.پنج شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۱ - شماره ۲۹۹۱- Feb, 27, 2003
خسته از دروغ شنيدن
اولين عكس هايي كه از بغداد «آزاد شده» مخابره خواهد شد كودكان عراقي را در حال نشان دادن علامت پيروزي به تانك هاي آمريكايي به تصوير خواهند كشيد
اما به مجرد آنكه «جنگ» پايان يابد خشونت واقعي و ترديد پيرامون اين جنگ آشكار خواهد شد
002355.jpg
من نهايتا در اين فكر هستم كه ما از دروغ شنيدن خسته شده ايم. خسته از صحبت هايي كه از موضع بالا عنوان مي شود، خسته از بمباران شدن با وطن پرستي متعصبانه دوران جنگ جهاني دوم و داستان هاي هراس آور، اطلاعات غلط و مقالات دانشجويي تزئين شده در پوششي از «اطلاعات محرمانه». حالمان از اينكه مورد اهانت مردان حقير واقع شويم به هم مي خورد، از توني بلر، جك استراو و امثال جورج بوش و دسيسه هاي طرفداران نومحافظه كار وي كه سال ها در فكر تغيير نقشه خاورميانه به نفع خود بوده اند نيز حالمان به هم مي خورد. پس تعجبي ندارد كه رد صريح «اطلاعات» آمريكا از سوي هانس بليكس در سازمان ملل موجب دلگرمي افراد بسياري گرديد. ناگهان، هانس بليكس هاي اين جهان توانستند دست آمريكايي ها را رو كرده، نشان دهند كه آنها تا چه اندازه تبديل به «متحدان» غيرقابل اعتمادي شده اند. انگليسي ها صدام حسين را بيشتر از ناصر دوست ندارند. اما ميليون ها انگليسي برخلاف بلر جنگ جهاني دوم را به خاطر دارند. آنها گول داستان هاي بچگانه در مورد هيتلر، چرچيل، چمبرلن و سياست ساكت ساختن را نمي خوردند. آنان دوست ندارند سخنان و ناله هاي كساني را كه تجربه جنگي آنها به هاليوود و تلويزيون محدود مي شود بشنوند.
آنان علاقه چنداني به شروع جنگ هاي بي پايان در كنار فرماندار و مجري اعدام در تگزاس كه از شركت در جنگ ويتنام طفره رفت ندارند. وي و رفقاي نفتي اش اكنون در حال اعزام بينوايان آمريكا براي نابودي ملتي مسلمان اند كه هيچ ارتباطي با جنايات ضدبشري ۱۱ سپتامبر ندارند. جك استراو، بچه دبستاني ديروز و جنگ طلب امروز و توني بلر همه اينها را ناديده مي گيرند. او براي ما درباره خطرات سلاح هاي هسته اي كه عراق فاقد آن است و از شكنجه و سركوب ديكتاتوري صدام عر و تيز مي كند، صدامي كه آمريكا و انگليس تا زماني كه وي يكي از خود ما بود از او حمايت كردند اما او و بلر نمي توانند دستور كار سياسي سياه دولت بوش را مورد بحث و بررسي قرار دهند. همانطور كه «ماموران فاسد» اطراف رئيس جمهور آمريكا (به گفته يك مقام عالي رتبه سازمان ملل) از عهده اين كار برنمي آيند.
مخالفان جنگ ترسو نيستند. انگليس ها از جنگ بيشتر خوششان مي آيد، آنها اعراب، افغان ها، مسلمانان، نازي ها، فاشيست هاي ايتاليا و امپرياليست هاي ژاپني را براي چندين نسل مورد تهاجم قرار داده اند. عراقي ها هم مورد تهاجم آنها واقع شده اند اگر چه استفاده از گاز عليه شورشيان كرد در دهه ۱۹۳۰ توسط RAF را كم اهميت تلقي مي كنيم. اما هنگامي كه از انگليسي ها خواسته مي شود كه به جنگ بروند، تنها وطن پرستي كفايت نمي كند. انگليسي ها و بسياري از آمريكايي ها كه داستان هاي ترسناك بسياري شنيده اند به مراتب از بلر و بوش شجاع تر هستند. آنها همانگونه كه توماس مور به كرامول در «مردي براي تمام فصول» گفت دوست ندارند كه بچه ها را با اين گونه داستان ها بترسانند. شايد خشم و غضب هنري هشتم در آن نمايشنامه بهتر بيانگر نظر انگليسي ها در مورد بلر و بوش باشد: «آيا آنها مي پندارند كه من يك احمق هستم؟» انگليسي ها همانند ساير اروپايي ها افرادي تحصيل كرده هستند. طرفه آنكه مخالفت آنها با اين جنگ زشت ممكن است باعث شود كه آنها خود را بيشتر اروپايي بدانند، نه كمتر. فلسطين بيشتر به اين قضيه مربوط مي شود. انگليس ها علاقه اي به اعراب ندارند اما به سرعت بوي ظلم و بي عدالتي را استشمام مي كنند و از جنگ استعماري براي نابودي فلسطيني ها توسط ملتي كه اكنون در عمل مجري سياست آمريكا در خاورميانه است خشمگين هستند. به ما مي گويند كه حمله به عراق ارتباطي با مناقشه اسرائيل - فلسطين ندارد. زخمي سوزان و مهيب كه بوش در سخنراني سراسري پرزرق و برق خود تنها ۱۸ كلمه را به آن اختصاص داد ولي حتي بلر هم نمي تواند از عواقب آن در امان بماند و بدين ترتيب در كنفرانس اصلاحات فلسطين وي فلسطيني ها بايد از طريق ارتباط ويدئويي شركت كنند چون آريل شارون نخست وزير اسرائيل به آنان اجازه سفر به لندن را نداده است. در مورد نفوذ بلر بر واشنگتن همين بس كه كالين پاول وزير خارجه آمريكا «ابراز تاسف» كرد كه نتوانسته است شارون را نسبت به تغيير تصميم خود متقاعد كند. اما حداقل بايد اعتراف كرد كه جنايت جنگي شارون و نقش وي در كشتار صبرا و شتيلا بلر را با تحقيري مواجه كرد كه سزاوار آن بود. آمريكايي ها هم نمي توانند رابطه بين عراق و اسرائيل و فلسطين را پنهان كنند. هفته گذشته پاول در سخنراني گمراه كننده خود در مقابل شوراي امنيت سازمان ملل ارتباطي بين اين دو سه برقرار كرد. وي شكايت كرد كه حماس كه بمب گذاري انتحاري آن شديدا اسرائيل را دچار مشكل كرده، دفتر خود را در بغداد حفظ كرده است. اظهارات وي در مورد حماس همانند سخنان وي پيرامون سازمان مرموز القاعده كه از خشونت در چچن و «دره پانكيسي» گرجستان حمايت مي كنند بود. اين شيوه آمريكا براي چراغ سبز دادن مجدد به ولاديمير پوتين براي تداوم مبارزه تجاوزكارانه و جنايتكارانه اش عليه چچني ها بود. درست همانگونه كه معناي سخنان عجيب بوش در مقابل مجمع عمومي سازمان ملل در ۱۲ سپتامبر سال گذشته در مورد لزوم حمايت از تركمن ها زماني آشكار مي شود كه بدانيم تركمن ها دوسوم جمعيت كركوك، يكي از بزرگترين حوزه هاي نفتي عراق، را تشكيل مي دهند. كساني كه بوش را به سوي جنگ سوق مي دهند اكثرا از لابي هاي سابق يا فعلي طرفدار اسرائيل هستند. آنها ساليان سال از نابودي قوي ترين ملت عرب حمايت كرده اند. ريچارد پرل، يكي از ذي نفوذترين مشاوران بوش، داگلاس فيت، پل ولفوويتز، جان بوستون و دونالد رامسفلد سال ها قبل از انتخاب جورج بوش به رياست جمهوري (اگر واقعا وي به رياست جمهوري انتخاب شده باشد) براي سرنگوني رژيم عراق مبارزه كردند. آنها اين كار را براي تامين منافع آمريكايي ها و انگليسي ها نمي كردند. گزارشي تحت عنوان «شكست پاك: استراتژي تامين امنيت قلمرو» در سال ۱۹۹۶ خواستار جنگ عليه عراق شده بود. اين گزارش نه براي آمريكا بلكه براي بنيامين نتانياهو نخست وزير آينده اسرائيل از حزب ليكود توسط گروهي به رياست ريچارد پرل نوشته شده بود. البته نابودي عراق، از انحصار سلاح هاي هسته اي توسط اسرائيل حفاظت و حمايت خواهد كرد و به آن اجازه خواهد داد فلسطيني ها را دچار شكست كرده و هر راه حل استعماري را كه شارون در نظر دارد بر آنها تحميل كند.
اگرچه بوش و بلر جرات نمي كنند كه در اين مورد با ما بحث كنند، قرار نيست در جنگي كه براي اسرائيل است فرزندان ما در مقابل ادارات ثبت نام كه رهبران يهودي آمريكا در آن از مزاياي جنگ با عراق با اشتياق صحبت مي كنند صف بكشند. در حقيقت آن گروه از رهبران آمريكا كه اين چنين با شجاعت با اين ديوانگي مخالفت كرده اند اولين كساني بوده اند كه اظهار داشته اند چگونه سازمان هاي طرفدار اسرائيل به عراق نه تنها به عنوان يك منبع تازه نفت بلكه به چشم يك منبع آب هم نگريسته اند. چرا نبايد كانال هاي آب دجله را به سوي اراضي خشكيده شرق سرازير كرد؟ پس تعجبي ندارد كه هرگونه بحث پيرامون اين موضوع بايد سانسور شود، همان گونه كه اليوت كوهن استاد دانشگاه جان هاپكينز در روز بعد از سخنراني پاول در سازمان ملل سعي كرد در روزنامه وال استريت ژورنال اين كار را انجام دهد. كوهن اظهار داشت كه اعتراضات كشورهاي اروپايي به جنگ بايد به نوعي يهودي ستيزي كه سال هاست در غرب از بين رفته نسبت داده شود، نوعي نفرت كه مرامي كينه جو را به يهوديان نسبت مي دهد. بايد گفت اين اظهارات مزخرف از سوي بسياري از روشنفكران اسرائيلي مورد مخالفت قرار گرفته است. يكي از اين روشنفكران به نام يوري آونري استدلال مي كند كه جنگ عراق دشمنان بيشتري را در ميان اعراب براي اسرائيل ايجاد خواهد كرد. به خصوص اگر اسرائيل از سوي عراق مورد حمله واقع شود و شارون به جنگ آمريكا عليه اعراب بپيوندد.
تهمت «يهودي ستيزي» در اظهارات گستاخانه رامسفلد درباره «اروپاي قديمي» نيز وجود دارد. وي درباره آلمان «قديمي» نازيسم و فرانسه «قديمي» و همكاري با نازي ها صحبت مي كرد. اما فرانسه و آلماني كه با اين جنگ مخالفت مي كنند اروپاي «جديد» هستند قاره اي كه از قتل عام بي گناهان امتناع مي كند. اين رامسفلد و بوش هستند كه نماينده آمريكاي «قديم» و نه آمريكاي «جديد» طرفدار آزادي يعني آمريكاي تئودور روزولت به شمار مي آيند. رامسفلد و بوش سمبل آمريكاي «قديم» هستند كه بوميان سرخ پوست را به خاك و خون كشيد و دست به ماجراجويي هاي امپرياليستي زد. اين آمريكاي «قديم» است كه از ما مي خواهد براي آن در ارتباط با شكل جديدي از استعمار بجنگيم، آمريكايي كه ابتدا سازمان ملل را بي جهت تهديد مي كند و سپس همان تهديد را در مورد ناتو به كار مي گيرد. اين آخرين شانس براي سازمان ملل و ناتو نيست. ولي ممكن است آخرين شانس براي آمريكا باشد كه از سوي دوستان و دشمنان جدي گرفته شود.
در اين آخرين روزهاي صلح انگليسي ها نبايد دنبال دومين قطعنامه سازمان ملل باشند. اجازه سازمان ملل براي جنگ آمريكا به اين جنگ مشروعيت نخواهد بخشيد. اين امر فقط ثابت مي كند كه شوراي امنيت را نيز مي توان از طريق رشوه، تهديد يا راي ممتنع كنترل كرد. بايد به خاطر بياوريم كه اين راي ممتنع شوروي بودكه به آمريكا اجازه داد جنگ وحشيانه كره را تحت لواي سازمان ملل راه بياندازد و ما نبايد شك كنيم كه بعد از پيروزي نظامي سريع آمريكا در عراق و به شرطي كه «آنها» بيشتر از ما بميرند معترضان ضد جنگ بسياري خواهند بود كه مدعي خواهند شد در تمام اين مدت طرفدار جنگ بوده اند. اولين عكس هايي كه از بغداد «آزاد شده» مخابره خواهد شد كودكان عراقي را در حال نشان دادن علامت پيروزي به تانك هاي آمريكايي به تصوير خواهند كشيد. اما به مجرد آنكه «جنگ» پايان يابد خشونت واقعي و ترديد پيرامون اين جنگ آشكار خواهد شد. يعني زماني كه اشغال استعمارگرانه يك ملت مسلمان توسط ما براي منافع آمريكا و اسرائيل آغاز مي شود.
تعريف از يكديگر آغاز مي شود. بوش شارون را «مرد صلح» مي نامد. ولي شارون در هراس است كه به خاطر مشاركت در قتل عام صبرا و شتيلا با محاكمه مواجه شود. به همين دليل است كه اسرائيل سفير خود را از بلژيك فراخوانده است. مايلم صدام را در همان دادگاه ببينم. آرزو مي كنم كه رفعت اسد نيز به خاطر قتل عام مردم در شهر حما در سال ۱۹۸۲ دچار چنين سرنوشتي شود. براي همه شكنجه گران اسرائيل و ديكتاتورهاي كشورهاي عربي نيز چنين آرزو مي كنم. اينك جاه طلبي هاي اسرائيل و آمريكا در منطقه درهم آميخته شده است به طوري كه تقريبا در يك رديف قرار مي گيرند. اين جنگ بر سر نفت و كنترل منطقه است. اين جنگ توسط يك فراري از خدمت سربازي كه خائنانه مي گويد جنگ بخشي از نبرد دائمي عليه «ترور» است تشويق مي شود و انگليسي ها و بسياري از اروپايي ها حرف هاي او را باور ندارند. اين طور نيست كه انگليسي ها براي آمريكا بجنگند، آنها فقط نمي خواهند براي بوش و دوستانش بجنگند و اگر آنها نخست وزير را با همين چوب مي رانند براي آن است كه  نمي خواهند براي بلر هم بجنگند.
اينديپندنت

مشكل جهنمي
002360.jpg
اسپنسر آكرمن
ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
اكنون ديگر كاملا ثابت شده است كه باعث مرگ ۵ هزار كرد اهل حلبچه در شمال عراق، در تاريخ ۱۶ مارس ۱۹۸۸ سلاح هاي شيميايي بوده است. همچنين ثابت شده كه مسئوليت اين شقاوت به عهده صدام حسين بوده است. در حقيقت در ميان ده ها روزنامه نگار، هيأت هاي دولتي و گروه هاي بين المللي طرفدار حقوق بشر كه در اين زمينه به تحقيق و تفحص پرداخته اند، اجماع نسبي وجود دارد كه حلبچه نخستين مرحله از برنامه نسل كشي وحشتناك صدام حسين تحت عنوان انفال بوده است كه در آن صد هزار نفر از كردها جان خود را از دست داده اند. با اين همه در يكي از مقالات اخير روزنامه نيويورك تايمز چنين ادعا شده كه صدام هيچ نقشي در اين قتل عام نداشته است. مولف اين مقاله تجديدنظرطلبانه، استفان سي پلتير،۱ استاد بازنشسته دانشكده جنگ ارتش آمريكا است كه در دوران جنگ ايران و عراق تحليلگر ارشد امور عراق در سازمان مركزي اطلاعات آمريكا (سيا) بوده است. پلتير يكي از مولفان كتاب قدرت عراق و امنيت ايالات متحده در خاورميانه، چاپ سال ۱۹۹۰ است كه در آن با دروغ پردازي چنين ادعا شده كه قتل عام كردها با گازهاي شيميايي در حلبچه كار ايراني ها بوده است نه عراقي ها! پلتير در يادداشت خود در نيويورك تايمز همان استدلال هاي قديمي را تكرار مي كند، با اين تفاوت كه اين بار جنگ دومي با عراق در پيش است. استدلال هاي او به هيچ وجه قانع كننده تر از استدلال هاي ۱۳ سال پيش او نيست. پلتير استدلال خود را با واقعيت هاي معمولي آغاز مي كند؛ مثلا اينكه حلبچه صحنه نبردي شديد بين نيروهاي ايران و صدام بوده است. او در آغاز مي پذيرد كه عراق از سلاح هاي شيميايي استفاده كرده است اما اين كار را به ايراني ها نيز نسبت مي دهد. به زعم او كردها صرفا قرباني تبادل سلاح هاي شيميايي بين دو طرف شده اند. سپس براي تاييد نتيجه گيري اش مبني بر اينكه گازهاي شيميايي ايران كردها را كشته است به گزارشي از سازمان اطلاعات دفاعي آمريكا (DIA) اشاره مي كند كه كمي پس از فاجعه حلبچه منتشر شده بود. مدرك او براي اثبات ادعايش اين است كه اجساد كردها نشان داده است با يك عامل شيميايي خوني به قتل رسيده اند، اما عراقي ها در جنگ از گاز خردل استفاده مي كرده اند. اما اين ادعا به هيچ وجه قانع كننده نيست. نخست آنكه مصاحبه هايي كه گروه هاي بين المللي طرفدار حقوق بشر با ده ها نفر از بازماندگان حلبچه انجام داده اند جاي هيچ شكي در مورد هواپيماهايي كه بمب هاي شيميايي را بر سر مردم حلبچه فرو ريخته اند، باقي نمي گذارد. طبق گزارش ديده بان حقوق بشر در سال ،۱۹۹۳ اهالي حلبچه كه در ساعت حمله بيرون از خانه بوده اند به راحتي مي توانسته اند ببينند كه هواپيماها عراقي هستند نه ايراني، زيرا آن قدر پايين پرواز مي كرده اند كه علائم و نوشته هاي روي آنها خوانا بوده است. در هر صورت آنها كه مي خواهند فاجعه حلبچه را به ايران نسبت دهند، لجستيك خود نبرد حلبچه را ناديده مي گيرند. در روز ۱۵ مارس كنترل شهر حلبچه در دست ايراني ها بوده بنابراين هيچ دليلي نداشته است كه آنها در برابر ضدحمله هاي عراق در روز ۱۶ مارس از سلاح هاي شيميايي استفاده كنند؛ چرا كه عراقي ها با حملات هوايي انتقام مي گرفتند و هيچ سربازي روي زمين نداشتند كه ايراني ها بخواهند عليه آنها چنين سلاح هايي به كار ببرند.
از آن گذشته، حتي اگر قربانيان در اثر عوامل شيميايي خوني جان خود را از دست داده باشند، اين امر نيز كاملا تاييدي است بر اينكه مسئوليت فاجعه حلبچه بر دوش عراق بوده است. سازمان اطلاعات دفاعي در گزارش محرمانه اي به تاريخ ۱۹۹۱ كه اكنون از حالت محرمانه خارج شده است تصريح مي كند كه عراق عليه سربازان و غيرنظاميان ايران و همچنين كردهاي عراقي از يك عامل خوني، گاز هيدروژن سيانيد (HCN) استفاده كرده است. از اينها گذشته، احتمال زيادي دارد كه طبق گزارش هاي استاندارد مربوط به حمله حلبچه عامل قتل كردها گاز خردل، سارين و تابون و حتي VX و عامل ميكروبي افلاتوكسين بوده كه معلوم شده عراق همه آنها را توليد كرده است. براي مثال ديده بان حقوق بشر خاطرنشان مي سازد كه بازماندگان خون ادرار مي كرده اند و اين نشان مي دهد كه هم در معرض گاز خردل و يك عامل عصبي مثل سارين قرار گرفته اند. سوم اينكه گزارش سال ۱۹۸۸ سازمان اطلاعات دفاعي كه پلتير آن را به عنوان مدركي عليه ايران مطرح مي سازد، نتيجه نهايي تحقيقات DIA نبوده است. گزارش مورخه ۱۹ آوريل ۱۹۸۸ اين سازمان - يك ماه بعد از فاجعه حلبچه - به اين واقعيت اشاره مي كند كه عراقي ها قبل از حمله حلبچه حدود ۵/۱ ميليون نفر از كردها، از جمله تعداد زيادي از كردهايي را كه در اردوگاه هاي نزديك مرزهاي اردن و عربستان سعودي بوده اند به زور از خانه و كاشانه خود رانده است. با توجه به اين موضوع، داستان باوركردني تر اين است كه فاجعه حلبچه بخشي از تلاش هماهنگ براي حل مشكل كردها «يكبار براي هميشه»، طبق عبارات گزارش ۲۴ اكتبر ۱۹۸۸ DIA بوده است. بزرگ ترين مشكل استدلال پلتير در اين نكته نهفته است: اگر كردها تلفات طبيعي صحنه نبرد بوده اند، چرا صدام پس از آن سعي كرده است نزديك به ۱۰۰ هزار نفر از آنها را قتل عام كند؟ پلتير مي نويسد «هر مورد ديگري از استفاده صدام از سلاح هاي شيميايي عليه كردها بايد نشان دهد كه آن كردها، چريك هاي كرد طرفدار ايران نبوده اند كه به همراه پاسداران در حين جنگ كشته شده اند. » اما حتي اگر هدف صدام كشتن خائنان بوده است، نمي توان پذيرفت كه همه يا حتي اغلب ساكنان ده ها دهكده كردنشين كه صدام آنها را به قتل رسانده است، پيش مرگ هاي خائن بوده اند، يا اينكه صدام فكر مي كرده است چنين هستند. اين نكته نيز كه صدام حتي پس از امضاي آتش بس با ايران در روز بيستم اوت ،۱۹۸۸ باز هم از سلاح هاي شيميايي عليه كردها استفاده كرده است، حقايق را بهتر روشن مي سازد. سامانتا پاور نيز در كتاب خود تحت عنوان «مشكلي جهنمي» چاپ سال ۲۰۰۲ به اين موضوع اشاره مي كند. عمال رژيم صدام نيز در برخي موارد دروغين بودن اين ادعا را نشان داده اند. علي حسن المجيد، پسر عموي صدام كه مامور قتل عام كردها بوده است در يكي از جلسات حزب بعث در ماه مه ۱۹۸۸ در مورد كردها چنين لاف مي زند: «همه آنها را با سلاح هاي شيميايي خواهم كشت! چه كسي مي خواهد اعتراض كند؟ جامعه بين المللي؟ مرده شورشان ببرد!» نوار ضبط شده اين سخنان موجود است و ديده بان حقوق بشر معتقد است كه اين نوار مربوط به جلسه اي در سال ،۱۹۸۶ يعني قبل از حلبچه است.
نيوريپابليك
پي نوشت:
۱. Stephan C. Pelletiere

نگاه روزنامه نگار
مشكل بزرگ تر براي بعد
002365.jpg
تيم برينتون*
«هر كس بر شهري آزاد پيروز شود و آن را منهدم نكند خطاي فاحشي مرتكب شده است زيرا چه بسا انهدام نصيب خود او خواهد بود. »
نيكولا ماكياولي، كتاب شهريار
زماني كه تقريبا جنگ با عراق قطعي شده و با اين فرض كه در كشوري هستيم كه متعهد به قانون است بايد نكته هاي زير را يادآور شد: «قانون جنگ هيچ رابطه اي به كاركرد قانون حكومت ندارد. » توافقنامه سال ۱۹۶۹ وين ـ كه آمريكا نيز يكي از امضاكنندگان آن است ـ قوانين مربوط به يك «دولت محارب» را كه براي اداره خاك اشغال شده آن بايد رعايت كرد مشخص مي سازد. اين قوانين به اندازه فاصله آسمان تا زمين، با آن چيزي كه در گزيده انتخابي از ماكياولي در كتاب شهريار آمده بود فاصله دارد. اين مسئله در پرتو اتهاماتي كه غالبا عراق و با آن حتي هم پيمانان ايالات متحده تكرار مي كنند مبني بر اينكه هدف اين جنگ سيطره بر منافع نفتي عراق است، مهم خواهد بود. زيرا در واقعيت، چنين عملي به مثابه يك جنايت جنگي خواهد بود. گرچه در نظر نگرفتن آن بسيار مشكل تر خواهد بود، به ويژه اگر حجم نفت عراق و جايگاه حياتي آن در رابطه با اقتصاد عراق و اهميت تعادل داشتن قيمت هاي نفت در رابطه با اقتصاد آمريكا در نظر گرفته شود. به همين خاطر است كه بعضي از سران نظامي بلندپايه آمريكا ـ چه در گذشته و حال ـ از ترديدهاي عميقي سخن گفته اند كه درباره پيامدها و عواقب جنگ با عراق مطرح خواهد شد. آنها از نتايج نظامي اين مسئله سخن نمي گويند، چون اين مسئله قطعي است، بلكه از پيامدهاي پس از پيروزي نظامي سخن مي گويند. زيرا اشغال يك كشور و اداره آن از امور بسيار پيچيده و دشواري است.
توافقنامه ژنو از مهاجم اشغالگر مي خواهد كه «اشغالگر بايد حكومتي با ثبات را برپا و استمرار دهد و بتواند اين كشور را اداره و از منابع آن در جهت نيازهاي نظامي خاص خود استفاده كند. مي توان با زور ارائه خدمات را تسريع كرد اما كارگران را نمي توان وادار به آن كرد كه بر ضد كشورشان كار كنند و كار آنها نبايد فراتر از نيازهاي داخلي آنها باشد. آنها را نمي توان در جهت خدمت به منافع اشغالگر به كار گماشت. » اين متون اهميت ويژه اي دارند. زيرا مي توان بخشي از نفت عراق را براي هزينه هاي اشغال نظامي كشور مورد استفاده قرار داد اما بخش باقي مانده آن بايد به صورتي انحصاري در خدمت منافع ملت عراق و بازسازي اين كشور استفاده شود. مفهوم اين متون بسيار ساده است. رهبري نظامي آمريكا و پشت سرش دولت آمريكا از بزرگ ترين شركت هاي نفتي جهان خواهند شد. البته با فرض اينكه ملت عراق ـ به خصوص در ابتدا ـ هرگز همكاري نمي كند و با اين تصور كه بسياري از چاه هاي نفتي در طول جنگ و در اثر تخريب عمدي منهدم خواهد شد. اداره يك شركت نفتي حتي در مواقع صلح و با وجود آنكه اكثر اداره كنندگان افراد ماهري باشند، از مشكل ترين امور است. انجام اين وظيفه به خصوص در عراق پس از جنگ امري نفس گير خواهد بود. واقعيت اين است كه بسياري از كشورها از جمله روسيه، فرانسه، چين در نفت عراق منافعي دارند و اين مسئله آن را پيچيده تر خواهد كرد. زيرا مشكلات اقتصادي قانوني و فني متعددي را بر جاي خواهد گذاشت كه وقتي تقريبا طبل هاي جنگ را به صدا درآورده باشيم هيچ شانسي براي بحث و مجادله باقي نمي گذارد. ما چگونه مي توانيم نفت عراق را اداره كنيم. در حالي كه يك امر ناگزير است چون تنها منبع درآمد مردم عراق همين نفت خواهد بود؟ آيا با استفاده از تكنولوژي خاصي كه به دليل تحريم ها استفاده نشده توليد را بالا خواهيم برد؟ آيا با افزايش توليد قيمت ها را به نفع ايالات متحده و حتي به نفع كشورهاي پيشرفته اي كه از نوعي ركود اقتصادي طويل المدت رنج مي برند كاهش خواهيم داد؟ يا در حد همان سهميه هاي اوپك مقدار كمي را توليد خواهيم كرد تا ذخاير نفتي عراق حفظ شود. ذخايري كه به هر حال ما به عنوان نيروي مهاجم و اشغالگر مسئول آن خواهيم بود؟ واقعيت اين است كه مشكلات بسيار پيچيده تر از آن چيزي خواهد بود كه در حال حاضر به چشم مي خورد. آيا مديران عراقي را كه ما تعيين خواهيم كرد، خواهند كوشيد در اماكن بياباني با توجه به قيودي كه بر صنعت نفت عراق تحميل شده دست به اكتشاف بزنند؟ آيا آنها براي حفر چاه هاي پيچيده و پمپاژ آن از تكنولوژي خاصي استفاده خواهند كرد؟ و آيا استفاده از اين تكنولوژي هاي پيشرفته نقض توافقنامه ژنو نخواهد بود؟ توافقنامه اي كه توليد را بدون سوءاستفاده از آن مجاز مي شمارد زيرا در اين صورت به نفع نيروي اشغالگر تمام خواهد شد. مسئله ديگر، اينكه چه كسي اين كار را انجام خواهد داد؟ آيا مهندسين نفت هوستون و ميدلند و تگزاس و اوكلاهما با تعداد كمي از مهندسين اسكاتلند اين كار را انجام خواهند داد؟ جنگ سال ۱۹۹۱ با توجه به آن آبرويي كه سازمان ملل متحد براي آمريكا فراهم كرد براي بعضي قابل احترام بود. چون بيرون راندن ارتش عراق از كويت امري ساده بود. هدف روشن بود و مشكلي نداشت. چون آمريكا جنگي را اعلام نكرده بود و طبعا اخلاق جديد جنگ و زدوبندهاي آن را هم تجربه نكرده بود. اما حمله به عراق و اداره پس از آن مسئله ديگري است. من تنها مي توانم آرزو كنم كه دولت آمريكا در كنار طرح هاي جنگي، طرحي هم براي اداره نفت اين كشور داشته باشد.
پي نوشت:
* پروفسور دانشكده مهندسي هوستون آمريكا ـ نويسنده كتاب «رنگ نفت».
الشرق الاوسط

حاشيه جهان
• ادعاهاي سخيف
روزنامه تايمز لندن روز سه شنبه در مقاله اي ادعاهايي سخيف و اهانت آميز را نسبت به يك واعظ مسلمان جامائيكايي تبار مقيم اين كشور مطرح كرد. اين فرد ظاهرا حدود يكسال قبل و هنگامي كه پليس به طور اتفاقي يك فرد مظنون به اعمال غيراخلاقي را در شهر دورست به بازداشت درآورد در كانون توجه اسكاتلند يارد قرار گرفت. به هنگام بازرسي خودروي فرد بازداشت شده دو نوار ويديويي كشف شد كه عنوان هاي «جهاد و قوانين جهاد» را بر خود داشتند كه پس از بازبيني نوارهاي مذكور شخصي كه در نوارها مخاطبان را به جهاد عليه كفار ترغيب مي كرد عبدالله الفيصل معرفي شد، كسي كه به ادعاي تايمز مجري اصلي برنامه ايجاد اختلاف در جامعه بريتانيا و خصوصا عامل برانگيختن مسلمانان اين كشور بوده است. تايمز ادعا دارد فيصل ۱۱ فوريه سال گذشته ميلادي (حدود يكسال قبل) در حمله نيروهاي پليس به استراتفورد به بازداشت درآمده است.

• تكرار يك قصه لوث شده
«تهديدات، وعده ها و دروغ ها» عنوان مطلبي است كه اخيرا در روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز منتشر شد. در اين مطلب آمده يكي از مشكلات واشنگتن براي آغاز جنگ با عراق ارائه ادله قابل قبول و موجه نمودن جنگ اين است كه: آنها يك روز مي گويند عراق سلاح هسته اي دارد؛ روز ديگر گفته مي شود بغداد دوست و رفيق اسامه بن لادن است و وقتي ديگر هيچ بهانه اي در دست نيست مي گويند صدام شرور است! مقاله اخير نيويورك تايمز يكي از شديداللحن ترين مطالبي است كه اين روزنامه در مخالفت با جنگ عراق منتشر كرده است.

• پوتين و فرصت طلايي امروز
002375.jpg

با افزايش شكاف قاره كهن و ايالات متحده بر سر سياست هاي بوش در قبال عراق و خاورميانه، پوتين رئيس جمهور روسيه خود را در موقعيت دشواري يافته است و به درستي نمي داند بايد جانب كدام سو را بگيرد. روزنامه تايمز آسيايي با انتشار مقاله اي و با يادآوري گزارشات ارسالي مايكل واينز خبرنگار نيويورك تايمز در مسكو مي نويسد: «اكنون معضلي كه پوتين خود را با آن روبه رو مي بيند اين است كه چطور به روياي روسيه غربي با وجود اين شكاف جامه عمل بپوشاند. »
به رغم اين مشكل پوتين از اين امتياز هم برخوردار است كه مي تواند به عنوان وزنه اي تاثيرگذار طرفي را كه مي تواند برنده نهايي اين كشمكش باشد انتخاب كرده و با آن ائتلاف كند.

• حفاظت از پايگاه هاي خارجي آمريكا
002380.jpg

نيروهاي مسلح آمريكايي جمعي گارد ملي ايالات متحده درصورت آغاز جنگ عليه عراق براي حفاظت از پايگاه هاي آمريكا در بريتانيا به اين كشور اعزام خواهند شد. اين نيروها حداقل سه پايگاه آمريكايي ليكن هيث، ميدن هال سافوي و مالس ورث كمبريج شاير را تحت نظارت قرار خواهند داد. روزنامه گاردين با انتشار خبري از اعزام واحدهاي پيشقراولي از گارد ملي ايالات متحده به بريتانيا خبر داده است. اين تصميم در پي توافق بي سابقه آلمان و آمريكا مبني بر حفاظت از پايگاه هاي آمريكا در خاك آلمان توسط نيروهاي آلماني اتخاذ شد.

• رد دادخواست مخالفان جنگ
يكي از قضات فدرال آمريكا دادخواستي را كه از سوي برخي از قانون گذاران آمريكايي و خانواده سربازان حاضر در جنگ خليج فارس و سربازان فعلي با هدف جلوگيري از صدور فرمان جنگ از سوي جورج بوش رئيس جمهور آمريكا تهيه شده و تقديم يكي از شعبات دادگاه فدرال شده بود را پس از رسيدگي مختومه اعلام كرد.
قاضي جوزف تائورو ادعاهاي شكات كه مصر هستند بوش حق ندارد بدون كسب مجوز صريح، شفاف و قطعي كنگره براي ورود به جنگ عليه عراق فرمان حمله به اين كشور را صادر كند را مغاير با اصول قانوني آمريكا شناخت. جيم مك درموت عضو دموكرات مجلس نمايندگان كنگره آمريكا كه از برجسته ترين شكات اين پرونده بود ادعا داشت بدون اخذ مجوز صريح حمله، بوش محق به اعلان جنگ عليه عراق نيست.

• رئيس تيم بازرسان تسليحاتي
002370.jpg

صدام حسين روز دوشنبه درخواست هانس بليكس رئيس تيم بازرسان تسليحاتي «آمريكا» را براي اقدام عملي در جهت خلع سلاح با اجتناب از صدور فرمان نابودسازي موشك هاي الصمود ۲ رد كرد. روزنامه گاردين كه اين مطلب را منتشر كرده از هانس بليكس به عنوان بازرس تسليحاتي ارشد آمريكا ياد كرده است!

جهان
اقتصاد
ايران
زندگي
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |