايي دارد موسيقي قرن بيست شوئنبرگ را آناليز مي كند و موسيقي الكترونيك درس مي دهد. هيچ كدام مزاحم ديگري نيستند.
• آن فرايندي كه مرحوم روح الله خالقي و ديگران پيش گرفتند، فكر مي كنيد چرا ادامه پيدا نكرد؟
من فكر مي كنم ادامه پيدا كرد. بعد از آنها مي بينيم كه گروه هاي شيدا و عارف و مرحوم برومند اين فرآيند را ادامه دادند و كار كردند و تأثيرات شگرفي را در زمينه موسيقي به جا گذاشتند. بعد آن حركت اجتماعي كه در انقلاب ايجاد شد، آن بازگشت به خويشتن را ايجاد كرد و دوباره همان نزاعي كه در ابتدا هجوم فرهنگ غربي نسبت به فرهنگ ما داشت، به وجود آمد منتها اين بار برعكس. موسيقيدانان ايراني بعد از انقلاب فكر كردند كه بايد از موسيقي غربي و از موسيقي پاپ انتقام بگيرند و لذا اين درگيري ها به ضرر موسيقي و موسيقيدان تمام شد. در صورتي كه بدون اينكه اين نزاع ها ايجاد شود اينها مي توانستند در كنار يكديگر به رشد و تعالي هنر جدي كمك كنند.
• البته مرحوم خالقي و صبا خودشان مؤلف بودند ولي بعدي ها اين طور نبودند و به اصطلاح آن را ادامه دادند و تكرار كردند...
. . . مرحوم برومند يك جريان بعدي بود كه آموزش موسيقي شفاهي ايراني را زنده كرد. شما مي بينيد كه در كلاس آقاي برومند، آدمي مثل آقاي فرهت مي آمد كه دكتراي موسيقي اش را از آمريكا گرفته بود. من در انگلستان خاطرات ايشان را كه مي خواندم مي گفتند كه «در دانشگاه به من گفته بودند كه شما براي تز دكترا به كشور خودت برو و درباره موسيقي خودت تحقيق كن. من از موسيقي ايراني اصلا بدم مي آمد. بعد كه آمدم ديدم اين موسيقي درياي عميقي است» بعد ايشان آمدند و مدت ها به عنوان شاگرد پيش مرحوم برومند بودند من در آن بحثي كه كردم و ادامه نداشت گفتم كه اين بلاتكليفي و اين احساس جنگ باعث شده كه آموزش موسيقي در هنرستان ما و در دانشگاه ما يك متد خاصي را نداشته باشد كه اين متد بتواند خودش را در جامعه ثبت بكند و بتواند در دنيا حركت كند و خودش را بشناساند. مثل حالتي كه موسيقي هند دارد.
• يك مسئله اي همين الان به ذهنم رسيد. نسل بعد از مرحوم خالقي و صبا و ديگران، ديگر آن خلاقيت هنري را نداشت و بيشتر معلم بود تا خالق آثار موسيقي...
البته مي دانيد كه در موسيقي خلق كردن خيلي سخت است. شما ممكن است نوازنده و موزيسين خوبي باشيد ولي به خلاقيت رساندن خيلي مشكل است. ايجاد سبك در موسيقي كار آساني نيست. در غرب مي بينيد كه بايد صد سال بگذرد تا يك سبك و مكتبي به وجود بيايد. الان شايد بعد از دبوسي و بعد جان كيج ديگر هيچ اتفاقي در موسيقي غرب نيفتاده است براي اينكه ايجاد يك تحول به اين آساني ها نيست. ما نمي توانيم بگوييم كه بياييم روح الله خالقي را تكرار كنيم. شايد بايد چند نسل بگذرد كه روح الله خالقي، صبا و يا درويش خان توليد شود. ممكن است يك فرآيند اجتماعي دخيل باشد، ممكن است يك سيستم آموزشي باشد ولي اينكه يك هنرمند يك دفعه بيرون بيايد، شرايط خيلي دشواري لازم است براي چنين كاري.
• اينجا شما زير نظر چه كساني آواز را كار كرديد؟
من پيش آقاي صالح عظيمي نزديك ده سال آواز كار كردم. در كنارش به نوارهاي جناب آقاي شجريان خيلي پرداختم و كار كردم. در كنارش آثار مرحوم بنان را و تقريبا من اكثر آثار خوانندگان ايراني را بارها و بارها دوره كردم و بسياري از آنها را الان از بر هستم و حس مي كنم محفوظاتم در موسيقي ايراني خوب است.
• اينجا كه تحصيلات آكادميك نداشتيد؟
من ليسانس جامعه شناسي دانشگاه تهران بودم و آنجا فوق ليسانس موسيقي، آهنگسازي و پرفورمانس كار كردم. الان هم دارم دكتراي آهنگسازي و اجرا مي گيرم.
• چقدرش مانده است؟
الان مشغول نوشتن تز دكترا هستم.
• موضوع تز شما چيست؟
تز من درباره موسيقي معاصر ايران است. موسيقي معاصر هنري ايران كه جمعي بيشتر بخش پاپيولار بودن موسيقي را در نظر داشتند مثل مرحوم شيدا، مرحوم درويش خان، مرحوم روح الله خالقي، مرحوم صبا. من هم دوست دارم اين سبك كار كنم كه در ضمن آنكه قواعد موسيقي ايراني در آن حاكم است بيشتر مردم پسند باشد. لذا اين بخش از موسيقي ايران را كه ادامه داشته انتخاب كردم و آقاي لطفي، آقاي شجريان ادامه دهنده آن نسل هستند كه آثارشان مردمي شد.
• اين به تعريف موسيقي پاپ كه مرتبط نيست؟
كلمه پاپيولار به معني پاپ موسيقي پاپ كه نيست. موسيقي پاپ يك بخش است. يك اثر موزارت هم خيلي پاپيولار است و همه دوستش دارند و يك اثر بتهوون كه همه دوست دارند، پاپيولار است. يك اثر مردمي ممكن است، پاپ باشد، جاز باشد، كلاسيك باشد، فولكلور باشد، هيچ فرقي ندارد.
• به هر حال سطح شنونده ها در جاهاي مختلف فرق مي كند. اين آثار موثر نيست؟
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد. در اتريش، انگليس و ديگر كشورهاي صاحب موسيقي شما مي بينيد كه چهارصد سال پيش در شهرهايش سالن موسيقي وجود داشت و بليت مي فروختند. من و شما فرهنگ بليت خريدن نداريم. نايب رئيس مجلس ما آقاي بهزاد نبوي كه يك چهره مطرح سياسي است افتخارش اين است كه بيست و پنج سال است يك بار به كنسرت موسيقي رفته آن هم يك بليت مجاني گيرش آمده. در حالي كه در اروپا مي بينيد كه نخست وزير در صف مي ايستد و بليت مي خرد و با زن و بچه اش مي رود كنسرت يا سينما. طبيعي است كه فرق خواهد داشت.
• معضلات آموزش و پژوهش موسيقي در ايران را شما چگونه مي بينيد؟
اولا ما اصلا بخش تحقيقات در زمينه موسيقي نداريم. بودجه اي در اين زمينه نداريم. مجله و روزنامه اي تخصصي در زمينه موسيقي نداريم. چون اينها همه زنجيره هايي هستند كه به هم وابسته هستند. شما وقتي يك روزنامه و مجله موسيقي ايجاد كنيد حساب كنيد كه چه تأثيراتي خواهد داشت. نقد موسيقي نداريم. فضاي آموزشي به اندازه كافي نداريم. در يك مملكتي كه بيشتر از شصت ميليون جمعيت دارد، حداقل اگر بگوييم كه يك ميليون نفر از اين شصت ميليون يعني يك شصتم، علاقه مند به كار موسيقي هستند و دوست دارند تحصيلات آكادميك موسيقي داشته باشند، فضاها كجاست براي اين كار؟ ما معضلات بسيار عميق و گسترده اي داريم. استاد موسيقي به اندازه كافي نداريم.
• شما اگر مسئول امور موسيقي مملكت شويد چه كار مي كنيد؟
اين اصلا ربطي به مسئوليت ندارد. اولا اين معضل، يك معضل ملي است. مردم بايد قدري نسبت به موسيقي و موسيقيدان جدي باشند. بايد فرهنگ كنسرت رفتن و خريدن نوار موسيقي را داشته باشند. در كشورهاي غربي اين دولت نيست كه از موسقي حمايت مي كند. اين مردم هستند كه از موسيقي و موسيقيدان حمايت مي كنند. سيستم سياسي و اجتماعي جامعه بايد آماده براي پذيرش آثار هنري و كنسرت باشد. بعد ما در مملكتي زندگي مي كنيم كه فقط نفت مي فروشيم. توليدي نداريم كه به واسطه آن خرج كنيم. ما كه نمي توانيم كشورهاي كمونيستي به سيستم ها تزريق بكنيم و يك سري هنرمند دولتي و تشكيلات اين طوري درست كنيم. «چون جمع شد معاني، گويي بيان توان زد» مجموعه بايد حركت كند. جامعه بايد حركت كند. در شهرستان هاي مملكت اصلا سالني وجود ندارد. آيا شما يك آدم خير سراغ داريد كه بيايد سالن كنسرت موسيقي بسازد؟ آيا كسي را مي شناسيد كه بگويد وقتي من فوت كردم ارثيه من را بدهيد به سه چهار دانشجو كه بروند دكتراي موسيقي بخوانند؟ اينها در فرهنگ غرب وجود دارد. مجموعه دارد حركت مي كند. دولت در آنجا اصلا كاره اي نيست. شايد به عنوان يك پز ملي يك اركستر سمفوني داشته باشند و در سال اينقدر ميليون دلار خرجش بكنند و تازه آن سيستم هم دست شهرداري ها است كه روي ماليات مردم اداره مي شود. مستقيم دست دولت نيست. شهرداري ها در شهري مثل لندن هشتاد درصد فعاليت هاي موسيقي مملكت را دارند پوشش مي دهند. اين اتفاق بايد در همه شهرهاي مملكت بيفتد. شما فردا به عنوان يك خبرنگار برويد يك تحقيق آماري بكنيد. اصلا برويد در دانشگاه و دانشكده موسيقي و از موسيقيدانان و دانشجويان موسيقي بپرسيد كه آقا شما امسال چند كنسرت موسيقي رفتيد؟ بعد خودتان مي بينيد كه حجم قضيه تأسف بار است. ما فرهنگ كنسرت رفتن، نوار خريدن، فرهنگ خواندن نداريم.
• به نظر شما چطور مي توان اين فرهنگ را تغيير داد؟
من فكر مي كنم طي اين سال ها اتفاقات مفيدي افتاده است. يكي از اين اتفاقات آشتي مذهب با موسيقي است. در جامعه، طبقه مياني موسيقي را پذيرفته است. قبل از انقلاب، ديدن ساز در خانه يك ايراني شايد عجيب بود و الان نديدن آن عجيب است و اين اتفاق خيلي ميموني است. مقوله هنر در جامعه ما يك حرفه و شغل شده است. قبلا شايد مي گفتند كه شما برويد دنبال يك شغل آبرومند، مثلا كارمند يك شركت و كارخانه شويد و در كنار آن خطاط يا موسيقيدان و هنرپيشه باشيد. همه وقتتان را صرف هنر نكنيد. الان فكر مي كنم اين طرز فكر عوض شده است. ولي به هر حال زمان مي برد. ما گذشته اي در موسيقي نداريم شما به اين مسئله فكر كنيد و اين را از جهت روانشناسي بررسي كنيد كه چرا اصرار دارند استاد فلاني قبل از نواختن ساز وضو مي گرفت. اين به جهت آن است كه بگويند كسي كه موزيسين است، دليل ندارد كه كافر باشد. موسيقيدان مي تواند مسلمان باشد و سازش را هم بزند. جامعه و پندارهاي غلط آن اين حس را داشت. الان اين حس ترميم شده است. داستاني سر بزن بزن و بكش بكش بود. البته الان هم متأسفانه در شهرستان ها اين اتفاقات مي افتد. اميدواريم اين سيستم قطع شود. براي اينكه ما به عنوان يك ايراني، جز فرهنگ و هنرمان هيچ افتخاري براي دنيا نداريم. يك بشكه نفت داريم كه خودشان مي آيند استخراج مي كنند و پولش را به ما مي دهند. تنها فرهنگ و هنر را داريم. اميدواريم اين قضيه ترميم شود و جامعه موسيقي بيشتر برود در بين مردم.
• شما امسال در جشنواره حضور داشتيد؟
بله. يكسري كارها از قديم بود. يكسري كارها هم هست كه نوشتم و اركستر سمفونيك ارمنستان آن را اجرا خواهد كرد.
• شنيدم كه در استفاده از كلام يك نوآوري هايي انجام داده ايد...
... نوآوري كه نمي شود گفت. اين تجربيات قبلا شده، ما هم يك تجربه جديد انجام داديم. من كار جديدم اشعاري از احمد شاملو است كه كار كرده ام حالا ببينيم بازتابش در جامعه چيست.
• از يكي از دوستان كه موسيقي سنتي كار مي كنند پرسيده بودم كه چرا از كلمات و اشعار امروز در كارهايتان استفاده نمي كنيد ايشان مي گفتند كه نمي شود...
الان كه دارند استفاده مي كنند. استفاده كردند و هنوز هم مي كنند. آهنگسازي يك ذوق است. يك سليقه است. كسي كه آهنگ مي سازد شايد رابطه اش با شعر حافظ بهتر از شعر سپهري است. اينكه سرزنشي برايش نيست. شايد عقيده داشته باشد كه به عقيده من موسيقي ايراني بافتش با شعر نو نمي خواند. اين هم يك عقيده است.
• بعضي ها اعتقاد دارند كه بافت موسيقي سنتي ما با بافت شعر كهن ما عجين شد و ايجاد تغيير در اين زمينه خيلي چيزها را به هم مي ريزد...
... خوب به هم بريزد. چه ايرادي دارد؟ خرابي ز حد چون بگذرد آباد مي گردد. بالاخره همه دنياي امروز اول يك چيزهايي را به هم ريختند. ما از اينكه تجربه جديدي را ايجاد كنيم نبايد بترسيم. موسيقي ايراني خيلي عظيم است و گذشتگان يك تلاشي كردند، اسمش شده درويش خان، اسمش شده وزيري، اسمش شده صبا. اين نسل هم يك بيان دارد. بحث اين است كه يكي از خصلت هاي موسيقي وجود در زمان و مكان است. شايد اين يك تعريف اصلي براي هنر است كه هنر بايد زمان و مكان داشته باشد. من و شما الان وقتي اثري را از عارف قزويني مي شنويم كه: از خون جوانان وطن لاله دميده. . . مي رويم عصر مشروطه. شما حالا بيا اين تصنيف را از موسيقي ايراني بردار. مي بينيد كه يك چيزي آنجا خالي بوده. كاشكي اتفاقي مي افتاد. مي دانيد كه بيست و هشت مرداد، هيچ اتفاقي در زمينه موسيقي نيفتاد كه دهن به دهن بگردد، در حالي كه مي دانيد چه حادثه نكبت باري بر مردم وارد شده و چه يوغي بر گردن ملت رفته. موسيقي آنجا ساكت بود. ولي شعر آنجا حرفش را زده. اخوان ثالث شعر زمستان را گفت. ما در جامعه امروز معضلات بزرگي داريم كه اين معضلات بايد به وسيله موسيقي مطرح شود. در موسيقي ايراني اين قابليت ها هست كه پنجاه سال بعد بايد به عنوان تاريخ موسيقي ثبت شود. اين هيچ ربطي به اين ندارد كه موسيقي ايراني از بين مي رود يا نمي رود. موسيقي ايراني هيچ وقت از بين نمي رود.

نگاه منتقد
فرزندي براي دو قلوهاي سابق
002415.jpg
ترجمه: نوشين ديانتي
از ميان همه نمايشگاه هاي بزرگ هنري شهر نيويورك، موفق ترين نمايشگاه فصل كاملا غافلگيركننده بود: نمايشگاهي از رقابت مدل هاي معماري براي ساخت در محل مركز تجارت جهاني. تقريبا ۸۰ هزار نفر از اهالي نيويورك و جهانگردان به مدت شش هفته به لابي يك دفتر ساختماني در منهتن پايين هجوم بردند تا نظاره گر طرح هاي هفت تيم طراحي باشند كه در يك رقابت جهاني انتخاب شده اند. هفته گذشته، مقامات مسئول ساخت مجدد محل، پس از مباحثات سخت و طولاني به طور رسمي دو فيناليست را انتخاب كردند. استوديو دانيل ليبزكايند از برلين و گروه ثينك به سرپرستي معماران ساكن نيويورك رافائل وينولي و فردريك شوارتز.
تا آخر ماه يكي از اين دو طرح انتخاب خواهد شد. شورايي از مسئولان ـ نماينده انجمن عمران منهتن پايين (مسئول نظارت بر طرح ها)، پورت اوتوريتي (صاحب محل) و نمايندگان دولت و شهردار ـ هر يك ملهم از ايده هاي خود، اين دو طرح جدي را مورد بررسي قرار مي دهند. طرح ليبزكايند شامل برج ها و مناري نوك تيز است و در تمام مسير تا پايين و به سمت بستر سنگي بناي يادبود، فضاي خالي بهت آوري را نشان مي دهد. پيشنهاد گروه ثينك يك جفت برج روباز تماشايي است كه داخل آن امكانات فرهنگي وجود دارد. هر دو طرح در ميان مردم، گروه هاي شهروندي و منتقدان پرطرفدار هستند. مسئولان با انتخابي واضح و آشكار ولي در عين حال مشكل روبه رو هستند. دانيل ليبزكايند، ۵۶ ساله، طراح آمريكايي لهستاني الاصل و بسيار آوانگارد كه اكنون در برلين زندگي مي كند، به خاطر اثر موزه يهودي به يادماندني اش كاملا شناخته شده است. ليبزكايند اهل مد است ـ يك سنجاق سينه از برج هاي دوقلو و پرچم آمريكا به ژاكت چرمي سياهش زده است. اما بي اعتنا و خونسرد نيست: هيچ اثري از بي تفاوتي در روش طراحي خاطرات و احساسات قوي او ديده نمي شود. او پيشنهاد مي كند، بيش از يك چهارم طبقه همكف به صورت يك فضاي خالي رها شود، تا ديوارهاي اصلي كه براي عقب نگاه داشتن رودخانه هادسون ساخته شده اند، ديده شوند و از اين فضاي وسيع و ساكت به عنوان موزه و يادبود استفاده شود. ليبزكايند مي گويد: «اين محل همين حالا هم جاي تاثيرگذاري است. » و حق با اوست. اخيرا، هنگامي كه بادهاي بسيار سرد به نيويورك وزيدند، آبي كه از روي ديوارهاي ناصاف چكه مي كرد، مثل آبشارك هاي درخشاني يخ زد، كه همانند ويرانه هاي «پيرانزي» باشكوه به نظر مي آمد. ليبزكايند در بالاي فضاي خالي يك مارپيچ پرتحرك برج مانند تنيده است كه به يك منار ۱۶۶۶ فوتي منتهي مي شود، (قبول است كه عدد ۱۶۶۶ بي مسمي است) كه باغي را به درون آسمان مي برد. ليبزكايند عاشق استعاره است: خرابه اي متفكرانه در پايين؛ شكوفايي زندگي در بالا. ايده اصلي گروه ثينك ـ كه «شيگروبان» از ژاپن و معمار محوطه سازي «كن اسميت» هم عضو آن هستند ـ به معناي واقعي كلمه شورشي است ـ اين كلمه تحسيني براي آن به شمار مي رود. اين نقشه ساختمان هاي دفتري را (كه در آينده توسط ديگر معماران طراحي خواهد شد) به سمت محيط پيراموني كنار مي زند و بر حوزه عمومي متمركز مي شود. دو سيلوي باز و توري مانند در محل برج هاي دوقلو در هوا، معلق مي مانند و ۱۶۵۵ فوت در هوا اوج مي گيرند. گروه در نظر دارد طبقه زيرين را به تسهيلات فرهنگي از همه نوع اختصاص دهد: فضايي براي نمايشگاه، تالار كنسرت و تئاتر. شوراتز مي گويد: «برج هاي دوقلو، برج هاي تجارتي بودند. بعدا برج هاي واقعيت شدند و حالا هم برج هاي هوايي هستند. »
فرآيند انتخاب از همان ابتدا مشكل ساز بود. تابستان گذشته، عموم مردم با طرح هاي بي روحي كه آن محل را از ساختمان هاي اداري پر مي كرد، با جديت و خشونت مخالفت كردند. همين مخالفت ها باعث برگزاري يك رقابت جهاني شد كه طرح هاي ليبزكايند و گروه ثينك را در كنار ديگر به ارمغان آورد. هنوز، سرنوشت نهايي پروژه در تاريكي باقي مانده است. شركت توسعه و عمران لاري سيلورستاين ـ كه فقط چند هفته پيش از واقعه ۱۱ سپتامبر يك قرارداد اجاره ۹۹ ساله منعقد كرده بود ـ ادعا مي كند كه حق ساخت مجدد در فضاي ۱۰ ميليون فوت مربعي كه آن روز از بين رفت، با اوست. شهروندان نيويورك مي خواهند كنترل محل را از طريق معاوضه زمين هاي «پورت اوتوريتي» به دست گيرند. معلوم نيست كه مدعي اصلي كيست: سيلورستاين؟ پورت اوتوريتي؟ يا شايد اهالي شهر؟ در طول سه هفته آينده، هر دو فيناليست بايد طرح هاي خود را اصلاح كنند تا مسائلي از قبيل بناي زيرزميني را برطرف سازند. ممكن است ليبزكايند فضاي خالي را كوچك تر و كم عمق تر كند. ثينك بايد محل پايه يك برج را تغيير دهد، زيرا ممكن است در حمل و نقل زيرزميني ايجاد اختلال نمايد. (هم اكنون همه شمشيرها به سوي او نشانه رفته است. منتقد معماري نيويورك تايمز سرمقاله خود را عليه ليبزكايند «هنر بازاري» ناميده است. ) پس از هفته ها مداقه در هر دو طرح، شورا اميدوار است كه يك معمار يا تيم را انتخاب كند كه بتواند طراحي نقشه نهايي را به او بسپارد. در پروژه اي به اين پيچيدگي تغيير اجتناب ناپذير است. اما آيا طراح برگزيده ايده اوليه خود را حفظ خواهد كرد؟ آنچه اكنون مي توان انجام داد انتظار معجزه در ديدگان معماران و شور و هيجان عموم مردم است. بايد اميدوار بود كساني كه عاقبت طرح نهايي را انتخاب مي كنند، احساسات بي شائبه اي داشته باشند.
منبع: نيوزويك

حاشيه هنر
• انتخابات شوراها و كنسرت موسيقي
با آغاز تبليغات نامزدهاي انتخابات شوراها، برگزاري كنسرت موسيقي نيز رايج شده است. در انتخاب دوره گذشته مجلس شوراي اسلامي خشايار اعتمادي براي حزب كارگزاران و خواننده ديگري براي حزب مشاركت به اجراي برنامه پرداخته بودند. پيش از اين سايت «يه خبر» گزارش داده بود كه يك حزب از طريق برگزاري كنسرت موسيقي تبليغات انتخاباتي خود را آغاز مي كند و خواننده اي كه عضو اين حزب است مسئوليت اجراي اين كنسرت ها را به عهده دارد. » «گفته مي شود ترانه اي در دست تهيه است كه يكي از كانديداها در تبليغات انتخاباتي خود از آن بهره برداري خواهد كرد. » سايت «يه خبر» در خبري كه در هفته اخير منتشر كرد از اعتراض عده اي از شركت كنندگان در اين كنسرت خبر داده است. «يه خبر» نوشته است كه يك «دختر» نيز در وسط جمعيت گيتار مي زد!

• وقتي صداي قضيه درآمد
«سايت اينترنتي BBC فارسي» در گزارشي كه درباره موضوع فروش تابلوهاي «موزه هنرهاي معاصر» منتشر كرده آورده است: «در روزهاي اول تصويب مصوبه مجلس اگر روزنامه ها و خبرگزاري ها و انجمن روزنامه نگاران و نويسندگان حامي ميراث فرهنگي سروصداي قضيه را درنمي آوردند شايد قضيه بي سروصدا مي گذشت و كسي متوجه ماجرا نمي شد. ولي خبرنگاران براي روشن شدن موضوع سراغ كارشناسان و هنرمندان رفتند موضوع را با آنان در ميان گذاشتند.» BBC فارسي در ادامه گزارش خود افزوده است: «آيدين آغداشلو كه با موزه هنرهاي معاصر آشناست آثار موجود را در حد پشتوانه اسكناس ارزيابي كرده و فروش آنها را نامعقول دانسته است». آغداشلو همچنين گفته است: به جز يك اثر، بقيه آثار، آثاري درجه دو هستند.
براساس گزارش BBC، «مسئولان موزه با منطق «افزايش گنجينه موزه»، طرح فروش تابلوها را ارائه داده اند. موزه اي كه از سال ۱۹۶۹ چيزي به گنجينه خود نيافزوده و در حال از دست دادن صنعت معاصر است.» BBC در گزارش خود اظهارات چليپانه اسكندري، بيژن شافعي (مهندس معمار)، سيروس باور، پرويز تناولي، دكتر مهدي حجت (رئيس پيشين سازمان ميراث فرهنگي) را منتشر كرده است كه به انتقاد از اين طرح پرداخته اند. گفتني است شوراي نگهبان مصوبه مجلس را در خصوص فروش تابلوهايي كه امكان نمايش آنها در ايران وجود ندارد را خلاف شرع دانسته و آن را رد كرده است. شوراي نگهبان اعلام كرده فروش اين آثار مستلزم اعمال طرحي از قبيل اشاعه فحشا و منافي عفت است. بنابراين خلاف شرع است. سميعي آذر رئيس مركز هنرهاي تجسمي نيز گفته است با توجه به فضاي به وجود آمده درباره اين طرح، در سال آينده آن را مطرح نخواهد كرد.

• مجمع تشخيص مصلحت و خريد آثار هنري
گرچه طرح فروش آثار هنري توسط شوراي نگهبان رد شد و خرسندي بسياري در بين هنرمندان به وجود آورد ولي رد شدن طرح خريد آثار هنري و اختصاص يك درصد از بودجه دستگاه ها و سازمان ها به اين امر، به هيچ وجه خوشايند هنرمندان نبوده است. علي اصغر شعردوست مخبر كميسيون فرهنگي مجلس به خبرنگار ايسنا گفته است كه مجمع تشخيص مصلحت، تصميم گيري در اين زمينه را برعهده مي گيرد. فاطمه راكعي ديگر عضو كميسيون فرهنگي مجلس نيز در گفت وگويي با ايسنا از شوراي نگهبان خواسته است كه توضيح دهد كجاي اين مصوبه مغاير شرع و قانون اساسي است؟ راكعي گفته است: اين طرح باعث مي شود تا هنرمندان تشويق شده و بازار هنر در ايران هم مثل ساير كشورها گرم شود. وي همچنين افزوده است: پس از سال ها براي اولين بار كاري را كه هنرمندان از ما خواسته بودند توانسته بوديم انجام دهيم.

• غزل هاي تناولي
سايت اينترنتي BBC گزارشي درباره نمايشگاه آثار پرويز تناولي در مجموعه موزه هنرهاي معاصر تهيه كرده است. در قسمتي از اين گزارش آمده است: «اين مجسمه ها كه به لحاظ زيبايي، ساخت و شكل بياني غزل هاي ديوان تناولي را تشكيل مي دهند، تنها مجسمه نيستند. موجودات زنده اي هستند كه جان و بيان دارند.» «آن حفره ها»، محجرها و سوراخ و سنبه هايي كه در تن هريك از اين مجسمه ها ديده مي شود، بيننده را به درون آنها مي برد و توجه او را نسبت به زواياي فرهنگ درون گراي شرقي با راز و رمز عرفاني و نقش و نگار و مفاهيم پنهانش برمي انگيزد.» BBC در گزارش خود «مجسمه هاي تناولي» را سرشار از مفاهيم كهن ـ و نه كهنه ـ اي عنوان كرده كه در نگاه يك انسان فرهيخته معاصر تازه و نو شده اند.

• حرف و حديث زياد
منصور طيب زاده، هنرمند نقاش و استاد دانشگاه در گفت وگويي كه با ايسنا انجام داده گفته است: «اصولا بي ينال ها در دنيا مروج آخرين تلاش ها و جست وجوها و دستاوردهايي در جهت خلق آثار هنري تصويري هستند. در حالي كه در ايران تاكنون عملا به شكل يك دعوت عام از هنرمندان براي ارائه آثارشان در يك كارنامه عمومي دو ساله هنرهاي تجسمي بوده است. اگرچه هركدام از بي ينال ها داعيه اي براي خود داشته اند، اما در عمل به شكل يك نمايشگاه عمومي از گرايشات متنوع هنري ارائه شده است. وي افزوده است: اين شكل فراگيري براي شرايط ويژه فرهنگي ما اگرچه مي تواند مثبت قلمداد شود ولي همان هم با ايرادات و اشكالات متعددي همراه بوده است. وي در پاسخ به سوالي درباره مشروعيت و بي ينال مقبوليت متوليان بي ينال ها مهم ترين اشكال موجود را فقدان يك درك واحد از سوي مسئولان برگزاركننده از كاركرد بي ينال عنوان كرده و افزوده است: وقتي اعلام مي شود كه هر كس كه نقاشي مي كند مي تواند كارهايش را ارسال كند هيأتي نامتجانس با نقطه نظرات و سلائق متفاوت و گاه متضاد آنها را رد يا قبول مي كنند. در نهايت نيز مشخص نيست بر چه اساس آثاري را برگزيده يا مستحق جايزه اعلام مي كنند در اين صورت است كه هزار و يك حرف و حديث از دل آن سالانه درمي آيد.

هنر
اقتصاد
ايران
جهان
زندگي
فرهنگ
ورزش
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |