آيا آن بچه عجيب و غريب، موبلند و چپ دست را در اتاق مطالعه به ياد مي آوريد؟ همان كه آن نوشتن احمقانه «آينه اي» و از آخر به اول را بلد بود و هميشه مشغول طراحي بود؟ كسي كه پدرش يك محضردار بود و براي پسرش هم پس از ساعات مدرسه دوره هاي كارآموزي ترتيب مي داد؟ كسي كه مادرش با پدرش ازدواج نكرده بود و خارج از شهر و در مزرعه زندگي مي كرد؟ كسي كه به سختي مي توانست بخواند اما طرح جمجمه، ماهيچه و پاي سگ ها را مي كشيد و وقت خود را با طراحي تير و كمان هاي ابداعي اش هدر مي داد؟ احتمالا بچه اي كه به ذهن شما مي رسد لئوناردو داوينچي نام ندارد اما كودك مورد بحث هم اوست.
البته، لئوناردوي واقعي (۱۵۱۹-۱۴۵۲) بسيار فراتر از يك مورد جالب و احمقانه بود. او به اندازه اي كارآمد و جدي بود كه عضو اتحاديه صنفي نقاشان باشد و بتواند كارگاهي را اداره كند. او مي توانست علي رغم شهرتش در به پايان نرساندن كارها، پادشاهان و دوك ها را براي گرفتن سفارش هاي بزرگ افسون كند: بعضي اوقات فقط به خاطر اينكه نقاشي هاي جديد و ابداعي اش به محض خشك شدن، ورمي آمدند و پوسته پوسته مي شدند. همه نقاشي هاي او خوب بودند: تخيل و حس قوي، جست وجوگر، ماهرانه و در يك كلمه زيبا. هنگامي كه موزه هنر متروپوليتن نيويورك در ماه آگوست آنها را به نمايش گذاشت ـ و اين نمايشگاه تا ۳۰ مارس ادامه دارد ـ روزانه تا ۸ هزار نفر، با احترام و موقر به صف از ميان گالري هايي كه بالاجبار كم نور هستند، عبور مي كنند و با چشماني تنگ كرده، با دقت و از ميان انعكاس هاي روي شيشه هاي محافظ به نقاشي ها نگاه مي كنند.
لئوناردو تنها ۱۵ نقاشي كامل و بسياري اثر ناتمام كشيده است و حتي يكي از پروژه هاي بلندپروازانه تنديس هايش هيچ گاه به اتمام نرسيد؛ اما هزاران طراحي با وسايل مختلف، از مركب گرفته تا گچ را انجام داده است كه بيش از ۴ هزار تاي آن باقي مانده است. مجموعه دارها، حتي در دوران زندگي خود او، آنها را روي هوا مي بردند. لئوناردو براي آنها خيلي مشهور بود. در واقع وقتي كه او در سال ۱۵۰۱ پس از يك غيبت ۱۶ ساله از دربار اسفورزا در ميلان به فلورانس بازگشت، تمام كاري كه بايد براي كشاندن جمعيت به خانه خود انجام مي داد، اين بود كه طرح مقدماتي نقاشي را كه در ذهن داشت «باكره مقدس و كودك همراه با سنت «آن» وبره» را به نمايش بگذارد. (اين طرح در اندازه هاي طبيعي بوده است اما اكنون در دست نيست. )
مردي كه نامش با نبوغ مترادف است، نقاشي كاملا بي عيب و نقص نبود. در نقاشي هاي او بچه ها اغلب هم وزن مادرانشان به نظر مي رسند، پاها را خيلي خوب نمي كشيد و سر آدم هاي او خيلي بزرگ هستند. اما لئوناردو به طور مثال در طرح حمل صليب توسط مسيح به زيبايي مقام والا و دردمند عيسي مسيح را فقط با چند خط كج و معوج به تصوير كشيده است. او تقريبا به تنهايي در طراحي هايش تكنيك مدرن «brainstorming» را ابداع كرده است - يعني هر آنچه را كه به مغز خطور مي كند به كاغذ منتقل شود و قضاوت به زمان ديگري موكول شود. او با انجام اين كار، هنر را از خود سانسوري بيمارگونه قرون وسطي نجات بخشيد. مهم ترين شاهكار لئوناردو با استفاده از اين روش «نسخه خطي ليسستر» است كه براي اين نمايشگاه و از كلكسيونر ميلياردر آثار «brainstormer » قرض گرفته شده است.
|
|
نتيجه اين همه اين است كه اگر زماني يك بچه تخس خيلي نزديك به شما ايستاد و شروع به نصيحت كرد، شايد بهتر باشد كه با دقت به او گوش دهيد. نصايحي از قبيل: «با حركت هاي آرام قلم، در يك دفتر كوچك، يادداشت بردار، اين دفتر بايد هميشه همراهت باشد و بايد از كاغذ و قلمي استفاده كني كه قابل پاك كردن نباشد. وقتي دفتر كاملا پر شد، يك دفتر جديد جايگزين آن كن. اين چيزها بايد با دقت مراقبت و حفظ شود. » ممكن است كه شما نابغه نباشيد، اما كمي «brainstorming »* شما را به هدف نزديك تر مي سازد.
منبع: نيوزويك
* واژه «brainstorming» مي تواند اشاره به جنون آني داشته باشد اما اين واژه از قرن ۱۹ ميلادي به بعد به شيوه در بيان صريح افكار و درونيات در مباحث كلامي و فلسفي اطلاق شد. در واژه شناسي هنري نيز اين واژه در مواقعي به كار برده مي شود كه هنرمند به شكلي سريع و البته صريح درونيات خود را تجسم مي بخشد.