شنبه ۱۰ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۲۹۹۳ - Feb.29,2003
مدار رسانه اي شوراها - ۵
وابستگي فرهنگي، فرهنگ وابستگي
محمدعلي زم
اگر ايـن نوشته را با ايـن جمله شروع كنم، «ما در شرايطـي بحرانـي زندگـي مي كنيم.»نخستين چيزي كه ذهنتان تبادر پيدا مي كند چيست؟ تلقي شما از بحران كدام است؟ كمبود آب مي تواند يك بحران باشد نامش را بحران كم آبي مي گذارند. كمبود يا فقدان منابع مالي كافي براي پيشبرد امور جاري و آتي يك فرد، خانواده، شهر، منطقه، استان و يا كشور را نيز بحران مي نامند اين بحران در ابعاد كوچك تر، بحران مالـي و در سطح وسيع تر بحران اقتصادي ناميده مي شود. به همين ترتيب انواع و اقسامي چون بحران سياسي، بحران فرهنگي، بحران اجتماعي و دهها نوع ديگر بحران براي خود تعاريف و مصاديق دارد. تمامي انواع بحران ها در ذات خود حامل و حاوي دو خصيصه است. يكي كمبود و ديگري آشفتگي، كيفيت اين دو خصيصه ذاتي در هر بحران به گونه اي است كه وجود هر يك مي تواند سبب بروز ديگري گردد و در نهايت نيز يكديگر را تشديد و تكميل مي كنند.
آنچه در پيش آوردم مقدمه اي بود براي كالبد شكافي پديده اي كه تاكنون كمتر مورد توجه بوده و دست كم هرگز به عنوان يك بحران مورد تجزيه و تحليل قرار نگرفته است. من نام بحران وابستگي را برايش انتخاب كرده ام. كيفيت اين بحران به گونه اي است كه مي تواند سياسي، اقتصادي، فرهنگي، مذهبي و حتي علمي، اخلاقي يا هنري باشد. به وجه فرهنگي آن در سال هاي اخير توجه شايسته اي شده است. نظريه هايي چون تهاجم فرهنگي و گفت و گوي تمدن ها، برخورد فرهنگ ها و امثالهم همگي برخاسته از توجه به پديده رويارويي روزافزون فرهنگ ها با يكديگر و تلاششان براي ايجاد تغيير در يكديگر است. محصول اين تلاش گاه تا سر حد غلبه فرهنگي پيش مي رود اما در واقع غلبه اصلي در جاي ديگري اتفاق مي افتد.
تلقي من از شرايط بحراني اين است كه هر ملتي كه نتواند نان و آب خود را درآورد و در تهيه آن محتاج ديگران باشد بحران زده است. امروزه اين نان و آب را بايد تعميم داد به توليدات فرهنگي، صنعتي، كشاورزي، علمي، تكنولوژيك و تأسيس نهادهاي اجتماعي در جهت استقرار، تثبيت ارزش هاي آرماني ملي ـ ايماني.
با اين تعريف، ركود در توليد فيلم هاي سينمايي موفق و برتر، نياز به قطعات و ماشين آلات صنعتي، به روز نبودن تكنيك هاي كشاورزي، كمبود فرآورده هاي گوشتي و لبني، ناتواني در توليد محصولاتي چون قطعات رايانه يا هواپيما و عدم كاركرد صحيح نهادهاي اجتماعي (از جمله شوراي شهر) در برآوردن نيازها و مطالبات اجتماعي مردم همگي به طور متضارب و در جهت آن چه به وابستگي فرهنگي معروف است عمل مي كنند. به بيان ديگر همان قدر كه مثلا ناتواني و كمبود در توليد محصولات تكنولوژيك يا صنعتي موجب تشديد بحران وابستگي مي گردد به همان اندازه مثلا آشفتگي در اداره و عملكرد شوراي شهر به اين بحران دامن مي زند. آثار اين بحران ملي كه ريشه در ده ها و بلكه صدها سال فرهنگ وابستگي ما داشته است با ديگر مشكلات سياسي منطقه اي، جهاني ما گره خورده و مديريت انقلاب اسلامي را در بيست سال گذشته به مبارزه طلبيده است. هرچه هم كه پيشتر مي رويم اين مبارزه تاريخي ناپيدا علني تر، تأثيرگذارتر و سخت تر مي شود. در شرايطي كه پس از وقايع يازدهم سپتامبر نظريه هاي جهاني شدن كمرنگ شده و مجددا نظريه «ملت ـ دولت» غلبه يافته است بسياري از انقلابيون و وفاداران قديم به نظام توان تحليل خود را از دست داده و براي فرار از مبارزه با روند رو به رشد تهاجم همه جانبه غرب براي استيلا بر ما و منابع ما در مورد اصل سلطه طلبي غرب تشكيك نموده و با دامن زدن به بي فايدگي مبارزه، كارايي اصل مبارزه را انكار مي كنند! از لوازم انكار ايشان اين است كه بپذيريم در جهان بساط ظلم برچيده شده است و ديگر هيچ ظالمي در آن نيست. بسط چنين عقيده اي ايـن اسـت كه يا ظالمـان قدرت ظلـم كردن را از دسـت داده انـد و يا سرمايه داران و مستكبران عالم توبه كرده ديگر قصد استثمار و استعمار ملت ها را ندارند. به بيان ديگر بايد پذيرفت جهانخواران در پي بازگرداندن حقوق ملت ها به ايشان هستند و شأن، نفس و حقوق انساني را محترم مي شمارند و جغرافياي مظلوميت از نقشه جهان محو شده است، لذا از اين پس ديگر شاهد پيدايش افغانستان، تاجيكستان، فلسطين، عراق، كشمير، سودان، ليبي و بوسني در جهان نخواهيم بود. بسط ديگر اين است كه قائل شويم خداوند اساسا جهان را به كام ظالمان و ستمگران آفريده است و ارسال انبيـا و حركت هاي تـوده اي آنها و قيام و رشادت ها و شهادت ها ، همه و همه رفرم هاي محدود تاريخي بيش نبوده و مظلومان تاريخ طعمه جهل خويش و خطاي قدرتمندان هستند و علم و تقوا و پاكي و عدالت هيچ برتري بر جهل و بي ايماني و ثروت اندوزي و تكاثر ندارد! واقعيت اين است كه ظالمان و سلطه طلبان بنا به خصلت هاي رواني خود همواره به توسعه قدرت طلبي خود مي انديشند و براساس يك سنت الهي بايد به غايت فعل و عمل و نظر خود برسند.
ادامه دارد

نگاهي به تحولات ساختاري پاريس در عصر ناپلئون
خيابان عنصر غالب در شهرسازي پاريس
003170.jpg
جنبش هاي سال ۱۸۴۸ و عواقب آن باعث مي شود كه در مهم ترين ممالك اروپايي، يك گروه محافظه كار دست راستي روي كار آيد كه از آن ميان ناپلئون سوم در فرانسه و بيسمارك در آلمان و اعضاي حزب جديد توري در انگلستان را مي توان نام برد. اين گروه دست راستي، كه هم از قدرت مطلق و هم از حمايت ملي برخوردار بود، نظارت مستقيم دولت را در بحثهاي بسياري از زندگي اقتصادي و اجتماعي مردم لازم مي شمارد و به همين سبب دست به اصلاحات تازه اي مي زند كه اصلاحات بيست ساله گذشته را هم شامل مي شود. در اين دوره از اصلاحات، شهرسازي نقش مهمي را ايفا مي كند و به صورت وسيله اي مؤثر در دست صاحبان قدرت درمي آيد و اين امر بخصوص در فرانسه بيش از هر جاي ديگر مصداق پيدا مي كند.
ناپلئون سوم به نوبه خود، پايه قدرتش را بر روي وحشت منتج از انقلاب سوسياليستي فوريه ۱۸۴۸ ميلادي گذاشته بود و در مقابل طبقه روشنفكر و اقليت كارگر بر ارتش و وجاهت ملي خود تكيه مي كرد. بنابراين شخصيت وي ايجاب مي كرد كه از طرفي براي كسب وجهه و محبوبيت، بيشتر در پاريس دست به كارهاي بزرگ و چشمگير بزند و از طرف ديگر با تبديل كوچه پس كوچه هاي قرون وسطايي پاريس به خيابانهاي وسيع و مستقيم، هم حركت نظاميان را آسانتر كند و هم راه را بر انقلابات احتمالي آينده ببندد.
زمينه اجتماعي
پاريس در زمان انقلاب و ناپلئون اول، نيم ميليون نفر جمعيت داشت و در زمان ناپلئون سوم جمعيت آن به بيش از يك ميليون رسيده بود و به سرعت درحال توسعه بود. مركز شهر قديمي، ديگر قادر نبود كه جمعيت روبه رشد و توسعه پاريس را تحمل كند. خيابانهاي قرون وسطايي و باريك براي ترافيك شهر كافي نبودند، خانه هاي قديمي نيازهاي بهداشتي يك شهر را تأمين نمي كردند و در نتيجه تمركز عمليات و كارهاي اقتصادي در پايتخت آن چنان قيمت زمين را بالا برده بود كه تغيير و تحول ساختمانها را غيرممكن ساخته بود.
ساختار كالبدي شهر پاريس
نقشه پاريس قبل از تغييرات توسط هاسمن بيانگر وجود خيابانهاي متقاطعي است كه محله هاي پرجمعيت اين شهر را به يكديگر متصل مي كرد. اين خيابانها به پيروي از فرم خندق هايي ساخته شده بود كه به منظور دفاع از شهر احداث شده بود و علت امتداد غيرمستقيم اين خندق ها و در نتيجه خيابانها سختي زمين بود. اين خندق ها درواقع براي دفاع در مقابل دشمن خارجي احداث نشده بود و در مدت بيست و پنج سال (۱۸۵۲-۱۸۲۷) در خيابانها و كوچه هاي پاريس ۹ بار ديوارهاي دفاعي موقتي برپا شده بود.
هاسمن كه بود
بارون «ژرژ اوژن هوس مان» (۱۸۹۱-۱۸۰۹) باني و مجري طرح پاريس از سال ۱۸۵۱ به سمت فرماندار «جيروندا» منصوب شد. وزير كشور وقت فرانسه «پرسين يي» پس از ديدار با وي در يك ضيافت رسمي ناهار درباره «هاسمن» گفت: «در برابر من، يكي از شخصيت هاي خارق العاده اجتماع قرار گرفته بود. او مردي بود درشت هيكل، قوي، پرهيمنه، پرتحرك و در عين حال ظريف، زيرك و سرشار از استعداد؛ اين مرد بي باك از اينكه خود را آن طور كه هست نشان دهد اصلا پروا نداشت، مي توانست شش ساعت تمام بدون توقف درباره خود يا موضوع دلخواهش صحبت كند.»
هاسمن- در واقع- نماد و نماينده قرن نوزدهم در كار و توليد است. وي در مدت هفده سال با نيرويي كه از يك تصميم استوار و دورانديشي مايه مي گرفت بزرگترين شهر قرن نوزدهم را به وجود آورد. وي مي خواست پاريس نخستين شهر بزرگ دوره صنعت باشد. درحالي كه پاريس با آن سابقه درخشان و ميراث تاريخي فاقد نقشه اي خردمندانه بود و بناهاي تاريخي در ميان كلاف سردرگم خيابانها و كوچه ها گم بود.
برنامه هاي هاسمن بر محورهاي زير استوار بود:
- در اطراف سربازخانه ها، قصرها (ساختمان هاي بزرگ) فضاي بيشتري ايجاد كند تا ديدار آنها چشم را بنوازد، آمدن به آنها در مواقع جشن آسان باشد و دفاع از آنان در هنگام ضرورت به سادگي صورت پذيرد.
- بهتر كردن وضعيت بهداشتي شهر با از ميان بردن كوچه پس كوچه هاي آلوده منشأ بيماريهاي واگيردار.
- ايجاد سهولت در عبور و مرور؛ خيابانها بايد چنان احداث مي شدند كه مردم به آساني به ايستگاه هاي راه آهن، مراكز تجارتي و مكان هاي تفريحي بدون تأخير و ازدحام و فارغ از خطر حوادث عبور و مرور دسترسي يابند.
«لئوناردو بنه ولو» در كتاب تاريخ معماري مدرن، كارهاي هاسمن را به چهار دسته تقسيم كرده است:
۱- كارهاي منحصرا ساختماني مانند ساختن محله هاي جديد در حومه شهر و كشيدن خيابانهاي تازه در محله هاي قديمي و تجديد بناي عماراتي كه در اطراف خيابانهاي جديد قرار مي گرفتند.
۲- احداث باغ ها و پارك هاي عمومي.
۳- نوسازي تأسيسات (آب و فاضلاب و ساير تأسيسات شهري).
۴- تجديد بناي سازمانهاي اداري شهر پاريس. در سال ۱۸۵۹ سيصد و يازده شهرداري كوچك اطراف پاريس را به شهر منضم كرد و دوازده ناحيه قديمي پاريس را به بيست ناحيه تبديل نمود و مسئوليت اداره هر يك از اين بيست ناحيه را به يك شهردار محول كرد.
دكتر فلامكي در كتاب باز زنده سازي بناها و شهرهاي تاريخي، در دسته بندي اقدامات هاسمن به جاي محور چهارم تقسيم بندي يادشده،از اقتصاد شهري و تقويت آن نام برد.
ويژگيهاي عمده شهرسازي هاسمن
هاسمن سالها قبل از عصر راه آهن و يا قبل از آن كه اتومبيل به صحنه شهر وارد شود به مسئله عبور و مرور و حمل و نقل شهر توجه ويژه داشت. احداث خيابانهاي طويل و عريض و ايجاد دورنماهاي وسيع با درختكاري در دو كنار آن و نيز نماهاي متحد الشكل ساختمانها از ويژگيهاي شهرسازي هاسمن است.
در شهرسازي هاسمن خيابان عنصر غالب بود و ميدان و ساختمانها عنصر مغلوب و همين اصل باعث ايجاد هماهنگي دلپذير در ساخت و سازهاي شهري شده است و از احداث بناهاي بلند بي قواره و چشم اندازهاي آزاردهنده جلوگيري شد.
الهام از مناظر طبيعت در شهرهاي انگلستان. پارك ها اغلب به شيوه اي رمانتيك كوه پايه ها، دره ها، درياچه ها و جويبارهاي كوچكي را دربر مي گرفته. اين پارك ها با هدف ايجاد جهاز تنفسي براي شهر و گردش مردم عادي و تفرج آنها در روزهاي تعطيل ساخته شد. در عين حال هاسمن متأثر از مفهوم «رانت» ريكاردو بود كه حق مرغوبيت را مطرح مي كند و سبب رونق سوداگري در بخش زمين و مسكن مي شود.
توجه به مهندسي شهري و ايجاد تأسيسات آب و فاضلاب در شهر پاريس، از جمله اين ابتكارات بود. انتقال آلونك هاي موجود به حومه پاريس، انتقال كارخانه ها به خارج از شهر (جدايي بين محل كار و محل سكونت) و طرح ايجاد لبه هاي سبز به جاي ديوارهاي اطراف پاريس، از ديگر برنامه هاي هاسمن بود.وي اداره نظارت فني بر ساخت و سازهاي شهري را نيز به وجود آورد.
قبل از هاسمن، رامبوتو شهردار پاريس بود و درخصوص وي ديدگاه هاي متفاوتي مطرح هست. برخي او را باني پاريس مدرن مي  دانند و انديشه هاي هاسمن را در ادامه اقدامات وي قلمداد مي كنند. ولي گيوتين اعتقاد دارد كه تحليل شخصيت رامبوتو را در ارتباط با ساختار قدرت بايد انجام داد. گيوتين در كتاب فضا، زمان و معماري مي نويسد:
«حقيقت اين است كه «رامبوتو» نه شخصيتي مسخره داشت و نه باني پاريس مدرن بود. شخصيت وي معرف سلسله سلطنتي بود كه لوئي فيليپ آخرين پادشاه آن بود چنان كه شخصيت «هاسمن» معرف دوره «امپراتوري دوم» بود. اقدامات بزرگ تنها در رژيم هايي ميسر است كه مهياي اين اقدامات هستند و براي انجام آن وسايل مناسب مي جويند. «هاسمن» نيز اگر در دوره لوئي فيليپ مي زيست هرگز فرصتي براي بروز استعداد هاي خود نمي يافت.»
معهذا كنت رامبوتو در پانزده سالي كه شهردار ناحيه سن بود، بلوارهاي «سن دني» و «بن نورل» را مسطح و مفروش نمود و براساس نقشه اي منظم در كنار آنها نهال كاري كرد. وي مؤسسات عمومي چون زندان ها، بيمارستانها، تيمارستانها و نوانخانه ها را ساماندهي كرد و به دستور وي در پارك هاي عمومي، زمين هاي بازي احداث شد و در سبزه ميدان ها و پارك ها براي نشستن و استراحت مردم نيمكت گذاشته شد.
تأثير اقدامات هاسمن
اقدامات هاسمن مستقيما بر شهرسازي عصر صنعت اثر گذاشت. در تمام شهرهاي بزرگ كشورهايي كه بعد از فرانسه به جاده صنعت قدم نهادند تقليد از نقشه هاسمن مشهود است. در اغلب اين شهرها به تقليد از بولوار «سباستپل» خياباني اصلي در امتداد محور راه آهن شهر احداث شد. تأثير بولوارهاي پاريس در خيابان هاي گران پيكري كه پس از كوبيدن ديوارهاي دفاعي شهرها به جاي آن ها احداث شد هنوز مشهود است. اما اين ها همه تقليد جزئيات كارهاي «هاسمن» بود. هيچ كس مانند وي جرأت نكرد به حل اساسي مسائل شهري شهرهاي جديد كوشش كند.
هرچند بنا به تعبير هاسمن، اگر ناپلئون با دست پر و جرأت شاهانه خود، تغييراتي كه در نقشه پاريس بايد صورت مي گرفت رسم نكرده بود امكان اين همه تغيير و اقدامات اساسي در شهر پاريس بعيد مي نمود. اما همان گونه كه وزير كشور فرانسه در توصيف شخصيت هاسمن به آن اشاره كرد ويژگيهاي شخصي هاسمن و تبحر و زيركي و شهامت پيگيري وي در انجام اقدامات مذكور بسيار تأثيرگذار بود.
دكتر علي نوذرپور

مآخذ:
۱- باز زنده سازي بناها و شهرهاي تاريخي، دكتر محمد منصور فلامكي، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴
۲- فضا، زمان، معماري، زيگفرئيد گيدمين، دكتر منوچهر مزيني، انتشارات علمي و فرهنگي
۳- تاريخ معماري مدرن، لئوناردو بنه ولو، ترجمه دكتر سيروس باور، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، ۱۳۸۰

شهر
اجتماعي
اقتصادي
انديشه
خارجي
سياسي
شهري
علمي
علمي فرهنگي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري جهان
همشهري ورزشي
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   انديشه   |   خارجي   |   سياسي   |   شهر   |   شهري   |   علمي   |  
|  علمي فرهنگي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |